صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع غلامعلی بامداد ماچیانی

تاریخ سند: 31 خرداد 1349


موضوع غلامعلی بامداد ماچیانی


متن سند:

ساعت 1930 روز 28 /3 /491 پس از ختم جلسه اعضاء حزب پان ایرانیست لنگرود آقای غلامعلی بامداد ماچیانی و آقای ناصر امین زاده از تالار خارج شده مشغول قدم زدن گردیدند آقای بامداد به دوستش اظهار داشت: باز هم روحانیون شروع کردند.
در جریان فوت آقای آیت اله حکیم واعظی بنام سعیدی (سیدی) در تهران منبر رفته و ضمن صحبت از وفات آقای حکیم اضافه کرده (مقام مرجع تقلید بودن تنها شایسته آقای آیت اله خمینی است و در صلاحیت کس دیگری نمی تواند باشد) واعظ نامبرده را پس از ختم مجلس دستگیر و بازداشت نموده و گویا فورا حکم اعدام درباره وی اجراء شده است آنگاه آقای بامداد نامه ای از جیب خود بیرون آورده و به دوستش داد این اعلامیه در تاریخ 11 اردیبهشت 49 از طریق حوزه علمیه قم صادر شده و متضمن مطالبی درباره سرمایه گذاری سرمایه داران بزرگ امریکائی در ایران است و طی آن خطاب به ملت ایران این اقدام را خیانت و وطن فروشی معرفی شده و آنرا تحریم کرده است.
آنگاه غلامعلی بامداد اظهار داشت که آنرا جوان معممی بنام امیرپور از قم با خود آورده و بقول امیرپور گویا چند حلقه نوار صحبتهای آقای خمینی نیز تهیه شده و در دسترس مردم قرار دارد و حتی نواریکه آقای خمینی قبل از دستگیر شدنش پر نموده است تکثیر شده و در دسترس مردم قرار دارد (که در آن راجع به کاپیتولاسیون صحبت شده) آقای بامداد اضافه نمود که عنقریب به گیلان نیز آورده خواهد شد و نامه های دیگری نیز هست که آقای امیرپور وعده داده اند بدهد.
نظریه رهبر عملیات ـ آقای غلامعلی بامداد ماچیانی قبلاً نیز نشریاتی از طرف روحانیون افراطی قم بوی می رسیده که بموقع چگونگی آن گزارش گردیده است.
نامبرده بعضا با افراطیون ساکن قم ارتباط هائی دارد.
ضمن تقدیم دو برگ فتوکپی اعلامیه مزبور مستدعی است به گزارش عملیات مراجعه فرمایند.
ـ .
پیشکار

توضیحات سند:

1- پلیس امروز (28 /3 /49) برای جلوگیری از تشکیل مجلس ترحیم شهید آیت الله سید محمد رضا سعیدی، مسجد هدایت را بست.
مردم که در مقابل مسجد تجمع کرده بودند به مخالفت پرداختند.
(7000 روز / ج1 / ص 415) * آیت الله سعیدی: وی در سال 1308 متولد گردید آنچه بیش و پیش از هر چیز الهام بخش قیام و جهاد و سرانجام شهادت آیت اله سعیدی بود و بگفته خود او با وجود قطره قطره خون او در آمیخته بود عشق و شیفتگی او نسبت به امام خمینی است.
در اوج مبارزات و آنگاه که طاغوت و عمال انسان نمای شهید سعیدی را تحت فشارهای مختلف روحی و جسمی قرار داده بودند، شهید تنها از یک چیز می هراسید و آن اینکه «تنها مایه دلخوشی و امید من یعنی ارتباط با شما (امام) را قطع کنند» و متقابلاً امام پاسخ می دهند که «من از افرادی مثل شما آنقدر خوشم می آید که شاید نتوانم عواطف درونی خود را آنطور که هست ابراز کنم.
من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم.
خداوند تعالی قادر است که شما خدمتگزاران به دیانت را مشمول عنایات خود فرموده و از رحمت خود همه را بهره مند فرمایند.
در اواخر اردیبهشت 49 آیت الله سعیدی اعلامیه ای بزبان عربی نوشته و برای تنی چند از روحانیون و مراجع ارسال داشت مدت کوتاهی پس از انتشار این اعلامیه آیت الله سید محمدرضا سعیدی توسط ساواک دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شد.
آیت الله سعیدی می گفت: بخدا سوگند اگر مرا بکشید و خونم بزمین ریخته شود در هر قطره خون من نام مقدس خمینی را خواهید دید.
(مجله پیام انقلاب / سال سوم / شماره شصت / صص 41ـ42ـ43) ایشان در 20 /3 /49 بدست جلادان رژیم به شهادت رسید و در 21 /3 /49 جنازه شهید سعیدی برای کفن و دفن به قم انتقال یافت.
ساواک برای جلوگیری از حرکت مردم به طور مخفیانه جنازه را دفن کرد، در حالی که در مراسم دفن، به غیر از چند نفر ساواکی و شاهد محلی تنها سید محمد سعیدی پسر بزرگ آن مرحوم حضور داشت.
(7000 روز / ج1 / ص 411)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گیلان، کتاب 1 صفحه 171

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.