صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

رونوشت اطلاعیه 324-311-د ت-28/1/1342 اداره یکم عملیات

تاریخ سند: 28 فروردین 1342


رونوشت اطلاعیه 324-311-د ت-28/1/1342 اداره یکم عملیات


متن سند:

از ساعت 1700 روز 27 /1 /42 به تدریج دکتر بقائی1- تیمسار شقاقی2 افسر بازنشسته ارتش- مهندس حسین شقاقی- محمود آموزگار و عده دیگر از افراد حزب زحمت‌کشان3 در محل حزب حضور به هم رساندند ابتدا در ساعت 1730 جلسه شورای عالی سازمان نگهبانان آزادی با حضور دکتر بقائی و تیمسار شقاقی و مهندس حسین شقاقی و غلام‌حسین رحیمیان4 و مهندس نظام‌الدین عقیلی5 و ناصرقلی اردلان6 و سیدحسن وحیدی به طور محرمانه در محل سازمان تشکیل گردید سپس ناصر کاظمی درباره احضار دکتر امینی به دربار و نظریات آیت¬اله خمینی درباره نخست¬وزیر آقای دکتر امینی و یا دکتر بقائی و نزاع عباس مسعودی با آقای جهانگیر تفضلی7 درباره لغو امتیاز جراید صحبت کرد وی در میان صحبت اظهار داشت امروز عصر شاه دکتر امینی را به دربار احضار کرده و به او پیشنهاد نخست‌وزیری نموده است اما دکتر امینی قبول نکرده و به علاوه از طرف شاه هیئتی جهت مذاکره با آیت‌اله خمینی به قم رفته‌اند و پس از مذاکرات بسیار آیت¬اله خمینی دکتر امینی و دکتر بقائی را جهت نخست¬وزیری پیشنهاد کرده است سپس قوانینی اظهار داشت تا شاه این قانون 6 ماده‌ای را پس نگیرد مذاکرات او با علما به نتیجه نخواهد رسید و اگر هم بخواهند آقای دکتر بقائی را کاندید نخست¬وزیری نمایند شرط اول آقای دکتر بقائی لغو این قانون مسخره 6 ماده‌ایست وی افزود راه صلح خمینی با دولت فقط نخست¬وزیری دکتر امینی و یا دکتر بقائی است و غیر از این به هیچ وجه حاضر به سازش با دولت و شاه نیست.
روی پرونده عباس مسعودی ضمیمه گردد.
اصل در ک- الف-604 می¬باشد بایگانی شود

توضیحات سند:

1.
مظفر بقائی کرمانی، فرزند میرزا شهابالدوله در سال 1287 ﻫ ش در کرمان متولد شد.
نامبرده جزو اولین دسته‌ی محصلینی بود که در زمان رضاشاه برای تحصیل به اروپا اعزام شد و در دانشگاه سوربن پاریس در رشته‌ی فلسفه و آموزش و پرورش کودک تحصیل کرده و به ادعای خودش مدرک دکتری گرفت، اما در کتاب « ایران و تاریخ» نوشته‌ی بهرام افراسیابی در صفحه‌ی 126 چنین ذکر شده است: «مظفر بقائی برای تحصیلات به فرانسه رفته بود و به علت عیاشی و ولگردی موفق به درس خواندن نگشته و بدون گرفتن عنوان از فرانسه باز میگردد.
اولین دغلکاری او این بود که برای خودش عنوان دکتری جعل کرده بود...
» بقائی از سال 1324 وارد فعالیتهای سیاسی شد و در تشکیل حزب دموکرات ایران با قوامالسلطنه همکاری می‌کرد.
وی در دانشگاه تهران نیز اشتغال داشت وبرای اولین بار در سال 1336 به عنوان نماینده‌ی شهر کرمان به مجلس شورای ملی راه یافت.
بقائی در جنبش ملیگرایی ایرانچهرهای شاخص بود و از طریق روزنامهاش (شاهد) خط مشی سیاسی خود را ادامه داد.
وی با تأسیس حزب زحمتکشان به عقاید سیاسی خود تشکل بخشید و از جمله سیاستمدارانی بود که با اعمال سیاستهای منافقانه آسیبهای فراوانی به کشور وارد کرد؛ همدستی او ـ البته به طور مخفیانه و غیرمحسوس ـ با کودتاچیان 28مرداد32 و مخالفتهایش با دکتر مصدق از آن جمله است.
او در یک دادگاه مسخره‌ی شاه‌ساخته در محاکمات بدوی محکوم شد، اما دادگاه تجدیدنظر پس از خوش رقصیهای بقائی او را تبرئه کرد.
بقائی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ظاهراً ادعای طرفداری از انقلاب را داشت، اما انتشار وصیت نامه‌ی سیاسی او مطالب را به گونه‌ی دیگری نشان میداد.
وی در سال 1359 دستگیر و با سپردن تعهد به این که از کشور خارج نشود آزاد شد، ولی در شهریور همان سال سفری به آمریکا انجام داد...
بقائی در فروردین ماه سال 66 پس از بازگشت از آمریکا، در کرمان دستگیر شد.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی در همان تاریخ در بازرسی از منزل وی مقادیر زیادی اسناد مربوط به حزب زحمتکشان و اشیاء و نشریات غیرمشروع به دست آمد.
سرانجام بقائی در آبان ماه 1366 در بیمارستان مهر تهران درگذشت.
زندگینامه‌ی سیاسی دکتر مظفر بقائی کرمانی، حسین آبادیان، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات سیاسی، 1380 2.
حسین شقاقی، فرزند علی در سال 1276ﻫ ش در شهر قم متولد شد.
نامبرده پس از سپری کردن تحصیلات در ایران و فرانسه، مهندسی گرفت و در سال 1298 در وزارت دارائی به کار پرداخت.
وی به وزارت کشور منتقل و رئیس روشنایی شهرداری تهران شد.
مشارالیه در سال 1304 به وزارت راه منتقل شد و در استان‌های همدان و مازندران به کار ادامه داد.
شقاقی که در سال 1306 جهت تکمیل تحصیلات به فرانسه رفته بود، در مراجعت به ایران در سال 1309 به عنوان بازرس اداره‌ی مرکزی طرق و شوارع و پس از مدتی رئیس دایره‌ی مرکز بهرهبرداری راهآهن شد و در سال 1312 وزیر با استعفای وی موافقت کرد.
حسین شقاقی سپس با تأسیس شرکت آر به همراه تعدادی از آشنایانش به فعالیت ساختمانی پرداخت، ولی مجدداً از طرف دولت به همکاری دعوت شد و با تصویب هیأت دولت در سال 1329 به مدیریت کل بنگاه راه آهن دولتی منصوب و در تاریخ 21 /6 /40 به دستور نخستوزیر از سمت مذکور برکنار شد.
نامبرده برای چندمین بار در سال 1332 به وزارت راه برگشت و با سمت معاونت فنی وزارت راه به کار پرداخت و از سال 39 با حفظ سمت رئیس طرق مشهد شد و در همان سال خدمتش به پایان رسید.
مشارالیه از اعضای حزب زحمتکشان ایران بود و در سازمان نگهبانان آزادی آن حزب فعالیت میکرد.
وی از مشاوران نزدیک مظفر بقائی بود که بعضی از جلسات حزبی در منزلش تشکیل میشد و کمکهای مالی زیادی به سازمان فوق مینمود از جمله در خیابان شاهرضا [انقلاب] منزلی به شماره پلاک 47 را جهت استفاده سازمان در اختیار بقائی گذاشت.
حسین شقاقی در انتخابات سال 39 مجلس شورای‌ملی و انجمن شهر تهران شرکت کرد که موفقیتی نداشت.
وی در سال 44 به همراه چند تن از فراماسون‌ها انجمن طرفداران حکیم زکریای رازی را تشکیل داد و در لژهای تهران، خیام، کوروش، ایران، آریا، میترا، عضو مؤسس لژهای فارابی، کاوه، کرمان، اهواز و اصفهان ـ رئیس تشریفات لژ صائب و قائم مقام استاد اعظم لژ تهران و از عناصر مؤمن و مورد توجه لژ بزرگ اسکاتلند در تشکیلات فراماسونی ایران بود.
3.
حزب زحمتکشان: پس از انشعاب از حزب توده، بقائی و ملکی اعتراف کرده و حزب زحمتکشان را به وجود آوردند، اما پس از مدتی گروه ملکی از حزب زحمتکشان جدا شده و تحت جامعه سوسیالیست‌های ملی به فعالیت ادامه داد.
بعداً این گروه به سه جناح منشعب شد: گروه خلیل ملکی که جامعه‌ی سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران را تشکیل داد.
حسین ملکی، برادر خلیل ملکی در اروپا جامعه‌ی سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا را به راه انداخت و گروهی نیز به رهبری خنجی، حزب سوسیالیست را ایجاد کرد.
جامعه‌ی سوسیالیست‌های ایرانی در اروپا در اسناد اولیه خود را هوادار سوسیالیسم علمی و مارکسیسم اعلام میداشت و نوعی ایدئولوژی التقاطی ملیگرایانه چپ را ارائه میداد که در میان بخشی از دانشجویان مقیم اروپا هوادارانی یافت.
(سیاست و سازمان حزب توده، موسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ج 1، صص 301 ـ300) 4.
غلامحسین رحیمیان، فرزند رحیم در سال 1282 در باجگیران از توابع قوچان متولد شد.
وی دارای تحصیلات غیرکلاسیک، ولی اهل مطالعه بود.
وی از لحاظ تفکر خود را یک نفر سوسیالیست ملی (نه فاشیست) دانسته و افرادی چون حسین مکی، دکتر بقائی و سرلشکر زنگنه را دوستان صمیمی خود معرفی کرده است.
در سند ساواک (تاریخ 8 /9 /1340) آمده است: « نامبرده در جریان مرحله نخست انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی و تشکیل سازمان نگهبانان آزادی از طرف دکتر بقائی رهبر حزب زحمتکشان، به علت دوستی دیرین و اشتراک فعالیتی که در گذشته با دکتر بقائی داشته، رسما همکاریهائی را با این سازمان آغاز و در کلیه اجتماعات و نمایشهائی که از طرف این سازمان در نیمه دوم سال 1339 برگزار می شده شرکت می نمود.
» وی در سال 1365 در کلاردشت مازندران به دلیل سکته‌ی قلبی درگذشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی) 5.
نظامالدین عقیلی کرمانی، فرزند احمد (ادیبالممالک)، در سال 1289ﻫ ش در کرمان متولد شد.
عقیلی، مهندس کشاورزی بود و مدتی معاونت املاک آستان قدس رضوی را به عهده داشت.
وی همچنین از سال 1330 عضو فعال حزب زحمتکشان، عضو کمیته‌ی مرکزی و عضو شورای عالی سازمان نگهبانان آزادی بود.
6.
ناصرقلی اردلان، فرزند ابوالحسن (حاج فخرالملک) در 1273 شمسی در تهران متولد شد و تحصیلات عالی خود را در رشته‌ی اقتصاد در دانشگاه شهر لیژ بلژیک به پایان رسانید.
وی در مشاغلی همچون سرپرستی جماعت ارامنه و یهود و امورات قصابخانه و خبازخانه‌ی کردستان در زمان حکومت پدرش در کردستان (9 رجب 1334 ق) فعالیت داشت و همچنین حاکم شهر خرمشهر، حاکم ساری، رئیس بانک ملی ایران در بیرجند، استاندار کرمانشاه، استاندار آذربایجان در دوره‌ی دکتر مصدق، نماینده‌ی مجلس شورای ملی در دوره های 13، 14، 15 و 16 از کردستان، عضو هیأت مختلط اعضای مجلسین شورا و سنا و ناظر هیأت مدیره موقت در خلع ید از شرکت سابق نفت انگلیس و ایران و مشاور عالی در بانک کشاورزی بود.
وی در 24 فروردین 1357 در تهران درگذشت و در بهشت زهرای تهران دفن شد.
متین دفتری، مظفر بقائی و حسین مکّی از دوستان و معاشران نزدیک او بودند.
ر.ک: آرشیو فرهنگ ناموران معاصر ایران.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی) 7.
جهانگیر تفضلی، فرزند غلامرضا (مصدق السلطان) در سال 1293 ﻫ ش در مشهد متولد شد و تا سن 22 سالگی در این شهر به تحصیل و کار و خدمت نظام وظیفه مشغول بود.
از سال 1314 به مدت 7سال در دانشسرای عالی به ادامه تحصیل پرداخت و همزمان به تدریس زبان فرانسه در دبیرستان ایرانشهر مشغول شد.
وی از اعضای حزب توده بود و در معیت نماینده‌ی سازمان جوانان حزب توده به عنوان روزنامه نگار به شوروی سفر کرد.
در سال 1321 به اتفاق خسرو اقبال و چند نفر دیگر «حزب پیکار» را که گرایش چپی داشت تأسیس کرد و در روزنامه‌ی «بهار» ـ ارگان این حزب ـ به نوشتن مقاله پرداخت، سپس در روزنامه « نبرد» که به جای « بهار» منتشر می شد به سردبیری انتخاب شد.
تفضلی پس از کسب تجربه‌ی مطبوعاتی، روزنامه‌ی « ایران ما» را منتشر ساخت که در این روزنامه مقالاتی به طرفداری از فرقه‌ی دموکرات آذربایجان درج می نمود.
تفضلی در جمعیت آزادی و جمعیت هواداران صلح عضویت داشت و قبل از کودتای 28 مرداد از دکتر مصدق و جبهه ملی حمایت می کرد.
در شهریور 1322 وی که مدیر روزنامه‌ی « ایران ما» بود، به همراه جمع کثیری از گروه‌های مختلف، به دستور قوای متفقین از طرف ارتش انگلستان توقیف و در تهران و اراک زندانی شد و پس از 7 ماه به دستور فرمانده‌ی ارتش شوروی در ایران در شهر رشت به روس‌ها تحویل داده شد.
تفضلی پس از آزادی مجددا به اداره‌ی روزنامه پرداخت و گرایش‌های چپ خود را حفظ کرد و مقالاتی علیه رضا شاه نوشت.
وی در سال 1324 به همراه هیأت عالیرتبه سیاسی ایران به سرپرستی قوام ـ نخست وزیر ـ به شوروی رفت، ولی از آنجا با اجازه‌ی قوام به پاریس سفر کرد و حدود یک سال در فرانسه ماند، اما در این مدت تغییر موضع داد و به حمایت شاه و دربار پرداخت و به حلقه‌ی دوستان اشرف پهلوی و هژیر درآمد.
با روی کار آمدن دولت هژیر، تفضلی که 34 ساله بود، معاون سیاسی نخست وزیر و سرپرست اداره تبلیغات و انتشارات رادیو شد، اما مدتی بعد از سمت معاونت سیاسی استعفا کرد.
تفضلی در سال 1370 دست به خودکشی زد، خاطرات وی در سال 1376 به کوشش یعقوب توکلی چاپ و انتشار یافته است.
عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران، 1380

منبع:

کتاب مسعودی‌ها به روایت اسناد ساواک صفحه 90

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.