صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : محمد مهدی عراقی

تاریخ سند: 27 آذر 1357


موضوع : محمد مهدی عراقی


متن سند:

به : عرض میرسد از : 381 شخصی ناشناس ضمن تماس در محل کارش با نامبرده بالا اظهار داشت مجله تایم که مصاحبه ای داشت با این شخص که میخواهد اصل آنرا برایتان بفرستم و یادداشت کنید عراقی اظهار داشت اگر اصل آن بیاید خیلی بهتر است شخص ناشناس افزود من آن قسمت را دادم ترجمه کردند و برایتان میخوانم (یکی از ملاها عبدالرضا حجازی1 42 ساله است که بطور ناگهانی وارد صحنه سیاسی ایران شده است مخبر ما در خانه او که پر از فرشهـای الـوان است از او میگوید در حال حاضر یک طرف میکشد و طرف دیگر مقاومت میکند و عزاداری می نماید ما باید راه حل برای یک آتش بس پیدا کنیم و به شاه فرصت دهیم که او به چه سازشی آماده است در یک نقشه دراز مدت حجازی فکر میکند که شاه باید بعنوان سلطان مشروطه باقی بماند اما باید حکومت دموکراتیک اسلامی برقرار شود.
او ادامه میدهد که روحانیت نباید در حکومت دخالت کند اما در صورتیکه صلاحیت افراد حکومت از طرف مردم سئوال شود روحانیت میتواند در این باره پیشنهاداتی داشته باشد) این قسمت را در ضمن مقاله مفصلی مصاحبه از او نقل کرده و در مورد اصل همان دوازده ماده ای او با چند نفر مشورت کرده آنهائیکه مشورت کرده اغلبشان که یکی سید جعفر بهبهانی است و یکی از بچه های شاه آبادی و یک نفر دیگر اینها ظاهرا همگی گفته اند نکن سید.
و او کرده در ضمن میخواهد دو طرف را داشته باشد و بچنین چیزهائی دارد دست میزند و یک سری حرفهای دیگر زده یعنی مخبرین که آمده اند اینجا مثل اینکه توانسته با بعضی از آنها تماس بگیرد و یک سری خرابکاریهایی را با آن مخبرین کرده من اصل ترجمه این دو مقاله و خود مجله تایم که در تاریخ آن پس فردا (27 /9 /57) در ایران منتشر میشود دارم ولی کسی را ندارم که بفرستم خدمتتان عراقی اظهار داشت اشکالی ندارد بعدا بفرست و افزود من اصل این داستان را برای شما بگویم به چه صورت در آمد من روز چهارشنبه صبح رفتم باغشاه که نادر (فرزند یاد شده) را ببینم در باغشاه راه می رفتم بعد دفتری هست آنجا که از بچه هاست و او تصور کرد من کاری دارم آنجا راه میروم و فرستادن عقب من و یک اکیپی قریب 10 الی 15 نفر در دفتر آن بنده خدا بودند بعد این مسئله مطرح شد و یک مسئله هم راجع به آقای قمی مطرح شد و مسئله ای هم راجع به علوی، یکی از افراد که در آنجا خیلی عصبانی بود گفت تو باید اقدام کنی و من در جواب گفتم دیشب من یک جائی بودم یک فردی به من گفت من تلفنی تماس گرفتم و ایشان تکذیب کرده اما تکذیب او بدین صورت فایده ندارد و یک کاری شده در سطح آن بعد توی خانه بنشیند و بگوید من تکذیب کردم این فایده ندارد و اگر این کار شده باشد و بر فرض هم از طرف ساواک باشد بدین صورت است که این آبرا ول کرده زیر پی از ایشان می خواهد برود سراغ یک آدم موقعیت دار نرو بعد برود سراغ یک مرجع و پله پله برود بالا در این حال یکی از افرادی که در آنجا خیلی شاخص بود و بسیار عصبانی گفت شماره تلفن او را بگیر بده بمن تا من ببینم وضع چه طور است و تکلیفم را با او یکسره کنم همچنین یکی از افرادی که در آنجا بود پیشنهاد کرد قبل از اینکه ما تلفن بزنیم آقای سید محمد و آقا شیخ اکبر و آقای موسوی اینها خیلی محکم یک چیزی بنویسند و خطاب باو بگویند این فضولی ها بتو نیامده اگر این کار را نکند من بگویم آقای طالقانی این کار بکند من با هر دو نظریه مخالفت کردم و گفتم شأن اینها خیلی بالاتر است که در رابطه با این پایشان به میان کشانده شود آقا (منظور خمینی) گفته اگر چنین کسانی پیدا شدند و در جریان بودند عمامه ...
از سرشان بردارید و یا بزنید پای آنها را بشکنید و بالاخره نتیجه این شد که تلفن بکنم بمن گفتند تو تلفن بزن چون آشنائی داری یک گوشی دست من بود و یک گوشی هم دست یک نفر دیگر که در آنجا بود وقتی من باو تلفن کردم گفتم سید باز این کثافت کاریها چیست تو کردی دو روز ما را زیر فحش انداختی آخر چقدر ما باید چوب تو را بخوریم از این کانال داخل شدم و بعد گفتم میدانی خلاصه با این کار خود را لجن مال کردی و بودی و بدتر کردی گفت که تو یک عمر است چوب فحش روحانی (احتمالاً صادق روحانی) را میخوری این هم روش گفتم آن بحثی است جداگانه گفت بخدا و پیغمبر اگر این کار را کرده باشم و من تکذیب آنرا نوشتم و دو روز است هر چه تلفن می کنم مرتضی را گیر نمی آورم که بدهم باو بعد من دهنی گوشی را گرفتم و بیکی از بچه ها که آنجا بود گفتم اینطوری می گوید گفت بفرست بگیرند تا ببینیم چه نوشته و بعد من گفتم یک مطلبی بنویس که جواب تمام اینها داده شود گفت این بتوسط ساواک صورت گرفته حتی یک کسی رفته اعتراض کند و با مشت زدند فکش را فلان کردند تا اینکه من فرستادم یکی از بچه ها رفت از او گرفت و بعد نظر ما این بود که از دو حال خارج نیست یا این کار را کرده و یا نکرده اگر کرده باشد در هر حال چون یک مشت عوام الناس داریم و یک مشت افراد حرفه ای داریم عوام الناس بطور کلی تحت تاثیر تمام این حرفها قرار میگیرند چه ما بخواهیم و چه نخواهیم و برای خاطر اینکه جلوگیری بشود اگر چهار صد پانصد تا از این در اختیار خودمان باشد که اگر به پست عوام برخورد کردیم فورا این تکذیب را نشان بدهیم و بگوئیم جریان اینطوری است شخص ناشناس اظهار داشت ببین الان که روزنامه ها میآید و ترجمه میشود و پخش میگردد دیگر این تکذیب بی اثر است مثل اینکه ما خواستیم بگوییم او اهل این حرفها نیست در حالی که او اهل این حرفهاست و میخواهد دو طرف را نگهدارد که اگر یک خبری این طرف شد برای آینده داشته باشد عراقی اظهار داشت خوب زمینه که ندارد شخص ناشناس افزود چرا ما زمینه به او بدهیم عراقی افزود بیشتر مسئله انداختن او درگیر ساواک بود و دو مطلب است یکی آنکه ما میدانیم ساواک این کار را کرده شخص ناشناس اظهار داشت او امضاء نکرده زیرش نوشته دکتر حجازی در حالی که باید امضاء معمول دکتر عبدالرضا حجازی را که بچه ها دارند باید بکند تا پخش شود و این از نظر امضاء مسخره می باشد مثل اینکه شما پای امضایت بنویسی عراقی، کاری کرده که آنجا بتواند بگوید من نکردم اصلاً به نظر من این را داده به خانمش خط کشیده ضمنا خط خودش هم نیست میدانی که من از نظر متن و انشاء واقعا آن حدی آشنایی که از او دارم این دوازده ماده مال خود اوست عراقی اظهار داشت من نمیخواهم بگویم مال خودش نیست و فقط یکی از جهت عوام می خواستم بهره برداری کنیم که مال ساواک بوده و یکی خود این را انداختن در دهان آنها و ایجاد کردن این دو تا با همدیگر از جهت تکذیب بهرحال اصل آن هم که مسئله ای نبوده شخص ناشناس افزود این ترجمه حاضر است که دقت بکنید که اگر لازم بود تکثیر بشود عراقی اظهار داشت شما باید هم از این سفته ها (منظور اعلامیه) برایمان بفرستید شخص ناشناس اظهار داشت از آخری عراقی افزود بلی و گفت آن را هم در داخل آن برایم بفرستید.
نظریه شنبه : نظری ندارد نظریه سه شنبه : 1ـ همانطور که طی گزارشات قبلی به استحضار رسیده فرزند یاد شده بالا به نام محمود مشغول سربازی در باغشاه میباشد و دفتری که عراقی در آنجا که مبادرت به انجام مذاکرات فوق الذکر نموده در حوالی درب ملاقات باغشاه میباشد زیرا بعید به نظر می رسد که دفتر مذکور در داخل پادگان باشد و تعداد 10 الی 15 نفر مشغول چنین مذاکراتی شوند بهر حال بررسی در اینمورد ضروری بوده.
2ـ با عطف توجه به اینکه عراقی از طرفداران سرسخت روح اله خمینی می باشد سعی دارد باتفاق همفکران خویش بنحوی اعلامیه ای که اخیرا از طرف عبدالرضا حجازی انتشار یافته خنثی نماید.
3ـ بنظر میرسد مسئله تکذیب انتشار اعلامیه از طرف عبدالرضا حجازی مورد قبول عراقی قرار گرفته است.
انجم رئیس دایره 381 ـ شمیرانی سرپرست بخش 381 ـ حکاک 27 /9 /57 معاون واحد اطلاعاتی ـ نوید رئیس واحد اطلاعاتی ـ کاویانی 27 /9 /57 احتراما جهت اطلاع باستحضار میرسد 28 /9 /57

توضیحات سند:

1ـ سید عبدالرضا حجازی فرزند محمد طاهر در سال 1313 ه ش در شهرضای اصفهانی متولد شد علوم حوزوی را در اصفهان و قم و مدارج دانشگاهی را در تهران و آنکارا سپری کرد.
بنابر سوابق موجود از سال 1334 همزمان با شهادت نواب صفوی، گرایشات سیاسی پیدا کرد و در سخنرانی های خود بر علیه رژیم شاه موضع گرفت و بر همین اساس مورد حساسیت ساواک قرار گرفت تا اینکه در تاریخ 1 /2 /1343 دستگیر و حدود سه ماه زندانی شد.
حجازی در طول دوران مبارزه روشی یکسویه نداشت و طبق اسناد موجود بی ثباتی وی موجب شده بود که در عین گرفتن تذکر از عوامل امنیتی رژیم شاه، و یا مؤاخذه و دستگیری، همکاری با ساواک را نیز تجربه کند که همین تذبذب از او چهره ای منفی ساخت تا اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پیوستن به کودتاچیان، و دستگیری توسط دولت کریمه جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شد.

منبع:

کتاب شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 384



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.