تاریخ سند: 23 اسفند 1341
موضوع: جلسه منزل سپهبد کیا
متن سند:
شماره: 4904 /312 تاریخ: 23 /12 /1341
موضوع: جلسه منزل سپهبد کیا
بعدازظهر روز گذشته جلسه هفتگی منزل تیمسار سپهبد کیا تشکیل شد1 و در حدود پنجاه نفر از جمله قدسی قاضی دادگستری. فامیلی عضو وزارت فرهنگ. مؤذنی کارمند شرکت معادن و ذوب فلزات. حبیباله بیژن کارمند فنی در اختیار امور عمومی وزارت صنایع و معادن. سرمست عضو بنگاه برق. غرویزاد. یحیی کیا و تورج نگهبان2 به اتفاق پدر خود در آن شرکت کردهاند.
در این جلسه، فامیلی با شخص دیگری که پهلوی او نشسته بود راجع به شلوغی و بینظمی شهرستانها صحبت میکرد و گفت چند روز پیش به شدت در تهران شایع شد که آقای سیدجلالالدین تهرانی3 استاندار مشهد و نایبالتولیه آستان قدس رضوی کشته شده است، ولی این خبر صحت نداشت و به طور کلی وضع شهرستانهای ایران آرام نیست و همه شهرها شلوغ شده؛ تنها در شیراز رسماً بین قوای دولتی و شورشیان جنگ آغاز شده است. راجع به وضع دادگستری و مقالهای که چند روز پیش آقای حکیمالهی در روزنامه اطلاعات علیه قضات نوشته بود، سپهبد کیا گفت تمام نوشتههای حکیمالهی صحیح و درست بود و عده زیادی از قضات دزد و رشوهگیر و ناپاک هستند و راه اصلاح دادگستری این است که مانند زمان مرحوم داور،4 دادگستری را منحل کنند و از نو از قضات شریف و پاکدامن تشکیل دهند و برای شناسایی قضات صالح و ناصالح و تنبیه و تعقیب آنها، لازم است یک سازمان مخفی زیر نظر یک مقام بیغرض و بیطرف یعنی شخص اعلیحضرت همایونی تشکیل شود. والاّ از طریق بازرسان علنی و رسمی، هرگز کنترل قضات و تشخیص پاکی و ناپاکی آنها مقدور نیست. البته این ناپاکی و نادرستی تنها در دادگستری نیست، بلکه در همه وزارتخانهها و ادارات دولتی رسوخ پیدا کرده است؛ به طوریکه خود من، چه در زمانی که شاغل کار ارتشی بودم و چه در حال حاضر، نفرت دارم که از لحاظ تجارتی با دستگاه دولتی معامله کرده و جنسی به آنها بفروشم و موقعی که رئیس اداره دوم ستاد کل بودم، آقای علیاکبر لاجوردی مدیر فعلی روغن نباتی شاهپسند، به من مراجعه[کرد] و گفت که من معامله با ارتش کرده و جنسی به آنها پیشنهاد فروش کردهام که بهاء پیشنهادی من در حدود یکصد ملیون تومان کمتر از سایرین است (اصل بهاء معامله پانصد میلیون5 تومان بوده است) و دستگاههای ارتشی یکصد میلیون6 تومان رشوه میخواهند تا این معامله را انجام دهند. آقای لاجوردی به من پیشنهاد کرد که شما مانع دریافت این رشوه بشوید و در مقابل دو میلیون7 تومان بگیرید. من فوقالعاده عصبانی شدم و با اینکه با او دوست بودم، به وی فحاشی کردم و گفتم با این که من هم مثل شما تاجر هستم، ولی هر قدر که در عمل تجارت فعالیت زیاد میکنم و در معامله چانه میزنم، ولی پشت میز اداری برای مملکت و اداره و شاه کار میکنم و حاضر نیستم دیناری سوءاستفاده کنم.
سرانجام لاجوردی از پیشنهاد خود عذرخواهی کرد و من هم از طریق گزارشی به شاهنشاه اقدام کردم که مأمورین مربوطه نتوانند مطالبه رشوه از وی بنمایند. قدسی گفت فساد دستگاه دادگستری و قضات به مراتب بیش از اندازه میباشد که آقای حکیمالهی در روزنامه اطلاعات نوشته است و من از همکاران قاضی خود، هزاران اطلاعات بیشتر دارم که همگی از دزدی و رشوه میلیونر8 شده و افراد جوان بیتجربه و عیاش را به کارهای قضایی گماشتهاند. در اینجا صحبت به محاکمات تیمسار سپهبد کیا کشیده شد و قدسی خطاب به کیا افزود همان قاضی بیانصافی که برای جاهطلبی و عرض اندام، منظور (دکتر مروستی)، حاضر[شد] در دادگاه بدون منطق و استدلال قضایی و خارج از موضوع پرونده به شما بیاحترامی کند، دلیل بر فساد دادگستری است و سپهبد کیا پاسخ داد خوشبختانه ادعای واهی وی به من فرصت داد تا جواب کافی و قانع کننده به او و دستگاه دادگستری بدهم که دنیا بفهمد محاکمه من روی اغراض شخصی و سیاسی دکتر امینی و الموتی بوده است. بدیهی است دکتر امینی که از سالهای پیش دشمنی و کدورت مخصوص به من داشته و از طرف خارجیها هم مأموریت مخصوصی پیدا کرده و نخستوزیر شده و الموتی که از لحاظ مرام و مسلک کاملاً در جهت مخالف من بود و در حقیقت دشمن خونی حساب میشود، به سمت وزیر دادگستری منصوب شده، طبعاً یک جوان شهوتپرست خودخواه هم به دستور آنها مأمور میشود که علیه من (به عنوان دادستان پرونده) حرفهایی بزند. منتها من با خونسردی ولی با صراحت و محکم جواب دادم که عین مدافعات من در این کتاب منتشر شده است (کتاب مکتب میهنپرستی در ایران، که حاوی جریان محاکمه تیمسار سپهبد کیا و رأی دادگاه است) و به همین جهت بود که چند ماه قبل از شروع محاکمه مزبور، سرتیپ امینی که فامیل دکتر امینی است، در جمشیدیه نزد من آمد و از دکتر امینی پیغام آورد که حاضر است من را بدون محاکمه آزاد کرده و پرونده را هم ببندد؛ ولی من زیر بار نرفتم و گفتم باید در زندان بمانم و محاکمهام شروع شود تا ملت ایران بداند که پروندهسازی شده و سپهبد کیا مرتکب جرم و تقصیری نشده است. قدسی علاوه کرد به قرار اطلاع آقای دکتر باهری اخیراً با چند نفر قضات منتظر خدمت زمان آقای دکتر خوشبین وزیر سابق دادگستری، ملاقات کرده و به آنها وعده کرده که در سازمان جدید دادگستری به آنها شغلی بدهد. چنانچه این خبر صحت داشته باشد، باعث کمال تأسف و نگرانی است؛ زیرا قضات منتظر خدمت شده زمان دکتر خوشبین اکثراً همان قضات تودهای بودند که آقای الموتی آنها را تقویت و در مشاغل حساس گمارده بود و درحالیکه هنوز به من که زمان الموتی صرفاً به جرم شاهدوستی و وطنپرستی منتظر خدمت شدهام شغل مناسبی ندادهاند، چگونه قضات توده میخواهند به این زودی دوباره مشغول کار شوند و من از یک شخص موثق که در شوروی بزرگ شده، ولی از مخالفین سرسخت کمونیست است، شنیدم پولهایی که قضات منتظر خدمت زمان آقای خوشبین به صورت صندوق تعاون پرداختهاند، دیناری از آن پولها را خودشان نپرداختهاند، بلکه آن پولها را غیرمستقیم شوروی به آنها داده است و کمونیستها اعتبار مخصوصی دارند که عنوان بینالمللی دارد و هر یک از سازمانها و افراد مؤثر کمونیست، در هر کشوری احتیاج به پول پیدا نمایند، از اعتبار مزبور به آنها کمک میشود.
گیرندگان. سه نسخه در بخش 312. اداره سوم. اداره دوم
روی پرونده سپهبد کیا ضمیمه و بایگانی شود. 27 /12
توضیحات سند:
1. در اصل: بود.
2. تورج نگهبان در سال 1311ش در اهواز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در خرمشهر بود و دوران متوسطه را در دبیرستان فیروز بهرام تهران سپری نمود. سپس در رشته ادبیات ادامه تحصیل داد و لیسانس گرفت و در رشته علوم اجتماعی فوق لیسانس دریافت کرد.
وی که اهل شعر و شاعری و نویسندگی بود، در کنار فعالیتهای هنری خود، ریاست روابط عمومی سازمان صنایع دستی ایران را نیز دارا بود و از سال 1353ش تا پیروزی انقلاب اسلامی، مدیر مسئول نشریه دستاورد بود.
وی ترانه سرا بود و برای فیلمهای مختلفی ترانه سرود که کج کلاخان، یکی از آنهاست.
او که از سال 1356ش در دانشکده علوم اجتماعی به تدریس مشغول شده بود، تا سال 1358ش به این فعالیت ادامه داد. در سال 1359ش، مدتی مدیر استودیو صبا بود و شرکت تبلیغاتی کارنامک را تأسیس کرد و در این رابطه فعالیتهایی انجام داد. وی در سال 1372ش به آمریکا رفت و برای خوانندهای مانند شکیلا شعر گفت و با رسانههای فارسیزبان لسآنجلس به همکاری پرداخت.
وی که از دراویش نعمتاللهی بود، در سال 1387ش در همانجا از دنیا رفت و در قبرستان فارست لاون مدفون شد. پایگاه اینترنتی ویکی پدیا.
3. سیدجلالالدین تهرانى فرزند حاج میرزا سیدعلى شیخالاسلام در سال 1272 ش در تهران به دنیا آمد. پدرش شیخالاسلام مرندی نام داشت که در دربار قاجار دارای موقعیت و مقام و منزلت بود.
از 5 سالگی به تحصیل مشغول شد. مدتی در دبستان تربیت درس خواند و مدتی نیز در دوره حکومت احمدشاه، طلبه علوم دینى بود. او که به واسطهی تحصیل در علم ریاضی و نجوم و دایر نمودن رصدخانهای در منزل خویش، به شهرت رسیده و به منجم تهرانی معروف بود و با شهید آیتالله سیدحسن مدرس(ره) نیز ارتباط داشت، در 16 مهر 1307 و در جریان دستگیرى شهید مدرس، بازداشت و به نظمیه منتقل شد.
انتشار نشریه سالانه «گاهنامه»، یکی از فعالیتهای او بود.
در سال 1313ش، در جریان مقابله رضاخان با روحانیت، او نیز از کسوت روحانیت خارج شد و از طرف دولت، به بلژیک و فرانسه فرستاده شد و ضمن تحصیل در دانشگاه بروکسل و اخذ دکترا، مدتى هم در همان دانشگاه، به تدریس پرداخت.
وی در سال 1325 به ایران مراجعت نمود و به کارهاى دولتى پرداخت . در سال 1326 در کابینه قوامالسلطنه وزیر مشاور و معاون پارلمانى گردید و پس از آن در کابینههاى ساعد و على منصور، وزارت پست و تلگراف را به عهده داشت و در سال 1330 از سوى دکتر مصدق به نیابت تولیت آستان قدس رضوى و استاندارى خراسان منصوب گردید. پس از کودتای 28 مرداد 1332ش، از بهمن 1332 تا بهمن 1336 وزیرمختار و سپس سفیر کبیر ایران در بلژیک بود و پس از آن، در مهر 1337 از تبریز به عنوان سناتور انتصابى شاه راهى مجلس سنا شد و در دوره سوم این مجلس (فروردین 1339 تا اردیبهشت 1340) هم در آن مجلس فعالیت مىکرد و طرفدار سیاست استعمارى انگلیس بود. سیدجلال الدین تهرانی، روابط بسیار نزدیکى با شاه داشت و در جلسات هفتگى که در منزلش تشکیل مىشد، بسیار از شاه تمجید مىکرد. برگزارى جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى را تأیید مىکرد و از روحانیون به بدى سخن مىگفت؛ اما کنار آمدن با آنها را براى رسیدن به اهداف ضرورى مىدانست. در اسناد ساواک، وى فردى بدخلق و بىتدبیر و در عین حال مخالف و ضد دولت و معتقد به نظام شاهنشاهى معرفى شده است.
وی از جمله سناتورهائی بود که به کابینه هویدا رأى کبود داد و پس از اتمام دوره سناتورى نیز، دیگر شغلى به او داده نشد تا آن که در 23 دى ماه 1357 به سمت رئیس شوراى سلطنت انتخاب شد و شرایط را براى خروج شاه از ایران فراهم آورد و پس از چندى براى دیدار با امام خمینی(ره) به پاریس رفت. در آنجا پس از استعفاء از ریاست شوراى سلطنت و غیرقانونى خواندن آن شورا، موفق به دیدار با رهبر انقلاب در نوفل لوشاتو شد.
وى که قبلاً کلیه اموال خود از جمله محل سکونتش را در سه راه امینحضور خیابان رى، وقف آستان قدس رضوى کرده بود، دیگر تا آخر عمر به ایران بازنگشت. سیدجلالالدین تهرانى در سال 1366 در پاریس درگذشت و جنازهاش پس از انتقال به ایران، به خاک سپرده شد. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
4. علىاکبر داور، فرزند کلب علیخان خازن خلوت، در سال 1264 ش در تهران متولد شد. وى پس از کسب درجه دکترا در رشته حقوق از ژنو به ایران بازگشت . علیاکبر داور کارمند عدلیه و دادستان، حزب رادیکال را تشکیل داده و روزنامه مرد آزاد را منتشر کرد. وی مدتى نیز رئیس فرهنگ و سپس چند دوره نماینده مجلس و وزیر فواید عامه، عدلیه و سپس دادگسترى و مالیه بود . داور در کابینههاى محمدعلى فروغى ذکاءالملک، مستوفىالممالک و مهدیقلی هدایت عضویت داشت. در کابینه مستوفىالممالک براى اصلاحات در وزارت عدلیه اختیارات گرفت و عدلیه را منحل کرد، محاکم شرع را تعطیل و دادگسترى جدید را بر طبق اصول اروپایى تدوین کرد و جمع بسیارى از جوانان تحصیلکرده در اروپا را وارد دادگسترى نمود. در کابینه هدایت به سمت رئیس هیأت نمایندگى ایران در جریان تجدید قرارداد نفت دارسى در سال 1312 ش به ژنو رفت و قراردادى را که به مراتب از قرارداد دارسى ننگینتر و به ضرر ملت ایران و به نفع دولت انگلستان بود، با دولت انگلستان منعقد کرد و در ازاى این خدمت پس از سیدحسن تقىزاده وزیر دارائى شد. وى یکى از سه رأس مثلث یاران رضاخان (تیمورتاش، فیروز و داور) بود و همو بود که براى اولین بار مسأله ریاستجمهورى را به رضاخان آموخت و وى را به فکر ریاستجمهورى انداخت و از نمایندگان براى سلطنت رضاشاه امضا گرفت. از دیگر اقدامات داور انعقاد اولین قرارداد امتیاز نفت شمال و شرق ایران، بین ایران و آمریکا بود، وى سه روز بعد از انعقاد قرارداد مغضوب رضاخان واقع شد و در سال 1315 با تریاک خودکشى کرد و رضاخان اجازه تشییع جنازه وى را نداد.
ر.ک: خاطرات على امینى، دفتر ادبیات انقلاب اسلامى، ص 28 و 29.
5، 6 و 7. در اصل: ملیون.
8. در اصل: ملیونر.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب دوم صفحه 61