صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مزخرفات دیروز مهداوی نسبت به ایران

تاریخ سند: 20 دی 1340


مزخرفات دیروز مهداوی نسبت به ایران


متن سند:

یکشنبه 10 /1 /61 ساعت 5 /18 دیشب در خلال چرندگوئیهای مهداوی چنین شنیده شد .
ملت عراق از کارگر و کشاورز بیسواد و تحصیل کرده همه آماده انجام وظیفه دفاع از شرافت خود هستند و برای چنین آمادگی دعوت شده اند و از جمهوری دمکرات عراق که مشعل دار آزادی تمام کشورهای عربی و خاورمیانه شده است دفاع خواهد کرد.
زیرا جمهوری ما آزاد و مستقل بی طرف و صلح جو است و این صفات کم کم در کشورهای مجاور نفوذ کرده است.
خواه این همسایگان عرب باشند یا کشوری مسلمان که تحت فشار حاکم ظالمانه خود قرار گرفته اند.
منظورم ملت ایران دوست و عزیز ما است که سالیانی از دست پادشاهان (با لهجه تحقیر) خائن و امراء و وزرای ارتجاعی که در رکاب استعمار هستند نالان می باشند.
همچنین سوریه که گرفتار رهبران فاشیست شده و این رهبران خیال می کنند با اتحاد دروغ و احتکاری خود به ملت عرب خدمت کرده اند.
ولی مردم شجاع سوریه مرد و زن بر علیه حکم ناصری دیکتاتوری قیام خواهند کرد و جزای خیانت کاران را خواهند داد.
طول بکشد یا نکشد این قیام در سوریه و مصر و ایران بر ضد حکام خیانت کار به وقوع خواهد پیوست و عاقبت آنها نظیر عاقبت رهبران رژیم گذشته عراق خواهند بود.
مهداوی بعد از حمله و بحث در مسئله فلسطین و حکام قاهره با فحشهای رکیک خود چنین ادامه داد.
برادران کردزبان ما در ایران حرکتی کرده اند و آن نشانه انفجاری است که تمام موانع بین برادران را مرتفع خواهد کرد.
اکراد شمال یا شرق عراق برادران ما هستند.
و مرز ما با ایران در آن قسمتها توسط این اکراد قهرمان حراست می شود.
اکراد دارای سابقه پرافتخاری هستند چه در جنگ صلیبی که صلاح الدین ایوبی1 در رأس آنها بود و چه در دیگر جنگها افتخار دارند.
مهداوی بعد از بیان نارضایتی مردم قبرس و فحش دادن به انگلیس به مسئله احزاب عراق با عصبانیت چنین ادامه داد.
مزدورانی که در توطئه اخیر شرکت داشتند چه در داخل و چه در خارج می باشند خواهند دانست که چه کارهایی در این مدت گذشته صورت داده ایم و از پیمانهایی نظیر سنتو2 خارج شده ایم.
مهداوی در خلال مزخرفات دیگری دستور قرائت این نامه را داد : «جناب مهداوی (با القابی) بغداد اظهارات شما در دادگاه خلق مربوط به عربی بودن سرزمین عشیره بنی کعب و الحاق آن به عراق ما را امیدوار کرده است.
و این اظهارات نشانه تصمیم قاطعی است که سرزمین عربی آزاد خواهد شد و بعضی از این عشیره نیز در عماره و بغداد زندگی می کنند.
ما رفتار خصمانه دولت ایران را بر ضد عشیره بنی کعب تقبیح می کنم.
ضمنا از فرصت استفاده کرده پشتیبانی خود را از عبدالکریم قاسم و انزجار خود را از حزب بعث3 اعلام می داریم.
ارادتمند فالح الکعبی یکی از افراد عشیره کعب.
» مهداوی بعد چنین ادامه داد.
همه می دانیم که این عشیره اصلاً عرب و ساکن اهواز بوده که از قدیم متعلق به عراق می باشد.
و تحریکات استعماری دولت ایران در جمهوری عراق مؤثر نیست زیرا حقوق ما مسلم و صریح و متین است.
شطی که ایرانیها می خواهند آن را غصب کنند به اسم عرب و مال عرب است.
چگونه اینها به دستور استعمارچیان برای این شط توطئه می چینند در صورتی که از روز خلقتش عربی بوده است.
و عشیره بنی کعب محمره1 عرب هستند و به دو میلیون عرب واقعی می رسند.
همچنین اکراد ایران با 4 میلیون جمعیت علاقمند هستند که با برادران خود در عراق و با ترکمان و غیره ملتی یگانه را تشکیل بدهند.
ما مطمئن هستیم که برادران ما در جنوب ایران و اکراد ایران قریبا بر علیه حکومت استعماری ایران قیام خواهند کرد و ایرانیان با پیدایش جمهوری دمکرات ایران آزاد خواهند شد.
نظریه منبع : (باید اضافه کرد که اظهارات مهداوی نشانه نقشه ایست که از طرف کمونیستها کشیده است و قاسم هم گفته بود که مسئولیت گفته های مهداوی را قبول دارد.
مهداوی که فحشهای رکیکی به شاهنشاه می دهد.
باید قبول داشت که این نقشه ای علنی از کمونیست ها است) احزاب سیاسی عراق به موجب قانون جدید احزاب 3 حزب درخواست تشکیل حزب کرده اند .
1 ـ حزب وطنی دمکرات.
محمد حدید وزیر دارائی ـ حسین جمیل سفیر عراق در تهران ـ هدیب حاج محمود وزیر کشاورزی مستعفی 2 ـ حزب دمکرات کردی.
ملامصطفی بارزانی.
3 ـ حزب کمونیست.
عبدالقادر اللبنانی در لبنان اسرائیل خبر می دهد که مقامات لبنان یکی از رعایای سوری را به سوریه تبعید کرد زیرا فعالیت مضره داشته و یا افسران سوری مقیم لبنان تماس داشته است ضمنا یک افسر بازنشسته سوری ساکن لبنان بازداشت و بعد از تحقیق آزاد شده است.

توضیحات سند:

1 ـ ایوبی، صلاح الدین صلاح الدین ایوّبی از بزرگترین حکمرانان ایوبی در مصر و کسی است که قدس را از دست صلیبیان آزاد نمود.
و وی از 1206تا 1249 حکومت کرد.
2 ـ سنتو سازمان پیمان مرکزی (علامت اختصاری: سنتو) در 21 اوت 1959 به عنوان جانشین «پیمان بغداد» به وجود آمد.
در این پیمان، دولتهای عضو پیمان بغداد (ایران، انگلستان، پاکستان و ترکیه) بجز عراق، شرکت کردند.
ایالات متحده آمریکا عضو این پیمان نبود، امّا بر آن نظارت داشت و در مانورهای آن شرکت می کرد و به اعضای آن کمک نظامی می داد.
سازمان پیمان مرکزی حلقه مرکزی سیستم دفاعی غرب شناخته می شد و ناتو و سیتو را بهم می پیوست.
این پیمان که از سالها پیش قوّت خود را از دست داده بود، سرانجام در 1979 با خروج ایران (پس از برقراری رژیم جمهوری اسلامی) و سپس پاکستان و ترکیه از آن، از میان رفت.
ر.ک : دانشنامه سیاسی (فرهنگ اصطلاحات و مکتبهای سیاسی)، داریوش آشوری، ص 202 3 ـ ریشه های حزب بعث را بایستی در سوریه جستجو کرد و این مربوط می شود به سالهای بین 1909 تا 1920 که مجامع سری تحت نام «فطاط ،قحطانیه و العهد» به منظور مبارزه با تسلط عثمانی در کشورهای عربی ایجاد شده از 1920 که سرزمینهای عربی خاورمیانه براساس تصمیمات کنفرانس «سان ریمو» تحت قیمومیت انگلیس و فرانسه قرار گرفت.
حزب دیگری به نام استقلال، با زیربنای فکری ناسیونالیسم عربسیم در سوریه، اردن و عراق در جهت مبارزه با استعمار و عنایت بخشیدن به هویت عرب، تشکیل شد.
از 1932 به علت نفوذ اتحاد ناسیونالیست، که مرکب از خرده بورژوازی (کارمندان، بازماندگان و دانش آموختگان) بود، در اکثر کشورهای عربی خاورمیانه فعالیت خود را آغاز نمود.
در سال 1939 به علت نفوذ عوامل استعمار فرانسه در حزب و ایجاد انشعابات، حزب به نابودی کشیده شد.
از درون ویرانه های حزب ناسیونالیست، دو حزب جدید یکی به نام «حزب ناسیونالیستی عرب» به رهبری زکی درسوزی و دیگری حزب «احیاء العرب» به رهبری میشل عفلق و صلاح الدین بیطار به وجود آمد.
این حزب پس از چند سال به حزب بعث عربی تغییرنام داد.
هدف ایدئولوژیک حزب بعث عبارت بود از «ناسیونالیسم عرب، آزادی، وحدت و سوسیالیسم» هدف سیاسی آن مبارزه با حضور استعماری فرانسه در کشورشان و ایجاد سوریه بزرگ (شامل عراق، اردن، فلسطین، لبنان و سوریه) بود.
در سال 1941 عفلق کمیته سوری کمک به رشید گیلانی در عراق را تشکیل داد.
بنابراین نخستین هدف استراتژیک عفلق، توسعه اندیشه های حزب در عراق بود.
حزب بعث در سال 1948 در عراق شکل گرفت.
این تاریخ مربوط می شود به زمان تشکیل کشور صهیونیستی اسرائیل و شدت گرفتن موج ناسیونالیسم عرب برای مقابله با تجاوز اسرائیل.
دکتر سامی شوکت که یک ناسیونالیست افراطی بود، در 7 آوریل کمیته حزب بعث را در عراق تشکیل داد و در مدت کمتر از سه سال، موفق به تأسیس شعباتی در سراسر عراق گردید، ولی هنوز جرأت خودنمائی در صحنه سیاست کشور را نداشت، تا اینکه در 1952 همزمان با تظاهرات مردم عراق علیه تجدید قرارداد دولت با شرکت نفت عراق، موجودیت و فعالیت خود را علنی ساخت.
ـ تاریخ سیاسی ـ اقتصادی عراق، دکتر علی بیگدلی، صص 63، 64، 67 * ـ در 10 فروردین 1341 کنفرانس دو جانبه ایران و عراق که با شرکت نمایندگان دو کشور برای مبارزه با مالاریا در شهر بصره تشکیل شده بود پس از توافق بر سر چگونگی همکاریها به کار خود خاتمه داد.
گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، ج 2، ص 1523 اطلاعات خارجی ساواک در تاریخ 29 /1 /41 نوشت : «خبرگزاری عراق می نویسد تیم ورزشی باشگاه شاهین روز چهارشنبه به وسیله کشتی ثوره از بندر خرمشهر به بصره عزیمت می نمایند و در بصره مورد استقبال اداره بنادر قرار می گیرند.
تعداد و اعضای تیم مزبور بیش از هشتادنفر است و مسابقاتی در [رشته] والیبال، بسکتبال، فوتبال و کشتی با تیم های ورزشی بصره خواهند داد.
» پرونده ش 142613، ج 4، ص 6 1 ـ عراق و خوزستان (42 ـ 1337) جنگ سرد ایران و عراق هنگامی شدیدتر شد که استان زرخیز و نفتی خوزستان هدف جاه طلبی ها دولت عراق قرار گرفت.
خوزستان با موقعیت استراتژیک خود و داشتن ذخائر عظیم نفت و تأسیسات مربوط به آن، غنی ترین استان ایران و یا به قول برخی از مفسران، شاهرگ سیاسی اقتصادی و استراتژیک ایران است.
الف) ادعاهای عبدالکریم قاسم نسبت به خوزستان در دوره عبدالکریم قاسم دو ویژگی عمده در مورد ادعاهای عراق نسبت به خوزستان قابل ملاحظه است.
نخست آنکه تا اوایل دهه 1340 (1960) دولت عراق هیچ گاه ادعاهای خود را نسبت به خوزستان به طور آشکار مطرح نمی کرد، ولی از اوایل دهه مذکور، دولت عراق آشکارا در مورد خوزستان ادعای حاکمیت نمود.
ویژگی دوم مربوط به تشکیل جبهه های به اصطلاح آزادی بخش خوزستان، با حمایت عراق، است.
ادعاهای دولت عراق نسبت به خوزستان براساس دو عامل، یکی تاریخی و دیگری جمعیّتی، استوار بود.
ب) عامل تاریخی دولت عراق ادعا می کرد که اکثریت مردم خوزستان عرب هستند و خوزستان تا قرن 19 زیر سلطه اعراب بوده و در قرن 19 که اختلافهای ایران و عثمانی با میانجیگری روسیه و انگلستان حل شد، خوزستان به ایران داده شد؛ ولی در 1236 ش (1857) ناصرالدین شاه طیّ یک منشور سلطنتی، استقلال خوزستان را تحت رهبری امرای عرب اعلام کرد.
لشکرکشی رضاخان پهلوی به خوزستان، سبب اخراج شیخ خزعل از آنجا شد و خوزستان ضمیمه ایران گردید.
از چنین دیدگاهی، مسئله خوزستان و فلسطین شبیه یکدیگرند ؛ زیرا اعراب این دو منطقه زیر سلطه استعمار زندگی می کنند و بدون هیچ گونه حق قانونی، سرزمینشان را اشغال کرده اند.
منتهی فلسطین را صهیونیستها و خوزستان را ایرانیان اشغال کرده اند(1).
پ) عامل جمعیت دولت عراق ادعا می کرد که ساکنان استان خوزستان به طور عمده عرب هستند و تحت استعمار ایران به سر می برند.
در آن زمان در مورد تعداد اعراب خوزستان آماری رسمی در دست نبود، ولی تعداد آنها از فارسها بسیار کمتر بود و در واقع اگر هم 50 سال پیش اکثریت عربی در این منطقه وجود داشت، دیگر به هیچ وجه چنین مسئله ای صادق نبود؛ زیرا در این مهاجرتهای عظیمی از مردم غیر عرب به این منطقه صورت گرفته بود.
(2) در سال 1279 ش (1900) جمعیت خوزستان 100 هزار نفر بود ؛ ولی کشف نفت و بازشدن راه های ارتباطی و راه شوسه و بویژه راه آهن سراسری از طرفی و ایجاد امنیت سیاسی، چه در خوزستان و چه در ناحیه لرستان،...
باعث شد که جمعیت این منطقه در سال 1335 (1956) به 10 برابر، یعنی یک میلیون نفر، برسد.
این ازدیاد جمعیت برخلاف سایر نواحی ایران بیشتر جنبه شهرنشینی داشت، به طوری که 45 درصد این جمعیت در 4 شهر عمده خوزستان (یعنی آبادان، اهواز، خرمشهر و دزفول) متمرکز شده بود.
هجوم نفوس انسانی به این شهرها بیشتر برای کار در تأسیسات نفتی و از تمام نواحی ایران بود و همین وضع باعث شده بود که زبان فارسی به طور کامل جای عربی عشایر و قبایل محلی را بگیرد و تنها درمیان طوایف دورافتاده جنوب شرقی بود که نوعی عربی یا محلی آمیخته به فارسی متداول بود.
تلاشهای رژیم گذشته در جهت آشنایی اعراب این استان با زبان و ادبیات فارسی نیز در این مسئله بی تأثیر نبوده است.
به طور کلّی اعراب بیشتر در نواحی جنوب و جنوب غربی استان خوزستان سکونت دارند.
ت) حمایت عراق از جنبشهای تجزیه طلبانه در خوزستان ادعاهای دولت عراق نسبت به خوزستان در حرف و شعار خلاصه نمی شد.
از این تاریخ جنبشهای تجزیه طلبانه با حمایت دولت عراق در خوزستان پاگرفت.
نخستین جنبش، جبهه به اصطلاح آزادی بخش خوزستان بود که در 1335 (1956) تشکیل شد.
دو سال بعد، یعنی در 1337، جبهه دیگری به نام «جبهه آزادی بخش اهواز» با هدف آزادی خوزستان از طریق مبارزه مسلحانه تأسیس شد.
این جبهه ادعا می کند که بیش از 100 عملیات نظامی علیه دولت ایران انجام داده است و طّی عملیات مذکور 27 نفر از افراد جبهه کشته شده اند(3).
جبهه مذکور از سال 1337 (1958) به بعد از حمایت دولت عراق برخوردار بود(4).
همچنین در سال 1338 (1959) سازمان سیاسی خوزستان کنگره ای به نام «کنگره ملی خوزستان» برگزار کرد.
این سازمان یک کمیته عالی نیز تشکیل داد که هدف آن ادامه مبارزه علیه دولت ایران و کسب استقلال خوزستان بود.
دولت عراق از اهداف این سازمان حمایت می کرد.
(5) دولت عراق در سال 1342 (1963) مسئله خوزستان را در شورای جامعه عرب مطرح کرد.
اما موفقیتی در این مورد به دست نیاورد.
در این زمان کشورهای عربی به دو گروه طرفدار و مخالف شاه ایران تقسیم شده بودند.
«دولت عراق به این ترتیب نشان داد که بیشترین توجه را به مسئله خوزستان دارد، زیرا خوزستان روابط تاریخی و جغرافیایی خاصّی با این منطقه [عراق] دارد(6).
با وجود 22 سال فعّالیّتهای تجزیه طلبانه «جبهه آزادی بخش اهواز» و حمایتهای بی دریغ عراق از آن، اعراب خوزستان طیّ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نشان دادند که به وطن خود ایران عشق می ورزند.
صدام حسین پیش از شروع جنگ تصوّر می کرد که به محض حمله به ایران، اعراب خوزستان علیه دولت مرکزی قیام کرده، راه را برای ارتش وی هموار خواهند کرد؛ اما این تصوّر صدام حسین هرگز به واقعیت نپیوست .
1.
Ramazani, Persian Gulf Irans Role, P.
44 5.
Chubin, Zabih, OP.
Cit.
P.
174 2 ـ اطلاعات، (27 آذر، 1338) 3 ـ نگاه کنید به فرد، هالیدی.
دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، ترجمه فضل اللّه نیک آیین، ص 238.
Institute Of Studies and Research; Editions du Monde Arab.
The Iraq Iranian.
Conflict.
Paris: Editions du Monde Arab, 1981, P.
97 4 ـ هالیدی، همان کتاب، ص 238 5.
Opcit, P.
97 6.
Ibid ذکر شده در کتاب اختلافات مرزی ایران و عراق، پیشین، صص 287 ـ 291

منبع:

کتاب روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک صفحه 71
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.