صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 5 شهریور 1356


متن سند:

312ـ این سوابق در پرونده دکتر هوشنگ نهاوندی رئیس دفتر مخصوص علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران ضبط شود.
1ـ دکتر هوشنگ منتصری1 رئیس سابق دانشگاه آذرآبادگان و استاندار اسبق کرمان درباره هوشنگ نهاوندی اظهار نموده که وی به هنگام تحصیل در کشور فرانسه از هواداران جدی جبهه ملی بود و عکس تمام قد بزرگی از مصدق در منزلش نگاهداری می کرد.
2ـ دکتر فریدون مهدوی2 وزیر اسبق بازرگانی که خود در سالهای 2519 تا 2522 عضو شورای موقت جبهه ملی بوده در این مورد اظهار نمود که هوشنگ نهاوندی در سالهای 2519 و 2520 تا قبل از عزیمت به بازار مشترک در بروکسل با سران جبهه ملی تماس و همکاری داشت و در تدوین برنامه اقتصادی این جبهه مشارکت فعال می نمود.
عطار ـ در پرونده 7740 هوشنگ نهاوندی بایگانی شود ـ 26 /6 /36

توضیحات سند:

1ـ هوشنگ خان منتصری کوهساری فرزند جعفر (آقا میرزا خان) ـ از ملاکین و تجار منطقه ـ در سال 1302 ش در لاهیجان به دنیا آمد.
در دبستان حقیقت لاهیجان و دبیرستان های سن لوئی و دارالفنون تهران درس خواند و پس از اخذ دیپلم در سال 1321 به دانشکده علوم دانشگاه تهران رفت و در سال 1324 لیسانس ریاضی گرفت.
او که خواهرزاده دکتر رضا رادمنش بود از ابتدای حضور در دانشگاه، به حزب توده پیوست و تا سال 1325 در کمیته مرکزی سازمان جوانان آن حزب فعالیت کرد و روزنامه رزم را تحت نظر خود به چاپ رساند.
مشارالیه در سال 1325 از حزب توده کناره گرفت و پس از آن که به مدت سه ماه در وزارت بهداری به عنوان رئیس کارپردازی شاغل بود، در دبیرستان های تهران، به تدریس پرداخت که از آن جمله است : دبیرستان البرز، فیروز بهرام و دانشسرای مقدماتی.
او که همزمان با تدریس، موفق به تحصیل در دانشکده حقوق و اخذ لیسانس نیز شده بود، برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت که در این سفر «ایلین پطروفسکی» از سرویس اطلاعاتی شوروی، با وی تماس گرفت و او را جلب همکاری کرد.
هوشنگ منتصری پس از اخذ دکترای اقتصاد به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکده های ایران مشغول شد و ضمن آن به سمت بازرس مخصوص و مشاور عالی وزارتی در امور محصلین ایرانی مقیم خارج از کشور منصوب شد.
او که از دوستان نزدیک خلیل ملکی و انور خامه ای بود و با خاندان قطبی ـ وابستگان مادری فرح دیبا ـ قرابت داشت، پس از آن که در مشاغل مختلفی از جمله : معاونت دانشکده صنعتی آریامهر و ریاست دانشگاه تبریز کار کرد در سال 1347 استاندار کرمان شد.
در خرداد ماه سال 1347 ـ در حالی که رئیس دانشگاه تبریز بود ـ شکوائیه ای علیه او به ساواک رسید که در آن آمده است : «دکتر منتصری پیرو مسلک بهائی است و اساتیدی که اخیرا توسط او استخدام شده اند نیز از اعضای فرقه بهائی هستند.
» حضور هوشنگ منتصری در کرمان و تماس هایی که او و همسرش با کارشناسان روسی مستقر در آن جا بر قرار کرده بودند، حساسیت ساواک را برانگیخت و تماس او با میخائیل ژیلااکوف ـ که رئیس کارشناسان روسی بود ـ را تحت کنترل قرار داد و ضمن آن که اعلام کرد، ژیلااکوف از اعضای دستگاه جاسوسی شوروی ـ KGB ـ است و منتصری را دارای افکار و تمایلات چپی معرفی کرد، نوشت: «از قرار معلوم چون آقای استاندار مادر همسرش روسی بوده و پدر مشارالیها نیز اهل بندر پهلوی است مایل به معاشرت با آقای ژیلااکوف می باشد و به همین دلیل به آقای ژیلااکوف پیشنهاد نموده که به معاشرت های خود ادامه دهند.
» عملکرد هوشنگ منتصری که همسر خود ـ جمیله طهماسب که به زبان روسی تسلط داشت ـ را به عنوان مشاور امور اجتماعی استانداری منصوب کرده بود، در مهر ماه 1348 مورد ارزیابی ساواک قرار گرفت و درباره او نوشته شد : «صحت عمل و درستی وی مورد تردید است، چون کار اجرایی نکرده فاقد مدیریت صحیح است.
رفیق باز، دروغگو، پرونده ساز، عوامفریب و شهرت طلب می باشد.
علاقه مفرط به جاه و مقام دارد، متکبر و خودخواه است، خاصیت پلنگ دارد، متقلب و به اصطلاح نارو می زند حتی به کسانی که برای پیشرفت وی تلاش یا اقدامی کرده اند.
داعیه نخست وزیری دارد.
پیرو مکتب ماکیاولیست می باشد.
قمار و عیاشی می کند.
مشروب می خورد.
به دیانت توجهی نداشته و بی اعتناست.
» ارتباطات او با عوامل KGB و عملکردش در استانداری باعث شد تا او را که از محمدرضا پهلوی نشان فرهنگ گرفته و از سال 1343 با ساواک خصوصا با علوی کیا ارتباط داشت از استانداری عزل کنند.
هوشنگ منتصری پس از عزل از سمت استانداری، به پاریس رفت و در آن جا سکنی گزید.
در آذر ماه سال 1357 که انقلاب اسلامی در حال پیروزی بود، گزارشی به ساواک رسید که از ارتباط او با عوامل KGB خبر می داد.
مشارالیه برخی نوشته های خود ـ اعم از تألیف و ترجمه ـ را با نام مستعار، دکتر کوهساری، دکتر هوشیاری و دکتر جعفری منتشر کرده است.
در سوابق وی گزارشی از جلسه او در سال 1335 با امریکائی ها موجود است که می توان تماس های او با عوامل شوروی را در این راستا تحلیل کرد.
2ـ فریدون مهدوی فرزند حسن در سال 1311 ش در تهران به دنیا آمد.
پدرش فرزند حاج امین الضرب بود که به تجارت مشغول بود و با تیمورتاش رابطه نزدیک داشت.
در محاکمه تیمورتاش او هم محکوم شد و مدتی در زندان به سر برد و پس از آزادی به همراه خانواده به اتریش رفت که در این ایام فریدون مهدوی خردسال بود.
فریدون مهدوی تحصیلات ابتدائی را در وین و متوسطه را در پاریس گذراند و از دانشکده هامبورگ دکترای اقتصاد گرفت و پس از آن که 6 ماه هم در لندن آموزش دید در سال 1338 به ایران آمد.
مدت 6 ماه در سازمان مسکن کار کرد و در سال 1339 در بانک توسعه صنعتی و معدنی استخدام شد و در قسمت سرمایه گذاری مشغول کار شد و در عین حال در مؤسسه علوم اقتصادی نیز تدریس می کرد.
وی از فروردین سال 1341 به جبهه ملی پیوست و به عضویت شورای مرکزی آن در آمد و به همین علت در جریان دستگیری سران جبهه ملی در 6 /11 /41 دستگیر و به مدت 6 ماه در زندان بود.
در این ایام ساواک درباره وی نوشت : «نامبرده از اعضای جدید جبهه ملی است گرچه مراحل ترقی را تا عضویت شورای مرکزی در اندک مدتی طی کرده است لیکن به نظر می رسد اطلاعات عمیقی از تاریخ حیات سیاسی پر جنجال جبهه ملی و اقدامات مضره متحدین سیاسی آن ندارد.
پاسخی که در پاره ای از سؤالات داده می رساند که مانند همکاران قدیمی خود پختگی سیاسی نداشته، جریانات سیاسی و حوادث روز او را به سوی جبهه ملی کشانیده است.
» فریدون مهدوی که پس از آزادی از زندان به منتقدین جبهه ملی پیوسته بود، در سال 1345 رئیس اداره اقتصادی بانک توسعه صنعتی شد و در سال 1346 در حالی که به معاونت بانک رسیده بود، به همراه سرمایه دارانی چون : محمد خسروشاهی، محمود خردجو و حبیب اخوان، شرکت حمل و نقل دریایی آریا را تشکیل داد.
او که مدتی دبیر کل بورس دولتی هم بود، در سال 1352 سمت قائم مقامی مدیر عامل بانک توسعه صنعتی را دارا بود و در همین سال با عضویت وی در شورای عالی شرکت ملی صنایع فولاد ایران موافقت شد.
مهدوی در سال 1353 وزیر بازرگانی شد و پس از آن که کنار گذاشته شد به عنوان وزیر مشاور همواره با امیرعباس هویدا همکاری داشت.
او که در سال 1354 به عضویت هیئت امنای مراکز آموزش عالی کشور در آمده بود، با سقوط دولت هویدا به اروپا رفت ولی به دعوت هویدا برای رایزنی با افراد جبهه ملی به ایران بازگشت که در 20 شهریور 1357 با برخی دیگر از دولتمردان پهلوی دستگیر و به زندان جمشیدیه منتقل شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی او هم از زندان فرار کرد.
فریدون مهدوی در سال 1354 قائم مقام دبیر کل حزب رستاخیز هم بود و شاه حسینی از قول او گفته است : «من فقط با شاه در تماس هستم و کلیه گزارش های خود را تنها به ایشان می دهم.
»

منبع:

کتاب هوشنگ نهاوندی به روایت اسناد ساواک صفحه 425

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.