صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

در بیست و نهم خرداد ماه سال 1356 ش، مرحوم دکتر على شریعتى ـ که با حضور در حسینیه ارشاد و سخنرانى‌هاى پرشور، در قشر جوان، خصوصا دانشجویان، از موقعیت ویژه‌اى برخوردار شده بود ـ به طور ناگهانى در لندن، از دنیا رفت.

در بیست و نهم خرداد ماه سال 1356 ش، مرحوم دکتر على شریعتى ـ که با حضور در حسینیه ارشاد و سخنرانى‌هاى پرشور، در قشر جوان، خصوصا دانشجویان، از موقعیت ویژه‌اى برخوردار شده بود ـ به طور ناگهانى در لندن، از دنیا رفت.


متن سند:

در بیست و نهم خرداد ماه سال 1356 ش، مرحوم دکتر على شریعتى ـ که با حضور در حسینیه ارشاد و سخنرانى‌هاى پرشور، در قشر جوان، خصوصا دانشجویان، از موقعیت ویژه‌اى برخوردار شده بود ـ به طور ناگهانى در لندن، از دنیا رفت. بسیارى از آگاهان، این مرگ ناگهانى را متوجه رژیم پهلوى مى‌دانستند که شریعتى با آن به ستیزه برخاسته بود.
در این واقعه تلگراف‌هاى متعددى براى حضرت امام خمینى (ره) ارسال شد که معظم‌له به تمامى آنها، یک پاسخ دادند، بخشى از آن نامه، چنین است:
«اینجانب در این نفس‌هاى آخر عمرم، امیدم به طبقه جوان عموما و دانشجویان خارج و داخل اعم از روحانى و غیره مى‌باشد. امید است دانشمندان و متفکران روشن‌ضمیر، مزایاى مملکت نجات‌بخش اسلام که کفیل سعادت همه‌جانبه بشر و هادى سُبُل خیر در دنیا و آخرت و حافظ استقلال و آزادى ملت‌ها و مربى نفوس و مکمل نقیصه‌هاى نفسانى و روحانى و راهنماى زندى انسانى است، براى عموم بیان کنند. مطمئن باشند با عرضه اسلام به آنطور که هست و اصلاح ابهام‌ها و کجروى‌ها و انحراف‌ها که به دست بدخواهان انجام یافته، نفوس سالم بشر که از فطرت‌اللّه‌ منحرف نشده و دستخوش اغراض باطله و هوس‌هاى حیوانى نگردیده، یکسره به آن روى آورند و از برکات و انوار آن بهره‌مند شوند...»
چند ماه پس از این واقعه، ساواک همدان، شعرى را که ضمیمه نشریه‌اى تحت عنوان «اربعین شریعتى» بود، در روى میز کتابخانه عمومى همدان یافت و به مرکز ارسال کرد.
به یاد على
هرگز!
بالهایت را شکستند
اما پروازت را هرگز!
دستانت را بستند
اما داستانت را هرگز!
پاهایت را بریدند
اما راهت را هرگز!
لبانت را دوختند
اما پیامت را هرگز!
تنت را کوفتند
اما غرورت را هرگز!
قامتت را خمیدند
اما قیامت را هرگز!
قلبت را شکافتند
اما رازت را هرگز!
خونت را ریختند
اما آبرویت را هرگز!
اینک
تو اى هرگز بزرگ
اى رعد در سکوت
اى انفجار در فجر
ظلمت شکاف شب
اى قله بلند نجابت
آتشفشان عاصى توحید
از اى تبار پاک ابوذر
رسواگر مثلث تثلیت
اى بر صراط راست
تفسیر ناب سوره والعصر
اى مرد راستین تشیع
اى وارث حسین
اى مومن مجاهد مسئول
اى شاهد شهید
فرزند (انتظار)
طوفان (اعتراض)
اى سنگر رهایى مردم
فریاد دادخواهى مظلوم
اى نون والقلم
اى چشمه زلال حقیقت
اى باعث همیشه بعثت
اى آورنده حق
اى قاصد همیشه رویش
اى آفتاب مهر
اى آبشار عشق
اى رشته همیشه پیوند
اى آیت همیشه ایثار
اى مظهر همیشه پیکار
اى خصم هر چه بد
اى یار هر که خوب
اى مصلح مسلح بیدار
تا آخرین نفس به خلق وفادار
اى شاعر حماسه انسان
اى شعر ناتمام...
اینک که مى‌روى به جمع شهیدان
کز ما درود بر ایشان
لختى درنگ کن
و آن پرچم شکوهمند شهادت را
در دست ما سپار
تا سرخ سرخ سرخ
در اهتزاز درآریمش همچنان


منبع:

کتاب فریاد هنر صفحه 129


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.