صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی

تاریخ سند: 8 شهریور 1357


بازجوئی


متن سند:

الف ـ مشخصات متهم ـ محمدصادق فرزند محمدباقر شهرت اسلامی گیلانی شناسنامه شماره 152 صادره از بخش 8 تهران متولد سال 1311 متأهل دارای همسر و چهار فرزند شغل خریدوفروش پارچه کتاب و دانه مرغ میزان تحصیلات متوسطه قدیم.
تابعیت دولت شاهنشاهی ایران دین اسلام مذهب شیعه اثنی عشری.
خدمت وظیفه عمومی را انجام نداده است (معافیت دارد) ساکن تهران خیابان ایران کوچه مظاهر کوچه عماد پلاک 37 ب ـ سابقه پ ـ موضوع اتهام ـ اقدام علیه امنیت کشور ث ـ گردش کار خلاصه اظهارات متهم : یادشده در جریان تحقیقات معموله اظهار می دارد در سالهای قبل از 1343 به علت تردد به مسجد لرزاده با جوانی آشنا شدم که به من اظهار محبت می کرد (سیدعلی اندرزگو خرابکار معدوم) تا اینکه در سال 1343 به اتهام عضویت در گروه موتلفه اسلامی دستگیر و سرانجام به دو سال زندان محکوم گردیدم و پس از آزادی متوجه شدم که مشارالیه (اندرزگو) یکی از همکاران صادق امانی (از تروریستهائی که در قتل حسنعلی منصور نخست وزیر اسبق شرکت داشته و به همین علت دستگیر و سپس به اعدام محکوم و حکم صادره درباره وی به مورد اجرا گذاشته شده است) می باشد که به علت ارتباط با وی و سایر قاتلین حسنعلی منصور متواری شده و زندگی مخفی را آغاز نموده است علیهذا پس از آزادی از زندان چون فردی مذهبی بودم برای نشر معارف اسلامی فعالیت می کردم و در این مسیر چون از آقای خمینی تقلید می نمایم اعلامیه های ایشان که به هر طریق به دستم می رسید مطالعه و سپس آنها را در مساجد توزیع می نمودم تا در اختیار سایرین قرار گیرد.
همچنین اعلامیه های سایر مراجع تقلید را نیز بین مردم توزیع کرده ام و اعلامیه سایر گروهها از جمله خبرنامه جبهه ملی،1 اعلامیه حوزه علمیه قم، اعلامیه حقوق بشر را مطالعه نموده ام و اخیرا نیز دو نشریه مربوط به مجاهدین (گروه خرابکار به اصطلاح مجاهدین خلق ایران)2 را از مسجد برداشتم که یکی از آنها را مطالعه و دیگری را جهت مطالعه نگهداری کرده بودم (این اعلامیه و حدود یکصد برگ اعلامیه مضره دیگر هنگام بازرسی از منزل مشارالیه کشف و ضبط گردیده است).
یادشده در زمینه نحوه به دست آوردن اعلامیه ها اظهار می دارد که افراد مختلف اغلب اعلامیه ها را برای توزیع در اختیار وی قرار داده اند.
یادشده در زمینه ارتباطش با سیدعلی اندرزگو معدوم اضافه می نماید که هشت ماه قبل اندرزگو را در خیابان ملاقات و پس از مقداری صحبت شماره تلفن منزل خود را در اختیارش قرار داد.
و اندرزگو نیز دو بار با نام مستعار جوادی تلفنی با وی تماس گرفته است.
متهم هم چنین اظهار می دارد پیرو و خواستار ایجاد حکومت اسلامی است و معتقد است که مسئولین حکومت فعلی از قانون اساسی تخلف نموده اند و به همین دلیل علمای طراز اول که بایستی بر مجلس نظارت داشته باشند، نظارت ندارند همچنین یادشده اذعان دارد به خاطر تقلید از خمینی و وظیفه ای که مقلد بودن برای وی به وجود آورده اعلامیه های مضره که سراسر آن اهانت به مقام شامخ سلطنت بوده را بین مردم توزیع نموده است.
نظریه : با توجه به محتویات پرونده و تحقیقات انجام شده به استحضار می رساند گرچه متهم قبلاً نیز به اتهام انجام فعالیتهای مضره دستگیر و محکوم گردیده لیکن از اعمال خود متنبه نشده و پس از آزادی از زندان با اعتقاد راسخ به ایجاد حکومت اسلامی در کشور شاهنشاهی به فعالیتهای مضره خود در زمینه مطالعه و توزیع اعلامیه های مضره و اهانت آمیز نسبت به مقام شامخ سلطنت در سطحی گسترده و هم چنین برقراری ارتباط با سیدعلی اندرزگو خرابکار معدوم ادامه داده و بدین ترتیب به نفع گروههای خرابکار و برانداز که رویه آنان ضدیت با رژیم مشروطه سلطنتی می باشد غیرمسلحانه فعالیت داشته است.
اینک که پرونده آن تکمیل گردیده در صورت تصویب جهت اقدام قانونی به اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی ارسال گردد.
افضلی 8 /6 /57

توضیحات سند:

1ـ جبهه ملی : در زمستان 1328ش، جمعی از رهبران و سران احزاب سیاسی ملی گرا که هدف مشترک آنها ملی شدن صنعت نفت بود گردهم آمدند و جبهه واحدی را موسوم به جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق پایه گذاری کردند.
از جمله این احزاب می توان به حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب زحمتکشان ملت ایران، نهضت خداپرستان سوسیالیست، انجمن بازرگانان و کسبه ایران و غیره اشاره کرد.
پس از پیروزی نهضت ملی نفت و تشکیل کابینه دکتر مصدق، برخی از احزاب و جمعیتهای تشکیل دهنده جبهه ملی از این جبهه کناره گیری کردند و حتی به صف مخالفان دکتر مصدق پیوستند.
به هر حال جبهه ملی تا کودتای 28 مرداد 1332 از دکتر مصدق و دولت او حمایت می کرد و بعد از کودتا به دلیل دستگیری و زندانی شدن بسیاری از سران جبهه ملی عملاً این جبهه فروپاشید.
در سال 1338 ش مجددا گروهی از هواداران دکتر مصدق، جبهه ملی دوم را ایجاد کردند این جبهه در جریان قیام 15 خرداد 1342 واکنشی از خود نشان نداد و باعث انتقاد عده ای از سکوت آنان در قبال کشتار 15 خرداد توسط رژیم شد.
به سبب بروز اختلاف و دو دستگی میان سران جبهه ملی سرانجام در بهار 1343 جبهه ملی دوم نیز فرو پاشید و تلاش گروهی از اعضای این جبهه برای تشکیل جبهه ملی سوم بی نتیجه ماند.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی کریم سنجابی و گروهی از بازماندگان جبهه ملی دوباره اقدام به تشکیل و فعال کردن جبهه ملی کردند و این بار سنجابی رهبری این جبهه را به عهده گرفت و تا خرداد 1360 که امام (ره) جبهه ملی را به سبب انتقاد از حکم اسلامی قصاص مرتد اعلام کرد؛ فعال بود.
پس از آن اعضای جبهه ملی از کشور فرار کردند.
ر.ک : جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
2ـ سازمان مجاهدین خلق (منافقین) یکی از گروههای چریکی و مسلحانه است که در دهه 1340 و 1350 به فعالیت پرداخت، محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیانگذاران این گروه بوده که از دوران دانشجوئی در فعالیت های نهضت آزادی شرکت داشتند.
نامبردگان در سال 1344 ابتدا گروهی به نام جنبش رهایی بخش ایران براساس الگوی سازمان الفتح پی ریزی کردند و در اواخر سال 1347 پس از سه سال کار در زمینه ساختار تشکیلاتی، مطالعه و بررسی انقلابها و شناخت نسبی از جامعه ایران و نیز تدوین برنامه های آموزشی برای ترویج عملیات مسلحانه به تنظیم و تدوین استراتژی خود پرداخته و به سازمان مجاهدین خلق تغییر نام دادند اعضای این سازمان در صدد بودند تا همزمان با برگزاری جشنهای دو هزاروپانصد ساله شاهنشاهی در سال 1350 عملیات مسلحانه گسترده ای در سطح کشور صورت داده و برخی از مناطق و اماکن حساس را منفجر نمایند لیکن واسطه تهیه اسلحه به نام شاه مراد دلفانی که از عناصر ساواک بود در درون سازمان نفوذ کرد و اطلاعات قابل توجهی از سازمان و عناصر و برنامه های عملیات نظامی آنان را در اختیار ساواک گذاشت که منجر به دستگیری سران سازمان و اکثریت اعضای آن گردید.
افراد باقیمانده سازمان موفق شدند با مخفی شدن در خانه های امن و مسلح شدن، شروع به تجدید سازمان و فعالیت نمایند و در سالهای 51 و 52 و 53 عملیات مسلحانه خود را تشدید کردند و در جریان این فعالیتها عده ای از آنها دستگیر و یا کشته شدند و در اوایل سال 1354 باقیمانده اعضای سازمان اختلاف ایدئولوژیک پیدا کردند و ساواک نیز با استفاده از فرصت برای ضربه زدن بیشتر به سازمان بیانیه اعلام موضع ایدئولوژیک را در بیرون از سازمان انتشار داد و در این مرحله بخش قابل توجهی از نیروهای سازمان به مارکسیسم روی آوردند و فقط عده کمی از جناح مسلمان تغییر روش ندادند و به رغم فشارها و مشکلات فراوان با عناوین جدید همچون گروه مهدیون در اصفهان گروه شیعیان راستین در همدان و گروه فریاد خلق خاموش در تبریز و...
به فعالیت خود ادامه دادند.
به هر حال دستگیر و کشته شدن عده ای از اعضای سازمان اجازه فعالیت بیشتر را از این سازمان گرفت و تنها با اوج گیری انقلاب در اواخر سال 1356 و 1357 توانستند به فعالیت مجدد رو بیاورند ولی در به حرکت در آوردن ملت مسلمان ایران و اجتماعات عظیم مردمی و اعتصاباتی که رژیم را از پای در آورد نقش چشمگیری نداشتند.
و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی با اتخاذ روشهای متضاد و حرکات منافقانه نهایتا به رویارویی با انقلاب پرداختند و در سال 1360 دست به اقدامات مسلحانه زدند که با مقابله قهرمانانه نهادهای انقلابی و مردم نهایتا به غرب پناهنده شده و بعدها ننگ همراهی و همدستی با صدام را گردن نهادند.
ر.ک : ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، تقی نجاری راد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ تروریسم ضد مردمی، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

منبع:

کتاب شهید محمدصادق اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 298




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.