صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مهندس پرویز نیکخواه:

مهندس پرویز نیکخواه:


متن سند:

محترماً معروض می‌دارد. نتیجه تحقیقات از متهمین دستگیر شده را تا ساعت 24 روز 15 /2 /44 به شرح زیر به عرض می‌رساند:
1 ـ مهندس پرویز نیکخواه:
از بازجوئی‌هائى که از مشارالیه به عمل آمده اعتراف می‌نماید در سال 1957 به منظور ادامه تحصیلات عازم انگلستان شدم و در اکتبر 1959 در منچستر وارد دانشگاه شدم پس از ورود بدانشگاه عضو انجمن دانشجویان ایرانى مقیم منچستر گردیدم و سپس بدبیرى انجمن مزبور انتخاب و در سال 196 بعضویت فدراسیون دانشجویان ایرانى مقیم انگلستان انتخاب گردیدم و در حدود دو سال و نیم عضو فدراسیون بودم. مسئولیت من در فدراسیون در ابتداى امر منشى و سپس مسئول کمیته انتشارات فدراسیون شدم و تا سال 1963 که عازم ایران گردیدم به همین سمت باقى بودم.
مشارالیه اظهار می‌دارد فعالیت مارکسیستى من همزمان با عضویت در انجمن دانشجویان منچستر شروع گردید و در سال‌هاى 6-1961 به عنوان نماینده فدراسیون دانشجویان ایرانى در انگلستان در کنگره‌هاى کنفدراسیون دانشجویان ایرانى مقیم خارج در لوزان و دوسلدورف شرکت نمودم و نیز در سال 196 بنا بدعوت اتحادیه بین‌المللى دانشجویان شرقى (I.U.S)که محل آن در پراک است باتفاق حمید محامدى به منظور شرکت در مجمع عمومى جوانان دانشجو با هزینه اتحادیه مزبور ابتدا به پراک مسافرت و در پراک با 2 نفر از منشى‌هاى اتحادیه مزبور یکى تبعه شوروى و دیگرى افریقائى بود تماس گرفتم و آنها وسائل حرکت مرا بمسکو فراهم نمودند و مدت 3 هفته در مسکو و لنینگراد بودم و در مجمع مزبور نمایندگان 81 کشور شرکت نموده بودند و پس از خاتمه مجمع نامبرده محامدى بلندن مراجعت و اینجانب بنا بدعوت سازمان دانشجویان رومانى به عنوان ناظر براى مدت یک هفته عازم بخارست شدم تا در سمینار دانشجویان روزنامه‌نگار شرکت کنم. در این سمینار نمایندگان کشورهاى شوروى، چین، کوبا، آلمان شرقى، رومانى، مجارستان، فرانسه و نمایندگان کشورهاى افریقائى شرکت داشتند. پس از خاتمه سمینار بلندن مراجعت کردم و اضافه می‌نماید که از طریق مطالعه ابتداء به مارکسیسم و لنینیسم رسیدم و آن را علم تکامل اجتماع دانستم و سپس هنگام بروز اختلافات در دنیاى کمونیسم و مطالعه مسائل تئوریک که هم از جانب حزب کمونیست شوروى و هم از طرق حزب کمونیست چین منتشر می‌شد در مورد کلى‌ترین مسائل سیاسى جهانى درباره عمده‌ترین تضادهاى جهان معاصر درباره ملل ستمکش و استعمار زده نظریات چین را درست‌دانستم. درانگلستان با فیروز شیروانلو، محسن رضوانى، احمد موسوى و کاتوزیان درباره نظریات سیاسى و مسائل جهانى با هم صحبت می‌کردیم و ایده جنگ پارتیزانى از کوبا بما الهام شده بود. اما با در نظر داشتن این که ایران داراى شرایط خاص خود است و تا وضع ایران دقیقاً براى ما روشن نشده نمى‌توانیم درباره نحوه حرکت خود صحبت کنیم این بود که من براى تحقیق و مطالعه درباره اوضاع سیاسى ایران و پیشرفت آن تصمیم گرفتم به ایران بیایم. درباره آمدن به ایران با فیروز شیروانلو مذاکره کردم او نیز موافقت کرد که به ایران بیاید و 2 ماه قبل از آمدن به ایران جلسات ما با افراد مزبور تشکیل می‌شد و نیز در مدتى که در انگلستان بودم نشریات حزب توده مانند روزنامه مردم و مجله دنیا بوسیله پست براى من می‌رسید و نیز در ماههاى آخر اقامتم در انگلستان نشریات چینى بزبان انگلیسى براى دانشجویان فعال و سازمانهاى دانشجوئى آسیائى و افریقائى منجمله بعضى از دانشجویان ایران که با سازمانهاى مزبور همکارى داشته‌اند فرستاده می‌شد. براى من و محسن رضوانى نیز نشریات چینى ارسال می‌شد و براى فیروز شیروانلو هم که در «لیدز» ساکن بود ارسال می‌گردید. این نشریات جزواتى بود صرفاً مربوط بمباحثه ایده‌ئولوژیک بین چین و شوروى و حاوى نظریات هر 2 کشور بوده و همه نامه‌هائى که بین احزاب کمونیست چین و شوروى مبادله شده بوده است. این جریان در اواسط سال 1962 شروع گردید و قبل از مسافرت به ایران من باتفاق فیروز شیروانلو مسافرتى به اروپا کردیم و با دوستان دانشجوئى که با آنها در کنگره‌هاى دانشجوئى ملاقات کرده بودیم درباره مسائل دانشجوئى و مسائل سیاسى مذاکره نمودیم. در آن زمان در داخل جنبش دانشجویان ایرانى در خارج بحران سیاسى پدید آمده بود و غالب دانشجویان درباره شکل مبارزه سازمانهاى سیاسى موجود و تکامل سیاسى ایران همه به بن‌بست رسیده بودند و این موضوع در کنگره لوزان کاملاً مشهود بود بدین سبب ما براى بحث پیرامون مسائل جارى و اظهار نظر با این عقیده که حزب توده ایران نمی‌تواند حزب کمونیست ایران باشد و عملاً هم نیست با دوستان دانشجو که عبارت بودند از نورى نادرى در آلمان که اینک در ایران است، بیژن حکمت، مهدى تهرانى، مهندس ثریا در مونیخ، شخصى بنام فرى در کالسروهه صحبت کردیم ولى دیدارهاى ما صرفاً جنبه اظهار نظریه و بیان عقاید ما را داشت.
با بیژن حکمت که در لوزان به تحصیل اشتغال دارد و داراى افکار مارکسیستى است تماس گرفتم و چون محسن رضوانى تصمیم داشت بتحصیلاتش ادامه دهد قرار گذاشتیم که من درباره مطالعات خود در ایران مطالب را براى او بنویسم. کاتوزیان نیز حاضر بآمدن به ایران نشد. پس از آمدن به ایران ارتباط خود را با کاتوزیان قطع کردم چون با الهام از کشورهاى عقب افتاده مانند کوبا، الجزایر، ویتنام و چین در انگلستان عقیده پیدا کردم که با توسل بایجاد جنگ‌هاى پارتیزانى می‌توان کشور ایران را از زیر سلطه امپریالیزم نجات داد و براى نیل به این هدف و بررسى وضع ایران و تشکیل یک سازمان کمونیستى به ایران آمدم.
در اواسط سال 42 ابتداء من و بعد فیروز شیروانلو و سپس مهندس احمد منصورى به ایران آمدیم. پس از ورود به ایران در سال 43 باتفاق فیروز شیروانلو و احمد منصورى و مهندس منصور پورکاشانى جمع شده و درباره مبارزات سیاسى و نحوه تشکیل یک حزب کمونیستى صحبت نمودیم و به این نتیجه رسیدیم که ابتداء باید اوضاع ایران را بررسى کرد و براى این کار لازم بود از دیگران کمک گرفت. به علت ضعف مالى درصدد برآمدیم دنبال کار برویم. جلسات گروه چهار نفرى ما در کافه‌هاى «ریوئیرا» واقع در خیابان قوام‌السلطنه. تهران پلاس و منزل شیروانلو تشکیل می‌شد و در عین حال دست بترجمه بعضى جزوات زدیم و قرار شد این گروه چهارنفرى با دوستان و آشنایان و رفقاى دبیرستانى خود ارتباط بگیرند و آنها را به کار مطالعه و جستجوى راه حل تشویق نمایند بسراغ عده‌اى از دوستان خود رفتیم. پس از چند جلسه عده‌اى از آنها حاضر بمبارزه نشدند من با بهمن فره‌وشى تماس گرفتم بهمن 2 نفر از دوستان خود بنام جواد زین‌الدین و اکبرنیاى تهرانى را بمن معرفى کرد و با منوچهر مقدم سلیمى تماس گرفتم و او حاضر بهمکارى گردید و باتفاق این عده سفرى به شهسوار و شمال براى بررسى وضع روستاها و بازدید از نظر سوق الجیشى منطقه نمودیم و سپس سفرى باتفاق اسفندیار نوائى بمناطق آذربایجان شرقى نمودیم و از طریق اسفندیار نوائى با کارگرى بنام حسین که راننده است به طور غیرمستقیم ارتباط گرفته شد و با یکى از دانشجویان که از خارج آمده بود و او را می‌شناختم تماس گرفتم و او را بمبارزه سیاسى ترغیب نمودم. ما سازمانى نداشتیم بلکه در راه تشکیل یک سازمان حرکت می‌کردیم. براى تهیه نشریات گروه چهار نفرى که عبارت بودند از فیروز شیروانلو، منصور پورکاشانى، احمد منصورى و خودم تصمیم گرفتیم یک ماشین پلى‌کپى و 2 ماشین تایپ خریدارى نمائیم. منصور پورکاشانى که سرکار بود مبلغى پرداخت و گروه نامبرده شروع بترجمه کتابهاى انگلیسى درباره مسائل تئوریک، اختلاف چین و شوروى، جزواتى از آثار مائوتسه تونگ.1 جنگ‌هاى پارتیزانى نمودیم و از هر جزوه در حدود 3 نسخه تهیه می‌کردیم. یک اعلامیه بهنگام اعتصاب تاکسى‌رانان و درباره افزایش بهاى محصولات نفتى چاپ کردیم. ابتداء محل پلى‌کپى و وسائل چاپ در منزل شیروانلو بود. بعد از خرید وسائل چاپ مبلغ شش هزار تومان پول جمع‌آورى کردیم. جزوات مزبور را از اوائل سال 43 شروع بترجمه و چاپ آن نمودیم. این جزوات پخش نمی‌شد بلکه به منظور نگهدارى و مطالعه بین گروه چهار نفرى و محسن رضوانى، منوچهر مقدم، فره‌وشى، نوائى، حسین راننده تقسیم می‌شد و بهر یک 2 الى 3 نسخه داده می‌شد و تاکید می‌گردید بکس دیگرى داده نشود تا از شناسائى گروه بوسیله پلیس جلوگیرى گردد.
مهندس احمد منصورى با یک نفر بنام کامرانى ارتباط داشت مشارالیه اضافه می‌نماید که با شخص دیگرى بنام آدرم که از افسران توده‌اى سابق است ارتباط گرفتم و بعد از جلساتى بحث پیرامون مسائل ایده‌ئولوژیک و دادن جزواتى به او درباره این مسائل به این سبب که داراى خصوصیاتى بود که در شرایط حاضر ممکن نبود با وجود آن خصوصیات با ما همکارى کند حدود 2 ماه قبل از عید سال جارى ارتباط خود را با او قطع کردم.
نامبرده درباره جمع‌آورى کتابهاى نظامى اظهار می‌دارد چون دانش نظامى نیز باندازه دانش سیاسى ضرورى است کتابهائى را که مربوط بفنون نظامى است در انگلستان و تهران خریدارى شده است.
اظهار می‌کند جلسات غالبا در منزل شیروانلو گاهى هفتگى و زمانى 15 روز یکبار تشکیل می‌شد و اوائل کار بکوه میرفتیم. چاپخانه را سپس به منزل منصورى منتقل کردیم. درباره ارتباط خود با جمشید عتیقى اظهار می‌دارد که از دوره تحصیلى او را می‌شناختم و با وى بحث سیاسى می‌کردم ولى او هیچ‌گاه حاضر بمبارزه سیاسى نشد و از کارهاى ما اطلاعى نداشت. از شناسائى بهمن قشقائى اظهار بى‌اطلاعى می‌کند.
اعتراف دارد که از نشریات خود براى محسن رضوانى می‌فرستادم تا او بتواند از وضع ما مطلع باشد. نامه‌هائی که رضوانى بما نوشته در همه را پس از مطالعه می‌سوزاندم. ما در صدد بودیم بعد از آنکه تا حدى نظریات سیاسى ما درباره مسائل ایران بجائى رسید با رضوانى و احیاناًکسان دیگر در اروپا ملاقات کنیم و براى رسیدن بتوافق سیاسى بمذاکره بپردازیم. من از او خواسته بودم که‌اگر برایش ممکن است شرایطى فراهم آورد که 2 نفر از ما بتوانیم بى‌آنکه مجبور بخرج گزافى شویم باروپا برویم و ضمناً بگوید کجا و چه موقع او را ملاقات نمائیم. کمک مالى از خارج براى ما بفرستد. تصمیم داشتیم بعد از این که از نظر مالى قوت گرفتیم و توانستیم سازمانى به وجود آوریم در خارج وسائلى براى آموزش فراهم آوریم و بتربیت کادر حرفه‌اى بپردازیم و با یکى از کشورهائی که از این قبیل کمک‌ها در اختیار ما بگذارد مانند الجزایر، کوبا، کنگو، ویتنام و در درجه اول چین براى آموزش رفقاى خود ارتباط بگیریم.
مهندس نیکخواه اظهار می‌دارد در سال گذشته بیژن حکمت به ایران آمد و او از طریق آشنائى که با یکى از الجزائریها داشت و در جنگ رهائى بخش ملى الجزایر شرکت نموده بود فرمولهاى مواد منفجره‌اى را بانضمام چند جلد از جزوات و کتابهاى چینى براى ما تهیه کرده بود. هدف از تهیه این فرمولهاى مواد منفجره داشتن اطلاعات نظامى بوده است و آوردن این مدارک در اثر مذاکرات قبلى من در اروپا به اوى بوده و بیژن حکمت تا موقعى که در ایران بود یکى از جزوات چینى را که بنام همزیستى مسالمت‌آمیز بود براى ما ترجمه کرد که آن را چاپ و منتشر کردیم.
مهندس نیک‌خواه اعتراف می‌نماید تصمیم داشتم حسین راننده را براى خرید ماشین و کارهاى انتفاعى با اخذ گذرنامه بآلمان بفرستم و مبلغ 15 هزار ریال براى تهیه گذرنامه بحسین (ساعدى) راننده در 2 اسفند / 43 تحویل دادم. در درجه اول هدف از اعزام وى بخارج آموختن زبان و یاد گرفتن راه و رسم خارج و امتحان حسین بوده است. در درجه دوم هدف آن بود پس از این که مشارالیه از امتحان سالم بدر آمد به عنوان پیک بین ایران و اروپا از او استفاده شود.
مهندس نیک‌خواه اعتراف می‌نماید با مکاتباتى که من با محسن رضوانى نموده بودم از نظر ارتباط با کشورهاى چین، کوبا، الجزایر، ویتنام و امکان اعزام افرادى بآن کشورها به منظور آموزش و تربیت کادر بعید نیست که محسن رضوانى با چینى‌ها ارتباط گرفته باشد ولى این مساله را براى من رسماً در نامه ننوشته است و قرار بود در تابستان امسال من باتفاق بهمن فره‌وشى بکشورى که او تعیین می‌کند برویم تا از نزدیک درباره ارتباطى که حاصل نموده بود و احیاناًامکاناتی که آنها حاضر شده‌اند در اختیار ما بگذارند مذاکره کنیم.
اظهارات مهندس نیک‌خواه درباره حادثه کاخ مرمر:
الف ـ نیکخواه اعتراف می‌نماید هنگامی که حبیب بورقیبه رئیس جمهور تونس به ایران آمده بود حسین راننده در یکى از ملاقاتهاى خود با من درباره ترور اعلیحضرت همایون شاهنشاه صحبت نمود و در این مورد نظریات مرا استعلام کرد. من در جواب به او گفتم تا مردم بحرکت در نیایند دردى درمان نخواهد شد و با شرایط کنونى ترور شاه جز ایجاد هرج و مرج سیاسى و در نتیجه محکمتر شدن جاى پاى امپریالیستها نتیجه‌اى نخواهد داد و با او نیز دیگر تا بعد از حادثه کاخ مرمر صحبتى نکردم.
ب ـ بعد از آنکه مهندس منصورى از سفر آذربایجان مراجعت نمود به طور خصوصى درباره تز ترور شاه با من صحبت کرد. من این کار را نادرست می‌دانستم و براى او دقیقاً توضیح دادم. بعد از این توضیحات تا بعد از حادثه کاخ مرمر دیگر با منصورى صحبتى نکردیم تا این که مساله ارتباط خود را با کامرانى با من مطرح نمود.
اظهارات مهندس نیکخواه درباره تاسیس شرکت یوشیج:
بعد از آنکه على صیرفى یکى از دوستان ما از انگلستان مراجعت نمود به علت امکانات مالى که براى او فراهم بود پیشنهاد کردیم که شرکتى تشکیل دهد تا از منافع آن بهره‌مند شویم در نتیجه شرکت یوشیج با سرمایه 5 هزار تومان از اوایل سال 44 شروع به کار نمود شرکاء شرکت عبارتند از: على صیرفى، منصور پور کاشانى، محسن رسولى، پرویز نیکخواه و على صیرفى به عنوان مدیر عامل شرکت انتخاب شد. مبلغ بیست هزار تومان بابت سهام خود را پرداخت کرده ولى سایر شرکاء تاکنون وجهى نپرداخته‌اند و قرار بود بعداً پرداخت کنند.
محل شرکت و وسائل مربوطه متعلق بصیرفى می‌باشد. هدف از تأسیس شرکت تحصیل وجوهى از طریق تجارى و گشایش مالى از این راه در فعالیت سیاسى ما بوده است. لکن على صیرفى آگاهى بقصد و منظور ما نداشته و اقدام او در تأسیس شرکت صرفاً جنبه انتفاعى بوده است. شرکت براى انجام امور تجارى و اخذ نمایندگى باامریکا، آلمان، رومانى و چین کمونیست مکاتبه نموده است.
2 ـ مهندس احمد منصورى تهرانى مقدم:
از بازجوئی‌هائى که از شخص نامبرده بالا به عمل آمده اعتراف می‌نماید در سال 1337 پس از اخذ دیپلم ریاضى از طرف شرکت ملى نفت به منظور تحصیل به انگلستان مسافرت نمودم و از سال 1338 در دانشگاه منچستر در رشته برق شروع تحصیل کردم و عضو اتحادیه دانشجویان شرکت ملى نفت در انگلستان شدم و در سال بعد دبیر اتحادیه مذکور شدم و سپس عضو فدراسیون دانشجویان ایرانى در انگلستان گردیدم. از این زمان مطالعات مارکسیستى من شروع شد و عده‌اى از اعضاء فدراسیون که داراى افکار مارکسیستى بودند مانند پرویز نیکخواه، محسن رضوانى، فیروز شیروانلو با من وارد بحث ایده‌ئولوژیک می‌شدند. در این موقع شخصیت نیک‌خواه مرا بیشتر بسوى او و نظریاتش سوق می‌داد در لندن نظریات من شکل مشخصى گرفته بود و با نیکخواه و محسن رضوانى محشور شدم و روزنامه مردم بوسیله پست براى من می‌رسید و آن را مطالعه می‌کردم و شروع ببررسى و مطالعات مارکسیستى و لنینیستى نمودم و به طور کلى در سال 1963 مطالعات من مطالعات مارکسیستى بود. در ژانویه 1963 در کنگره لوزان شرکت کردم و یکبار از طرف فدراسیون انگلستان به عنوان نماینده در کنگره فدراسیون دانشجویان ایرانى در آلمان بآن کشور رفتم. در کنگره لوزان بتصویب رسید که کنفدراسیون دانشجویان ایرانى مقیم خارج از کشور عضویت دو اتحادیه بین‌المللى دانشجویان شرق و غرب را قبول کند که نام اتحادیه‌هاى مزبور (I.S.C)و دیگرى (I.U.S)می‌باشد. نامبرده اضافه می‌نماید پس از شرکت من در کنگره لوزان ارز تحصیلى من از طرف شرکت ملى نفت قطع شد ناگزیر منزل خود را ترک نموده و چند ماه در منزل پرویز نیک‌خواه و محسن رضوانى سکونت نمودم و هزینه مرا آنها می‌پرداختند. در بهار 1342 تمام وقت من صرف مطالعات مارکسیستى می‌شد و در همین موقع بود که پرویز نیک‌خواه از من دعوت نمود که به ایران برگشته و شروع به فعالیت سیاسى کنیم و ضمن گفتگوهاى روزمره ما بتوافق رسیدیم که (چاره ایران انقلاب است از طریق جنگ پارتیزانى مطابق با شرایط موجود در کشور) من بپرویز نیک‌خواه جواب مثبت دادم. محسن رضوانى هم همین اظهارات نیکخواه را می‌نمود ولى او قصد آمدن به ایران را نداشت و قرار شد محسن رضوانى به عنوان رابط بین ما در اروپا بماند و سایر ایرانیانى را که همفکر ما می‌باشد پیدا نماید. ضمناً قبل از دعوت از طرف نیکخواه نامبرده مسافرتى به اروپا نمود که من نمی‌دانند در اروپا با چه افرادى ارتباط گرفته و بکدام کشورها مسافرت نموده است. بالاخره تصمیمى که در لندن اتخاذ گردید. این بود که به ایران بیائیم و فعالیت سیاسى کنیم. شکل این فعالیت و هدف آن را در ایران با مطالعه شرایط موجود تعیین کنیم ولى زمینه اصلى فراهم آوردن شرایط پارتیزانى باشد و قرار شد محسن رضوانى نشریات و کتب مارکسیستى را براى ما بفرستد و در صورتی که شرایط در ایران اقتضاء کند از طریق اروپا یا مستقیماً با کشورهاى دیگر ارتباط برقرار گردد و افرادى را به منظور تعلیم در عملیات پارتیزانى و نظامى بکشورهائى مانند الجزایر، کوبا و احیاناً مصر، چین و یمن اعزام داریم. در اواسط سال 42 به ایران آمدم و از شرکت نفت تقاضاى کار کردم سازمان امنیت موافقت ننمود. بعداً پرویز نیک‌خواه و فیروز شیروانلو به ایران آمدند. در اواخر سال 42 بود که ما 3 نفر دور هم جمع می‌شدیم و مذاکراتى با هم داشتیم. هدف ما در درجه اول پیدا کردن کار و مستقر شدن و در درجه دوم مطالعه و خودآموزى در مسائل ایده‌ئولوژیک و در درجه سوم شناسائى وضع کشور و بررسى آن و بالاخره تشکیل یک حزب کمونیست بود. سپس قرار گذاشتیم جزواتى را که همراه خود به ایران آورده‌ایم بزبان فارسى ترجمه و براى آینده آماده سازیم. ابتدأ جلسات ما در کافه‌ها و سپس در منزل شیروانلو تشکیل می‌شد و بعد مهندس پورکاشانى بگروه ما اضافه گردید و قرار شد پرویز نیک‌خواه در گسترش تشکیلات و جمع‌آورى افراد فعالیت نماید.
در اوایل سال 43 وضع مالى ما قدرى بهتر شد و بنده به عنوان صندوقدار انتخاب شدم و قرار شد خودم ماهانه 4 هزار ریال، پور کاشانى 1 هزار ریال و شیروانلو یک هزار ریال بپردازیم. نیک‌خواه هنوز سر کار نرفته بود. ابتدأ یک ماشین تایپ و بعد یک ماشین پلى‌کپى و مقدارى وسائل چاپ خریدارى کردیم و از تعداد جزواتى که ترجمه شده بود در منزل شیروانلو چاپ کردیم. در تابستان سال 43 پرویز نیک‌خواه باتفاق عده‌اى به منظور تحقیق در مناطق روستائى براى مدت یکماه بمناطق کوهستانى گیلان (طوالش الموت رفتند) و بعد نیک‌خواه تقریباً 15 روز براى بررسى وضع ایران بمسافرت رفت و بنده از محل آن بى‌اطلاع هستم. من باتفاق احمد کامرانى (موقعى که معاون فنى بخش مونتاژ رادیو در کارخانه ارج بودم با احمد کامرانى که کارگر بود آشنا و ارتباط برقرار نموده بودم) به کاشان رفتم در قمصر با فردى بنام شریف که فرهنگى بود تماس گرفتم پس از این که نظریات خود را به او گفتم او حاضر به همکارى نشد. در تابستان 43 منزلى اجاره نموده و وسائل چاپ را که قبلاً در منزل شیروانلو بود به منزل مذکور انتقال دادیم قرار شد نیکخواه بررسى و مطالعات خود را در مسافرتهائى که نموده به صورت کتبى گزارش نماید تا در گروه چهار نفرى مطرح گردد. نیکخواه اظهار می‌داشت مناطقى که مورد بازدید قرار داده از نظر زمین براى عملیات پارتیزانى تا حدى مساعد است اما از نظر سکنه و طبقات و شرایط اقتصادى آمادگى ندارد و قرار شد نیکخواه نظریات خود را درباره بررسى وضع ایران از نظر اجتماعى و اقتصادى براى اروپا بفرستد. در هنگام گران شدن بنزین گروه چهار نفرى یک اعلامیه تهیه و چاپ و پخش نمودیم ولى بعدها این کار را اشتباه تشخیص دادیم. چون این عمل برخلاف اصول حفاظت و عملیات پنهانکارى بوده است.
مهندس منصورى درباره انتشار نشریات و جزوات چینى اعتراف می‌نماید در سال 43 جمعا در حدود 12 الى 14 جزوه منتشر کردیم و اظهارات مهندس نیک‌خواه و سایرین را در این مورد تایید می‌کند.
طرح مسأله سوء قصد در پائیز سال 43 در شرکت T.A.I که پروژه مخابراتى سنتو1 نظارت می‌کند استخدام شدم و در زمستان 43 یکماه و نیم به تبریز مسافرت نمودم. در اسفند به تهران برگشتم. پس از مراجعت با احمد کامرانى تماس گرفتم. در ملاقاتی‌که در منزل کامرانى انجام گردید مشارالیه موضوع سوء قصد بجان شاهنشاه را مطرح نمود. کامرانى از دوستى صحبت می‌کند که در گارد کاخ مرمر است و جوانى است که مبارزاتى داشته ولى همیشه تک رو بوده و خیلى احساساتى و ضمناً زیرک است با این که کارهائى از قبیل ریختن اسید بر یک شخصیت معروف (نمی‌دانند شعبان جعفرى بود یا دکتر امینى) کرده سازمان امنیت از کارهایش خبرى ندارد. بعد گفت این جوان (نامش را نگفت). با او یعنى کامرانى خیلى دوست و محرم است و به کامرانى گفته است که بارها می‌خواسته بشاه سوء قصد کند ولى نتوانسته و دچار ترس و لرز شده است. کامرانى اضافه نمود ولى این جوان تاکید کرده که این کار را خواهد کرد و باید بکند حتى اگر در آخرین روز خدمتش باشد. بعد کامرانى وضع ساختمان کاخ مرمر و نحوه نگهبانى آن و ساعات رفت و آمد را طبق گفته‌هاى دوستش براى من شرح داد و سپس از من نظر خواست که اولاً این کار ممکن است یا نه. ثانیاً بصلاح است یا نه. با شرحى که از وضع ساختمان کاخ داده بود و خودش هم می‌دانست این کار عملى است موضوع براى من تازگى داشت و عجیب و آنچه به کامرانى گفتم روى نقشه قبلى نبود. من به کامرانى گفتم این عمل منافعى دارد و مضارى. منافعش آن است که وضع بى‌ثباتى از نظر سیاسى در کشور به وجود می‌آورد و شاید این موضوع به سازمانهائى که ممکن است وجود داشته باشد امکان بدهد که در شرایط هرج و مرج آن موقع فعالیت بیشترى کند و خود را به مردم بشناساند و آنها را برانگیزاند وهم با یکدیگر تماس بگیرند و احتمالا جبهه واحدى تشکیل دهند. ضررش این است که اگر با موفقیت توام نشود مردم با فشار دستگاه روبرو خواهند شد و فعالیت‌هاى سیاسى در آینده تقریباً غیرممکن خواهد بود. به کامرانى گفتم باید سعى شود اگر این کار می‌شود انجام آن را در صورت امکان تاریخ آن قبلاً دانسته باشم تا از مردم مخفى نماند هدف بنده از تاریخ سوء قصد و انجام عمل آن بود که نتوانند از مردم مخفى کنند و ثبات سیاسى را حفظ نمایند. من به احمد کامرانى گفتم که به طور کلى اگر این کار نشود سوء قصد کننده باید یا خود را صددرصد نجات دهد و یا کشته شود. چون اگر موفق نشود و گرفتار شود زیر شکنجه خواهد رفت و این از مرگ برایش بدتر است. هنگام جدا شدن من از احمد کامرانى وى اضافه نمود درصدد است براى دوستش زهر تهیه کند چون دوستش این سم را خواسته است. من به کامرانى گفتم باید این جوان را در کارش دلگرمى داد باحتمال قوى دستش در کار قویتر خواهد شد و به کامرانى گفتم باید در این باره بیشتر فکر کنم و قرار شد چند روز بعد براى تبادل نظر بیشتر بدیدن او بروم و همچنین به کامرانى گفتم دوستش را راضى کند که در گارد جاوید استخدام شود بهتر است چون این موضوع فرصت بیشترى براى فکر کردن می‌دهد. کامرانى تاکید نمود که در این باره با کسى صحبت نکند. بعد غیرمستقیم موضوع را با منصور نیکخواه در میان گذاشتم یعنى نظر او را پرسیدم که سوءقصد بشاه در شرایط فعلى چگونه خواهد بود. مهندس نیکخواه شرحى داد که خلاصه‌اش نفى موضوع بود و اضافه نمود در شرایط فعلى چون سازمانى وجود ندارد که در بى‌ثباتى سیاسى ناشى از سوء قصد مردم را رهبرى و متشکل کند هرج و مرج شدید عراق یا جاهاى دیگر روى خواهد داد و این از نظر ما خوب نیست چون دشمن ما و مردم شاه نیست بلکه امپریالیزم است. حتى ممکن است عمل ترور ذهن مردم را منحرف کند. کار ما تروریستى نیست. من با توضیحات نیکخواه قانع شدم و خیال داشتم کامرانى را قانع کنم که از طرف شرکت بمسافرت رفتم و پس از مراجعت بملاقات کامرانى رفتم او را ندیدم تا این که یک هفته بعد از عمل سوء قصد شبى کامرانى بمن تلفن کرد مکالماتى بین ما گذشت که شرحش را قبلاً گفته‌ام.

تشکیل شرکت یوشیج:
در نوروز 44 - 1343 گروه چهار نفرى ما (مهندس نیکخواه، شیروانلو، پورکاشانى و بنده) تصمیم گرفتیم تجدیدنظرى در شکل فعالیت خود بدهیم و قرار شد با شیروانلو و منصور پور کاشانى در شرکت یوشیج براى زمینه مالى آینده کار بکنیم و من و نیک‌خواه به کار تشکیلاتى بپردازیم. و در ضمن ما چهار نفر انتشارات را کما فى السابق عهده‌دار باشیم. شرکت یوشیج را تا آنجا که من می‌دانند 5 نفر به اسامى (صیرفى. رسولى. نیکخواه شیروانلو و پورکاشانى) با سهم هر یک یکصد هزار ریال تاسیس کرده بودند و هدف منافع مادى بود تا آنجائی که من می‌دانند صیرفى و رسولى در فعالیت‌هاى سیاسى ما شرکت نداشتند. اما در جمع ما چهار نفرى نامبرده بالا قرار بر این بود که منافع مادى آن به نفع فعالیت‌هاى سیاسى آینده باشد و همچنین به طور غیرمستقیم مسافرت نیک خواه به اروپا صورت گیرد و سعى شود از طرف شرکت یوشیج رابطه‌اى با بلوک شرق برقرار گردد.
چاپ نشریات و تغییر محل آن:
وسائل چاپخانه از قبیل پلى‌کپى و 2 ماشین تحریر و سایر وسائل دیگر بوسیله اینجانب خریدارى شد. پس از حادثه کاخ مرمر ما احتیاط بیشترى می‌کردیم. تمام وسائل چاپ و نشریات که قبلاً در منزل بنده بود به منزل نیک‌خواه انتقال داده شد و ترتیب این کار را نیکخواه داد. من از محل بعدى اطلاعى نداشتم. ضمناً جزواتى که ترجمه و چاپ می‌نمودیم اغلب چاپ پکن بود و از زبان انگلیسى بفارسى ترجمه می‌شد و عموماً درباره جنگ‌هاى پارتیزانى نوشته (مائوتسه تونگ)، جنگ پارتیزانى (چه‌گوارا)، اختلاف ایدئولوژیکى شوروى و چین و نامه‌هاى متبادله بین پکن و مسکو، مساله استالین لنینیسم و رویزیونیسیم، همزیستى مسالمت‌آمیز و غیره بود که از هر کدام 3 نسخه چاپ می‌کردیم و جزوات مذکور را گروه چهار نفرى چاپ و ترجمه می‌کردند.
3 ـ منصور پورکاشانى:
نامبرده در سال 133براى تحصیلات به انگلستان مسافرت و در سال 1341 به ایران مراجعت می‌نماید.
اظهار می‌دارد در دانشکده فنى منچستر عضویت انجمن دانشجویان و سپس ریاست انجمن را عهده‌دار بوده است. مشارالیه در فدراسیون دانشجویان انگلیس به عنوان نماینده شرکت داشته و از طرف فدراسیون دانشجویان ایرانى مقیم انگلیس در کنگره کنفدراسیون متشکله در پاریس شرکت نموده است.
محسن رضوانى، على رازى، شریفى، دکتر احمد رسولى و امامى از دوستان وى در خارج می‌باشد. اظهار می‌کند پس از مراجعت به ایران دیگر با انجمن‌هاى دانشجوئى تماس و مکاتبه نداشته فقط در موقع زلزله قزوین مبلغ سى هزار تومان پولى که از طرف دانشجویان انگلیس جمع‌آورى شده بود توسط وى بدبیرخانه دانشگاه تهران حواله می‌شود.
نامبرده اظهار می‌کند تا زمانی که در منچستر بودم عقاید سیاسى من کاملا شکل نگرفته بود ولى مقدار کمى تمایل بافکار چپى داشتم. پس از ورود به ایران معتقد بودم که براى رهائى ایران از یوغ امپریالیزم امریکا و انگلیس و دستگاه حاکمه که مدافع آن است لازمست یک مبارزه پیگیرى صورت گیرد.
در تابستان سال 42 آقایان نیک‌خواه، منصورى و شیروانلو که در دانشگاه منچستر فعالیت سیاسى داشتند و به ایران مراجعت کرده بودند با من تماس گرفتند و نسبت به فعالیت‌هاى گذشته مذاکراتى شد و عقاید خاصى را آنان در مورد ایران مطرح کردند و معتقد بودند که در شرایط فعلى تنها بوسیله یک مبارزه پراکنده می‌توان با نیروهاى دولتى مقابله کرد. با این که این نظریه براى من تازگى داشت ولى خود معتقد بودم که بترتیبى بایست یک مبارزه مخفى را دنبال کرد ولى اطلاعات سیاسى من باندازه آنها نبود. با توجه به این که تمایل بافکار چپ داشتم بدین معنى که یک جامعه سوسیالیست را برتر از جامعه سرمایه‌دارى می‌دانستم و معتقد بودم که یک جامعه سوسیالیستى با شرایط ایران بهتر می‌تواند ملت را از فقر و بدبختى نجات دهد و به این دوستان اعتماد داشتم تصمیم گرفتم تا حدى که برایم امکان داشت با آنها همکارى کنم. همکارى من عبارت بود از شرکت در جلسات و بحث به منظور بالا بردن سطح معلومات تئوریک. در این جلسات مسائل مربوط به فلسفه مارکسیستى مطرح می‌شد.
بعد از مدتى از طرف نیک خواه مساله‌اى مطرح شد به این که براى ترجمه و نشر بعضى مقالات و کتبى که در اختیار داشت بایستى اقدام شود و این کار نیاز بمبالغى پول داشت که من چون آن موقع کار می‌کردم و ماهیانه 25 هزار ریال حقوق داشتم تقبل کردم هر ماه ده‌هزار ریال کمک کنم و این مبلغ را به مدت 4 الى 5 ماه بآقاى منصورى پرداخت نمودم و از این پولها بود که وسائل براى تهیه و چاپ نشریات خریدارى شد.
از نشریاتى که تهیه و چاپ می‌شد توسط آقاى نیک‌خواه بمن داده می‌شد. از وجود افرادى که با سایر اعضاء گروه (منصورى، شیروانلو و نیکخواه) در تماس باشند بى‌اطلاع هستم چون اصول شرایط مبارزه ما مخفى بود و خودم نیز قادر نشدم با افرادى تماس گرفته و آنها را وادار به مبارزه کنم. در بعضى مواقع در چاپ نشریات با آنها همکارى می‌کردم.
نامبرده اظهار می‌کند منظور از روش مبارزه پراکنده عبارت است از دست زدن بیک مبارزه مسلحانه یا انقلاب مسلحانه به صورت پراکنده یا پارتیزانى مثل الجزایر و اضافه می‌کند ما فقط در مراحل خیلى ابتدائى آن توانستیم فعالیت کنیم و آن عبارت است از نشر ایده و افکار کمونیستى و سعى در جمع‌آورى کادر که حاضر بمبارزه باشند و تنها اعمالی که از طرف گروه انجام شد ترجمه و نشر بعضى از آثار مارکسیستى بوده است.
نامبرده اظهار می‌کند من از فعالیت گروه در خارج از ایران بى‌اطلاع هستم امکان دارد این آقایان با دانشجویان دیگرى در خارج همفکرى کرده باشند ولى این یک حدس است و من کسى را نمی‌شناسم.
قریب یکسال است که جزوات ترجمه و منتشر می‌شود از هر جزوه در حدود 3 نسخه چاپ می‌شده ولى عمده این جزوات مصرف نداشته و براى کادرهاى آینده نگهدارى می‌شده است ممکن بود ببعضى از افراد پس از حصول اطمینان از این نشریات داده شود و امکان دارد بعضى از افراد این کار را کرده باشند ولى من اطلاعى ندارم.
جلسات بحث منظم نبود بعضى مواقع در عرض یکماه و بعضى در مدت 15 روز یکبار تشکیل می‌شده است. و اضافه می‌کند افکار و عقاید گروه متکى بر اصول فلسفه مارکسیسم بوده است.
نیکخواه سال گذشته به مدت چند هفته در زمینه مطالعاتى بشمال رفت ولى نتیجه کار خود را مطرح نکرده بود و قرار بود امسال تابستان هر کدام براى یکى دو هفته ببعضى نقاط سفر کرده و بررسی‌هاى لازمه به عمل بیآورند ولى جزئیات آن تعیین نشده بود. در مورد افزایش بهاى نفت اعلامیه‌اى در حدود 15 نسخه تهیه و چاپ شد که از طرف گروه پخش شد.
پس از حادثه کاخ مرمر در 28 فروردین جلسه‌اى در منزل شیروانلو تشکیل شد و ضمن بررسى علت واقعه و اثرات آن و نتیجه‌گیرى به این کیفیت که اصولاً ترور شخص مطرود است و نتیجه‌اى نخواهد داشت نیک‌خواه اظهار نمود چون یکى از دوستان سوء قصد کننده با یکى از افراد گروه ارتباط داشته و پلیس در وضع فعلى در تلاش است که بگروه‌هاى فعال سیاسى یورش ببرد لذا خطر براى ما نیز متوجه است و بهتر است منازل تخلیه شود و در اجراى این تصمیم و مشورت قرار شد خانه‌ها از جزوات و نشریات پاک گردد که من پس از وقوف ببازگشت نیک‌خواه نشریات و جزواتى که در منزل داشتم بباغ پدرم در شمیران منتقل کردم.
4 ـ فیروز شیروانلو:
فیروز شیروانلو در سال 1388 به منظور تحصیل به انگلستان عزیمت و در اواسط سال1342 به ایران مراجعت می‌کند. مشارالیه در انگلستان داراى فعالیت‌هائى به شرح زیر بوده است:
رئیس انجمن دانشجویان مقیم لیدز، مسئول کمیته انتشارات در هیات اجرائیه فدراسیون انجمن دانشجویان ایرانى، نماینده کنگره فدراسیون دانشجویان ایرانى در لندن، نماینده فدراسیون دانشجویان ایرانى در کنگره کنفدراسیون دانشجویان در پاریس و لوزان و دبیر اول فدراسیون دانشجویان ایرانى مقیم انگلیس.
نامبرده اعتراف دارد در مذاکراتی که در انگلستان با پرویز نیکخواه، محسن رضوانى، کاتوزیان و احمد موسوى صورت گرفته قرار شد سفرى به ایران نموده و وضع و شرایط ایران را از نزدیک بررسى نماید. نامبرده چون معتقد بوده که شرایط باید از نزدیک مشاهده شود با این پیشنهاد موافقت می‌نماید. با این کیفیت که 2 ماه قبل از مسافرت به ایران اتفاق پرویز نیک‌خواه باروپا مسافرت و با دانشجویانی که سابقه فعالیت سیاسى داشته‌اند در این باره مذاکره می‌نمایند. از جمله در هایدبرگ بانجم‌آبادى و چند نفر دانشجوى دیگر (اسامى آنها را فراموش نموده به خاطر ندارد) درباره فعالیت دانشجوئى مذاکره و این مطلب عنوان می‌شود که بایستى به ایران رفته و از نزدیک واقعیت را بررسى نمود و توصیه می‌شود که در این مورد نجم‌آبادى با سایر دانشجویان و دوستان خود بحث و مذاکره نماید.
در مونیخ و کلن با مهندس ثریا، تهرانى و بیژن حکمت درباره مسائل مذکور مذاکره شده و از آنها خواستار می‌شوند درباره مسائل مطروحه با دانشجویان بحث و مذاکره نماینده و قرار می‌شود بیژن حکمت این موضوع را در لوزان و سایر نقاطى که آشنا دارد مطرح سازد فیروز شیروانلو اظهار می‌کند که بیژن حکمت داراى افکار مارکسیستى می‌باشد.
شیروانلو اظهار می‌کند پس از ورود به ایران با احمد منصورى، پرویز نیک‌خواه و سایر دانش‌جویان مقیم خارج که به منظور استفاده از تعطیلات به تهران آمده بودند اغلب در کافه «ریوئیرا» و تهران پلاس ملاقات داشته و در این جلسات مسائل مربوط بامور دانشجوئى و سیاسى بحث می‌شده است.
شیروانلو اظهار می‌دارد قرار بود هر یک از اعضاى گروه افرادى را در زمینه مسائل مارکسیستى آماده نمایند لکن مشارالیه تاکنون موفق نشده کسى را با افکار خود همراه سازد. نامبرده اعتراف به تهیه و نشر جزوات از طرف گروه 4 نفرى (منصورى، نیکخواه، پورکاشانى، شیروانلو) نموده و مدعى است که ممکن است افرادى با سایر اعضاء گروه مخصوصاً نیکخواه در تماس باشند ولى به علت شرایط مخفى مبارزه هیچ وقت این موضوعات مطرح نمی‌شد.
جلسات گروه چهار نفرى قبل از اجاره منزل از طرف منصورى اغلب در منزل شیروانلو تشکیل می‌شده است. نامبرده یکدستگاه ماشین تحریر در اختیار گروه گذاشته که بعداً آن را با ماشین دیگرى تبدیل می‌نماید. مشارالیه ماهیانه در حدود 1 ریال به منظور تهیه و نشر جزوات کمونیستى کمک می‌کرده و این کمک را چند ماهى ادامه داده است.
شیروانلو اظهار می‌کند که ارتباط او فقط با نیکخواه، منصورى و پورکاشانى بوده و در ترجمه و تهیه جزوات با آنها همکارى داشته است.
پس از حادثه کاخ مرمر جلسه‌اى در منزل شیروانلو تشکیل می‌شود و نامبرده اظهارات منصور پورکاشانى را دایر به موضوع بحث و اتخاذ تصمیم در جلسه مذکور تأیید می‌نماید. تحقیقات از متهمین دستگیر شده همچنان ادامه دارد ونیز افرادی که در بازجوئی‌هاى معموله شناسائى می‌گردند که با گروه مذکور همکارى داشته‌اند بمحض اعتراف متهمین دستگیر می‌گردند کما این که در مورخه 16 /2 /44 دو نفر به اسامى اسفندیار نوائى که با گروه بالا (پرویز نیک‌خواه) همکارى داشته دستگیر و نیز دانشجو کیانزاد که با بهمن فره‌وشى در ارتباط بوده است بازداشت گردیده‌اند. نسبت به دستگیرى سایر افراد شناخته شده اقدامات لازم معمول گردید که پس از حصول نتیجه و انجام تحقیقات بعدى مراتب در ثانى به استحضار خواهد رسید.

توضیحات سند:

1 ـ مائو تسه تونگ متولد 1893 و متوفى 1976 رهبر حزب کمونیست چین.
2-سازمان مرکزى (علامت اختصارى: سنتو) در 21 اوت 1959 به عنوان جانشین «پیمان بغداد» به وجود آمد. در این پیمان، دولتهاى عضو پیمان بغداد (ایران، انگلستان، پاکستان و ترکیه) بجز عراق، شرکت کردند. ایالات متحده آمریکا عضو این پیمان نبود، امّا بر آن نظارت داشت و در مانورهاى آن شرکت مى‌کرد و به اعضاى آن کمک نظامى مى‌داد. سازمان پیمان مرکزى حلقه مرکزى سیستم دفاعى غرب شناخته مى‌شد و ناتو و سیتو را بهم مى‌پیوست. این پیمان که از سالها پیش قوّت خود را از دست داده بود، سرانجام در 1979 با خروج ایران (پس از برقرارى رژیم جمهورى اسلامى) و سپس پاکستان و ترکیه از آن، از میان رفت. ر. ک: دانشنامه سیاسى (فرهنگ اصطلاحات و مکتبهاى سیاسى)، داریوش آشورى، ص 202

منبع:

کتاب ترور شاه / حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک صفحه 17




















صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.