صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

د - آیت‌الله آذری قمی

د - آیت‌الله آذری قمی


متن سند:

د - آیت‌الله آذری قمی
عکس‌العمل آیت‌الله آذری قمی از شخصیت‌های علمی و سیاسی حوزه نسبت به عملکرد طیف مزبور در حوزه، از نمونه‌های دیگر واکنش‌هایی است که در این رابطه صورت گرفته است. دامنۀ این واکنش از سطوح حوزه فراتر رفته و به عرصۀ مطبوعات کشیده شده است. ایشان در یکی از روزنامه‌های کثیرالانتشار وقت طی مقاله‌ای می‌نویسد:
«... مسئله این است که قصد دارند خط فقاهت را در حوزۀ علمیۀ قم کور کنند و به سراغ مطلب دیگری که من نمی‌خواهم پرده را بالا بزنم، بروند.
متأسفانه به وسیله عناصری خط فقاهت و فقه سنتی و.... در حال کوبیده شدن است و الان وضع به گونه‌ای است که عده‌ای افراد در قم تحت پوشش بعضی از مدارس خاص که خارج از پوشش شورای مدیریت می‌باشند، مشغول تربیت جوان‌های ساده‌ای هستند که با جامعه مدرسین و فقها و فقه کاملاً مخالفت می‌کنند و ممکن است آینده بسیار خطرناکی را برای قم بوجود بیاورد که باید به آنجا توجه جدی شود.»1
با توجه به زمان انتشار این مقاله که زمان اوج فعالیت‌های طیف مهدی هاشمی در قم است و نیز با توجه به شواهد دیگر، شبهه‌ای باقی نمی‌ماند که منظور وی از عناصری که در حال کوبیدن خط فقه و فقاهت هستند همین طیف است در عین حال عکس‌العمل یکی از طلاب وابسته به این جریان در قبال این مقاله این ارتباط را روشن‌تر می‌کند.
این عکس‌العمل در قالب انتشار یک شب‌نامه در تاریخ 26 /1 /65 و با عنوان «طلبۀ دردمند حوزۀ علمیۀ قم» صورت می‌گیرد. در بخشی از آن آمده است:
«آیا براستی این سخنان جنابعالی است؟ من که اول باور نکردم ولی به هر حال با نام شما منتشر شده است. این حقیر در رابطه با این قسمت از سخنانتان نکاتی به ذهن قاصر رسیده است که خدمت شما عرض می‌کنم و امیدوارم که از آن نرنجید و کلمات این حقیر را مورد بی‌مهری قرار ندهید و آن‌ها را تا آخر مطالعه فرمایید.
اولاً- در حوزۀ علمیۀ قم مدارسی به جز مدارس تحت نظر فقیه عالیقدر حضرت آیت العظمی منتظری دام ظله العالی وجود ندارد که شرایط شورای مدیریت را نپذیرفته باشد و حاکمیت آن‌ها را قبول نکرده باشد و اگر باشد معتنا به نیست و شما اگر چه صریحاً نام این مدارس را نبرده‌اید لکن از کنایه‌ای استفاده کرده‌اید که ابلغ من التصریح است.
ثانیاً- شما حتماً موقعیت اجتماعی خویش را می‌دانید و می‌دانید که صرفنظر از مقام علمی‌تان شما نماینده مردم شهر خون و قیام، قم هستید و نظرات جنابعالی مورد استناد گروه‌های مختلف واقع می‌شود و در تاریخ به عنوان سند خواهد ماند. فلذا باید دقت فرمایید که چه می‌گویید؟ چرا که کوچکترین تحریف مسائل موجود تاریخ ما را تحریف و آیندگان ما را در قضاوت منحرف خواهد کرد.
ثالثاً- جنابعالی مطلعید که مردم قهرمان ما در راه اسلام علوی از همه چیز خویش گذشته‌اند و هر آنچه را که غیر اسلام و یا ضد اسلامی بدانند نابود می‌نمایند و به مبارزه با آن قیام می‌کنند. اگر واقعاً چنین مدارسی وجود دارند که جوانانی را علیه فقه و فقاهت اسلام تربیت می‌کنند و جنابعالی از این بابت احساس خطر می‌کنید چرا آن‌ها را به امت حزب‌الله ایران و مردم شهید پرور حوزه انتخابیتان [قم] و طلاب وفادار به اسلام اصیل معرفی نمی‌نمایید؟ تا آن‌ها را از بیخ و بن بر کنند و خطر را از حوزۀ علمیه دور سازند.
رابعاً– همان‌طور که عرض شد و جنابعالی خود واقفید این مدارس تحت نظر فقیه عالیقدر می‌باشد چرا شما که این خطر عظیم را حس کردید، به ایشان اطلاع ندادید که مدارس شما افراد را علیه فقه و فقاهت اسلامی تربیت می‌کنند تا ایشان خوب به حساب آن‌ها و دست اندرکاران چنین حرکت شومی رسیدگی نمایند. وانگهی من فکر می‌کنم که شما با عالم غیب ارتباط دارید که این چنین مسایل را دریافت می‌نمایید و با چنین قوت قلبی و اعتمادی آن‌ها را در روزنامه مطرح می‌فرمایید والا چگونه ممکن است فقیه عالیقدر که نظارت دقیق بر مدارس خود دارند، تاکنون اثری از تربیت طلاب علیه فقه و فقاهت اسلامی ندیده‌اند؟اما جنابعالی که نه اسم آن‌ها را می‌دانید و نه آدرس آن‌ها را بلدید و نه با برنامۀ آن‌ها آشنایی دارید و نه از کمیت و کیفیت طلاب آن‌ها اطلاعی دارید و نه، دریافتید که این مدارس علیه فقاهت اسلام فعالیت می‌کنند؟ (لابد چون تحت نظر شورای مدیریت نیستند) البته بنده می‌دانم که چه شیاطینی به جنابعالی این گزارشات تحریف شده را داده‌اند. امیدوارم که در اطرافیان خود و در اعتماد به افراد قدری دقت بیشتری بنمایید و سخن هرکس را نپذیرید که قرآن کریم می‌فرماید: «ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا»2
مهدی هاشمی در اعترافات خود به نگارندگان این متن اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«تا آنجا که به خاطر دارم در سال ۶۴ و یا ۶۵ پس از آن که روزنامه رسالت مقاله‌ای درباره مدارس علمیه منتشر ساخت دو تن از طلاب جوان یکی به نام آقای.... نویسندۀ حزب قاعدین و دیگری آقای... که از طلاب نیمه وقت مدرسه بعثت بود هر کدام یک نامه به عنوان آقای آذری قمی نوشتند و مقاله روزنامه رسالت را به نقد کشیدند. این دو نفر قبلاً با آقای....... مسئول مدرسۀ بعثت مشورت کرده بودند در نوشتن نامه، و خبر آن را من از ایشان شنیدم. البته نفر دوم آقای... که یک نویسنده زبردست وادیبی است بنا به راهنمایی و معرفی آقای... قرار شد کتاب‌ها و نوشته‌های مرا مانند استراتژی صدور انقلاب را تصحیح و تنظیم نماید....»3

توضیحات سند:

1- پیوست شمارۀ 1
2- اطلاعیه منتشره با عنوان «حوزه علمیه قم- طلبه‌ای دردمند»،26 /1 /65؛ رجوع شود به پیوست شمارۀ؛ ۷
3- پروندۀ مهدی هاشمی

منبع:

کتاب بن‌بست -جلد چهارم / مهدی هاشمی رویکرد سیاسی به حوزه علمیه قم صفحه 176
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.