صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 1400 پنجشنبه 6/7/157 تا ساعت 1530 جمعه 7/7/57

تاریخ سند: 6 مهر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 1400 پنجشنبه 6/7/157 تا ساعت 1530 جمعه 7/7/57


متن سند:


مکالمات سوژه از ساعت 1400 پنجشنبه 6 /7 /157 تا ساعت 1530 جمعه 7 /7 /57
شخصی که می‌گفت کشیک 118 می‌باشم، پرسید: آیا یکشنبه تعطیل است؟ آیا شامل حال ما هم می‌شود؟ 6 /7 /57
مخاطب: اگر به ضررتان تمام می‌شود که هیچ، اگر می‌دانید که بعداً عواقبی برایتان ندارد، بهتر است تعطیل کنید.
*****
شخصی با نام صدیقی پرسید: آقای [سیدعلی]خامنه‌ای کجا هستن؟
مخاطب: رفته‌اند اردکان.
*****
موسویان از تهران تماس گرفت.
صدوقی: از نجف چه خبر؟
موسویان: با تماسی که از راه کویت داشتم، گفته‌اند مانند گذشته است و هیچ فرقی نکرده است. راجع به امام موسی صدر هم گویا ایشان 30 میلیون دینار لیبی به قذافی بدهکار هستن و تا بدهی را ندهند، خلاصی گویا ندارند.
صدوقی: تظاهراتی در عراق نبوده است؟
موسویان: جرأت ندارند، چون در عراق اعدام است و کسی جرأت این کارها را ندارد.
صدوقی: تصمیم آقایان قم چه شد؟
موسویان: هنوز تصمیمی نگرفته‌اند.
صدوقی: آقایان قم حتی تلگرافاتی به عراق نزده‌اند؟
موسویان: فکر نکنم، فقط آقای نجفی تلگراف زده‌اند. قم هم ختم نگذاشتند و مسجد را محاصره کرده بودند و فقط سر منبر فاتحه‌ای خواندند برای پسر گلپایگانی و در منزل آقای گلپایگانی مردم شعار دادند، که سربازان تیر هوایی خالی کردند؛ گویا فقط یک طلبه را هم گرفته‌اند. سپس خداحافظی کردند.
*****
ربانی با مناقب که منزل سوژه بود، تماس گرفت و گفت: یک ساعت پیش راشد به من تلفن کرده و گفته که [منوچهر] یزدی به من تلفن کرده و من خیلی به یزدی پریدم و دعوا کردم. من هیچ وقت بی سر و صدا وارد شهری نمی‌شوم و تو کسی بودی که در مجلس برعلیه دولت حرف می‌زدی، ولی حالا آن طرفی شده‌ای و خلاصه راضی نشدم که یزدی کمکی بکند.
سپس ربانی تلگرافی را که از طرف علمای تبریز برای سفیر عراق در ایران زده‌اند، خواند که در روزنامه نوشته شده است.
*****
آقای خامنه‌ای از منزل سوژه با ربانی تماس گرفت و گفت: غروبی از اردکان آمده‌ام.
ربانی شماره 241 را که مال راشد است در ایذه، به خامنه‌ای داد و خامنه‌ای گفت: شاید فردا هم در یزد باشم. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام [عباس] واعظ طبسی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی پرسید: تازه‌ای‌ نیست؟
صدوقی: متأسفانه خبر جدیدی از نجف ندارم، چون از یزد به هیچ عنوان نمی‌شود با نجف تماس گرفت.
واعظ طبسی: آقای خامنه‌ای آنجا هستن؟
صدوقی: بله.
سپس طبسی با خامنه‌ای صحبت کرد و حال و احوال کرد وگفت: شاید پس فردا بروم طرف تهران و از تهران بیایم مشهد. زودتر تشریف بیاورید و اگر مایلید بگوییم که چه ساعتی می‌آیید.
خامنه‌ای: چه لزومی دارد، چون حکومت نظامی است و فایده‌ای ندارد.2سپس خداحافظی کردند.
*****
خاتمی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: این تعطیلی فقط یک روز است؟
صدوقی: بله.
خاتمی: از نجف چه خبر؟
صدوقی: کماکان چون گذشته است.
خاتمی: آقای خامنه‌ای نیستن؟
صدوقی: رفته‌اند منزل آقای صلواتی. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی تلفن زد و گفت: به حاجی آقا بگویید که اتاق اصناف سابق پهلوی، منزل سرگرد دیباج را منفجر کردند.3
*****
[لغوی] لغوی از تهران تماس گرفت.
مخاطب: منزل نیستن.
لغوی: بفرمایید به ایشان که تماسی که با راشد گرفته شده، گویا ایشان خودشان راضی نبودند و گفتند که هیچ اقدامی برای این کار نشود. به حاجی‌ آقا بگویید که تا ایشان نخواهند نمی‌شود هیچ کاری کرد. شماره تلفن من در تهران 840758 ، هر موقع آمدند بگویید که با من حتماً تماس بگیرند.
*****
سوژه با لغوی در تهران تماس گرفت.
لغوی: یزدی با راشد تماس گرفته است و صراحتاً راشد گفته است که من نمی‌خواهم هیچ اقدامی شود و یزدی ناراحت می‌شود که ما اقدام کرده‌ایم و هیچ شرطی هم قایل نشده است. چطور ایشان راضی نیستن؟ به من تلفن زده یزدی که چی کار کنم و من خواستم جنابعالی را در جریان بگذارم و کسب تکلیف کنیم.
صدوقی: دیروز یکی از دوستانش نقل کرده که شرایطی گذاشته‌اند که شرایطش برای من مشکل است.
لغوی: شرطی نیست.
صدوقی: عقیده من این است که فعلاً دست نگهدارند تا ببینیم خود به خود چی پیش می آید.
لغوی: شما برایش یک پیغامی بفرستید.
صدوقی: چشم، اگر کسی رفت، باشد.
لغوی: من هم نظر شما را داشتم و اگر شرایطی به ایشان گفته‌اند، به ما بگوید چه شرایطی هست تا با آنها در میان بگذاریم.

توضیحات سند:

1. در ساعت چهارو نیم بعدازظهر روز ششم مهرماه، تظاهراتی در شهر یزد شکل گرفت که در گزارش آن با عنوان « انجام راه پیمائی و تظاهرات اخلالگرانه در شهر یزد » نوشته شد: « به تدریج عده‌ای حدود 2000 نفر از قشریون مذهبی، با در دست داشتن عکس‌هائی از روح اله خمینی، در انتهای خیابان شاه شهر یزد اجتماع کرده و سپس با دادن شعارهای مذهبی، در برخی از خیابان‌های یزد مبادرت به راه پیمائی نموده اند.
تظاهرکنندگان با مشاهده مأمورین شهربانی در میدان پهلوی، آنها را گلباران کرده و شعارهائی به مضمون «ارتش برادر ماست، خمینی رهبر ماست » و «برادر ارتشی، چرا برادرکشی » داده اند. جمعیت مذکور پس از راه پیمائی در خیابان پهلوی، جهت برگزاری نماز مغرب و عشاء وارد مسجد حظیره این شهر شده اند.»
براساس همین حرکت‌های سراسری بود که اداره کل سوم ساواک، به طرح فریب روی آورد و در بخشنامه‌ای سراسری، دستور داد: «اخیراً در پاره‌ای از محافل مطالبی در مورد ایجاد محدودیت برای خمینی از جانب دولت عراق نقل شده و بر همین مبنا عنوان می‌گردد که روزهای 7 و 8 /7 /57 به منظور اعتراض به این امر در ایران تعطیل عمومی خواهد بود. دستور فرمائید با استفاده از کلیه امکانات در سطح وسیع در منطقه شایع کنند که این محدودیت‌ها تدریجاً منتفی شده و با اقداماتی که دولت ایران به عمل آورده فعلاً برای او مشکلی وجود ندارد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 7543 /312 -: 6 /7 /57
در راستای همین سناریو بود که سخنگوی وزارت اطلاعات و جهانگردی در تاریخ 8 /7 /1357 گفت: « محدودیت رفت و آمد در اقامتگاه آیت‌الله خمینی و محاصره منزل ایشان صحت ندارد.» روزشمار تاریخ ایران . ج 2. ص 363
2. در این ایام، ساواک کرمان طی تلگرافی به اداره کل سوم نوشت: «برابر اعلام سازمان جیرفت، وعاظ تبعیدی سید علی خامنه‌ای و عبدالرحیم ربانی شیرازی در تاریخ 29 /6 /57 به کهنوج عزیمت و تاکنون مراجعت نکرده اند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب دوازدهم . ص 21. سند شماره 10281/ه /1- 1 /7 /57
3. شهربانی یزد در گزارشی پیرامون این اتفاق نوشت: « ساعت 0520 دقیقه روز جاری انفجاری با صدای بسیار زیاد در منزل آقای دبیر محمد صالحی واقع در خیابان ولیعهد شهر یزد کوچه موج بن بست دیباج شماره 35 که خالی از سکنه و حدود هشت ماه قبل در اجاره اطاق اصناف یزد بوده و مقابل منزل سرگرد عباس دیباج [که] کلانتر بخش یک این شهربانی می‌باشد، رخ داده که در نتیجه قسمتی از ساختمان شامل راه پله سرویس طبقه دوم تعدادی از درب‌های چوبی و فلزی و پرده کرکره‌ها خراب شده و از بین رفته و چند اطاق نیز ترک برداشته و کلیه شیشه‌های ساختمان و تعدادی از شیشه‌های منازل اطراف از جمله منزل سرگرد دیباج شکسته که جریان به منظور علت و چگونگی و میزان خسارت وارده تحت بررسی می‌باشد. ضمناً به کسی آسیب وارد نشده است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 378 /5 - 7 /7 /57
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 333
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.