صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : بیانات فلسفی واعظ

تاریخ سند: 9 فروردین 1338


موضوع : بیانات فلسفی واعظ


متن سند:

شماره : 2 ـ 3 ـ 16 از ساعت 21 11 صبح روز گذشته بتدریج جمعیتی در حدود 1500 نفر در مسجد حاج سید عزیزاله واقع در بازار چهار سوق بزرگ اجتماع نموده و پس از برگذاری نماز ظهر در ساعت 15 /13 دقیقه فلسفی واعظ بمنبر رفت در این موقع کثرت جمعیت بحدی بود که تمام شبستانها و صحن و پشت بام مسجد و راهروهای حدود مسجد در بازار مملو از جمعیت شده بود و تعداد مجتمعین در حدود 8 هزار نفر تخمین زده میشد.
پس از آنکه فلسفی بر منبر قرار گرفت پس از ذکر مقدمه ای اظهار داشت (حکومت باید قدرت داشته باشد و اگر قدرت نداشته باشد نمیتواند قانون را اجراء نماید.
اسلام میگوید که حاکم باید دارای قدرت باشد یعنی قدرت عادلانه و قدرت آزادی نه قدرت قلدری و زور و خودخواهی و رشوه خواری و حکومت کثیف و دیکتاتوری.
جوانها شما کتاب و مجلات خارجی را میخوانید بببنید آنها چه میگویند و چقدر از آزادی برخوردارند اسلام میگوید ملت باید آزاد باشد بنده مبلغ اسلامی هستم باید آزادی داشته باشم و آزادانه مردم را تبلیغ کنم نه آنکه حکومت، حکومت دیکتاتوری باشد و نتوانم حرفم را بزنم ای مردم نترسید کسیکه دزدی نکند خیانت نکند نباید از حاکم بترسد تنها موقعی باید از شاه و دولت ترسید که مرتکب خیانتی شده باشید زیرا در آن صورت است که آنها باید قانون را درباره شما اجراء کنند در دولت های دیکتاتوری، قانون معنی ندارد هر وقت مامورین دولت بخواهند میتوانند بگویند چون شما از آنطرف رانده اید باید پدرت را در بیاورند مردم نگذارید قدرت نفس کشیدن را از ما سلب کنند وقتیکه نگذاشتند نفس بکشید و درد دل خود را بگوئید آنوقت است که با نهایت دیکتاتوری بر شما حکومت میکنند باید آزاد باشید والا خود مردم تولید هرج و مرج بنمایند و دولت را راحت نخواهند گذاشت و بالاخره وضعی پیش میآید که دیگر حکومت هم نمیتواند با قلدری و دیکتاتوری بر مردم تسلط یابد پیغمبر اکرم (ص) با تمام مردم بمهربانی و گاه با شوخی و مزاح رفتار میکرد اما بموقع قانون را هم درباره آنها اجراء مینمود.
مردم خدا میداند آزادی و لذت زندگی در تحت لوای دولتیکه رعایت آزادی مردم را بنماید لذتش از عالم بیشتر است.
یکروز شخصی خدمت پیغمبر اکرم (ص) رسیده و گفت مرا بگردن توحقی است حضرت فرمودند چه حقی گفت آنروز که شما شـلاق در دسـت داشتـه و بر روی آب شلاق میزدید آهسته بمن خورد پیغمبر فرمود فورا آن شلاق را حاضر کنند و آنرا بدست آن مرد داده و گفت تلافی کن آن مرد شرط ادب بجا آورده گفت یا محمد من میخواستم به بینم آزادی در اسلام تا چه حدی است و رفتار بزرگان اسلام با مردم چگونه است) مقارن ساعت 2115 پس از مختصر ذکر مصیبتی واعظ مزبور باظهارات خود پایان داده و جمعیت بتدریج و باشکال محل اجتماع را ترک نمودند.
11 /1 /36 بایگانی شود نشاط 15 /1 /38

منبع:

کتاب حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک صفحه 60

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.