صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گوشه [گوشه ای]از فعالیت آمریکاییها

گوشه [گوشه ای]از فعالیت آمریکاییها


متن سند:

جریانی از گذشته : در سال 1330 ـ 1331 که مبارزات حزبی به شدت ادامه داشت حزب متوجه یک جریان مخالفی که در حال تکوین بود متوجه گردید و افرادی را برای روشن کردن جریان آماده کرد.
خبری که به حزب توده رسیده بود این بود که آمریکائیها چون وضع کشور را آشفته دانسته اند و دست به اقدام کلاسی زده اند که در آنجا افرادی را تعلیم داده و برای جاسوسی چه در حال حاضر چه در آینده مورد استفاده قرار دهند.
مرکز کلاس جاسوسی در خیابان رامسر کوچه سوم دست راست داخل کوچه در ساختمانی بود که شخصی آمریکایی به نام کالدول که پلاکی به همین نام روی درب نصب کرده بود به چشم می خورد بود.
در آنجا افراد مختلفی رفت و آمد داشتند از کارمند و دکتر و غیره یکی از افرادی که به آن محل رفت و آمد داشت شخصی جوان به نام قورتولان که گویا متولد ترکیه و یا اهل آنجا بود و به ایران آمده بود و ساکن ایران گردیده بود و منزل او در اوائل خیابان استخر روبروی سازمان برنامه بود (توضیح اینکه قورتولان لاغر اندام قدری سیاه یا گندم گون و قدی متوسط مایل به بلندی داشت) (عکس قورتولان را در یکی از سالنامه های سالهای قبل از 1330 جزو یک دسته از فوتبالیستها گراور نموده بودند گویا نامبرده در ایران نیز تحصیل کرده و آن عکس مربوط به دوران تحصیلی بوده است) و اما قورتولان از نظر شغل چه کاره بود و در کجا مشغول بود مشخص نیست.
ولی در هفته سه روز به منزل کالدول بعد از ظهرها می رفته و در حدود یکی دو ساعت در آنجا بود و بعدا خارج شده و از خیابان رامسر سرازیر شده و می رفت (توضیح اینکه منزل کالدول از خیابان روزولت هم راه داشته است یعنی کوچه ای که آن خانه واقع بود منتهی به روزولت می گردید) شخصی دیگری که به آنجا رفت و آمد داشت شخصی بود به نام دکتر شیرازی اهل کردستان قد متوسط چاق سفیدرو دندانپزشک و این شخص هم در هفته سه روز بعد از ظهرها در آنجا بود و پس از یکی دو ساعت خارج شده و می رفت.
البته اشخاص دیگری هم به آنجا رفت و آمد داشتند که مشخص نیست چه کسانی بودند در ضمن تعقیب این افراد معلوم گردید که افرادی که به خانه کالدول رفت و آمد دارند ضمنا به خانه ای که در خیابان صباح می باشد رفت و آمد دارند خانه مزبور واقع در خیابان صباح از شمال به جنوب آخرین کوچه دست راست داخل کوچه دست راست بعد از بقالی ساختمان یک طبقه قرار داشت و به این خانه نیز افرادی که رفت و آمد داشتند عصرها بود.
که قورتولان و شیرازی نیز در آنجا دیده شده بودند.
در ضمن تعقیب یکی از افرادی که به خانه کالدول رفت و آمد داشتند.
مشاهده گردید یک شخص امریکائی که می گفتند به دین اسلام مشرف گردیده و زن مسلمان نیز گرفته است رفت و آمد داشت مشخصات نامبرده به قرار ذیل قد بلند ـ قیافه آمریکائی موی سر را مانند بوکسورها درست می کرد بدن ورزیده و همیشه بلوز آستین کوتاه به تن داشت و خانه او واقع در خیابان سعدی خیابان خانقاه بود.
این فرد ضمنا با افرادی که به خانه کالدول رفت و آمد داشتند دیده شده بود.
و همچنین مشاهده گردید که افرادی از خانه کالدول با ساختمانی که در اول خیابان رامسر مربوط می باشند و رفت و آمد دارند.
بایستی گفت در حال حاضرقسمت تحتانی ساختمان مزبور کافه تریا می باشد ولی در آن موقع محل فعلی کافه تریا محل استفاده افرادی بود که به خانه کالدول رفت و آمد داشتند و هم چنین مجله تندرست نیز در آنجا قرار داشت لازم به توضیح می باشد که این ساختمان دو درب دارد که یکی در خیابان شاه رضا و دیگری در خیابان رامسر قرار دارد.
البته در داخل ساختمان چه می گذشت معلوم نیست همانقدر بایستی گفت که چون ساختمان دارای پنجره هائی بود رو به خیابان همیشه پرده های پنجره انداخته بود و گاهی اوقات صدائی که از پنجره می آمد حاکی از کار کردن دستگاهی در داخل اطاق بود و از این ساختمان هم افرادی با ساختمان خیابان صباح هم مربوط بوده و ضمنا به یک منزلی واقع در اواسط خیابان خانقاه که باغ بزرگی بود رفت و آمد داشتند و بعد از تحقیق معلوم گردید که آنجا را به عنوان استودیو فیلمبرداری اجاره کرده اند و یا اینکه اصولاً استودیو فیلمبرداری بود نام آن معلوم نیست که چه استودیوئی بوده است در ضمن تعقیب افرادی که به خانه کالدول رفت و آمد داشتند اگر با آنها متوجه می گردند که از طرف افراد ناشناسی مورد تعقیب می باشند زیرا روزی که محل مزبور تحت نظر بود کالدول از خانه خارج می شود و افرادی را که در آنجا بودند تهدید کرده واظهار می دارد شما را تحویل پلیس خواهم داد و جریان را طوری وانمود می نماید که این افراد دنبال زن یا دختر او هستند و به این ترتیب حزب متوجه جریان می گردد که آنها متوجه شده اند که تحت نظر می باشند لذا دستور متوقف ساختن کار را می دهند : جریانی از روز : سال 1342 شخصی به نام مخبرالدوله سپهر که مرد سالمندی است : رفت و آمدی نیز در خانه او مشاهده می گردد و افراد مختلفی به خانه او رفت و آمد دارند شخصی به نام لسانی نیز به آنجا رفت و آمد دارد لسانی گویا دبیر و اهل گیلان است و گویا در میان دوستان و فرهنگیان [وجاهتی] نیز داشته باشد چگونگی آشنائی او با مخبرالدوله سپهر معلوم نیست ولی لسانی با فرود و رشیدیانها1 نیز رفت و آمد داشته و شاید از این راه با مخبرالدوله آشنائی به هم زده باشد به هر حال لسانی به منزل مخبرالدوله سپهر رفت و آمد می کند.
در ضمن صحبتی که روزی در منزل مخبرالدوله درگیر می شود گویا مخبرالدوله از لسانی می پرسد و یا می گوید تو هم بایستی کاری انجام دهی و پس از مذاکراتی که انجام می شود (البته معلوم نیست که چه صحبتی می شود) و یکی دو نفر دیگر نیز گویا در آنجا بودند که (آن افراد نیز معلوم نیست چه کسانی بوده اند) مخبرالدوله پس از آن تلفنی با شخصی صحبت می نماید که در تلفن او را جناب سرهنگ خطاب می نماید و راجع به لسانی صحبت می نماید و چه می گوید معلوم نیست و بعد از آن در طی روز دیگر گویا به عنوان مهمانها و لسانی به خانه مخبرالدوله می رود و در آنجا با شخصی آمریکایی مواجه می گردد و پس از صحبتی که میان آنها می شود گویا صحبت در اطراف خود لسانی بوده است و از لسانی راجع به کار وضع زندگی و غیره سئوال می شود و مخبرالدوله هم او را به عنوان یک فرد خوب به آمریکائی معرفی می نماید که در آینده ممکن است از او استفاده شود بعد از آن ملاقات قرار می شود که چند روز دیگر لسانی آمریکائی را ملاقات نماید محل ملاقات در خیابان پهلوی روبروی کاخ کودکان (پرورشگاه اطفال بی بضاعت) تعیین می گردد.
روزی که ملاقات انجام می شود شخص آمریکائی خطاب به لسانی اظهار می دارد که آیا سوابق سیاسی داری یا نه (منظور عضویت در حزب توده بوده است) لسانی اظهار می دارد که نه سوابقی ندارم ولی در جریان مبارزاتی که فرهنگیان در سالهای اخیر داشته اند شرکت داشته ام.
در اینجا شخص امریکائی اظهار می دارد که تو دروغ می گوئی و ما را نمی توانی گول بزنی تو سوابقی در نزد ما داری و اگر دروغ بگوئی چنین و چنان خواهیم کرد و در آنجا گویا لسانی را تهدید می نماید.
و از هم جدا می شوند لسانی در ضمن ملاقاتی که با مخبرالدوله می نماید جریان را شرح می دهد.
مخبرالدوله لسانی را دلداری داده و اظهار می دارد که او خواسته است تو را آزمایش کند و بعدا به سراغ تو خواهد آمد و من نیز صحبت کرده و سفارشات لازمه را خواهیم نمود نترس.
لسانی از جریان برخورد با آمریکائی زیاد می ترسد و گویا آدم ترسوئی نیز باشد و در همان موقع ها برای اینکه گویا خاطره تهدید را فراموش کند از تهران خارج شده و به مسافرت می رود که از آن پس دیگر خبری از نامبرده نیست که چکار کرده است در ضمن بایستی گفت ضمن صحبت با مخبرالدوله به طور ضمنی مخبرالدوله از لسانی می خواهد در صورت تماس با آمریکائی تماس خودش را با مخبرالدوله قطع نکند و مخبرالدوله را در جریان قرار دهد بدون اینکه آن آمریکائی بداند : حدس زده می شود شخصی آمریکائی بایستی همان آمریکائی باشد که در سال 1330 ـ 1331 به خانه کالدول رفت و آمد داشته است زیرا تقریبا مشخصات این آمریکائی با آن آمریکائی مطابقت داشته و هر دو به زبان فارسی تسلط داشته اند و خواسته اند لسانی را بدین وسیله مورد استفاده قرار دهند و شاید هم در یکی از کلاسهای آموزشی خودشان راه دهند تا در موقع لزوم از وجود او استفاده نمایند : چنین به نظر می رسد که رشیدیانها نیز در ارتباط با آمریکائی ها بی نصیب نباشد البته دلائل قطعی در دست نیست و مشاهده نگردیده است ولی استنباط می شود که بی ارتباط نیز نمی باشند بایستی گفت که مرکز کار و فعالیت رشیدیانها به جز منزل خودشان محلی است در خیابان فرانسه از چهارراه امیراکرم به سمت غرب در حوالی تلفنخانه که گویا مرکز کمپانی ماشینهای دوفین است و آنها نمایندگی آن اتومبیل را دارند و مغز متفکر جریان رشیدیانها برادر بزرگتر رشیدیان است و اغلب در مواردی با فرود نیز در جریان کارها ائتلاف می کنند و روابط نزدیکی نیز دارند.

توضیحات سند:

1ـ اسداللّه رشیدیان از همکاران و دوستان اسداله علم که با هدایت شاپورجی یک شبکه «اطلاعاتی ـ تبلیغاتی»در ایران بوجود آورده بودند که در منابع امریکایی با نام مستعار «شبکه بدامن» یاد شده است.
خانواده رشیدیان (حبیب اله رشیدیان و پسرانش سیف اللّه و قدرت اللّه و اسداللّه ) از مریدان سید ضیاءالدین طباطبائی بودند که در اوایل سلطنت رضاشاه و تمام دوران سلطنت پسرش در پشت پرده سیاست ایران نقش مهمی ایفا کردند.
حبیب اللّه رشیدیان درشکه چی سفارت انگلیس بود ولی در واقع کار ایجاد و ارتباط بین سفارت و عوامل انگلیس را در ایران انجام می داد و واسطه سید ضیاء با سفارت بود.
رضاشاه زمانی به وی ظنین شد و دستور توقیف او را صادر کرد لیکن سفارت انگلیس رسما وارد میدان شد و گرچه نتوانست وی را آزاد کند لیکن توانست حق ملاقات خانواده اش را با وی به طور مرتب فراهم کند.
وی تا آخر دوره رضاشاه در زندان بود.
پس از شهریور1320 وی از زندان آزاد شد و مشاور مخصوص سید ضیاء در حزب اراده ملی گردید.
در جریان کودتای 28 مرداد روزولت عامل اصلی کودتا قسمت اعظم کارهای پنهانی خود را در تهران بدست برادران رشیدیان انجام داد.
از میان برادران رشیدیان، اسداللّه از بقیه پرکارتر و فعالتر بود.
آنها پس از کودتای 28 مرداد با زدوبندهای مختلف و ارتباط قوی ثروت بسیار کلانی اندوختند.
سیف اللّه و قدرت اللّه رشیدیان قبل از انقلاب مردند ولی اسداللّه زنده بود و تقریبا تمام ثروت خانواده را تصاحب کرد و در آستانه انقلاب به بانکهای خارجی منتقل نمود.
وی پس از انقلاب به انگلیس رفت و چند سال بعد فوت نمود و رسانه های مجلس انگلیس نقش وی را در ایران به عنوان جاسوس انگلیس و امریکا افشاء کردند.
(محمود طلوعی)

منبع:

کتاب چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 75



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.