صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : آیت اله خوانساری و خوئی

تاریخ سند: 29 فروردین 1357


موضوع : آیت اله خوانساری و خوئی


متن سند:

روز 25 /1 /37 شیخ مهدی انصاری اظهار میداشت آیت اله خوانساری که اخیراً به نجف رفته بود بدیدن خمینی نرفته و در نتیجه بدون اینکه همدیگر را ببینند به ایران مراجعت نموده است وی اضافه مینمود که از طرف طرفداران خمینی فشار زیادی به خوئی وارد نموده اند که او نیز اقداماتی علیه ایران بنماید خوئی در ابتدا میگفته که من هنوز تکلیف شرعی خود را نمیدانم که در این قضایا چکار کنم ولی اخیراً هشت روز نماز و درس را تعطیل نموده و در بالای منبر قبل از درس صحبت و گفته است این یهودی زاده (منظورش 66 بوده) خیلی مردم ایران را به کشتن داده او و پدرش کافر بوده و هستند و بالأخره به زبان عربی قضایای ایران را شرح داده است و تصمیم داشته اعلامیه ای علیه ایران بدهد که دولت عراق مانع شده و گفته است ما با ایران صلح کردیم و شما حق دادن اعلامیه علیه ایران ندارید و اگر چنین کاری بکنید ما حوزه نجف را از هم می پاشیم.
مطلب دیگری که انصاری عنوان مینمود راجع به سید احمد خمینی پسر دوم روح اله خمینی بود که گویا جانشین مصطفی خمینی (پسر متوفی روح اله) شده و برای ترقی پدرش و علیه ایران دست به فعالیتهایی زیاد زده است.
نظریه شنبه ـ مهدی انصاری از دوستداران آیت اله خوئی و پدرش در نجف همه کاره خوئی است و چندین بار از طرف دولت عراق دستور اخراج وی صادر شده لکن با وساطت خوئی از اخراج وی جلوگیری شده است.
نظریه دوشنبه ـ چنانچه موضوع فعالیت آیت اله خویی علیه ایران در قضایای اخیر صحت داشته باشد باحتمال زیاد این مسئله ناشی از جریانات تبریز و بخاطر آذربایجانی بودن خوئی است که خواسته محبوبیت بیشتری در قلوب افراد مذهبی آذربایجان نسبت به خود کسب نماید.
نظریه سه شنبه : اظهار مطالب ناروا و توهین آمیز از جانب خوئی بعید بنظر میرسد ولی چنانچه اظهار این قبیل گفتار مورد تأیید ستاد است لازم است محدودیتی از قبیل جلوگیری از شهرک سازی وی در قم بوجود آورد.
رهبر.

توضیحات سند:

* امروز (25 /1 /57) اعلامیه ای به امضاء چهل نفر از مدرسان و علمای حوزه علمیه قم منتشر شد و در آن خلاصه ای از حوادث کشور که به دنبال چاپ مقاله ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات به وقوع پیوست مورد اشاره قرار گرفت؛ به این نیت که «صدای این ملت ستمدیده به گوش همگان» رسانده شود.
در این اعلامیه پس از یاد رویدادهای قم و تبریز آمده است: «تا نیمه فروردین مرتب تظاهرات و شعار و نشر اعلامیه های مراجع و مدرسین از یک سو و دستگیرکردن و زدن و دست پاشکستن، حملات وحشیانه و خردکردن در و پنجره بعضی از مغازه ها و مدارس و ارعاب و تهدید توسط مأمورین، از سوی دیگر ادامه داشت.
در این مدت جمعی از فضلا و اساتید حوزه و برخی از افراد غیور بازار قم را تبعید کردند، مسافران زوار، افراد از همه جا بی خبر، زنها و کودکان همه مورد هجوم قرار گرفتند.
» این اعلامیه ادامه می دهد: «دستگاههای تبلیغاتی رژیم، پیوسته مردم شریف را که از طبقات مختلف روحانی، دانشگاهی، بازاری، کارگر و غیره دست به دست هم داده اند و هماهنگ و یک صدا از این دستگاه پلیسی اظهار انزجار می کنند به اخلالگری متهم می کند، آنها را مرتجع و مارکسیست و تحریک شده می خواند...
جمعیتهای متجاوز از ده هزار و پانزده هزار و گاهی همه مردم یک شهر را که برای اعلام تنفر و انزجار خود از رژیم در مساجد و اماکن دیگر اجتماع می کنند، گروهی اندک می شمارد، به مراجع عظام تقلید، علما، طلاب و دانشجویان و مردم مسلمان برچسب ارتجاع و مارکسیسم می زند و هر چه دلش می خواهد می گوید و اخیراً که دریافته است نه آن تبلیغات آب و رنگی دارد و نه گلوله های پلیس کاری از پیش می برد، به فکر تازه ای افتاده و این بار مأموران و مزدوران را به عنوان «کمیته های جناح پیشرو» و «اعضای نیروی پایداری» بسیج کرده است.
» امضاءکنندگان اعلامیه نیت رژیم را از تشکیل این گروهها چنین عنوان کرده اند: «پیش بینی می شود رژیم می خواهد به وسیله این مزدوران، هرج و مرج به راه اندازد و غارتگری و ویرانگری کند، ترور نماید، از هرگونه تهمت و افترا و توطئه و شایعه سازی برای لکه دارکردن افراد مؤر در نهضت استفاده کند و نقشه های شومی را که در سر دارد به وسیله آنها پیاده نماید.
» (اسناد انقلاب اسمی/ ج 3 / صص 269 تا 272)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک - کتاب 04 صفحه 362

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.