صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

اطلاعیه

تاریخ سند: 29 خرداد 1336


اطلاعیه


متن سند:

اطلاعیه
شماره: ۸۰۲/ج
تاریخ: 29 /3 /36

روزی ضمن بحث و انتقاد در مورد بسته شدن شیره‌کش خانه‌ها و اقدامات دولت غلامحسین ریاضی برادر شیخ اسداله ریاضی چنین اظهار می‌داشت: چند روز قبل موسی مدرس‌العلوم و امیر مجاهدی رئیس تبلیغات و انتشارات مشهد می‌گفتند دکتر اقبال از عرفا می‌باشد و اهل قصبه گناباد می‌باشد و مرحوم سلطان علی گنابادی1 [سلطان محمد] از بزرگان عرفا و خویشاوندان دکتر اقبال می‌باشد. برادر دکتر اقبال در شهرستان دسته و جمعیتی راه انداخته دکتر اقبال چون از عرفا می‌باشد با آخوندها و معممین و اهل منبر مخالف است. دکتر اقبال هنگامی که وزیر دربار بود به استانداران، فرمانداران دستور داده بود که اگر روحانیون سفارشنامه از وزارت دربار جهت انجام هر کاری آورند ترتیب اثر ندهید و هر موقعی که واعظ یا معممی به خود آقای دکتر اقبال مراجعه می‌شود جواب یأس می‌شنید و ناراضی و ناراحت و بدون نتیجه برمی‌گشت. ماه رمضان سال جاری آقای دکتر اقبال به حلبی واعظ2 مشهور سفارش کرده بود که به بدگوئی از عرفا در منبر حرفی نزند. اینک آقای دکتر اقبال تصمیم گرفته‌اند علیه علماء و روحانیون اسلامی اقداماتی بنمایند. اخیراً آقای دکتر اقبال که به مشهد مسافرت نموده بود با دکتر شادمان نایب‌التولیه استان قدس رضوی در زمینه اقداماتی علیه آخوندها مشغول مذاکره می‌شود شایع است که دکتر شادمان نایب‌التولیه استان قدس بهائی است و اغلب مردم در مشهد وی را بهائی می‌دانند. در حدود یکماه قبل ۵۲۵ جلد کلام‌اله مجید را بدستور دکتر شادمان در مشهد به مستراح آستان قدس ریختند و دو سه روز بعد دستور پاک نمودن مستراح‌ها را داده ضمن پاک نمودن مستراح‌ها کتب مزبور را نیز خارج می‌نمایند و شایع می‌کنند که قرآن‌ها را علمای دینی و روحانیون به مستراح ریخته‌اند ولی نتوانستند ادعای خود را به ثبوت برسانند از اینرو روحانیون و علماء اظهار داشته‌اند. چنانچه اشاره از طرف آیت‌الله بروجردی3 یا آیت‌الله سید یونس اردبیلی4 در مشهد بشود نامبردگان قیام خواهند نمود. روحانیون از آقای دکتر اقبال ناراضی هستند و می‌گویند انتهای مسلک عرفا بدین بهائی می‌پیوندد و دکتر اقبال خیال دارد به بهائی‌ها محبت بیشتری کرده و خود بدین بهائی در می‌آید. شاهنشاه تا ۴۵ روز دیگر به ایران باز خواهند گشت و سپس دولت آقای دکتر اقبال سقوط خواهد کرد.

توضیحات سند:

1- سلطان محمد گنابادی: حاج ملاسلطان محمد گنابادی ملقب به سلطانعلی شاه در سال ۱۲۵۱ قمری در بیدخت گناباد متولد شد. پس از تکمیل علوم ظاهری در خدمت حاج ملاهادی سبزواری به تحصیل حکمت پرداخت سپس نزد محمدکاظم سعادت علی‌شاه اصفهانی رفت. او سپس به گناباد برگشت و تفسیر کلام و تأویل آیات را برای مردم بیان نمود و کتاب‌های تفسیر بیان‌السعاده و مجمع‌السعاده را نوشت. برخی از شاگردانش او را آزار و اذیت کردند و در سال ۱۳۲۷ قمری وی را به قتل رساندند. بعد از مرگ او، ملاعلی ملقب به نورعلی شاه فرزند سلطانعلی شاہ مرشد گنابادی‌ها شد.
او در جهت ترویج صوفیه در سطح کشور کارهای زیادی انجام داد بویژه در اراک مأمورانی جهت تبلیغ فرستاد. پس از ملاعلی هم پسرش صالح علیشاه جانشین او شد و به همین ترتیب بعد از مرگ صالح علیشاه هم فرزندش سلطان حسین تابنده گنابادی مرشد شد. او متولد ۱۳۳۲ قمری بود و پس از تکمیل تحصیلات قدیمیه دوره تحصیلات دانشکده معقول و منقول را گذرانده و به دریافت لیسانس نایل آمد. پس از خاتمه تحصیلات به گناباد مراجعه کرده و تحت توجه و تربیت پدرش صالح علیشاه (محمد حسن) قرار گرفت و در سال ۱۳۶۹ ق از طرف پدر مأمور ارشاد فرقه گنابادی‌ها شد. او چند سال قبل فوت کرد. پسرش تابنده دوم رئیس فرقه صوفیه شد و تغییرات زیادی در مواضع فرقه بوجود آورد. او نسبت به خارج کردن فرقه از انزوا تلاش می‌کند و از آنجا که دیگر جاذبه‌ای برای جذب مردم به فرقه وجود ندارد آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی منزوی شدند و از سوی دیگر عرفان اسلامی توسط امام خمینی و دیگر شخصیت‌ها و محققان بصورت مثبت مطرح گردید. «زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج ۲»

۲- شیخ محمود حلبی: شیخ محمود ذاکرزاده تولائی که به نام شیخ محمود حلبی شناخته شده مقارن با کودتای امریکائی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ انجمن خیریه حجتیه مهدویه را تأسیس کرد. وی تا پیش از کودتا هر روز برنامه‌های سخنرانی در رادیو مشهد داشت انجمن خیریه که در واقع انجمن ضد بهائیت بود هدف از تشکیل این گروه مبارزه با بهائیت بود برخی بر این عقیده‌اند که در سال‌های پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تبلیغات وسیعی برای انحراف افکار عمومی توسط بهائیت بویژه علیه روحانیت و حوزه‌ها راه افتاد آقای حلبی که در حوزه مشهد درس می‌خواند به همراه طلبه دیگری بنام سید عباس علوی توسط یک مبلغ بهائی به بهائیت دعوت می‌شود و سرانجام سید عباس علوی بخاطر زمینه‌های دنیوی و شهوانی که بهائیت در اختیار او می‌گذارد می‌لغزد و بهائی می‌شود و به عنوان یکی از مبلغین بزرگ بهائیت کتاب‌هائی هم در اثبات آن می‌نویسد. و شیخ محمود حلبی با مشاهده این مسئله بهائیت را خطر بزرگی تشخیص می‌دهد و به مقابله با آنها می‌پردازد. حلبی سپس به تهران می‌آید و با تشکیل جلسات به جذب نیرو پرداخته و سعی می‌نماید اطلاعات و تجربیات خود را به شاگردانش منتقل نماید و چون بهائیان علنی فعالیت می‌کردند خطر آنها را گوشزد می‌کند. انجمن بعنوان حرکت ضد بهائیت سعی می‌کند دشمن اصلی را فرقه ضاله بهائیت قرار داده و تمامی نیروها را صرف مبارزه با آن نماید. حتی پا را فراتر نهاده خواهان جدایی دین از سیاست می‌شود و از شاگردان می‌خواهد که به هیچ وجه وارد مسائل سیاسی نشوند و با بهائیت بعنوان یک فکر و مذهب مبارزه کنند نه یک حزب سیاسی ساخته پرداخته استعمار. مهندس طیب از مسئولین سابق انجمن که پس از انقلاب از انجمن انشعاب نمود می‌گوید: آقای حلبی با ناباوری با نهضت برخورد می‌کرد و معتقد بود که نمی‌شود با رژیم تا دندان مسلح شاه مبارزه کرد و عقیده داشت کسانی که در این راه کشته می‌شوند خونشان را هدر می‌دهند و کسانی که افراد را به این راه می‌کشانند مسئول این خون‌ها هستند و معتقد بود باید امام زمان (عج) ظهور کند تا کارها درست شود. نه مبارزه علیه رژیم. حلبی در راس انجمن حجتیه رژیم شاه را که مروج بی‌دینی بود رها کرده و مبارزه را صرفا با بهائیت می‌دانست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز صرفاً مبارزه با گروه‌های چپ‌گرا را هدف خود قرار داده بود. و در برابر شیطان بزرگ که به توطئه‌های وسیعی دست زده بود شوروی را دشمن عمده می‌دانست. در حقیقت آگاهانه یا ناآگاهانه غرب را رها و کمونیسم که پایگاهی در ایران نداشت رادشمن عمده می‌شمرد. ر.ک. «حزب قاعدین،ع باقی، ص ۲۰»

۳- آیت الله سید حسین بروجردی: سید حسین در سال ۱۲۵۴ در بروجرد متولد گردید او تحصیلات خود را در مکتب شروع کرد و سپس به مدرسه نوربخش بروجرد منتقل شد و از آنجا به حوزه علمیه بروجرد رفت و صرف و نحو، بدیع، عروض، منطق و فقه و اصول را فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه صدر اصفهان رفت و از محضر سید محمد باقر درچه‌ای و میرزا کلباسی و محمد تقی مدرس کسب فیض کرد. او در سال ۱۲۸۱ براساس درخواست والد خود پس از نه سال تحصیل در اصفهان به بروجرد می‌رود. و در سال ۱۲۸۲ به نجف اشرف جهت ادامه تحصیل عزیمت می‌نماید سید حسین در ۳۶ سالگی در حوزه نجف مشهور شد و چنان موقعیتی پیدا نمود که در معابر و مدارس مورد توجه عام و خاص قرار گرفت و حوزه درسی او بسیار باشکوه برگزار می‌شد. او از سال ۱۲۸۲ تا سال ۱۲۸۹ در نجف اشرف بود و باز به تقاضای والد خود در سال ۱۲۸۹ هـ.ش به بروجرد حرکت کرد که در سال ۱۲۹۰ پدر او رحلت فرمودند و مرگ پدر باعث شد که دیگر به نجف نرود و در بروجرد بماند. ۱۲ سال در بروجرد مشغول تربیت طلاب شد و در سال ۱۳۰۴ هـ.ش بعد از مرگ فرزند خود جهت مسافرت عازم مشهد شد. در برگشتن به قم می‌رود و به گرمی از طرف آیت‌الله حائری و حوزه علمیه قم تکریم می‌شود و به دعوت فضلا قم شروع به مباحثه می‌نماید ولی با پیگیری مردم بروجرد پس از یکسال و نیم توقف در سال ۱۳۰۶ هـ.ش به بروجرد برمی‌گردد. و سپس به مکه مشرف می‌شود و پس از مراجعت به تهران رفت و از آنجا دومین سفر خود را به مشهد می‌رود و پس از ۷ ماه توقف مجدداً به بروجرد بر می‌گردند و تا سال ۱۳۱۹ در آنجا می‌ماند در سال ۱۳۲۰ هـ.ش پس از رحلت آیت‌الله حائری به درخواست علما و اهل علم ایشان به قم رفتند و خلاء وجودی آیت‌الله حائری را پر نمودند و همه به دور او جمع شدند. با درگذشت مرحوم آیت‌الله قمی آیت‌الله بروجردی مرجع تقلید جهان تشیع شدند و ایشان نسبت به گسترش حوزه علمیه قم توجه وافری داشت و آن را بیش از گذشته گسترش داد و مکتب فقهی خاص و مکتب علم رجال را پایه‌گذاری نمود. مرحوم آیت‌الله بروجردی از روحانیونی بود که با سلطنت رضاشاه مخالفت می‌کرد و در دوره سلطنت محمدرضا شاه با بسیاری از اقدامات رژیم نظیر لایحه اصلاحات ارضی مخالف بود و تلاش می‌کرد تا بوسیله نامه و پیام‌های ارسالی از خلافکاری‌های رژیم شاه نسبت به حریم اسلام جلوگیری نماید او در مواردی نیز تقیه نمود و مبارزه با رژیم شاه را به فرصت مناسب‌تری موکول کردند. سرانجام او پس از یک عمر خدمت به اسلام و مسلمین در دهم فروردین ۱۳۴۰ هـ.ش - ۱۲ شوال ۱۳۸۰ هـ.ق رحلت فرمودند. زندگی حضرت آیت‌الله بروجردی نوشته: سید محمد علوی بروجردی آیت‌الله بروجردی / علی دوانی- آیت‌الله بروجردی / تهران / سازمان تبلیغات اسلامی

۴- آیت‌الله یونس اردبیلی: سید یونس اردبیلی فرزند سید محمدتقی در سال ۱۲۵۸ هـ.ش متولد شد. دورۀ مقدماتی تحصیل را در زنجان گذراند و سپس در سال ۱۲۷۱ هـ.ش به قصد تکمیل تحصیلات مذهبی راهی نجف شد. پس از تکمیل تحصیلات خود از نجف به ایران بازگشت و در اردبیل به امور مذهبی مردم پرداخت. در سال ۱۳۱۴ به مشهد رفت و ۲۵ روز پس از ورود ایشان به مشهد کشتار مسجد گوهرشاد پیش آمد. در سال ۱۳۱۴ هنگامی که رضاشاه از ترکیه برگشت دستور تغییر لباس و کشف حجاب زنان را داد. مراجع روحانی که از این امر ناراحت بودند جلساتی در منزل آیت‌الله یونس اردبیلی برای بحث و گفتگو ترتیب دادند و در آنجا تصمیم گرفته شد آیت‌الله حاج حسین قمی به تهران رفته و با رضاشاه وارد مذاکره شود ولی پس از ورود به شهرری دستگیر و به عتبات تبعید شد. خبر دستگیری به مشهد رسید. در روز ۲۰ تیر مردم ابتدا در منزل آیت‌الله اردبیلی تجمع و سپس به مسجد گوهرشاد رفتند و در آنجا تجمع کردند ابتدا مأموران مشهد به مردم حمله کردند و چند نفر کشته شد اما تجمع همچنان ادامه داشت. در روز ۲۱ تیر قوای نظامی به مشهد رسیدند و شبانه به مسجد حمله کردند و تعداد زیادی را کشتند و عده‌ای را دستگیر کردند. آیت‌الله اردبیلی را به همراه عده دیگر از روحانیون دستگیر و روانه زندان کردند. و پس از چند روز که در مشهد بودند به همراه ۲۳ نفر دیگر به تهران منتقل شدند. پس از مدتی تحمل زندان در تهران آزاد شدند. و تحت نظر اداره سیاسی قرارگرفت. و تا شهریور ۱۳۲۰ ادامه یافت. او در سال ۱۳۲۱ مجدداً به مشهد رفت و حوزه درسی در آن شهر تشکیل داد و در سال ۱۳۳۶ هـ.ش به کربلا می‌رود و قصد اقامت در نجف را داشت که ناگهان مریض می‌شود و برای رفع کسالت عازم تهران می‌شود و در سال ۱۳۳۷ هـ.ش رحلت نمود و جنازه او به مشهد انتقال و در آنجا دفن می‌شود. زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج ۱، حسن مرسلوند، ص ۱۲۷

منبع:

کتاب دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک صفحه 66

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.