تاریخ سند: 3 تیر 1342
گزارش
متن سند:
[تاریخ:] 3 /4 /1342
گزارش
محترماً در ساعت 2 /1 10 آقای انزابی واعظ در سرای دودری بالای منبر رفته پس از ذکر چند مسائل [مسأله] دینی اظهار داشت: «مردم! توجه نمایید، آمریکاییها فعلاً اعلامیه صادر نموده اند بر اینکه باید نژاد سفید و سیاه یکسان باشد، ولی قانون اسلام، هزار سال قبل حقوق بشر را یکسان اعلام کرده است.ای هیأت حاکمه دولت ایران! دولت آمریکا به زنان آزادی نداده است ولی شما و عده ای که دور و بر شما هستند برای ریاست و هوس خود، آزادی زنان1 را پیش کشیدید. بدین معنی که باید حقوق زن و مرد یکسان شود. نه، اینطور نیست. چرا خیال از بین بردن دین اسلام را دارید؟ انصاف بکنی [بکنید] برای اینکه مسلمان به مرجع تقلید خود اعتقاد و اطمینان دارند [دارد و] به سخنان آنها گوش بده [بدهید]و راضی نشوید که منبعد خون مسلمین ریخته شود. والله مردن در این محیط، از زندگی بهتر است.ای روحانیون! که فعلاً در زندان به سر می برید، بدانید که شما از ما آسوده تر هستید.ای مردم! آیتاله میلانی2 از قم، تلگرافی به آیتاله خمینی و [آیت اله] قمی3 ارسال داشته نوشته [است] که شهامت به خرج داده اید. در همان زندان بمانید، آن زندان، گواراتر از زندگی است. در راه دین تلاش نموده اید، طرز وقایع عاشورای حسین بن علی علیه السلام، یک نوع بود و طرز شماها نوع دیگر.» مراتب جهت استحضار، معروض می گردد.
رونوشت برابر اصل است.
توضیحات سند:
1. آزادی زنان: حضرت امام خمینی (ره) و دیگر مراجع معظم تقلید و علماء، با حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی، هیچگونه مخالفتی نداشتند، ولی با توجه به آگاهی از نیت شومی که در پشت پردهی طرح این مسئله قرار داشت، نسبت به آن معترض بودند. در این خصوص در اسفند ماه سال 1341 از سوی امام خمینی(ره) و دیگر مراجع و علمای قم اعلامیه مشترکی صادر شد که در بخشی از آن آمده است: « روحانیت مىبیند که پایههاى اقتصادى این مملکت در شرف فروریختن است؛ و بازار این کشور در حکم سقوط است. چنانکه از پروندههاى مربوط به سفتههاى بىمحل، که هر روز بر قطرش افزوده مىشود، این مطلب واضح مىشود. و همین طور امر زراعت این کشور در معرض سقوط است. به دلیل اینکه در این مملکت، که باید هر استانش زراعت مورد احتیاج تمام مملکت را بدهد، هر چند وقت به عنوان احتمال خشکسالى یا به عنوان دیگرى، تصویبنامه وارد کردن گندم صادر مىکنند. بلکه چنانچه گفته مىشود، اخیراً به صورت آرد مىآورند که آسیاهاى ایران نیز از کار بیفتد. با این وضع رقت بار به جاى آنکه دولت درصدد چاره برآید، سر خود و مردم را گرم مىکند به امثال دخالت زنان در انتخابات، یا اعطاى حق زن ها، یا وارد نمودن نیمى از جمعیت ایران را در جامعه. و نظایر این تعبیرات فریبنده، که جز بدبختى و فساد و فحشا چیز دیگرى همراه ندارد. آقایان نمىدانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر کس نموده؛ و احترام به حیثیت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است که از این نحو اختلاطِ مخالف با عفت و تقواى زن جلوگیرى کند؛ نه آنکه خداى نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داده. مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است که در این مجلس ها وارد شوند؟! اگر چنین است، باید اولْ نظام برّى و بحرى، و صاحب منصبان و اجزاى امنیه و نظمیه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى که کمتر از بیست سال دارند، از محجورین و محکومین باشند! روحانیون تمام این پیشامدها را که اکنون مىبینید و بعد خواهید دید، پیشبینى کرده بودند.» صحیفه امام، ج1، ص 148 و در 29 اسفند همان سال فرمود: « اى مسلمانان عالم! بدانید در جریان تصویبنامه انجمنهاى ایالتى و ولایتى علت مخالفت علماى اسلام قضیه شرکت زنان در انتخابات نبود، این قضیه ناچیزتر از آن بود که آن قیام عمومى را به همراه داشته باشد. مسأله این بود که علما و روحانیون دیدند که دستگاه جبار مىخواهد با کیْد شیطانى اسلام را قلب کند و اوضاع را به عقب برگرداند.
آیا در چنین شرایطى که آنها قوانین مقدس اسلامى را بازیچه دست خود قرار دادهاند ما ساکت بنشینیم و اعتراض نکنیم.» همان . ص 161
2. آیتالله العظمی سیدمحمد هادى حسینى میلانى، فرزند آیتالله سیدجعفر میلانى، 9 تیر 1274 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. پس از انجام تحصیلات و بهرهگیرى از محضر حضرات آیات عظام همدانى، محمد کاظم خراسانى، تبریزى، شریعت اصفهانى و آقاى ضیاءالدین عراقى، به درجه اجتهاد رسید و سالهای مدید، در نجف اشرف، کربلاى معلى و مشهد مقدس به تدریس پرداخت. در سال 1373 هجرى قمرى به مشهد مقدس عزیمت نمود و به دعوت اساتید و بزرگان، به تدریس و زعامت و هدایت طلاب مشغول شد. ایشان صاحب آثار و تألیفاتى از جمله «کتاب صلوۀ»، «صلوۀ جمعه» و «کتاب فقه» مىباشد و مؤسسات خیریه زیادى به راهنمایى ایشان در داخل و خارج از کشور بنا گردیده است.
در جریان نهضت امام خمینى (ره)، از جمله فقهاى فعال و مبارز علیه رژیم ستمشاهى بود و بارها از سوى ساواک تحت فشارهاى روانى قرار گرفت. در پى دستگیرى و زندانى شدن امام در خرداد 1342 از مشهد به تهران آمد و همراه با سایر مراجع، اعتراض خود را به گوش شاه و عمالش رسانید. آیتاللّه میلانى در زمینههاى فرهنگی عمرانى منشاء آثار و برکات زیادى بود. ایشان در تاریخ 18 مرداد 1354 در مشهد مقدس دارفانى را وداع و در یک تشییع کمنظیر در قسمت بالاسر مشهد رضوى به خاک سپرده شد.
ر. ک : آیتالله العظمى میلانى به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379. دوره 3 جلدی
3. آیتالله سیدحسن طباطبائی قمی، فرزند آیتالله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی قمی در سال 1290 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. در دوران کودکی همراه با پدر به مشهد سفر کرد و پس از گذراندن سطوح معقول و منقول نزد علماء مشهد، در سال 1307پس از بازگشت از سفر حج، در اثر کسالت به مدت 6 ماه به اصفهان سفر کرد و از محضر علماء آن شهر بهره برد. پس از آن در سال 1310 به اتفاق پدر به نجف اشرف هجرت نمود و از محضر علماء نجف از جمله آیتالله نائینی بهرهمند شد. پس از بازگشت به مشهد، در سال 1314 در پی واقعه مسجد گوهرشاد همراه با پدر به کربلا تبعید شد و در آنجا از محضر اساتید آن شهر بهره برد و پس از آن به تدریس سطوح نهائی پرداخت. در حدود سال 1327 پس از فوت پدر به مشهد سفر کرد و در مسجد گوهرشاد به تدریس و تبلیغ پرداخت. وی در جریان نهضت امام خمینی(ره) در سال 1342 به فعالیت های سیاسی و مبارزه علیه شاه پرداخت و در طی همین فعالیت ها در 15 خرداد 1342 دستگیر و چند ماه در تهران محصور شد. وی پس از آن به مشهد بازگشت، ولی 2 سال بعد در سال 1344 به علت مخالفت با حکومت پهلوی و فعالیت های سیاسی به خاش و یک سال بعد به کرج تبعید شد، تا اینکه در شهریور 1357 به مشهد بازگشت. ایشان در سال 1386 دار فانی را وداع گفت.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 58