صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : مقاله روزنامه فردوسی

تاریخ سند: 24 شهریور 1339


موضوع : مقاله روزنامه فردوسی


متن سند:

شماره : 2838/ س / ن / ج در روزنامه فردوسی سه شنبه مورخه 22 /6 /39 که پیوست است مقاله ای تحت عنوان چشمهای سیاهی1 که دوست داشتم درج شده که نویسنده آن آقای سیروس طاهباز2 دانشجوی سال 2 دانشکده پزشکی و از اعضاء مسئول نیروی سوم دکتر خنجی3 می باشد و تقدیم به همزادش بهروز برومند که از اعضاء مسئول حزب پان ایرانیسم و رابط نهضت مقاومت ملی می باشد که قابل بررسی است.
ضمیمه سابقه 13 /7/ گیرندگان : اداره سوم

توضیحات سند:

1ـ این مقاله که جنبه تحریک آمیز اخلاقی نیز دارد غیرمستقیم به مسائل و مشکلات جوانان از جمله بیکاری، اعتیاد و ازدواج نکردن به دلیل مشکلات اقتصادی پرداخته و با همین بهانه به تحریک شهوانی جوانان پرداخته است این مقاله در بخش ضمائم آمده است (ضمیمه 5) 2ـ سیروس طاهباز فرزند علی (محمدعلی) در سال 1318 ه ش در بندر پهلوی به دنیا آمد.
گفته شده، پدرش میرزا علی آقاطاهباز، بازرگان تبریزی بوده است.
مشارالیه تحصیلات ابتدائی را در دبستان علامه در تهران سپری کرد و دوران دبیرستان را در دبیرستان های رازی، رهنما و هدف طی کرد و در سال 1338 دیپلم گرفت و جهت ادامه تحصیل به دانشکده پزشکی راه یافت.
سیروس طاهباز از دوران دبیرستان، در جلسات اعضای حزب پان ایرانیسم و نیروی سوم و نهضت مقاومت ملی شرکت کرد و در سال 39 که دانشجوی سال دوم دانشکده پزشکی بود، عضو نهضت مقاومت ملی معرفی گردید که همزمان در مجله فردوسی نیز مقاله می نوشت.
مشارالیه در همین سال، دستگیر شد که با سپردن تعهد همکاری آزاد شد.
وی در بازجوئی گفته است : «من عضو جامعه سوسیالیست های نهضت ملی هستم و اصولاً با جبهه ملی و رهبران آن هیچگونه تماسی ندارم.
» طاهباز در این زمان، برای عرض مطالب مهمی تقاضای شرفیابی به حضور تیمسار معاونت دوم ساواک را نمود.
مشارالیه در سال 1345 تشکیل خانواده داد و در کنار ترجمه کتاب، در سال 1346 دبیر هنر روز، روزنامه کیهان بود.
وی در سال 1347 به عضویت کانون نویسندگان درآمد و در خرداد ماه همان سال در تنظیم فرم بیوگرافی ساواک، چنین نوشت : «در فروردین 1347 به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمدم، مشروط به اینکه کانون مزبور به ثبت برسد و در شرایط کاملاً قانونی به فعالیت بپردازد که تا این زمان به ثبت نرسیده است.
» سیروس طاهباز، پس از آن، مدتی در تلویزیون ملی ایران کار کرد و سپس به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفت و سرپرستی انتشارات آن را به عهده گرفت و تا سال 1357 به عنوان مدیر و رئیس انتشارات کانون پرورش، فعالیت کرد و بارها در سال های مختلف با شرکت وی در مراسم تشریف فرمائی، موافقت شد و در فروردین سال 57 از طرف لیلی امیرارجمند، کاندید دریافت نشان همایونی گردید.
در اردیبهشت 1353 در گزارشی چنین آمده است : «سیروس طاهباز در گذشته با نیروی سوم و خلیل ملکی و جلال آل احمد روابطی داشت و کم و پیش کارهائی می کرد ولی به طوری که از ظواهر امر پیداست وی همکاری با دستگاه های امنیتی را پذیرفته و این اواخر در رأس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قرار گرفته و مسافرت های زیادی به خارج از کشور انجام می دهد.
» مشارالیه که تا سال ششم دانشکده پزشکی، درس خوانده است با نشریات : علم و زندگی، آژنگ، کتاب هفته، فردوسی، آرش و کیهان در زمینه ادبیات همکاری داشته است.
سیروس طاهباز، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در کانون پرورش فکری، فعال بود و در سال 1377، متقاضی امتیاز نشریه دفترهای زمانه، بوده است.
پرونده انفرادی 3ـ محمدعلی خنجی در سال 1304 ه ش در بحرین متولد شد.
پدرش مرحوم محمدامین، به تجارت اشتغال داشت.
وی اهل مطالعه و تحقیق بود و به زبان عربی آشنائی کامل داشت و نوشته های زیادی از او باقی مانده است.
محمدعلی خنجی از کودکی سر و کار با کتاب داشت.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان «اتحاد ملی» ایرانیان بحرین که مرحوم پدرشان عضو هیأت امناء و از مؤسسان این مدرسه قدیمی ایرانیان در بحرین بود، به پایان رساند.
در سال 1318 به خاطر ادامه تحصیل به همراه خانواده اش، به تهران مهاجرت کرد، چون ادامه تحصیل، بیش از ابتدائی، برای ایرانیان در بحرین میسر نبود.
محمدعلی، در تهران دوره دبیرستان را در دبیرستان علمیه به پایان رساند.
تحصیلات عالی را در دانشکده حقوق تهران در رشته قضائی تمام کرد و برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و در رشته اقتصاد، دکترای دولتی گرفت.
وی فعالیت های سیاسی را از همان دوران دبیرستان شروع کرد، از سال 1322 تا 1326 در حزب توده ایران فعال بود.
در آن سالها بیشتر جوانان حساس و پرشور، به آن حزب روی آورده بودند.
در سال 1326 به اتفاق «انشعابیون» از حزب توده جدا شد و از 1328 پس از بازگشت از فرانسه که مقارن با فعالیتهای جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق بود، ایشان نیز به این نهضت پیوست.
یکی از کسانی که در تصمیم گیری ایشان تأثیر زیادی داشت، خلیل ملکی بود.
خنجی سرانجام حاضر به همکاری با ملکی در «حزب زحمتکشان ملت ایران» شد.
با حضور دکتر محمدعلی خنجی در تشکیلات سازمان جوانان حزب زحمتکشان و با توجه به بحث های سیاسی و اجتماعی که می کرد و مقالاتی که در روزنامه «شاهد» می نوشت، فعالیت این سازمان بیشتر شد.
پرسش و پاسخها و ایراداتی که بعضی ها و به خصوص حزب توده راجع به روش جبهه ملی در برابر حکومت «علاء» داشتند، توسط دکتر خنجی تجزیه و تحلیل می شد.
فعالیت دکتر خنجی در حزب زحمتکشان، از جمله نوشتن سرمقاله های روزنامه شاهد و اداره بحث در جلسه فعالین و گویندگی تعدادی از حوزه های دانشجوئی بود.
پس از انشعاب خلیل ملکی و دوستانش از حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان «نیروی سوم»، دکتر خنجی نیز به این حزب جدید پیوست.
خنجی در کنگره حزب در خرداد 1332 به عضویت هیئت اجرائیه حزب برگزیده شد.
پس از مسأله رفراندوم در مورد انحلال مجلس دوره هفدهم و دیگر مسایل مملکتی و دیدار خلیل ملکی با دکتر مصدق و مخالفت کردن با رفراندوم در حضور مصدق، دو نظر در هیأت رهبری نیروی سوم بود.
یکی نظر دکتر خنجی در حمایت کامل از نظریه ها و اقدامات دکتر مصدق و دیگری نظر خلیل ملکی که بطور کلی با تجزیه و تحلیل های دکتر خنجی به شدت مخالف بود، در واقع حزب نیروی سوم از همان زمان فلج شد.
حوادث بعد از 28 مرداد و نتایج حاصله از آن، برای حزب نیروی سوم منجر به از هم پاشیدگی حزب شد و در نتیجه اعضا، به دو گروه تقسیم شدند: گروه خلیل ملکی و طرفدارانش و گروه دکتر خنجی.
پس از جدا شدن از نیروی سوم به نهضت مقاومت ملی پیوست.
دکتر خنجی بعد از کودتا مدتها در اختفا به سر برد و بارها به زندان افتاد.
او مدت نزدیک به پانزده سال از بهترین سالهای زندگی خود را تمام و کمال در صفوف مبارزات ملی ایران مصروف کرد و در مدت چهار سال از 1339 لغایت 1343، فکر، دانش و قلم او در متشکل ساختن نیروهای مردمی به کار رفت و نشانه های جدیدی در تاریخ مبارزات نهضت ملی بر جای گذاشت.
دکتر خنجی پس از قطع فعالیت های سیاسی از سال 43 به بعد به کارهای علمی و تحقیقاتی روی آورد.
کتاب معروف او «بیانیه جبهه بین المللی» که در شرایط سانسور و خفقان رژیم پهلوی بدان اجازه طبع و نشر داده نشد، بعد از مرگش در سال 1358 چاپ شد.
محتوای این کتاب که شعار روی جلد آن: «هر که بر ضد ما نیست، با ماست» نوشته شده است، در حقیقت تز سیاسی و چکیده برداشتها و مطالعات مرحوم دکتر محمدعلی خنجی برای حل مسایل جهانی است.
کتاب دیگر دکتر خنجی «طراحی برای بررسی تاریخ اجتماعی ایران» است که فقط مقدمه آن در یک جلد چاپ شد.
سرانجام دکتر محمدعلی خنجی در بهمن ماه 1350 درگذشت.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله فردوسی به روایت اسناد ساواک صفحه 160

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.