صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دکتر سیف‌الدین نبوی ضمن مذاکره با سیدمحمدعلی شیرازی

تاریخ سند: 6 شهریور 1357


دکتر سیف‌الدین نبوی ضمن مذاکره با سیدمحمدعلی شیرازی


متن سند:

از: 9 ﻫ 1 تاریخ: 6 /6 /2537[1357]
به: 312 شماره: 7648/ه1

دکتر سیف‌الدین نبوی ضمن مذاکره با سیدمحمدعلی شیرازی گفت: خلاصه‌ اخباری که یونایتدپرس به تمام دنیا مخابره نمود، بدین شرح است. مشهد، آیت‌الله شیرازی گفت ما راجع به حادثه آبادان محتاطانه قضاوت خواهیم کرد. آقای نخست وزیر جدید برنامه‌هایشان را اعلام و عمل نمایند تا ما سخن بگوئیم. گفته‌های آیت‌الله شریعتمداری نیز به دنیا تلکس شد. راجع به احزاب جدید بنی‌احمد1 لیدر حزب سوسیال دموکرات، دکتر سنجابی2 لیدر حزب جبهه ملی، دکتر سیف‌الدین نبوی متخصص قلب که به عالم روحانیت از دیدگاه پزشکی نزدیک است، آثار و علائم نشان داده که در صد سال اخیر احزاب در ایران قوام نداشتند و پایه آن، مردم مسلمان واقعی نبودند. دکتر نبوی کسی است که در تشکیلات اخیر حکومت، خواسته‌های روحانیون را ابلاغ کرد. دکتر نبوی اضافه کرد در دولت جدید، باز هم به نام خودشان زدند. رئیس دفتر بنیاد3 مال خودشان، رئیس دفتر علیاحضرت مال خودشان. آقای باهری4 و کنی5 نوکر و کفش پاک‌کن علم6 خائن، همه رؤسای دفاتر خودشان هستند و آن کارهائی که مربوط به روحانیون است، خودشان انجام می‌دهند. اخبار فوق در حال حاضر روی میز جیمی کارتر است. سیدمحمدعلی شیرازی گفت: آقای نبوی ما شما را به ‌عنوان یک نفر که بتواند خواسته‌های مجامع روحانیت و ملت شریف ایران را در سطوح مختلف دنیا و جهانیان ابلاغ نماید، قبول داریم. شیخان

توضیحات سند:

1. احمد بنى احمد، فرزند محمدتقى در سال 1308 ﻫ ش در تبریز به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا لیسانس حقوق از دانشگاه تهران ادامه داد و از سال 1335 وارد مشاغل دولتی شد. مشاغل وی در آموزش و پرورش عبارت بود از: مدیر عامل اردوهای کار آذربایجان شرقی، مدیر روزنامه عصر نوین، وکیل دادگستری، عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگی رضا پهلوی، عضو دفتر امور فرهنگی و باستان شناسی شورای مرکزی جشن‌های شاهنشاهی، عضو کتابخانه پهلوی و نماینده مجلس شورای ملی و …. در 1337 به معاونت حزب مردم رسید. او از لیبرال‌هاى حکومت و وفاداران رژیم پهلوى بود و در مجموعه کتابهاى تاریخ شاه، شجره‌نامه رضا پهلوى را تا نیاى هفتم مورد بررسى قرار داد. او کودتاى 28 مرداد را رستاخیز ملت نامیده بود و کتابى به عنوان «پنج روز رستاخیز ملت» منتشر کرد. در آخر تیرماه 1357 از حزب رستاخیز کناره‌گیرى کرد و قیافه مخالف دولت را به خود گرفت. حزب «سوسیال دمکرات اتحاد براى آزادى» را در شهریور ماه 1357 تأسیس و نقش مخالف دولت شریف امامى را بازى کرد. بنى احمد در یک حرکت نمایشى پس از واقعه 17 شهریور دست به اعتصاب غذا زد و پس از چند روز آن را شکست.
وى داراى مدرک لیسانس حقوق و نماینده دوره بیست و چهارم مجلس شورا از تبریز بود. در سند بیوگرافى وی در ساواک آمده است: «سوابقى از عضویت و فعالیت یاد شده در گروه‌ها و دستجات افراطى و مخالف موجود نیست لیکن شایعاتى در مورد نامبرده وجود داشته مبنى بر این که وى داراى افکار و عقاید کمونیستى است؛ مشارالیه پس از تشکیل حزب رستاخیز ایران، عضویت این حزب را پذیرفته و... وى در جناح پیشرو حزب رستاخیز ایران فعالیت دارد. نامبرده در سال 1354 به هنگام بحث درباره بودجه سال 1355 نطقى در مجلس شوراى ملى ایراد کرد که حاوى مطالبى علیه اوضاع کشور بوده که به همین علت در دادگاه حزبى محاکمه شد و بعد دادگاه نظر خود را درباره وى بدین شرح اعلام کرده است: چون مشارالیه از بیانات خود ابراز ندامت کرده، لذا به نظر نمى‌رسد که در عنوان مطالب خود سوءنیت داشته باشد. یادشده به مدت 14 سال مشاور حقوقى واحد صنعتى غرب در تبریز بوده و عضویت هیأت امنای بنیاد فرهنگى رضا پهلوى و حمایت از جذامیان و مسلولین و اردوگاه‌هاى کار آذربایجان را به عهده داشته است. وى مدیر روزنامه عصر نوین تبریز بوده که بعضا در آن مطالب انتقادى درج مى‌شده که به همین علت در سال 2527 [1347] دو بار توقیف و دو بار نیز به مدیر آن تذکر داده شده است. علاوه بر این وى با عده‌اى از عناصر سابقه‌دار جمعیتى به نام «جمعیت دوستان» در تبریز همکارى داشته و روزنامه او ارگان نظریات انتقادى این عده بوده است.» در مورد چاپ مجدد هفته نامه عصر نوین، بنى‌احمد نامه‌اى به شاه نوشت و طى آن ضمن ابراز مراتب وفادارى و جان‌نثارى، خواستار عفو و بخشش شد. وی در سال 1354 طى سخنرانى در مجلس از اوضاع کشور انتقاد و متعاقب آن در سال 1357 در خصوص حمله گارد شاهنشاهى به منزل آیت‌الله‌ شریعتمدارى دولت را استیضاح کرد. بنی‌احمد از گردانندگان حزب جمهورى‌خواه نیروى سوم معرفى شده و در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى با نفوذ در بعضى روحانیون خود را مذهبى جلوه داد، اما درصدد تشکیل حکومت سوسیال دمکرات بود. وى از اقدامات و اعلامیه‌هاى حضرت امام خمینى (ره) انتقاد کرده است. گزارش‌هایى در خصوص سوءاستفاده وی از زمین‌هاى دولتى وزارت تعاون که توسط شرکت «ایدم» خریدارى شده و فروش زمین در تبریز به وزارت نیرو به قیمت گزاف برای ساواک در سال‌های 56 و57 ارسال شده که تأیید شده‌اند. وى پس از پیروزى انقلاب اسلامى در شبکه براندازى جمهورى اسلامى در آذربایجان غربى با سلطنتطلب‌ها همکارى داشت. (اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)
2. کریم سنجابى، فرزند قاسم سنجابى (سردار ناصر، رئیس ایل سنجابى) در سال 1283ﻫ ش در سنجابی از محلات کرمانشاه متولد شد. تحصیلات ابتدایى را در قصر شیرین و دوره اول متوسطه را در کرمانشاه و دوره دوم متوسطه را در تهران و دوره لیسانس را در مدرسه عالى حقوق گذراند. در سال 1307 جزو اولین گروه محصلین اعزامى به فرانسه رفت و در آنجا مجدداً دوره لیسانس حقوق را در دانشگاه نانسى و دوره دکتراى حقوق را در دانشگاه پاریس و رساله خود را راجع به کشاورزى و روستاییان و مالکیت ارضى در ایران به زبان فرانسه در سال 1313 گذراند و در همان سال به ایران بازگشت. سنجابى مشاغلى را در اداره کل اوقاف، وزارت فرهنگ و وزارت دارایی به عهده داشت و در همین حال ابتدا دانشیار و سپس استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد. در سال 1322 به سمت رئیس دانشکده حقوق برگزیده شد. و در سال 1325 جزو هیأتى بود که اولین برنامه هفت ساله صنعتى ایران را تدوین کرد. در سال 1330 در کابینه مصدق وزیر فرهنگ بود، امّا براى شرکت در انتخابات دوره هفدهم از این سمت استعفا داد. وى در سفرهاى مصدق به شوراى امنیت سازمان ملل و دیوان داورى لاهه با وى بود و در لاهه به عنوان قاضى اختصاصى ایران در دادگاه شرکت کرد. در آغاز انقلاب به پاریس رفت و در نوفل لوشاتو به دیدار حضرت امام (ره) رفت و با اعلام موافقت با مواضع امام(ره)، با حرکت انقلاب اسلامی همگام گشت و در کابینه بازرگان مدتى کوتاه سمت وزارت امورخارجه را داشت. پس از پیروزى انقلاب اسلامی جبهه ملی در یک موضع‌گیرى سیاسى اعلام کرد که حکومت اسلامى به بن بست رسیده است. حضرت امام (ره) با مرتد دانستن افرادى که چنین بیانى دارند، باعث برچیده شدن این گروه از کشور شد و سنجابى از ایران گریخت. وى نهایتاً در اول تیرماه سال 1374 در سن 90 سالگى درگذشت. بخش تاریخ شفاهى دانشگاه هاروارد آمریکا خاطرات او (مجموعه‌ای از مصاحبه‌ها) را تحت عنوان «امیدها و نا‌ امیدی‌ها» پس از مرگش منتشر کرد. این کتاب توسط صدای معاصر در تهران منتشر شده است.
3. پس از سقوط و سرنگونی رضاشاه در شهریورماه سال 1320ش، به علت اینکه موجی از اعتراضات و درخواست بازپس‌گیری اموال توقیف شده و به غارت رفته توسط او به روزنامه کشیده شد، محمدرضا تمام املاک، مستغلات و کارخانجاتی که از پدرش به وی رسیده بود، به دولت واگذار کرد تا در عمران و آبادی کشور و امور خیریه صرف شود؛ ولی پس از آنکه بنیان پادشاهی وی محکم شد، در 20 تیر 1328ش با لایحه‌ای که دولت به مجلس شورای ملی برد، تمامی این املاک با عنوان «موقوفه خاندان پهلوی» به وی بازگردانده شد. در این زمان بود که محمدرضا پهلوی دستور تأسیس سازمان املاک و مستغلات پهلوی را جهت اداره‌ی این دارایی عظیم صادر کرد. این اداره در سال 1337ش به «بنیاد پهلوی» تغییر نام یافت.
4. دکتر محمد باهرى فرزند محمدعلی در سال 1295ﻫ ش در شیراز متولد شد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در این شهر به پایان رساند. دوره لیسانس حقوق قضایى را در دانشگاه تهران و دوره دکتراى دولتى حقوق را در دانشگاه پاریس گذراند و مدت 20 سال استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. باهرى که از توده‌اى‌هاى قدیم و دبیر کمیته حزب توده در فارس بود، بعداً تغییر روش داد و مورد علاقه اسدالله‌ علم واقع شد و در تیرماه 1341 از طرف او به عنوان معاون نخست‌وزیر انتخاب گردید. وی در اواخر همان سال، در حالى که دانشیار دانشکده حقوق بود، به وزارت دادگسترى رسید و در سال 1345 به معاونت دربار منصوب شد و مسئولیت امور اجتماعى دربار را به عهده گرفت. وى مدتى نیز مسئولیت بازرسى عالى شاهنشاهى آموزش عالى را به عهده داشت و سرپرست برنامه‌هاى تبلیغاتى جشن‌هاى خانمان‌برانداز 2500 ساله شاهنشاهى نیز بود. باهرى از آغاز تأسیس «حزب رستاخیز ملت ایران» بدان پیوست و اداره کننده‌ی یکی از کانون فعال حزبى در تهران بود و در مرداد ماه سال 1356 به سمت دبیرکلى حزب رستاخیز انتخاب شد و در 5 شهریورماه 1356 به عنوان وزیر دادگسترى وارد کابینه شریف امامى گردید. باهرى چندین کتاب در مدح خاندان پهلوى منتشر ساخت. در آستانه انقلاب اسلامی باهری به خارج گریخت و در سال‌های پس از انقلاب اسلامی خبر چندانی از وی نبود تا اینکه در سال 1386 خبر مرگ وی در خارج از کشور منتشر شد.
رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و یکم، دکتر محمد باهری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
5. علینقی کنی، فرزند ابوالقاسم (متولد سال 1305 ﻫ ش، تهران) پس از طی دوره ابتدایی، دیپلم ریاضی گرفت و در رشته‌های فیزیک، حقوق و علوم سیاسی در تهران، سوئیس و انگلستان ادامه تحصیل داد و مدرک دکترا دریافت کرد. دکتر علینقی کنی ابتدا در وزارت دادگستری استخدام شد و در دوران علم، رئیس کل دفتر نخست‌وزیر بود. وی در مشاغل دیگری از جمله: معاونت اداری نخست‌وزیر، سرپرست دانشگاه پهلوی، مدیرعامل بنیاد فرهنگی رضا پهلوی، عضو مؤسس حزب مردم و مدیرکل دفتر سیاسی نیز فعالیت کرده است. کنی در سال 1357 در کابینه شریف امامی وزیر مشاور و سرپرست سازمان اوقاف بود و مقدم رئیس ساواک این مسئولیت را به او تبریک گفته است. وی به رغم ناتوانی در اداره امور محوله، به دلیل حمایت علم از او به مسئولیت‌های مهمی ازجمله مدیر کل حزب مردم منصوب شد و در زمان مسئولیتش شایع بود که دوستان معتاد و منقلی‌اش را بر حزب مسلط کرده است. کنی متهم بود که پول‌های صندوق حزب مردم را برای امور شخصی مصرف می‌کند. وی در تشکیلات فراماسونری عضو لژ آریا بود. (اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
6. اسدالله علم در سال 1298 ﻫ ش در بیرجند متولد شد. پدرش محمد ابراهیم علم معروف به شوکت‌الملک بود. وی این لقب و امیرى قائنات را در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، از برادر بزرگترش امیراسماعیل خان علم به ارث برده بود. امیر شوکت‌الملک علم مانند برادر ارشد و اجدادش با انگلیسی‌ها، که نسبت به ثبات و امنیت منطقه سیستان و بلوچستان در مجاورت افغانستان و هند حساسیت زیادى نشان مى‌دادند، روابط نزدیک داشت و در جریان جنگ جهانى نیز با نیروهاى انگلیسى که بخش مهمى از خاک ایران را تحت اشغال خود داشتند، همکارى مى‌کرد. امیر اسدالله علم به توصیه پدرش، در سال 1318، در سن 20 سالگى با ملک تاج دومین دختر قوام‌الملک شیرازى ازدواج نمود و از این ازدواج پسرى متولد نشد که بر مسند پدر جاى گیرد و علم تنها داراى دو دختر شد. امیراسدالله علم در سال 1321 از دانشکده کشاورزى کرج فارغ‌التحصیل شد و چون وضع تهران آشفته و تحت اشغال نیروهاى بیگانه بود، عازم بیرجند شد. امیر شوکت‌الملک که قبل از پسرش به بیرجند رفته بود در سال 1323 در همانجا درگذشت و علم اداره امور املاک وسیع پدرش را به‌عهده گرفت. در اواخر سال 1324 علم ضمن مسافرتى به تهران به ملاقات قوام‌السلطنه نخست‌وزیر رفت، که تازه از سفر مسکو به تهران بازگشته بود. قوام‌السلطنه این جوان 26 ساله را ظاهرا به واسطه سابقه دوستى و آشنایى با امیر شوکت‌الملک و شاید هم به توصیه انگلیسی‌ها که در آن زمان نقش حساسى در سیاست ایران داشتند، براى فرماندارى کل سیستان و بلوچستان در نظر گرفت. اسدالله علم بسیار زود به وزارت رسید و نخستین بار در سن 29 سالگى در کابینه دوم ساعد (آبان 1327 ـ فروردین 1329) وزیر کشاورزى شد. او در کابینه على منصور (فروردین ـ تیر 1329) نیز این سمت را حفظ کرد و پس از آن در دولت رزم‌آرا (تیر ـ اسفند 1329) وزیر کار شد. در همین زمان بود که هنگامى که به اتفاق رزم‌آرا وارد مسجد شاه مى‌شد، نخست‌وزیر مقتدر و چهره آینده‌دار استعمار غرب، مورد اصابت گلوله استاد خلیل طهماسبى قرار گرفت و معدوم شد. در سال‌هاى 1329 تا 1339، علم از نزدیک‌ترین یاران محمدرضا پهلوى بود و در ماجراى 28 ـ 25 مرداد 1332 نقش فعالى ایفا نمود. اسدالله علم که در سى‌ام تیر ماه سال 1341 به نخست‌وزیرى برگزیده شد، یاران گرمابه و گلستان خویش از قبیل «دکتر باهرى»، «ناتل خانلرى»، «متقى» و «رسول پرویزى» را گرد خود جمع کرد. او نه کارى به احزاب موافق و مخالف و گروه‌هاى سیاسى داشت و نه آدمى بود که به طور حاد در کارهاى سیاسى دخالت مستقیم نماید فقط و فقط مجرى اوامر ملوکانه بود. وی تا 18 اسفند 1342 نخست‌وزیر بود. مدتی رئیس دانشگاه پهلوی شیراز شد و از سال 1345 تا پایان عمر وزیر دربار بود. علم وسیع‌ترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همه استان‌ها داراى مهره‌ها و عوامل خود بود که آن‌ها را به وکالت و یا مقامات عالى مى‌رساند. مهم‌ترین پایگاه علم در خراسان، شرق کشور و فارس بود؛ در خراسان و سیستان و بلوچستان به علت این که پایگاه اصلى خانواده‌اش بود و در فارس به‌علت وصلت با خانواده قوام شیرازى. علم پیش از انقلاب در 15 فروردین 1357 به مرض سرطان در آمریکا درگذشت و روزهاى پیروزی انقلاب را ندید.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 14 صفحه 78

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.