صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

وزارت جنگ فرمانداری نظامی راه آهن

تاریخ سند: 20 مرداد 1336


وزارت جنگ فرمانداری نظامی راه آهن


متن سند:

شماره : 1164 / ب روز 12 /5 /36 ساعت 7 بعدازظهر عده زیادی از افراد حزب زحمتکشان در محل حزب، اجتماع نمودند، در ساعت 30 /7 بعدازظهر به اتفاق آقای ناصر بقائی پسر عموی خود که تازه از مسافرت کرمان و تبریز به تهران وارد شده است، به محل حزب زحمتکشان آمدند و پس از چند دقیقه استراحت آقای عبدالرحمن فرامرزی1 نماینده سابق مجلس شورای ملی به محل حزب زحمتکشان آمدند و با دکتر بقائی ملاقات نمودند.
پس از چند دقیقه استراحت، مدت 40 دقیقه آقای فرامرزی با دکتر بقائی خیلی محرمانه مذاکره نمودند و سپس محل حزب زحمتکشان را ترک نمودند.
دکتر بقائی در ساعت 50 /7 بعد از ظهر پشت میکروفون رفتند و تا ساعت 9 بعد از ظهر درباره جریانات روز برای حاضرین سخنرانی نمودند.
در ساعت 20 /9 بعد از ظهر دکتر بقائی به اتفاق عده زیادی از دوستان خودشان از محل حزب زحمتکشان خارج شدند و جهت شرکت در مراسم سوگواری به منزل آیت الله کاشانی در پامنار رفته و طبق معمول همه شب، به ترتیب آقایان سیدجواد سدهی و شیخ محمد صادقی و شیخ عباس مهاجرانی2 و سید افتخار، سخنرانی نمودند و آقایان مهاجرانی و سید افتخار در میان صحبت خودشان حملات بسیار شدیدی به عملیات دولت نمودند و سید افتخار در اول سخنرانی خودش چند شعار توأم با صلوات به نفع آیت الله دادند و سپس درباره عملیات دولت درباره زلزله زدگان صحبت نمودند و اظهار داشت که یک عده دزد از خدا بی خبر جهت کمک به شهرهای آسیب دیده رفتند و بقیه اندوخته آن مردم بیچاره را غارت کردند و جهت ساختن آپارتمانهای مجلل خودشان به تهران آوردند و سپس سید افتخار در حالی که بسیار عصبانی شده بودند اظهار داشت خدایا رجال دزد و زمامداران خائن به وطن و دین ما را از میان بردار فعلاً در این مملکت هر چه دزد و بی شرف است، دارای مقام و شغل های مهم هستند، دکتر بقائی به عنوان اینکه ماجراجو و نوکر بیگانه است، در حبس و زندان و خانه نشینی باید بسر برد.
خداوندا وجود این دکتر بقائی را که جز عظمت و سربلندی ایران نظر دیگری ندارد، از تمام بلیات محفوظ بدار و دشمنان این مرد وطن پرست را نابود کند.
آقایان به امام حسین[ع]، آیت الله کاشانی و دکتر بقائی جز سربلندی مملکت ما نظر دیگری ندارند خدایا کسانیکه مملکت ما را بدست بیگانگان می دهند و باعث بدبختی مردم این مملکت می شوند، آنها را نابود کن و در این شب های عزیز روح جوان ناکام مرحوم حاج سیدمصطفی کاشانی را که به دست یک عده جانی که برای حفظ مقام خودشان ناموس خود را هم به معرض کار می گذارند مسموم و کشته با علی اکبر امام حسین[ع ]محشور کن و خودت وسیله فراهم کن که انتقام خون این جوان ناکام از نوکران استعمارگران گرفته شود.
آقایان، حضرت پیغمبر[ص ]فرمودند مردم فروشی و مملکت فروشی و ناموس فروشی و دین فروشی قسمت آن مملکتی می شود که مردمان آن بی حس باشند، مردم قیام کنید و از این بیشتر خود را در زیر حلقه یک عده دشمن بی وطن و دشمن دین نگه ندارید و به تمام رجال دزد و زمامداران خائن تذکر بدهید از این کشور خارج شوند.
زندگانی راحت با گوشه نشینی و از هر کار فرار کردن درست نمی شود باید قیام کنید تا کشورتان از وجود بیگانگان و بیگانه پرستان در امان باشد، در ساعت 30 /11 بعد از ظهر سخنرانی سید افتخار پایان یافت و دکتر بقائی تا ساعت 12 بعد از ظهر با آقا و سید افتخار و سیدمحمد موسوی واعظ درباره جریانات گذشته مملکت صحبت نمود.
سپس دکتر بقائی و کلیه آقایان حاضرین، منزل را ترک نمودند.
پرونده آیت الله کاشانی اصل در حزب زحمتکشان 3 /7 /36

توضیحات سند:

1ـ عبدالرحمان فرامرزی: فرزند عبدالواحد، در بخش فرامرزان واقع در جنوب ایران در نزدیکی لارستان متولد شد.
از 1315 به مدت سه سال معاون اداره راهنمائی نامه نگاری در شهربانی بود و سانسور مطبوعات را به همراه علی دشتی به عهده داشت و تا سال 1320 رئیس آن اداره بود.
در همان سال هفته نامه «آینده ایران» را منتشر ساخت که پس از چند ماه تعطیل شد.
سپس هفته نامه «بهرام» را منتشر کرد.
در سال 1321 امتیاز روزنامه «کیهان» را گرفت و سر دبیر آن شد.
در دوره های 15، 16، 17، 18 و 20، نماینده مجلس شورای ملی بود.
فرامرزی در مرداد 1351 فوت نمود.
2ـ شیخ عباس مهاجرانی: فرزند حسین، در همدان متولد شد.
علوم حوزوی را در مدارس آخوند در همدان و علمیه قم و مدرسه مروی تهران تحصیل نموده و سپس موفق به اخذ دکترای فلسفه و معقول و منقول شد.
شیخ عباس مهاجرانی در جلسات منزل دکتر مظفر بقائی شرکت می کرده است.
در سال 1340 اظهار داشته است: «...
آرزوی سیاسی من بقای قانون اساسی است و معتقدم که دو مقام ارجمند باید محفوظ بماند: شاه و مرجع تقلید.
» ساواک در همان سال اعلام داشته است: «مهاجرانی از وعاظ متبحر تهران بوده که در گذشته انتقاداتی می نموده و پس از روی کار آمدن دولت دکتر امینی مورد توجه امینی بوده و در تمام مجالس مذهبی که از طرف دولت و سازمانهای دولتی تشکیل می شده، بنابر دستور امینی از یاد شده دعوت به عمل می آمده».
شیخ عباس مهاجرانی در اسفند 1342 در یک سخنرانی از آزادی زنان ایران و انطباق آن با موازین شرعی دفاع کرده و در سال 1343 در مجلس ترحیم حسنعلی منصور شرکت و در مدح و ثنای او صحبت نمود و برای سلامتی شاه دعا کرد.
وی از وعاظ کاملاً موافق رژیم و در سال 1357 مدیر کل سپاه دین در سازمان اوقاف بوده است.
پرونده های انفرادی ساواک

منبع:

کتاب مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 220


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.