صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : وجود کتب مضره در زندان قصر

تاریخ سند: 4 آذر 1353


موضوع : وجود کتب مضره در زندان قصر


متن سند:

به : عرض می رسد چند کتاب به زبان انگلیسی از جمله سوسیولوژی (ماتریالیسم تاریخی)، خاطرات جنگ کوبا نوشته چه گوارا1 و جنگ چریکی به قلم چه گوارا، فرهنگ سیاسی و چند جلد دیگر در زندان قصر وجود دارد کتاب اول متعلق به عزیز یوسفی2 و دو جلد دیگر از بقایای کتب سابق بوده که در جریان انتقال از زندانی به زندان دیگر آورده شد.
و در ضمن کتاب فرهنگ سیاسی دو جلد بوده که یکی از آنها در اطاق 8 بند 6 زندان قصر مورد استفاده همگان می باشد و یک جلد از کتب فوق متعلق به حسن ضیاء ظریفی است و از وجود کتب مذکور بیژن جزنی، ظریفی، عزیز سرمدی، غلامحسین ابراهیم زاده، محمدرضا شالگونی، روبن مارکاریان، عبدالحمید روشنفکر، حبیب فرزاد اطلاع دارند ضمنا خاطر جنگ چریکی را حبیب فرزاد، محسن رضایی (برادر رضا و احمد رضایی)3 مطالعه می نمایند.
نظریه شنبه : اکثر افرادی که معتقد به مشی مسلحانه هستند از این کتب در زندان استفاده نموده اند.
نظریه : با توجه به اظهارات شنبه و صداقت وی مراتب جهت استحضار و صدور اوامر لازم به عرض می رسد.
پی نوشت ریاست اداره محترما در صورت تصویب شهربانی اعلام شود 6 /9 /53 پی نوشت مقام محترم اداره کل اقدام شود.
14 /9 /53

توضیحات سند:

1ـ ارنستو گوارالاسرنا، که بعد با نام خودمانی «چه گوارا» مشهور شد، در چهاردهم ژوئن 1928 در روساریو، دومین شهر بزرگ آرژانتین، بدنیا آمد.
خانواده او انگلیسی و ایرلندی تبار بود و گرایشهای سیاسی چپ داشت.
پدرش پنج فرزند داشت که ارنستو بزرگترین آنان بود.
وی از دوران نوجوانی پسری پرتحرک بشمار می رفت و نظریات سیاسی تند داشت.
ارنستو با آن که از کودکی دچار بیماری ناراحت کننده تنگی نفس بود، و این بیماری تا پایان حیات وی را عذاب می داد، ورزشکار و پژوهشگری برجسته بود و تحصیلات پزشکی خود را در کمترین مدت، در ماه مارس 1953، به پایان برد و از دانشگاه بوئنوس آیرس، پایتخت آرژانتین، درجه دکتری گرفت.
ارنتسو بیشتر اوقات فراغت خود را به سفر در کشورهای مختلف امریکای لاتین می گذراند.
مشاهدات عینی او از مشکلات اقتصادی و سیاسی، و بویژه فقر جانکاه توده های مردم این کشورها، او را متقاعد ساخت که تنها راه رهائی ملل آمریکای لاتین از اسارت امپریالیزم امریکا، انقلاب مسلحانه است.
«چه گوارا از گواتمالا به مکزیک رفت و در آنجا با فیدل و رائول کاسترو، دو برادر کوبائی که تبعید شده سیاسی بودند، آشنا شد.
برادران کاسترو برای بازگشت به کوبا آماده می شدند تا حکومت دیکتاتوری فولجنسیو باتیستا، را سرنگون کنند.
او به یاران کاسترو پیوست و آموختن جنگ چریکی را آغاز کرد.
«چه» مکزیک را ترک کرد و چند روز بعد در ساحل استان اورینته کوبا پیاده شد.
ارتش باتیستا که این گروه را شناسائی کرده بود، در نخستین برخورد موفق شد تقریبا آن را متلاشی کند.
از آن دسته تنها دوازده تن زنده ماندند.
گروه مورد بحث، که چه گوارای زخمی نیز یکی از افراد آن بود، موفق شد خود را در سلسله جبال سیئرا مائسترا برساند و در آنجا هسته ارتش چریکی را بنیاد نهد.
پس از آن که قوای پیروزمند کاسترو در دوم ژانویه 1959 وارد هاوانا پایتخت کوبا شد، «چه» تابعیت کوبا را پذیرفت و از همسر پروئی خود، ئیلدا گادا، که از او یک دختر داشت، جدا گردید و با آله ئیدا مارچ، یکی از زنان سرباز ارتش کاسترو، ازدواج کرد.
حاصل این ازدواج چهار فرزند بود.
چه گوارا در حکومت جدید، همچون دوران نبردهای ارتش انقلابی یکی از افراد برجسته بود و ریاست هیأتهای اعزامی بازرگانی کوبا را به افریقا، آسیا و کشورهای سوسیالیستی بر عهده داشت.
«چه» بعد از آوریل 1965 از فعالیتهای اجتماعی دست کشید و سپس کاملاً از انظار پنهان شد.
کاسترو در اکتبر آن سال فاش کرد که نامه ای از «چه» دریافت کرده است.
رهبر کوبا گفت این نامه را «چه» چند ماه پیش نوشته و در آن بر همبستگی پایدار خود با انقلاب کوبا تأکید کرده ولی گفته است که «چون ملتهای دیگر خواستار استفاده از تلاشهای فروتنانه او هستند» تصمیم گرفته است به عنوان چریک در جنبشهای آزادیبخش ملل دیگر پیکار کند.
چه گوارا در پائیز 1966 مخفیانه به بولیوی رفت تا یک گروه چریکی را در ناحیه «سانتا کروس» سازمان دهد و رهبری نماید.
یازده ماه بعد را به آموزش چریکهای بولیویائی گذراند و دوشادوش آنان پیکار کرد.
گروه چریکی چه گوارا در بولیوی در هشتم اکتبر 1967 به محاصره دسته خاصی از ارتش بولیوی درآمد.
پس از پیکاری خونین بیشتر یاران چه گوارا کشته و زخمی شدند.
خود او نیز که زخمی شده بود به اسارت ارتش بولیوی، که مستشاران امریکائی و عوامل «سیا» آن را رهبری می کردند، درآمد و تیرباران شد.
ـ خاطرات بولیوی، چه گوارا، ترجمه بهمن دهگان، خوارزمی، تهران، 1358، ص 5 ـ 8 2ـ عزیز یوسفی فرزند محمد در سال 1306 ه ش در مهاباد به دنیا آمد.
وی در تاریخ 20 /10 /1327 در مهاباد به اتهام انتشار و پخش بیانیه و شب نامه به نفع حزب توده دستگیر و به چهار سال زندان محکوم که پس از طی این مدت آزاد گردید.
نامبرده که یکی از متعصبین حزب دمکرات کردستان ایران بود مجددا در تاریخ 12 /5 /1337 به اتهام داشتن مرام و رویه اشتراکی و جاسوسی بازداشت و به مرکز اعزام و در سال 1338 پس از کشف شبکه فعالین حزب دموکرات کردستان ایران فرد موصوف به اتهام فعالیت در حزب مذکور تحت تعقیب واقع و به اعدام محکوم و در تاریخ 8 /9 /1339 به مناسبت تولد ولیعهد با یک درجه تخفیف مشمول عفو شاه واقع و محکومیت وی به حبس ابد تبدیل گردید.
و سرانجام به مناسبت پنجاهمین سال سلطنت و عید نوروز 1355 مورد عفو شاه واقع و از زندان آزاد گردید.
وی در تاریخ 16 /3 /1357 به علت ابتلا به بیماری قلبی در تهران فوت و جنازه وی جهت تدفین به مهاباد حمل گردید.
ـ اسناد ساواک، پرونده های انفرادی 3ـ احمد رضائی فرزند خلیل اله در سال 1324 ه ش در تهران متولد شد، مشارالیه که دانش آموز دبیرستان بود در تاریخ 23 /5 /1342 به همراه مصطفی مفیدی دستگیر شد وی که در جلسات مسجد هدایت و مسجد جلیلی که در آن دوران کانون سخنرانی های ضد رژیم بود، شرکت می کرد، با تشکیل سازمان مجاهدین خلق، به فعالیت های مخفی پرداخت و از سال 1350 مورد تعقیب ساواک قرار گرفت تا اینکه در روز یازدهم بهمن ماه 1351 در درگیری خیابانی با مأمورین، کشته شد.
اسناد ساواک ـ پرونده های انفرادی

منبع:

کتاب چپ در ایران - چریک‌های فدایی خلق به روایت اسناد ساواک صفحه 45

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.