صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

جناب نخست وزیر چنانچه خاطر جنابعالی مستحضر است در شماره 41 ـ 42 مجله رنگین کمان خلاصه شکایتی که فرزندان جلال تبریزی بخت برگشته نوشتند و برای مجله فرستاده بودند درج شد و چون اطمینان داشتم شخص جنابعالی در مقام نخست وزیری امکان ندارد دستور رسیدگی به حال شاکیان نفرموده باشید تحقیق کردم و متوجه شدم پرونده به جناب هدایتی محول گردیده است و چون به سوابق ایشان آشنا هستم در جواب شاکیان نوشتم جناب نخست وزیر دستور فرموده اند ولی در دفتر ایشان یکسال ونیم مانده است و برای تسلی خاطر شاکیان شماره پرونده را برای جلب توجه جنابعالی طرح کردم بسیار خوشوقتم که آنجناب عطف توجه فرموده اید و به جناب هدایتی دستور رسیدگی فرمودید.
ایشان تلفنی خواستند خدمتشان برسم،به احترام این که ایشان معاون جنابعالی هستند صبح روز دوشنبه خدمتشان رسیدم، پرونده ایرا در اختیار قرار دادند و دستور دادند بخوانم و فرمودند : این شخص یک نفر حقه باز و کلاش است، شما تحقیق نکرده و بدون اطلاع از وضع این شخص به سازمان نخست وزیری و دولت اهانت کرده اید.
» پرونده را ورق زدم، گزارش جناب احمدی به شماره 45818 و مورخ 8 /12 /1349 نظرم را جلب کرد که مددکاران نخست وزیر بعد از تحقیق استحقاق جلال تبریزی را به کمک تأئید کرده اند به ایشان گفتم: شما می گوئید این شخص کلاش است در حالی که در سال 1349 مددکاران نخست وزیر بعد از دو سال تحقیق (برگ اول پرونده مربوط به سال 1347) متوجه شده اند این شخص استحقاق کمک دارد و به موجب همین پرونده بر مبنای همین گزارش و تأئید شیر و خورشید سرخ بدستور جناب نخست وزیر به او کمک شده است و جناب هدایتی هم که سرکار باشید پانصد تومان به ایشان پرداخته اید» جناب ایشان پرخاش کنان گفتند : مگر من اینجا نشستم بودجه مملکت را به هر کسی که مستحق است بدهم مگر نخست وزیری گداخانه است.
گفتم : شاهنشاه ما به مردم گرسنه و قحطی زده جهان کمک می کنند، نخست وزیر مملکت مواظب حال این قبیل افراد که روزی خدمتگزار و در حال حاضر پیرو افتاده هستند می باشند، وقتی دستور فرمودند به مستحق کمک شود شما باید اجراء کنید...
.
این شخص به موجب نوشته فرزندانش از گرسنگی و بدبختی دیوانه شده است، عیالش گوشه بیمارستان افتاده است بچه هایش از راه استیصال گله کرده اند، اگر این سه جوان از گرسنگی بستوه آمدند و برای سیر کردن شکم خود دست به جیب بری زدند، چاقوکش در آمدند، دزدی کردند و به فجایع دیگر کشانده شدند ایشان حرف مرا قطع کردند و فریاد کشیدند : «به نخست وزیری چه مربوط است؟ الساعه تکلیف شما را تعیین می کنم «گوشی تلفن را برداشتند شماره تلفن را گرفتند» از مکالمه متوجه شدم با جناب وزیر اطلاعات صحبت می فرمایند : «جناب نخست وزیر فرمودند مدیر مجله رنگین کمان را بخواهم، درباره مطلبی که نوشته اند تحقیق کنم، ایشان می گویند باز هم از این قبیل شکایات برسد درج می کنند و به این ترتیب می خواهد نشان دهد دستگاه دولت و نخست وزیر مملکت نالایق هستند، ما روزنامه ها و مجلات دیگر را بستیم و از شر آنها خلاص شدیم تکلیف ایشان را معلوم کنید».
چون حاضر بودم صدای جناب وزیر اطلاعات را شنیدم که فرمودند «من هم از مجله رنگین کمان ناراحتم و مشغول اقدامات هستم، شما هم جریان را به جناب نخست وزیر اطلاع بدهید تکلیف ایشان را معلوم کنند» در موقعیکه ایشان به جناب وزیر اطلاعات دستور می داند تکلیف مرا روشن کنند، در تقویم شماره گزارش جناب احمدی را نوشتم...
.
.
همین که متوجه شدند مشغول یاداشت شدم، فریاد برآوردند به چه حق از پرونده یادداشت برداشتم و مرا دیوانه خطاب کردند و بلند شدند و در اتاق خود را باز کردند و پرخاش کنان مرا به بیرون هدایت فرمودند...
.
.
چون تردید ندارم شخص جناب هدایتی و بدون شک جناب کیانپور به کمک ایشان به جنابعالی متوسل خواهند شد مانند روزنامه ها و مجلات دیگر تکلیف مرا روشن فرمائید، اینجانب هم استدعا دارم لطف فرموده تکلیف مرا با این جنابان تعیین فرمائید...
.
با تقدیم احترامات فائقه دکتر محمد حسین میمندی نژاد

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله رنگین کمان نو به روایت اسناد ساواک صفحه 201


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.