صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از : اکبر حسینی (صالحی) فرزند محمود

تاریخ سند: 12 شهریور 1357


بازجوئی از : اکبر حسینی (صالحی) فرزند محمود


متن سند:

س ـ هویت شما محرز است لطفا چگونگی آشنائی خود با سید علی اندرزگو را بنویسید ج ـ تقریبا در حدود دو سال است که توسط اکبر استاد با شخص نامبرده آشنا شدم .
اکبر حسینی س ـ اکبر پور استاد با چه نامی سید علی اندرزگو را به شما معرفی نمود.
ج ـ بنام دکتر شخصی نامبرده را معرفی کرد.
اکبر حسینی س ـ شما سید علی اندرزگو را به چه اسامی میشناختید.
ج ـ بنام دکتر ـ و جوادی س ـ قبل از اینکه سید علی اندرزگو توسط اکبر پور استاد به شما معرفی شود شما و پور استاد با یکدیگر چه روابطی داشتید.
ج ـ ما در همسایگی هم بودیم و با یکدیگر آشنا شدیم و بعضی وقتها اعلامیه ای که در مسجد میگرفتیم به یکدیگر میدادیم.
اکبر حسینی س ـ از چه زمانی سید محمد علی اندرزگو از دکتر به جوادی تغییر نام یافت.
ج ـ از چند ماه پیش او گفت که اسم من جوادی است.
اکبر حسینی س ـ قبل از اینکه سید علی اندرزگو یا همان دکتر و یا جوادی توسط اکبر پور استاد به شما معرفی شود درباره او چه مطالبی شنیده بودید از چه کسی ج ـ دقیقا به خاطر ندارم که چه کسی گفته بود که او فراری است.
اکبر حسینی س ـ شما شفاها بیان داشتید هنگامیکه اکبر پوراستاد دکتر را به شما معرفی کرد باو اظهار نمودید که گویا این آقای دکتر فراری میباشد.
توضیح دهید موضوع فراری بودن او را از چه کسی شنیده بودید.
ج ـ بخاطر ندام چه کسی گفته بود که او فراری است.
اکبر حسینی س ـ هنگامیکه اکبر پور استاد این شخص را بنام دکتر به شما معرفی کرد چگونه درباره مشخصات بیشتر او توضیح نخواستید.
ج ـ کوتاهی کردم و از او نپرسیدم اکبر حسینی س ـ علت اینکه مشخصات بیشتری از دکتر نخواستید و به همین نام دکتر قناعت کردید این بود که شما میدانستید این شخص بعلت شرایط خاصی که ناشی از متواری بودن اوست نمیتواند مشخصات خود را بگوید، آیا این موضوع صحیح است.
ج ـ نخواستم کنجکاوی زیاد کنم و دیگر سئوالی نکردم.
اکبر حسینی س ـ شما سید محمد علی اندرزگو را با چه نامی به برادرتان مرتضی معرفی نمودید.
ج ـ بنام جوادی اکبر حسینی س ـ آخرین بار در چه تاریخی، در چه محلی و در حضور چه کسانی با سید محمد علی اندرزگو ملاقات نمودید.
ج ـ حدود دوازده یا سیزده روز قبل آخرین ملاقات در منزل مرتضی او را دیدم فقط من و مرتضی و جوادی حضور داشتیم.
اکبر حسینی س ـ آخرین اعلامیه ای که از سید محمد علی اندرزگو گرفتید درباره چه بود و چه اقدامی درباره آن انجام دادید.
ج ـ اعلامیه ای از قبیل اعلامیه های مضره ای بود که او را به احمد لبانی دادم که او ببرد و تکثیر کند که بیاورد و بعد دیگر دستگیر شدم .
اکبر حسینی س ـ اطلاعات خود را درباره اعلامیه مربوط به انفجار رستوران خوانسالار بنویسید.
ج ـ من خودم چنین اعلامیه ای را نخوانده ام و اطلاعاتی ندارم.
اکبر حسینی س ـ شما قبل از اینکه اکبر پور استاد دکتر را به شما معرفی کند، طبق اظهار خودتان شنیده بودید که او فراری است.
در صورتیکه شما قبل از آن دکتر را نمی شناختید چه کسی را بعنوان فراری میشناختید.
ج ـ شنیده بودم که شخصی به نام دکتر فراری است.
اکبر حسینی س ـ درباره علت فرار او چه مطلبی شنیده بودید.
ج ـ هیج بیاد ندارم که از چه کسی شنیده بودم که دکتر فراری است.
اکبر حسینی س ـ اعلامیه ای که برای تایپ کردن به مرتضی دادید چه بود.
ج ـ یکی از اعلامیه های مضره بود که نمی دانم چه اعلامیه ای بوده اکبر حسینی س ـ این اعلامیه را از کجا آورده بودید.
ج ـ اعلامیه ای از خمینی بوده است.
اکبر حسینی س ـ این اعلامیه چگونه بدست شما رسیده بود.
ج ـ از جوادی گرفته بودیم در منزل مرتضی اکبر حسینی س ـ به چه منظور اعلامیه را به مرتضی دادید تا تایپ کند ج ـ دادیم که مرتضی تایپ کند و بعد به احمد لبانی دادم که اگر جائی آشنا پیدا کرد از آن تکثیر کند.
اکبر حسینی س ـ چرا اعلامیه اصلی را برای تکثیر به لبانی ندادید و اصولاً چه لزومی داشت که بجای اعلامیه اصلی از اعلامیه تایپ شده تکثیر شود.
ج ـ چون اصلی خطی بود و می باید از آن تایپ می شد اکبر حسینی س ـ اعلامیه خطی مذکور دستخط چه کسی بود؟ ج ـ نمیدانم خط چه کسی بوده اکبر حسینی س ـ مفاد اعلامیه در باره چه مطلبی بود؟ ج ـ احتمالاً درباره وقایع آبادان بوده است که آتش سوزی شده بود اکبر حسینی س ـ سید علی اندرزگو را به چه علت به احمد نصیری فرید معرفی کردید.
ج ـ برای اینکه او ماشین داشت و هر جا که او می خواهدببرد و کرایه خود را بگیرد.
اکبر حسینی س ـ کلیه آشنایان سید علی اندرزگو را که شما آنها را می شناسید معرفی کنید.
ج ـ اکبر استاد مرتضی حسینی و احمد نصیری فریداکبر حسینی س ـ برادرتان مرتضی حسینی را به چه علت با اندرزگو آشنا کردید.
ج ـ در برخوردی که یک روز در خیابان با شخص نامبرده بودم مرتضی را آشنا کردم اکبر حسینی س ـ راجع به انفجار رستوان خوانسالار چه میدانید.
ج ـ راجع به انفجار خوانسالار اطلاعاتی ندارم .
اکبر حسینی س ـ راجع به گروه توحیدی صف و گروه فجر اسلام چه اطلاعاتی دارید.
ج ـ درباره گروه صف و فجر اسلام اطلاعاتی ندارم.
اکبر حسینی س ـ سر کار از یکطرف با سید علی اندرزگو گرداننده این گروهها همکاری داشته و از طرف دیگر اعلامیه شماره 1 نظامی گروه توحیدی صف که انفجار رستوان خوانسالار را بعهده گرفته به احمد لبانی داده اید، اینک چگونه اظهار مینمائید که درباره این گروه ها اطلاعی ندارید.
ج ـ با شخص نامبرده آشنا بودم ولی از گروههائی که ایشان در ارتباط بوده اطلاعاتی ندارم.
اکبر حسینی س ـ در حالیکه اصل اعلامیه مربوط به واقعه آتش سوزی سینما رکس آبادان خطی بود و برای تکثیر ناچار شدید که اعلامیه خطی را به برادرتان مرتضی حسینی بدهید که تایپ کند.
شما چگونه مطمئن شدید که این اعلامیه مربوط به آیت اله خمینی میباشد.
ج ـ جوادی داد و گفت که اعلامیه آیت اله خمینی است.
اکبر حسینی س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی میکنید.
ج ـ اظهارات خود را با امضاء گواهی می کنم.
اکبر حسینی

توضیحات سند:

* ـ بسم اللّه الرحمن الرحیم خدمت عموم اهالی محترم آبادان ایدهم اللّه تعالی دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد نفر هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تأثر و تاسف شدید گردید من گمان نمی کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانه ای بزند جز آنانکه به نظائر آن عادت نموده اند و خوی درندگی و وحشیگری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد من تا کنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیر انسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خطر مرگ انداخته اند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع می کنند به هر مسلکی باشند نخواهد بود و قرائن نیز شهادت می دهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار باشد که نهضت انسانی اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند آتش را بطور کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مامورین درهای آن را قفل کردن کار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست.
گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من [،] وحشت بزرگ را وعده می دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است ، نه اینکه واقعا شاه یک غیبگوی بزرگ است ! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود می کنم نیز شاهد این مدعاست اظهار تأسف و تأثر در بوق های تبلیغاتی ازاشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم میهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زده اند آیا مردم مظلومی که هر روز بدست همین جنایتکاران به خاک و خون کشیده شده و به وضع بسیار اسفباری کشته شده اند هم میهنان ما نبوده اند؟ قرائن نشان می دهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشاء بوجود آمده است آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشته اند؟ آیا تا کنون غیر از شاه که هر چند وقت یکبار دست به کشتار وحشیانه مردم می زند این قبیل صحنه ها را بوجود آورده است و یا خواهد آورد؟ این مصیبت دلخراش شاه شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هر چه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.
من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر می کنم خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری می کنند لوث نماید لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهائی بخش اسلامی منجر می شود برای مردم روشن نمایند این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانواده های داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک می دانم از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع ایادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم.
السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته روح اللّه الموسوی الخمینی ر.ک صحیفه نور ج 2

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 468





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.