تاریخ سند: 25 آذر 1357
متن سند:
مقام عالی را آگاه میسازم من و خانواده ام برای بازدید از اقدامات خرابکاری به سعدی1 رفتیم شایع بود که بعد از خانه بهائیها به خانه نظامیان حمله خواهد شد خانه ها در سعدی یکی پس از دیگری بآتش کشیده میشد آتش تعدادی از خانه ها در حال اتمام و تعدادی نیز شروع بآتش سوزی شده بود سربازان در حال گرفتن گارد و یا حالت بخصوص بودند که مردم از دیدن این حالت ایستاده عادت کرده اند از متفرق کردن مردم خبری نبود در سعدی خانه ای دیدم که دهها نفر به [ناخوانا] آن نزدیک و قصد بآتش کشیدن آن داشتند کامیون سرباز نیز در 15 متری آن قرار داشت و اقدامی نمیکرد و صاحب خانه عکس حضرت علی آورد و بوسید و گفت بخدا من مسلمانم و شانس یاری کرد که یک نفر در وسط آنان جمعیت گفت برویم این مسلمان است و در خیابان آریا 100 متری منزل من که 4 خانه بآتش کشیده و خراب شده بود بیک مغازه تلویزیون رنگی فروشی حمله شد در خیابان آریا شخصا دیدم که با کلنگ و دیلم وحشیانه حمله ور شده بود من به تلفن 27139 فرماندار نظامی از منزل خود تلفن زدم ولی خرابکاران که تعدادی آدمهای ورزیده بودند درب بسته را از جا کندند که همزمان صاحب مغازه برادر مصباحی معروف که خود معمم است در میان مردم آورد حال جمعیت به 200 نفر رسیده بودند برای آنان سخنران کرده و گفت این برنامه ما نیست و نهضت ما چیز دیگر است و در همین حال ماشین فرماندار نظامی رسید که مردم متفرق شدند ولی چون سخنرانی بنفع صاحب مغازه بود افسر همدانی (یک ستوان 2) اجازه داد سخنرانی ادامه یابد و مردم با صلوات متفرق شدند ولی تا صبح مجددا مقداری وسائل بسرقت برده شد و همچنین اکثر وسائل حتی تیر آهن، بشکه های بنزین در سعدی بسرقت برده شد.سرگرد [ناخوانا].
در خیابان شهناز شنیدم تعداد مغازه بسرقت رفت.