صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ساعت 5/8 بعدازظهر روز 12/8/41 در منزل مقدسیان خرازی

تاریخ سند: 13 آبان 1341


ساعت 5/8 بعدازظهر روز 12/8/41 در منزل مقدسیان خرازی


متن سند:

تاریخ:13 /8 /1341
اطلاعیه
ساعت 5 /8 بعدازظهر روز 12 /8 /41 در منزل مقدسیان خرازی واقع در خیابان تهران کوچه تپه‌خاک کاشی 79 مجلس روضه‌خوانی منعقد و شیخ عباس طبسی منبر رفته و این اظهارات را می‌نماید خطاب به مردم که دستگاه فیلم‌برداری می‌آورند که زندگانی خاتم‌الانبیا‌ را نمایش بدهند: مردم! این‌ها ایمان ندارند، قانون تساوی حقوق وضع می‌کنند. آیت‌الله خمینی تلگراف کرده به اسدالله علم1 بیا مقابل ما، تا به تو بگوئیم وزارت یعنی چه، تو چه خیال می‌کنی هر غلط که کردی همان‌طور می‌شود! من دیشب گفتم بازار تهران [را] بستند از جهت تصویب تساوی حقوق مرد و زن، زن‌ها در آتیه مردها را طلاق می‌دهند، الآن موقع قیام است و انقلاب؛ باید شما را داغ بکنند، خیال کردی هر غلطی کردی مردم ساکت می‌مانند؟ بنده جزء جبهه ملی نیستم ولی دولت علم و هیئت ‌وزیران نمی‌توانند قانون وضع کنند هر غلطی را نمی‌توانند پیش ببرند. آقایان بیایید قیام کنید علمای مشهد بعضی اقدام کرده‌اند ولی علمای قم همگی خیلی خوب اقدام کرده‌اند. درخشش وزیر فرهنگ ما در پاکستان چرت‌ها گفته، رسماً گفته است ما دین نداریم. از پاکستانی‌ها زدند توی دهنش و گفتند برو ما نماینده‌ی ایران نمی‌خواهیم، برو از این غلط‌ها در ایران بکن. این‌گونه اشخاص را باید از میان برداشت. علی‌اکبر و حسین و انصار، برای دین رفتند، ما هم برویم، طوری نیست. خودم که این حرف‌ها را می‌زنم خودم را در پای چوبه‌ی دار می‌بینم و ضرر ندارد، دندان پیغمبر را شکستند، مردم! مرگ یا آزادی. احتمال دارد فردا درس‌ها عموماً تعطیل بشود و بازار [را] هم ببندند. بیایید با علما تشریک‌مساعی کنید. کسی که زمامدار می‌شود شرطش مسلمان بودن است، [الآن] بهائی و غیره حکومت و وزارت می‌کنند.2 آقای خمینی خیلی محکم گفته‌اند مردم قیام کنید و از شاه بخواهید که علم را بیاندازد دور! یک فکر بکند و ببیند مبارزه با دین و روحانیت دوام ندارد. حجاج بن یوسف چه کرد و عاقبت چه شد؟ بازهم می‌گویم مردم شما هم به علماء وقت کمک و یاری کنید.
بهره‌برداری شد و به مرکز منعکس گردید. ک آستانه 13 /8 /41

توضیحات سند:

1. اسدالله عَلَم در سال 1298ش. در بیرجند متولد شد. پدرش محمدابراهیم علم معروف به شوکت‌الملک بود که این لقب و امیرى قائنات را در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، از برادر بزرگ‌ترش امیر اسماعیل‌خان علم به ارث برده بود. امیر شوکت‌الملک علم مانند برادر ارشد و اجدادش، با انگلیسی‌ها که نسبت به ثبات و امنیت منطقه سیستان و بلوچستان در مجاورت افغانستان و هند حساسیت زیادى نشان مى‌دادند، روابط نزدیک داشت و در جریان جنگ جهانى نیز با نیروهاى انگلیسى که بخش مهمى از خاک ایران را تحت اشغال خود داشتند همکارى مى‌کرد. اسدالله علم به توصیه پدرش، در سال 1318، در سن 20 سالگى با ملک‌تاج دومین دختر قوام‌الملک شیرازى، از عوامل انگلیس در فارس، ازدواج نمود و از این ازدواج پسرى متولد نشد که بر مسند پدر جاى گیرد و علم تنها داراى دو دختر شد. اسدالله علم در سال 1321 از دانشکده کشاورزى کرج فارغ‌التحصیل شد و چون وضع تهران آشفته و تحت اشغال نیروهاى بیگانه بود، عازم بیرجند گردید. شوکت‌الملک که قبل از پسرش به بیرجند رفته بود در سال 1323 در همان‌جا درگذشت و علم اداره امور املاک وسیع پدرش را به‌عهده گرفت. در اواخر سال 1324 علم ضمن مسافرتى به تهران به ملاقات قوام‌السلطنه نخست‌وزیر رفت که تازه از سفر مسکو به تهران بازگشته بود. قوام‌السلطنه این جوان 26 ساله را ظاهراً به‌واسطه سابقه دوستى و آشنایى با شوکت‌الملک و شاید هم به توصیه انگلیسی‌ها که در آن زمان نقش حساسى در سیاست ایران داشتند، براى فرماندارى کل سیستان و بلوچستان در نظر گرفت. وی در سال 1336 به دستور شاه حزب مردم را تأسیس نمود که تا سال 1353به صورت «پاتوق» و «محفل» جریان انگلیسی در رژیم پهلوی فعال بود. اسدالله علم که در سى‌ام تیرماه سال 1341 به نخست‌وزیرى برگزیده شد، اول کارى که کرد یاران گرمابه و گلستان خویش از قبیل «دکتر محمد باهرى»، «دکتر پرویز ناتل خانلرى»، «امیر متقى» و «رسول پرویزى» را گرد خود جمع کرد. او نه کارى به احزاب موافق و مخالف و گروه‌هاى سیاسى داشت و نه آدمى بود که به‌طور حاد در کارهاى سیاسى دخالت مستقیم نماید. فقط و فقط مجرى اوامر ملوکانه بود. اسدالله علم بسیار زود به وزارت رسید و نخستین بار در سن 29 سالگى در کابینه دوم ساعد (آبان 1327 تا فروردین 1329) وزیر کشاورزى شد. او در کابینه على منصور (فروردین تا تیر 1329) نیز این سمت را حفظ کرد و پس‌ازآن در دولت رزم‌آرا (تیر تا اسفند 1329) وزیر کار شد. در همین زمان، وقتی‌که رزم‌آرا ـ نخست‌وزیر مقتدر وقت ـ به هنگام ورود به مسجد شاه، مورد اصابت گلوله استاد خلیل طهماسبى قرار گرفت و معدوم شد، علم در کنار وی بود. در سال‌هاى 1329 تا 1339، علم از نزدیک‌ترین یاران محمدرضا پهلوى بود و در کودتای آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 نقش فعالى ایفا نمود. علم با پشتوانه‌های محکمی که داشت وسیع‌ترین باند را در کشور ایجاد کرد و در همه استان‌ها داراى مهره‌ها و عوامل خود بود که آن‌ها را به وکالت و یا مقامات عالى مى‌رساند. مهم‌ترین پایگاه علم در خراسان و سیستان و فارس بود؛ در خراسان و سیستان و بلوچستان به علت این‌که پایگاه اصلى خانواده‌اش بود و در فارس به‌علت وصلت با خانواده قوام‌الملک شیرازى. علم پیش از انقلاب در 15 فروردین 1357 به مرض سرطان در آمریکا درگذشت و روزهاى انقلاب را ندید. او در وزارت دربار 4 معاون داشت که یکى از آن‌ها قائم‌مقام و جانشین او محسوب مى‌شد و در غیاب علم وظایف او را انجام مى‌داد. این اولین بار بود که چنین سمتى در وزارت دربار ایجاد شد. (ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد اول، ص 258 و ج 2، صص 238 و 255؛ تاریخ معاصر ایران از کودتاى 28 مرداد تا اصلاحات ارضى نوشته پیتر آورى، ترجمه محمد رفیعى مهرآبادى ص 9؛ بازیگران عصر پهلوى، ج اول، ص 643؛ از سید ضیاء تا بازرگان، نوشته ناصر نجمى، ج 1 و 2؛ از کودتاى سوم اسفند 1299 تا آذر 1358، ص 157؛ اسدالله علم مردی برای تمام فصول، مظفر شاهدی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی)
2. بهائیان در عصر پهلوی جایگاه مهمی در دولت و عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و به‌ویژه اقتصادی داشتند. ارتباط خاندان پهلوی با بهایی‌ها به اواخر دوران سلطنت احمدشاه قاجار می‌رسد. زمانی که انگلیس‌ها کودتای سوم اسفند 1299ش. را طراحی می‌کردند از عامل خود اردشیر جی در تهران درخواست شناسایی صاحب‌منصبی را نمودند که در کودتای پیش ‌رو از او به‌عنوان فرمانده نظامی عملیات بهره ببرند.
اردشیر جی برای اجرای فرمان مستقیم به سراغ حبیب‌الله عین‌الملک ـ پدر امیرعباس هویدا ـ از بهایی‌های مشهور و خادم عباس افندی رفت و این پیشنهاد اربابان خود را با او در میان گذاشت. عین‌الملک، رضاخان را با ارباب اردشیر جی آشنا کرد و اردشیر وسیله آشنایی رضاخان با فریزر گشت و ژنرال فریزر او را به دیگر انگلیسی‌های دست‌اندرکار، چون هاوارد، اسمایس و گاردنر ـ کنسول انگلیس در بوشهر ـ معرفی نمود. بهره عین‌الملک از این واسطه‌گری، عنوان و منصب ژنرال کنسول ایران در دمشق بود که پس از موفقیت کودتای سوم اسفند 1299 به دست آمد.
رضاخان با صعود به وزارت، صدارت و پادشاهی همچنان حامی بهاییان بود. شیفتگی و تعلق فکری به این تشکیلات در نزد او به میزانی بود که اسدالله صنیعی، یکی از سران بهایی در ایران را به آجودانی ولیعهد ـ محمدرضا ـ انتخاب کرد. اسدالله صنیعی در دوران محمدرضا چندین بار به مقام وزارت در وزارتخانه‌های دفاع و کشاورزی رسید و ضمن دزدی‌های زیاد از بودجه وزارت، کمک‌های شایانی به تشکیلات و عناصر بهایی نمود و مستقیم از بیت‌العدل فرمان می‌گرفت. محمدرضا پهلوی نیز مثل رضاخان طرفدار و حامی بهائیت بود و مناصب کلیدی را به آنان واگذار نمود.
پیشرفت بیش‌ازپیش بهائیت مرهون حمایت تمام‌قد مثلث دولت‌های انگلستان، آمریکا و اسرائیل بود و دولت پهلوی نیز در این مسیر به‌عنوان مجری اربابان خارجی عمل می‌کرد. روند رو به رشد بهائیت با حمایت مستمر حکومت پهلوی به چنان جایگاهی رسید که مقام نخست‌وزیری ایران به یکی از بهایی‌های شناخته‌شده به نام امیرعباس هویدا رسید که در بالا به سوابق پدرش در معرفی رضاخان به انگلیسی‌ها اشاره شد. محمدرضا نیز برای جبران خدمت عین‌الملک به رضاخان، پسر او به نام امیرعباس هویدا را به نخست‌وزیری ایران برگزید که او به مدت سیزده سال در منصب صدارت به بهاییان و بیت‌العدل اعظم و اسرائیل خدمت کرد. در دوران نخست‌وزیری هویدا بهائیت گسترشی اعجاب‌آور داشت. آن‌ها به‌ویژه درزمینه اقتصادی و پولی در تمام ارکان نفوذ کرده و شریان‌های اقتصادی کشور را در دست گرفته بودند.
درزمینه سیاسی نیز در کابینه هویدا هشت وزیر بهایی حضور داشت و این وزرا تمام هم‌وغم وزارتخانه متبوعه خود را خدمت به تشکیلات بهائیت قرار داده بودند و هم‌زمان فرمان‌بردار رهبری این تشکیلات در اسرائیل و اروپا بودند. وزارت دربار در دوران پهلوی مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین وزارتخانه‌ها محسوب می‌شد، چون شاه در آنجا بر جریان امور کشور نظاره‌گر بود، اما در دربار نیز بهایی‌ها نفوذ کرده و از طریق دکتر عبدالکریم ایادی ـ پزشک ویژه شاه و بهایی مشهور و قدرتمند ـ تمام امور جاری کشور را به نفع تشکیلات بهائیت هدایت می‌کردند. انتصاب فردی بهایی به نام پرویز ثابتی به مدیریت اداره کل سوم ساواک ـ امنیت داخلی ـ برای برخورد خشن با نیروهای اسلامی و انقلابی و سرکوب کوچک‌ترین مخالفت‌ها نیز ازجمله دیگر مأموریت این تشکیلات به‌حساب می‌آمد تا هرچه بیشتر جریان اسلامی را تضعیف نمایند.
سازمان تلویزیون ایران از مراکز حساس دیگری بود که بهاییان برای تصاحب آن تلاش زیادی کردند و درنهایت حبیب ثابت‌پاسال مدیریت آن را به دست گرفت و جهت‌گیری فعالیت‌های رسانه اصلی و مهم کشور در دست این تشکیلات ضد دین قرار گرفت تا ضمن پیگیری فعالیت‌های تبلیغی و تشکیلاتی خود از پخش برنامه‌ها علیه بهائیت جلوگیری شود و تا حد امکان در تلویزیون ملی کشور اسلامی، فعالیت دینی و اسلامی صورت نگیرد و تمرکز برنامه‌های تلویزیون، اشاعه فساد و بی‌بندوباری و سوق دادن جوانان به لاابالیگری و غرق کردن جامعه در تباهی باشد. قدرت بهاییان در دوره پهلوی بسیار بیشتر از این بود و مجال وسیع‌تری می‌طلبد. این مطالب بخش کوچکی بود ازآنچه در جامعه ایران پیش از انقلاب اسلامی روی می‌داد.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 01 صفحه 124

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.