صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: اظهارات عباس شاهنده1 و دولت

تاریخ سند: 29 تیر 1345


موضوع: اظهارات عباس شاهنده1 و دولت


متن سند:

به: 323 از: 300 الف شماره: 365 ـ 300/الف عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان که اخیرا به شمال رفته و با آقای نخست وزیر ملاقات هایی انجام داده اظهار می داشت که آقای نخست وزیر به او گفته خوشبختانه و پیش از آنچه تصور می کرده مورد تأیید شاهنشاه قرار گرفته و امیدوار است انتخابات آینده را نیز انجام دهد.
شاهنده می گفت که آقای هویدا بیش از هر زمان دیگر به موقعیت خود اطمینان حاصل کرده و اظهار داشته امیدوار است پس از مراجعت به تهران بتواند در اجرای نیات شاهنشاه خدمات برجسته ای انجام دهد.
شاهنده اظهار می داشت که باز هم تغییراتی در کار دولت صورت خواهد گرفت و دکتر گودرزی2 وزیر مشاور و دبیرکل شورایعالی اداری به خارج می رود و به جای او دکتر نیک پی3 منصوب خواهد شد.
ضمنا شاهنده به اتفاق دکتر بهزادی4 مدیر مجله سپیدوسیاه به بانک تعاونی توزیع آمده بود در جلسه ای با حضور سیف اله رشیدیان شرکت کرد و در این جلسه که یک ساعت طول کشید موفق گردید که کدورت بین رشیدیان و دکتر بهزدای را تبدیل به دوستی نماید و شاهنده از دکتر بهزدای می خواست که از دولت هویدا کمتر انتقاد بکند و قرار گذاشت که پس از بازگشت نخست وزیر وسیله ملاقات این دو را فراهم نماید.
رونوشت برابر اصل است اصل در پرونده دولت آقای هویدا این برگ به پرونده سیف اله رشیدیان بایگانی گردد.

توضیحات سند:

1ـ عباس شاهنده در سال 1292 ه ش در تهران بدنیا آمد.
پدرش ظاهرا از هواداران مشروطیت بود و صفاءالسلطان نام داشت.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان خاقانی و متوسطه را دبیرستان شرف در تهران گذراند و پس از آن به دانشسرا رفت و بعد از اتمام دوره مربوطه و گرفتن دیپلم بعنوان آموزگار در خدمت وزارت معارف قرار گرفت و به تدریس در دبیرستانهای تهران مشغول گردید.
شاهنده از نخستین روزی که به استخدام دولت درآمد در اندیشه نزدیکی به محافل قدرت و دستیابی به شغل و منصب مهم دولتی بود.
از این رو زمانی که وزارت معارف رضاخان به اشاره و تقلید از انگلستان تشکیلات پیشاهنگی را سازمان داد، شاهنده به تکاپو برخاست و با سازماندهی اولین جوخه ها و گروههای پیشاهنگی شروع به خودنمائی کرد.
خدمات او در این عرصه آنقدر مورد توجه قرار گرفت که وزیر معارف وقت نامبرده را به عنوان اولین رئیس پیشاهنگی تهران منصوب نمود.
شاهنده در سالهای اولیه پس از شهریور 1320 ظاهرا جانب مردم را گرفت و خود را طرفدار آزادی و حقوق انسانی جا زد و برای بهره برداری از این وضعیت جدید به فعالیت مطبوعاتی رو کرد و روزنامه فرمان را با حمایت سرویس های اطلاعاتی انگلیس انتشار داد.
اولین شماره فرمان در روز 15 خرداد 1322 روانه پیشخوان روزنامه فروشی ها شد.
با تشکیل حزب توده و نفوذ روزافزون این حزب و گسترش آن در شهرها و مناطق کارگری عباس شاهنده که سودای نزدیکی به مرکز قدرت را در سر داشت و روسیه را حاکم درجه یک سیاست ایران می دانست جانب حزب توده را گرفت و روزنامه فرمان را کاملاً در اختیار جریان کمونیستی ایران گذاشت.
ولیکن این حمایت از حزب توده مدت زیادی طول نکشید و درست زمانی که قوام السلطنه بر مسند وزارت تکیه زد دست از پشتیبانی حزب توده برداشت و این تغییر خط مشی را در 24 دی ماه 1324 علنی کرد و به صف حامیان قوام و محمدرضا پهلوی پیوست.
زمانی که حزب دمکرات تشکیل شد عباس شاهنده سردستگی اراذل و اوباش هوادار قوام را بر عهده داشت و گروهی را بنام گارد احترام و تشریفات حزب دمکرات بوجود آورد.
به هر حال پس از جدائی شاهنده از حزب توده، قوام السلطنه او را مورد عنایت و توجه قرار داد و در اسفند 1324 طی فرمانی ویژه وی را از وزارت فرهنگ به نخست وزیری منتقل و مامور سازماندهی اتحادیه سندیکاهای کارگری ایران کرد و او با بهره گیری از این مقام در آذرماه 1325 نام روزنامه فرمان را به فرمان کارگران تغییر داد.
پس از ختم غائله آذربایجان و کردستان، شاهنده از نخست وزیری به تشکیلات شهرداری تهران انتقال یافت و در سال 1326 به سمت مدیر کل خواربار شهر تهران منصوب گردید.
شاهنده پس از برکناری از مقام مدیریت خواربار شهر تهران به مقام مدیریت کل بازرسی شهرداری رسید و در زمان نخست وزیری حاجیعلی رزم آرا با حفظ سمت به مقام معاونت شهرداری تهران نیز دست یافت.
وی مدعی بود که در جریان کودتای 28 مرداد 1332 جزء اولین کسانی بوده است که به همراه سرهنگ پهلوان، مهدی میراشرافی و احمد فرامرزی و گروهی از اراذل و اوباش نظیر شعبان بی مخ و هفت کچلان به فرستنده رادیو تهران حمله کرده و پس از تصرف آن سقوط حکومت دکتر مصدق را اعلام داشته است.
او در اکثر سفرهای خارجی محمدرضا پهلوی و همسرش ثریا و مسافرتهای حسین علاء و منوچهر اقبال بعنوان عضو ثابت و اکثرا بعنوان رئیس هیأت مطبوعاتی به همراه آنان بود.
یکی از مهمترین سفرهای شاهنده سفر به کشور عراق در آبان 1334 به منظور شرکت در کنفرانس بغداد بود.
این کنفرانس منتج به امضای پیمان بغداد میان کشورهای ایران و عراق و ترکیه و پاکستان و انگلستان گردید.
سمت شاهنده در این کنفرانس ریاست هیأت مطبوعاتی همراه حسین علاء نخست وزیر وقت بود.
او پیمان بغداد را متمم کودتای 28 مرداد 1332 معرفی کرد.
وی هم چنین در شهریور 1335 سفری به اسرائیل داشت و در سفرنامه خود اهمیت اسرائیل برای توازن روابط سیاسی ایران و اعراب را بر شمرده است.
شاهنده که همیشه سودای نمایندگی در سر داشت پس از برکناری اقبال و روی کار آمدن شریف امامی سعی کرد تا خود را کاندیدای بیجار نماید ولی موفق نشد.
در سال 1342 وقتی محمدرضا پهلوی در جریان مراسم سلام نوروزی از طولانی بودن صف روزنامه نگاران گله کرد، جهانگیر تفضلی مدیر روزنامه ایران ما و وزیر مشاور و سرپرست انتشارات دولت تصمیم به کاستن از تعداد روزنامه ها و مطبوعات گرفت و امتیاز 71 نشریه و روزنامه را لغو نمود که روزنامه فرمان نیز یکی از آنان بود.
امّا شاهنده در شمار روزنامه نگاران معمولی نبود که به آسانی تسلیم شود و تلاش برای راه اندازی مجدد روزنامه فرمان را رها نکرد تا اینکه سرانجام موفق شد دوباره امتیاز لغو شده اش را پس بگیرد و در تاریخ 29 تیر 1344 مجددا روزنامه فرمان را انتشار داد و از آنجا که روزنامه او تنها روزنامه ای بود که پس از لغو دوباره امتیاز گرفت می توان به نفوذ شاهنده در هرم حاکمیت محمدرضا شاهی پی برد.
در طول مدتی که روزنامه فرمان تعطیل بود عباس شاهنده بیکار ننشست و موافقت مقامات مسوول را برای نامزدی در انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی کسب کرد در این انتخابات که در تاریخ 26 شهریور 1342 برگزار گردید شاهنده با تعداد 8707 رای بعنوان نماینده شهرستان بیجار انتخاب گردید امّا به دلایلی نامشخص اعتبارنامه او در صحن عمومی مجلس تصویب نشد و او این بار هم نتوانست بر کرسی نمایندگی مجلس تکیه بزند.
شاهنده در مراسم تاجگذاری و نیز در جشنهای دوهزار و پانصد ساله تمام توان و قدرت خود را در خدمت دربار گذاشت و به همین سبب در اسفند ماه 1350 بخاطر خدماتش در جریان برگزاری این جشنها نشان «جشن شاهنشاهی» را دریافت کرد.
همچنین او عضویت شاخه مطبوعاتی حزب ایران نوین را نیز دارا بود و در آذرماه سال 1351 به عنوان نایب رئیس انجمنهای شهر استان مرکزی برگزیده شد.
و بالاخره زمانی که امیرعباس هویدا برای زمینه سازی حزب رستاخیز تعداد 64 نشریه را تعطیل کرد روزنامه فرمان هم جزء آنها بود و از اول شهریور 1353 تعطیل گردید و این بار او هیچ تلاشی برای راه اندازی مجدد این نشریه نداشت.
عباس شاهنده به هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی فعال شد و کوشید تا با فریبکاری و نیرنگ یکبار دیگر خود را در عرصه مطبوعات ایران جای دهد و در آخر 1357 مجددا فرمان را منتشر نمود و با فریب مردم انتقادات خود را متوجه هویدا نمود تا بلکه بتواند شاه را از زیر ضربات رها سازد لکن هوشیاری امام (ره) و مردم تمامی این ترفندها را نقش بر آب کرد.
با پیروزی انقلاب شاهنده کوشید از عملکرد ضد کمونیستی خود سود جوید و به این طریق خود را به حاکمیت و رهبران ج.
ا.
نزدیک سازد از این رو به چاپ خاطرات خود و چگونگی نفوذ در دستگاه پیشه وری و نقش خود در غائله آذربایجان و کردستان پرداخت و پس از آن به مسأله ملی شدن نفت اشاره کرده و دوروئی در پیش می گیرد و از فدائیان اسلام اینگونه یاد می کند «فدائیان اسلام با ترور هژیر و رزم آرا کمر دو ابرقدرت جهان را شکستند» و این در حالی است که او در زمان نخست وزیری رزم آرا معاون شهرداری و از نزدیکترین افراد و یاران او بود.
! ساواک در سند بیوگرافی وی آورده است : مشارالیه فردی زیرک، موقع شناس، پشتکاردار، فعال و پول پرست، رشوه گیر، کلاش، بند و بست چی می باشد و نفوذ وی در اشخاص خوب است، وی استعداد زیادی در متشکل کردن دسته های کارگری و تشکیلات حزبی دارد.
ـ ر.ک روزنامه کیهان از تاریخ 12 /9 /77 الی 19 /9 /77 شاهنده فردی ابن الوقت و تابع منافع شخصی خود بوده است و در همین راستا در تشکلهای مختلفی عضویت داشته است.
وی عضو «جمعیت یاران» دکتر منوچهر اقبال، عضو پروژه مشترک «بدامن» که گروهی از نویسندگان و روزنامه نگاران و روشنفکران و دهها نشست و روزنامه را در خدمت منافع انگلیسی در ایران تعقیب می کرد، بود.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های انفرادی 2ـ منوچهر گودرزی فرزند سلطان حسن، در سال 1304 ه ش در همدان به دنیا آمد.
در دانشگاه تهران، رشته علوم سیاسی را گذراند و مدت یک سال نیز در امریکا به تحصیل در رشته علوم سیاسی اشتغال داشت.
مشاغلی چون، معاونت اداری و مالی سازمان برنامه و بودجه و معاونت نخست وزیر و دبیر کل شورای عالی اداری کشور، وزیر مشاور و وزیر تولیدات کشاورزی و مواد مصرفی را عهده دار بوده است.
نامبرده دارای همسری امریکایی بود که منشیگری مستشار سیاسی و سفیر امریکا در تهران را به عهده داشته است و خود وی نیز با یکی از مستشاران امریکایی که از اعضای بلندپایه نمایندگی سازمان سیا در تهران بوده، ارتباط داشته است و گفته می شود چون وی از عوامل امریکا در ایران می باشد علی رغم عدم کفایت و رفتار خشونت آمیز با کارکنان تحت مسئولیت خود و حیف و میل بیت المال با حمایت آمریکائیها همواره به دستگاه دولت و مردم تحمیل شده است.
نامبرده همچنین عضو هیأت مؤسس حزب ایران نوین بوده است.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های انفرادی 3ـ غلامرضا نیک پی فرزند اعزازالملک [عزیزاله ]به سال 1308 ه ش در اصفهان متولد شد.
در رشته حقوق از دانشگاه تهران و دکترا را در رشته اقتصاد از دانشگاه لندن اخذ کرد.
فعالیت خود را در مشاغل زیر به نمایش گذارد : رئیس اداره کل امور اقتصادی و آمار شرکت ملی نفت ایران از 1337 ش، عضو هیأت عامله مؤسسه اقتصادی آسیا «اکافه»، وکیل دادگستری، نماینده ایران در کنگره اول و چهارم نفت عرب، کنفرانس کار و سازمان کشورهای صادرکننده نفت و ششمین کنگره جهانی نفت، معاون نخست وزیر در کابینه منصور، وزیر مشاور و معاون اجرایی هویدا، وزیر آبادانی و مسکن کابینه مذکور، شهردار تهران در سالهای 48 تا 56، سناتور انتصابی اصفهان در مجلس سنا، عضو هیأت امنای دانشگاه اصفهان، عضو کانون بین المللی حقوقدانان، عضو انجمن نفت ایران، عضو هیأت امنای دانشکده توسعه اقتصادی آسیا وابسته به سازمان ملل، عضو شورای سازمان ایران نوین، قائم مقام غلامرضا پهلوی در امور اسب دوانی خرگوش دره (طبق اظهارات خودش)، عضو کانون وکلا، دارای نشانهای درجه 1 همایون، درجه 3 تاج، درجه 1 سپاس، درجه 1 ورزش، درجه 1 لیاقت، دیپلماتیک کره جنوبی، درجه 1 اصلاحات ارضی، مدال یادبود بیست وپنجمین سال سلطنت شاه و مدال تاجگذاری.
در گزارشی در سال 1348 ش آمده که مشارالیه به مدیریت کاخ جوانان دستور می دهد که ضمن تماس با نماینده دولت اسرائیل غاصب چند بورس یک ماهه برای مسئولین کاخ مذکور اخذ تا آنها بتوانند برای بررسی وضع جوانان اسرائیل به آن کشور بروند.
برابر گزارشهای موجود وی در زمان تصدی شهرداری تهران در خریدهای خارجی به عنوان حق دلالی سوء استفاده می نموده است.
ساواک وی را طرفدار سیاست انگلستان معرفی کرده است.
نیک پی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی دادگاه انقلاب در فروردین 1358 به اعدام محکوم و تیرباران شد.
(کیهان، ش 10680، 1358 ش ؛ زن روز، ش 309، 1349 ش ؛ چهره های آشنا، ص 640 ؛ ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های انفرادی 4ـ علی بهزادی متولد 1304 و در رشته حقوق سیاسی از دانشگاه پاریس دکتری گرفته است.
خدمت مطبوعاتی را از سال 1332 آغاز کرد و در تمام این مدت صاحب امتیاز و مدیر مجله «سپید و سیاه» بود.
فرانسه و انگلیسی می دانست و علاوه بر انتشار مجله سپید و سیاه استاد دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی بود.

منبع:

کتاب رشیدیان‌ها به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 331

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.