صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جناب آقای معینیان رئیس محترم دفتر مخصوص شاهنشاهی

تاریخ سند: 8 مهر 1351


جناب آقای معینیان رئیس محترم دفتر مخصوص شاهنشاهی


متن سند:

بطوریکه استحضار دارند بنده پس از مراجعت از مأموریت بلژیک به امید اینکه بتوانم هزینه ادامه اقامت خانم و فرزندانم را (که از لحاظ ادامه تحصیل فرزندانم امری اجتناب ناپذیر است) در اروپا تأمین کنم از پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر استدعا کردم که اجازه فرمایند مدتی به کارهای آزاد در جهت برنامه های مترقیانه ذات مبارک شاهانه در پیشرفت کشور بپردازم و پس از کسب اجازه به تأسیس شرکتی اقدام کردم و تقریبا تمام ساعات خود را در دفتر این شرکت می گذرانم و ابدا بکار کسی کاری ندارم ولی ملاحظه شد که آقای عباس شاهنده از همان اوان بنده را مورد حمله و هتاکی و فحاشی در روزنامه فرمان قرار داده است و این امر موجب کمال تعجب بنده شد زیرا علاوه بر آنکه به اصطلاح هیچگونه حساب خورده ای با عباس شاهنده ندارم برعکس او به بنده دیون اخلاقی زیاد دارد از جمله اینکه پس از نجات آذربایجان که اینجانب حسب الوظیفه با سمت دادستانی تهران همکاران پیشه وری را تعقیب می کردم عباس شاهنده هم جزو همکاران فرقه دموکرات تحت تعقیب قرار گرفت و آنقدر به بنده التماس و عجز و لابه کرد که واقعا حداکثر ارفاق قانونی نسبت به وی بعمل آمد و قبل از قیام ملی 28 مرداد که بنده هم افتخار عضویت اقلیت و مبارزه با دارودسته دکتر مصدق را داشتم شاهنده هم به صف مطبوعات اقلیت و متحصنین پیوست و بنده که خزانه دار و سخنگوی اقلیت بودم از همان بودجه ناچیز اقلیت که از محل کمک خود افراد اقلیت بوجود آمده و قرار بود به مصرف کمک به جراید برسد قسمت عمده بودجه را به شاهنده می دادم یعنی به اصرار و سماجت می گرفت و جالب این است که اگر خاطرتان باشد در همان مواقع مبارزه رساله دکترای دکتر مصدق که مطالبی در انتقاد از قوانین اسلامی1 داشت با مباشرت مستقیم خود جنابعالی چاپ می شد ولی دفعتا نسخه منحصر این رساله که در اختیار اقلیت بود مفقود شد و بعد از قیام ملی 28 مرداد سرهنگ نادری رئیس کار آگاهی دکتر مصدق در تحقیقات گفت که شاهنده رساله دکتر مصدق را از اقلیت سرقت کرده و به او فروخته و معلوم شد که شاهنده هم تقریبا تمام بودجه ناچیز اقلیت را می گرفته و هم برای کار آگاهی دکتر مصدق کار می کرده و اصطلاح جاسوس دو طرفه بوده است.
چون خود جنابعالی در تمام این جزئیات شرکت مؤثر داشتید و از همسنگران مبارز و مؤثر بودید بیش از این راجع به کارهای شاهنده ها در آن دوره عرض نمی کنم.
با تمام این احوال پس از قیام ملی 28 مرداد شاهنده جزو ارباب توقع دائمی بنده و سایر افراد اقلیت سابق بود این مقدمه طولانی را برای این عرض کردم تا توجه فرمایند که شاهنده با بنده حساب شخصی ندارد و وقتی ناسزاها و تهمتهای خود را در روزنامه فرمان شروع کرد ابتدا تصور می رفت به اشاره بعضی از کوته بینان در دستگاههای دولتی است و خیلی تعجب آور بود زیرا در موقعی که بنده بکار هیچکس کاری ندارم و حتی از جنابعالی چه پنهان روزنامه هم نمی خوانم و به وسیله رادیو در جریان اخبار کشور و جهان قرار می گیرم این دستگاهها چه طرفی از ناسزاگوئی به بنده می بندند و چه مقصودی دارند.
هفته گذشته آقای عباس شاهنده بوسیله یکی از دوستان نزدیک و تحصیلی بنده پیغام داده است که چون پیراسته کار آزاد شروع کرده و اجازه بهره برداری از گیاه پاپاور را گرفته باید به من پولی بدهد تا دست از سرش بردارم.
این امر موجب شد که با همه کثرت گرفتاری و مشغله جنابعالی در مقام تصدیع برآیم و این نامه را عرض و توجه جنابعالی را به نکات زیر جلب کنم : 1ـ در شرکت «تاراس» که همه شرکای آن از نوکران و خدمتگزاران ذات مبارک شاهانه می باشد هیچ کاری جز جمع آوری گیاه پاپاور انجام نگرفته است این امر با خون دل و چند ماه کار مستمر و بیابان گردی بنده و همکارانم صورت گرفت.
حسابهائی که از طرف مقامات اسرائیلی می شد این بود که هرتن گیاه خشک 15 کیلو تبائین دارد که قیمت هر کیلو به زعم آنها 2500 دلار است و پیش بینی کردند که امسال 400 تن گیاه خشک جمع آوری شود و فعلاً معلوم شده است که اولا تمام گیاههای جمع آوری شده از 50 الی حداکثر 60 تن تجاوز نخواهد کرد و میزان تبائین هم به این اندازه نیست و قیمت تبائین از کیلوئی 250 دلار بیشتر نیست و خلاصه آنکه اگر با تمام دقت ها و صرفه جوئی ها که شده است امسال این گیاه خرج و دخل کند باید خیلی راضی بود.
خوشبختانه طبق قانون صدور گیاه مزبور جز با کنترل دولت امکان ندارد و بنابراین دستگاههای دولتی در جزئیات امر قرار خواهند گرفت و گزارش این امر در آخر کار علیحده به شرف عرض خاکپای مبارک ملوکانه خواهد رسید و تنها امیدواری و دلخوشی بنده و همکارانم این است که بلکه بتوانیم در راه تحصیل شهرت بیشتر بین المللی ایران در سایه رهبری ذات مبارک ملوکانه در جهت مبارزه با مواد مخدر قدمی برداریم که از این حیث افتخاری بر افتخارات بی شمار کشور افزوده شود.
2ـ حال فرض که واقعا این گیاه حتی ده برابر آنچه پیش بینی می شده عایداتی دارد عباس شاهنده در این میان چه کاره است که باج می خواهد اگر این گیاه عایداتی داشته باشد باید مازاد صرف توسعه تحقیقات علمی و کشت و تأسیس کارخانه تهیه دارو در ایران بشود.
موضوع شاهنده و روزنامه فرمان خیلی کوچکتر از آن است که بنده وقت جنابعالی را بگیرم ولی کاشف یک حقیقت دردناک است و معلوم می شود هنوز هم بقایای مختصر « انگلها و پارازیت» جامعه ما که خوشبختانه بدست توانای رهبر خردمند ایران از بیخ و بن کنده شدند باقی مانده است و محققا وقتی از بنده که یک عمر به جان نثاری ذات مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر مشغول بوده و هستم و اگر جان نثاری لایق نبودم لااقل در خدمتم صداقت و قصد خدمت صادقانه داشتم باج می خواهند و « شانتاژ» می کنند از دیگران هم که به کارهای عمرانی در کشور می پردازند قطعا توقعات بیشتری دارند و این امر مغایر با پیشرفتهای سریع و جهش دشمن کورکن ایران به دست توانای شاهنشاه آریامهر است و بنابراین این عریضه شکایت نیست بلکه گزارش یک واقعیت است که برای اطلاع جنابعالی عرض شد وگرنه بنده از وقتی که خود را شناخته ام با فحاشی و ناسزاگوئی روزنامه ها و حتی رادیوهای فرقه دمکرات و حزب توده و مظفر فیروز و قوام السلطنه و دارودسته مصدق السلطنه بوده است فحاشی یک نفر مثل عباس شاهنده ارزش ندارد که حتی راجع به آن لحظه ای هم فکر کنم و محققا هر قدر در محیط فعلی شاهنده بتواند به بنده فحش و ناسزا بدهد بیش از یک هزارم هرزه گوئی های کریم پور شیرازی1 مدیر روزنامه شورش نمی تواند ناسزا بگوید.
از تضییع وقت جنابعالی برای امری که در طاهر بسیار کوچک است ولی کاشف یک واقعیت است پوزش می طلبیم.
سید مهدی پیراسته

توضیحات سند:

1ـ رساله دکتر مصدق در خصوص انتقاد به قوانین اسلامی در راستای غرب زدگی و باورهای غربی وی بوده است.
همین دیدگاههای لیبرالیستی موجب ایجاد شکاف در جامعه اسلامی و زمینه سازی برای کودتای 28 مرداد شد.
1ـ امیر مختار کریم پورشیرازی فرزند قدمعلی در سال 1301 ه.
ش در خانواده ای شیرازی الاصل در تهران بدنیا آمد.
نامبرده پس از سپری نمودن تحصیلات مقدماتی در رشته حقوق به دانشگاه راه یافت و به دلیل مردودی از دانشگاه اخراج گردید.
مشارالیه عضو حزب توده بود و در سال 1323 شورای متحده او را به عنوان کادر تشکیلاتی با حقوق ماهیانه سه هزار ریال استخدام نمود ولی به دلیل سرپیچی از عمل به دستورات صادره، از حزب توده اخراج شد، وی بعدا به عضویت حزب ایران در آمد و در انتخابات مجلس سنا در سال 1328 به نفع مصدق فعالیت داشت.
نامبرده با تشکیل جلسات هفتگی تحت عنوان انجمن دانشوران ایران در قلهک به سیاستهای دولت وقت و حضور آمریکائی ها در ایران انتقاد می نمود و در سال 1328 در دوره 16 مجلس شورای ملی خود را کاندیدای شهر تهران کرد و علیرغم مخالفت ظاهری با شاه از پدرش رضا خان تعریف و تمجید می نمود.
امیر مختار کریم پور در وزارت دارائی استخدام شد و در سال 1330 به عنوان بازرس آن وزارتخانه در شرکت بیمه انتخاب گردید و همزمان امتیاز روزنامه شورش را گرفت و در آن نشریه مطالبی بر علیه دربار و دولت ـ که توسط امیر پناهی رئیس دفتر بازرسی نخست وزیری تهیه می شد ـ به چاپ رساند که به همین دلیل در سال 1331 دستگیر شد ولی در جلسه ای از دولت حمایت و شاه دوستی خود را ثابت کرد و از زندان آزاد شد.
نامبرده نقشی چندگانه بازی می کرد، از طرفی به دلیل موضع گیریهای تندش بر علیه نظام وقت به عنوان شاعر انقلاب شهرت یافت و از طرفی در جبهه ملی به عنوان جاسوس رکن دوم ستاد ارتش مطرح بود و مظفر بقایی او را خبرچین شهربانی می دانست.
و در سفری که در سال 1329 به شیراز داشت رسما از وی در باشگاه افسران در ضیافت شامی پذیرایی شد.
کشاورز صدر در جلسه ای در منزلش در سال 1329 اظهار داشته که از طرف سردار فاخر حکمت رئیس مجلس شورای ملی مجددا ده هزار ریال به امیر مختار کمک مالی کرده است و امیر مختار کریم پورشیرازی از طریق کشاورز صدر با قوام السلطنه و ارسنجانی ارتباط داشت.
مشارالیه در حوادث 28 مرداد سال 32 به نفع دکتر مصدق در تظاهرات شرکت و به همین دلیل دستگیر و یکبار قصد داشت از جلسه دادگاه فرار نماید.
وی نهایتا با توجه به مدارک موجود به دلیل سوختگی زیاد در تاریخ 24 /12 /32 در زندان مرد.
همچنین دلایل مرگ وی خودکشی و یا مرگ بر اثر شکنجه نیز بیان شده است.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک صفحه 342




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.