صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره : مسجد جلیلی و مسجد جاوید

درباره : مسجد جلیلی و مسجد جاوید


متن سند:

از : 312 محترما به استحضار می رساند : مدیریت کل اداره سوم در تاریخ 12 /4 /53 اوامری بدین شرح صادر فرمودند اداره یکم، گفته می شود دو مسجد فوق در حال حاضر جای حسینیه ارشاد و مسجد هدایت را گرفته و عناصر متعصب در این دو مسجد اجتماع می نمایند.
دستور تحقیق و مراقبت به ساواک تهران داده شود.
توضیحا به عرض می رساند که پس از بسته شدن مسجد هدایت که محل تجمع عناصر وابسته به جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی بود و طرفداران این جمعیت یکدیگر را در مسجد مزبور ملاقات می نمودند و به دنبال جلوگیری از تشکیل جلسات مذهبی در حسینیه ارشاد که از طریق آن متعصبین مذهبی وابسته به گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ایران1 با استفاده از ازدحام جمعیت مبادرت به توزیع اعلامیه های مضره می نمودند بعلاوه با گسترش فعالیتهای حسینیه مزبور و پیاده شدن برنامه هایی از قبیل اجرای نمایشنامه های مذهبی تحریک آمیز از جانب عناصر ناراحت؛ بخش 312 پیش بینی می کرد که نیروهای بالقوه ای که اقدامات انحرافی خود را در این دو کانون مذهبی به فعل درمی آورند، از بین نرفته و با شکل جدید و در مکانهای دیگر تجلی خواهند کرد و به دنبال این امر مترصد تشکیل هرگونه جلسات مذهبی مشکوک چه در تهران و چه در شهرستانها و به مجرد مشاهده کوچکترین اقدامی که احتمال می رفت رنگ فعل و انفعالاتی که در حسینیه ارشاد و مسجد هدایت صورت می گرفت، به خود بگیرد، به ساواک مربوطه اعلام نموده که از رویدادهایی که در کانونهای مزبور اتفاق می افتد آگاهی حاصل شده و عوامل اصلی شرکت کننده و گردانندگان این مراکز مذهبی شناسائی شوند.
و در این مورد نمونه های متعددی وجود دارد که از جمله همین مسجد لاله زار و مسجد جلیلی است.
در تاریخ 26 /2 /52 به دنبال مکاتبات قبلی در این زمینه، نامه مفصلی به ساواک تهران نوشته شده و در مورد چگونگی فعالیت اعضاء جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی در این دو مسجد و شرکت آنان در جلسات متشکله در مساجد مذکور کنترل دقیق و همه جانبه مساجد مزبور دستورالعمل جامعی به ساواک تهران داده شد.
به علاوه مدتی قبل به دنبال آنکه مکررا از ساواک تهران کنترل این کانونها خواسته شده بود، در یکی از ایام سوگواری، ساواک مزبور عوامل خود را جهت کنترل کلیه مساجد تهران بسیج نموده و نتیجه را به موقع گزارش کرد که مورد بهره برداری قرار گرفت.
از سوی دیگر به دنبال مراقبتهایی که از منابر دکتر محمد مفتح2 وسیله منابع ساواک تهران به عمل آمد مشخص گردید که یاد شده در محافل و مجالس مذهبی بر روی منبر مطالب خلاف مصالح مملکتی عنوان می نماید.
طی گزارشی که به عرض رسید و موافقت فرمودند، مشارالیه ممنوع المنبر گردید و ضمن انعکاس موضوع به شهربانی مجددا از ساواک تهران خواسته شده که از اعمال و رفتار واعظ مزبور مراقبت به عمل آورد.
با عرض این که در مورد کنترل مساجد مزبور و سایر محافل مذهبی مشابه به موقع دستورات تحقیقی و مراقبتی کافی به ساواک تهران و شهرستانها داده شده مراتب جهت استحضار از عرض می گذرد و مجددا مراقبت دقیق مساجد مورد بحث از ساواک تهران خواسته خواهد شد.
به عرض رسیده مدیریت محل از اداره سوم پی نوشت فرمودند ما باید درصدد پوشاندن این هدفها، حداکثر سعی را بعمل آورد.
13 /4 /53

توضیحات سند:

1ـ سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از گروههای چریکی و مسلحانه است که در دهه 1340 و 1350 به فعالیت پرداخت، محمد حنیف نژاد، سعیدمحسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیانگذاران این گروه بوده که از دوران دانشجوئی در فعالیت های نهضت آزادی شرکت داشتند.
نامبردگان در سال 1344 ابتدا گروهی به نام جنبش رهایی بخش ایران براساس الگوی سازمان الفتح پی ریزی کردند و در اواخر سال 1347 پس از سه سال کار در زمینه ساختار تشکیلاتی، مطالعه و بررسی انقلابها و شناخت نسبی از جامعه ایران و نیز تدوین برنامه های آموزشی برای ترویج عملیات مسلحانه به تنظیم و تدوین استراتژی خود پرداخته و به سازمان مجاهدین خلق ایران تغییر نام دادند.
اعضای این سازمان در صدد بودند تا همزمان با برگزاری جشنهای دو هزاروپانصد ساله شاهنشاهی در سال 1350 عملیات مسلحانه گسترده ای در سطح کشور صورت داده و برخی از مناطق و اماکن حساس را منفجر نمایند لیکن واسطه تهیه اسلحه به نام شاه مراد دلفانی که از عناصر ساواک بود در درون سازمان نفوذ کرد و اطلاعات قابل توجهی از سازمان و عناصر و برنامه های عملیات نظامی آنان را در اختیار ساواک گذاشت که منجر به دستگیری سران سازمان و اکثریت اعضای آن گردید.
افراد باقیمانده سازمان موفق شدند با مخفی شدن در خانه های امن و مسلح شدن، شروع به تجدید سازمان و فعالیت نمایند و در سالهای 51 و 52 و 53 عملیات مسلحانه خود را تشدید کردند و در جریان این فعالیتها عده ای از آنها دستگیر و یا کشته شدند و در اوایل سال 1354 باقیمانده اعضای سازمان اختلاف ایدئولوژیک پیدا کردند و ساواک نیز با استفاده از فرصت برای ضربه زدن بیشتر به سازمان بیانیه اعلام موضع ایدئولوژیک را در بیرون از سازمان انتشار داد و در این مرحله بخش قابل توجهی از نیروهای سازمان به مارکسیسم روی آوردند و فقط عده کمی از جناح مسلمان تغییر روش ندادند و به رغم فشارها و مشکلات فراوان با عناوین جدید همچون گروه مهدیون در اصفهان گروه شیعیان راستین در همدان و گروه فریاد خلق خاموش در تبریز و...
بفعالیت خود ادامه دادند.
به هر حال دستگیر و کشته شدن عده ای از اعضای سازمان اجازه فعالیت بیشتر را از این سازمان گرفت و تنها با اوج گیری انقلاب در اواخر سال 1356 و 1357 توانستند به فعالیت مجدد رو بیاورند ولی در به حرکت در آوردن ملت مسلمان ایران و اجتماعات عظیم مردمی و اعتصاباتی که رژیم را از پای در آورد نقش چشمگیری نداشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی با اتخاذ روشهای متضاد و حرکات منافقانه نهایتا به رویارویی با انقلاب پرداختند و در سال 1360 دست به اقدامات مسلحانه زدند که با مقابله قهرمانانه نهادهای انقلابی و مردم نهایتا به غرب پناهنده شده و بعد ها ننگ همراهی و همدستی با صدام را گردن نهادند.
و به مزدوران دیکتاتور صدام حسین تبدیل شدند آنها همچنین برای انگلیس آمریکا و دیگر کشور های غربی به جاسوسی پرداختند و به عنوان جاسوسان به مزد بگیری از غرب روی آوردند.
2ـ آیت الله شهید دکتر مفتح در سال 1307 شمسی در شهر همدان دیده به جهان گشود، مقدمات علوم دینی و بخشی از منطق را نزد پدر آموخت و از محضر آخوند ملاعلی معصومی نیز بهره برد.
در سال 1327 به قم هجرت کرده و در مدرسه دارالشفا و به مدت دو سال کتاب رسائل و مکاسب را از محضر اساتید بزرگ این حوزه مانند آیت الله مجاهد تبریزی فرا گرفت و خود با استعداد سرشار از اساتید مبرز قلمداد شده و به تدریس بعضی دروس مبادرت ورزید.
حکمت، فلسفه و عرفان را نزد مرحوم علامه طباطبایی، میرزاابوالحسن رفیعی قزوینی و حضرت امام (ره) آموخت.
فقه و اصول را در محضر حضرات آیات عظام: گلپایگانی، مرعشی نجفی، سیدمحمد حجت و بروجردی فرا گرفت، به موازات تحصیل علوم اسلامی، تحصیلات دانشگاهی را هم پی گرفت و به دریافت درجه دکتری در رشته الهیات و معارف اسلامی نائل آمد.
او علاوه بر حوزه در دبیرستانهای شهر قم نیز در میان جوانان فعال بود، چنانکه با همکاری شهید بهشتی و آیت الله خامنه ای در این شهر اقدام به تأسیس کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان کرد، تا بدین طریق ارتباط حوزویان با فرهنگیان را استحکام بخشد.
رژیم شاه وجود او را در آموزش و پرورش خطرآفرین احساس کرد و او را در سال 1342 از آموزش و پرورش اخراج نمود و به زاهدان تبعید کرد.
در سال 1348 به تهران آمده و در دانشکده الهیات دانشگاه تهران کرسی استادی گرفت.
دکتر مفتح همواره تلاش بی نظیری برای همسو کردن حوزه و دانشگاه صورت داد.
در 13 شهریور 1357 که مصادف با عید سعید فطر بود نماز عید با امامت او و با حضور هزاران نفر از مردم تهران در تپه قیطریه برگزار شد، مراسم آنچنان باشکوه و پر جمعیت و پرشور انجام شد که منجر به وحشت شدید رژیم از ادامه آن گردید لذا در 17 شهریور 1357 آن جنایت بزرگ در میدان ژاله تهران برای ایجاد وحشت و ترس در مردم مبارز را بوجود آورد.
وجود دکتر مفتح آنقدر مغتنم و پر ارزش بود که متحجران و دشمنان انقلاب اسلامی تاب آن را نیاورده و در تاریخ 27 آذر 1358 به وسیله گروهک فرقان ترور شده و به خیل شهدای انقلاب پیوست.
(ر.ک: خاطرات آیت الله مهدوی کنی، دکتر غلامرضا خواجه سروی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سال 1385، صفحه 169 و شهید حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سال 1379، صفحه 656 و شهید آیت الله دکتر محمد مفتح، از همان مرکز)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 410
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.