صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مشروح جریان کامل وقایع روز 16/3/1342 در شیراز

تاریخ سند: 16 خرداد 1342


مشروح جریان کامل وقایع روز 16/3/1342 در شیراز


متن سند:

شب پنجشنبه 16 /3 /42 آقایان مصباحی و حاج سیّد عبدالحسین دستغیب از قول شیخ بهاءالدین محلاتی در مساجد روی منبرها اعلام کردند که به عموم واجب است برای ابراز پشتیبانی و آزادی آیت اللّه خمینی فردا یعنی روز پنجشنبه 16 /3 /42 بازار و مغازه ها را تعطیل کرد.
از اول صبح (در مسجد نو) همگی جمع شوند.
در همان شب آقای سید مجدالدین مصباحی در مسجد نو اظهار داشت که ممکن است ما را امشب توقیف کنند این آقایان بطوریکه پیش بینی کرده بودند چند نفری از مریدان خود را به منازل برده بودند مثلاً عده ای از مریدان آقای حاج سید عبدالحسین دستغیب روی قالی در کوچه و جلو مسجد گنج که جنب منزل ایشان است نشسته بودند وقتی که مأمورین برای توقیف آنها به منازل این آقایان می روند اندک مقاومتی بین مأمورین و مریدان روی می دهد که در نتیجه در منزل حاج سید عبدالحسین و بیرون کوچه چند تیر هوائی شلیک می شود و صدای حیدر حیدر و یا حسین مریدان در آن شب بلند می شود و کم و بیش مردم و همسایگان از توقیف آنان آگاه می شوند.
و از اول صبح زود روز پنجشنبه در شیراز بتدریج که شب گذشته آقایان بازداشت شده اند ولی کم کم مردم پی بردند که آقای دستغیب فرار کرده است.
در مسجد جامع عتیق از اول بامداد پنجشنبه 16 /3 /42 بتدریج عده ای زن و مرد در مسجد جامع عتیق جمع شدند جمعیت رو به فزونی می نهاد و همگی منتظر آمدن حاج سید عبدالحسین دستغیب بودند و چند نفر بچه جوان کفن پوش وارد شدند در حرم حضرت احمد بن موسی بیکدیگر توصیه می کردند که امروز روز کمک و یاری به دین است و یکدیگر را راهنمائی برفتن مسجد جامع می کردند کلیه بازاریان که دکانهای خود را بسته بودند در مسیر حرکت خود که به مسجد نو و مسجد جامع می آمدند نیز مغازه و دکان که باز بود او را وادار به تعطیل می نمودند در کوچه های جنوب شهر مردها و زنها بیکدیگر می گفته اند که هر کجا زن و دختر مدرسه ای بی حجاب که مشاهد کردند او را مضروب و مصدوم نمایند هنگامی که جمعیت در مسجد جامع عتیق بی اندازه جمع شد حدود ساعت 7 صبح بود و همگی منتظر آمدن آقای دستغیب بودند عده ای در شک و تردید بودند که ممکن است که آقای دستغیب توقیف شده است در این اثنا عده ای پیراهن سیاه با شعار (حسین حسین) به مسجد جامع وارد شدند و گفتند آقای حاج سید عبدالحسین دستغیب به مسجد نو رفتند چرا معطل هستید جمعیت مسجد جامع زن و مرد و کودک و کوچک و بزرگ به طرف مسجد نو حرکت کردند و در بین عبور از صحن های حضرت احمد بن موسی عده ای زن و مرد به این جمعیت ملحق شدند در خیابان احمدی و فلکه احمدی عده ای پیراهن سیاه در گوشه و کنار ایستاده بودند و این جمعیت داخل مسجد نو در مسجد نو در روی صفه های مسجد نو و اطاقها و وسط مسجد در اطراف حوض بزرگ جمعیت زیادی که همگی پیراهن سیاه به تن داشتند اجتماع کرده بودند دسته ای که از مسجد جامع آمدند مشاهده کردند که سید عبدالحسین دستغیب در مسجد نو نیست و هر لحظه جمعیت رو به افزایش می رفت همگی بلاتکلیف زمزمه هائی می کردند در این هنگام سروان ایروانی کلانتر 4 به اتفاق یک نفر پاسبان در صحن مسجد نو ظاهر شد و چند دقیقه در گوشه خلوتی از مسجد ایستاد در همین لحظه یک عده جمیعت پیراهن سیاه که همگی از دستجات هیئت های آقایان رضا زاده و ولدان بودند از سوی (فاطمیه و بیت العباس) با شعارهای (یا حسین) وارد مسجد نو شدند و همگی با هم وارد خیابان احمدی شدند و کلیه جمعیت از مسجد نو خارج شدند و دادن شعار در این موقع زیاد شده عده ای می گفتند (عجل علی ظهورنا [ظهورک]) عده ای می گفتند (مرده باد شاه) و به طرف خیابان احمدی و سه راه احمدی به حرکت آمدند در این موقع سروان ایروانی و پاسبان بداخل حمام توکل دوید درب را بستند و معلوم شد که تلفن می کرده است که طولی نکشید سرگرد صداقتیان و چند نفر پلیس با تفنگ و ماسک و گاز اشک آور سوار یک کامیون شهربانی به جلو جمعیت رسیدند و انداختن چند تیر هوائی و فشنگ و گاز اشک آور جمعیت را عقب زدند ولی جمعیت اطراف پلیس را به محاصره گرفتند.
مجددا با شلیک چند تیر هوایی جمعیت به طرف فلکه احمدی عقب نشینی کرد در همین اثنا بلور فروش جنب شاهچراغ مورد اصابت گلوله قرار گرفت جمعیت با دادن شعارهای (یا حسین مرده باد شاه) به طرف پلیس با سنگ فراوان و چوب حمله ور شدند سر چند نفر پاسبان به سختی مجروح شد کامیون پلیس به طرف خیابان پهلوی به حرکت آمد و ناچار افسران پلیس و افراد پلیس رو بفرار در عقب کامیون به طرف خیابان پهلوی فرار می کردند ولی مرتب سنگ و پاره آجر و چوب بود که به طرف پلیس انداخته می شد پلیس وارد خیابان پهلوی شد و به سرعت خود را به شهربانی رسانید.
جمعیت هر لحظه به حمله خود می افزود در این موقع یک کامیون پلیس در جلو آمد و سرهنگ عزلتی در عقب کامیون جمعیت مجددا عقب نشینی کرد ولی هر آن و هر لحظه سنگ و پاره آجر به طرف آنها پرتاب می شد (سرهنگ عزلتی از روی خاطر جمعی که به محبوبیت خود در بین مردم دارد) از جیپ به پائین آمد و از مردم خواست که متفرق شوند ولی کسی گوش به صحبت های او نمی کرد فرمان حمله را به پلیس داد در همین موقع از طرف سید محمود و سیف اللّه نامی که رانندگان اتوبوسهای شهری هستند با چوب مورد حمله قرار گرفت و جمعیت با چوب و چماق مشت و لگد به او حمله کردند کلیه لباس رو و زیر او پاره پاره شد و خون از سر و روی او سرازیر شد بطوری لباسهای او را پاره کردند که کلیه تن و بدن او پیدا شد در این موقع کلیه افراد پلیس هر یک به طرفی پا به فرار نهادند و یکی دو نفر از پلیس ها او را به کامیون انداختند به بیمارستان بردند مردم متوجه جیپ شهربانی شدند ابتدا کبریت را زیر لاستیکهای چرخ اتومبیل گرفتند ولی یک نفر از بین جمعیت صدا زد (درب باک را باز کنید) که کبریت را به باک زدند و در اندک مدت شعله های آتش از جیپ بآسمان بلند شد در این موقع مانعی از پلیس و افراد شهربانی جلو جمعیت نبود در هر کجا شاخه درختی می دیدند برای چوب دستی می کندند هر کجا چوبی بود به دست می آوردند وقتی که جمعیت با دادن شعار به سه راه پهلوی رسید جمعیت بدو دسته تقسیم شد یک عده به طرف خیابان پهلوی حرکت کردند و یک عده زیادی به طرف خیابان لطفعلیخان زند به سوی چهار راه مشیر حرکت کردند در خیابان پهلوی جمعیت دیگری از طرف مسجد وکیل بیرون آمد به این جمعیت ملحق شدند چند سنگ و کلوخ به طرف محوطه اداره دارائی پرتاب کردند چراغهای سر درب آنرا شکستند عده ای از جمعیت به طرف مغازه (ناشری رنگ آمیز و نماینده کارخانه پپسی کولا در شیراز) که از بهائیان متعصب است حمله ور شدند درب مغازه را شکستند کلیه قوطی های جعبه رنگ را بغارت بردند و یا درب آنرا باز کرده به اطراف می ریختند انبار پپسی کولا را باز کرده تا توانستند خوردند و آنچه هم میسر شد بردند ولی بیشتر آنرا شکستند در یک صندوق آهنی گویا در حدود 450 تومان پول بود که بغارت اشاره ای به اعلامیه های اخیر علماء رفت در اواخر غارت مغازه عده ای پلیس رسیدند و شروع به تیر اندازی کردند پسر بچه ای مورد اصابت گلوله قرار گرفت مردم او را روی دوش گرفتند و شعار می دادند کلیه شعارها بر علیه دولت و مقام سلطنت بود در بین این عده یک نفر دیگر زخمی شد مردم زخمی را بداخل جیپ اداره قند و شکر انداختند و او را به بیمارستان رسانیدند ناچار راننده اداره زخمی را به بیمارستان برد ولی ممکن بود جیپ را آتش بزنند در این موقع جمعیت که به طرف چهار راه مشیر بالا می رفت ابتدا مقابل هتل حسینی مغازه مشروب فروشی یک نفر کلیمی به نام (ملک خاخام زاده) را درش را شکستند و مغازه را آتش زدند و یخچال او را در وسط آتش انداختند.
کلیه بطریها را روی آتش می ریختند و مغازه بکلّی سوخت در این موقع درب کلیه ادارات دولتی و بانکهای اختصاصی و ملی بسته شده بود جمعیت که به طرف چهارراه مشیر با دادن شعار بسرعت حرکت می کرد در چهار راه مشیر یعنی در اطراف فلکه ویترین و تابلو سینما دنیا را شکستند و درب مغازه های مشروب فروشی سه نفر کلیمی به نامهای (باشی کپل زاده و ماشاءاللّه کپل زاده و عزیر شیشه ای) را شکستند و مغازه ها را آتش زدند و به طوری حریق این مغازه های مشروب فروشی شده بود که دفتر روی یکی از مغازه ها نیز سوخت و اگر در این موقع نیروی سرباز و دژبان نرسیده بود ممکن بود سایر مغازه ها را نیز آتش بکشند در این موقع دسته عظیمی از جمعیت به طرف چهار راه زند رسیده بود کلیه تابلوهای رنگی و لامپهای نئون مغازه را خرد کرده و شکستند جمعیت به طرف سینما ایران و سینما پارس و سینما مترو حمله ور شد.
کلیه تابلوهای شیشه ای و لامپهای نئون سینماهای مذکور را شکستند حتّی جلوی سینما پارس یک نفر نردبان گذاشت و رفت روی لبه سیمانی سینما و شروع به شکستن چراغهای سینما کرد عده ای دیگر به طرف دو مغازه موسوم به کافه بیژن رفتند اثاث و صندلی های مغازه و کافه را شکستند یک عده از همین جمعیت به طرف مغازه مشروب فروشی یک نفر کلیمی به نام ساقیان سلیمانی رفته درب آهنی مغازه را شکستند و مغازه را آتش زدند و یک عده دیگر در حال حرکت به طرف مهمانخانه فارس بودند و یک جنازه هم به دوش داشتند و مرتبا شعار می دادند که یک کامیون ارتشی پر از دژبان سر رسید و به طرف جمعیت حمله نمود جمعیت جنازه را به زمین گذاشت و فرار کردند و اگر این کامیون دژبان نرسیده بود جمعیت مشغول شکستن درب سینماهای پارس و ایران و مترو بودند که داخل دفتر سینماها را آتش بزنند و حتی می خواستند به دبیرستان ابن سینا بروند و الحق به موقع این کامیون دژبان رسید در این موقع چند نفر آمریکائی و خارجی روی بالکنهای هتل ویلا و روی عمارت بالاخانه میشل بودند و مرتبا از جمعیت و حرکاتشان عکس برداری می کردند عده ای از جمعیت تظاهر کننده و پیراهن سیاه به طرف چهار راه وصال رفته دو باب مغازه مشروب فروشی متعلق به منقلی و باشی ملقب به شهر کورا را آتش زدند و یک عده دیگر از جمعیت به طرف پمپ بنزین رفتند ابتدا مقابل پمپ بنزین مغازه مشروب فروشی شایسته که متعلق به کلیمی است آتش زدند و بعدا جمعیت قصد داشتند که پمپ بنزین را آتش بزنند که در همین موقع یک کامیون ارتش پر از سرباز رسیده و با شلیک گلوله مردم و جمعیت را متفرق می کند که در همین محل یک نفر کشته می شود و اگر این کامیون دیرتر رسیده بود پمپ بنزین طعمه حریق وحشتناکی می شد در حدود مقارن ساعت 10 کامیون های حامل سرباز به چهارراه های خیابانهای شیراز رسیده و مرتبا با شلیک گلوله از حرکت و تظاهرات جمعیت پیراهن سیاهان جلوگیری کردند و در مقابل سینما ایران و سینما پارس و سینما مترو یک صف خط زنجیر کشیده شد و جمعیت را متفرق کردند چند کامیون دیگر در چهار راه مشیر پیاده شد و مشغول خاموش کردن حریق با مأمورین شهرداری همکاری کرد و با شلیک گلوله مردم سرازیر شد را متفرق ساختند در حدود ساعت 11 جمعیت از خیابانها مجددا بداخل شهر در فلکه احمدی با کامیونهای سرباز روبرو شدند و با شلیک گلوله متواری شدند چون در داخل شهر و بازار سرباز نبود جمعیت بیکدیگر توجه می کردند که به مسجد جامع جمع شوند در مسجد جامع جنازه خواهر زاده آقای حاج سید عبدالحسین دستغیب را که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود در شبستان گذاشته بودند و در نزدیک ظهر مجددا مردم انتظار داشتند که حاج سید عبدالحسین بیاید و اقامه نماز جماعت گذارد [کند] چون از آمدن ایشان خبری نشد مردم جنازه را به امام زاده ابراهیم بردند و آنجا گذاشتند و همگی را دعوت کردند که ساعت 4 بعد از ظهر به مسجد جامع آمده و خواهر زاده آقا را تشییع جنازه نمایند لکن ساعت 4 بعد از ظهر کلیه دربهای ورودی مسجد و پشت بام و صحن مسجد بتصرف قوای نظامی بود و از آمدن مردم به مسجد سخت جلوگیری می کردند از نزدیک ظهر تا بعد از ظهر مردم در کوچه های شهر قدیم مرتبا هنگام عبور شعار بر علیه شاه می دادند و زنها مرتبا نفرین می کردند.
قیافه جمعیت تظاهر کننده از همان اول صبح افراد جمعیت همگی هر یک پیراهن سیاهی بر تن داشتند و طرز حرکت آنها تقریبا شباهت به دستجات سینه زنی در ایام عاشورا بود اکثر آنها همانهائی بودند که شبهای سینه زنی در هیئت های سینه زنی شروع به سینه زنی می کردند...
همان افراد دستجات آقایان ولدان و رضا زاده بودند در بین آنها بیشتر رانندگان تاکسی و سایر رانندگان وسائل موتوری و مسگرها و شاگردان آنها بازاریها و کسبه بودند در جیب آنها اکثرا سنگ و قلوه و زیر کمر و شال آنها زنجیرهای یزدی دیده می شد به دست کلیه این افراد چوب دستی و چماق مشاهده می شد در هنگام آتش زدن مغازه مشروب فروشی باشی کپل زاده همگی آنها خوشحال بودند زیرا این کلیمی به قرار معلوم از نزول خوارها بوده و اظهار می نمودند که تومانی یک ریال نزول می گرفته است.
شروع به آرامش و رفت و آمد معمولی از اول صبح که دستجات تظاهرکنندگان شروع به فعالیت کردند نظم عمومی شهر از قبیل رفت و آمد وسائل نقلیه به هم خورد مردم سراسیمه بدبستانها و دبیرستانها برای بردن اطفال خود هجوم می آورند زنان اکثرا با حالت گرفته و بسیار ناراحتی بدنبال فرزندان خود بودند آثار ناراحتی و وحشت از قیافه مردم آشکار و هویدا بود اکثر مردم خیابان های شهر به منازل خود رفته دربها را محکم می بستند مخصوصا پیروان بهائی ها و کلیمی سخت ناراحت بودند و بسیار هراسناک در محله کلیمی ها اکثر آنها در پشت بامهای منازل از سنگ و آجر سنگر گرفته بودند که اگر به منازل آنها دستبردی زده و مورد هجوم قرار گیرند بدفاع بپردازند عده ای از مردم از ترس این که بلوا و تظاهرات تا شب و فردای روز بعد هم ادامه پیدا کند بدکانهای نانوائی قصابی بقالی هجوم برده در تلاش خرید ارزاق بودند دکانهای نانوائی از هر روز بیشتر ازدحام بود در جنوب شهر اکثرا به هر یک نفر خبازان بیش از 2 الی 5 نان نمی فروختند کلیه مدیران جرائد و خبرنگاران و روزنامه نگاران از ترس در خیابانها و کوچه ها دیده نمی شدند و هر یک به طرفی مخفی شده بودند کلیه مردم که شاید مناظر حریق و شنیدن شایعات سپس تظاهر کنندگان را می دیدند بسیار مضطرب و وحشتناک بودند از حدود ساعت 10 که به تدریج کامیونهای سرباز که به خیابانها آمدند و مستقر شدند تقریبا تسکینی برای مردم شد و از ناراحتی آنان کاسته شد در حدود ساعت 12 دیگر جمعیتی در خیابانها به چشم نمی خورد و غیر از تظاهر کنندگان هم کسی عبور و مرور نمی کرد سکوت عجیبی خیابانهای شیراز را فرا گرفته بود بخصوص خیابان زند و داریوش و سعدی از ساعت سه بعد از ظهر مردم بتدریج به خیابانها آمدند و کم کم متوجه شدند که اثری از تظاهر کنندگان نیست در حدود ساعت 4 به بعد کلیه مردم بخیابانهای زند و داریوش آمده بودند که خاطر خیابان و آثار غارتگری را تماشا نمایند در بین جمعیت مردم خیلی کم پیراهن سیاه پیدا به چشم می خورد همان پیراهن سیاهان صبح پیراهن رنگارنگ به تن داشتند و عملیات وحشیگری خود را تماشا می کردند و عبور و مرور و نظم شهر بحال عادی برمی گشت و این مطلب را نباید نادیده گرفت که اگر یکساعت دیرتر قوای سرباز می رسید شاید خسارت بیش از اندازه می شد که جبران آن غیر مقدور بود.
شایعات در اطراف تظاهرات روز 16 /3 /42 1ـ عده ای می گفتند در این صحنه های حریق و خرابکاری دست عمال شهربانی و نظامی و غیره در کار بوده و عمدا این اعمال صورت گرفته که مستمسک و بهانه ای به دست دولت بیفتد که حکومت نظامی در شیراز اعلام نمایند و در غیر اینصورت چرا از اول صبح روز پنجشنبه قوای نظامی به حد کافی جلو مساجد و تکایا نگذاشتند که از حرکت جمعیت و ازدحام و تظاهرات آنها جلوگیری شود و این تظاهرات صورت نگیرد و این شایعه بسیار در طبقات مختلف مردم رواج دارد.
2ـ عده ای می گویند که چون مردم در اول وقت فهمیدند که پیشوایان مذهبی آنها را زندانی و بمرکز اعزام داشتند از نظر تعصب مذهبی و بدبینی به دستگاههای دولتی حتی قصد آتش زدن تمام ادارات دولتی را داشتند و قصد تجاوز به خانه های کلیه کلیمی ها و بهائیان را داشته اند که جلوگیری شد.
3ـ در بین عده ای دیگر از مردم و بازاریها شایع است که عده ای سرباز در لباس شخصی رفته بودند و به طور تعمد سربازها در خیابانها به مغازه ها و سینما حمله کردند و مانعی از لحاظ پلیس و سرباز برای آنها موجود نبود که این خرابکاری های گفته شده را انجام داده که علمای مذهبی و دین اسلام را خراب و خوار نمایند.
4ـ در کوچه های پائین شهر بین مردم طبقات دوم و سوم شایع کرده بودند که شاه بهائی شده است.
5ـ آقای محمد مهدی مدرس کارمند فرهنگ و اداره رادیو نیز اظهار می داشت که شایع است که سرلشگر پاکروان رئیس سازمان امنیت بهائی است و از بهائیهای مملکت طرفداری می کند و این بهانه ها بر سر اوست.
6ـ شایع است که شب دستگیری آقایان علماء آنها را به پارک سعدی برده و سپهبد آریانا در حال مستی بوده دو سیلی محکم بگوش آقای شیخ بهاءالدین محلاتی زده و آنها را دست بسته به تهران برده اند.
7ـ در بین عده ای دیگر از کسبه شایع است که سربازان در خانه های آقایان علماء خیلی به زنان به طور خشونت و اذیت رفتار کرده و عیال آقای حاج سید عبدالحسین سقط جنین شده است.
یوسفی

منبع:

کتاب شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک صفحه 118







صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.