صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

شکستن قداست روحانیت

شکستن قداست روحانیت


متن سند:

شکستن قداست روحانیت
نگاهی کوتاه به نوشته‌های غروی مشخص می‌کند که وی علاوه بر تخریب مبانی فکری و اعتقادی نسل جوان، سیاست هتاکی و بی‌احترامی به علما و شکستن قداست روحانیت را در منظر عامه مردم، هدف و مقصد دیگری برای خود قرار داده است. هتاکی به روحانیت، منابع و برخی مسایل فقهی و اعتقادی در کتاب‌های غروی، نشان دهنده وجود عقده‌های روانی در اوست. وی گستاخی خود را به علمای سلف و محدثین تسری بخشیده و با بی‌اعتبار و غیرموثق خواندن کتاب‌های شیعه و با تفسیر به رأی مفاهیم دینی، در حقیقت مبلغ سیاست رستاخیزی رژیم پهلوی و ملی‌گرایی و نهضت آزادی است. غروی راه رسیدن به فقه صحیح را مسیر هزار و چهارصد ساله محدثین و علمای شیعه برنمی شمارد. وی در ‌این رابطه می‌گوید:
«کتاب‌ها را مملو و مشحون از اقاویل رجال و نزاع و جدال ساخت‌هاند به طوری که هرگاه کسی بخواهد از فقه شیعه یا فقه اسلام به معنای اعم اطلاع یابد، نتیجه درستی بدست نخواهد آورد. و جز حیرت و سرگردانی محصولی کسب نخواهد کرد. ما‌ این مطلب را در تألیف خود مکرر کرده‌ایم و تاکنون هم نتیجه‌ای ببار نیاورده، ولی ‌این مسئله به قدری حائز اهمیت می‌باشد که شایسته است بر در و دیوار کوی و برزن و در کلیه جراید و همه رسانه‌های گروهی مستمراً نوشته شود.»1
بی‌نتیجه ماندن تلاشهای غروی در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش برای روی کار آوردن به اصطلاح فقه صحیح و پالایش دین از موضوعاتی چون شفاعت، تقلید، زیارت قبور ائمه و ...، شاگردانش را بر آن داشت تا به قدر بضاعت خویش موضعی خصمانه در مقابل علمای اسلام بگیرند و برای حذف آنان از صحنه اسلام گام بردارند.
برخوردهای هر یک از شاگردان غروی با مراجع تقلید و علمای اسلامی به گونه خاصی جلوه کرد. مهدی‌هاشمی، محمد حسین جعفرزاده و اسدالله شفیع‌زاده به قتل شمس‌آبادی و بعضی دیگر از روحانیون و طلبه‌ها دچار شدند. برخی دیگر نیز چون نویسنده کتاب «کدام قرآن»، تنها در محدوده هتاکی در نوشته‌هایشان باقی ماندند:
«باید کاری کرد. کاری بجز نجات اسلام از دست متولیان مذهبی‌ و مذهب سازان حرف‌های، مهمتر، در پیش نداریم و همانطور که در جایی دیگر نوشته‌ایم، در‌ این کار و در‌ این راه محض خطا و‌اشتباه است که حتی به قدر یک دشمن دانا به ‌این فقها و علما و‌آیات عظام و مراجع و مفتیان مذهبی ‌امیدی ببندیم و انتظار همراهی و مدد از آنها داشته باشیم که هر چه کشیده‌ایم و می‌کشیم در هماره تاریخ اسلام از دست همین‌ها بوده و هست. در ‌این قشر و گروه و سازمان روحانیت رسمی از آنهایی که کاری بی‌دغدغه و آرام و بی‌خطر کرده‌اند اگر بگذریم به کسانی از‌ این علما و فقها برمی‌خوریم که پا در عرصه گذاشته‌اند و در تاریخ، یا داخل دربار و دستگاه حکومتی به توجیه وضع موجود می‌پرداخته‌اند و با دستی بر حلقوم عقل و آزادی مردم و با دستی به کارگشایی صاحبان زر و زور مشغول بوده‌اند و آن عده از ‌اینها که راهی غیر ‌این دو دسته را برگزیده‌اند به علما و فقها و مراجع و مفتیان به اصطلاح مبارز و مخالف و سازش‌ناپذیری برمی‌خوریم که اگر هم به قتل رسیده‌اند، همه بدان جهت بوده که خواست‌هاند از همان مذهب و عقاید مذهبی ‌و خرافات و روایات اسرائیلی و عقاید درهم و برهم غیر قرآنیشان دفاع کنند و تعصب بورزند و سرسختی نشان بدهند و چنین کردند تا امروز بگویند شیخ شهید و علمای راستین و حافظان خستگی ناپذیر و غیره.
آری از‌ اینها و از میراث فکری و قلمی فقهای گذشته‌شان نباید مددی خواست و چشم امیدی داشت که جز تلف کردن وقت و نیرو و منحرف شدن از راه اصلی بدست همین متولیان مذهبی، نتیجه دیگری عایدمان نخواهد شد.»2

توضیحات سند:

1. کتاب مغرب و هلال، ص 77.
2. کدام قرآن، ص 13.

منبع:

کتاب بن‌بست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشه‌های انحراف صفحه 51
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.