صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

سخنرانی1 حضرت آیت الله آقای سید عبدالحسین در مسجد جامع

تاریخ سند: 3 خرداد 1342


سخنرانی1 حضرت آیت الله آقای سید عبدالحسین در مسجد جامع


متن سند:

شیراز بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه * ...
.
شب جمعه شب رحمت بهترین اذکار صلوات بر محمد همه محدثین ذکر فرموده اند از عصر پنجشنبه تا روز جمعه در بین اذکار وارده ذکر صلوات از همه آنها اثرش بیشتر است برای مغفرت والدین حوائج همه با هم سه صلوات پی در پی ...
واجبات شرع اسلام بر دو قسم است.
واجبات عینیه و واجبات کفائیه واجب عینی عبارت است از اموری را که شارع مقدس واجب نموده است بر هر فردی از افراد مکلفین و غرض صدور فعل است از هر فردی که مورد خطاب است هر فرد مکلفی باید این عمل از او سر بزند تا غرض حاصل گردد مانند نماز، روزه، حج، زکوۀ تا آخر.
این قسم واجبات عینیه است که بر هر فرد فردی از مکلفین بالخصوص واجب است صادر گردد و اما واجبات کفائیه عبارت است از آن اموری را که شارع مقدس بر مسلمین واجب فرموده و لکن غرض نفس وقوع فعل است از هر کس که سر زند خصوصیت فاعل مورد نظر شارع مقدس نیست بلکه نفس صدور فعل متعلق غرض شارع است از هر کس که سر زند نه عددی در نظر است نه شخص خاص اگر چنانچه این امر صادر...
.
گردد گردید تکلیف ساقط می شود از همه و مادامی که این امر واقع نگردیده صادر نشده است بر جمیع مکلفین خواهد این خطاب باقی ماند و همه مؤاخذ و مسئولند من باب مثل تجهیز میت اگر چنانچه مسلمانی بمیرد شارع مقدس بر عموم مسلمین که خبردار گردند واجب فرموده...
.
این میت را غسل دادن کفن نمودن دفن نمودن اگر چنانچه کسی پیدا شد و این امر را انجام داد دو نفر سه نفر چهار نفر و هر چه بالاخره این امر واقع گردید این تکلیف از عهده همه ساقط می گردد و اما مادامی که کسی قیام نکرده و این مرده همین قسم جنازه اش روی زمین است جمیع مکلفینی که با خبر شده اند مؤاخذند عنداللّه و تکلیف بر همه همین قسم واجب و باقی است و نظیرش ازاله نجاست از مسجد.
مسجد اگر نجس گردید واجب است بر هر کس که با خبر شود مسجد را طاهر نماید اگر کسی قیام کرد و این امر را انجام داد تکلیف از عهده دیگران ساقط می گردد مادامی که مسجد نجس است و هنوز ازاله نگردیده بلا شک هر کس که باخبر شده مکلف است و مسامحه کردنش حرام است و مؤاخذ و مسئول است و از همین قسم واجبات کفائیه است مسئله امر به معروف و نهی از منکر که چند هفته است رشته بحث ما از این فریضه مهمه الهیه است و مباحث مهمه این بحث مفصلاً ذکر گردید این معنی را امشب به یک مطلب دیگر دو مبحث مانده است که به امید خدا امشب در این مسجد و محضر مقدس علمای اعلام اخیار ابرار این بحث دیگر تمام گردد راجع به امر به معروف و نهی از منکر عرض کردم واجب کفائی است نه واجب عینی هر چند در بعض موارد واجب عینی می گردد مثل چه؟ مانند منکراتی که در داخل خانه شخص باشد تو خانه شما اگر منکری باشد بر شما که سرپرست خانه اید واجب عینی است یعنی واجب است بر خودت که جلوی زنت را بگیری که سر برهنه از خانه در نیاید.
منکری از پسرت دخترت ببینی بر تو واجب عینی است نه واجب کفائی عینا بر شخص خودت واجب است کلکم رائی [راع] و کلکم مسئول عن رعیته.
و اما نسبت به منکرات عامه و اموری که خارج از خانه تو است هر مسلمانی که باخبر گردد واجب است بر او که این منکر را بر طرف نماید این واجب است لکن اگر چنانچه کسی قدم گذاشت جلو و این منکر را برداشت تکلیف از گردن همه ساقط می گردد ولی مادامی که هنوز باقی است این منکر به قیام یک نفر نشد باز تکلیف هنوز باقی است اولی نشد دومی دومی نشد سومی چهارمی همین قسم واجب مستقرّ است تا وقتی که بر طرف گردد ناچار مثال می زنم برای توضیح مسئله شما رد می شوید از خیابان می بینید در یک مغازه ای در بازار یا راه مسلمین موسیقی که حرمتش مسلم است در شرع اسلام به صدای بلند دارد می زند رقاصه ها می خوانند بر تو واجب است که نهی کنی شما که نهی کردی اگر خاموش کرد بسیار خوب نکرد واجب است مسلمان دومی که می آید سومی مشتری چهارمی پنجمی که رد می شود تا این صدا بلند است تکلیف بر گردن همه باقی است ولی تا وقتی که دیگه حرف شنید خاموشش کرد آن وقت دیگه تکلیف الهی از همه ساقط می گردد معنی واجب کفائی همین است مادامی که این منکر قطع نشده هر کس که رد می شود برش واجب است که جلوگیری کند که شیوع پیدا نکند آن هم گناه علنی که کم کم هتک حرمت الهیه گردد.
ضمنا این معنی را هم یادآوری اهل ایمان بکند و در مقام نهی از منکر مثل این قسم منکرات به هر بیانی که مؤثرتر باشد انسان باید به آن بیان در مقام برآید که بلکه این منکر طرد گردد موارد فرق می کند یک وقت می بینید این شخص دکاندار مردی است متعصب متشرع نماز خوان روزه گیر بهش می گوئید ای برادر این حرام است تو که مسلمانی حاجی کربلائی تو دیگه چرا؟ این حرام است این بیان ممکن است موثر شود گاه می بینید که نه طرف این قسم تعصب ندارد آن قسم متشرع نیست که به گفتن اینکه این حرام است طرد نماید ممکن است مذاقش مذاق امور جدیده باشد و رعایت حفظ الصحه گردد به طور ملایم بهش بگو رفیق آقای تحصیل کرده این موسیقی خبر داری چقدر ضرر دارد خبر داری که دانشمندان اروپائی آمریکائی غیر آنها مفاسد موسیقی را چه جور بیان کرده اند و غریب ده مفسده از برای موسیقی ذکر نموده اند فهرستش را من مجملاً یادتان بیاورم در مقام بیان که می خواهید بیان کنید نسبت به اشخاص و بدانید همه دکترها گفته اند موسیقی موجب ضعف اعصاب است بلکه گفته اند که مرض ضعف اعصاب امروزه در جامعه بشر خطرش بیشتر از مرض سل شده مرض سل این قدر صعب العلاج است مرض ضعف عصب از او شدیدتر است.
علاوه مسئله ضعف عصب که می آورد یگانه عامل فشار خون است فشار خونی که بر اثر استماع موسیقی حاصل می گردد از امور دیگر نمی شود.
دیدم که در کتابی نوشته بود اخیرا دانشمندانی در آمریکا پیدا شده اند یک لایحه ای تقدیم مجلس سنای آمریکا کرده اند و در این لایحه ذکر نموده اند که مضرات موسیقی را و مرض های مهلکه ای که از این بلا نصیب جامعه می گردد از دولت آمریکا تقاضا کرده اند که این موسیقی عمومی را تعطیل دهند مردم را این قدر دچار امراض صعب العلاج ننمایند ولی واحسرتا مگر کسی گوش به حرف دانشمندان می دهد شهوترانی به طوری رایج گردیده دکترها دانشمندها هم هر چه بگویند مثل اینکه اثری ندارد علاوه این دو مرض امراض روحی عجیبی از این موسیقی عاید شنونده بدبخت می گردد که از آن جمله است ضعف اراده در امور نتواند تصمیم جدی بگیرد ضعیف الاراده اش می کند از جمله مفاسدی که ذکر کرده اند که مترتّب است بر همین موسیقی آن است که شخص را بی عاطفه می کند عواطفش را از دست می دهد محبت به نوع از کفش می رود کسی که علاقه به موسیقی دارد صریح تر بگویم بی غیرت تشریف دارد صفت غیرت را ازش می گیرد صفت تعصب را ازش می گیرد صفت حمیّت را ازش می گیرد بدبختش می کند هیچ قبحی دیگر در نزد او پیدا نمی گردد دیگر از مضرات و مفاسدی که ذکر نموده که مترتب است برایت عامل فساد که این قدر شیوع پیدا کرده یگانه عامل و مروج اشاعه فحشاء نوع این مفاسد نیز در همین موسیقی است همین موسیقی که مهیج شهوات است.
همین موسیقی است که سبب می گردد که شخص هیجان پیدا کند و شهوات آنها و چه و چه فلان دختر و فلان جوان می نشیند گوش می گیرد صدای رقاصه ها را.
قهرا چه بر سرش می آورد چه طور تهییجش می کند لذا همه فرموده اند دانشمندان راستی چنین است یگانه خیانت به خانواده خود بردن وسائل موسیقی تو خانه ها است رادیو ببرد بگذارد تحت اختیار دخترهای عزیزش پسرهای فطرت پاکش آن هم هی باز کنند بزنند و برقصند چه پیش می آید این دختر و پسر در آتیه چه خواهند شد که از همان اول وا دارند آنها را به این اموری که مهیج شهوات است بی غیرت کننده است بی عاطفه کننده است سستی بر اراده آورنده است اشاعه فحشاء دهنده است غرض از عرض بیان که اگر چنانچه ببینی طرف این قسم امور درش موثر است براش بیان کنید که بلکه انشاءاللّه توجه کند تغییر بدهد رگ غیرتش به حرکت آید این عامل فساد را موقوف نماید خصوصا انشااللّه در این دو ماه محرم و صفر که در پیش است ای مسلمانان واقعی آی حسینی ها آی اهل بیتی ها آی ایرانیانی که همیشه شما طرفدار اهل بیت بوده اید برای اینکه دو ماه عزای حسین است برای خدا این موسیقی علنی را موقوفش کنید خدا یاری تون کند خیرتان بدهد.
موفقتان بدارد سعی کنید به همین بیان که عرض کردم نه فتنه می خواد نه فساد نه ...
بلکه بالاتر از این من براتون عرض کنم در مقام نهی از منکر اگر چنانچه به زبان هم باز نشد آی کسانی که اهل قلم هستید شما هم یک مقاله هائی بنویسید تو این روزنامه هائی که کثیر الانتشار است خبردار کنید مفاسد این امور را که مسلمانان این قدر بدبخت نشوند گناهان علنی این قدر در دسترس فرد واقع نگردد حرمات الهیه حرف [حلال ]نگردد بیان کنید بنویسید بله چنین است که از عوامل فساد اول موسیقی و بعد زنهای لخت عکس های مهیج شهوات وای از مرکز فساد این سینماها سینماها لا حول و لا قوۀ الاّ باللّه العلی العظیم اگر چه در هفته گذشته یکی از علمای اعلام اطال اللّه عمره ایشان روزنامه ای دستشان بود مقاله ای بود خواندم خیلی خوشحال شدم گفتم عجب خدای را شکر من گمان نمی کردم تو روزنامه های ما این قسم حقیقتی نوشته گردد راستی جای تشکر است دیدم مقاله ای نوشته بود خلاصه مقاله این که مرکز فساد یعنی سینماها سینما کارش به جائی رسیده است که مهیج شهوات زنهای لخت و عورحرکات عاشقانه نشان جوان ها و دخترها دادن اینها از مرکز فساد که میان بیرون چی چی قوه ای درشون پیدا می شود در هر حدی که روزی صد درجه تنزل پیدا خواهد کرد دختران عزیز پسرهای محترم فطرت های پاک، این صور قبیحه این صور زننده نشان اینها بدهند اینها چه می شوند نوع مفاسد که از آن جمله دزدی های مسلحانه دیدم نوشته بود، مال همین سینماها است انتحار مال همین سینماها است بی حیائی بی عفتی مال همین سینماها است مسلمانان این دو ماهه محرم و صفر برای خاطر حسین ای جوانان عزیز عوض این مراکز فساد در این دو ماه مراکز اجتماع دینی را تقویت کنید مراکز فساد را تقلیل بدهید یک قدری هم این طرف بیایید واللّه حقیقت این طرف است دنیا و آخرت در خانه خدا و اهل بیت است آن جا مراکز فساد است ضرر دینی و اخروی نکبت ظاهریه نکبت باطنیه نصیب شما خواهد گردید امیدوارم انشاءاللّه این عرایض من امشب این دو موضوع را یادتان نرود نهی کنید من رو منبر نهی کردم شما هم هر فرد فردی واجب است برتون که نهی بفرمائید آنها هم که اهل قلمند بنویسید مغالطه ها را حلش کنید یکی از انواع فساد مغالطه های شیطانیه است یک دفعه می گوید یا می نویسد که بله دنیا رو به ترقی است این حرفها ارتجاع است کهنه پرستی چه چه فلان جوان بی خبر هم...
...
.
.
مغالطه های شیطانیه استناد به این حرف ها کند من امشب یک نمونه ای برای ارتجاع خدمت شنوندگان عزیز عرض بکنم تا بدانید چه مغالطه هائی می کنند این حرکات وحشیانه زنهای عور آرایش کرده در خیابانها علم به دست گرفتن و کشتن و چه و چه واللّه این ارتجاع است این است سینماها ارتجاع این میخانه ها ارتجاع است ارتجاع به کی؟ به پانصد سال قبل نه 1000 سال قبل نه این ارتجاع است به 2500 سال قبل که دوره توحش بشری بگم چه بگویم حالا اسمش را گذاشتند دوره تمدن بشری قرن طلائی قرن اتم 2500 سال قبل نمونه ای براتون عرض کنم دیدم نوشته بود نقل کرده بود از مجله ترقی شماره 844 این جمله را از آن نقل کرده بود یکی از مورخین بزرگ یونانی نقل کرده است در کیفیت شهر سارد که نوشته است شهر سارد پایتخت آسیای صغیر که ترکیه امروزه است نوشته است که در 540 سال قبل از میلاد حضرت مسیح حالا میشه چقدر تقریبا 2500 سال قبل می نویسد در آن زمان در آن شهر خیابانی بوده که از شمال تا جنوب مستطیل بوده این خیابان به اسم مؤسسش هارون بوده است و کیفیت این خیابان در این شهر در آن زمان این بوده که طرفینش این طرف و آن طرف این خیابان تمام میخانه ها میخانه شراب خانه و در هر میخانه ای از ده تا پنجاه کنیزهای ماهروئی تدارک کرده بودند که از مشرق زمین استخدام کرده بودند می خریدند و می آوردند در اینجا آن وقت که این میخانه ها از اول غروب تا صبح این دخترها در این میخانه ها جام شراب به دست گرفته هر کس که رد می شد شروع می کردند به رقص و ناز و عناد نمودن و راجع به اینکه فرد را به خود بکشند هر که رد می شد زانوش سست می گردید می رفت داخل میخانه بعضی از آنها تا صبح آنجا می ماندند و بعد نوشته است کیفیت این کنیزها را نوشته است این کنیزها را که وارد می کردند در محل مخصوصی صاحب میخانه ها به مبلغی می خریدند و می بردند تعلیمات لازمه یاد آنها می دادند و بعد سرقفلی زیادی می گرفتند و...
...
.
مضاعف این می فروختند این کنیزها را و این شهر یکپارچه شهوتران و یکپارچه مردمانش میخوارگان زنانش رقاصه ها و چه و چه بعدا می نویسد طولی نکشید این شهر به این عظمت پامال گردید سقوط پیدا کرد در اثر حمله کورش کبیر سلطان عجم به فاصله کمی همه را مسخر نمود این حرف دو هزار و پانصد سال قبل است ترا به خدا حالا ارتجاع اینه که یک وقت می بینید مملکت اسلامی رقاصه از خارجه بطلبد همچنین شنیده ام میگن از خارجه نمی دانم ایتالیا زهر مار فساد زنان رقاصه هی وارد می کنند رقص یاد بگیرند فحشاء یاد بگیرند خلق را در آنچه ارتجاعی که راستی نکبت این ارتجاع خواهد دامنگیر خلق شد هم در دنیا هم در آخرت چیز عجیب تری در این کتاب ...
...
...
دیدم نوشته بود کشور ما روزگارش به این جا رسیده است که سالی مبلغ 60 هزار تومان معین کرده است برای زنی که آوازه خوانیش بهتر از دیگران باشد برای تشویق یک همچنین شغل مهمی 60 هزار تومان جایزه تعیین کرده اند در حالی که در جهت فرهنگ مبلغ 5 هزار تومان جائزه تعیین کرده برای کسی که در سال بهترین کتابها را تنظیم و تالیف نموده است این دو تا را با هم بسنجید ببینید نظرها چگونه است چقدر اشتباه است خوب باید اینها را گفت خبردارشان کرد چرا این قسم خلق را سوق به شهوات می دهید نکنید این قسم مملکت را دیگه می خواهید به کجاها برسانید حد سقوطش دیگر تا چه اندازه دیگر چیزی باقی نمانده نیم نفسی مانده آنرا هم می خواهید از بینش ببرید لا حول و لا قوۀ الاّ باللّه فجایع مفاسد نه یک نه دو، هزارها و مگر می شود همه را بیان کرد حالا امشب همین دو سه کفایت است اگر خدا مدد کند برای مجالس دیگر می خواهیم در هر مجلسی چند مفسده از مفاسد اجتماعی تذکراتی دارم ولی فعلاً اهم از تمام اینها عمده چیزی که فعلاً پیدا گردیده یک مدتی آن است که اصل اسلام در خطر است اصل قرآن در خطر است از همه اش مهم تر است فعلاً باید اصل کار را درست نمود یعنی کفار را نگذاشت که دیگه شعائر اسلام را از بین ببرند قواعد ضروریه اسلام را پایمال نمایند مملکت ما لگدمال یهود و فرقه ای که بدتر از یهود است بنماید از اهم فرائض فعلاً این است و لذا مراجع تقلید شما علماء اعلام ما بالاخص آیت الله حکیم آیت الله خوئی آیت الله خمینی آیت الله شریعتمداری و آیت الله گلپایگانی و جمیع...
...
...
.
.
(پشت نوار) اطال اللّه عمرهم جمیعا همه آنها قیام نموده اند و سکوت بر خود حرام دانسته اند زیرا که سکوت سبب غلبه کفر است لذا ساکت نشدن من هم ما همه دارند صریحا بیان می کنند ما در مقام دفاع از حریم اسلام هستیم ما قیام نموده ایم نگذاریم حکمی از احکام ضروره اسلام پامال هوس و هواها گردد و دست استمداد به سوی قاطبه مسلمین دراز کرده اند علماء اعلام قیام کرده اند برای نهی از منکر به جمیع مسلمین هم اعلام کرده اند مسلمانان بیائید یاری ما کنید بر جمیع مسلمین هم واجب است امروز پشت سر مراجع تقلید همه یکصدا با وحدت کلمه همه با هم متحد شوند پشت سر علماء امروز روز فداکاری است امروز روزی است که از مال و جان دریغ در راه دین نداشته باشد خصوصا این کلمه را هم بگویم آی جوانهای عزیز امروز روزی است که شما بیش از دیگران هیجان داشته باشید امثال ماست که ما مردنی هستیم شما نسل آتیه اید اگر امروز مسامحه کردید روزگار ذلتی نصیب شما می گردد که تمنّای مرگ خواهید کرد مسلمانان مسلمانان بدانید به حق حسین قسم اگر شماها امروز علماها را تنها بگذارید یک روزگار ذلتی نصیب شماها خواهد گردید پامال دست یهود و بدتر از یهود تمنای مرگ خواهید کرد هیچکس هم به دادتان نخواهد رسید چرا امروز مسامحه کردید چرا امروز که روز قیام علماء بود چرا همتون همصدا نگردیدید و لا اله [واعتصموا بحبل اللّه ]جمیعا و لا تفرقوا مثل همان روز استمداد آقای ما حسین است ندانم که البته...
...
...
.
از وقتی که حسین حسین عزیز از مدینه حرکت کرد تا روز عاشورا همه اش استمداد استمداد هل من ناصر ینصرنی هل من ناصر ینصرنی نامه نوشت پیغام داد حجت را بر همه تمام کرد بعضی جاها آقا خودش پا می شد می رفت...
...
.
می کرد مثل فردا که آخر ماه ذالحجۀ الحرام است یا اینکه پس فردا وقتی که آقا می رسد به قصر بنی مقاصد از دور می بیند که خیمه بزرگی نصب است جلو خیمه شمشیری آویزان است فرمود دید اسبی هم در خیمه است نیزه ای هم نصب است فرمود این خیمه از کی است گفتند از عبداللّه بن جعفر1 است یکی از بزرگان و سران اهل کوفه بود حضرت فرستادند عقبش که بیا حسین با تو کار دارد این بدبخت نیامد گفت من از کوفه آمدم بیرون که گرفتار شماها نشوم آقا حسین که دلش شکست خود حسین پا شد آمد آی آقای مظلوم خود حسین برخاست آمد تا حسین آمد او برخاست ادب کرد تعظیم کرد حسین نشست او هم دست به سینه ایستاد مقابل آقا فرمود عبداللّه حاصل فرمایش حضرت فرمود اهل کوفه مرا دعوت کردند قول به من دادند که مرا یاری کنند فی الحال که من آمده ام شنیده ام رای شان تغییر کرده حاضر نیستند به من یاری نمایند عبداللّه تو در عمرت خیلی گناه کرده ای بیا امروز به یاری من تا جدم رسول اللّه تو را شفاعت کند تا این اندازه حسین استمداد می کند این بدبخت بی سعادت این قسم رحمت آمد در خانه اش زد عقب گفت یا حسین من راستی شنیده قضایا را و فهمیدم که اهل کوفه حاضر برای یاری تو نیستند تو هم تاب مقاومت نداری بالاخره یاری کردن من تو را هم فایده ندارد عوضش اسبی دارم که هر کس سوار او شود عقب هر کس برود به مقصد می رسد او هر چه فرار کند نجات می یابد شمشیری دارم برای چه چه حسین را به غیض آورد فرمود عبداللّه من که نیامده ام شمشیر از تو بخواهم من که نیامده ام اسب و نیزه از تو بخواهم من آمدم تو یاری کنی.
حسین برخاست یک کلمه هم بهش نصیحت کرد فرمود ای عبداللّه حالا که یاریم نکردی نصیحتت کنم از این صحرا برو که مبادا وقتی که ناله غربت من بلند گردد تو در این صحرا باشی که هر کس بشنود من سمع واعظتنا ولم یجبنا اکده اللّه علی من غیری فی النار.
2 هر کس صدای استغاثه ما اهل بیت را بشنود و یاری نکند خدا او را به رو در آتش خواهد انداخت حسین برگشت عبداللّه یاری حسین نکرد درست شد رفت راحت نشست و اللّه یک روزگار ذلتی نصیب عبداللّه شد که هی می گفت آه از آه کاش آن روز دست از یاری حسین برنداشته بودم وقتی آمد پیش ابن زیاد گفت ای عبداللّه حرفهای تو را با حسین شنیده ام معلوم میشه که تو جزو یاران با وفای یزید نبوده ای عبداللّه فکر کرد که این ملعون می خواهد او را بکشد به یک بهانه ای از مجلس ابن زیاد در آمد سوار بر اسب رفت مخفی شد ابن زیاد هم عده ای مأمور معین کرد عقبش رفتند بالاخره این بدبخت را این محل به آن محل تا رسید کربلا سر قبر حسین هی سر می زد زمین مرثیه می خواند اشک می ریخت می گفت یا حسین آن روز یاری تو نکردم ببین چه طور گرفتار شدم بالاخره عاقبت الامر کارش رسید به این جا که بعضی از کتب تواریخ نوشته اند خودش انتحار کرد غرق کرد خودش را انداخت در آب در اثر این که می خواستند بگیرندش و بکشند غرضم پشیمانی آتیه است حسین که استمداد می کرد بدانید این جمله را نه برای شخص خودش بود استمداد دین هل من ناصر ینصرنی آیا کسی هست که یاری کند دین خدا را ایها المسلمون امروز ناله علمای اعلام شما بلند است هل من ناصر ینصرنی دین اللّه ما بالاخره در معرض خودمونو انداخته ایم این کار تمام شدنش آن است که شما هم باید بتمام قوت قلب با حرارت دینی از خود گذشتگی همه یک کلمه وحدت پیدا کنید پشت سر علماء اعلام پشت به پشت هم دهید با وحدت کلمه پشت سر مراجع تقلید مواظبت کنید خصوصا در این عصر عاشورا در این عصر عاشورای حسین در این مجالس حسینی جمع گردید ذکر حسین را بلند کنید شعائر دین را رعایت کنید و در این مجالس هم خطبای عظام باید خلق را بیدار و هشیار نمایند.
ضمنا یک کلمه ای هم به نظرم آمد تذکر بدهم خدمت آقایان ممکن است یک وقت مخالفین قرآن از دروازه یک نفر را بفرستند لباس بپوشند عمامه سرش بگذارند بیاید یک وقت برود روی منبر نغمه شیطانی بلند کند حواستان باشد کسی که می رود روی منبر اگر بشنوید که خلاف مقام روحانیت خواست غلطی کند بدانید نشستن در آن مسجد حرام است ...
نباشید آقا مجلس عزای حسین مستحب ولی اگر چنانچه مجلس توهین به عالم شد نعوذ باللّه حرام است نشستنش مبادا بنشینید شخصی که می دانید این طرفدار ظالم است توهین کننده به مقام روحانیت است توهین کننده به قرآن است حرام است نشستن پای منبر او این را متوجه باشید آقا حاضرین به غائبین برسانند اینها هم از امور لازمه است اینها خطرناک است مبادا خدا نکرده چنین امری پیش بیاید این را من باب احتیاط امشب یادآوری نمودم شما را و ضمنا هم یقین بدانید که به خدا قسم اگر چنانچه مسلمین امروزه همه با هم یکصدا گردند پشت سر علماء طولی نمی کشد که به کلی ورق بر می گردد یقین بدانید قسم نمی خواهد بخورم بحق حجت ابن الحسن قسم بنده مثل آفتاب پیشم روشن است که اگر چنانچه مسلمین متحد متفق گردند همه یک دل یک جا همه یکصدا پشت سر علماالقران القران الاسلام الاسلام به حق حجه ابن الحسن قسم طولی نمی کشد علم کفر سرنگون خواهد شد و لکن شرطش همین است که اگر امروز کسی مسامحه کند در این اتفاق در این اتحاد بزرگترین ضربتی است که به پیکر اسلام زده به پیکر قرآن زده است امروز روزی است که خلق یکدیگر را جمع کنند وحدت نظر پیدا نمایند و بدانند به مقصد هم خواهند رسید ممکن است بعضی بگویند که چه می گویند شما در مقابل چه هستید نه زوری دارید توپی، تفنگی، بمبی شما که اسلحه ندارید در مقابل قوای مسلحانه چه طور می توانید عرض اندام کنید بنده عرض کنم خدمت شما همه بلا شک ما دو قوه داریم که [به ]برکت این دو قوه هر چه هم طرف قوای ظاهریه اش تکمیل باشد به خدا همه اش خنثی می گردد در مقابل این دو قوه که خدا انشاءاللّه این دو قوه را نگیرد.
روز به روز زیادترش کند قوه اول قوه ظاهریه قوه دوم قوه معنویه اما قوه ظاهریه عبارت است از اتفاق اتحاد مسلمین مسلمین جمیع طبقات وقتی که همه با هم شدند کی می تواند حرفی بزند کدام بدبخت است که بتواند سر بلند کند مقابل جمعیت مسلمین 20 میلیون جمعیت که بگویند قرآن کدام نفس است که بیرون آید نفس ها همه قطع خواهد گردید کدام قوه است که جلوش را بتواند بگیرد و این از قوه اول این همان قوه است که در هشتاد سال قبل 4 دولت قوی را که خواستند ایران را مستعمره خود کنند به شرکت دخانیات همه را عقب زد و چطور ایران را نجات داد یک وحدت کلمه ای نصیب ایران گردید به برکت بزرگوار حجت الاسلام میرزای شیرازی اعلی اللّه مقامه نوّر اللّه ...
.
.
اگر چه فرضا طول بکشد ولی عیبی ندارد برای وحدت کلمه ببینید کار به کجا رسید پس از این که ناصرالدین شاه امضاء کرده خودش مسئله شرکت را کار هم تمام شده یک صد هزار نفر دولت انگلیس فرستاده در ایران که شرکت را تأسیس نموده اند که مرحوم حجت الاسلام می نویسد به شاه این بر خلاف مصالح عالیه مسلمین است باید لغو شود شاه نوشت مقداری مصالح را بنظر خودش آخرش نوشته بود که آقا شاه مملکت چیزی را که امضاء کرد که نمی تواند برگردد.
میرزا جواب داد فرمود آنها جوابشان با خود من تو چکار داری برو کنار بعد که فتوای تحریم را که داد اللّه اکبر که چه شد تمام ایران قلیان کش ها سیگارکشهای چندین ساله همه ترک نمودند بلکه کار شیرینی هم کردند قلیان ها را می شکستند می رفتند تو دل دستگاه شرکت می ریختند که ببینید ما مسلمانان این جور هستیم مجتهد ما مرجع تقلید ما حکمی که کرد این طور مؤثر است بالاخره دستگاه شرکت متزلزل چسبیدند به شاه که ما به اطمینان تو آمدیم به ایران این شرکت را گرفتیم تو امضاء کرده باید از طریق روحانیت خودت درستش کنی ناصرالدین شاه می فرستد بزرگان علماء تهران را که در رأس آنها آیت الله آشتیانی1 که راستی هر وقت پس از گاهی بنده که تاریخ یادم می آید به قدری دلم خنک می شود و می گویم آی آشتیانی آی شیخ فضل اللّه نوری2 آی سید حسن مدرس3 رحمت خدا به روح و روان شما باد ببینید اینها چه جور می کردند این مراجع بزرگ تو مجلس ناصرالدین شاه کذائی ناصرالدین شاه رو کرد به این آقایان بزرگ گفت آقایان من که شاه مملکت هستم کاری کرده ام امضاء من هم رد خور ندارد میرزای شیرازی مجتهدی بیشتر نیست شما هر کدامتان لنگه میرزا هستید شما باید فتوای میرزا را لغو کنید به آشتیانی گفت رشوه هم بهش داد گفت تو خودت لنگه میرزائی تو باید بکنی تا این را گفت آشتیانی مرحوم شیخ نوری مرحوم و مابقی همه با هم گفتند ما همه غلامان میرزای شیرازی هستیم فرمانده ما میرزای شیرازی است ما همه تحت حکم اوییم حکم او حکم امام زمان است حکم امام زمان حکم پروردگار ما است که همچین جرئتی می کند همه یک دفعه از جلوی شاه پا شدند آمدند بیرون شاه دید خیر هیچ نمی شود فرستاد پیش شرکتچی من عاجزم اینها هیچکس حاضر نیستند همه تابع اند دیگر بعد چه کردند لااله الااللّه رفتند شیطنت هم کردند و کاری خواستند بکنند نشد دیگر حالا طول می کشد بماند نخواستم جریان قضایای تحریم دخانیات را بگویم عرضم وحدت کلمه است امروز روزی است که باید اغراض بره کنار حیثیات بره کنار همه مسلمین برای اصل دین بترسند و بلرزند بگویند باز فعلاً اصل دین را باید نگاه داشت حالا که آنها این قسم تجمع و تعصب کرده اند مسلمین هم برشان واجب است در مقابل آنها تجمع کنند پشت سر مراجع تقلید آنها سکوت را حرام دانسته اند ما هم سکوت را حرام می دانیم از اینجا صداهای دیگر با صدای گوینده مخلوط شد قابل درک نیست.
چرا در متن عبارت دست برده اند صاحب سخنرانی عبدالحسین است نه ابوالحسن.
آقای ابوالحسن دستغیب دستگیر شده است.
این اوراق در پرونده او ضمیمه شود تا مورد بهره برداری بخش بازجویی قرار گیرد از لحاظ موضوعی بهره برداری شده است.
18 /3

توضیحات سند:

* ادامه خطبه نامفهوم و غیر قابل فهم است.
1ـ برگ خبر گزارش، بدین شرح است : تاریخ : 3 /3 /42 شماره : 3693 /5 از : شهربانیهای فارس به : تیمسار معظم استاندار فارس و بنادر درباره مجلس وعظ در مسجد جامع محترما رونوشت گزارش قسمت مربوطه در مورد صحبت های آقای سید عبدالحسین دستغیب در مسجد جامع جهت استحضار به پیوست تقدیم می دارد.
سرپرست شهربانیهای فارس سرهنگ شاه خلیلی گیرندگان : شهربانی کل کشور ـ اداره اطلاعات به انضمام رونوشت گزارش جهت اطلاع ریاست سازمان اطلاعات و امنیت فارس به انضمام رونوشت جهت اقدام شایسته بخش 2 3 /3 /42 ر.ک: ضمیمه شماره 28 1 ـ فرد مورد نظر عبیداللّه بن الحرّ می باشد که به اشتباه عبداللّه بن جعفر نوشته شده است.
2 ـ صحیح عبارت بدین شرح است: من سمع واعیتنا اهل البیت و لم یجبها اکّبه اللّه علی منخریه فی النّار «کسی که ندای کمک ما اهل بیت را بشنود و جواب ندهد خداوند او را به رو به دوزخ درافکند.
ر.ک : موسوعۀ کلمات الامام الحسین، ص 368 1ـ مرحوم آیه اللّه حاج میرزا احمد آشتیانی (1300 ـ 1395) فقیه، عالم، معلم اخلاق، فیلسوف بزرگ معاصر، فرزند مرحوم حاج میرزا حسن مجتهد آشتیانی، عالم مجاهد عصر ناصری، در سال 1300 هجری قمری در تهران متولد شد.
دروس سطح فقه و اصول را در محضر پدر و سپس محضر اساتید بزرگی چون میراز هاشم رشتی، سید محمد یزدی، حکیم کرمانشاهی، حکیم اشکوری، کسب فیض کرد.
سپس در سال 1340 راهی نجف اشرف شد، محضر مرحوم میرزا محمد حسین نایینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی را درک کرد و خود به تدریس فلسفه مشغول شد.
در سال 1350 به ایران مراجعت کرد و در تهران رحل اقامت افکند و به تدریس و تدوین و تألیف کتب فقهی، اخلاقی و اجتماعی مشغول شد.
مرحوم آیه اللّه حاج میرزا احمد تا زمان حیات خود، متصدی مدرسه علمیه مروی بود که در آن روزگار، بزرگترین حوزه درسی علوم دینی تهران به شمار می رفت.
از مرحوم میرزا احمد آشتیانی، بیش از 88 رساله به جای مانده، از جمله: رساله ی قول ثابت/ طرائف الحکم/ نامه رهبران / چهارده رساله /مقالات احمدیه / سرمایه سخن / اخلاق / رساله ولایت دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، صفحه 408 2ـ شیخ فضل اللّه نوری که از فعالین نهضت مشروطه بود به دلیل مخالفت با انحرافات مشروطه طلبان، طرح مشروطه مشروعه را ارائه داد و در 13 رجب (میلاد امام علی(ع)) سال 1326 ه .
ق در میدان اعدام تهران جان خویش را بر سر طرح خود گذاشت و به شهادت رسید.
2ـ سید حسن مدرس (1287 ــ 1357 ه .
ق) از چهره های برجسته سیاسی ـ مذهبی تاریخ معاصر ایران، تحصیلات مقدماتی را در اصفهان و علوم تکمیلی را در عتبات عالیات، در محضر اساتید بزرگی چون آخوند خراسانی گذراند و پس از نیل به درجه اجتهاد به اصفهان بازگشت و به تدریس فقه و اصول مشغول شد.
در دوره دوم مجلس شورای ملی (1327 ه .
ق) به عنوان یکی از پنج نفر مجتهد ناظر بر امر قانونگذاری از سوی مراجع تقلید و علمای نجف انتخاب و وارد مجلس شد.
در دوره سوم نیز به نمایندگی مجلس انتخاب گردید.
وی در جریان کودتای رضاخان دستگیر و تبعید گردید اما پس از آزادی، مجددا از سوی مردم انتخاب شد و به مجلس رفت.
وی در مجلس چهارم سمت رهبری اکثریت مخالف رضاخان را به عهده داشت.
در دوره پنجم و ششم مجلس شورای ملی با تبدیل حکومت مشروطه به جمهوری که رضاخان طالب آن بود، مخالفت ورزید و مجلس را از تصویب آن منصرف ساخت.
در مقابل خودسریهای رضاخان سخت ایستاد چنانکه شاه کسی را مأمور ترور او کرد و چون مدرس جان به سلامت به در برد، او را به خواف و کاشمر تبعید کرد.
یازده سال بعد در 27 رمضان سال 1357 .
ه .
ق مأموران شاه وی را مسموم ساختند.
وی دارای خصال برجسته ای بود و علی رغم نفوذ سیاسی ـ مذهبی د ر کمال زهد و سادگی روزگار می گذراند.
قبر وی در آن سامان زیارتگاه مردم است.
[کوثر، ج 1، ص 156]

منبع:

کتاب شهید آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک صفحه 82






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.