صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بر عموم اهالى متدین اصفهان1 لازم است که به تمام قوا در نهضت مقدس2 مذهبى به رهبرى حضرات آیات‌اللّه‌ عظام مراجع تقلید اطال اللّه‌ بقائهم به منظور دفاع از حریم اسلام و مسلمین پدید آمده تا حصول نتیجه قطعى شرکت نمایند

تاریخ سند: 16 خرداد 1342


بر عموم اهالى متدین اصفهان1 لازم است که به تمام قوا در نهضت مقدس2 مذهبى به رهبرى حضرات آیات‌اللّه‌ عظام مراجع تقلید اطال اللّه‌ بقائهم به منظور دفاع از حریم اسلام و مسلمین پدید آمده تا حصول نتیجه قطعى شرکت نمایند


متن سند:

تاریخ‌:16 /3 /1342
بسمه تعالى

بر عموم اهالى متدین اصفهان1 لازم است که به تمام قوا در نهضت مقدس2 مذهبى به رهبرى حضرات آیات‌اللّه‌ عظام مراجع تقلید اطال اللّه‌ بقائهم به منظور دفاع از حریم اسلام و مسلمین پدید آمده تا حصول نتیجه قطعى شرکت نمایند و با حفظ نظم و آرامش از هرگونه اقدام مؤثرى کوتاهى نکنند.3 اکنون دین خدا در معرض مخاطره دشمنان اسلام قرار گرفته و اندک مسامحه‌اى موجب خسران دنیا و آخرت خواهد بود.4
حسین الموسوى الخادمى
الاحقر ابوالحسن الموسوى شمس‌آبادى
محمد الاحمد آبادى (طبیب‌زاده)
الاحقر ابطحى سدهى

توضیحات سند:

1ـ دکتر صلواتى در مورد نحوه تعطیلى بازار اصفهان مى‌گوید:«در اصفهان روزهاى یازدهم محرم هیأت بنى فاطمه که دسته معتبرى است براى عزادارى به بازار اصفهان مى‌رود. و مخصوصاً در دوران طاغوت اشعار انقلابى و شعارهاى زنده‌اى داشتند و مرحوم مرشدزاده، مداح این هیأت بود، که به او (مرشد میرزا) مى‌گفتند (در اصفهان به مرثیه‌خوانهاى مجالس عزادارى مرشد مى‌گویند).
نظر ما این بود که پس از مرثیه‌خوانى و سینه‌زنى در بازار برنامه‌مان را اجرا کنیم و مى‌خواستیم که بازاریها به عنوان اعتراض مغازه‌ها را چند روزى تعطیل کنند. قرار بود مرحوم مرشدزاده مطالبى در این رابطه بگوید، مأموران دولتى هم دورش را گرفته بودند که باید براى سلامتى شاه دعا کند و نام او را ببرد، ایشان مجبور شد که بگوید در جلسه آخر دعا مى‌کنم، که بین راه نتوانست تحمل کند و از دست آنها فرار کرد، کار ما هم به نتیجه نرسید، هیأت تا میدان امام (نقش جهان) رفت ولى بنده و دوستان تنها چند شعار به نفع امام دادیم و مختصر درگیرى با مأموران داشتیم.
حسین صاحبان‌پور در مورد تعطیلى بازار مى‌نویسد: «وقتى که فهمیدیم، 15 خرداد، امام را دستگیر کردند، با عده‌اى از دوستان از جمله به برادر حسن حداد، که تراشکار است گفتم: چکار کنم؟ گفت: ببندید، پس ما با دوچرخه، دور شهر مى‌گشتیم و به برادرها مى‌گفتیم که، بیایید مسجد جارچى به این طریق، دویست تا سیصد نفر، جمع شدیم. آمدیم، اول بازار و شعار اولى را من دادم و همه همکارى کردند. ما به عنوان آشوبگر، به مغازه‌ها ریختیم و فریاد زدیم: یا مرگ یا خمینى من به سمت بازار نجارها رفتم، دیدم که مغازه‌ها در حال بستن هستند، یک دقیقه نشد که بازار بسته شد. به سمت خیابان دویدم، تا آنجا را هم به اعتصاب بکشانیم. بعضى مغازه‌ها واقعاً طالب بودند، حتى مى‌خواستند و قسم مى‌دادند، که ما شیشه‌هایشان را بشکنیم تا بدین بهانه مغازه را ببندند. خیابان شاهپور، همگى استقبال کردند و از این تظاهرات و شیشه شکستن‌ها، خوشحال بودند، چون وقتى، مأموران امنیتى مى‌گفتند: چرا بستى؟ اینها مى‌گفتند‌: چون امنیت نیست.
ر.ک: حماسه پانزده خرداد در اصفهان
2ـ ساعت چهار صبح روز 12 محرم (15 خرداد 42) نیروهاى امنیتى و انتظامى، پس از محاصره منزل امام در قم و ورود به منزل از طریق دیوار، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل نمودند و در یکى از بازداشتگاهها نگه داشته و پس از مدتى به پادگان «عشرت‌آباد» بردند. قبل از طلوع آفتاب خبر دستگیرى امام در قم و سپس در سایر شهرها منتشر و موجب تشدید هیجان مردم گردید و وضعیت فوق‌العاده‌اى بر قم، تهران و دیگر شهرها حاکم گردید و درگیرى‌هاى گسترده به تدریج از ساعت ده صبح در تهران و قم آغاز شد و کشتار در خیابانهاى اطراف صحن مطهر حضرت معصومه (س) تا ساعت 5 بعد از ظهر ادامه داشت. تعداد زیادى از مردم در روز پانزده و شانزده خرداد بازداشت و بعضى از آنها پس از مدتى مرخص و عده‌اى نیز به حبسهاى طولانى محکوم شدند و حکومت نظامى اعلام شد. دستگیرى امام تا 18 فروردین 43 ادامه یافت و طى این 10 ماه، ایران دستخوش رویدادهاى فراوانى بود. رژیم با وجود امکانات تبلیغاتى وسیع، و به رغم مصرف میلیونها تومان توسط سفارتخانه‌هاى خود در کشورهاى خارجى به منظور خرید صفحات جراید، و سانسور شدید مطبوعات داخلى، نتوانست بر اراده مردم مسلمان ایران فایق آید و دستگیرى و شکنجه علما، روحانیون و دیگر قشرهاى ملت نتیجه‌اى نبخشید.
3ـ مهندس میرمحمد صادقى در مورد شروع نهضت حضرت امام(ره) در اصفهان مى‌گوید: «ابتدا، علما را، در خانه حاج مهدى شکوهنده، جمع کردیم. یادم مى‌آید که، آیت‌اللّه‌ اشنى آمد و عمامه‌اش را زمین زد و گفت: این چه افتضاحى است؟! چطور مرجع تقلید را گرفتند!، در آن جلسه، حجج اسلام مرحوم فخرالدین کلباسى و منوچهر منصورزاده و شیخ مهدى مظاهرى حضور داشتند و از علماى بزرگ اصفهان، آیت‌اللّه‌ خادمى و آیت‌اللّه‌ شمس‌آبادى و آیت‌اللّه‌ طیب و میرسیدعلى ابطحى، بودند. نتیجه جلسه، نگارش نامه خطى به تاریخ 16 /3 /42 بود که به امضاى این آقایان رسید.نامه، حاکى از دعوت مردم به تعطیلى بود.
ر.ک: حماسه پانزده خرداد در اصفهان
4ـ آقاى حسن حداد در مورد این روز مى‌گوید:
ساعت دو، سه بعدازظهر عاشوراى 42، طلبه جوانى که رابط بین ما و قم بود، با اضطراب به درب مغازه اینجانب واقع در خیابان چهارباغ پایین جنب مدرسه تبریزى آمد و گفت: آقا[ى خمینى] را دیشب دزدیدند!
لحظاتى به هم نگریستیم و مات بودیم! بعد من به او گفتم: منزل آیت‌اللّه‌ خادمى برو من هم مى‌آیم، دقایقى بعد، از راه دیگر با دوچرخه به منزل آیت‌اللّه‌ خادمى رفتم، درب منزل را زدیم، مشهدى قربانعلى پشت درب آمد، به او گفتم: به آقا بگو حداد است، جواب داد: خواب است، گفتم: برو بیدارش کن، کار مهمى است.
او برگشت به داخل خانه، دو یا سه دقیق بعد مرحوم آیت‌اللّه‌ خادمى(ره) با سروپاى برهنه و پیراهن بر تن شتابان به درب منزل آمد و گفت: چه خبر شده؟
پاسخ دادم: این طلبه مى‌گوید: دیشب آقا را (آیت‌اللّه‌ العظمى روح‌اللّه‌ خمینى) دزدیدند. لحظه‌اى مبهوت شد، به طلبه گفت: برو به مدرسه صدر و به همه اطلاع بده من حالا مى‌آیم. طلبه شتابان رفت، به من دستور داد جلسه را امشب تشکیل بدهم.
نام جلسه هسته مرکزى بود، که از چندین نفر مبارزان مذهبى سابقه‌دار و کار کشته تشکیل مى‌شد به رهبرى آیت‌اللّه‌ خادمى(ره)، این جلسه هفتگى بود، مسائل کشور و اخبار داخلى و واصله از مبارزات روحانیت و ملت مسلمان را در سایر نقاط ایران بررسى و اقداماتى در جهت یارى و همکارى آنها ترتیب داده مى‌شد. البته مستقلاً نیز اقدامات در جهت احیاى اسلام و مبارزه با اعمال شاه و برنامه‌هاى بیگانگان در شهر اصفهان ترتیب مى‌دادند.
در آن زمان تشکیلات خوشه‌اى مخفى نسبتاً بزرگى داشتیم، که حوزه‌هاى سه یا چهار نفرى تشکیل مى‌شد، هر حوزه نشر حوزه‌اى داشت که رابط بود و برحسب رشته شغلى یا آموزشى دسته‌بندى شده بودند و مسؤولانى داشتند که نهایت به هسته مرکزى ختم مى‌شد.
اعضاى هسته مرکزى عبارت بودند از‌: مرحوم آیت‌اللّه‌ خادمى، حاج عباس انصارى، حاج‌آقا رضا کلاهدوزان، مهندس میرمحمد صادقى، حاج على تابش، حاج‌تقى هسته‌اى و این جانب حسن حداد که با حوزه‌ها و تشکیلات مربوط بودم و اداره مى‌کردم.
این تشکیلات در شهر اصفهان، نجف‌آباد، شهرضا، جى، خمینى‌شهر، کاشان، گسترش یافته بود عمده نیروهاى آن از محصلان، دانشجویان، فرهنگیان، کارگران، بازاریان تشکیل یافته بود. در آن حوزه‌ها درسهایى از قرآن، مسأله‌اى از رساله عملیه، اخبارى از وقایع روز، تفسیرى از مسایل جارى و بالاخره ترتیب اجراى کارى که برنامه روز تشکیلات بود، داده مى‌شد، مانند: خودسازى، امر به معروف و نهى از منکر، پخش اعلامیه‌ها، تکثیر اعلامیه‌ها، بحث تبلیغات، شرکت در مجالس و مراسم مذهبى، تشکیل مجالس و مراسم مذهبى، ایجاد انجمنهاى مذهبى در مدارس، کارخانجات، مساجد، و ... شرکت در تظاهرات و کارهاى عمومى مانند راهپیمایى عاشورا از سال 40، 41، الى 53 و به ویژه قیام 15 خرداد سال 1342، البته بسیارى از اعضاى این تشکیلات شخصیتهاى شناخته شده و مورد اعتماد مردم بودند که هر کدام به تنهایى مقدار زیادى از مردم را براى مبارزات اسلامى به همراه داشتند.
شب روز بعد از عاشورا فرا رسید، جلسه هسته مرکزى در منزل حاج‌آقارضا کلاهدوزان محله پشت مسجد شیخ ‌لطف‌اللّه‌ تشکیل شد. حاج عباس انصارى اتومبیلى تهیه کرد و به اتفاق، حاج‌آقا حسین خادمى(ره) را بعد از اداى نماز مغرب و عشا از مسجد دارالشفاء به محل جلسه بردیم.
بعد از مبادله اخبار، تصمیم بر ایجاد اعتصاب در اصفهان گرفتیم. براى این کار قرار شد هر یک از اعضاى جلسه در حیطه نفوذ خود زمینه را آماده سازد. مثلاً حاج‌عباس انصارى و حاج‌آقا کلاهدوزان بازار بزرگ را آماده، فرهنگیان مدارس و دانشگاه را و آیت‌اللّه‌ خادمى(ره) روحانیت را و این جانب که رابطه مستقیم با تشکیلات داشتم اعضاى را براى تظاهرات به بازار بیاورم.
جلسه روحانیون قرار بود، همان شب در منزل مستجاب الدعوۀ، خیابان فروغى تشکیل شود که بنابر احتیاط در کوچه مقابل منزل او، در منزل آقاى شکوهمند معلم قرائت قرآن تشکیل شد و آیت‌اللّه‌ خادمى سپس، به محل رفتند و ترتیب تعطیل نمودن درس مدارس مذهبى (حوزه‌هاى علمیه) و نماز مساجد را دادند.
ر.ک: فصلنامه یاد شماره 39 ـ40 سال 74

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج آقاحسین خادمی به روایت اسناد ساواک صفحه 17

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.