صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : وضع انتخابات

تاریخ سند: 24 مرداد 1346


موضوع : وضع انتخابات


متن سند:

به : 322 از : 20 /7/م شماره : 16311 /20 /7/م راجع به نمایندگانی که انتخاب شده اند اعتراضاتی به عمل آمده و در محافل و مجامع مختلف به نحوی از انحاء درباره سوابق سوء این افراد تذکراتی داده شد و می شود که در خور بررسی است از جمله کسانی که خیلی به آنها حمله می شود عباس فروتن مسئول تبلیغات حزب ایران نوین است که از تهران انتخاب شده است1 در مهمانی چند شب پیش پروفسور عدل از طرف ناطقین به این موضوع اشاره شده و گفته اند کسی که خانمش در بار ماکسیم (لاله زار نو) خدمت می کرده چگونه به عنوان نماینده تهران می تواند به مجلس برود و همچنین گفته اند که این شخص هنگامی که از طرف آقای معینیان وزیر وقت اطلاعات به عنوان معاون وزارت اطلاعات منصوب می شود سازمان اطلاعات و امنیت کشور طی نامه ای به عنوان نخست وزیر و وزیر مربوطه می نویسد2 که این شخص بهیچوجه صلاحیت داشتن این پست را نداشته و ندارد و باید برای او جانشین دیگری انتخاب کرد حالا همین شخص که سازمان امنیت به موقع خود او را برای معاونت یک وزارتخانه صالح ندانسته به عنوان نماینده تهران به مجلس می رود و مسئول تبلیغات حزب ایران نوین هم هست.
همچنین درباره دکتر عبدالرسول عظیمی3 مدیر روزنامه پیغام امروز نیز مطالب فراوان می گویند که کلیه این مطالب درباره سوءاستفاده ها و کارچاق کنی های این شخص دور می زند که واقعا جالب و بیشتر آنها را نیز خود شخصا تأیید می کنم.
از جمله می گویند که این شخص مرتبا از افرادی که دارای سوابق سوء هستند و نمی توانند گذرنامه بگیرند پول دریافت می دارد و برای آنها گذرنامه می گیرد و مطلب دیگری که بسیار جالب است موضوع گنجاندن نام چند تن در لیست آنهایی است که سابقا به عنوان مدیر و یا خبرنگار روزنامه در کلاسهای روزنامه نگاری شرکت کرده و در سال گذشته روی یک جریاناتی دارای دانشنامه لیسانس شده اند مثل شاهنده4 ـ کاظم مسعودی5 ـ جهانبانوئی6 و غیره این مطلب را حتی مجله خوشه من غیرمستقیم در شماره دیروز درج کرده است.

توضیحات سند:

1ـ در سندی به شماره 14470 /20 ه 4 مورخه 3 /5 /46 در رابطه با چگونگی انتخاب مشارالیه آمده است : «روز 31 /4 /46 آقای عباس فروتن کاندیدای نمایندگی مجلس شورای ملی به ساختمان مرکزی حزب ایران نوین، به اطاقی که آراء می نوشتند مراجعه و اظهار می نماید : اسم من در یکی از کارت ها نوشته نشده.
آقای قراچورلو سرپرست آراءنویسان حزب ایران نوین به ایشان می گوید : برای شما پنجاه هزار رأی خواهیم نوشت شما دیگر چه می خواهید در صورتی که خود شما نمی توانید 200 عدد رأی تهیه کنید.
» 2ـ این نامه به شرح زیر است : «جناب آقای منصور نخست وزیر محبوب ایران نظر براینکه عباس فروتن لیاقت و شایستگی برای قبول مسئولیت و تصدی امور حساس وزارت اطلاعات را ندارند کارمندان صدیق و وفادار به آقای وزیر در غیاب ایشان نامبرده را برای سرپرستی خود نمی پذیرند.
بدینوسیله از جناب آقای نخست وزیر درخواست می نماید آقای مهندس عاطفی مدیرکل رادیو ایران یا آقای معز معاون وزارت اطلاعات را به سرپرستی این وزارتخانه تعیین فرمایند.
کارمندان وزارت اطلاعات» 3ـ عبدالرسول عظیمی فرزند محمدرضا در سال 1301 ه ش در شیراز متولد شد.
وی پس از سپری نمودن مقدمات تحصیلی، از دانشگاه تهران در رشته حقوق لیسانس و در رشته روزنامه نگاری فوق لیسانس و در رشته حقوق جزاء دکتری گرفت.
نامبرده ابتدا در وزارتخانه های فرهنگ و دارایی بکار پرداخت، سپس مشغول کار وکالت شد و به دلیل اشتغالات روزنامه نگاری تقاضای انتظار خدمت کرد.
وی مدیر مسوول روزنامه پیغام امروز، سردبیر روزنامه کیهان و مسوول هیئت مدیره روزنامه نگاران بود.
عبدالرسول عظیمی یکی از خبرنگاران مورد نظر سفارت شوروی در ایران جهت دعوت در کنگره خبرنگاران خلق آزاد در کوبا بود.
مشارالیه در زمینه سیاسی و احزاب فعالیت داشت و بر اساس منافع شخصی و خط مشی های حکومت با اکثر جریانات، احزاب و گروهها از جمله، جبهه ملی، حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، جمعیت نهضت آزادی، جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی، حزب زحمتکشان، حزب ایران نوین و حزب رستاخیز همکاری می نمود و در مجلس با توده ایها رابطه داشت.
عبدالرسول عظیمی در عرصه روزنامه نگاری، قلمش را تنها در راه خدمت به نظام ظالم پهلوی و کسب پول بکار برد و از راههای مختلف با تهدید و ارعاب، به رشوه گیری از افراد، مسوولین، مؤسسات دولتی و خارجی، مجلس شورا اقدام می نمود، از جمله : در سال 1344 از شرکت واحد تقاضای شش هزار تومان وجه کرد و چون با تقاضایش مخالفت کردند مبادرت به درج انتقاداتی از شرکت مزبور نمود، و از برادران رشیدیان و بانک تعاون توزیع به دلایل نامعلوم ماهانه دوهزار تومان دریافت می کرد و در سال 1346 در جایی اظهار داشت که سفارت اسرائیل در تهران میلیونها تومان پول به روزنامه های ایران بخصوص اطلاعات و کیهان، (که عظیمی سردبیر آن بود)، می دهد تا مقالاتشان را به نفع اسرائیل و ضرر اعراب بنویسند.
وی همچنین در سال 1347 چهل هزار تومان از سندیکای گندم فروشان گرفت تا مطلبی درباره گرانی نان در روزنامه پیغام امروز ننویسد و بدلیل ممانعت دکتر پویان از دادن پول و آگهی تبلیغاتی، شروع به انتقاد از او در روزنامه کرد و پس از گرفتن پول، مقالات انتقادی قطع شد.
نامبرده در همین سال به خاطر اینکه منوچهر گنجی، رئیس مرکز مطالعات بین المللی پهلوی شیراز، رپورتاژ تبلیغاتی به او نمی داد، در روزنامه اش بر علیه او مقاله نوشت.
وی با تعریف و تمجید از کارهای وزراء در روزنامه از آنها، رشوه می گرفت و از وابسته مطبوعاتی آلمان تقاضای مبلغ زیادی پول نمود تا علیه فروشگاههای فردوسی در پیغام امروز مقاله ننویسد.
مشارالیه در سال 1334 به عنوان سردبیر کیهان با دعوت انگلیسی ها به آن کشور سفر کرد و در سال 1338 اظهار تمایل نمود تا با دعوت یهودیها به اسرائیل سفر نماید که در سال 1339 موفق به انجام این سفر به همراه تعدادی از مسوولین شده است.
عبدالرسول عظیمی به دلیل وابستگی اش به دستگاه و خدمات ارزنده اش جهت تحکیم پایه های رژیم پهلوی، ساواک به کرات با شرکت وی در مراسم تشریفات موافقت نمود و در سالهای 1344 و 1345 در سفرهای شاه به کشورهای شوروی و اروپای شرقی با او همراه بود.
مشارالیه در دوره های 21 و 22 نماینده مجلس شورای ملی بود و در دوره 23 علیرغم رد صلاحیت وی توسط ساواک، نامبرده به عنوان نماینده وارد مجلس شد و در دوره 24 نیز ساواک با کاندیداتوری وی موافقت نمود.
نامبرده با اسم رمز عظیم در هدف مطبوعات با ساواک همکاری داشت و در سال 1337 به خبرنگاران روزنامه کیهان قول داد در صورت دادن اخبار مهم و محرمانه مبلغی علاوه بر حقوق به آنها بدهد و خودش این اخبار غیرقابل انتشار را به یکی از مقامات ستاد بزرگ ارتشتاران می داد و در مقابل مبلغ معتنابهی می گرفت، نامبرده جهت انجام مأموریت های محوله توسط ساواک بعضی اوقات به خارج از کشور سفر می نمود.
ساواک در یک ارزیابی وی را، بسیار مادی و پولدوست، متواضع، متملق.
چاپلوس، اهل زدوبند، به فکر تأمین منافع شخصی، فاقد شهامت اخلاقی، ثبات عقیده، استقلال فکر و مناعت طبع معرفی کرده است.
عبدالرسول عظیمی از طریق تبانی ثروت زیادی بدست آورد که از جمله آنها شرکت سهامی اریکو، چاپخانه پیغام امروز و املاک زیاد بود و ساواک در سال 1355 با استخدام فرزندش به نام ویدا عظیمی در مشاغل حساس در وزارت دربار موافقت کرد.
نامبرده در تشکیلات فراماسونری عضویت داشت و نشان های، درجه 3 و 4 همایون، نشان درجه 5 تاجگذاری، نشان اصلاحات ارضی، نشان لژیون دونور از طرف محمدرضا پهلوی دریافت نمود.
4ـ عباس شاهنده در سال 1292 ه ش در تهران بدنیا آمد.
پدرش ظاهرا از هواداران مشروطیت بود و صفاءالسلطان نام داشت.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان خاقانی و متوسطه را دبیرستان شرف در تهران گذراند و پس از آن به دانشسرا رفت و بعد از اتمام دوره مربوطه و گرفتن دیپلم به عنوان آموزگار در خدمت وزارت معارف قرار گرفت و به تدریس در دبیرستانهای تهران مشغول گردید.
شاهنده از نخستین روزی که به استخدام دولت درآمد در اندیشه نزدیکی به محافل قدرت و دستیابی به شغل و منصب مهم دولتی بود.
از این رو زمانی که وزارت معارف رضاخان به اشاره و تقلید از انگلستان تشکیلات پیشاهنگی را سازمان داد، شاهنده به تکاپو برخاست و با سازماندهی اولین جوخه ها و گروههای پیشاهنگی شروع به خودنمائی کرد.
خدمات او در این عرصه آنقدر مورد توجه قرار گرفت که وزیر معارف وقت نامبرده را به عنوان اولین رئیس پیشاهنگی تهران منصوب نمود.
شاهنده در سالهای اولیه پس از شهریور 1320 ظاهرا جانب مردم را گرفت و خود را طرفدار آزادی و حقوق انسانی جا زد و برای بهره برداری از این وضعیت جدید به فعالیت مطبوعاتی رو کرد و روزنامه فرمان را با حمایت سرویس های اطلاعاتی انگلیس انتشار داد.
اولین شماره فرمان در روز 15 خرداد 1322 روانه پیشخوان روزنامه فروشیها شد.
با تشکیل حزب توده و نفوذ روزافزون این حزب و گسترش آن در شهرها و مناطق کارگری عباس شاهنده که سودای نزدیکی به مرکز قدرت را در سر داشت و روسیه را حاکم درجه یک سیاست ایران می دانست جانب حزب توده را گرفت و روزنامه فرمان را کاملاً در اختیار جریان کمونیستی ایران گذاشت.
ولیکن این حمایت از حزب توده مدت زیادی طول نکشید و درست زمانی که قوام السلطنه بر مسند وزارت تکیه زد دست از پشتیبانی حزب توده برداشت و این تغییر خط مشی را در 24 دی ماه 1324 علنی کرد و به صف حامیان قوام و محمدرضا پهلوی پیوست.
زمانی که حزب دمکرات تشکیل شد عباس شاهنده سردستگی اراذل و اوباش هوادار قوام را بر عهده داشت و گروهی را بنام گارد احترام و تشریفات حزب دمکرات بوجود آورد.
به هر حال پس از جدائی شاهنده از حزب توده، قوام السلطنه او را مورد عنایت و توجه قرار داد و در اسفند 1324 طی فرمانی ویژه وی را از وزارت فرهنگ به نخست وزیری منتقل و مأمور سازماندهی اتحادیه سندیکاهای کارگری ایران کرد و او با بهره گیری از این مقام در آذرماه 1325 نام روزنامه فرمان را به فرمان کارگران تغییر داد.
پس از ختم غائله آذربایجان و کردستان، شاهنده از نخست وزیری به تشکیلات شهرداری تهران انتقال یافت و در سال 1326 به سمت مدیر کل خواربار شهر تهران منصوب گردید.
شاهنده پس از برکناری از مقام مدیریت خواربار شهر تهران به مقام مدیریت کل بازرسی شهرداری رسید و در زمان نخست وزیری حاجیعلی رزم آرا با حفظ سمت به مقام معاونت شهرداری تهران نیز دست یافت.
وی مدعی بود که در جریان کودتای 28 مرداد 1332 جزء اولین کسانی بوده است که به همراه سرهنگ پهلوان، مهدی میراشرافی و احمد فرامرزی و گروهی از اراذل و اوباش نظیر شعبان بی مخ و هفت کچلان به فرستنده رادیو تهران حمله کرده و پس از تصرف آن سقوط حکومت دکتر مصدق را اعلام داشته است.
او در اکثر سفرهای خارجی محمدرضا پهلوی و همسرش ثریا و مسافرتهای حسین علاء و منوچهر اقبال به عنوان عضو ثابت و اکثرا به عنوان رئیس هیأت مطبوعاتی به همراه آنان بود.
یکی از مهمترین سفرهای شاهنده سفر به کشور عراق در آبان 1334 به منظور شرکت در کنفرانس بغداد بود.
این کنفرانس منتج به امضای پیمان بغداد میان کشورهای ایران و عراق و ترکیه و پاکستان و انگلستان گردید.
سمت شاهنده در این کنفرانس ریاست هیأت مطبوعاتی همراه حسین علاء نخست وزیر وقت بود.
او پیمان بغداد را متمم کودتای 28 مرداد 1332 معرفی کرد.
وی هم چنین در شهریور 1335 سفری به اسرائیل داشت و در سفرنامه خود اهمیت اسرائیل برای توازن روابط سیاسی ایران و اعراب را بر شمرده است.
شاهنده که همیشه سودای نمایندگی در سر داشت پس از برکناری اقبال و روی کار آمدن شریف امامی سعی کرد تا خود را کاندیدای بیجار نماید ولی موفق نشد.
در سال 1342 وقتی محمدرضا پهلوی در جریان مراسم سلام نوروزی از طولانی بودن صف روزنامه نگاران گله کرد، جهانگیر تفضلی مدیر روزنامه ایران ما و وزیر مشاور و سرپرست انتشارات دولت تصمیم به کاستن از تعداد روزنامه ها و مطبوعات گرفت و امتیاز 71 نشریه و روزنامه را لغو نمود که روزنامه فرمان نیز یکی از آنان بود.
امّا شاهنده در شمار روزنامه نگاران معمولی نبود که به آسانی تسلیم شود و تلاش برای راه اندازی مجدد روزنامه فرمان را رها نکرد تا اینکه سرانجام موفق شد دوباره امتیاز لغو شده اش را پس بگیرد و در تاریخ 29 تیر 1344 مجددا روزنامه فرمان را انتشار داد و از آنجا که روزنامه او تنها روزنامه ای بود که پس از لغو دوباره امتیاز گرفت می توان به نفوذ شاهنده در هرم حاکمیت محمدرضا شاهی پی برد.
در طول مدتی که روزنامه فرمان تعطیل بود عباس شاهنده بیکار ننشست و موافقت مقامات مسوول را برای نامزدی در انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی کسب کرد در این انتخابات که در تاریخ 26 شهریور 1342 برگزار گردید شاهنده با تعداد 8707 رای به عنوان نماینده شهرستان بیجار انتخاب گردید امّا به دلایلی نامشخص اعتبارنامه او در صحن عمومی مجلس تصویب نشد و او این بار هم نتوانست بر کرسی نمایندگی مجلس تکیه بزند.
شاهنده در مراسم تاجگذاری و نیز در جشنهای دوهزار و پانصد ساله تمام توان و قدرت خود را در خدمت دربار گذاشت و به همین سبب در اسفند ماه 1350 بخاطر خدماتش در جریان برگزاری این جشنها نشان «جشن شاهنشاهی» را دریافت کرد.
همچنین او عضویت شاخه مطبوعاتی حزب ایران نوین را نیز دارا بود و در آذرماه سال 1351 به عنوان نایب رئیس انجمنهای شهر استان مرکزی برگزیده شد.
و بالاخره زمانی که امیرعباس هویدا برای زمینه سازی حزب رستاخیز تعداد 64 نشریه را تعطیل کرد روزنامه فرمان هم جزء آنها بود و از اول شهریور 1353 تعطیل گردید و این بار او هیچ تلاشی برای راه اندازی مجدد این نشریه نداشت.
عباس شاهنده به هنگام اوج گیری انقلاب اسلامی فعال شد و کوشید تا با فریبکاری و نیرنگ یکبار دیگر خود را در عرصه مطبوعات ایران جای دهد و در آخر 1357 مجددا فرمان را منتشر نمود و با فریب مردم انتقادات خود را متوجه هویدا نمود تا بلکه بتواند شاه را از زیر ضربات رها سازد لکن هوشیاری امام (ره) و مردم تمامی این ترفندها را نقش بر آب کرد.
با پیروزی انقلاب شاهنده کوشید از عملکرد ضد کمونیستی خود سود جوید و به این طریق خود را به حاکمیت و رهبران ج.
ا.
نزدیک سازد از این رو به چاپ خاطرات خود و چگونگی نفوذ در دستگاه پیشه وری و نقش خود در غائله آذربایجان و کردستان پرداخت و پس از آن به مسأله ملی شدن نفت اشاره کرده و دوروئی در پیش می گیرد و از فدائیان اسلام اینگونه یاد می کند «فدائیان اسلام با ترور هژیر و رزم آرا کمر دو ابرقدرت جهان را شکستند» و این در حالی است که او در زمان نخست وزیری رزم آرا معاون شهرداری و از نزدیکترین افراد و یاران او بود.
! ساواک در سند بیوگرافی وی آورده است : مشارالیه فردی زیرک، موقع شناس، پشتکاردار، فعال و پول پرست، رشوه گیر، کلاش، بند و بست چی می باشد و نفوذ وی در اشخاص خوب است، وی استعداد زیادی در متشکل کردن دسته های کارگری و تشکیلات حزبی دارد.
شاهنده فردی ابن الوقت و تابع منافع شخصی بود و در همین راستا در تشکلهای مختلفی عضویت داشت.
وی عضو «جمعیت یاران» دکتر منوچهر اقبال، عضو پروژه مشترک «بدامن» که گروهی از نویسندگان و روزنامه نگاران و روشنفکران و دهها نشست و روزنامه را در خدمت منافع انگلیسی در ایران تعقیب می کرد، بود.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی 5 ـ سیدکاظم مسعودی فرزند سید محمد در سال 1305 ه ش در مشهد متولد شد.
نامبرده تحصیلاتش را تا مقطع فوق لیسانس سپری نمود، مشارالیه کار مطبوعاتی را از سال 1325 آغاز کرد و مدتی مدیر مؤسسه مطبوعاتی آژنگ بود.
نامبرده از سال 1332 ضمن نویسندگی و خبرنگاری مدیر مسئول و سردبیر چندین نشریه از جمله روزنامه آژنگ روزانه و هوائی را برعهده داشت.
سید کاظم مسعودی 15 بار نشانهای تاج و سپاس و...
از طرف محمدرضا پهلوی دریافت نمود و کتابهای نی زرد و آلمان، سرزمین شکست و پیروزی از جمله تألیفات او می باشد.
6ـ نعمت اله جهانبانویی در سال 1301 ه ش در تهران بدنیا آمد.
پس از اخذ دیپلم، تحصیلات را به صورت متفرقه ادامه داد و در سال 1341 از دانشکده حقوق لیسانس گرفت.
وی فعالیت مطبوعاتی را از سال 1323 آغاز کرد و پس از آنکه مدت 5 سال مدیر داخلی و سردبیر روزنامه «اقدام» بود در سال 1328 امتیاز مجله «فردوسی» را به دست آورد.
جهانبانویی که مدتی رابط اسداله علم ـ حزب مردم ـ و روزنامه نویسان بود تا آنها را وادار به تبلیغات به نفع حزب مردم نماید.
توسط پوروالی که طرفدار منوچهر اقبال بود، مورد حملات شدیدی در بامشاد قرار گرفت.
او که به طرفداری نهضت مقاومت ملی و مصدق نیز مشهور شده بود و در سال 32 به همین دلیل مدت دو هفته در بازداشت به سر برد، در سال 1338 این چنین مورد ارزیابی ساواک قرار گرفت : «وی مردی ساده و بی استعداد و پرطمع است.
از نظر شم روزنامه نگاری بسیار ضعیف و کم سواد است.
» نعمت اله جهانبانوئی که در تاریخ 29 /8 /39 به اسرائیل سفر کرده بود، در سال 48 که در درج مقالات ضد کمونیستی با وزارت اطلاعات و ساواک، همکاری داشت و با شرکت وی در مراسم شرفیابی! موافقت شد، اینگونه معرفی گردید : «با توجه به همکاری های قابل ملاحظه نعمت اله جهانبانویی و همچنین اظهارات مشارالیه درباره عدم توانایی تأمین هزینه های یاد شده پیشنهاد می گردد تا در صورت تصویب، نسبت به افزایش آگهی های مجله مزبور به مسئولین وزارت اطلاعات توصیه گردد و هر چند وقت یک بار مبالغی به عنوان پاداش از بودجه تبلیغات ضد کمونیستی به وی پرداخت گردد.
» پی نوشت تیمسار مدیر کل ساواک به این شرح است : «برابر نظریه اقدام گردد.
» جهانبانوئی در سال 1354 به عضویت حزب رستاخیز درآمد.

منبع:

کتاب نصرت‌الله معینیان به روایت اسناد ساواک صفحه 203


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.