مقدمه - کتاب جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک

جعفر شریف‌امامى فرزند محمدحسین، موسوم به حاج شیخ نظام‌العلماء،[1] در سال 1289 ش در تهران  به دنیا آمد. پدرش در کسوت روحانیت بود و در دستگاه نظام‌الاسلام[2] ـ امام جمعه تهران ـ خدمت مى‌کرد.[3]

جعفر شریف‌امامى، در مدرسه شرف تهران درس خواند[4] و پس از سپرى کردن دوران ابتدایى، به مدرسه ایران و آلمان ادامه تحصیل داد و سپس به توصیه امام جمعه تهران به همراه محصلین اعزامى به آلمان ـ که تعداد آنها را 30 تن نوشته‌اند ـ به آنجا رفت و افزون بر 18 ماه در رشته مربوط به راه‌آهن، تحصیل کرد[5] و در سال 1309 به ایران بازگشت و پس از استخدام در وزارت راه،[6] در منطقه جنوبى راه‌آهن به‌عنوان معاون سرکارگر قسمت نصب، مشغول به کار شد و پس از طى مراحل مختلف، به ریاست کل جریّه راه‌آهن رسید.

شریف‌امامى که در شهریور 1322 به‌عنوان یکى از مدافعان آلمان نازى، دستگیر شده بود،[7] و در سابقه فعالیت‌هاى شغلى خود، مدیرکل بنگاه مستقل آبیارى، معاونت فنى و عضویت در هیئت مدیره راه‌آهن، معاون وزارت راه و سرپرستى راه‌آهن دولتى را دارا بود، در کابینه حاجیعلى رزم‌آرا، ابتدا به‌عنوان سرپرست وزارت راه و پس از دو ماه و نیم، به‌عنوان وزیر راه معرفى شد.[8] عمر صدارت رزم‌آرا چندان دوام نداشت و با گذشت 8 ماه، گلوله استاد خلیل طهماسبى به آن خاتمه داد و حسین علاء به جاى او نخست‌وزیر شد.

جعفر شریف‌امامى پس از آن به سازمان برنامه رفت و در سمت‌هاى مدیرعاملى و ریاست شوراى عالى سازمان برنامه قرار گرفت و در 27 / 8 / 32 جاى خود را به ابوالقاسم پناهى داد[9] و خود در اسفند ماه همان سال، در دوره دوم مجلس سنا، به‌عنوان سناتور انتخابى تهران! به مجلس سنا رفت.[10]

وى در سال 1335 در 46 سالگى با دختر معظم‌السلطان ازدواج کرد که حاصل آن سه فرزند به نام‌هاى شیرین، سیمین و على بود.

با کناره‌گیرى حسین علاء از نخست‌وزیرى، منوچهر اقبال به جاى او نشست و در 15 فروردین 1336، ضمن معرفى کابینه خود، جعفر شریف‌امامى را به‌عنوان وزیر صنایع و معادن معرفى کرد.[11]

با تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت ـ ساواک ـ ارزیابى از رجال مملکتى نیز آغاز شد و شریف‌امامى در اولین ارزیابى این‌گونه معرفى شد:

«مردى کم‌اجتماعى و علاقمند به کار خودش مى‌باشد. دوستان در او نفوذ دارند و توصیه آنها را در کار مى‌پذیرد... چون فامیل او، فامیل روحانى است و در خانواده‌اى روحانى بزرگ شده، طبع مسلمانى دارد.[12]»

سال 1338 شمسى در حالى آغاز شد که حملات رادیویى شوروى به محمدرضا افزایش یافت و در مرز دو کشور بلندگوهاى تبلیغاتى علیه یکدیگر نصب گردید. در اردیبهشت ماه همین سال، پروفسور لودویک ارهارد ـ وزیر اقتصاد و معادن صدراعظم آلمان غربى، در رأس هیئتى به ایران آمد و پیرامون روابط اقتصادى دو کشور، سرمایه‌گذارى آلمان در ایران و اعطاى اعتبار براى کارخانه ذوب‌آهن، مذاکره کرد.

در این حال، موضوع انتزاع کارخانجات سازمان برنامه و الحاق آن به وزارت صنایع و معادن و سپس فروش آن به سرمایه‌داران  مطرح شد تا از محل فروش این کارخانه‌ها، کارخانه ذوب‌آهن، خریدارى شود. زمانى که این مسئله فراگیر شد، درباره چگونگى طرح و نحوه اجراى آن گفته شد:

«نقشه اولیه انتقال کارخانجات مزبور به وزارت صنایع و معادن و بعد فروش آنها و خرید کارخانه ذوب‌آهن، طبق اطلاعیه به دست آمد، در یکى از شبى‌نشینى‌ها بین آقاى مهندس شریف‌امامى وزیر صنایع و معادن و مصطفى مصور رحمانى و حسن رحمانى که دومى مدیرعامل شرکت قند و سومى رئیس اداره نظارت بر شرکت‌هاى سازمان برنامه مى‌باشد، مطرح و بعد در اثر اقدامات مهندس شریف‌امامى در هیئت دولت به مرحله اجرا درمى‌آید.[13]»      

در این گزارش، حسن معارفى و مصطفى مصور رحمانى از اعضاى مؤثر حزب ایران و شریف‌امامى، داماد معظمى‌ها معرفى شدند. در خبر بعدى که حاکى از شروع مجدد جلسات احمد آرامش ـ رهبر گروه سابق ترقى‌خواهان و شوهرخواهر شریف‌امامى ـ با جمعى از اعضاى کانون مهندسین و افراد بیگانه ـ احتمالاً امریکایى ـ بود و به شرکت شریف‌امامى هم در زمان حضور بیگانگان در جلسه اشاره شده بود، انتقال کارخانجات سازمان برنامه به وزارت صنایع و فروش آنها، چنین تحلیل شد:

«کسانى که کم و بیش به احوال و روحیه‌هاى مهندس شریف‌امامى آشنایى دارند و با توجه به انتساب ایشان به معظمى‌ها و دارودسته مصدق، معتقدند که اقدامات اخیر آقاى مهندس شریف‌امامى، از قبیل انتقال کارخانجات صنعتى از سازمان برنامه به وزارت صنایع و معادن، تهیه و تصویب لایحه ترمیم حقوق مهندسین و کمک مهندسین، فعالیت مهندسین عضو حزب ایران و طرفدار دکتر مصدق به‌منظور قبضه کردن کلیه امور کارخانجات دولتى، دادن وام صنعتى به کارخانجات داخلى و سروصداهایى که اخیرا از طرف مدیران کارخانجات داخلى به‌منظور جلوگیرى از صدور پنبه به خارجه صورت گرفته، همه طبق نقشه معینى است که از طرف مهندسین و اعضاى حزب ایران و طرفداران مصدق جهت محبوبیت براى آقاى شریف‌امامى بین طبقه تحصیل‌کرده و مهندسین و دارودسته جبهه ملى سابق مى‌باشد [طراحى شده است].[14]»

ولى این موضوع از منظر کارمندان عالیرتبه وزارت صنایع و معادن، به شکل دیگرى بود:

«در معامله مربوط به کارخانه ذوب‌آهن از طرف اولیاء کارخانه کروپ، پورسانتاژى معادل ده درصد بهاى مورد معامله به حساب اشخاص من جمله آقاى مهندس شریف‌امامى در بانک‌هاى خارجى ریخته شده است و توضیح ارسلان خلعتبرى از دولت در این باره نیز مربوط به همین موضوع بوده که قبل از عید نوروز در مجلس مطرح و از طرف آقاى مهندس شریف‌امامى به آن پاسخ داده شده است.»[15]

هر چه بود، پس از گذشت مدت کوتاهى، منوچهر اقبال از نخست‌وزیرى کنار گذاشته شد و جعفر شریف‌امامى در پنجم شهریور 39 به جاى او منصوب شد[16] و حدود دو ماه بعد، مجددا پروفسور لودویک ارهارد به تهران آمد.!؟[17]

شریف‌امامى با اخذ فرمان نخست‌وزیرى و معرفى هیئت وزیران، طى نامه‌اى از محمدرضا پهلوى، تقاضاى اضافه نمودن سمت نایب نخست‌وزیر به کابینه را نمود که در پاسخ او نوشته شد:

«در مورد اضافه نمودن سمت نایب نخست‌وزیر، شاهنشاه امر و مقرر فرمودند این مطلب سابقه‌اى ندارد.[18]»

با نخست‌وزیرى شریف‌امامى، برخى اتفاقات صورت گرفت که از مهمترین آن، مبادله پیام بین خروشچف و شریف‌امامى و قطع تبلیغات رادیو مسکو علیه ایران بود. در این بین، احمد آرامش ـ که از سیاست‌بازهاى حرفه‌اى و از عوامل سیاست غرب بود ـ از مخالفت با دولت دست کشید و دیگر از مقالات انتقادى او علیه سیاست‌هاى انگلیس و آمریکا در خاورمیانه که در روزنامه دیپلمات، انتشار مى‌یافت، خبرى نبود.

وى درباره علت این رفتار سیاسى خود، گفت:

«چون برادرزن وى، نخست‌وزیر است، لذا چنانچه حملاتى به سیاست انگلیس و امریکا بنماید به حساب دولت خواهند گذاشت.[19]»

و پس از آن سفرى مشکوک به اروپا رفت که این سفر همزمان با سفر دکتر شریف‌امامى ـ رئیس بهدارى سازمان برنامه و برادر نخست‌وزیر ـ بود. این سفر در محافل مختلف، چنین تحلیل شد:

«مثل اینکه این سفر جنبه سیاسى دارد و احتمال مى‌رود نامبردگان از طرف نخست‌وزیر در اروپا مأمور مذاکره با بعضى مقامات سیاسى کشورهاى خارجى باشند و درباره مسائلى که مذاکرات در اطراف آن در ایران به نتیجه نرسیده، مجددا مذاکره و نتیجه را به نخست‌وزیر بگویند...[20]»

شاید به واسطه همین بود که مزد سکوت و مأموریت‌هاى پشت‌پرده خود را دریافت کرد و در اولین روز اسفند ماه سال 1339 به عنوان وزیر مشاور و قائم‌مقام نخست‌وزیر در سازمان برنامه، به کابینه پیوست.[21]

ولى حضور او در کابینه با شروع خوبى همراه نبود، چرا که از تعویق سفر نخست‌وزیر به شوروى و حتى منتفى بودن این سفر به علت پیام کندى ـ رئیس جمهور وقت امریکا ـ به محمدرضا پهلوى، صحبت شد.[22]

پس از گذشت مدت کوتاهى از حضور احمد آرامش در کابینه، در 31 فروردین 1340، گزارش مفصل و مبسوطى از وضعیت اسفناک سازمان برنامه به مجلس شوراى ملى ارائه داد و علت آن را متوجه ابوالحسن ابتهاج کرد و ابتهاج هم متقابلاً در پاسخ به اظهارات او، توضیحات مفصلى در دفاع از خود در جراید انتشار داد و آرامش را دروغگو خواند.[23]

در همین بحبوحه بود که شایعه برکنارى شریف‌امامى از نخست‌وزیرى و جانشینى على امینى بر سر زبان‌ها افتاد[24] و هنوز چند روزى از این شایعه نگذشته بود که دبیران و آموزگاران کشور در اعتراض به کمى حقوق دست به اعتصاب زدند و فرهنگیان تهران در میدان بهارستان جمع شدند و تقاضاى ترمیم حقوق کردند. برخورد نیروهاى پلیس و تیراندازى به سوى آنان باعث کشته شدن یکى از معلمین به نام عبدالحسن خانعلى شد و تشییع پیکر او نیز مبدل به تظاهراتى همراه با سخنرانى‌هاى تند و بى‌پروا گردید و متعاقب آن، دولت شریف‌امامى در مجلس شوراى ملى استیضاح شد و باعث شد تا او با عصبانیت مجلس را ترک نمود و از نخست‌وزیرى، استعفا دهد و على امینى مأمور تشکیل کابینه شود.[25]

گزارش اظهارات شریف‌امامى پس از استعفا، به دوستان خود چنین است:

«از روز اول تصمیم داشته به مجرد اینکه با ناملایماتى روبرو شد فورا از کار کناره‌گیرى کند، زیرا یقین حاصل کرده بود که اگر نظر مقام شامخ سلطنت نسبت به ایشان مساعد باشد، ناملایماتى به وجود نمى‌آید.»

در حاشیه این گزارش تحلیل شد که:

«نقش مجلس در برابر دولت وى و عمل مأمورین انتظامى که بدون موافقت وى به طرف معلمین تیراندازى کردند، نشان مى‌داد که بازى پشت پرده علیه ایشان جریان دارد و ناگزیر تصمیم به استعفا گرفت.[26]»

و احمد آرامش که در خردادماه 1340 تجدید فعالیت گروه ترقى‌خواهان را اعلام کرده بود، در این باره گفت :

«دولت شریف‌امامى را کودتاى سفید امریکایى‌ها ساقط کرد و همین کودتاى سفید دولت آقاى دکتر امینى را مصدر کار نموده است. عامل اصلى این کودتا کلنل اسمیت و کلنل یاتسویچ امریکایى بودند.... از ابتدا سیاست امریکا نسبت به دولت شریف‌امامى نظر خوبى نداشت و علت تصمیم ناگهانى آنان به ساقط کردن دولت نیز این بوده است که  مشارالیه چند شب در هیئت دولت در مورد لزوم اتخاذ روش جدیدى از طرف هیئت دولت بحث کرده... پس از چند شب مذاکره و تبادل نظر تقریبا اکثریت قریب به اتفاق اعضاى هیئت دولت گذشته با وى هم عقیده شدند و کمیته سرى به نام (کمیته فکر و طرح‌ها به وجود آوردند و قرار بر این بود که آقاى نخست‌وزیر به مسکو رفته و در آنجا رسما اعلام کند که ایران از پیمان سنتو خارج شده و به این ترتیب امتیازاتى از روس‌ها مى‌گیرد و همچنین قصد داشتند که به نحو کاملاً جدى از کنسرسیوم مزایاى بیشترى مطالبه نماید... ولى امریکایى‌ها از این موضوع مستحضر شده بودند به وسیله دو نفر ذکرشده فوق موجبات سقوط دولت شریف‌امامى را فراهم ساختند.[27]»

و در جایى دیگر تعصب خود را نسبت به شریف‌امامى بروز داد و گفت:

«به‌طور قطع مهندس شریف‌امامى مجددا به ریاست دولت منصوب خواهد شد و بسیارى از رجال کشور نیز از این امر پشتیبانى مى‌نمایند.[28]»

یک ماه پس از اینکه دولت ایران، به شوروى اطمینان داد که ایران به صورت پایگاه اتمى بر ضد شوروى در نخواهد آمد، شریف‌امامى گفت:

«روس‌ها به هیچ‌وجه با دولت حاضر کنار نخواهند آمد و روزبروز بر دخالت روابط ایران و شوروى افزوده خواهد شد و فعالیت‌هایى که جریان دارد، هیچ تأثیرى در مناسبات دو کشور نخواهد کرد.[29]»

این اظهارات در حالى بود که، وى دلگیرى خود از نخست‌وزیر ـ على امینى ـ را چنین بروز داده بود:

«حالا که دکتر امینى مشکلات  کار را فراوان و وضع خود را متزلزل مى‌بیند از من احوالپرسى مى‌کند در صورتى که در این سه ماه که نخست‌وزیر است، یاد احوالپرسى من نبوده است....[30]»

در این مقطع زمانى که على امینى، به دستگیریهاى سیاسى روى آورده بود و زمینها براى اصلاحات‌ارضى امریکایى مهیا مى‌شد، گزارشات مختلفى به ساواک رسید که همگى حکایت از تلاش‌هاى شریف‌امامى براى نخست‌وزیرى مجدد داشت.[31]

در یکى از گزارش‌ها مى‌خوانیم:

«مشارالیه اخیرا به شدت فعالیت خود جهت احراز مجدد نخست‌وزیرى افزوده است... حسین علاء، عبداللّه‌ انتظام، سپهبد امیرعزیزى، نعمت‌اللّه‌ نصیرى، او را کمک مى‌کنند.»[32]

در این ایام، جلسات هفتگى منزل شریف‌امامى که عصر روزهاى یکشنبه تشکیل مى‌شد، تحت کنترل
بود. در گزارش یکى از این جلسات، از قول او گفته شد:

«کار کردن در این کشور فوق‌العاده مشکل است و نمى‌توان به اشخاص اعتماد نمود... برخى اعضاى کابینه مطالبى را که در هیئت دولت مطرح مى‌گردید بلافاصله به مقامات سفارت امریکا اطلاع مى‌دادند و برخى دیگر از اعضاى کابینه هم با سایر سفارتخانه‌هاى خارجى مربوط بودند.[33]»

و از طرف دیگر، جلسات  منزل احمد آرامش نیز تحت نظر بود و از زبان کسانى که به منزل وى تردد داشتند، گفته مى‌شد که، احمد آرامش وزیر خارجه دولت احتمالى آینده شریف‌امامى است و با این فرض، سیاست خارجى کشور، تغییرات کلى مى‌کند و:

«ایران از جرگه کشورهاى عضو پیمان سنتو خارج و قرارداد دفاعى با امریکا نیز لغو و ایران در جرگه کشورهاى بى‌طرف درخواهد آمد.[34]»

در این میان، طرفداران جبهه ملى و عناصر توده‌اى که در زمان نخست‌وزیرى شریف‌امامى، به مخالفت با او برخاسته بودند، به صف مدافعین او پیوستند و ضمن تعریف از وى، در محافل و مجالس خود گفتند:

«شریف‌امامى مى‌خواست با استفاده از رقابت دو سیاست روس و امریکا کارخانه ذوب‌آهن را بسازد و به جاى تعدیل بودجه از راه حذف مزایاى کارمندان تشکیلات سازمان برنامه را به هم بزند و قراردادهاى منعقده بین سازمان برنامه و کمپانى‌هاى خارجى را لغو کند و کار هر وزارتخانه‌اى را به خودش بدهد.[35]»

و در حالى که در جلسه منزل اسداللّه‌ رشیدیان، صحبت از اتحاد شریف‌امامى، آرامش و سنجابى با رشیدیان بود،[36] شایع گردید که شوروى از سیدضیاءالدین طباطبایى، آرامش، رشیدیان و شریف‌امامى براى مسافرت به شوروى دعوت کرده است.[37]

در این حال، دولت على امینى هم پس از کش و قوس‌هاى زیاد، ساقط شد و امیراسداللّه‌ علم در 28 تیر 1341 حکم نخست‌وزیرى گرفت و شریف‌امامى به جاى او رئیس بنیاد پهلوى شد. احمد آرامش که هنوز به صدارت مجدد شریف‌امامى امیدوار بود، در یک اظهارنظر دیگر گفت :

«امریکایى‌ها تا دیدند دولت شریف‌امامى دارد با شوروى، مستقلاً معاملات پایاپاى انجام مى‌دهد، با تحریک معلمین و کشتن معلمین عملاً دولت را ساقط کردند و على امینى را روى کار آوردند.[38]»

او پس از آن از فعالیت‌هاى خود کاست و ملاقات‌هاى خود را با قرار قبلى صورت داد، چرا که او از مدافعان سیاست بیگانه بود و نمى‌توانست حضور امام خمینى (ره) را که با تصویب لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى در مهرماه 1341، به مخالفت با دولت برخاسته بود، تحمل کند. و در این گردش فکرى، به انتقاد نسبى از شریف‌امامى پرداخت و گفت:

«من با اینکه از خویشاوندان او هستم، ولى در موضوع سیاست با او اختلاف‌نظر دارم. او تمایل دارد که مجددا روزى به مقام نخست‌وزیرى برسد و تلاش هم در این مورد هست تا چه پیش آید.[39]»

پس از آنکه در انتخابات فروپاشى شهریور 1342، شریف‌امامى هم از طرف کنگره آزاد زنان و آزاد مردان به‌عنوان نماینده مجلس سنا معرفى شد و در مهرماه به ریاست مجلس سنا، منصوب شد، در منزل احمد آرامش گفته شد:

«مردم به کلى از شریف‌امامى برگشته‌اند چون عمل خوبى نکرده است، حتى نگذاشته است که به‌طور طبیعى به ریاست مجلس سنا برگزیده شود... گرچه قوم و خویش شما است ولى دیگر آن وجهه قبلى[!؟] را در بین مردم ندارد.»

و احمد آرامش در پاسخ به این اظهارات، گفت:

«من خودم قبول دارم که شریف‌امامى، اخیرا اعمالش خوب نبوده، ولى چاره‌اى هم نداشته و ندارد، چون امر، امر شاه است او را هم تفاله مى‌کنند.[40]»

و در مجلس دیگرى، اظهار داشت:

«ما با اینکه با شریف‌امامى قوم و خویش هستیم ولى در مشى سیاسى در یک جهت نبوده [نیستیم ]مخصوصا از موقعى که سناتور شده و به اصطلاح سوار کار گردیده است دیگر حتى ملاقات هم با یکدیگر نکرده‌ایم.[41]»

در این موقع که حسنعلى منصور کانون مترقى را به حزب ایران نوین تبدیل کرده و انتخابات دوره 21 را به نفع خود به پایان برده و براى دریافت حکم نخست‌وزیرى و تشکیل دولت حزبى لحظه شمارى مى‌کرد، شایع گردید که شریف‌امامى مشغول فعالیت براى تشکیل حزب جدیدى است و سه نفر را نیز مأمور تهیه اساسنامه آن کرده و عده‌اى از اعضاى جبهه ملى و حزب سابق ایران نیز با حزب وى همکارى خواهند کرد[42] و در محافل سیاسى گفته شد:

«در مقابل حزب حسنعلى منصور، قرار است شریف‌امامى هم حزب تشکیل بدهد تا رجال سالخورده و طبقات دیگرى را که با حزب ایران نوین میانه‌اى ندارند، جذب کند.[43]»

ظهور جعفر شریف‌امامى در این نقش مانع از این نشد تا به سوءاستفاده‌هاى وى در زمان تصدى وزارت صنایع، توجه نشود و در همین ایام پرده از یکى از معاملات وى در آن دوران برداشته شد.

موضوع از این قرار بود که، کشور ایتالیا قبول کرده بود تا یک کارخانه کود شیمیایى به طور مجانى در ایران نصب کند و به مدت چند سال با تبادل کود تولیدى، قرارداد را به انجام برساند ولى این اقدام عملى نمى‌شود و شریف‌امامى پس از چندى، همان کارخانه را از ایتالیایى‌ها به قیمت 300 میلیون تومان خریدارى مى‌نماید[44] و از طرف دیگر تماس سران جبهه ملى با وى براى تخفیف محکومیت مهندس مهدى بازرگان ـ که به ده سال حبس محکوم شده بود ـ و قول مساعد او براى اقدام[45] و همچنین حساسیت ملاقات او با على امینى،[46] مورد حساسیت قرار گرفت.

در شهریور ماه 1343 حزب شریف‌امامى با عنوان «جمعیت ایرانى طرفدار حکومت جهانى» شکل گرفت و هیئتى 7 نفرى، متشکل از: شریف‌امامى، احمد متین‌دفترى، جلال عبده، محمد سجادى، خواجه‌نورى و اشرف احمدى، به سازماندهى آن مشغول شدند و جلسات آن را در روزهاى دوشنبه در محل مجلس سنا تشکیل دادند و پس از اقدام براى ثبت آن، آدرس منزل شریف‌امامى به عنوان آدرس این جمعیت، اعلام شد.[47]

و متعاقب آن، سناتور رضا جعفرى گفت:

«حسنعلى منصور خیلى مایل بود تا عده‌اى از سناتورها عضو حزب ایران نوین شوند ولى شریف‌امامى از شاه خواسته، اجازه دهد مجلس سنا در جریانات سیاسى کشور بى‌طرف بماند و سناتورها استقلال خود را در جریانات پارلمانى حفظ کنند.[48]»

ولى حسنعلى منصور این حرکت را بازنتابید و با تهیه گزارشى مبنى بر اینکه:

«شریف‌امامى علاوه بر حقوقى که رسما در هر ماه از مجلس سنا، بانک توسعه صنعتى و معدنى ایران، بنیاد پهلوى و اطاق صنایع دریافت مى‌کند، از چند کارخانه ملى مانند کارخانه شاه‌پسند و غیره مبالغى به‌عنوان مشاور دریافت مى‌کند که مجموعا در ماه حدود یکصد هزار تومان مى‌شود.»

و ارسال آن به محمدرضا پهلوى، به مقابله با او مشغول شد که این گزارش باعث اختلاف! با شریف‌امامى شد.[49]

على‌رغم این تلاش، اعضاى شوراى عالى جمعیت طرفدار حکومت جهانى انتخاب شدند که در این انتخاب، شریف‌امامى به ریاست رسید و غلامرضا کیان و فرهودى به ترتیب به‌عنوان نایب رئیس اول و دوم معرفى شدند.[50]

پس از این اقدام، دکتر جلال عبده با حمایت شریف‌امامى و سایر اعضاى جمعیت، به تلاش براى نخست‌وزیرى مشغول شد[51] و گفته شد که سخنرانى انتقادى او نسبت به برنامه‌هاى دولت منصور، توسط شریف‌امامى و عبدالحسین نیک‌پور و با کمک خود او تهیه شده است.[52]

در ادامه این حرکت، زمانى که به نقل از شریف‌امامى گفته شده که:

«شرایط براى نخست‌وزیرى عبده آماده است.[53]»

گزارش گردید که محمدرضا پهلوى از تشدید فعالیت عبده ناراحت شده است. و در ذیل آن نوشته شد:

«جلال عبده، ضمن تماس با مقامات کشورهاى بى‌طرف از جمله هندوستان، گفته است که در صورت نخست‌وزیر شدن، از پیمان سنتو خارج مى‌شویم.[54]»

به همراه این سناریو، عصبانى کردن حسنعلى منصور در مجلس سنا نیز در دستور کار قرار گرفت. سناتور رضا جعفرى در این باره گفت:

«بعضى از سناتورها مى‌خواهند در بیانات خود جملاتى را به کار برند که موجب عصبانیت منصور گردد و در حالت عصبانیت، مطالب تندى بیان کند و شریف‌امامى نیز آماده است [تا] به محض شنیدن کلمات و جملات تندى از طرف منصور، او را از ادامه نطق بازدارد و عدم اعتماد فعلى مجلس سنا را نسبت به دولت اعلام نماید.[55]»

ولى با کشته شدن حسنعلى منصور در بهمن ماه 1343 و جانشینى امیرعباس هویدا، طرح نخست‌وزیرى دکتر جلال عبده نیز به بوته فراموشى سپرده شد و از آن پس، شریف‌امامى در نقش دیگرى که استاد اعظم فراماسونرى بود، ظاهر شد و همواره نام وى به‌عنوان یکى از کاندیداهاى احتمالى نخست‌وزیرى، در محافل و مجالس مختلف، مطرح بود.[56]

جعفر شریف‌امامى براى بازى در نقش جدید، ضمن آنکه در اسفند ماه 1343 به لژ فراماسونرى تهران ملحق شد،[57] براى مدتى، جمعیت طرفدار حکومت متحده جهانى را که داراى خمیرمایه‌هاى تفکرات ماسونى بود، فعال کرد و در اولین تلاش، عده‌اى از رجال کشورى را براى گردهمایى به باشگاه دانشگاه دعوت کرد[58] و دو ماه پس از آن، مجمع عمومى آن را در همان محل و با حضور حدود 170عضو، تشکیل داد. در این مراسم، دکتر صدیق اعلم ضمن تشکر از شریف‌امامى به‌علت زحماتى که براى سروسامان دادن به این تشکل کشیده است، گفت:

«سازمان طرفداران حکومت جهانى بایستى از مسابقات تسلیحاتى که مابین شرق و غرب و عرب و یهود و خلاصه تمام دولت‌ها روى داده است، جلوگیرى نماید...[59]»

و پس از مدت کوتاهى، شایع گردید که جمعیت طرفدار حکومت متحده جهانى، هسته اصلى حزب سومى است که شایعه تشکیل آن وجود دارد.[60]

در این ایام که اسداللّه‌ علم به‌عنوان وزیر دربار، معرفى شده و مسئله نفت در کنسرسیوم، مطرح بود، ابتدا شریف‌امامى در رأس یک هیئت پارلمانى به شوروى رفت[61] و پس از احمد على‌آبادى، از فراماسون‌هاى صاحب نام ایران ـ ضمن اشاره به اینکه دولت هویدا و منوچهر اقبال ـ رئیس شرکت ملى نفت ـ قادر به حل مسئله نفت نیستند، با بى‌نظر خواندن و مورد قبول عامه معرفى کردن شریف‌امامى، گفت:

«در این زمینه هم گویا با مهندس شریف‌امامى مذاکراتى صورت گرفته و تصور مى‌رود ایشان به جاى دکتر اقبال در رأس شرکت نفت قرار گیرد و مأمور انجام این کار شود.»[62]

ولى فرهاد صفانیا ـ از مدیران کل سابق شهردارى تهران ـ برخلاف نظر على‌آبادى، از قول شریف‌امامى گفت:

«با وضع فعلى تا حل مسئله نفت هیچگونه تغییر مهمى در کشور انجام نخواهد شد و اعلیحضرت همایونى در نظر دارند موضوع نفت به وسیله دولت فعلى مورد مذاکره قرار گرفته و حل بشود چه آن که به استثناى یک نخست‌وزیرى که ترور شده و دو وزیر که به واسطه دزدى برکنار شده‌اند، این همان دولت مورد قبول امریکایى‌هاست و آنها دیگر بهانه‌اى ندارند که فردا بگویند، دولتى که این تصمیمات را گرفت، مورد نظر ما نبود.»[63]

و این اظهارات در حالى صورت مى‌گرفت که محمد ساعد مراغه‌اى، معتقد بود:

«عمر ریاست مجلس سنایى شریف‌امامى هم به پایان رسیده است، چون قرار است سردار فاخر حکمت سناتور شود، و با آمدن او، ریاست  مجلس سنا هم از آنِ اوست.»[64]

ولى ظاهرا ساعد مراغه‌اى نمى‌خواست باور کند که شریف‌امامى مهره‌اى ارزشمند براى محمدرضا پهلوى است. او که در مقام ریاست مجلس سنا، قانون مصونیت مستشاران امریکایى ـ کاپیتولاسیون ـ راتصویب کرد، اینک مى‌بایست با ریاست مجلس مؤسسان سوم، نیابت سلطنت فرح پهلوى را به تصویب برساند.

سردار فاخر حکمت هم مى‌دانست که شریف‌امامى، مورد عنایت ویژه محمدرضا پهلوى است. وى به یکى از دوستانش گفت:

«مى‌خواهم براى مدتى از دست مردم راحت شوم. چون من و پسرم دیگر شغلى قبول نخواهیم کرد. حتى چند روز قبل خود شاهنشاه تلفنى با من مذاکره فرمودند و نتیجه این بود که اگر من ریاست مجلس سنا را قبول مى‌کردم، آقاى شریف‌امامى وزیر دربار مى‌شد ولى من از شاهنشاه تشکر کردم و گفتم مى‌خواهم براى مدتى به خارج از کشور بروم.[65]

روز 28 مرداد 46، پس از آنکه شریف‌امامى به ریاست مجلس سوم مؤسسان رسید، در مصاحبه با روزنامه کیهان گفت:

«حسب‌الامر شاهنشاه آریامهر مجلس مؤسسان یک مجلس ملى است و به هیچ‌وجه نباید جنبه حزبى داشته باشد.»[66]

و به محسن کلانترى که از همکاران او در اطاق صنایع بود نیز گفت :

«من اگر اجازه مى‌دادم مجلس مؤسسان به نام سازمان دست‌نشانده حزب ایران نوین در جامعه معرفى شود، مصوبات این مجلس از حمایت افکار عمومى برخوردار نبود... من در مجلس مؤسسان، میدان فعالیت را از دست حزب ایران نوین که اکثریت را در اختیار داشت، خارج نمودم و قدرت کامل را شخصا که فرد بى‌طرفى هستم، به دست گرفتم...»[67]

این اقدامات در حالى صورت مى‌گرفت که باز هم، از نخست‌وزیرى شریف‌امامى صحبت مى‌شد، شمس‌الدین غفورى در این باره مى‌گوید:

«وضع دولت هویدا خراب شده است، وقتى شاهنشاه از مسافرت مراجعت فرمودند به هویدا اعتنایى نکردند و با شریف‌امامى گرم گرفته بودند...»[68]

و کاظم مسعودى ـ مدیر روزنامه آژنگ ـ اظهارنظر مى‌کند که:

«آن دسته از رجال سیاسى مملکت که با سیاست آمریکا نظر مساعدى ندارند، مایلند مهندس شریف‌امامى تصدى نخست‌وزیرى را عهده‌دار گردد و به تدریج با اجراى برنامه‌هاى سیاسى مختلف، ایران را از کمک‌هاى مختلف امریکا بى‌نیاز کند.»[69]

ولى على‌رغم این اظهارات، قرار بود، مهندس جعفر شریف‌امامى، در نقشى از پیش طراحى شده، ظاهر شود و ریاست تمامى فراماسون‌هاى ایرانى را به عهده گیرد.[70] براى این منظور با سیدحسن امامى ـ امام جمعه تهران ـ قرار گذاشتند تا لژى به نام «لژ اعظم ایران» براى سرپرستى کلیه لژهاى وابسته به اسکاتلند، (انگلستان)، فرانسه و آلمان به وجود آورند[71] که مقدمه این کار، جمع‌آورى مبلغ 500 هزار تومان توسط شریف‌امامى براى دعوت از عده‌اى از ماسون‌هاى کشورهاى فوق‌الذکر بود.[72]

در گزارش این موضوع مى‌خوانیم:

«قرار است در آتیه نزدیک (اواخر مهر یا اوایل آبان 47) رؤساى لژها (شریف‌امامى ـ امام جمعه تهران ـ دکتر لقمان ادهم) از لژهاى فراماسونرى آلمان، فرانسه و انگلستان دعوتى به‌عمل آورند و براى مخارج پذیرایى نامبردگان، دو ماه پیش حدود 400 ـ 500 هزار تومان جمع‌آورى کرده‌اند که مسئولیت و اختیار آن به عهده مهندس شریف‌امامى است.»

در این گزارش ضمن آنکه هدف از این حرکت، استقلال لژ ایران!؟ عنوان گردیده، آمده است که پس از اجتماع نامبردگان و تشکیل جلسه، شاه را به ریاست انتخاب مى‌کنند و ممکن است از طرف او شریف‌امامى عهده‌دار امور گردد.[73]

ولى در گزارش بعدى، عنوان گردید:

«چون از لحاظ موقعیت مملکتى، صلاح نبود، شاه ریاست فراماسونرى ایران را قبول کند و دکتر لقمان ادهم نیز کهولت سن داشت و امام جمعه تهران هم معمم بود، قرار شد مهندس شریف‌امامى رئیس لژ ایران گردد.»[74]

با اینکه شریف‌امامى در نظام شاهنشاهى و دربار محمدرضا پهلوى از وجاهت بالایى برخوردار بود، ولى به‌علت اینکه گفته مى‌شد، لژهاى فراماسونرى تابع گراند لژ آلمان، حاضر به قطع رابطه با لژهاى آلمان نیستند و چون شریف‌امامى به همراه امیرسعید حکمت گردانندگى لژهاى آلمانى را یکى از آنها لژ ستاره سحر بود، به‌عهده داشتند،[75] براى کشف مکاتبات احتمالى آنها با مرکز ماسونى گراندلژ آلمان، درخواست شد تا مکاتبات آنها، مورد سانسور واقع گردد.[76]

پس از این اقدامات، گفته شد که :

«بنابر امر اعلیحضرت همایونى، قطعه زمینى در حدود ده هزار متر در اوین به ماسون‌ها واگذار فرموده‌اند که پس از ادغام کلیه لژهاى بزرگ و تشکیل لژ بزرگ ایران و احداث ساختمان، از زمین مزبور جهت تشکیلات فراماسون‌هاى ایران استفاده گردد و به همین مناسبت شریف‌امامى مشغول جمع‌آورى پول جهت تأمین هزینه ساختمان مورد بحث مى‌باشد.»[77]

و متعاقب آن، طى نامه‌اى از عده‌اى از ماسون‌هاى مؤثر ایرانى دعوت کرد تا در جلسه ساعت 17 روز 27 / 7 / 47 در جلسه‌اى که به منظور تبادل‌نظر درباره تشکیل لژ بزرگ ایران، تشکیل خواهد شد، شرکت نمایند[78] و سپس گزارش گردید:

«قرار است در چهار ماه آینده، در حدود 20 نفر از نمایندگان گراند لژهاى آلمان، اسکاتلند و فرانسه به دعوت شریف‌امامى به منظور تشکیل مجمع عمومى و ادغام کلیه لژهاى سه گانه فوق و در نتیجه تشکیل لژ بزرگ ایران، به ایران وارد گردند.»[79]

در همین گیرودار بود که در دوم بهمن ماه 47 جلد اول و دوم کتاب فراموشخانه و فراماسونرى در ایران که توسط اسماعیل رائین تدوین شده بود، با اجازه وزارت فرهنگ و هنر توزیع گردید که این قضیه قبل از انتشار بنا بر دستور ریاست ساواک، به اطلاع رسانده شد.

یک ماه پس از این اتفاق، سِر رینالد اردینل ـ استاد اعظم لژ اسکاتلند و تبعه انگلستان ـ در تاریخ 7 / 12 / 47 به ایران آمد و در تاریخ 24 / 7 / 47 از طرف امیرعباس هویدا به ساواک ابلاغ گردید که از توزیع جلد سوم این کتاب که نام شریف‌امامى در آن در ردیف افرادى که از اعضاى باند فراماسونرى انگلیس مى‌باشند، درج شده بود،[80] جلوگیرى گردد.[81]

در روز دهم اسفند 1347، مجمع عمومى ماسون‌هاى ایرانى و خارجى با حدود 300 نفر شرکت کننده، در هتل ونک به ریاست شریف‌امامى برگزار شد[82] و در همین جلسه به ریاست لژ بزرگ ایران انتخاب گردید.[83] پس از آن، شریف به همراه برادرش و عبداللّه‌ معظمى ـ برادر همسرش ـ براى تعطیلات نوروزى! به پاریس رفت.[84]

در حالى که شریف‌امامى، با قرار گرفتن در جایگاه استاد اعظمى، ریاست فراماسونرهاى ایران را عهده‌دار شده بود،[85] ناصرقلى فرهادپور ـ نماینده مجلس شوراى ملى ـ حاصل گفتگوى خود با اسماعیل رائین را به شرح زیر نقل کرد:

«جلد چهارم کتاب [فراموشخانه و فراماسونرى در ایران] که 180 صفحه آن چاپ شده بود، با بقیه مطالب و سوابق مربوط که زیر چاپ بوده، از چاپخانه جمع‌آورى و  مستقیما به حضور اعلیحضرت تقدیم شده است. 90 صفحه از این کتاب ،مدارک و اسناد مثبت با عکس، درباره سوءاستفاده و کثافت‌کارى‌هاى مربوط به آقاى شریف‌امامى رئیس مجلس سنا است که در حال حاضر روى میز شاهنشاه آریامهر است.»[86]

و شخص اسماعیل رائین نیز گفت :

«مهندس شریف‌امامى و لاجوردى خواستند 300 هزار تومان پول به من بدهند، قبول نکردم لذا کار خود را [چاپ کتاب] علیه فراماسون‌ها دنبال خواهم کرد.»[87]

در این حال، آقاى آبتین ـ رئیس بازرسى مجلس سنا ـ نقل کرد که مهندس شریف‌امامى به آقاى فخرالدین وفا، مأموریت داده که به صورت خیلى محرمانه یک نسخه از جلد چهارم کتاب فراموشخانه و فراماسونرى در ایران، براى او تهیه کند. پس از آنکه این کتاب در اختیار او گذاشته شده است با ناراحتى زیاد گفته:

«ناشر این کتاب به پشتیبانى و حمایت ساواک مبادرت به چاپ و توزیع آن نموده و روز سه شنبه که شرفیاب خواهم شد، این موضوع را به عرض شاهنشاه خواهم رساند.»[88]

شریف شرفیاب! شد و کتاب را هم به همراه خود برد ولى على‌رغم آنکه هر هفته پس از ملاقات، به خانه‌اش مى‌رفت، آن روز به مجلس سنا بازگشت و:

«با حالتى پریشان و ناراحت و بسیار عصبانى به اطاق کار خود رفت و با شخص ناشناسى تماس گرفت و با صدایى که بى‌شباهت به فریاد نبود، گفت: مطالب کتاب را به عرض رساندم و حتى گفتم بدون اجازه ساواک چطور ممکن است چنین کتابى طبع و انتشار یابد ولى در مقابل عرایض خود پاسخى دریافت نداشتم و به عرایض دیگر پرداختم...»[89]

محمدرضا پهلوى خوب مى‌دانست که براى تسلط کامل بر اطرافیانش که خود از عوامل بیگانه بودند، بهره‌بردارى این بازى‌هاى سیاسى ضرورى است. فلذا از یک طرف انتشار اسناد فراماسونرى را دنبال مى‌کرد و از طرف دیگر به تقویت تشکیلات ماسونى مشغول بود. براى همین بود که در کنگره سالانه باشگاه لاینز که در روزهاى 19 تا 21 اردیبهشت 1347 در هتل رامسر تشکیل شد، شریف‌امامى را حامل پیام خود کرد.[90]

یکى از افرادى که در جریان تأسیس لژ بزرگ ایران به ایران مسافرت کرد، ارنست وان هگ ـ استاد اعظم لژ بزرگ ملى فرانسه ـ بود. وى پس از بازگشت به فرانسه، جریان تقدیس و تأسیس لژ بزرگ ایران و همچنین استقرار شریف‌امامى را به‌عنوان اولین استاد اعظم آن لژ، در جلسه رسمى لژ بزرگ ملى فرانسه، گزارش کرد که اصل این گزارش به ایران ارسال شد و خلاصه آن در نشریه اطلاعات ماسونى[91] چاپ گردید و دستور داده شد که ترجمه آن به دیگر لژها ارسال گردید تا در جلسات آنان، خوانده شود.[92]

پس از این فعل و انفعالات، مجددا سوءاستفاده‌هاى متنوع و مختلف شریف‌امامى، به صورت گزارش تنظیم و به سلسله مراتب ساواک ارائه گردید.

ابتدا فردى به نام ابراهیم قویدل قوچانى، ضمن ارائه گزارشى پیرامون سیدمحمود جلیلى ـ سناتور انتصابى یزد ـ به سوابق خانوادگى او و قاچاق کلان مواد مخدر توسط خانواده او در یزد اشاره کرد و در انتها او را به شریف‌امامى منتسب کرد و او را شوهرخواهر وى معرفى مى‌نمود.[93]

گزارش بعدى حکایت از حمایت شریف‌امامى از رضا معینى ـ مدیرکل دفتر آموزش بزرگسالان در وزارت آموزش و پرورش ـ داشت و ضمن معرفى او به‌عنوان فردى بدنام و بدسابقه، گفته شد که به‌علت فشار بى‌سابقه شریف‌امامى که از نزدیکان همسر اوست، به این مقام رسیده است.[94]

پس از آن فردى به نام محمدعلى حسینى در نامه‌اى، شریف‌امامى را به دزدى متهم کرد و ضمن اشاره به موارد آن از جمله به: خراب کردن زیرزمین مجلس سنا و خرید 30 میلیون تومان لوازم براى آن و دزدى میلیونى از قِبَلْ آن اشاره کرد. وى در این نامه، عوامل شریف‌امامى در سوءاستفاده‌ها را، فخرالدین وفا و على آبتین در مجلس سنا و مشایخ در بنیاد پهلوى معرفى کرد.[95]

موارد فوق در نامه دیگرى که خطاب به محمدرضا پهلوى نوشته شده و رونوشت آن براى اردشیر زاهدى ارسال گردیده بود، داراى امضاى فردى به نام سیدمحمدرضى مولوى مازندرانى بود.

این گزارشات که علیه شریف‌امامى دست به افشاگرى زده بود، تنها به سوءاستفاده‌هاى مالى منحصر نمى‌شد و به سوابق و تفکرات سیاسى او نیز پرداخته شد. از جمله پس از آنکه عده‌اى از رجال مملکتى با دیدگاه‌هاى مختلف،[96] به دعوت سفیر شوروى، به مهمانى شام سفارت رفتند، شریف‌امامى خطاب به سفیر شوروى گفت :

«از اینکه اراده فرمودید و ما را به شام دعوت  کرده‌اید، متشکرم»

منبع ساواک که شاهد این گفتار بود، ضمن گزارش آن، اظهارنظر کرد که :

«اظهارات شریف‌امامى مبنى بر اینکه اراده فرموده‌اید، صحیح نبود، زیرا آنها باید خطاب به شاهنشاه آریامهر چنین مطلبى عنوان شود.»[97]

سپس در نامه‌اى خطاب به محمدرضا پهلوى نوشته شد:

«این شریف‌امامى در حیات اعلیحضرت فقید که روحش شادباد براى تعلیم گرفتن لکوموتیو به آلمان نازى فرستاده شد و مرام و عقاید آن حزب در روحش مخلوط شد و وقتى که به ایران برگشت به ریاست لکوموتیو گذاشته شد ولى براى حزب نازى فعالیت مى‌کرد، تا اینکه انگلیس‌ها فهمیدند و او را با آیت‌اللّه‌ کاشانى و سرهنگ اشراقى[98] رئیس پلیس راه‌آهن و عده‌اى دیگر به قلعه فلک‌الافلاک و سلطان‌آباد عراق [اراک] تبعید کردند... چطور رشد کرد؟

وقتى کارپرداز مجلس سنا بود با کنترات‌چى که ساختمان سنا را مى‌ساخت بندوبست کرد و میلیون‌ها تومان به جیب زد. بعد که رئیس مجلس شد زیرزمین مجلس سنا را خراب کرد و سوءاستفاده‌هاى کلان نمود. رئیس دفترش ـ فخرالدین وفا ـ مى‌گفت: پول‌هاى مهندس جعفر شریف‌امامى در بانک‌هاى سوئیس، انگلستان و آمریکا مى‌باشد که کسى از ثروت او باخبر نشود... از ساختمان جدید بنیاد پهلوى نیز میلیون‌ها تومان به جیب زده است.»[99]

و در نامه‌اى به على عنقا براى در مجله ارمغان نیز، ضمن آنکه نوشته شد:

«شریف‌امامى داراى چندین ماسک است» به عضویت او در حزب نازى آلمان و همان سوءاستفاده‌ها نیز مطرح گردید و اضافه بر آن، به سروسرّ داشتن او با منشى بنیاد پهلوى نیز اشاره شد.[100]

ولى شریف‌امامى، مهره‌اى نبود که به واسطه این گونه سوءاستفاده‌ها ـ که در رژیم پهلوى عادى بود ـ از رده خارج گردد. محمدرضا پهلوى در دوم تیرماه سال 1349 به کشورهاى فنلاند و رومانى و سوئد مسافرت کرد و پس از بازگشت، ضمن سؤال از او در رابطه با لژ بزرگ ایران، گفت:

«وضع در چه حال است. این پولدارها و گردن‌کلفت‌هایى که هستند چه مى‌گفتند، پول جمع کنید، ساختمان بسازید، زمین را هم من مى‌دهم.»

منبع این گزارش اظهارنظر کرد چون رؤساى کشورهاى فنلاند و سوئد از رؤساى درجه اول فراماسونرى مى‌باشند، ممکن است در این سفر به شاه سفارش فراماسون‌هاى ایرانى را کرده باشند.[101]

در این ایام سناتور امیرحکمت که در رأس یک هیأت پارلمانى به بلغارستان رفته بود در روز دوازدهم شهریور، از طریق همسرش، تلگرافى براى شریف‌امامى ارسال کرد که محتواى این بود:

«یکى از برادران به نام مستر مولر از آلمان عازم تهران است و با شما ملاقات خواهد کرد.»[102]

متعاقب آن، صحبت از خرید 7000 متر زمین توسط گردانندگان لژ بزرگ ایران براى احداث بیمارستان!؟ در تهران‌پارس به میان آمد و گفته شد که قرار است شریف‌امامى و على مرندى و اعلم‌الملک بیشتر از بقیه پول بدهد.[103]

و گزارش بعدى حاکى از این بود که:

«زمین تهران‌پارس به‌علت نامعلومى خریده نشد. اخیرا قطعه زمینى به مساحت  / 15000 متر از زمین‌هاى اداره اوقاف نزدیک میدان شهیاد به مبلغ  / 000 / 600 تومان خریدارى و در بین اعضاى فراماسونرى شایع است که پول آن را محمدرضا پهلوى داده است و امیرعباس هویدا و شریف‌امامى اقدامات لازم براى خرید آن با نصیر عصار ـ سرپرست اوقاف ـ به‌عمل آورده‌اند.»[104]

براى احداث ساختمان فراماسونرى، 9 میلیون تومان هزینه برآورد شد که بنابر نقل، 4 میلیون آن توسط محمدرضا پهلوى و 2 میلیون آن نیز توسط امیرعباس هویدا و 500 هزار تومان هم توسط جمشید یگانگى تأمین گردید.

زمانى که شریف‌امامى، موضوع تأمین هزینه ساختمان را با شاه در میان گذاشت، پاسخ شنید که:

«همه اعضا پولدارند و باید کمک کنند.»

لذا کمیسیونى با شرکت على مرندى، مصطفى تجدد، کاظم کورس، عباسقلى گلشائیان و افرادى دیگر براى جمع‌آورى مابقى پول، تشکیل گردید.[105]

در این بین، مجددا سوابق و سوءاستفاده‌هاى شریف‌امامى، مطمح نظر قرار گرفت و این بار ساواک در یک ارزیابى کلى ضمن اشاره به سوابق تحصیلى و شغلى و حمایت و پشتیبانى کامل عبداللّه‌ معظمى ـ برادر همسرش ـ در سناتور شدن وى، به سوءاستفاده‌ها و دارایى‌ها و خصوصیات روحى و اخلاقى او اشاره کرد و نوشت:

«اخیرا با تبانى و سازش با منصور روحانى [وزیر بهایى آب و برق] مقدارى زمین در قزوین خریده است. در کرج نیز مقدارى زمین از کهبد گرفته است که با کمک و همت دکتر معظمى دامدارى عظیمى در کرج تأسیس کند. داراى باغ مشجر بزرگى از درختان سیب و گلابى است که در سال حدود 200 هزار تومان محصول دارد و آنها را در سردخانه فاتح مى‌گذارد تا در غیرفصل به قیمت گران بفروشد. شخصى است تاجرپیشه، اهل زدوبند و در زندگى خصوصى بسیار خسیس ولى در محیط ادارى حاتم طایى است و ریخت و پاش دارد.

یک فرزند پسر دارد که در ایران تحصیل مى‌کند و دو دختر. یکى همسر معظمى‌ها[106] و دیگرى در اروپا مشغول تفریح و گردش و خوشگذرانى است و در نظر است با پسر مهندس زنگنه ـ رئیس سازمان برنامه حکومت مصدق ـ ازدواج نماید. از نظر صحت عمل و درستى مورد اعتماد نیست.

شخصى است خودخواه، جاه‌طلب و براى رسیدن به مقامات مملکتى از هیچ جنایتى روگردان نیست. با آقاى اسدالله‌ علم، اردشیر زاهدى و سپهبد نصیرى روابط حسنه‌اى نداشته و اکثرا بین سناتورها از آنها بدگویى مى‌کند.

پدر مشارالیه معمم است و داراى حسن شهرت نبوده، در عنفوان جوانى از لباس روحانى استفاده مى‌کرد. دو خواهر دارد یکى مطلقه که هویت همسرش معلوم نیست و دیگر همسر احمد آرامش.»[107]

و پس از این ارزیابى از قول مطلعین شهرستان کاشان گفته شد:

«شریف‌امامى ماهیانه  / 000 / 120 ریال از کارخانه‌داران کاشان مقررى مى‌گیرد که در مرکز به نفع آنها اقدام نماید و اخیرا به توصیه ارباب تفضلى براى طرد چند نفر از مأمورین فعال و درستکار کاشان نزد مقامات سفارش‌هایى نموده است.»[108]

کازینوى آبعلى یکى دیگر از محل‌هاى درآمد شریف‌امامى بود که سالیانه مبلغ قابل توجهى به او پرداخت مى‌کرد. وقتى این خبر به‌عنوان گزارش به نعمت‌اللّه‌ نصیرى داده شد، در ذیل آن نوشت:

«گزارش‌دهنده سوءنیت دارد... گردانندگان کازینو با بنیاد پهلوى قرارداد بسته‌اند و پولى که مى‌دهند رشوه نیست و به مصرف بنیاد مى‌رسد.»[109]

از زمانى که حرکت‌هاى مسلحانه علیه رژیم پهلوى شدت گرفت و افرادى مانند: فرسیو، طاهرى و سرهنگ امریکایى در درگیرى‌هاى مسلحانه کشته شدند، شریف‌امامى به وحشت افتاد. راننده وى، در این خصوص مى‌گوید:

«از روزى که سرهنگ امریکایى را کشته‌اند، شریف‌امامى ترسیده است و قبلاً که به تمام وزرا و رئیس مجلس شوراى ملى اسکورت داده بودند، ولى ایشان نخواست و حالا خجالت مى‌کشد که مجددا تقاضاى اسکورت کند و از طرفى نیز مى‌ترسد.»[110]

شریف‌امامى على‌رغم این خجالت، پس از چندى به رئیس بازرسى مجلس سنا دستور داد تا یک قبضه اسلحه جهت محافظت از وى در اختیار راننده‌اش قرار دهد[111] و پس از آن بنا بر دعوت خانم نصرالدین آوا ـ رئیس شوراى ملیت‌هاى شوروى ـ در رأس یک هیئت پارلمانى براى سفرى ده روزه به شوروى رفت.[112] وى در این سفر، همسرش را نیز به همراه برد. عدم مشروط او با اعضاى هیئت، و ارائه نطق‌هاى نامناسب پس از صرف مشروبات الکلى، و خریدهاى زیاد همسرش و حمل آن توسط شریف‌امامى به صورتى نامناسب و همچنین عدم اطلاع او از مسائل تاریخى، باعث شد تا طى گزارشى که به اطلاع ساواک رسانده شود که البته مثل گذشته بلااقدام بود.[113]

جعفر شریف‌امامى از جمله فراماسونرهایى بود که از تشکیلات فراماسونرى حقوق دریافت مى‌کرد[114] و به عنوان استاد اعظم لژهاى ایرانى، با استادان اعظم لژهاى جهان رابطه داشت.[115] وى علاوه بر ریاست لژ بزرگ ایران، ریاست گراند لژ تهران[116] و عضویت در هیئت مدیره انجمن طرفداران حکیم زکریاى رازى را نیز عهده‌دار بود.[117] یکى دیگر از اعضاى مؤثر فراماسونرى که به سمت بزرگ دبیرى لژ بزرگ ایران رسیده بود، احمد على‌آبادى بود.

او از جمله کسانى بود که سوءاستفاده‌هاى فراوانى داشت که بخشى از آن، بیش از اندازه آشکار بود ولى على‌رغم تمامى گزارشات و اعتراضاتى که اعضاى ماسونى به او داشتند، همواره مورد حمایت شریف‌امامى بود،[118] یکى از اقدامات او این بود که از طرف شریف‌امامى، بخشنامه‌اى صادر کرد تا اعضاى فراماسونرى، هر یک مبلغ  / 000 / 10 ریال جهت کمک به احداث ساختمان فراماسونرى، پرداخت کنند. در مدت یک سال  / 000 / 000 / 20 ریال جمع‌آورى شد ولى هیچ اثرى از ساختمان نبود و یکى از پاسخ‌هایى که به افراد در خصوص علت عدم شروع به کار ساختمان داده مى‌شد، این بود که، مگر با این پول مى‌شود ساختمان ساخت.[119]

در سال 1354 که بازار دستگیرى‌ها و اعدام‌ها گرم بود و صدور نفت بنا بر نقل، 35 درصد کاهش یافته بود و هنرى کیسینجر، در کنفرانس پاریس، کشورهاى تولیدکننده نفت را مسئول عمده دشوارى مالى مردم فقیر معرفى کرد و جمشید آموزگار ـ وزیر کشور وقت ـ و زکى یمانى ـ وزیر نفت عربستان سعودى ـ توسط کارلوس به گروگان گرفته شدند،[120] شریف‌امامى در اظهارنظرى پیرامون اوضاع ایران گفت:

«من اوضاع را خیلى بد مى‌بینم. تمام مردم ناراضى در حد انفجار هستند. من که همه چیز دارم، مى‌بینم وضع به نحوى است که شخص وقتى به خود مى‌اندیشد، عدم رضایت در باطن او مشاهده مى‌شود... خیلى احساس وضع غیرعادى و آینده مبهم مى‌کنم.»

وى همچنین در مورد نفت، اظهار داشت:

«وضع را روشن نمى‌بینم و فایده‌اى هم ندارد.. 24 میلیارد به ما پول دادند، 20 میلیارد آن را که پس دادیم، حتى به انگلستان وام دادیم و چهار میلیارد بقیه هم به دست عوامل اجرایى از بین مى‌رود و مى‌خورند.[!؟]»[121]

این اظهارنظر که بیشتر شبیه انتقادى تند به دولت امیرعباس هویدا بود، به هیچ‌وجه جدى گرفته نشد، ولى یک سال بعد، در گزارشى، ضمن اشاره به چگونگى تشکیل لژ بزرگ ایران، ضمن تاکید بر ریاست شریف‌امامى بر لژهاى آلمانى، گفته شد:

«جلسات لژهاى تابع تشکیلات ماسونى آلمان، قبل از تشکیل لژ بزرگ کاملاً محرمانه و زیر نظر شریف‌امامى اداره مى‌شد.»

پس از تشکیل لژ بزرگ، قرار بر این شد که جلسات لژها، در محل انجمن رازى تشکیل شود که در این گزارش به سرپیچى لژهاى آلمانى از این قاعده اشاره شد:

«لژهاى آلمانى کماکان جلسات خود را خارج از انجمن رازى تشکیل مى‌دهند و موقعیت شریف‌امامى مانع از آن شد که دیگر ماسون‌ها بتوانند لژهاى آلمانى را وادار کنند که به انجمن رازى بیایند، در صورتى که دیگران مى‌آمدند و در انجمن رازى جلسه تشکیل مى‌دادند، درهاى لژهاى آلمانى هنوز به روى دیگر ماسون‌ها بسته است.[122]»

مقام و موقعیت شریف‌امامى به پایه‌اى رسیده بود که نه تنها ساواک که حتى محمدرضا پهلوى نیز قدرت آن را نداشت تا بتواند در جایگاه و پایگاه او تغییر ایجاد کند، با توجه به همین موقعیت بود که در سال 1354 ـ که با شرایطى خاص آغاز شده بود و حکومتگران ایران درباره حق مردم داد سخن مى‌دادند[123] ـ شریف‌امامى نیز به فکر مردم افتاد و رابط ساواک ـ که بولتن‌هاى ساواک را براى او مى‌آورد ـ را مورد خطاب قرار داد و گفت:

«این روزها تعداد نامه‌هاى سرگشاده و دادخواست‌هایى که براى من به مجلس مى‌رسد، خیلى زیاد شده. بیشتر این دادخواست‌ها مربوط به کمبود ارزاق و حاکى از ناراحتى مردم است من از صبح که از منزل مى‌آیم بیرون تا شب که برمى‌گردم همه‌اش ناراحتم[!؟] دلم مى‌خواهد که مردم راحت باشند، مردم هیچگاه به سیاست کارى نداشته و نخواهند داشت[!؟] و کارى ندارند که کى وزیر است و کى وکیل. آیا برنامه‌اى است. فقط آسایش مى‌خواهند. و نمى‌دانم چرا نخست‌وزیر این موقع رفته است مسافرت. به هر حال باید به این مردم تسکین داد.[124]»

او که مجددا بوى نخست‌وزیرى به مشامش رسیده بود، در حالى که اعلامیه کانون وکلا در اعتراض به جو قضایى و وجود شکنجه در ساواک، منتشر شده بود،[125] مانند دوره‌هاى گذشته، مجددا به ریاست مجلس سنا رسید[126] و در جلسه لژ پاسارگارد به سلامتى او و محمدرضا پهلوى، جام‌هاى شراب سر کشیده شد[127] و در جلسه شوراى عالى فراماسونرى، به درجه سى و سومى در کارگاه برین سیر کرد[128] و در همین حال جرقه‌هاى انقلاب اسلامى در حال شعله‌ور شدن بود. شایعه تغییر نخست‌وزیر در این ایام، حتى به روزنامه کویتى القبس هم کشیده شد[129] و بالاخره در روز پانزدهم مرداد 1356 دوره سیزده ساله نخست‌وزیرى هویدا، پایان یافت و جمشید آموزگار به جاى او نشست.

گستردگى انقلاب و پیام‌هاى فراگیر حضرت امام خمینى (ره) و رشادت و جانبازى مردم، رژیم را به ستوه آورد و در نتیجه پس از آنکه شایعه تغییر کابینه و نخست‌وزیرى شریف‌امامى بر سر زبان‌ها افتاد،[130] وى در پنجم شهریور براى نجات رژیم پهلوى براى بار دوم پا به عرصه نخست‌وزیرى گذاشت و در اعلامیه‌اى که از طریق رسانه‌هاى گروهى در خارج و داخل ایران، انتشار داد، به بسیج نیروهاى ملى، مبارزه پیگیر، مستمر و همه‌جانبه با فساد، تعقیب مأموران اجرایى حوادث اخیر، رفع تجمل‌پرستى ادارى، اشاره کرد و در انتهاى آن گفت:

«اینک که خطراتى مهلک میهن ما را تهدید مى‌کند، همه بپاخیزید تا همه با هم در فروغ جهانگیر قرآن و تعالیم عالیه اسلام و در قلمرو قانون اساسى به نجات مملکت همت ببندیم تا در این گذرگاه خطیر تاریخى در پیشگاه تاریخ وطن و نسل‌هاى آینده سرافکنده نباشیم.[131]»

وى پس از این اعلامیه تاریخ شاهنشاهى را ملغى اعلام و دستور تعطیل تمام کاباره‌ها و کازینوها را صادر کرد و نام دولت خود را آشتى ملى نهاد.

حضرت امام (ره) در واکنش به این عوامفریبى‌ها، پیامى صادر کردند و در آن فرمودند:

«در محیطى حکومت آشتى ملى را اعلام نموده‌اید که توپ و تانک‌ها و مسلسل‌ها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستان‌ها مشغول سرکوبى ملتى است که حقوق اولیه بشر و اجراى احکام اسلام را خواستار است ... آشتى کنیم که خون عزیزان اسلام را هدر دهیم ... امر بى‌ارزش بستن قمارخانه‌ها نیرنگ دیگرى است براى اغفال جناح روحانى...[132]»

فرداى آن روز ـ 6 / 6 / 57 ـ آیه‌اللّه‌ شهید دکتر محمد مفتح در مسجد قبا ـ واقع در شمال شهر تهران ـ به منبر رفت و فریاد زد که:

«این شریف‌امامى کسى است که جواز مشروب‌فروشى‌ها را امضا مى‌کرد، حالا چطور شد که گربه زاهد شده است؟ فریب این برنامه‌ها را نخورید، ما منتظر امر مرجع خودمان از نجف هستیم.[133]»

این عوامفریبى به پایه‌اى مضحک بود که، تعدادى از افسران بازنشسته ارتش در کافه تریاى هتل پالما، گفتند:

«شریف‌امامى شخصى است متملق و چاپلوس و تغییر سال هجرى شمسى به سال شاهنشاهى از اقدامات او و مهندس ریاضى مى‌باشد.[134]»

از طرف دیگر، صاحبان کازینوها و قمارخانه‌ها که حتى براى مدت محدودى، تعطیلى را تحمل نمى‌کردند، از این حرکت که باعث ضرر و زیانشان گردیده بود، ناراحت بودند. خبر رسیده به ساواک حاکى بود:

«بستن کازینوها و قمارخانه‌ها به دستور شریف‌امامى، موجب ضرر اغلب ثروتمندان کشور شده و احتمال زیاد وجود دارد به منظور ترور او مبالغ زیادى پول روى هم بگذارند تا نقشه خود را اجرا کنند.[135]»

در حالى که انقلاب اسلامى مى‌رفت تا بنیان رژیم ستمشاهى را از بنیان برکند، شریف‌امامى به تلاش مذبوحانه خویش مشغول بود تا شاید با بزرگنمایى برخى معلول‌ها، جهت انقلاب اسلامى را از علت اصلى غافل نماید. براى همین بود که طرح دستگیرى برخى از سران رژیم به اجرا گذاشته شد.

هویدا از وزارت دربار برکنار شد. منصور روحانى و فریدون مهدوى دستگیر شدند و ... رادیو مسکو از قول شریف‌امامى اعلام کرد:

«رشوه‌خوارى و عدم احساس مسئولیت و اشتباهات سازمان‌هاى گوناگون دولتى، علل اصلى این نارضایتى است که سراسر ایران را فرا گرفته است.[136]»

او در حالى که لایحه حکومت نظامى در تهران و 11 شهر دیگر را براى مدت 6 ماه به مجلس برد[137] و در مجلس سنا گفت:

«دولت با آیات عظام تماس دارد و غفلت‌ها را جبران مى‌کند. ما مى‌بایستى که توجه بیشترى به مقام روحانى خود که حالا متوجه مى‌شویم مورد احترام شدید همگى هستند، کنیم.[138]»

به همین دلیل بود که رادیو بى‌بى‌سى در تحلیل انتخاب وى براى نخست‌وزیرى گفت :

«ظاهر قضیه این است که شاه به این دلیل شریف‌امامى را به نخست‌وزیرى انتخاب کرد که وى با محافل مذهبى ایران آشنایى دارد. البته بعضى از ناظران نسبت به نفوذ شریف‌امامى در محافل مذهبى، مطمئن نیستند گو اینکه او در گفته‌هاى خود حداقل قصد داشته است، این تصور را به مردم بدهد که نظرات روحانیون مسلمان رعایت مى‌شود.[139]»

ولى کشتار مردم در روز هفدهم شهریور 57، که جمعه سیاه لقب گرفت، مسئله‌اى نبود که گذشت از آن کار آسانى باشد. کشتارى که شاپور بختیار ـ آخرین نخست‌وزیر رژیم شاه ـ تعداد آن را بالغ بر 2450 نفر عنوان کرد و ابوالحسن بنى‌صدر، این تعداد را 3000 کشته دانست.[140]

شریف‌امامى که در مجلس سنا، تاکید کرده بود که:

«اضطرارا بر سر کار آمده و هنوز دقیقا نمى‌داند چه باید کرد.[141]»

در عکس‌العملى شتابزده درباره شهداى 17 شهریور و تعداد آنها، گفت:

«من این شایعات را تکذیب مى‌کنم. چنین چیزى اتفاق نیفتاده است و امکان اتفاق آن در این کشور نیز وجود ندارد. تعداد کسانى که بعد از استقرار حکومت نظامى کشته شده‌اند چه کشته‌شدگان روز جمعه و چه بعد از آن، جمعا 123 نفر مى‌باشد.[142]»

انقلاب اسلامى مهارناشدنى بود و رهبر کبیر آن در مصاحبه با روزنامه گاردین اطمینان داده بود که :

«شاه از مبارزات کنونى علیه خود و سلطنت خاندانش جان سالم به در نخواهد برد.[143]»

و ساواک بر این عقیده بود که :

«اکثر مردم که دستى در امور سیاسى دارند مى‌دانند که، شریف‌امامى رئیس و رهبر فراماسونرى در ایران مى‌باشد و این مسئله تاحدودى از وجهه دولت مى‌کاهد.[144]»

با گذشت 70 روز از دولت شریف‌امامى، حامیان محمدرضا پهلوى ـ امریکا و انگلیس و ... به او فهماندند که چاره کار دولتى نظامى است تا با شدت عمل بیشتر بر انقلاب اسلامى فائق آید، براى همین، در روز چهاردهم آبان 57، شریف‌امامى جاى خود را به غلامرضا ازهارى داد.

یکى از کسانى که در دولت نظامى به مقام رسید، تیمسار ورهرام بود که به استاندارى آذربایجان رفت. او کینه و نفرت خود را از انقلاب اسلامى، در گفتارى منتقدانه از شریف‌امامى این‌گونه بروز داد:

«شریف‌امامى، نخست‌وزیر سابق، به علت کوتاهى در امر خاموش کردن تظاهرکنندگان و اعتصابیون و اینکه با این افراد بى‌اندازه مماشات[!؟] کرده و اجازه نداده، که مسئولان فرماندارى نظامى به وظایف قانونى خود عمل نمایند، بایستى تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر شود.[145]»

ورهرام نیز نمى‌دانست که او در جایگاهى نیست که براى شریف‌امامى تعیین تکلیف کند، چرا که در هفته اول دى ماه عمر دولت نظامى نیز به پایان رسید و شاهپور بختیار به جاى او نخست‌وزیر شد. زمانى که دیگر امیدى به نجات رژیم پهلوى نبود، شریف‌امامى نیز مانند بسیارى از رجال دیگر شاهنشاهى به همراه نشان‌هاى مختلفى که از شاه و دیگر کشورها دریافت کرده بود، ایران را ترک کرد و به سوى اروپا رفت. در خصوص خروج وى از کشور گفته شد:

«با وجودى که شریف‌امامى ممنوع‌الخروج و تحت تعقیب بود به دستور بختیار و با وساطت منوچهر آریانا از ایران فرار کرده است.[146]»

شریف‌امامى به امریکا رفت و در نیویورک اقامت گزید و 20 سال پس از پیروزى انقلاب اسلامى در 26 خرداد 1377 در همانجا مرد و در گورستانى در حومه نیویورک به خاک سپرده شد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. در بعضى از اسناد موجود، این نامه، محمدحسن نوشته شده است. باقر عاقلى نیز در شرح حال رجال سیاسى و نظامى معاصر ایران، او را محمدحسن نظام‌العلما، معروف به آقاشریف، معرفى کرده است.

[2]. در دو سند بیوگرافى که فاقد شماره و تاریخ مى‌باشد، نظام‌الاسلام، عموى وى معرفى شده است.

[3]. در یکى از اسناد مى‌خوانیم: «پدر ]شریف‌امامى] پیشکار مرحوم میرزا ابوالقاسم امام جمعه بود و با مرحوم سعدالدوله نخست‌وزیر اسبق ایران و برادر او ممتازالملک (وزیر اسبق فرهنگ) مربوط بود و حتى پس از وفات در مقبره شخصى ممتازالملک در امامزاده عبدالله‌ [ع] مدفون شد.» «سند 2 / 3 / 66 ب ـ 14 / 6 / 1337

[4]. خاطرات شریف‌امامى، دانشگاه هاروارد، ص 1

[5]. این تحصیلات در یکى از فرم‌هاى بیوگرافى، مهندسى راه و ساختمان در آلمان، ثبت شده است.

[6]. در سوابق تحصیلى وى، از حضور 2 ساله او در سوئد، جهت ادامه تحصیل، از طرف وزارت راه، صحبت شده است.

[7]. در هشتم شهریور 1322، قواى شوروى و انگلیس تعداد زیادى از رجال ایران و افسران ارتش و کارکنان بنگاه راه‌آهن دولتى ایران و روزنامه‌نگاران را به اتهام همکاى با آلمان‌ها و تشکیل ستون پنجم در ایران، توقیف و زندانى نمودند و آنها را به اراک انتقال دادند. در میان بازداشت‌شدگان، دکتر احمد متین دفترى، دکتر محمد سجادى، على دهشت، امیرهمایون بوشهرى، جعفر شریف‌امامى، على‌اکبر موسوى‌زاده، سرلشکر آق‌اولى، سرلشکر ابوالحسن پورزند، سرتیپ صادق کوپال، بهرام آریانا، سرهنگ بقایى و سرهنگ باتمانقلیچ بودند.

 «روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 1، ص 357»

[8]. سپهبد حاجیعلى رزم‌آرا، در پنجم تیرماه 1329 ش با استعفاى ناگهانى رجبعلى منصورالملک به نخست‌وزیرى رسید. علت انتخاب شریف‌امامى به این سمت، دوستى این دو و از رزم‌آرا، به‌عنوان یکى از دوستان و معاشرین وى نام برده شده است.

[9]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 23

[10]. پیشن، ص 31

[11]. پیشین، ص 75، نام این وزارتخانه در آن زمان اقتصاد ملى بود. «سند 3 / 3 / 66 /  ب، 16 / 4 / 37»

[12]. سند پیشین

[13]. سند 2 / 3 / 2899 ـ 15 / 7 / 38

[14]. سند 2 / 3 / 4701، 6 / 11 / 38

[15]. سند 2 / 3 / 213، 20 / 1 / 39

[16]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 111

[17]. پیشین، ص 116

[18]. سند 3461 ـ 29 / 6 / 39 این مخالفت به این علت بود که شریف‌امامى در معرفى کابینه، دکترمحمد سجادى را به‌عنوان نایب نخست‌وزیر و سرپرست امور اقتصادى معرفى کرده بود.

[19]. سند 2 / 3 / 3841 ـ 25 / 7 / 39

[20]. سند 3 / 3 / 3951 ـ 1 / 8 / 39

[21]. روزشمار تاریخ ایران، جلد 2، ص 118

[22]. سند 3 / 3 / 5921 ـ 10 / 12 / 1339، جان اف کندى در آبان سال 1339 به ریاست جمهورى امریکا انتخاب شد.

[23]. روزشمار تاریخ ایران، ج 2، صص 123 و 121

[24]. 547 / 14 ـ 3 / 2 / 1340

[25]. روزشمار تاریخ ایران، ج 2، صص 4 ـ 123، تظاهرات معلمین روز 12 اردیبهشت شروع شد و شریف‌امامى دو روز بعد ـ 14 اردیبهشت ماه ـ استعفا داد.

[26]. سند 627 / 316 ـ 18 / 2 / 1340

[27]. سند 2092 / 316 ـ 19 / 5 / 1340

[28]. سند 6888 / 321 ـ 27 / 6 / 1340 از قول وى، همچنین نقل شد: «بالاخره امریکایى‌ها [نامفهوم] مى‌شوند و دوباره نخست‌وزیر مى‌گردد.
«سند 3081 / 312 ـ 17 / 7 / 1340»

[29]. سند 2833 / 312 ـ 3 / 7 / 1340 و در یکى از محافل سیاسى مطرح بود که: «پس از مراجعت اعلیحضرت از فرانسه، آقاى شریف‌امامى در
رأس یک هیئت حُسن نیت به مسکو خواهد رفت.»، «سند 1396 ـ 29 / 7 / 1340»

[30]. سند شماره 30152 / 15 ـ 29 / 5 / 1340

[31]. سند 5189 / 312 ـ 10 / 11 / 1340 و 5529 / 312 ـ 28 / 11 / 1340 و 472 / 312 ـ 9 / 2 / 41

[32]. سند 5625 / 312 ـ 1 / 12 / 1340

[33]. سند 5624 / 312 ـ 1 / 12 / 1340

[34]. سند 5834 / 312 ـ 14 / 12 / 1340

[35]. سند 1409 / 312 ـ 2 / 4 / 1341

[36]. سند 6140  /  س ت ـ 11 / 5 / 41

[37]. سند 1656 / 312 ـ 18 / 4 / 41

[38]. سند 12003  /  س ت ـ 1 / 7 / 41

[39]. سند 21842  /  س ت ـ 25 / 12 / 41

[40]. سند 1485  /  س ت (24 / 7 / 42 دکتر یوسف رحمتى، مدیر روزنامه بورس، با اشاره به انتخاب شریف‌امامى به ریاست مجلس سنا: گفت: «ببینید دستگاه چقدر متزلزل است و مى‌ترسد که رؤساى مجلسین را هم دائمى انتخاب مى‌کند.» «سند 255 / 321 ـ 25 / 7 / 42»

[41]. سند 18307  /  س ت ـ 20 / 8 / 42

[42]. سند 30741 / 322 ـ 21 / 8 / 42

[43]. سند 770 / 5 / 300 ـ 30 / 9 / 42

[44]. سند 930 / 3005 ـ 15 / 10 / 42

[45]. سند 930 / 3005 ـ 15 / 10 / 42

[46]. سند 40303 / 322 ـ 2 / 11 / 42

[47]. سند بدون شماره ـ 5 / 6 / 43، پس از این حرکت در محافل خاص سیاسى شایع گردید که: «شریف‌امامى به زودى حزب جدیدى تشکیل خواهد داد، با تشکیل این حزب، حزبى که قرار بود توسط ارسنجانى تشکیل شود، منتفى شده است. «سند 1552 / 326 ـ 67 / 436»

[48]. سند 1606 / 326 ـ 10 / 6 / 43

[49]. سند 1706 / 326 ـ 23 / 6 / 43

[50]. سند 15256 / 20 الف ـ 9 / 8 / 43

[51]. سند 18 / 302 ـ 3 / 9 / 43

[52]. سند 4056 / 326 ـ 30 / 8 / 43 ـ در این رابطه گفته شد که: «چند شب قبل بین عبده و حسنعلى منصور مذاکرات تند و مشاجراتى صورتگرفته است. «سند بدون شماره ـ 12 / 9 / 43»

[53]. سند پیشین

[54]. سند 34 / 302 ـ 14 / 9 / 43

[55]. سند 7058 / 326 ـ 16 / 10 / 43

[56]. سند 2152 / 300 الف ـ 30 / 11 / 44 و 13293 / 20 ﻫ ـ 23 / 6 / 45 و 655 / 300 الف ـ 5 / 7 / 45

[57]. سند 11157 / 326 ـ 23 / 12 / 43

[58]. سند 974 / 300 الف ـ 12 / 10 / 44

[59]. سند 31571 / 20 الف ـ 18 / 12 / 44

[60]. سند 400 / 200 الف ـ 20 / 4 / 45. البته در همین ایام شایعه امکان پیوستن شریف‌امامى به حزب مردم و به دست گرفتن رهبرى آن نیز مطرح گردید. «سند 6859 / 20 ﻫ ـ 7 / 5 / 45»

[61]. سند 17528 / 20 ﻫ 5 ـ 3 / 8 / 45

[62]. سند 806 / 300 الف ـ 8 / 8 / 45

[63]. سند 802 / 300 الف ـ 8 / 8 / 45

[64]. سند 30589 / 20 الف ـ 16 / 12 / 45

[65]. سند 22596 / 20 ﻫ 5 ـ 24 / 7 / 46

[66]. سند 16367 / 20 / 7 م ـ 31 / 5 / 46

[67]. سند 20139 / 20 ﻫ 5 ـ 1 / 7 / 46

[68]. سند 20480 / 20 ﻫ 4 ـ 27 / 6 / 46

[69]. سند 20213 / 20 ﻫ 5 ـ 4 / 7 / 46

[70]. سند 5138 / 3 ﻫ ـ 11 / 1 / 47

[71]. سند 6326 / 20 ﻫ 4 ـ 21 / 2 / 47

[72].  سند 6589 / 20 ﻫ 4 ـ 22 / 3 / 47

[73].  سند 9273 / 3 ﻫ 5 ـ 20 / 6 / 47

[74].  سند 9523 / 3 ﻫ ـ 31 / 6 / 46

[75].  سند 115007 / 20 ﻫ 4 ـ 8 / 4 / 47

[76]. سند بدون شماره ـ 13 / 7 / 47. در این سند نام امیرسعید حکمت، على‌امیر حکمت ثبت شده است.

[77]. سند 23887 / 20 ﻫ 4 ـ 20 / 7 / 47

[78].  سند بدون شماره ـ 24 / 7 / 47

[79].  سند 27171 / 20 ﻫ 4 ـ 25 / 7 / 47

[80]. سند 44529 / 20 ﻫ 5 ـ 14 / 12 / 47

[81]. تحلیل دکتر احمد على‌آبادى که هر سه جلد کتاب را خریدارى و به شریف‌امامى داده بود، چنین گزارش شده است:

«این کتاب از طرف سازمان سیاى امریکا چاپ شده و تقریبا به این ترتیب امریکایى‌ها انتقام خودشان را پس از انتشار کتاب میراث‌خوار استعمار به قلم مهدى بهار، گرفتند.» «سند 41459 / 20 ﻫ 8 ـ 20 / 12 / 47»

[82]. سند 5039 ـ 11 / 12 / 47 و 14210 / 10 ﻫ ـ 21 / 12 / 47

[83]. سند 38202 / 20 ﻫ 4 ـ 26 / 1 / 48

[84]. سند 50 ـ 20 / 1 / 48، عبداللّه‌ معظمى از دانش‌آموختگان پاریس بود که پس از مراجعت مدتى به تدریس پرداخته و از سال 1332 وارد صحنه سیاست شد و چند دوره به‌عنوان نماینده گلپایگان به مجلس شوراى ملى آمد و براى مدت کمى هم به ریاست مجلس رسید. او به همراه شریف‌امامى به دامدارى و مرغدارى مشغول و موسسه بزرگى نیز با شرکت شوهر خواهرش به وجود آورده بود.

این تاسیسات که در کرج و اوین بود، توسط فردى به نام رفعتى که پیشکار شریف‌امامى اداره مى‌شد و اکثر مصرف کارخانه شیر پاستوریزه تهران از دامدارى شریف‌امامى در اوین تامین مى‌شد.

در یک گزارش علت مخالفت شریف‌امامى با لایحه واگذارى 30 هکتار از اراضى اوین به دانشگاه ملى، وجودتاسیسات دامدارى و مرغدارى او در آن منطقه، عنوان شده است.

«سند 12297 / 20 ﻫ 5 ـ 28 / 3 / 47 و 10156 / 20 ﻫ 5 ـ 22 / 3 / 47»

[85]. سند 34265 / 20 ﻫ 5 ـ 1 / 2 / 48

[86]. سند 42685 / 20 ﻫ 7 ـ 31 / 1 / 48

[87]. سند 42758 / 20 ﻫ 7 ـ 31 / 1 / 48

[88]. سند 35269 / 20 ﻫ 5 ـ 10 / 4 / 48 ـ شریف‌امامى هر هفته روزهاى سه‌شنبه ساعت 30 / 11 وقت ملاقات داشته است.

[89]. سند پیشین

[90]. 9023 / 10 ﻫ ـ 18 / 3 / 48. در نهمین کنگره سالیانه مناطق سه‌گانه لاینز بین‌المللى نیز که در هتل ونک و با حضور نمایندگان 120 باشگاه لاینز سراسر کشور همراه بود، پیام محمدرضا پهلوى، توسط شیرمرد! شریف‌امامى خوانده شد.

«سند 34882 / 20 ﻫ 5»

[91]. محل چاپ نشریات و بولتن‌هاى ماسونى، چاپخانه بهمن نو به مسئولیت محمود عِطّر ـ که خود ماسونى بود و با شریف‌امامى ارتباط داشت ـ بود. «سند 38128 / 20 ﻫ 4 ـ 24 / 1 / 48»

[92]. سند بدون شماره ـ 15 خرداد 48

[93]. سند بدون شماره ـ 21 تیر 48

[94]. سند 51970 / 20 ﻫ ـ 11 / 8 / 48

[95]. سند بدون شماره ـ 27 / 8 / 48

[96]. برخى این افراد عبارتند از: شریف‌امامى ـ عبداللّه‌ ریاضى، رئیس مجلس شوراى ملى ـ هلاکو رامبد، نماینده مجلس و از سردمداران حزب مردم ـ حیدرعلى ارفع، نماینده مجلس و از سردمداران حزب ایران نوین ـ محسن پزشکپور، نماینده مجلس و رهبر حزب پان ایرانیست.

[97]. سند 26457 / 20 ﻫ 8 ـ 30 / 9 / 48

[98]. این نام در جاى دیگرى، اشرفى ثبت شده است.

[99]. سند بدون شماره ـ 5 / 10 / 48

[100]. سند بدون شماره ـ 11 / 10 / 48 این نامه با متن واحد ولى با امضاى مختلف ـ عبدالعلى حسینى، محمدعلى حسینى نجفى، على‌محمد یوسفى  ـ براى افراد مختلف، حتى سفیر امریکا در ایران، ارسال شد.

در ضمن شخصى به نام آنتونیو [احتمالاً مستعار] نامه‌اى به شریف‌امامى نوشت و ادعا کرد که عکسى از او دارد که او را زیر پرچم نازیسم با ژست سلام مرسوم آنها و با بازوبند مخصوص حزب یادشده، به یادگار گرفته است. «سند بدون شماره و تاریخ»

[101]. سند 7608 / 3 ﻫ ـ 28 / 4 / 49

[102]. سند 20336 / 815 ـ 4 / 7 / 49 و ریچارد مولر بورنر فرزند ویلى ـ تبعه آلمان ـ در تاریخ 12 / 6 / 49 از بیروت به ایران آمد و روز 14 / 6 / 49 پس از یک ساعت ملاقات با شریف‌امامى، ایران را به مقصد دبى ترک کرد. او عضو لژهاى ناهید، ستاره سحر و تابنده بود. این لژها پس از تشکیل لژ بزرگ ایران، ظاهرا ارتباط خود را با لژ بزرگ آلمان قطع کرده بودند. «سند 20571 / 815 ـ 15 / 7 / 49»

[103]. سند 25632 / 20 ﻫ 4 ـ 25 / 8 / 49

[104]. 25926 / 20 ﻫ 4 ـ 12 / 10 / 49 ـ این زمین به‌علت بى‌قواره بودن، مقبول استاد اعظم فراماسونرى واقع نشد و قرار شده او به همراه گردانندگان لژ بزرگ ایران، ضمن مذاکره با وزارت آبادانى و مسکن، قطعه زمین دیگرى را که در جنب این زمین قرار داشت، بگیرند. «سند 22187 / 20 ﻫ 4 ـ 30 / 3 / 50

[105]. سند 23466 / 3 ﻫ ـ 17 / 7 / 51. در ادامه همین مسئله بود که شریف‌امامى در جلسه لژ بزرگ ایران که در سال سه بار تشکیل مى‌شد، از اعضاى لژ، تقاضاى کمک قابل ملاحظه‌اى براى احداث ساختمان کرد. «سند 44296 / 20 ﻫ 21 ـ 1 / 12 / 51 و 44307 / 20 ﻫ 21 ـ 6 / 12 / 51»

[106]. معظمى‌ها از خانواده‌هاى معروف گلپایگان بودند که کرسى نمایندگى مجلسین از آن شهر را همواره در اختیار داشتند و همیشه مورد حمایت شریف‌امامى قرار داشتند. «سند بدون شماره ـ 8 / 4 / 50»

[107]. سند بدون شماره، 1 / 3 / 50. بدگویى از علم در حالى نقل شده است که سه سال پس از آن، گفته شد، شریف‌امامى به حمایت از علم در کار انتخابات شهسوار دخالت کرده است. «سند 61819 / 20 ﻫ 21 ـ 13 / 7 / 53

[108]. سند بدون شماره، 15 / 6 / 50

[109]. سند بدون شماره، 2 / 6 / 51

[110]. سند 71906 / 20، 24 / 3 / 52 ـ ترسو بودند شریف‌امامى در بیان رئیس ساواک، نعمت‌اللّه‌ نصیرى ـ زمانى که گزارش شد که امیر احتشامى در آلمان اطلاع پیدا کرده که شریف‌امامى با عده‌اى از ایادى خود جلسه ترتیب داده شاید رئیس جمهور ایران شود ـ چنین ثبت شده است: «شریف‌امامى به قدرى ترسو است که جرأت فکر کردن این مطلب را به خود نمى‌دهد. از کشته شدن خانعلى ترسید و از نخست‌وزیرى استعفا داد.» «سند بدون شماره و تاریخ»

[111]. سند 75565 / 20 ﻫ 22 ـ 2 / 10 / 52

[112]. سند 116091 / 20 ﻫ 22 ـ 6 / 11 / 52

[113]. سند بدون شماره ـ 25 / 12 / 52

[114]. سند 111559 / 20 ﻫ 21 ـ 24 / 9 / 52

[115]. سند 111580 / 20 ﻫ 21 ـ 24 / 9 / 52

[116]. سند 436 / 321 ـ 28 / 2 / 51

[117]. سند 60620 / 20 ﻫ 21 ـ 4 / 3 / 43

[118]. سند 61733 / 20 ﻫ 21 ـ 12 / 8 / 54

[119]. سند 6834 / 20 ـ 17 / 12 / 54 احمد على‌آبادى پس از چندى به علت سوءاستفاده‌هایى که کرده بود، برکنار شد.

[120]. روزشمار تاریخ ایران، ج 2، باقر عاقلى، ص 302

[121]. سند 342 ـ 17 / 10 / 54

[122]. سند بدون شماره، 30 / 11 / 55 ـ براى آگاهى از تفکرات فراماسونرهاى لژهاى آلمانى و روشن شدن عدم رسیدگى به گزارشاتى که شریف‌امامى را وابسته به حزب نازیسم معرفى کرده بود، گزارش زیر قابل دقت و تأمل است: «نودوشنى مدیر مجله پست که از طرف لژ آلمانى جهت ارتقاء پایه دوم به لژ فارابى معرفى شده بود در یک مذاکره دوستانه اظهار مى‌داشت در زمان جنگ دو نفر از افسران گشتاپوى آلمان ماسون بودند و على‌رغم کوشش‌هاى قواى هیتلرى سعى مى‌کردند نقشه‌هاى گشتاپو رابر ضد یهودیان خنثى کرده یهودیان را از مرگ نجات دهند و با این اتحاد دونفرى موفق شدند تعداد زیادى از یهودیان را فرار داده و نجات بخشند ولى سرانجام مسئولان گشتاپو به فعالیت‌هاى آنها پى بردند و با طرز فجیعى آنها را کشتند که در حال حاضر یک خیابان و یک میدان در تل‌آویو پایتخت اسرائیل به نام این دو نفر ماسون نام‌گذارى شده و این دو نفر بسیار مورد احترام مردم اسرائیل مى‌باشند.»

[123]. فرح پهلوى در 12 خرداد در لرستان گفت: «و  یک ... در آمریکا اظهار داشت: «توجه به حقوق افراد در ایران ریشه عمیق دارد» و امیرعباس هویدا نیز گفت: «در محیط رستاخیزى باید انتقاد کرد.»

[124]. سند بدون شماره، 5 / 5 / 56

[125]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 321

[126]. سند بدون شماره 19 / 7 / 56

[127]. سند 14712 ﻫ 3 ـ 2 / 8 / 56

[128]. سند بدون شماره: 1 / 9 / 56

[129]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 323

[130]. سند 95290 / 20 ﻫ ـ 1 / 6 / 57

[131]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 356

[132]. پیشین

[133]. سند 20 ﻫ 12  /  8 / 6 / 57

[134]. سند 50887 / 20 ﻫ 15 ـ 16 / 6 / 57

[135]. سند بدون شماره، 20 / 6 / 57

[136]. سند بدون شماره، 27 / 6 / 57

[137]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 361

[138]. پیشین، ص 362

[139]. سند خبرگزارى پارس به نقل از رادیو بى‌بى‌سى، 2 / 7 / 57

[140]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 361

[141]. سند بدون شماره به نقل از بخش فارسى رادیو صداى ملى ساعت 2130، 16 / 7 / 57

[142]. سند خبرگزارى پارس، نشریه 188 به نقل از مصاحبه شریف‌امامى با نشریه «زودیچه سایتونگ» چاپ مونیخ، 2 / 7 / 57

[143]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 372

[144]. سند 56726 / 20 ﻫ 21 ـ 13 / 8 / 57

[145]. سند 62305 ـ 25 / 8 / 57

[146]. روزشمار تاریخ ایران، باقر عاقلى، ج 2، ص 411

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.