مقدمه - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 07

 محمدرضا پهلوی به خوبی از میزان قدرت و نفوذ مراجع معظم تقلید، علما و روحانیون در میان مردم آگاهی داشت و از این رو، یکی از مأموریت‌های اصلی سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاهنشاهی، برقراری تسلط بر حوزه‌های علمیه در مناطق مختلف ایران و کنترل آن بود که برای این منظور، آزمونِ طلاب علوم دینی از طریق ادارات آموزش و پرورش را محمل قرار داده بود:

«سیدمحمد عرفانیان ... روز 23 /12 /49 از قم به مشهد وارد ... نامبرده به طلاب و مدرسینی که به دیدن وی می‌روند اظهار می‌نماید: «اداره آموزش و پرورش موفق به تصرف مدارس علمیه قم نشده، مسئولین و متصدیان و طلاب حوزه علمیه قم موارد خواسته شده آموزش و پرورش را قبول ننموده‌اند. شما هم به پیروی از آنان، خواسته‌های آموزش و پرورش را قبول ننمائید.»[1]

به همین دلیل بود که ساواک خراسان پس از دریافت خبری مبنی بر برپاییِ جلسه‌ای «با حضور عدهای از طلاب مدرسه باغ رضوان در حجره شماره 10 تحتانی» که در آن، [نام] امام خمینی(ره) نیز مطرح شده بود، به استاندار خراسان نوشت:

«به ‌طوری‌که استحضار دارند کلیه متصدیان و مسئولین مدارس علمیه مشهد مسئول نظم و آرامش و اداره امور داخلی مدارس مزبور بوده،[و موظفند] هرگونه فعل ‌و انفعال طلاب را کنترل نموده، از هر بی‌نظمی و اقدام خلاف جلوگیری و وقایع را به ‌موقع به ساواک گزارش نمایند؛ و از طرفی تشکیل مجلس و انعقاد هرگونه جلسه و سخنرانی طلاب و وعاظ بایستی با کسب اجازه قبلی از شهربانی باشد و پس از تأیید صلاحیت گویندگان مذهبی می‎توانند منبر رفته سخنرانی نمایند. مقرر فرمایند به منظور پیشگیری از هرگونه فعالیتهای خلاف مصالح و جلوگیری از اقدامات خلاف عناصر افراطی، به مسئولین مربوطه تذکر لازم جهت اجرای مقررات و روش جاری داده، چگونگی را به این سازمان اعلام دارند.»[2]

در این موقعیت، آیت‌الله فیض گنابادی درباره تسلط عوامل رژیم شاهنشاهی بر مدارس علوم دینی و حوزه‌های علمیه، معتقد بود:

«گرفتن مدرسه مهم نیست، بلکه مهم آن است که برنامه مبارزه با روحانیت و نابودی حوزه‎های علمی مطرح است و بر علماء است که اعتراض کنند و نگذارند دولت آزادانه هرچه می‎خواهد بکند.»[3]

 

آیت‌الله سیدحسن قمی

در روزهای ابتدایى سال 1350ش، ساواک خراسان در نامه‌ای به اداره کل سوم نوشت:

«در مشهد شایع است که آیت‌الله قمی روز 12 /1 /50 با هواپیما وارد مشهد خواهد شد و عده‌ای از طرفداران او خود را برای استقبال از او آماده کرده‌اند.»[4]

این نامه موجب گردید تا ضمن بررسی موضوع در اداره کل سوم، به ساواک مشهد نوشته شود:

«آیت‌الله قمی که مدتی است فعالیت‌های مضره خود را کنار گذارده و نیز در مراسم حج اقداماتی علیه مصالح کشور انجام نداده، در نظر است به مشهد منتقل گردد. سریعاً نظر آن ساواک را نسبت به انتقال وی به مشهد اعلام دارند.»[5]

تیمسار احمد شیخان که به تازگی ریاست ساواک خراسان را به عهده گرفته بود، درست 3 روز پس از این استعلام، در نامه مفصلی پاسخ داد:

«چنانچه مدتی است قمی فعالیت مضره و اقدام علیه مصالح کشور نمی‌نماید، به‌خاطر عدم توانایی و محدودیت‌هایی بوده که برای وی به وجود آمده... عزیمت مشارالیه به مکه باعث گردیده... طرفدارانش شایع نموده‌اند تنها مرجع شیعه مذهبی که پس از پیغمبر اسلام در مسجدالحرام نماز جماعت خوانده است، آیت‌الله‌العظمی قمی بوده... این تبلیغ باعث شده که در هر مجلس و اجتماعی که نام قمی برده شود، تمام حضار به احترامش قیام کرده صلوات می‌فرستند... ورود قمی و استقبال مفصل و مجللی که از وی به عمل خواهد آمد، قهراً این نظم و آرامش کنونی که با مراقبتهای شبانه‌روزی این سازمان فراهم گردیده است، بهم خواهد خورد و دیگر روحانیون هم برای حفظ موقعیت و اظهار وجود در برابر قمی اجباراً دست به اعمالی خواهند زد که در نتیجه وضع کنونی حوزه‌های علمیه را که در اثر اقدامات این ساواک فعالیت‌های آنان کم شده و هیچ‌گونه فعالیت حادی از ناحیه احدی از طلاب و روحانیون منطقه به عمل نمی‌آید، مختل نمایند... بنابراین به نظر این ساواک باتوجه به جمیع جهات، مراجعتش به مشهد به صلاح نمی‌باشد و چنانچه مقامات عالیه مصراً تصمیم به اعزام مشارالیه دارند شایسته است همان‌طوری‌که قبلاً به عرض رسید، مقرر فرمایند قبلاً اینجانب در مرکز با وی ملاقات و گفتگو نماید.»[6]

متعاقب این اعلام نظر، در اداره کل سوم نیز گزارشی بر مبنای نظر تیمسار شیخان تهیه و با بازگشت آیت‌الله قمی به مشهد مخالفت گردید، ولی در ذیل این گزارش نوشته شد:

«محترماً طبق اطلاع، هدایت اسلامی به نمایندگی از طرف جناب آقای نخست‌وزیر با قمی تماس گرفته و اظهار داشته‌ آقای نخست‌وزیر فرموده‌اند می‌توانید به ‌مشهد برگردید.»[7]

پس از گذشت حدود دو هفته از این ماجرا، در روز دوازدهم اردیبهشت ماه، حجت‌الاسلام مقدسیان نزد آیت‌الله کفائی رفت و گفت:

«آقای قمی پیغام فرستاده که نماینده نخست‌وزیر نزد من آمد و گفت جریان رفتن شما را به مشهد، دوستانتان شایع کرده و در نتیجه سر و صدائی شده؛ با توجه به وضع و موقعیت کنونی کشور، فعلاً تا برگزاری جشنهائی که در پیش است، رفتن شما به مشهد به صلاح نیست.»

که آیت‌الله کفائی نیز نظریه دولت را مورد تائید قرار داد و اینگونه اظهار نظر نمود که:

«به نظر من با توجه به آرامش و سکوتی که در حال حاضر در مشهد برقرار شده، مدتی است سر و صدائی نیست، دولت کار خوبی کرده که فعلاً ایشان را نگذاشته به مشهد بیایند. صلاح همین است.»[8]

و پس از گذشت دو هفته از این ماجرا، آیت‌الله قمی در گفت و گو با مهران رئیس ساواک قم، که برای تذکر به ایشان درباره مسافرت بدون مجوز به قم به دیدار ایشان رفته بود، در این‌باره گفت:

«قبل از اینکه به قم بیایم در تهران آقای [هدایت الله]اسلامی به نمایندگی از طرف نخست‌وزیر با من ملاقات و اظهار کرد عزیمتم به مشهد بلامانع است. پس از چند روز مجدداً مراجعه و افزود که فعلاً به علت مسافرت شاهنشاه آریامهر به مشهد و نزدیکی جشن‌های شاهنشاهی مصلحت نیست. من هم به قم آمدم تا زمانی که بتوانم به مشهد بروم.»[9]

انتقال آیت‌الله قمی به مشهد مسکوت گذارده شد تا اینکه اعلامیه ایشان در جریان مسئله آزادی سقط جنین در اسفند ماه سال 1350ش، مجدداً نام ایشان را مطرح نمود و به نقل از ایشان نوشته شد:

«از این اعلامیه‌ها به همه ‌جا، مخصوصاً مشهد فرستاده‌ام و بر شما لازم است این اعلامیه را برای همه بخوانید و مفاد آن را به مردم بگویید تا مردم بیشتر به فجایع و اعمال هیئت حاکمه ننگین پی ببرند. وی گفته پس از انتشار این اعلامیه از طرف دولت تضییقات بیشتر برای من ایجاد نموده‌اند، رفت ‌و آمد و ملاقات مرا ممنوع و حتی اجازه خروج از منزل به من نمی‌دهند.»[10]

 

شهید حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد

در این دوره زمانی، نام حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد در بین روحانیون جوان و انقلابی مشهد، از درخشندگی ویژه‌ای برخوردار بود. از یک سو، کتاب مناظره دکتر و پیر که توسط ایشان به رشته تحریر درآمده بود، مورد استقبال مردم شهر و روستا اعم از جوان و پیر قرار داشت؛ تا جایی که «کدخدای قریه عشق‌آباد سرولایت نیشابور» نیز آن را مطالعه و به وسیله آن، روستاییان را نسبت به رژیم شاه آگاه کرده بود[11] و از سوی دیگر، منبرهای روشنگرانه و انقلابیِ او در اطراف و اکناف کشور، مورد توجه مستمعین بود.[12]

از جمله مکان‌هایی که در این دوران شهید هاشمی‌نژاد در آنجا سخنرانی داشت، کانون بحث و انتقاد دینی بود که جلسات آن تحت نظر مأمورین ساواک قرار داشت:

«در این جلسه هاشمی‌نژاد به اسرائیل و سازمان ملل و امریکا حمله و از اعمال آنان انتقاد نموده است.»[13]

و چند روز بعد از این سخنرانی نیز در سرای شاهوردیخان، ضمن انتقاد شدید از قانون بی‌حجابی، به انتخابات مجلس شورای ملی اشاره کرد و گفت:

«مرتباً در جراید و رادیو کشور دم از آزادی زده، می‎گویند کشور دمکراسی است و انتخابات از هر نظر آزاد است و آزادی در کشور موجود. درصورتی‌که دروغ محض است و شماها میدانید که نمایندگان مجلسین در سه ماه قبل انتخاب شده‌اند و این همه تبلیغ دروغ میباشد. من از کسی ترس ندارم. حقایق را میگویم، شاید مانند شیخ طبسی مرا هم ممنوع‌المنبر کنند، اما باید به گفته ابوذر غفاری با دولت مبارزه نمود.»[14]

همین سخنرانی کافی بود تا نام شهید هاشمی‌نژاد نیز در لیست روحانیون و وعاظ ممنوع المنبر لحاظ شود:

«نامبرده بالا که اخیراً در روی منبر از آزادی موجود کشور انتقاد و مردم را برای مبارزه با دولت تشویق نموده است، جزو افراد ممنوع‌المنبر بوده و حق هیچگونه سخنرانی در هیچ ‌یک از نقاط کشور را نخواهد داشت.»[15]

ولی چند ماه پس از این اعلام، گزارش شد که آقای هاشمی‌نژاد در جلسات هفتگی کانون بحث و انتقاد دینی، پاسخگوی سئوالات شرکت کنندگان است و گفتار وی «تحت کنترل» می‌باشد.[16]

و دو هفته بعد نیز گزارش داده شد که ایشان در پاسخ به پرسشِ علت سفر حجاج با مبالغ هنگفت، گفته است:

«چرا در عرض سال برای مسافرین خوشگذران و رقاصه‌های خارجی که می‌آیند و بودجه زیادی با خود می‌برند این گفتار پیاده نمی‌شود، فقط برای یک مشت مسلمان که بیشتر بودجه آنها داخل مملکت مصرف می‌شود این قبیل سخت‌گیری و حرفها وجود دارد.»

حتی همین انتقاد مختصر نیز کافی بود تا در ذیل گزارش آن نوشته شود:

«در صورت ادامه این گفتارهای تحریک‌آمیز، با جمع‌آوری مدارک، احضار و به او تفهیم خواهد شد.»[17]

شهید هاشمی‌نژاد در جلسه روز چهارم فروردین ماه سال 1351 این کانون، در پاسخ به پرسشی درباره ازدواج و طلاق، به مسائل اخلاقی و بی بندوباری موجود در فیلم‌ها اشاره نمود تا حساسیت ساواک مشهد را اینگونه برانگیزد:

«نظر به اینکه هاشمی‌نژاد در غالب پاسخهایی که به سؤالات می‌دهد مطالب تند و تحریک‌آمیزی عنوان می‌نماید، در نظر است در صورت تصویب احضار و ضمن دادن تذکر شدید، از سخنرانیش در جلسه کانون بحث و انتقاد جلوگیری به عمل آید.»[18]

روشنگری و آگاهی‌بخشی و همچنین تعلیم و تربیت نیروهای انقلابی، یکی از اهداف اصلی روحانیون طرفدار امام خمینی(ره) بود که به‌رغم شرایط دشواری که وجود داشت، به شکل‌های مختلف صورت می‌گرفت. اظهارات شهید هاشمی‌نژاد در مراسم افتتاح مدرسه علوم دینی روستای بزرگ سیدآباد در شهریور ماه سال 1351ش، نشانگر این واقعیت است:

«ما باید طلاب خوب را از مدارس جمع کنیم و برای تربیت طلبه مطابق میل خودمان این نوع مدارس را گسترش دهیم.»[19]

فضای مشهد به میزانی امنیتی و خفقان‌آور و فعالیت در آن دشوار بود که شهید هاشمی‌نژاد پس از بازگشت از جلسات سخنرانی خود در تهران و دیگر شهرستان‌ها، درباره آن گفت:

«هیچ جائی به اندازه مشهد خفقان ندارد. در جاهای دیگر آزادی سخن و عمل بیشتر است، ولی هیولای مخوف سازمان امنیت در مشهد به‌ قدری قوی و وحشت‌آور است که تمام آزادی‌ها را سلب کرده [است].»[20]

سخنرانی‌های داغ و انقلابی شهید هاشمی‌نژاد که در شهرهای مختلف ایران صورت می‌گرفت، منجر به دستگیری ایشان در تاریخ چهارم تیر ماه سال 1352 ش در شیراز شد.[21] که این دستگیری، موضوع بحث جلسه‌ای بود که در روز سوم مرداد ماه در جریان دیدار برخی از روحانیون با شهید آیت‌الله دکتر بهشتی در مشهد صورت گرفت:

«روز 3 /5 عده‌ای از روحانیون و افراد متفرقه از دکتر سیدمحمد بهشتی که به مشهد آمده و در اول بازارچه سراب اقامت نموده دیدن نمودند. در میان ملاقات‌کنندگان مرتضی مطهری، سیدعلی خامنه‌ای، سیدهادی خامنه‌ای و یکی از علماء جهرم به نام حق‌شناس دیده می‌شد. در این مجلس بیشتر صحبت روی مباحث سیاسی و گرفتاری دانشجویان و حبس سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد دور می‌زد.»[22]

و حدود 45 روز پس از این دستگیری، اداره کل سوم ساواک در بخشنامه‌ای سراسری اعلام کرد:

«عبدالکریم(سید حبیب) هاشمی‌نژاد فرزند سیدحسن ممنوع‌المنبر گردید. چنانچه به آن منطقه مسافرت نمود، از سخنرانی وی ممانعت، اعمالش مراقبت و نتیجه اعلام.»[23]

 

جشن‌های 2500 ساله

رژیم پهلوی بـه تشـویق روشـنفکران درباری، از سـال 1337 در تدارک برگزاری جشـن‌های 2500 ساله شاهنشاهی برآمد و سرانـجام در 20 مـهرماه سـال 1350 این جشن‌ها در محل یکی از شهرهای باستانی به نام پرس پولیس که در حـوالی تـخت‌ جمشید بود، با حضور نمایندگان 69 کشـور، شامل بیست پادشاه و شـیخ، پـنج ملکه، بـیست و یک شـاهزاده، شانزده رئـیس جـمهور، سـه نخست‌وزیر، چهار مـعاون رئیس جمهور و دو وزیر امـور خارجه و پانصد میهمان داخـلی و خارجـی بـرگزار شد. بـرای پذیرائی از این میهمانان، 62 چـادر که سه تای آن به عنوان سـالن پذیرایی و 59 چادر دیگر بـرای استفاده مدعوین خارجی بود، برپـا  شده بود. تدارک و سـرو غذا و مشروبات و ... به وسیله 159 سـرآشـپز، آشپز و گارسون که از رستوران «ماگزیم» پاریس به ایران آورده شده بودند، انجام می‌گرفت.

این جشن که برای برپایی آن حدود 14 سال تدارک دیده شده بود، از ابتدا مورد مخالفت مجامع مختلف سیاسی و فرهنگی و به خصوص مجامع دینی و حوزه‌های علمیه قرار گرفت.

همزمان با نزدیک شدنِ برگزاری جشن‌های 2500 ساله، ادارات اوقاف مأمور شدند تا با آموزشِ «مروجین مذهبی»! این جشن را در شهرها و روستاها نیز برگزار نمایند؛ که به طور طبیعی مورد مخالفت برخی از آنان واقع شد:

«به منظور تفهیم مفاد بخشنامه‌های واصله از سازمان اوقاف جهت برگزاری مجالس جشن دوهزار و پانصد ساله بنیانگذاری شاهنشاهی در سطح روستاها، از مروجین مذهبی دعوت به عمل آمد. تنها مروجی که از حضور خودداری نمود آقای صحافی مقدم بود.»[24]

در آستانه‌ی سالگرد قیام خونین 15 خرداد، حجت‌الاسلام سیدعبدالحسین رضائی که از روحانیون انقلابی مشهد بود، تعدادی اعلامیه علیه برگزاری جشن‌های 2500 ساله به مشهد آورد که گزارش آن به ساواک رسید تا ایشان را به عنوانِ «عامل اصلی توزیع اعلامیههای مضره خمینی در مشهد» معرفی نماید.[25]

مخالفت با برپایی جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی فراگیر بود و در بین مردم دیگر شهرهای استان خراسان نیز رواج داشت:

«مهدی حقانی رئیس دفتر املاک ثبت اسناد نیشابور ... اظهار داشته ... من جهت دیدن و اطلاع از حال پسرم به نام محمود حقانی که دانشجوی دانشگاه آریامهر است به تهران مسافرت کرده بودم... از اعلامیه‎ای که دانشجویان در مورد مخالفت با دستگاههای دولتی و جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی پخش کردهاند با خود به نیشابور آوردهام و گفته است «ببینید چقدر دانشجویان بیدار هستند و ازخودگذشتگی دارند، ما هم باید همین‌طور بیدار و آماده ‌باشیم.»[26]

در جریان پیگیری این مخالفت‌ها، ساواک مشهد در نامه‌ای به فرماندهی ناحیه ژاندارمری خراسان نوشت:

«عده‌ای از عناصر افراطی و طلاب ناراحت در نظر دارند اعلامیه کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور را در زمینه تحریم جشن‌های شاهنشاهی و سایر اعلامیه‌های منتشره در این مورد را از عراق وارد، پس از تکثیر توزیع نمایند. مقرر فرمایند مراقبت‌های لازم معمول و نسبت به شناسایی و پخش‌کنندگان اقدام، نتیجه را به این سازمان اعلام نمایند.»[27]

و مدتی بعد نیز، در نامه‌ای به ریاست شهربانی خراسان نوشته شد:

«برابر اطلاع، روحانیون ناراحت و عناصر افراطی مذهبی در نظر دارند از هم‌اکنون اقداماتی را در جهت مخالفت با برگزاری جشن‎های 2500 ساله شاهنشاهی معمول دارند و به همین منظور پیک‎هایی از عراق به ایران اعزام شده تا با تماس با روحانیون تصمیماتی در این زمینه اتخاذ نمایند. خواهشمند است دستور فرمایند در این زمینه پیش‌بینی‌های لازم معمول و نسبت به شناسایی عناصر افراطی و افراد مشکوکی که امکان دارد با روحانیون مخالف دولت تماس حاصل نمایند، شناسایی و جهت کنترل روحانیون مخالف مراقبتهای لازم معمول، نتیجه را به این ساواک اعلام دارند.»[28]

اخبار منتشر شده درباره ریخت‌وپاش‌ها و هزینه سنگین و سرسام‌آور برگزاری این جشن، به گونه‌ای بود که طبقات مختلف مردم تحت تأثیر آن قرار داشتند:

«شیخ حسین مصباح قاری قرآن به ‌طور خصوصی اظهار داشت برای جشن‎های 2500 ساله مبالغ هنگفتی خرج نمودهاند و میلیونها ریال پول مشروبات الکلی دادهاند.»[29]

حوزه‌های علمیه و روحانیون مبارز در صف مقدم مخالفت با برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی در سراسر کشور قرار داشتند، از این رو اداره کل سوم ساواک با صدور بخشنامه‌ای، دستور داد:

«به منظور خنثی نمودن تحریکات و اقدامات خلاف این عده از طریق منابع و کلیه امکانات موجود، نسبت به شناسایی آنان اقدام و آن عده که تشخیص داده می‎شود با دادن تذکر از اعمال خود متنبه می‎گردند، احضار و تذکرات لازم داده شود و آنهایی که تذکرات معموله درباره آنان مفید و مؤثر نبوده و مورد سوءظن قوی هستند از پانزدهم شهریورماه جاری منازل آنان با اطلاع قبلی ستاد بازرسی و دستگیر گردند.»

در جریان اجرایی کردن این بخشنامه، رئیس ساواک مشهد در ذیل آن نوشت:

«مشخصات عده‎ای از طلاب و روحانیون ناراحت برای شما روشن است. به تدریج افراد درجه 2 و 3 احضار و تذکر لازم و مؤثر داده شود و حتی زمینۀ همکاری آنان را فراهم کنید با تهدید و تحبیب، دایر بر اینکه به نظام وظیفه معرفی یا احتمالاً از حوزه علمیه طرد خواهند شد و اگر افراد مخرب و ناراحت را معرفی کنند تسهیلاتی از قبیل روضه‌خوانی، پاداش، زمین برای آنان فراهم خواهد شد، همکاری آنان جلب گردد و افراد درجه 1 طی طرحی که قبلاً تهیه گردید باید بازداشت گردند.»[30]

و همزمان با این حرکت، اعلامیه‌ای با امضای حوزه علمیه خراسان، خطاب به «ملت مسلمان ایران!» تهیه و توزیع شد که در آن آمده بود:

«جشن دو هزار و پانصد ساله برخلاف اسلام و قرآن است و چراغانی مدارس علوم دینی هیچ‌گونه ارتباطی به روحانیت ندارد و روحانیت به موجب فرمان مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت‌الله‌العظمی الخمینی مدظله العالی از این جشن ننگین که با خون ملت ایران برگزار می‌شود، متنفر است و اکاذیبی را که به جامعه روحانیت نسبت می‌دهند، جداً تکذیب می‌کند. بر عموم مسلمانان جهان بلکه هر فرد با وجدان و انسان‌دوست واجب است که در این جشن کثیف شرکت نکند. حوزه علمیه خراسان.»[31]

و در همین موقع، اعلامیه‌ای با عنوانِ «مخالفت با جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی» در مسجدی واقع در «میدان چهارم مهتاب مشهد» پخش شد که از سوی اداره کل سوم ساواک، به عنوان «نشانه وجود یک گروه برانداز در شهرستان مشهد» تشخیص و دستور داده شد:

«از طریق منابع و همکاران موجود و با همکاری با مأمورین انتظامی محل نسبت به شناسایی و دستگیری عاملین اصلی توزیع اعلامیه اقدام و از نتایج حاصله این اداره کل را آگاه سازند.»[32]

در روز نوزدهم مهر ماه سال 1350ش نیز، تعدادی کارتِ دعوت برای شرکت طلاب در «ضیافت شام در شب 21 مهرماه به مناسبت جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی» به مدرسه میرزاجعفر برده شد که مورد مخالفت دو نفر از طلاب آن مدرسه به نام «علی جعفری فرزند رمضان و محمد خاتمی‌زاده فرزند صفرعلی» قرار گرفت و تعدادی از دعوتنامه‌ها پاره شد، که این مسئله منجر به دستگیری آن دو گردید.[33]

به‌رغم تلاشی که برای برپایی مراسم در مسجد جامع گوهرشاد در روز نوزدهم مهر ماه از سوی اداره اوقاف مشهد صورت گرفت، تعدادی از روحانیون و وعاظ که از آنان دعوت به عمل آمده بود، در مراسم حضور نیافتند، تا جایی که درباره آنان گفته شد:

«جای بسیار تأسف است که نامبردگان فوق در این مراسم ملی شرکت نکرده و از ایراد مطالبی پیرامون پیشرفت و سوابق تاریخ کشور کهن ایران خودداری نموده‎اند.»

همچنین در مراسم دیگری که در روز جمعه 23 مهر ماه به عنوان «نیایش» در همان محل برگزار گردید، حتی «آقایان ائمه جماعت و پیشنمازان مسجد گوهرشاد» نیز شرکت نکردند:

«عدم شرکت آنان در این مجلس نوعی اهانت و دهن‌کجی بود و حتی در همان مجلس عده‎ای از روحانیون از همدیگر پرسیدند که علما و پیشنمازان کجا هستند؟ چرا شرکت نکردهاند؟ مگر آنها مخالف این جشن و این مجلس دعا هستند؟»[34]

از جمله روحانیونی که حاضر به شرکت در مراسم جشن‌های 2500 ساله نشد، حجت‌الاسلام حاج شیخ محمد نصراللهی یزدی بود که به همین دلیل به ساواک احضار گردید[35] و حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ غلامرضا نمائی که امام جماعت مسجد‌النبی واقع در خیابان کوهسنگی بود نیز پس از مشاهده بهره‌برداری صهیونیست‌ها از برگزاری این جشن‌ها، تصمیم گرفت تا قسمتی از کتاب تورات که مربوط به داستان «اِستَر» بود و در آن به کشتار ایرانیان توسط یهود اشاره شده و «عید ملی یهود» به شمار می‌رفت را منتشر نماید. ایشان معتقد بود:

«یهودی‌ها از جشن‌های دو هزار و پانصد ساله به نفع خود بهره‌برداری کردند. باید به این وسیله مردم را در جریان جنایت یهودیان نسبت به ایرانیان گذاشت تا احساسات ضدیهودی در مردم به وجود آید و بدانند که یهود با ایرا‌نی چه کرده است.»[36]

 

آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای

حضور مقام معظم رهبری در متن مبارزات با رژیم شاهنشاهی، یکی از نقاط بارز انقلاب اسلامی است که بروز و ظهور آن در شهر مشهد، بسیار چشمگیر است. از جمله اقدامات ایشان در این زمان، تألیف و ترجمه کتاب‌هایی در راستای روشنگری و کادرسازی است که نمونه‌ای از آن به نقل از حجت‌الاسلام سیدهادی خامنه‌ای به شرح زیر است:

«روز جمعه 4 /4 /50 جلسه به‌ ظاهر مذهبی در منزل غلام عباس ابراهیم‌زاده تشکیل شد. در این جلسه هادی خامنه‎ای، علی طاهرپور، علی‌اکبر غیاثی دانشجویان شیمی شبانه و کمالیان و حمیدی‌نژاد و یکی از رفقایش دانشجویان دوم فیزیک روزانه شرکت داشتند. خامنه‎ای کتابی با خودش آورده بود. نام این کتاب [آینده] در قلمرو اسلام نوشته سیدقطب، ترجمه سیدعلی خامنهای چاپ دوم بود. راجع به این کتاب خامنهای اظهار داشته: « وقتی مترجم آن را ترجمه و تحویل چاپخانه داده است، از چاپ آن جلوگیری و منتشرکننده آن را که بالغ‌بر دو هزار جلد از این کتاب تهیه نموده بود شش ماه زندانی کردند و از این دو هزار جلد حتی یک جلدش هم به دست مردم نرسید ولی خوشبختانه چاپ دوم آن‌ که به‌طور مخفیانه تهیه شد منتشر شده و این ‌یکی از آنها است که در اختیار شما گذارده میشود تا هر هفته یکی از شماها آن را مطالعه کند.»[37]

در همین رابطه، در خلال تدارک برگزاری جشن‌های 2500 ساله که کنترل تعداد زیادی از روحانیون مبارز و مخالفان رژیم شاهنشاهی در دستور کار قرار گرفت، درباره مقام معظم رهبری نوشته شد:

«با اعلام اینکه قرار است از ناحیه عناصر مخالف در خلال برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی یک سلسله فعالیت‌های مضره ازجمله خرابکاری، پخش اعلامیه و نظایر آن صورت گیرد و از طرفی از مجموع گزارشات واصله و بررسی‌های معموله این نتیجه حاصل شده که اکثر افرادی که در گذشته به‌ علت انجام فعالیت‌های مضره دستگیر و سپس آزاد گردیده‌اند با استفاده از تجارب و آمادگی روحی در این زمینه نقش اساسی را دارند، علی‌هذا با در نظر گرفتن سوابق نامبرده بالا و احتمال شرکت وی در اینگونه فعالیت‌ها، خواهشمند است دستور فرمایید با استفاده از تمام امکانات و در صورت لزوم کنترل مکاتبات و تلفن، تیم تعقیب و مراقبت، نسبت به شناسایی مجدد و تعیین محل سکونت و کار وی تهیه یک قطعه آخرین عکس نامبرده و همچنین روشن نمودن نحوه فعالیت‌های کنونی و شناسایی دوستان و هم‌فکران او اقدام و به‌ محض مشاهده عمل مشکوک و یا تردد به هر منطقه از کشور مراتب را سریعاً اعلام نمایند.»[38]

موقعیت و جایگاه آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در بین روحانیون مبارز و محافل روشنفکری به میزانی بود که آیت‌الله طالقانی درباره آن گفت:

«خامنه‎ای از افرادی است که خیلی مایه امیدواری است و در آینده می‎تواند مرجع مطمئنی برای روشنفکران و آزادیخواهان باشد و افکارش قابل تقدیر است.»[39]

و آیت‌الله شهید بهشتی نیز که در خرداد ماه سال 1352ش برای سخنرانی در «دانشکده الهیات و معارف اسلامی مشهد» دعوت شده بود، پس از دیدار با ایشان، ضمن «تمجید و تقدیر از افکار سیدعلی خامنه‌ای»، در این باره بیان نمود:

«برای تربیت جوانان احتیاج به افرادی مانند خامنه‌ای زیاد است و خوشبختانه خامنه‌ای مورد توجه شدید جوانهای داغ و مسلمان هدف‌دار قرار گرفته است و مایه امیدواری آینده است.»[40]

در تیر ماه سال 1351ش، به‌رغم اینکه دروس حوزه‌های علمیه به «علت گرم شدن هوا» تعطیل شده بود، ولی آیت‌الله خامنه‌ای که در پی کادرسازی بود، «همه ‌روزه قبل از ظهر در مدرسه میرزاجعفر عده‌ای در حدود 70 نفر از طلاب که سن آنان بین سیزده تا هجده» بود را گرد هم جمع می‌نمود و ضمن تدریس مقدمات علوم دینی، آنان را برای مبارزه با رژیم ستمشاهی آماده و به آنان می‌گفت:

«ما سربازان امام زمان باید به خود ببالیم که لباس روحانی داریم و مردم را ارشاد می‌کنیم. نباید از هیچ مقامی ترس و واهمه‌ای داشت؛ باید گفتارمان را عنوان کنیم؛ باید حقیقت را گفت.»[41]

به همین دلیل بود که درباره جلسات تفسیر قرآن ایشان و شیوه‌ی تدریس آن، گفته شد:

«درس تفسیر سیدعلی خامنه‌ای یک تفسیر مرامی است؛ مرامی که خود خامنه‌ای دنبال آن است و سعی دارد قرآن را بر همان میزان تفسیر کند و روحیه طلاب را عوض نماید. خامنه‌ای مدعی است که باید عده‌ای مانند خودش تربیت کند و روحیه انقلابی در آنها به ‌وجود آورد و خود راهنما و رهبر آنها باشد. تفسیرهای خامنه‌ای به ظاهر تفسیر قرآن است ولی در باطن درس سیاسی است.»[42]

در این ایام، مقام معظم رهبری از جمله روحانیونی بود که ضمن توجه به مسائل مربوط به جریان مبارزات مسلحانه، روند دادگاه افراد دستگیر شده را نیز پیگیری می‌نمود و در ضمن با دکتر علی شریعتی نیز نزدیکی و مکاتبه داشت، تا جایی که در یکی از این ملاقات‌ها که در منزل پدری دکتر شریعتی صورت گرفت، دکتر شریعتی به علت تأخیر در نامه‌نگاری از ایشان گلایه نمود:

«دکتر علی شریعتی از سیدعلی خامنه‌ای گله کرد و گفت در مکاتبه قدری سهل‌انگاری می‌کنید و جواب نامه‌ها گاهی دیر می‌شود.»[43]

و یک ماه بعد نیز به نقل از مقام معظم رهبری گزارش گردید:

«ما باید همفکران خود را در هر لباسی که باشند بشناسیم و شناخت افراد همفکر یکی از برنامه‌های حتمی است که باید عملی گردد... ما باید بکوشیم... محافلی به وجود آوریم که به مردم فکر بدهد و آنها را نسبت به مسائل اجتماعی روشن سازد.»[44]

در این موقعیت، ساواک بر شدت مراقبت از فعالیت‌های آیت‌الله خامنه‌ای افزود و به رهبر عملیاتی که مأمور کنترل ایشان بود دستور داده شد:

«آقای فروزانفر! شما منبعی داشتید که اغلب از خامنه‌ای گزارش می‌داده. این منبع را توجیه کنید که بیشتر با این شخص تماس بگیرد و کسب خبر کند.»[45]

این منبع! به میزانی به مقام معظم رهبری نزدیک بود که حتی خبر ارائه کتاب برای مطالعه به دیگران را نیز در اختیار ساواک می‌گذاشت:

«یاد شده دو جلد کتاب به نام زنان قهرمان از دکتر احمد بهشتی و پیامبر نور از محمد غزالی مصری تألیف سیداحمد طیبی شبستری در 254 صفحه جهت مطالعه در اختیار گذارده است.»[46]

ساواک مشهد که جلسات تفسیر روزهای جمعه مقام معظم رهبری در مسجد امام حسن علیه‌السلام را تحت مراقبت داشت، مترصد این بود تا «مدارک مستند برعلیه سیدعلی خامنه‌ای» فراهم آورد و ایشان را دستگیر نماید[47] و این درحالی بود که آیت‌الله خامنه‌ای در فکر دایر کردن مدرسه‌ای برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی بود:

«روز 27 /12 /51 سیدعلی خامنه‌ای در حضور شیخ عباس طبسی اظهار داشته قرار است محلی را جهت مدرسه علمی اجاره نمایند و این مدرسه از وجوهی که از طریق مقلدین خمینی تهیه می‌شود اداره گردد و برای اینکه سازمان امنیت جلوگیری نکند در ظاهر مدرسه به نام حاج شیخ ابوالحسن شیرازی باشد و نامبردگان قبلاً با او در این مورد صحبت کرده‌اند.»[48]

این خبر، حساسیت ساواک مشهد را بیشتر کرد تا در جریان تحقیق پیرامون آن، گزارشی به شرح زیر تهیه نماید:

«سیدعلی خامنه‌ای طلاب جوان و با حرارت را اطراف خود جمع نموده و اکثر آنها افرادی می‌باشند که سابقه سیاسی دارند مانند محسن دعاگو، صادقی کاشمری از مدرسه نواب، غلامرضا اسدی، سیدکامیاب از مدرسه خیراتخان، نامدار از مدرسه حاج حسن، مصباح عاملی و عجم گنابادی از مدرسه میرزاجعفر. این افراد در میان طلاب جوان مشغول فعالیت هستند و طلاب جوان را اغفال و اطراف خامنه‌ای جمع کرده و روزهای جمعه در منزل وی واقع در سرشور اجتماع می‌نمایند و ساعت 13 متفرق می‌شوند. اطرافیان خامنه‌ای با دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، سیدمحمود طالقانی هم‌مسلک هستند و تمام کوشش خامنه‌ای صرف تماس با جوانان محصل است و برای پیشرفت مقاصد خودشان، خمینی را سنگر و یا پیراهن عثمان قرار داده‌اند.»[49]

مجموعه‌ی این فعالیت‌ها که از دید منابع ساواک پنهان نبود، منجر به احضار مقام معظم رهبری به ساواک و محدود نمودن فعالیت‌های ایشان شد. در گزارش این احضار نوشته شد:

«نامبرده به ساواک احضار، پیرامون مطالبی که وسیله خود و سایر افراد شرکت‌کننده در جلسات وی مطرح می‌شد مذاکره و عواقب وخیم آن را که از طرفی دامنگیر خودش می‌شود و در جهت دیگر وسیله انحراف جوانان متعصب مذهبی می‌گردد، گوشزد شد.»[50]

 

آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی

به‌رغم تلاشی که از سوی سردمداران رژیم شاهنشاهی برای جداکردن آیت‌الله میلانی از جریان مبارزه و مخالفت با آن رژیم صورت می‌گرفت، ولی بیت ایشان همواره مرکز برخی از فعالیت‌های اساسی در این‌خصوص بود. در تیر ماه سال 1350ش که دکتر شیخ محمد فحام رئیس دانشگاه الازهر قاهره به اتفاق سفیر کبیر مصر در دربار شاهنشاهی و همراهان وی به دیدار آیت‌الله میلانی آمدند، شیخ کاظم دامغانی که پهلوی شیخ محمد فحام بود، خیلی آهسته به رئیس دانشگاه الازهر... اظهار داشت:

«از دیدار شما بسیار خوشحالیم. شما برادران ما هستید و ما در تمام مصائب شما اندوهگین می‌باشیم. اگر عواملی اجازه نمی‌دهد علناً با شما اظهار همدردی کنیم، ولی هرگز شما را هم فراموش نمی‌کنیم. مگر می‌شود مسلمانان یکدیگر را فراموش نمایند.»[51]

و در خاتمه جلسه نیز آیت‌الله میرزا جواد آقا تهرانی به چند نفر از حاضرین گفت:

«این جلسه به سادگی برگزار شد. لازم بود که یک نفر از گویندگان در این مجلس سخن می‌گفت و نظرات مردم مسلمان ایران در حمایت از اعراب[را] بیان می‌کرد و به آنان می‌فهمانید که اگر مردم نمی‌توانند در گرفتاریهای اعراب به آنها کمک نمایند، مربوط به بی‌توجهی مردم نیست زیرا عرق دینی در مردم هست و مسئله شیعه و سنی هم در گرفتاریهای فعلی مسلمین مطرح نیست و اگر دولتی[ها] مانع از ابراز همدردی هستند، ربطی به مردم مسلمان ندارد.» [52]

در همین ایام، آیت‌الله شریعتمداری نیز برای زیارت به مشهد آمد، که ارزیابی ساواک از این سفر، به شرح زیر به ثبت رسید:

«مسافرت اخیر آیت‌الله شریعتمداری به مشهد به ‌طور قابل ملاحظه‌ای به نفع وی و به زیان آیت‌الله میلانی تمام گردید. مسافرت سال جاری شریعتمداری و نحوه برخورد مشارالیه با مردم موجب گردید که نفوذ فراوانی در بین تمام طبقات بخصوص روحانیون پیدا نماید، به‌ طوری‌که اکثر وعاظ و طلاب را به سوی خود کشانید. شریعتمداری با بذل و بخششی که از خود نشان داد محبوبیت و نفوذ میلانی را در مشهد کم نموده و نظر اکثر وعاظ و طلاب را به سوی خود معطوف داشته است... مسافرت آیت‌الله شریعتمداری به مشهد نتایج مطلوبی در برداشته و با تقسیم نمودن پول‌های قابل ملاحظه بین روحانیون موجب گردید که بیش از حد تصور موقعیت و نفوذ وی در مشهد زیادتر گردد و به همین نسبت از نفوذ آیت‌الله میلانی کاسته شود.»[53]

در این شرایط، آیت‌الله میلانی که تاکنون دو مدرسه علوم دینی برای «خردسالان و بزرگسالان» تأسیس کرده بود، تصمیم گرفت تا مدرسه‌ای نیز برای تربیت مبلغ با شرایط خاص دایر نماید، که درباره آن گفته شد:

«آیت‌الله میلانی که ظاهراً خود را از دخالت در امور تحصیلی طلاب کنار کشیده، هنوز موافقت نکرده که آموزش و پرورش طبق آئین‌نامه‌های مربوط، اداره امور مدارس علوم دینی را در دست بگیرد و آموزش و پرورش نیز آن‌طورکه شاید و باید پیگیری نمی‌کند و در نتیجه مرتباً بر تعداد مدارس مذکور افزوده می‌شود و عده‌ای بی‌سواد و درمانده و بیکاره اجتماع به‌ عنوان طلبه به این مدارس رو می‌آورند و تحت نفوذ و اراده میلانی و امثال او قرار می‌گیرند و اکثر این طلاب که خود را تابع مقررات آموزشی کشور نمی‌دانند، خودسرانه به هر نقطه‌ای می‌روند و بدگویی می‌نمایند. باید هرچه زودتر از طرف وزارت آموزش و پرورش تصمیم قاطعی گرفته و این مدارس با کسب مجوز و طی تشریفات قانونی و آئین‌نامه‌های مربوط تأسیس گردد.»[54]

و این درحالی بود که در بین برخی از روحانیون، به علت تجلیلی که آیت‌الله میلانی در زمان مرگ آیت‌الله کفائی از وی نموده بود، گفته می‌شد:

«در مرگ مرحوم آیت‌الله کفایی آقای میلانی خیلی از وی تجلیل نمود و حوزه علمیه و طلاب روشنفکر فکر نمی‌کردند میلانی تحت تأثیر قرار گیرد و حال همه می‌گویند میلانی هم با دستگاه‌های دولتی ساخته است.»[55]

در این شرایط که آیت‌الله میلانی از دو طرف تحت فشار قرار داشت و با راه‌اندازی مدرسه مبلغین، در فکر تربیت تخصصی طلاب بود، تصمیم به تأسیس مدرسه دیگری به نام «دارالاجتهاد» گرفت[56] تا درباره ایشان گفته شود:

«آیت‌الله میلانی بیشتر کوشش خود را صرف مدارس علمیه خود می‌نماید و سعی می‌نماید که در این مورد پیشرفتهایی داشته باشد.»[57]

در همین رابطه، حتی در دیداری که از سوی ساواک مشهد درباره «دانشگاه‌ها و مجامع دینی» با ایشان صورت گرفت، به موفقیت‌های «دانشگاه الازهر، جامعه مدینه و عراق» اشاره نمود و علت آن را پذیرش «کلیه اتباع کشورهای مختلف را بدون قید و شرط » عنوان کرد و در نهایت تقاضا نمود:

«چنانچه ترتیبی داده شود که به آنان[اتباع دیگر کشورها) با نظر روحانیت اجازه اقامت و درس خواندن داده شود، به ‌طور قطع مشهد و مدارس علوم دینی ایران نیز یکی از مراکزی خواهد شد که در ردیف دانشگاه الازهر، جامعه مدینه و یا مدرسه نجف قرار خواهد گرفت.»[58]

رژیم شاهنشاهی سعی فراوان داشت تا آیت‌الله میلانی را از وابستگانِ به خود قلمداد نماید و برای این منظور، سعی در علنی نمودن برخی از دیدارهای مقامات محلی با ایشان را داشت، که این ترفند تا حدی نیز مؤثر واقع و موقعیت ایشان را در نزد برخی از اقشار مذهبی و انقلابی ضعیف کرد تا ساواک مشهد نیز که خود در این اختلاف افکنی دخالت مستقیم داشت، از این موقعیت بهره‌برداری بیشتری کند؛ ولی آیت‌الله میلانی که از این مسئله آگاه بود، سعی وافر داشت تا این ترفند عوامل رژیم را خنثی نماید. گزارش زیر نمونه‌ای از این حرکت است:

«بین طلاب و بازاریان شایعه بود چون شاهنشاه به زیارت حضرت امام رضا(ع) می‌روند، دولت از حضرت آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی خواسته است که با شاهنشاه ملاقات کند. آیت‌الله میلانی ضمن اینکه با این ملاقات مخالفت می‌کند، پسرش سیدمحمدعلی را نیز فوراً به تهران فرستاده که در مشهد با شاهنشاه ملاقات نکند.»[59]

در این موقعیت، بودند افراد و هیئت‌های مذهبی که در مسافرت خود به مشهد مقدس، ضمن ملاقات با آیت‌الله میلانی، از نقش ایشان در ترویج معارف دینی تمجید و تجلیل می‌نمودند:

«ساعت 1020 روز 4 /6 /52 که مصادف با بعثت رسول اکرم بوده، هیئت خادم‌الرضا مقیم تهران ... به مشهد وارد گردیده، درحالی‌که با صدای بلند شعر «سبط نبی منتخب میلانی . تو حامی حقوق شیعیانی . میلانی سعید است . چون جدش رشید است» دم گرفته‌اند، وارد منزل میلانی شده، قریب 45 دقیقه به نفع میلانی تظاهر نموده، اشعاری در مدح وی قرائت می‌نمایند.»[60]

 

فرا رسیدن ماه محرم

مجالس و محافلی که همه ساله در ایام محرم و صفر تشکیل می‌شد، پایگاهی برای بیان منسجم شرایط سیاسی، اجتماعی کشور و روشنگری پیرامون آن در پرتو قیام حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه السلام بود. این مجالس در سال 1350ش که جریانات مسلحانه در کشور مورد شناسایی قرار گرفته[61] و نام امام خمینی(ره) نیز در جریان اختلاف ایران و عراق و اخراج ایرانیان از عراق بیشتر از گذشته بر سر زبانها افتاده بود، از حساسیت بیشتری برخوردار بود تا اداره کل سوم در بخشنامه‌ای سراسری پیرامون آن بنویسد:

«اطلاع رسیده حاکیست عده‎ای از عوامل خمینی و نیز متعصبین مذهبی در نظر دارند در ایام ماه محرم در نقاط مختلف کشور در پوشش مراسم عزاداری با ایراد سخنرانی‎های تحریکآمیز و با استفاده از هیئت‌های مذهبی، اقدام به شورش و بلوا بنمایند. باتوجه به اینکه امکان چنین اقداماتی از ناحیه روحانیون مخالف در شرایط فعلی بعید به نظر نمیرسد، علی‌هذا خواهشمند است دستور فرمایید از هم‌اکنون با توجیه منابع و سایر امکانات موجود و پیش‌بینی‌های لازم و جلب همکاری سایر سازمانهای انتظامی محل، دقیقاً در جریان کلیه فعالیتهای عوامل مذکور و عناصر مظنون قرار گرفته تا به‌موقع امکان خنثی کردن این قبیل فعالیتها میسر و از نتیجه اقدامات این اداره کل را آگاه سازند.»[62]

متعاقب این بخشنامه، ساواک خراسان در بخشنامه‌ای 10 ماده‌ای به ریاست شهربانی خراسان نوشت:

«1. به کلیه عوامل و کلانتری‎ها و شهربانی‎های تابعه ابلاغ نمایند ضمن مراقبت کامل تمام مجالس عزاداری، قبل از تشکیل هرگونه مجلس روضه‌خوانی از صاحبان مجالس مزبور تعهد کتبی اخذ و به آنان تفهیم نمایند هرگونه اتفاق و حادثه خلافی که در مدت سوگواری از ناحیه واعظ یا واعظین مربوطه و یا اشخاص دیگر در محل روضه‌خوانی مشاهده شود مسئول مستقیم صاحب ‌مجلس بوده و باید جوابگوی باشد.

2. بانیان مجالس قبل از شروع مجلس روضه‌خوانی مشخصات کامل واعظینی که در نظر دارند برای وعظ و خطابه دعوت نمایند به شهربانی تسلیم و از وعاظی دعوت نمایند که صلاحیتشان را ساواک و شهربانی تأیید نموده باشند.

3. به کلیه وعاظ ابلاغ گردد چنانچه در مدت روضه‌خوانی روی منابر مبادرت به سخنرانی خارج از موضوع و خلاف بنمایید علاوه بر اینکه تحت تعقیب قرار خواهند گرفت برای همیشه ممنوع‌المنبر و از مسلک آخوندی نیز طرد خواهند شد.

4. صورت اسامی کلیه مجالس سوگواری با ذکر آدرس دقیق و مشخصات بانیان مجالس و واعظین مربوطه و ساعت شروع و خاتمه و مدت عزاداری را تهیه و به این سازمان ارسال نمایند.

5. مشخصات کامل سران هیئت‌های مذهبی با ذکر تعداد نفرات و محل هیئت و نوحه‌خوان و واعظین مربوطه را تهیه و ارسال دارند.

6. از سران هیئت‌های مذهبی نیز تعهد لازم اخذ گردد.

7. نصب بلندگو در هر مجالس و برای هر مدت بایستی با کسب اجازه قبلی از کلانتری محل بوده و حداکثر تا ساعت 2130 نصب و رأس ساعت مقرر قطع و صدای آن به‌هیچ‌وجه خارج از محوطه نرسد. مسئول حسن اجرای آن بانیان مجالس خواهند بود.

8. در صورت مشاهده خلاف، بلندگو وسیله کلانتری بخش مربوطه جمع‎آوری و مجلس تعطیل و از ادامه آن جداً جلوگیری گردد.

9. هرگونه تخلف اعم از ایراد سخنرانی خلاف و خارج از موضوع و غیره سریعاً به این سازمان اعلام. ضمناً واعظینی که برخلاف تعهد سپرده شده عمل نمایند از ادامه وعظ و خطابه آنها جلوگیری و به این سازمان هدایت شوند.

10. کلیه موارد بالا در سطح روستاهای تابعه استان خراسان وسیله مأمورین ژاندارمری به مرحله اجرا گذارده خواهد شد. طلابی که در این ایام به قراء و روستاها سفر می‎‎نمایند اکثراً فاقد صلاحیت بوده و بیشتر به ‌منظور انجام نظرات خاص و فعالیت‎های خلاف است و مراقبت از آنان ضروری می‎باشد.»[63]

هیئات مذهبی، یکی از ظرفیت‌های بسیار مناسب و مغتنم در جریانِ مبارزات با رژیم شاهنشاهی بود که این ظرفیت در ایام محرم و صفر، به‌خصوص در روز عاشور به اوج خود می‌رسید. به‌رغم کنترل‌هایی که در این زمان از جلسات مذهبی و سخنرانی‌های دینی صورت می‌گرفت، در صبح روز عاشورا، در جلسه‌ای که سخنران آن مقام معظم رهبری بود که به تازگی از زندان آزاد شده بود، شعری برای همخوانی عزاداران حسینی انتخاب گردید که ماهیتی کاملاً انقلابی داشت و مورد حساسیت ساواک قرار گرفت:

«صبح عاشورا در منزل همان شخص[آقای افشار صفوی] که رئیس کارخانه آلمینیوم و در دروازه قوچان است، عده‌ای جمع می‌شوند و تصمیم می‌گیرند که به صورت دسته تظاهرات مذهبی بکنند؛ که در این موقع شخصی به نام شیخ خامنه‌ای شعری ارائه که مضمونی تند و انقلابی داشته، ولی آن شخص شعر دیگری را که خود سروده بوده برای خواندن دسته انتخاب می‌کند و قبل از حرکت به آنان می‌گوید ممکن است برای ما ایجاد مزاحمت شود. مضمون قسمتی از آن شعر عبارت است از: این پند گهربار حسین است .‌ای خفتگان بیدار . از خواب استعمار . هیهات هیهات.

این دسته تا حوالی چهار باغ حرکت می‌کنند، لکن پاسبان جلو آنان را گرفته و مانع پخش صدای بلندگوی آنان می‌شود و سپس آنان با شعارهای مذهبی وارد حرم می‌شوند. این دسته دارای پرچمهای بزرگی بوده که بر روی آنها شعارهای انقلابی به زبان عربی نوشته بوده، به‌طوری‌که افشار صفوی می‌گفته مضمون آن شعر و شعارها به هم می‌آمده است.»[64]

توسعه هیئت‌ها و مجامع مذهبی، از جمله مواردی بود که دستگاه امنیتی رژیم شاهنشاهی نسبت به آن حساسیت داشت. براساس همین حساسیت، ساواک مشهد در بخشنامه‌ای سراسری خطاب به «ساواک‌های تابعه» نوشت:

«در طی سنوات اخیر بر تعداد مجامع و هیئت‌ها و مؤسسات مذهبی افزوده شده و این محافل در پوشش مذهب و تعلیمات دینی، مقاصد سوء خود را گسترش و عناصر مخرب مذهبی نیز ضمن بهره‌برداری از این قبیل مجامع، نیات شوم خود را به آنان تلقین و آنها را آماده برای شرکت در فعالیت‌های مضره و براندازی می‌نمایند و به‌علاوه این محافل و کانون‌های مذهبی در حال حاضر به‌عنوان پایگاهی که گروه‌های مخرب مذهبی افراد مورد نظر خود را از میان آنها انتخاب می‌کنند، درآمده است. علی‌هذا ایجاب می‌نماید در سطح منطقه کلیه هیئت‌ها و کانون‌ها و محافل مذهبی که فعالیت دارند مورد شناسایی قرار گیرند و وضیعت گردانندگان و اعضاء آن از نظر فعالیت‌هایی که دنبال می‌نمایند روشن گردد و منابع ارزنده‌ای نیز در این کانون‌های مذهبی استخدام تا از کلیه فعل ‌و انفعالاتی که در این مجامع صورت می‌گیرد آگاهی حاصل گردد.»[65]

 

دستگیری و اعدام اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین)

سازمان مجاهدین خلق در دهه 1340ش توسط محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و علی‌اصغر بـدیع‌زادگان که از دوران دانشجویی در فـعالیت‌های نهضت آزادی شرکت داشتند، بنیان گذارده شد. ایـن افراد در سال 1344 ابتدا گروهی به نـام جنبش رهـایی‌بـخش ایـران بر اساس الگوی سـازمان الفـتح پی‌ریزی کردند و در اواخر سال 1347 پس از سه سال کـار در زمینه ساختار تشکـیلاتی، مطالعه و بـررسی انـقلاب‌ها و شناخت نسبی از جامعه ایران و نیز تدوین برنامه‌های آموزشی برای ترویج عملیات مسلحانه، به تنظیم و تدوین استراتژی خـود پرداخته و به سازمان مجاهدین خلق تغییر نام دادند. اعضای این سازمان در صدد بـودند تـا همزمان با برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصد سـاله شـاهنشاهی در سال 1350 عملیات مسلحانه گسترده‌ای در سـطح کشور صورت داده و برخی از مناطق و اماکن حساس را منفجر نـمایند، لیکن واسطه تهیه اسلحه، به نـام شاهمراد دلفانی، از عناصر ساواک بـود که در درون سـازمان نفوذ کرده و اطلاعات قابل توجهی از سازمان و عناصر و برنامه‌های عملیات نظامی آنان را در اختیار ساواک گـذاشت کـه مـنجر بـه دستگیری سران سـازمان و اکثریت اعضای آن گردید. پس از اعدام تعدادی از دستگیر‌شدگان، ساواک مشهد در نامه‌ای به شهربانی خراسان نوشت:

«سحرگاه روز 4 /3 /51 حکم اعدام پنج نفر از معدومین سازمان آزادی‌بخش ایران وابسته به جمعیت به ‌اصطلاح نهضت آزادی به مورد اجرا گذارده شده. با توجه به اینکه انفجارهایی در تهران به وقوع پیوسته که احتمالاً عاملین آن متواریان سازمان مزبور هستند، خواهشمند است دستور فرمایند از کلیه افراد مظنون و متعصبین مذهبی و روحانیون افراطی مراقبت و در جریان هرگونه فعالیت‌ها و تحریکات آنان قرار گرفته و افرادی که مبادرت به تحریک و انجام فعالیت‌های مضره می‌نمایند شناسایی و دستگیر و از نتیجه این ساواک را مطلع نمایند.»[66]

و متعاقب آن نیز به اداره کل سوم ساواک اعلام نمود:

«به علت دستگیری عده‌ای در تهران و قم، عوامل قمی در مشهد به فعالیت پرداخته و در نظر دارند در اجرای اعلامیه‌ای که قمی صادر کرده، روحانیون مشهد را نیز وادار به پیروی از آن نمایند... به طلاب و وعاظ طرفدار قمی و روحانیون ناراحت از قبیل محمدرضا محامی، شیخ عباس طبسی، سیدعلی خامنه‌ای شدیداً تذکر داده خواهد شد درصورتی‌که کوچک‌ترین عمل خلافی از آنان سر بزند، تحت تعقیب قرار خواهند گرفت.»[67]

دستگیری‌های گسترده و اعدام‌هایی که صورت گرفت و خبر آن در جراید نیز نوشته شد، نه‌تنها تهیه و توزیع اعلامیه‌هایی علیه رژیم را به دنبال داشت[68] که برخی از جوانان مذهبی و انقلابی را برای مقابله با آن، به شدت تحت تأثیر قرار داد:

«شاهپوری در حضور هادی کاملان اظهار داشته ما می‌خواهیم وارد عمل شویم ولی نزد آقای آشوری و خامنه‌ای رفته‌ایم، اجازه عملی به ما نداده‌اند و ما خودمان تشخیص می‌دهیم که موظف هستیم وارد مرحلۀ عمل شویم. نامبرده ادامه داد ما نقشه کشیده بودیم که کارخانه‌ای که مال یهود است، به آتش بکشیم، اما چون روحانیون به ما اجازه نداده‌اند، منصرف شده‌ایم.»[69]

و این موضوعی بود که حتی در سرِ کلاس‌های درس دبستانی نیز مورد توجه قرار گرفت:

«محمد سروری ناظم دبستان ملی صابری که در روزهای یکشنبه و سه‌ شنبه در کلاس‌های چهارم و پنجم دبستان مذکور عربی و اخلاق تدریس می‌کند، به جای درس مرتباً صحبت‌های سیاسی به میان آورده و اظهار می‌نماید خرابکاران و آنها که بمب می‌گذارند اشخاصی هستند که در اسلام تربیت شده‌اند و نباید آنها را بکشند و عقیده دانش‌آموزان را به خرابکاران خوش‌بین و نسبت به شاهنشاه آریامهر بدبین می‌نماید.»[70]

در همین رابطه، حجت‌الاسلام شیخ محمدهادی عبدخدائی از تصمیم برگزاری مجلس ترحیم برای اعدام شدگان توسط «شیخ عباس طبسی، شیخ جواد حافظی و چند نفر بازاری در مسجد حاج ملاهاشم» خبر داد که به علتِ «رسیدن خبر جریان مدرسه فیضیه قم و گرفتاری عدهای از طلاب و مدرسین قم» از آن صرف نظر شد.[71]

و طبیعی بود که در این موقعیت، سخنرانی برخی از وعاظ مذهبی نیز در رابطه با مبارزه مسلحانه و تحت تأثیر این جریان صورت می‌گرفت:

«محسن دعاگو فیض‌آبادی در منزل واعظ طبسی به منبر رفته و در مورد جنگجویی مسلمانان و روحیه داشتن و اسلحه به دست گرفتن و با دشمن پیکار کردن و تشکیل دادن حکومت اسلامی و قطع کردن ایادی دیگران صحبت نموده است.»[72]

در همین موقع به نقل از مقام معظم رهبری گزارش شد:

«سیدعلی خامنه‌ای از اعدام جوان‌های خرابکار اظهار تأسف نمود و گفت امید ما و همه افراد ملی به همین جوانان مجاهد است و مسئله چریکی ریشه عمیق دارد و هرگز از بین نخواهد رفت.»[73]

در این شرایط، آیت‌الله خامنه‌ای در فکر ایجاد تشکل بود و ضمن انتقاد از روشِ دکتر شریعتی در بیرون ریختنِ «مکنونات و محتویات اندرون خود»، که موجب حساسیت رژیم و جلوگیری از آن شده بود، می‌گفت:

«ما از نظر تشکل دارای تشکیلات منظمی برای هماهنگ کردن فعالیت‌های خود نیستیم و این بسیار ضرورت دارد و مسئله دیگر موضوع شناسایی افراد هم‌فکر است که باید سعی کنیم با آنهایی که دارای ایده و نظریه مشترک هستند آشنا شویم و آنها را در سراسر کشور بشناسیم و بعد هم نگذاریم دست ما را دستگاه بخواند.»[74]

روشی که آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در تربیت جوانان متدین و انقلابی آغاز کرده بود، روشی نوین بود که مورد استقبال جوانان طلبه و دانشجو قرار گرفت و آوازه‌ی آن به سرعت در بین محافل مذهبی و دانشجویی مطرح گردید؛ که اسناد آن را در جلد بعدی این مجموعه مشاهده خواهید کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. همین کتاب، سند شماره: 10548 /9 ﻫ ، تاریخ: 11 /1 /1350.

[2]. همین کتاب، سند شماره: 10560/ ﻫ 1، تاریخ: 12 /1 /1350.

[3]. همین کتاب، سند شماره: 13408 /9 ﻫ ، تاریخ: 20 /8 /1350.

[4]. همین کتاب، سند گزارش بدون تاریخ و شماره بخش 312.

[5]. همین کتاب، سند شماره: 147 /312، تاریخ: 16 /1 /1350.

[6]. همین کتاب، سند شماره: 10621/ ﻫ 1، تاریخ: 19 /1 /1350.

[7]. همین کتاب، گزارش بدون شماره بخش 312، تاریخ: 30 /1 /1350.

[8]. همین کتاب، سند شماره: 11011 /9 ﻫ ، تاریخ: 15 /2 /1350.

[9]. همین کتاب، سند شماره: 373 /21، تاریخ: 1 /3 /1350.

[10]. همین کتاب، سند شماره: 7451 /9 ﻫ ، تاریخ: 20 /2 /1351.

[11]. همین کتاب، سند شماره: 320 /312، تاریخ: 22 /1 /1350.

[12]. همین کتاب، سند شماره: 2556 /8ﻫ ، تاریخ: 29 /1 /1350.

[13]. همین کتاب، سند شماره: 11422 /9 ﻫ ، تاریخ: 12 /3 /1350.

[14]. همین کتاب، سند شماره: 11863 /9 ﻫ ، تاریخ: 17 /4 /1350.

[15]. همین کتاب، سند شماره: 1142/س، تاریخ: 2 /5 /1350.

[16]. همین کتاب، سند شماره: 13676 /9 ﻫ ، تاریخ: 18 /9 /1350.

[17]. همین کتاب، سند شماره: 13808 /9 ﻫ ، تاریخ: 2 /10 /1350.

[18]. همین کتاب، سند شماره: 7045 /9 ﻫ ، تاریخ: 10 /1 /1351.

[19]. همین کتاب، سند شماره: 8884 /9 ﻫ ، تاریخ: 7 /6 /1351.

[20]. همین کتاب، سند شماره: 8209 /9 ﻫ ، تاریخ: 27 /1 /1352.

[21]. شهید حجت‌الاسلام و المسلمین سیدعبدالکریم هاشمی‌نژاد به روایت اسناد ساواک، ص 545.

[22]. همین کتاب، سند شماره: 9459 /9 ﻫ ، تاریخ: 13 /5 /1352.

[23]. همین کتاب، سند شماره: 6439 /312، تاریخ: 31 /6 /1352.

[24]. همین کتاب، سند شماره: 378/ق، تاریخ: 18 /2 /1350.

[25]. همین کتاب، سند شماره: 11412 /9 ﻫ ، تاریخ: 12 /3 /1350.

[26]. همین کتاب، سند شماره: 8024 /9 ﻫ ، تاریخ:  19 /3 /1350.

[27]. همین کتاب، سند شماره: 11553/ ﻫ 1، تاریخ: 25 /3 /1350.

[28]. همین کتاب، سند شماره: 12063/ ﻫ 1، تاریخ: 6 /5 /1350.

[29]. همین کتاب، سند شماره: 12544 /9 ﻫ ، تاریخ: 10 /6 /1350.

[30]. همین کتاب، سند شماره: 4966 /312، تاریخ: 10 /6 /1350.

[31]. همین کتاب، سند اعلامیه حوزه علمیه خراسان و سند شماره: 13421/ ﻫ 1 ، تاریخ: 23 /8 /1350. دو نفر از اعضای اصلی تهیه و توزیع این اعلامیه «سیدهادی خامنه‎ای و غلامرضا قاسم‌زاده مشهدی» بودند که به همین دلیل دستگیر شدند.

[32]. همین کتاب، سند شماره: 9753 /311، تاریخ: 17 /7 /1350.

[33]. همین کتاب، سند شماره: 375 /6 /57، تاریخ: 22 /7 /1350.

[34]. همین کتاب، سند شماره: 13404 /9 ﻫ ، تاریخ: 20 /8 /1350.

[35]. همین کتاب، سند شماره: 13802/ ﻫ 1 ، تاریخ: 2 /10 /1350.

[36]. همین کتاب، سند شماره: 9580/ ﻫ 1، تاریخ: 11 /8 /1351.

[37]. همین کتاب، سند شماره: 11755/ ﻫ 1، تاریخ: 10 /4 /1350.

[38]. همین کتاب، سند شماره: 3846 /312، تاریخ: 30 /4 /1350.

[39]. همین کتاب، سند شماره: 12877 /9 ﻫ ، تاریخ: 6 /7 /1350.

[40]. همین کتاب، سند شماره: 8634 /9 ﻫ ، تاریخ: 5 /3 /1352.

[41]. همین کتاب، سند شماره: 53 /9 /57، تاریخ: 13 /4 /1351.

[42]. همین کتاب، سند شماره: 10342/ ﻫ 1، تاریخ: 21 /10 /1351.

[43]. همین کتاب، سند شماره: 8969 /9 ﻫ ، تاریخ: 14 /6 /1351.

[44]. همین کتاب، سند شماره: 9429/ ﻫ 1، تاریخ: 25 /7 /1351.

[45]. همین کتاب، سند شماره: 53 /9 /57، تاریخ: 13 /4 /1351.

[46]. همین کتاب، سند شماره: 9848/ ﻫ 1، تاریخ: 9 /9 /1351.

[47]. همین کتاب، سند شماره: 11062 /9 ﻫ ، تاریخ: 23 /12 /1351.

[48]. همین کتاب، سند شماره: 11134 /9/ﻫ ، تاریخ: 28 /12 /1351.

[49]. همین کتاب، سند شماره: 899 /9 ﻫ ، تاریخ: 27 /1 /1352.

[50]. همین کتاب، سند شماره: 8977/ ﻫ 1، تاریخ: 2 /4 /1352.

[51]. همین کتاب، سند شماره: 12039 /9 ﻫ ، تاریخ: 4 /5 /1350.

[52]. همان.

[53]. همین کتاب، سند شماره: 12485 /9 ﻫ ، تاریخ: 4 /6 /1350.

[54]. همین کتاب، سند شماره: 13806/ ﻫ 1، تاریخ: 2 /10 /1350. در گزارش چگونگی تأسیس و برنامه‌های این مدرسه آمده است: «حدود سه ماه قبل از طرف میلانی در خیابان خسروی‌نو جنب بهداری آزمایش خون، کوچه نصرت‌الملک مدرسه عالی حسینی افتتاح و برنامه آن این بود که شرکت ‌کنندگان در مدرسه مذکور باید متأهل و منبری باشند و سن آنها از 35 سال بیشتر نباشد. افراد حائز شرایط در حدود 150 نفر شرکت کردند و قبول شدند و ماهیانه به آنان علاوه بر شهریه‎های دیگر علما مبلغ 150 تومان داده شد و اکنون برنامه این مدرسه عوض شده و به دارالتبلیغ تبدیل شده و برنامه‎اش خیلی مشکل شده است. فقط 30 نفر طلبه از حوزه علمیه مشهد شرکت دارند و طبق برنامه درس می‎خوانند و این افراد در مدرسه مذکور به اکثر زبان‎های خارجی فرانسه، آلمانی، انگلیسی آشنا شده و می‎شوند و هر وقت کاملاً توانستند به‌طور خوب انگلیسی صحبت کنند از طرف آیت‌الله میلانی به کشورهای خارج جهت تبلیغ دین اسلام اعزام می‎شوند و چند نفر استاد زبان از فرهنگ و دانشگاه در مدرسه عالی حسینی میلانی به تدریس زبان‎های خارجی به این 30 نفر طلاب مشغول هستند.» همین کتاب، سند شماره: 7566/ ﻫ 1، تاریخ: 27 /2 /1351.

[55]. همین کتاب، سند شماره: 18122 /9 ﻫ ، تاریخ: 30 /10 /1350.

[56]. این همان مدرسه‌ای بود که در شهریور ماه سال 1352 ش درباره آن نوشته شد: «اخیراً از طرف آیت‌الله میلانی مدرسه علمیه‌ای در پشت منزل حسن قمی به نام مدرسه امام جعفر صادق تحت عنوان دارالاجتهاد افتتاح شده و افرادی که دو سال گواهی دوره درس خارج داشته باشند در این مدرسه ثبت‌نام نموده‌اند و مجتهدین هم می‌توانند در این مدرسه دوره ببینند.» همین کتاب، سند شماره: 9925 /9 ﻫ ، تاریخ: 21 /6 /1352.

[57]. همین کتاب، سند شماره: 8032 /9 ﻫ ، تاریخ: 1 /4 /1351.

[58]. همین کتاب، سند شماره: 10132/ ﻫ 1، تاریخ: 7 /10 /1351.

[59]. همین کتاب، سند شماره: 2041 /20 ﻫ 12، تاریخ: 9 /3 /1352.

[60]. همین کتاب، سند شماره: 13254/ﻫ 2، تاریخ: 12 /6 /1352.

[61]. همین کتاب، سند شماره: 11091 /312، تاریخ: 11 /12 /1350.

[62]. همین کتاب، سند شماره: 9699 /312، تاریخ: 26 /11 /1350.

[63]. همین کتاب، سند بدون شماره و تاریخ، [5 /12 /1350].

[64]. همین کتاب، سند شماره: 18606 /9 ﻫ ، تاریخ: 18 /12 /1350.

[65]. همین کتاب، سند شماره: 10369/ ﻫ 1 ، تاریخ: 21 /10 /1351.

[66]. همین کتاب، سند شماره: 7734/ﻫ 1، تاریخ: 6 /3 /1351.

[67]. همین کتاب، سند شماره: 7770 /9 ﻫ ، تاریخ: 9 /3 /1351.

[68]. همین کتاب، سند شماره: 7843 /9 ﻫ ، تاریخ: 16 /3 /1351.

[69]. همین کتاب، سند شماره: 7838 /9 ﻫ ، تاریخ: 16 /3 /1351.

[70]. همین کتاب، سند شماره: 15418 /9 ﻫ ، تاریخ: 25 /3 /1351.

[71]. همین کتاب، سند شماره: 8134 /9 ﻫ ، تاریخ: 8 /4 /1351.

[72]. همین کتاب، سند شماره: 8920 /9 ﻫ ، تاریخ: 22 /3 /1352.

[73]. همین کتاب، سند شماره: 9059 /9 ﻫ ، تاریخ: 7 /4 /1352.

[74]. همین کتاب، سند شماره: 9540 /9 ﻫ ، تاریخ: 21 /5 /1352. 

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.