زندگینامه - کتاب دکتر فرهنگ مهر به روایت اسناد ساواک

 خانواده

دکتر فرهنگ مهر فرزند مهربان در سال 1302 شمسی، چهارده ماه بعد از برادرش بوذرجمهر مهر، در خانواده‌ای زرتشتی در خیابان منوچهری شهر تهران، در نزدیکی سفارت انگلستان، به دنیا آمد.

 

پدر

مهربان مهر، که برخی از او به عنوان «ارباب مهربان» یاد می‌کنند، از زرتشتی‌های کرمان بود که در سن 12 سالگی راهی تهران شد[1] و در تجارتخانه ارباب جمشید مشغول به کار شد.[2]

تشکیل انجمن زرتشتیان توسط ارباب جمشید و کیخسرو شاهرخ در سرای مشیرخلوت بازار تهران، موجب شد تا مهربان مهر نیز همزمان با اشتغال در تجارتخانه، در آن انجمن نیز در سمت‌هایی چون دبیری، خزانه‌داری و نایب رئیسی فعالیت کند. حضور ارباب جمشید به عنوان نماینده زرتشتیان در اولین دوره مجلس شورای ملی، پای مهربان مهر را نیز به مجلس باز کرد و مهربان مهر نیز که اینک برای خود در رشته حسابداری صاحب تجربه شده بود، به عنوان حسابدار در مجلس تازه تأسیس، مشغول به کار شد که بنابر نقل فرهنگ مهر، این فعالیت به مدت 40 سال ادامه داشت و آخرین سمت او نیز رئیس کل حسابداری مجلس بود.[3]

مهربان مهر در دوران فعالیت در دستگاه ارباب جمشید و پس از آن در مجلس شورای ملی و همکاری با ارباب کیخسرو شاهرخ،[4] هم فردی آشنا به امور سیاسی شد و هم با افرادی چون اردشیر جی که در صحنه سیاسی ایران و روی کار آوردنِ رضاخان دارای نقش اساسی بود، رفاقت داشت![5]

مهربان مهر، به‌رغم آنکه در مجلس شورای ملی به ظاهر دارای جایگاه مطرحی نبود، ولی از شخصیتی کاملاً سیاسی برخوردار بود، تا جایی که حرکات و رفتار پسرش فرهنگ مهر را در زمان حضور در دبیرستان فیروز بهرام کاملاً تحت نظر داشت. نمونة این کنترل، مربوط به زمان دستگیری رجبعلی منصور، پدرِ دوست و همکلاس وی، حسنعلی منصور در سال 1314ش است. خاطره دکتر فرهنگ مهر در این باره چنین است:

«با حسنعلی منصور خیلی رفیق بودم. سرِ کلاس درباره دستگیری پدرش مقاله‌ای نوشتم ... نوشته بودم آخر این چه سیستمی است که افراد را می‌گیرند و از کار می‌اندازند و زندانی می‌کنند، بعد می‌گویند تبرئه شدند؟... رفتم خانه، پدرم گفت تو امروز سر کلاس چه نوشتی؟ چه گفتی؟... پدرم گفت این حرفها را سر کلاس نمی‌زنند. تو برای ما اسباب زحمت می‌شوی»[6]  

این طرز تربیت، به گونه‌ای دکتر فرهنگ مهر را وابسته به نظرات پدرش کرده بود که چگونگی آن را در جای جای خاطرات خود نقل می‌کند، از جمله در زمان تحصیل در خارج از کشور، که از سوی جهانگیر تفضلی برای عضویت در ساواک تازه تأسیس مورد پیشنهاد قرار گرفت:

«ماجرا را به پدرم گفتم. پدرم گفت مبادا! مبادا! این دستگاه جاسوسی است، مبادا عضو آن شوی، آبرویت می‌رود. ما اصلاً این کاره نیستیم.»[7] 

و این درحالی است که همین پدر، در جریانات پس از شهریور 1320ش و سقوط و تبعید ذلت‌بار رضاخان، که شرایط سیاسی اجتماعی کشور درهم و برهم بود، به فرزندش اجازه داد تا در منزلش جلسات هفتگی با حضور نورالدین کیانوری و حدود 15 نفر از دانشجویان دانشسرایعالی، پیرامون چیستی مرام کمونیستی تشکیل دهد، که خسرو روزبه نیز یکی از شرکت کنندگان در آن جلسه بود.[8]

مهربان مهر، در اسفند ماه سال 1353ش  از دنیا رفت و مرگ او را شخصیت‌های مختلفی از جمله اسدالله علم،[9] فریده دیبا[10] و عبدالرضا پهلوی[11] به دکتر فرهنگ مهر تسلیت گفتند.

 

مادر

بوذرجمهر مهر، درباره مادرش که پریدخت نام داشت، می‌گوید:

«مادر و مادر بزرگم اهل تهران بودند. پدر مادرم اهل یزد بود و تا پایان عمر در اداره دارائی و انبار گندم تهران خدمت می‌کرد و پس از یک عمل جراحی در تهران درگذشت.»[12]

وی می‌گوید من چهار دایی داشتم، که دو تن از آنان به نام‌های: «فریبرز نامور و فرزان نامور» در مجلس شورای ملی مشغول به کار بودند.

 

برادر

فرهنگ مهر، دارای یک برادر به نام بوذرجمهر مهر است که در سال 1301 شمسی، یک سال و دو ماه قبل از تولد او در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس جمشید جم، رستم آبادیان و دبیرستان فیروز بهرام سپری کرد و در سال 1319ش برای ادامه تحصیل در رشته پزشکی راهی فرانسه شد، ولی به دلیل آغاز جنگ جهانی به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در 1325 فارغ‌التحصیل شد. در این موقع که اوضاع جهانی رو به آرامی داشت، برای ادامه تحصیل و گرفتن تخصص راهی لندن شد و در رشته داخلى تخصص گرفت. پس از بازگشت به کشور، در دانشگاه تهران به تدریس و تألیف پرداخت و مدت 3 سال نیز مدیر مجله دانشکده پزشکى بود. دو دوره نمایندگی انجمن شهر تهران و یک سال نایب رئیسی آن انجمن و همچنین عضویت در انجمن زرتشتیان تهران و نمایندگی آنان در دوره 24  مجلس شوراى ملى از دیگر فعالیت‌های اوست. وی در سال  1393 ش در کانادا درگذشت.

 

خواهران

وضعیت زندگی خانواده فرهنگ مهر به گونه‌ای است که در برگ بیوگرافی شماره 428 که توسط ساواک برای تعیین وضعیت او تهیه گردیده، در پاسخ این سئوال که «برادران و خواهران با ذکر نام و مشخصات...» نوشته‌اند: «راجع به برادر و خواهران ایشان کسی اطلاعی ندارد.» و در پرسشنامه حفاظتی مورخه 19 /2 /43 که برای تصدی مسئولیت کمیته حفاظت وزارت دارائی برای ارتباط با ساواک تکمیل نموده، نام خواهران خود را نخستین و مهوش ثبت کرده است.

بوذرجمهر مهر، درباره خواهران خود می‌گوید:

«دو خواهرم یکی به نام نخستین مهر لیسانسیه مامائی از دانشگاه تهران است که مدتها در بیمارستان‌های تهران انجام وظیفه می‌کرد و دیگری به نام مهوش مهر، لیسانسیه زبان انگلیسی از دانشگاه تهران است که او هم در وزارت مسکن کار می‌کرد.»[13]

 

ازدواج

ازدواج دکتر فرهنگ مهر با همسرش پریچهر نادری که از زرتشتیان کرمان بود،[14] در زمانی که به ریاست بیمه ایران منصوب شده بود، صورت گرفت؛ که در زمان ازدواج، بیشتر از چهار دهه از عمر وی گذشته بود.[15]

پدر همسرش به نام هرمزیار نادری کرمانی،[16] فرزند ارباب گشتاسب دین یار بود و ارباب گشتاسب، مدتی رئیس انجمن زرتشتیان کرمان و از سوی ناصرالدین شاه، کلانتر زرتشتی‌ها و مؤسس مدرسه ایرانشهر کرمان بود.[17]

چگونگی این ازدواج در نقل خاطرات فرهنگ مهر، به این شرح است:

«من همان موقع که می‌خواستم برای برنامه رهبران بزرگ آیزنهاور به آمریکا بروم، از انگلستان رد شدم. یکی از دوستان من به نام سرگرد بخردنیا ... در آن زمان در انگلستان بود. به پریچهر می‌گوید یک نفر به نام فرهنگ مهر دارد می‌آید از اینجا برود آمریکا، یک ناهار هم با ماست. تو احیاناً اگر خواستی بیا او را ببین. ایشان نیامد ... وقتی به تهران آمدم، از اتفاق روزگار در یک مهمانی ایشان بودند و بنده هم بودم. او را دیدم و رفتم پیشش نشستم و خلاصه در عرض دو هفته به او پیشنهاد کردم با من ازدواج می‌کنی؟ گفت بله ... بعد از دو هفته با هم به هندوستان رفتیم و ازدواج کردیم... پریچهر آن جا هم یکی دو فامیل داشت. خلاصه از آنجا او به لندن رفت که اسبابش را جمع کند و به ایران بیاید، من هم رفتم تهران.»[18]

حاصل این ازدواج 3 فرزند به نام‌های: «مهرداد. مهران و میترا» بود که آخرینشان در سال 1350ش، زمانی که فرهنگ مهر در شرف انتصاب به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز بود، به دنیا آمد.[19]

 

تحصیلات

الف. ایران

فرهنگ مهر نیز مانند دیگر زرتشتیانی که امکان تحصیل برای آنان فراهم بود، تحصیلات ابتدایی را در دبستان جمشید جم که در سال 1285ش توسط ارباب جمشید تأسیس شده بود، آغاز کرد و دوران متوسطه را نیز در دبیرستان فیروز بهرام که در سال 1311ش توسط یکی از زرتشتیان هند به نام بهرامجی بیکاجی ساخته شد، سپری نمود.

دبیرستان فیروز بهرام، محل تحصیل تعداد قابل توجهی از فرزندان رجال سیاسی و نظامی ایران بود که این افراد پس از شهریور 1320ش و در دوران شاهنشاهی پهلوی دوم، در ارکان مختلف حکومتی نقش‌آفرین بودند.[20] در این دوران، فرهنگ مهر دو دوست صمیمی داشت که بر دوستی با آنان پایدار ماند؛ یکی اردشیر جی فرزند شاپور ریپورتر و دیگری حسنعلی منصور فرزند رجبعلی منصورالملک که از سال اول ابتدایی تا فارغ التحصیلی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی، که از قضاء یکی از نقش آفرینان در تشکیل آن اردشیرجی می‌باشد،[21] با او همراه بود.[22]

فرهنگ مهر، در دوران تحصیل در دبیرستان فیروز بهرام، سال دهم دبیرستان را به کالج البرز که مدرسه آمریکایی‌ها بود، رفت و دوباره برای ادامه تحصیل به فیروز بهرام بازگشت که علت این رفت و برگشت یک ساله، معلوم نیست.[23]

وی پس از پایان تحصیلات متوسطه در خرداد ماه سال 1320ش، هم در کنکور پزشکی شرکت کرد و هم در کنکور دانشکده فنی که در آن موقع محل آن دبیرستان دارالفنون بود و در هر دو رشته پذیرفته شد؛ ولی چون حسنعلی منصور به دانشکده فنی رفت، فرهنگ مهر نیز با او همراه شد و پس از مدت چند ماهی، چون حسنعلی منصور تصمیم به تغییر رشته گرفت، فرهنگ مهر نیز همراه او در کنکور دانشکده حقوق و علوم سیاسی شرکت کرد و باز هم با او همراه شد؛ با این تفاوت که برای اینکه اجازه تحصیل همزمان در دانشکده فنی و دانشکده حقوق را نداشت، دانشکده حقوق را اصل قرار داد[24] و رشته فنی را در هنرسرایعالی پی گرفت[25] و موفق به دریافت لیسانس مهندسی ماشین شد[26] و مدتی بعد نیز از دانشکده حقوق، لیسانس قضائی دریافت کرد.[27]

 

ب. انگلستان و آمریکا

فرهنگ مهر که دوران دانشگاه خود در رشته فنی را در هنگامة اشغال ایران سپری کرده بود، پس از دریافت لیسانس در سال 1323ش، بلافاصله به استخدام وزارت دارائی در آمد و در قسمت سیلو که یکی از مهمترین مراکز در این موقعیت زمانی به شمار می‌رفت، مشغول به کار شد.

باوجود اینکه در اسناد متعددی زمان دریافت لیسانس حقوق توسط وی، سال 1327ش و در یک سند نیز سال 1328ش نوشته شده، ایشان در نقل خاطرات خود می‌گوید: «یک سال بعد از مهندسی، لیسانس حقوق را تمام کردم.» و سپس درباره چگونگی رفتن به انگلستان برای ادامه تحصیل، توضیح می‌دهد:

«به علت جنگ، نمی‌خواستم آمریکا بروم. می‌گفتند گران است. چون من در مدرسۀ انگلیسی درس خوانده بودم، می‌خواستم بروم انگلستان. درباره انگلستان هم می‌گفتند همه چیز، غذا و چیزهای دیگر سهمیه بندی است. ویزا هم نمی‌دادند. دو سالی صبر کردم و بعد در مدرسه عالی اقتصاد در دانشگاه لندن ثبت نام کردم... و رفتم انگلستان.»[28]

تاریخ دقیق رفتن وی به انگلستان معلوم نیست و در یکی از اسناد خلاصه پرونده اداری او نیز بدون هیچ توضیحی در این باره، نوشته شده «با استفاده از حقوق چهار ماه مرخصی برای معالجه به خارج از کشور (لندن) مسافرت نموده. در پایان مرخصی منتظر خدمت»[29] ولی آنچه مشخص می‌باشد، این است که ایشان در زمان نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق، به دلایلی سیاسی که یکی از آنها نوشتن مقاله علیه آیت‌الله کاشانی(ره) بود[30] از کار اداری کنار گذاشته شد و منتظر خدمت گردید و در همین موقع، که احتمالاً باید سال 1331 و بعد از قیام خونین مردم در سی‌ام تیر ماه باشد، عازم لندن شد:

«دوران تحصیلم در انگلستان، مصادف شد با زمانی که دکتر مصدق نخست‌وزیر بود. وقتی می‌خواستم به فرنگ بروم، منتظر خدمت شدم. درست یادم نیست یک چهارم یا یک سوم حقوق را به منتظر خدمت‌ها می‌دادند. با خودم گفتم می‌روم سه سال درباره گندم و این چیزها مطالعه کنم. بعد از سه سال نوشتم که من در اینجا وارد دانشگاه شده‌ام، می‌خواهم این حقوق منتظر خدمتی‌ام تمدید بشود. پنج سالی که آن جا بودم، حقوق منتظر خدمتی تمدید شد.»[31]

این ادعای فرهنگ مهر مبنی بر اینکه «با خودم گفتم می‌روم سه سال درباره گندم و این چیزها مطالعه کنم. بعد از سه سال نوشتم که من در اینجا وارد دانشگاه شده‌ام.»، با نقل قول دیگری که گفته: «در مدرسه عالی اقتصاد در دانشگاه لندن ثبت نام کردم. قبولی ام را فرستادند. آن قبولی را به سفارت نشان دادم و به هر حال ویزا گرفتم و رفتم انگلستان»[32] با هم متناقض است و نشانگر این است که ایشان در نقل خاطرات خود، یا دچار فراموشی شده و یا بر سبیل معمول خاطره‌گویان عصر پهلوی، خاطرات خود را قدری جابه‌جا کرده و کمی از بسیار را گفته است.

حضور 5 ساله فرهنگ مهر در لندن، منجر به دریافت فوق لیسانس از دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه لندن در سال 1335ش و دکترای حقوق دانشکده حقوق دانشگاه ساوتهمپتون (southampton) در سال 1336ش[33] شد. وی در سال 1354 ش نیز، زمانی که ریاست دانشگاه پهلوی شیراز را به عهده داشت، به همراه امیراسدالله علم از دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا دکترای افتخاری گرفت.

 

ج. تألیفات

بازگشت دکتر فرهنگ مهر از انگلستان، همزمان با دوران جابجایی گستردة قدرت از انگلیس به آمریکا بود. در این فرآیند، اشخاص و دسته جات متعددی در حال نقش‌آفرینی بودند که یکی از آنها، شورایعالی اقتصاد به رهبری دوست دیرینه او، حسنعلی منصور بود که در جای خود، به آن پرداخته شده است.

فرهنگ مهر که در زمان فعالیت در اداره سیلو در دوران اشغال ایران توسط متفقین، با بهائیان به خوبی کار کرده و مورد اعتماد آنان بود، پس از بازگشت به ایران، برای همکاری با امیرعباس هویدا و فؤاد روحانی که هر دو از بهائیان بودند، به شرکت نفت رفت که چگونگی آن در بخش مشاغل آمده است.

اولین تألیف او که در گذشته نیز دستی در مقاله نویسی برای نشریات داشت، کتابی با عنوان «حقوق کار و بیمه‌های اجتماعی» بود که در زمان حضور او در شرکت نفت نوشته شد.[34]

وی پس از حضور در دانشکده افسری برای تدریس، به همراه دو نفر دیگر که نامشان معلوم نیست، کتابی با عنوان حقوق روابط بین‌المللی تألیف کرد که دانشکده افسری نیز آن را چاپ نمود و به فراخور حضور در صحنه‌های مختلف، به نوشتن مقالات داخلی و خارجی نیز اقدام نمود.

برخی از دیگر تألیفات وی به این شرح است:

حقوق تجارت شرکتهای انگلستان

مؤسسات انتفاعی و شرکتهای دولتی (از انتشارات دانشگاه تهران)

نظریه‌ای درباره تاریخ اقتصاد نوشته هیکس (ترجمه) (از انتشارات دانشگاه پهلوی)[35]

د. تدریس

فعالیت‌های تدریسی فرهنگ مهر از زمان اشتغال در سیلو با راه اندازی کلاس‌های اکابر برای باسواد کردن کارگران آغاز شد که با راه‌اندازی آن، به عنوان رئیس آموزشگاه کارگران سیلو نیز شناخته شد[36] و پس از تحصیل در انگلستان و بازگشت به ایران، به علت اینکه فردی کاملاً مورد اعتماد دستگاه‌های امنیتی و حفاظتی بود، بلافاصله در سال 1338ش برای تدریس درس حقوق و روابط بین‌المللی به دانشکده افسری دعوت شد.

از سال 1340ش در آموزشگاه عالی حسابداری، تدریس حقوق کار دانشجویان فوق لیسانس و همچنین تدریس حقوق تجارت و  حقوق کار و بیمه‌های اجتماعی را به عهده داشت و همزمان در آموزشگاه عالی مالی وزارت دارایی به تدریس حقوق تجارت و حقوق اساسی و پول و بانک پرداخت و در کنار آن در دانشکده حقوق و اقتصاد و دانشکده علوم اداری و بازرگانی دانشگاه تهران، به تدریس حقوق تجارت، حقوق کار و بیمه‌های اجتماعی، کمپانی، حقوق تجارت شرکتهای انگلستان و حقوق اجتماعی مشغول بود و از سال 1347ش نیز در دانشکده حقوق دانشگاه ملی به تدریس پرداخت.[37]

دکتر فرهنگ مهر در سال 1355ش درباره سوابق فعالیتهای علمی خود نوشت:

«در همه دوران تحصیل ممتاز بوده‌ام. جایزه از رضاشاه کبیر. نزدیک بیست سال در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی تدریس نموده‌ام. عضو مؤسس و رئیس مدرسه عالی بیمه ایران و کالج R.C.D بوده‌ام. یکی از اعضای مؤسس انجمن فرهنگ ایران باستان و مدیرعامل آن انجمن بوده‌ام 1341 تا حال. رئیس انجمن... فارسی 1351،1353،1355. مدیر بولتن»[38]

تدریس در دانشکده افسری، او را در بین فرماندهان نظامی ارتش شاهنشاهی دارای جایگاهی ممتاز کرده بود و به همین دلیل همواره در موقعیت‌هایی که نیروهای نظامی به علت شرایط حاکم بر ایران دچار بحرانهای هویتی می‌شدند، از او برای توجیه افسران نظامی دعوت صورت می‌گرفت. نمونه‌هایی از برپایی این جلسات توجیهی مربوط به سال 1343، یک ماه پس از ترور حسنعلی منصور و سال 1357ش در بحبوحة انقلاب اسلامی می‌باشد:

الف. اسفند ماه سال 1343.

«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر معاون وزارت دارائی. چون برای افسران و دانشجویان دانشکده افسری سخنرانی عمومی در خصوص قراردادهای جدید نفتی و موفقیت‌های ایران در این زمینه منظور گردیده است، لذا از جنابعالی خواهشمند است در صورت امکان در روز چهارشنبه 12 اسفند ماه 43 ساعت 0900 صبح جهت ایراد سخنرانی در دانشکده افسری حضور بهم رسانید. فرمانده دانشکده افسری. سرلشگر قاسم خزاعی»[39] 

ب. فروردین ماه سال 1357.

«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر ریاست محترم دانشگاه پهلوی. محترماً به استحضار عالی می‌رساند:

در اجرای فرمان مبارک اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران به منظور آشنا نمودن و افزایش سطح اطلاعات و دانش پرسنل ارتش شاهنشاهی با پیشرفتهای همه ‌جانبه کشور شاهنشاهی ایران در لوای مواد انقلاب شاه و ملت و فلسفه رستاخیز ملت ایران، در مراکز فرهنگی نیروهای مسلح شاهنشاهی جلسات سخنرانی برگزار می‌گردد.

دانشکده افسری ایران که 56 سال پیش به اراده توانای اعلیحضرت رضاشاه کبیر و بنیان‌گذار ایران نو بنیان گرفت و امروز به عنوان یکی از پیشرفته‌ترین کانونهای علمی و فرهنگی ارتش شاهنشاهی، رسالت تربیت افسران شاهدوست و میهن‌پرست را عهده‌دار می‌باشد، نهایت مفتخر و سرافراز است که با دعوت از شخصیت‌ها و رجال خدمتگزار صاحب‌نظر و بصیر در مسائل مملکتی و جهانی، در پیشبرد این امر مهم اقدام نماید.

از آنجا که آن جناب در مقام ریاست دانشگاه پهلوی به عنوان یکی از سربازان فداکار و صدیق انقلاب در اجرای مواد انقلاب شاه و ملت سهم و نقش مؤثر و ارزنده‌ای داشته‌اید، خواهشمند است با قبول این دعوت، در ساعت 0900 مورخه پنجشنبه چهارم خرداد ماه 2537 شاهنشاهی، افسران، استادان و دانشجویان این دانشکده را به استماع بیانات خود در این زمینه خوشنود فرمایند. فرمانده دانشکده افسری. سرتیپ منوچهر بیگلری»[40]

مشاغل و عملکرد

الف. اداره سیلو

اولین فعالیت شغلی فرهنگ مهر پس از اخذ لیسانس مهندسی ماشین از دانشسرایعالی در آبانماه سال 1323ش، اشتغال در اداره سیلو بود.[41] وی در این باره می‌نویسد:

«چون زودتر مهندس شدم و دنبال کار می‌گشتم، رفتم در سیلو، کاری پیدا کردم با رتبه سه. پایه حقوقم صد و چهار تومان بود و هشتاد تومان اضافه برای لیسانسه بودنم می‌گرفتم. آنجا کار می‌کردم تا وقتی از رشته حقوق فارغ التحصیل بشوم. سیلو برای من جای بسیار ناراحت کننده‌ای بود.»[42] 

استخدام فرهنگ مهر در سیلو، همزمان با اوج مشکلات ناشی از اشغال ایران توسط قوای متفقین بود. حضوری که مردم سراسر ایران را با مشکلات بزرگی روبرو کرد که یکی از عمده‌ترین آنها، تأمین نان بود؛ و آنچه بیشتر بر این فاجعه دامن می‌زد، علاوه بر سیر کردن شکم نیروهای متجاوزی که سیری ناپذیر هم بودند، صادرات گندم توسط نیروهای متفقین، همراه با احتکار آن توسط سودجویانی بود که در بین آنان مقام‌های دولتی نیز بودند.[43]

دکتر فرهنگ مهر از علت انتخاب این شغل در این شرایط دشوار، مطلبی بیان نکرده و تنها می‌گوید:

«در سیلو فساد به حدّ اعلی بود و برای من اصلاً قابل قبول نبود.»[44]

باوجود اینکه وی اشتغال در سیلو را برای خود «بسیار ناراحت کننده» می‌داند، که به طور طبیعی باید ناشی از شرایط دشوار اشغال ایران باشد، از طرفی به رفاه حاصل از اشتغال خود در سیلو اشاره می‌کند و می‌گوید: «در سیلو، ظهرها از کشتارگاهی در نازی آباد دل و قلوه می‌گرفتیم و می‌خوردیم» و از طرفی هم می‌گوید: «بعد از تحصیل در دانشگاه، چهار پنج سال اجباراً در سیلو کار کردم.»[45]

ادعای اشتغال اجباری در سیلو، درحالی صورت می‌گیرد که در زمان بررسی سوابق وی برای انتصاب به عنوان «معاون اقتصادی وزارت دارائی»، درباره سوابق خدمتی وی در سیلو نوشته‌اند:

«در زمان خدمت در سیلو، پرونده اتهامی داشته و در یکی از اعلامیه‌های صادره ‌به نام گروه اصلاح ‌طلبان وزارت دارائی هم به این موضوع اشاره شده است.»[46]

و در نامه سرگشاده‌ای که در زمان نخست‌وزیری حسنعلی منصور در 29 بند خطاب به «جناب آقای دادستان کل کشور» نوشته شد، در بند بیست و ششم پیرامون سوابق وی در سیلو آمده است:

«دکتر فرهنگ مهر در 1320 در سیلوی تهران به نام مهندس مسئول آسیاب بوده و با متفقین زد و بند کرده، پول سرشاری به جیب زده و سر از انگلستان بیرون آورده. امروزه دارای ثروت زیاد و مورد توجه حسنعلی منصور و همه کاره وزارت دارائی است و صورت 300 فقره پرونده‌های درشت مالیاتی که دست چین شده، در کشوی میز این آرسن لپن است؛ به قول خودش ده تا از این پرونده‌ها برای تا آخر عمرش بس است.»[47]

فرهنگ مهر مدعی است که در شرایط دشوار کشور در آن سالها، برای رهایی از ناراحتی‌های خود در سیلو! به همراه دو تن از دوستانش که آنان را معرفی نمی‌کند و تاریخ آن نیز مشخص نیست، تصمیم می‌گیرند تا کارخانه‌ای برای لیموناد سازی![48] دایر کنند، ولی ورشکست می‌شوند:

«به هر حال تصمیم گرفتم دیگر کار دولتی نکنم. بعد از مدتی، با دو تا از دوستانم لیموناد سازی باز کردیم که ضرر کرد. مجبور شدم دو مرتبه بروم سراغ کاری که حقوق بگیر باشم.»[49]  

دوران طلایی اشتغال فرهنگ مهر در سیلو، که از آن به عنوان اشتغال اجباری! یاد می‌کند، زمانی بود که یکی از افراد تشکیلات بهائیت که سابقة فعالیت در وزارت خواربار را داشت، به ریاست سیلو برگزیده شد:

«آن موقع دولت هر دو ماه یک دفعه عوض می‌شد... برای تعدادی از ادارات خیلی حساس مثل اداره نان و سیلو، افرادی از خودشان تعیین می‌کردند. اینها غالباً آدم‌های نادرست بودند تا آنکه نعمت‌الله خان علائی به سیلو آمد... این آدم بهائی بود.. او زمانی معاون وزارت خواروبار بود و بعد به استرالیا رفت که آنجا تبلیغات بهائی کند، اما به دلیلی که نمی‌دانم برگشت، او را رئیس سیلو کردند... روز دوم یا سوم بعد از شروع ریاستش من را به اتاقش خواست؛ گفت شما زرتشتی هستی؟ گفتم بله. گفت پسر ارباب مهربانی؟ گفتم بله. گفت... می‌خواهم تو را رئیس قسمت آسیاب بکنم. گفتم کسی که این مسئولیت را می‌گیرد باید رتبه هفت باشد، من تازه رتبه چهار هستم. گفت نه تا من اینجا نشسته‌ام کسی نمی‌تواند حرفی بزند، تو رئیس آسیابی.»[50]

سیر مشاغلی که فرهنگ مهر در زمان اشتغال در سیلو عهده دار آن بوده، به شرح زیر ثبت شده است:

«کارمند روزمزد. معاون کارخانه بوجاری سیلو. معاون قسمت سیلو. مأموریت برای نظارت توزین اجناس در اداره سیلو. رئیس کارخانجات آسیا. با حفظ سمت مدیر آموزشگاه و کارخانه»[51]

 

ب. شرکت نفت

اشتغال فرهنگ مهر در سیلو، تا زمان نهضت ملی شدن صنعت نفت ادامه یافت؛ ولی در این موقع به علت فعالیت‌هایی که علیه این نهضت داشت، که در خاطرات خود تنها به نوشتن مقاله‌ای علیه آیت‌الله کاشانی در جریان قیام سی‌ام تیر اشاره می‌کند،[52] منتظر خدمت گردید و تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل راهی انگلستان شود. مدت اقامت او در انگلستان قریب به شش سال بود و پس از آن در سال 1337ش به ایران بازگشت و چون در زمان فعالیت در سیلو، در همراهی با بهائی‌هایی که سیلو را در دوران سختی مردم ایران در اختیار داشتند، کم نگذاشته بود، از طریق یکی از بهائیان دیگر به نام فؤاد روحانی که در این موقع از مدیران ارشد شرکت نفت و از تحصیل کردگان در انگلستان و قبلة او روزنامه تایمز لندن بود، برای ریاست اداره قراردادهای بین‌المللی و روابط صنعتی شرکت نفت در نظر گرفته شد:

«وقتی می‌خواستم به ایران برگردم، فؤاد روحانی در شرکت نفت دنبال یکی می‌گشت که حقوقدان باشد و در انگلیس تحصیل کرده باشد... بعد از مصاحبه‌ای که با فؤاد روحانی داشتم، او به من پیشنهاد کار کرد و من هم پذیرفتم که در اداره حقوقی و اقتصادی شرکت نفت کار بکنم.»[53]

فرهنگ مهر در آغاز اشتغال در سال 1337ش، با عنوان «مشاور حقوقی و رئیس اداره امور قراردادهای شرکت ملی نفت ایران» مشغول کار شد و پس یک سال، به ریاست «اداره کل امور بین‌المللی و روابط صنعتی» منصوب شد و همزمان برای دریافت پروانه وکالت پایه یک دادگستری نیز اقدام کرد که این پروانه نیز در سال 1338ش، خارج از روال قانونی به وی داده شد تا همزمان با اشتغال در شرکت نفت، به کار وکالت نیز مشغول شود. بخشی از این فعالیت در دفتر حقوقی دکتر موحد دیلمقانی بود.[54]

دکتر فرهنگ مهر ضمن ورود به شرکت نفت، هم رئیس اداره قراردادهای بین المللی و روابط صنعتی شد و هم به توصیه حسنعلی منصور با امیرعباس هویدا که در این موقع معاون مدیرعامل و مدیر اداری شرکت نفت بود، ارتباط گرفت. وی دربارة پسوند روابط صنعتی اداره‌ای که ریاست آن را به عهده داشت، می‌گوید:

«روابط صنعتی یعنی روابط کارگری. وقتی بین شرکت نفت و کارگرهایش دعوائی می‌شد، من بایستی به دادگاه‌های اداری وزارت کار می‌رفتم و از شرکت نفت دفاع می‌کردم.»[55]

نامه امیرعباس هویدا به «اداره مرکزی شرکتهای عامل نفت ایران» درباره معرفی فرهنگ مهر در جریان مسائل کارگری شرکت نفت، به این شرح است:

«آقایان نامبرده زیر به سمت عضو رابط به ترتیب زیر معرفی می‌گردند:

آقای دکتر مهر از طرف اداره حقوقی این شرکت در مسائل قانونی کارگری و تفسیر قوانین مربوطه و آقای نصر از اداره امور اجتماعی این شرکت در امور کارگری (... و اجتماعی، سازمان بیمه‌های اجتماعی، پروژه‌های اسکان و نظایر آنها)»[56]

و این معرفی در حالی صورت گرفت که در همین زمان، حسنعلی منصور که به وزارت بازرگانی منصوب شده بود، او را به عنوان «مشاور حقوقی و قراردادهای بازرگانی» خود منصوب کرد تا فرهنگ مهر همزمان با فعالیت در شرکت نفت، با وزارت بازرگانی نیز همکاری داشته باشد.[57]

فرهنگ مهر که در اداره سیلو با حمایت نعمت ‌الله علائی بدون داشتن رتبه لازم اداری به ریاست اداره رسیده بود، در شرکت نفت نیز با حمایت‌هایی که از وی صورت گرفت، با توسعه دادن تشکیلات اداری خود و اضافه نمودن نیروهایی که نیازی به آن نداشت، رتبة اداری خود را ارتقا داد:

«می‌خواستم رتبه‌ام بیست بشود و حقوقم بالا برود. طمع داشتم. بشر است دیگر. می‌خواستم مقامم بالا برود. نمی‌توانستم ببینم همکارانم آقای موحد و آقای نیک‌پی و دیگران، همه رتبه بیست شده‌اند و بنده در رتبه هجده مانده‌ام.»[58]     

 

ج. وزارت دارائی

در سال 1339ش که علی امینی در شرایطی خاص و با نظر و موافقت و حمایت آمریکایی‌ها به نخست‌وزیری رسید، عبدالحسین بهنیا را که وزیر دارائی بود، در کابینه خود نگه داشت. در این موقع تصمیم گرفته شد تا دکتر فرهنگ مهر که به مدت دو سال با عنوان ریاست اداره قراردادهای بین‌المللی، سفرهای منظم به ژنو برای شرکت در کنفرانس «ای ال اُ» داشت و روابط خوبی هم با خارجیان برقرار کرده بود، به عنوان مدیرکل نفت و  روابط خارجی به وزارت دارائی برود؛ که در این نوبت، باز هم رتبة اداری او برای تصدی این جایگاه، در روابط غیرمعمول اداری اصلاح شد و ترمیم حقوق دریافتی وی که در شرکت نفت بیشتر از وزارت دارائی بود نیز به عهده شرکت نفت گذاشته شد:[59]

«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب عبدالحسین بهنیا وزیر دارائی که به وسیله جناب امیراسدالله علم نخست‌وزیر معروض افتاده است به موجب این فرمان دکتر فرهنگ مهر را به سمت مدیرکل وزارت دارائی منصوب فرمودیم. به تاریخ 27 خرداد ماه 1342 شمسی»[60]

این ریاست، همراه با «عضویت در کمیسیون دائمی نظارت بر وامهای دولتی» تا زمانی که علی امینی در پست نخست‌وزیری بود، حتی با جابه‌جایی وزارت دارائی از بهنیا به جهانگیر آموزگار نیز برقرار بود. پس از سقوط دولت امینی و تشکیل کابینه توسط امیراسدالله علم، عبدالحسین بهنیا برای بار دیگر به وزارت دارائی بازگشت و با این استدلال که مدیر کلی نفت و روابط خارجی، خارج از کادر اصلی وزارت دارائی است، فرهنگ مهر را به ریاست اداره کل اقتصادی نفت و روابط خارجی منصوب کرد؛ و این اداره کلی بود که بخش مهمی از فعالیتهای اقتصادی وزارت دارائی از جمله «انحصارات چای و قند و شکر و شیلات و دخانیات و سیلو و نان» را تحت نظر او قرار داد:[61]  

«آقای دکتر فرهنگ مهر مدیر کل سابق نفت، در انتصابات جدید وزارت دارائی به سمت مدیر کل اقتصادی وزارت دارائی منصوب شد و امور نفت و دفتر اقتصادی و نظارت بر مؤسسات مالی و غله و نان و چای زیر نظر وی خواهد بود.»[62]

و این انتصاب درحالی بود که وی در تمام مدت حضور در وزارت دارائی، در شورایعالی شرکت نفت نیز شرکت داشت[63] و از اعضای کمیسیون دائم نظارت بر وامهای دولتی وابسته به شورایعالی اقتصاد هم بود.[64]

هنوز چند ماهی از دوران صدارت اسدالله علم باقی بود که عبدالحسین بهنیا از وزارت دارائی رفت و خودِ نخست‌وزیر سرپرست وزارت دارائی شد. در این موقع بود که مقام دکتر فرهنگ مهر با انتصاب وی به معاونت فنی وزارت دارائی که معاونتی بدیع و تازه تأسیس بود و از آن به عنوان «معاون اول» تعبیر شده است، از مدیرکلی به معاونت ارتقاء داده شد تا علاوه بر ریاست بر موارد قبلی، مسئولیت خزانه که شامل هزینه‌ها و مالیات بر درآمد و مالیات غیرمستقیم بود نیز تحت نظر وی قرار گیرد:[65]

«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب امیراسدالله علم نخست‌وزیر به موجب این فرمان جناب دکتر فرهنگ مهر را به سمت معاونت وزارت دارائی منصوب فرمودیم. به تاریخ پانزدهم اسفند ماه یکهزار و سیصد و چهل و دو خورشیدی»[66]

ریاست فرهنگ مهر تا پایان نخست‌وزیری اسدالله علم و جایگزینی حسنعلی منصور ادامه یافت. در این موقع، او که دوستی دیرینه و بسیار نزدیک با حسنعلی منصور داشت، متوقع واگذاری تصدی وزارت دارائی به خود بود، ولی امیرعباس هویدا در این جایگاه قرار گرفت. برای حل این مسئله، تصمیم گرفتند تا فرهنگ مهر را به عنوان قائم مقام وزارت دارائی معرفی کنند که چنین جایگاهی دارای ایراد حقوقی و قانونی بود و در این نوبت، امکان نداشت این وضعیت را به نفع وی تغییر داد، تا اینکه پست معاون کل وزارت دارائی، با این تعریف که تمامی معاونین آن وزارتخانه تحت نظر وی باشند، ابداع شد و فرهنگ مهر نیز به عنوان یکی از اعضای کابینه، در جلسات هیئت دولت شرکت کرد، که این اتفاق در دوران نخست‌وزیری هویدا نیز تکرار شد:[67]

«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب امیرعباس هویدا وزیر دارائی که به وسیله جناب حسنعلی منصور نخست‌وزیر معروض افتاده است به موجب این فرمان جناب دکتر فرهنگ مهر را به سمت معاون کل وزارت دارائی منصوب فرمودیم. به تاریخ 28 اردیبهشت ماه 1343 خورشیدی»[68]

نامة سرگشاده‌ای که در این ایام با امضای «جمعیت ترقیخواهان وزارت دارائی» و با عنوان «جناب آقای هویدا وزیر دارائی» منتشر شد، بیانگر وضعیت عملکرد وزیر دارائی و دکتر فرهنگ مهر در این وزارتخانه است:

«باید به این حقیقت تلخ اعتراف نمائید که از امور مالی و اقتصادی کوچکترین اطلاعی نداشته و تا حال، دوران خدمت شما در (کاریر) سیاسی سپری گردیده است. این عدم اطلاع و آشنایی به اوضاع وزارت دارائی، سبب شده که صاحب منصبان بصیر و مطلع و با سابقه را از کار بیکار و اغلب پستهای حساس را به کسانی سپرده‌اید که یا مانند شاهرخی و کاوسی و غیره ناصالح و بدنامند و یا مانند دکتر مهر و طه و دیگران، نمی‌توانند در اثر عدم ابتکار و پختگی و تجارب اداری برای این وزارتخانه منشأ اثر و خدمت باشند. به همین دلیل جز هرج و مرج و آشفتگی، کار مثبتی تاکنون انجام نگرفته و وقت وزارت دارائی با حرف و ادعا و صدور دستورات بی‌مطالعه تلف گردیده است. در مورد اضافه وصولی نیز که بعضی از دوستان شما این افزایش ساختگی را پیراهن عثمان کرده‌اند، باید به این نکته توجه داشته باشید اگر وصولی بانکها و شرکتهای دولتی را که هر سال به حکم توسعه فعالیت اقتصادی درآمدشان افزایش می‌یابد، از سایر وصولی‌ها تفکیک نمائید، در 4 ماهه اول سال 43 طبق آمار دقیقی که گزارش شده، مبالغ هنگفتی کسر وصولی دارید که به عقیده کارشناسان وزارت دارائی در هیچ موقعی چنین رکود و هرج ‌و مرج اداری سابقه نداشته است. البته در زمان تصدی جنابعالی، اشتباهات و انحرافات بیشماری روی داده و زیانهای هنگفتی به خزانه مملکت وارد گردیده است که به تدریج با مدارک و دلایل کافی بیلان کار شما منعکس خواهد شد.»[69]

وضعیت وزارت دارائی در این موقع؛ و جایگاه فرهنگ مهر در نزد هویدا به گونه‌ای بود که در منزل سناتور جمال امامی درباره آن گفته شد:

«در حال حاضر تنها فرد مورد اعتماد وی، دکتر فرهنگ مهر است.»[70]

در دوران نخست‌وزیری هویدا، عطش دکتر فرهنگ مهر برای تصدی وزارت دارائی به میزانی بود که به بهانه‌های مختلف مسئله استعفای خود را مطرح می‌کرد و در پاسخ هویدا نیز می‌گفت: «مربوط به شما نیست؛ مربوط است به این که من در اینجا دیگری ترقی ندارم.»؛ این موضوع موجب شد تا امیرعباس هویدا، او را به عنوان معاون نخست‌وزیر به محمدرضا پهلوی معرفی کند:[71]

«با تأییدات خداوند متعال ما محمدرضا پهلوی شاهنشاه ایران. نظر به استدعای جناب امیرعباس هویدا نخست‌وزیر به موجب این فرمان جناب دکتر فرهنگ مهر را به سمت معاون نخست‌وزیر منصوب فرمودیم. به تاریخ بیست و پنجم خرداد ماه 1344 خورشیدی»[72]

انتصاب وی به عنوان معاون نخست‌وزیر درحالی صورت گرفت که دو ماه پس از آن، فردی به نام محمدحسین احمدی‌پور که در خرمشهر دلال محموله‌های نفتی بود، در نامه‌ای به جمشید آموزگار که در این زمان وزیر دارائی بود، نوشت:

«به طوری که در خوزستان شایع است و موضوع صد در صد حقیقت دارد، فرهنگ مهر سرپرست سابق وزارت دارائی[73] بابت دادن قراردادهای نفت در حدود چهار میلیون دلار گرفته، حال تصدیق شود که این عمل جنبه بین‌المللی دارد و مرسوم است و عمل خلاف قانونی نیست؛ ولی آیا انصاف است که بنده محمدحسین احمدی پور ساکن خیابان داریوش خرمشهر کاشی 45 دلال سرپائی بازار، همه ساله مبلغی بابت مالیات درآمد دارائی بپردازم و فرهنگ مهر معاون نخست‌وزیر که هرگز گرمای طاقت فرسا و گرد و خاک خوزستان ندیده و چنین استفاده کلانی کرده، از پرداخت مالیات دلالی معاف باشد. دلارها هم در بانک ژنو موجود است. بدینوسیله به جنابعالی اخطار می‌شود نه استدعا، چنانچه از ظرف دو هفته پیش آگهی مالیاتی به نام فرهنگ مهر زردشتی صادر نشود، برعلیه شما و اداره بر درآمد تهران اعلام جرم خواهد شد.»[74]

جمشید آموزگار، نه تنها به این گزارش توجهی نکرد که حدود سه ماه پس از آن، دکتر فرهنگ مهر را که «نماینده دائم ایران در هیئت مدیره اوپک» نیز بود،[75] به سمت «رئیس هیئت مدیره شرکت سهامی بیمه ایران» معرفی کرد.[76]

 د. شرکت بیمه

انتصاب دکتر فرهنگ مهر به ریاست هیئت مدیره بیمه ایران، مصادف بود با دعوت دو ماهه دولت آمریکا از وی، برای شرکت در برنامه‌ای که در خاطرات خود از آن به عنوان «طرح رهبران بزرگ آیزنهاور» یاد کرده و درباره آن گفته است:

«آمریکا به عده‌ای از رهبران کشورها که دعوتشان کرده بود، پول می‌داد تا بروند آمریکا را مطالعه کنند و ببینند و بشناسند.»[77]

خاطره ایشان از چگونگی این انتصاب، به شرح زیر است:

«وقتی آمریکا بودم، دو تا کاغذ دریافت کردم یکی از هویدا و یکی از طرف جمشید آموزگار وزیر دارائی... که زودتر برگرد، ما پست ریاست بیمه را برای تو در نظر گرفته‌ایم. وقتی برگشتم رفتم رئیس بیمه شدم. ریاست بیمه پستی عالی بود و معمولاً آنهائی که از وزارت می‌افتادند یا منتظر وزارت و نخست‌وزیری بودند، آنجا می‌رفتند.»[78]

حدود دو هفته پس از این انتصاب، فرهنگ مهر که «نماینده دائم ایران در هیئت مدیره اوپک» بود، برای شرکت در جلسات کنفرانس اوپک، راهی اتریش شد و در حاشیة آن، از «بیمه‌ دولتی اتریش و طرز اداره صندوق بازنشستگی کارگران» آن کشور نیز بازدید کرد و به وسیله دو تن از اقوامش که در آنجا به تحصیل مشغول بودند، جلسه‌ای نیز با هدف آگاه سازی دانشجویان ایرانی مقیم اتریش درباره «پیشرفتهای همه ‌جانبه چند سال اخیر ایران تحت رهبری شاهنشاه آریامهر» برگزار نمود.[79]

در این موقع، شرکت سهامی بیمه ایران به عنوان بنگاهی اقتصادی مورد توجه و محل درآمد بسیاری از افراد دولتی و غیردولتی بود. انتصاب فرهنگ مهر در سمت مدیر عامل این جایگاه مهم، موجب شد تا یکی از بازرسان شرکت، در نامه‌ای خطاب به او، ضمن اشاره به حضور «قریب 29 نفر با سمتهائی از قبیل مشاور عالی مدیرعامل و مشاور عالی هیئت مدیره و بازرس هیئت مدیره و مشاور مطبوعاتی هیئت مدیره و غیره، که حقوقها و مزایای گزافی از شرکت دریافت» می‌کنند، بنویسد:

«این افراد که احکام آنها بر اثر اقدام اخیر لغو و یا به وزارتخانه‌های مربوطه بازگشت داده شده‌اند، هنوز حقوقهای خود را دریافت می‌دارند... لازم دانستم توجه عالی را به این موضوع جلب و تقاضا کنم ترتیبی اتخاذ فرمایند که بدون انجام کار و خدمتی، وجوهی به این افراد پرداخت نشود زیرا تصدیق می‌فرمایند که مجوزی نخواهد داشت.»

ولی دکتر فرهنگ مهر که مانند امیرعباس هویدا اهل مدارا بود، ضمن توضیح این مسئله که باید تا پایان سال نسبت به این مسئله صبر کرد تا حقوق کسانی که به مأموریت آنها پایان داده شده و به محل خدمت خود بازگشتهاند، برقرار شود، در ذیل این نامه او را به نوعی پنهانکاری توصیه کرد و نوشت: «تمنی دارم این مسائل را قبل از اینکه روی کاغذ بیاورید مذاکره فرمایید[80]

دومین مسافرت فرهنگ مهر پس از گذشت حدود 4 ماه از این انتصاب، به لندن بود که با گذرنامه سیاسی صورت گرفت و  از علت و چگونگی آن سوابقی موجود نیست.[81]  

فعالیت دکتر فرهنگ مهر در شرکت بیمه ایران، با وجود گزارش‌های فراوان مبنی بر تخلفات[82] و سوء استفاده وی ادامه یافت و نه تنها به این گزارش‌ها رسیدگی نشد که در شهریور ماه سال 1350ش، ارتقای رتبه گرفت و به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز منصوب شد.[83]

 

ﻫ. دانشگاه پهلوی شیراز

دکتر فرهنگ مهر درباره چگونگی انتصاب خود به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز در شهریور ماه سال 1350ش، ضمن اشاره به هماهنگی‌هایی که با امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار در رابطه با راه‌اندازی بیمه مرکزی و تصدی ریاست آن در این موقع داشته، می‌گوید:

«دو روز بعد، اقبال به من تلفن کرد و گفت بیا ببینمت، پیغامی از طرف شاه دارم. رفتم. گفت امروز صبح پیش شاه بودم، شاه از من پرسید چه کسی را برای ریاست دانشگاه پهلوی در نظر داری؟ گفتم دکتر مهر را. گفت دکتر مهر که هیچ وقت در کار دانشگاهی نبوده. گفتم چرا بوده. الان در بیمه در کادر آر سی دی یک کالج بیمه درست کرده که در آن به زبان انگلیسی درس می‌دهند و خودس مدیرش است... چون زبان انگلیسی می‌داند و زبان این مدرسه هم انگلیسی است، زبان دانشگاه پهلوی هم انگلیسی است، من فکر می‌کنم بهترین انتخاب باشد.»[84]

در جریان این انتصاب، هوشنگ نهاوندی که از ریاست دانشگاه پهلوی به ریاست دانشگاه تهران رسیده بود، به افتخار دکتر فرهنگ مهر که اینک جایگزین او شده بود، مراسم ناهاری در هشتم شهریورماه در باشگاه دانشگاه تهران ترتیب داد، که امیراسدالله علم که رئیس هیئت امنای دانشگاه شیراز بود، به بهانه «گرفتاری قبلی» در این مجلس شرکت نکرد.[85]

انتخاب و انتصاب فرهنگ مهر به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز آن هم به صورت غیرمترقبه، در شرایطی صورت گرفت که بررسی آن بسیار حائز اهمیت است:

الف. تدارک گسترده برای برپایی جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی که حدود دو ماه پس از این انتصاب، در بیستم مهر ماه سال 1350ش در خرابه‌های پرسپولیس در حوالی تخت جمشید اجرا گردید.[86]

ب. گسترش فعالیت‌های چریکی در کشور و دستگیری اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق، در شهریور ماه سال 1350ش، که فضای دانشگاهی کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داد.

ج. فعالیت گسترده تشکیلات فراماسونری و تشکیلات بهائیت در شیراز، تا جایی که در جلسه محفل بهائیان شیراز در مرداد ماه سال 1350ش گفته شد:

«تمام سرمایه‌های بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان می‌باشد ... چرخ اقتصاد این مملکت به دست بهائیان و کلیمیان می‌چرخد. شخص هویدا بهائی‌زاده ... و یکی از بهترین خادمین امرالله است ... آقایان بهائیان نگذارید کمر مسلمانان راست شود.»[87]

همزمان با این انتصاب، پرویز افسر که به طور رسمی در دفتر وزارت علوم اشتغال داشت و با نام اختصاری «پ. الف» با ساواک همکاری می‌کرد، در خصوص شخصیت فرهنگ مهر و چگونگی همکاری وی با ساواک نوشت:

«اینجانب از چند سال قبل با آقای دکتر فرهنگ مهر آشنایی داشت. دو روز قبل در تهران (دفتر مرکزی دانشگاه) با ایشان ملاقات و در اطراف نحوه کارها و همکاری که مربوط به کارهای وزارت علوم است مذاکره شد و ایشان، همه گونه آمادگی خود را برای همکاری و اشتراک مساعی اعلام داشته‌اند.»[88]

انتخاب فرهنگ مهر در این موقعیت برای ریاست دانشگاه شیراز، کاملاً حساب شده بود؛ چون او هم دارای شخصیت علمی و دارای کرسی تدریس و صاحب تألیف بود و هم به دلیل شرایطی که در دهة 1320ش و زمان تحصیل در اروپا داشت، از مبانی فعالیت‌های پنهانی به خوبی آگاهی داشت؛ چرا که در زمان تحصیل در اروپا، هم برای همکاری با سازمان سیا دعوت شد! و هم برای عضویت در ساواک تازه تأسیس؛ و هم پس از ورود به ایران، در زمان حضور در وزارت دارائی ضمن عضویت در کمیته حفاظت آن وزارتخانه، اینگونه فعالیت‌ها را تجربه کرد. 

اولین اقدامی که فرهنگ مهر در این موقعیت زمانی عهده‌دار آن شد، تصفیه تعدادی از اساتید و کارکنان دانشگاه بود:

«براساس بررسی سوابق، استادان، دانشیاران، استادیاران و سایر عناصر آموزشی و اداری دانشگاه شیراز، نامبردگان در پیوست نامه، فاقد صلاحیت تشخیص داده شده‌اند که مراتب مورد تصویب قرار گرفته است.»[89]

و برای اینکه این اقدام از حاشیه‌ها و عکس‌العمل‌های کمتری برخوردار باشد، تصمیم گرفته شد تا بودجه دانشگاه ترمیم شود و به «منظور رفع نیاز شهریور ماه، 5 میلیون تومان در اختیار» وی گذارده شود.[90]

در اولین سال ریاست فرهنگ مهر، به‌رغم اینکه سال تحصیلی دانشگاه پهلوی، به علت اینکه خوابگاههای دانشجویی در اختیار برگزار کنندگان جشن 2500 ساله قرار داشت، یک ماه دیرتر از وقت معمول شروع شد،[91] ولی او در تلاشی قابل توجه، «علاوه بر مراسم و برنامه‌های مختلفی که به مرحله اجرا درآورد»، اقدام به چاپ و توزیع کتابهایی که از قبل تألیف شده بود، مانند: «یک شاهزاده هخامنشی. کوروش بزرگ. پایتخت‌های شاهنشاهی هخامنشی. جهانداری داریوش بزرگ» نمود تا در تعریف و تمجید از وی نوشته شود:

«آقای دکتر فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی از بدو شروع به خدمت در دانشگاه پهلوی، با فرصت کوتاه، مساعی کاملی برای تدوین و اجرای برنامه‌های جشنهای شاهنشاهی معمول و در به چاپ رسانیدن به موقع و آماده نمودن جهت توزیع در ایام جشنها، تلاش بسیار نمودند؛ مخصوصاً مراسم نیایش دانشجویان و استادان در آستانه شاه‌چراغ، در افکار و اذهان دانشجویان بسیار مفید بوده است.»[92]

در این موقع که اعتراض‌های سراسری نسبت به برگزاری جشن‌های 2500 ساله گسترش یافته و فضاهای دانشجویی کشور نیز در اعتراض به دستگیری‌های صورت گرفته، که برخی از آن مربوط به جامعه دانشجویی بودند، در التهاب قرار داشت، کنترل خوابگاههای دانشجویی در شیراز که در آن اعلامیه امام خمینی(ره) «در مورد اجازه پرداخت حقوق شرعیه به خانواده مجاهدین اسلام که در راه قیام به جهاد اسلامی به سیاه چال شاه افتاده‌اند» نیز پخش شده بود،[93] یکی دیگر از اقدامات فرهنگ مهر بود، که مورد اعتراض قرار گرفت:

«ساعت 2230 روز 10 /8 /50 حدود 25 نفر از دانشجویان خوابگاه شماره 3 باغ ارم در جلوی خوابگاه مذکور اجتماع و از اینکه ساعت بسته شدن درب خوابگاه‌ها از ساعت 2400 به 2300 تقلیل ‌یافته، اعتراض داشتند.»[94]

البته فرهنگ مهر سعی کرد تا در جریان نقل خاطرات خود، این اقدام را پس از گذشت حدود 4 دهه از آن، به پایبندی به «معتقدات مذهبی و تربیت خانوادگی» خود نسبت داده و درباره آن بگوید:

«در خوابگاه ارم، [همان خوابگاة که اعلامیه امام خمینی (ره) در آن پخش شد]  عمارتی مخصوص پسرها بود و عمارتی مخصوص دخترها. می‌گفتند دخترها به اتاق پسرها می‌روند و شب با آنها هستند. خب من با آن معتقدات مذهبی و تربیت خانوادگی‌ام با این سیستم موافق نبودم.»[95]

هنوز چند روزی از اعتراض دانشجویان خوابگاه ارم سپری نشده بود که «دانشجویان رشته‌های مختلف» از شرکت در امتحانات نیم سال اول امتناع کردند و اعلامیه‌ای در «خوابگاه دانشجویان» پخش شد که در آن آمده بود:

«رفقای دانشجو! چنانکه می‌دانید عمال مرتجع دانشگاه در نظر دارند قریب60 نفر از دانشجویان را اخراج کنند. اگر چنانچه ادعا می‌شود ادامه تحصیل این دانشجویان مانع پیشرفت آموزشی است، آیا عوامل زیر که همه نموداری از انحراف سیستم آموزشی دانشگاه است باعث عدم پیشرفت و رکود فکری دانشجو نیست.

1. فشارهای اقتصادی ناشی از شهریه سنگین و کتابهای گران قیمت وارداتی و کمبود کادرها.

2. وجود کلاسهای غیرمجهز 250 نفری و وضع استفاده از آزمایشگاه‌ها.

3. ترویج وقیحانه و مستقیم مواد مخدر بین دانشجویان.

4. گماردن ژاندارمهای نفهم گارد دانشگاهی.

5. نسل تحصیل‌کرده و نیروی عظیم جوانان را در چنین شرایطی دانشگاه با دست آویز قرار دادن علم و دانش در لابلای کتاب‌های درسی تئوری که اکثراً حامل تمدن گندیده غرب‌اند، به هدر می‌دهند و هر آنکه به چنین برنامه‌ای تسلیم نشود طرد می‌کنند.

رفقا سکوت ما یعنی ننگ پذیرفتن اخراج دوستان دانشجوی ما. چرا باید گذاشت چنین آسان با سرنوشت 60 نفر دانشجو بازی کنند. سکوت، یعنی ما نیز حاضریم فردا به همین ترتیب از دانشگاه به سربازخانه اعزام شویم. دانشجو، اینگونه تحمیلات را نمی‌پذیرد.

با اعلام اعتصاب از صبح دوشنبه 24 آبان از حضور در کلاس‌ها خودداری می‌کنیم. یک‌شنبه اتحاد دانشجویان در صحن دانشکده ادبیات، متشکل‌تر از همیشه خواهد بود.»[96]

دکتر فرهنگ مهر که با امور امنیتی آشنایی داشت، ابتدا دو نفر از دانشجویانی را که مورد شناسایی قرار داده و تحریک را از جانب آنان می‌دانست، به دفتر خود احضار کرد  و مورد تذکر قرار داد و برای خنثی‌سازی اعتصاب احتمالی روز بیست و چهارم آبان نیز ضمن هماهنگی با ساواک، اعلامیه‌ای در توضیح وضعیت تحصیلی دانشجویان اخراجی آماده کرد که به علت عدم انجام اعتصاب در روز مقرر، از پخش آن خودداری گردید[97] و ساواک شیراز نیز که در متن ماجرا قرار داشت، در گزارشی که روز بیست و چهارم آبان برای اداره کل سوم ارسال کرد، نوشت:

«وضع دانشگاه پهلوی تا ساعت 1000 روز جاری آرام و دانشجویان در کلاسهای درس حاضر گردیده‌اند.»[98]

دو روز پس از این اتفاق، در روز بیست و ششم آبان هوشنگ نهاوندی که شایع بود «در زمان تصدی ریاست دانشگاه پهلوی کثافت‌کاری کرده و 53 میلیون تومان قرض بار آورده»، برای «یک سلسله سخنرانی» به شیراز آمد.[99]

وی در روز پنجم حضور خود در شیراز، یعنی روز اول آذر ماه، برای سخنرانی «درباره نقش دانشگاهها در تحولات اجتماعی» به تالار علم دانشگاه پهلوی رفت. سخنران ابتدایی مراسم، دکتر فرهنگ مهر بود که دانشجویان مذهبی در بین سخنان او با ایجاد سر و صدا، «به طور پراکنده جملات اعتراض‌آمیزی» اظهار کردند، تا جایی که «این اعمال، موجب رنجش و عصبانیت» وی گردید. این اعتراضات در زمان سخنرانی نهاوندی، اوج گرفت و با شعار «هوشی باید برقصد» همراه شد.[100]

و دو سه روز پس از این مراسم، «کارگران فنی دانشکده مهندسی» که مورد حمایت برخی از دانشجویان نیز بودند، با نوشتن نامه‌ای به فرهنگ مهر، «از کمی دستمزد خود شکایت» نمودند.[101]

برای دکتر فرهنگ مهر که مانند بسیاری دیگر از رجال پهلوی، در زمان تسلط قدرت آمریکا در ایران، از وابستگی به سیاست لندن به سمت سیاست آمریکا متمایل شده و به محمدرضا پهلوی قول داده بود تا دانشگاه پهلوی را به دانشگاه هاروارد تبدیل کند[102] بهترین بهانه برای از پیش پا برداشتن موانع دانشجویی، که نه تنها با آمریکایی شدن دانشگاه که با رژیم شاهنشاهی نیز مخالف بودند، استناد به ریز نمرات دانشجویان بود که به طور طبیعی، شامل بسیاری از دانشجویان انقلابی هم می‌شد.[103]

تحلیل و نقد یکی از دانشگاهیان از این اقدام که در آذرماه سال 1350ش، حدود سه ماه پس از حضور فرهنگ مهر در دانشگاه پهلوی صورت گرفت، جالب توجه است:

«به دستور رئیس دانشکده، عده‌ای حدود 70 نفر را از دانشگاه اخراج کرده‌اند (به خاطر نداشتن معدل). هفته اول آبان ماه که دکتر فرهنگ مهر به مناسبت آغاز سال تحصیلی مطالبی بیان کرد، گفت که تصمیم دارد برای بالا بردن ارزش دانشگاه پهلوی و باز کردن جا برای پشت کنکوریها، دانشجویان کم معدل را اخراج کند.

مطلب اصلی این است که با این عمل، نمی‌توان ارزش دانشگاهی را بالا برده و باید اول زیربنای دانشگاه را که دوره دبیرستانی است اصلاح کرد و تغییر داد ... برنامه دانشگاه پهلوی کپیه‌ای از دانشگاه‌های آمریکا است و ظاهراً به همان نحو اداره می‌شود ... استادی، چند روز پیش از آمریکا برای تدریس حقوق سیاسی به دانشگاه پهلوی آمده، وقتی وارد کلاس شده، در فاصله 50 دقیقه 40 تا 50 صفحه از کتاب را که زبان انگلیسی است با زبان مادری خودش مثل بلبل صحبت و تدریس کرده؛ هفته بعد هم همان مطالب را از دانشجو می‌خواهد و امتحان می‌کند. حالا کسی که با نمره 1 و 2 در زبان انگلیسی کلاس ششم دبیرستان را پشت سر گذاشته، چطور این کتاب را بخواند و چطور زبان استاد را بفهمد ... در این دانشگاه، مظروف فدای ظرف‌ شده ... دانشجویان دانشگاه پهلوی مثل کلاغی شده‌اند که می‌خواهد راه رفتن کبک را بیاموزد. این یک حقیقت تلخ است ولی باید قبول کرد و برای اصلاح آن کوشش کرد. اقلاً استاد ایرانی بیاورند و از او بخواهند که به فارسی تدریس کند. کتابها را به فارسی ترجمه کنند تا سطح معلومات دانشجو بالا رود. زبان انگلیسی خوب ‌دانستن که دردی را دوا نمی‌کند... رئیس دانشگاه می‌گوید برای پشت‌کنکوریها می‌خواهم جا باز کنم؛ وقتی دانشجویان سال دوم. سوم. چهارم. پنجم را از دانشگاه اخراج کردند، چطور می‌توانند جای آنها را از پشت کنکوریها پر کنند؟... وقتی دانشجویی به زبان انگلیسی تسلط ندارد، کتاب درسی را نمی‌تواند بخواند، زبان استاد را نمی‌فهمد، مطالب را درک نمی‌کند، دست آخر باید به زبان انگلیسی هم امتحان بدهد و کمی معدل از همین جا سرچشمه می‌گیرد. بدبختانه دانشگاه پهلوی چنان در مورد زبان انگلیسی کورکورانه تعصب نشان می‌دهد و می‌خواهد یک شبه ره صد ساله طی کند که حتی استادان ایرانی هم از دانشجویان می‌خواهند که دروس را به زبان انگلیسی بخوانند و امتحان بدهند...»[104]

به‌رغم اینکه فرهنگ مهر در نقل خاطرات، از ارتباط بسیار صمیمی با دانشجویان سخن گفته، و در پاسخ مصاحبه‌گر مبنی بر اینکه: «معلوم می‌شود که رابطه شما با دانشجوها خیلی خیلی خوب بود.»، اظهار نموده: «فوق العاده» و علت این مقبولیت را نیز با شوخی و خنده، ناشی از داشتن «مهره مار» دانسته،[105] ولی بنا بر اسناد موجود، وی از ابتدای ورود به دانشگاه شیراز، نه تنها در بین اکثریتی از دانشجویان مقبولیتی نداشته که همواره در مراسم سخنرانی خود، با اعتراض آنان نیز روبرو می‌شد:

«نکته‌ای که در جلسه روز چهارشنبه 10 /9 /50 در تالار شمس و جلسات مشابه دیگر که با حضور رئیس دانشگاه برگزار می‌شد به چشم می‌خورد، اخلالها و یا سخنان بی‌موردی است که توسط بعضی از دانشجویان عنوان می‌گردد و باعث به‌هم خوردن جلسه و رنجش سخنران می‌شود؛ کما اینکه از بدو ورود آقای دکتر مهر، در هیچ یک از اجتماعات دانشجویی از ایشان استقبال نشده و همواره عکس‌العمل‌هایی جهت مخالفت و کوچک جلوه دادن وی جریان داشته است.»[106]

و این وضعیتی است که در تمامی مراسم سخنرانی او ادامه داشته تا جایی که در برخی مواقع، فرهنگ مهر را به واکنش‌های پاسبانی، مانند آنچه در گزارش زیر آمده، وادار می‌کرده است:

«ساعت 1830 بعدازظهر دوشنبه 29 آذر، وزیر علوم و آموزش عالی در تالار تاجگذاری، درباره آینده‌نگری در مسائل تعلیم سخنانی داشت. جلسه از آغاز تقریباً متشنج به نظر می‌رسید. زمانی که ناطق درباره کمال مطلوب آینده‌نگری سخن می‌گفت، همه دانشجویان و حاضرین در جلسه سخنانش را قطع کردند. رئیس دانشگاه با لحن زننده‌ای به میان دانشجویان آمد و گفت «تربیت داشته باشید». وزیر علوم که مردی متین و فهمیده به نظر می‌رسید، از رئیس دانشگاه خواست که به جای خود بازگردد و گفت که فکر می‌کنم این رفتار غیرمنتظره انگیزه‌ای داشته باشد و بهتر است که دانشجویان اگر مشکلی باشد مطرح کنند.»

یکی از دانشجویانی که در این جلسه سخن گفت، احمد توکلی بود. وی درباره وضعیت ثبت نام خود در دانشگاه پهلوی و همچنین اعتراض به دستگیری یکی از دانشجویان پس از سخنرانی هوشنگ نهاوندی و توهین فرهنگ مهر به دانشجویان صحبت کرد، که واکنش فرهنگ مهر به اظهارات او به این شرح گزارش شده است:

«دکتر فرهنگ مهر در این موقع عکس‌العمل تند نشان داد و به دانشجوی مزبور گفت اگر بخواهد وقت جلسه را با این مطالب بگیرد از جلسه اخراج می‌شود. دانشجویان عموماً به رئیس دانشگاه به خاطر این کار اعتراض کردند و خیلی عکس‌العمل آنها شدید بود ... در تمام طول جلسه رئیس دانشگاه سعی می‌کرد از صحبت کردن آن دانشجو جلوگیری به عمل آورد، ولی وزیر علوم مانع از این کار می‌شد. در جلسه سخنرانی، رئیس دانشگاه و وزیر علوم، دو روش متضاد داشتند. رئیس دانشگاه خیلی متکبرانه عصبانی می‌شد و به دانشجویان پرخاش می‌کرد، ولی وزیر علوم با متانت خاصی جلسه را آرام می‌کرد ... عموم دانشجویان معتقدند که این رفتار رئیس دانشگاه، ناشی از اطمینانی است که دکتر فرهنگ مهر به موقعیت خود و دوستی‌اش با نخست‌وزیر دارد، زیرا در غیر این صورت می‌بایست رفتاری ملایم‌تر و متین‌تر داشته باشد.»[107]

البته لازم به ذکر است که به طور طبیعی فرهنگ مهر به دلیل باورهای اعتقادی و ارتباطی که با بهائیت برقرار کرده بود و در جای خود مطرح خواهد شد، در این موقع با دانشجویان بهائی دانشگاه پهلوی ارتباطات بسیار خوبی داشت، تا جایی که تعدادی از آنان برای «راهنمائی میهمانان در ایام جشن‌های 2500 ساله تعیین» شده بودند.[108]

در روزهای ابتدایی دی ماه سال 1350ش، که چهارمین ماه ریاست فرهنگ مهر بر دانشگاه پهلوی بود، حادثه‌ای در یکی از خوابگاه‌های دانشجویی به وقوع پیوست که هم چهرة امنیتی او را به میزان بیشتری آشکار کرد و هم تبعیت او از سازمان امنیت شاه را که مدعی بود «تیمسار نصیری نمی‌تواند به من دستور بدهد.»

ماجرا از این قرار بود که سه نفر از دانشجویان مبارز در یکی از خوابگاهها مشغول ساختن بمب بودند که این بمب منفجر و هر سه نفر آنان در این انفجار کشته شدند. در این موقع، دانشجویان دانشکده‌های مختلف برای برپایی مراسم تشییع پیکر آنان در روزهای هفتم و هشتم دی ماه در «تالار تاجگذاری» اجتماع کردند که در این اجتماع تعدادی از آنان درباره «ادامه راه کشته ‌شدگان و رسیدن به شهادت» سخنرانی کردند.[109]

بسته شدن درهای ورودی تالارهای دانشگاه به روی دانشجویان در روز نهم دی، منجر به تظاهرات آنان در این روز شد:

«در ساعت 0815 روز 9 /10 /50 در حدود 200 الی 250 نفر از دانشجویان دانشکده پهلوی به تدریج در محوطه داخلی جلو دانشکده پزشکی اجتماع نموده، مقارن ساعت 9 صبح دربهای اصلی ورودی به تالار علم و تاجگذاری بسته بود، پس از داد و فریاد و زدن لگد، می‌گفتند دربها را باز کنید و از طریق درب دیگر به کتابخانه و سپس به داخل دانشکده وارد شدند ... در ساعت 0945 روز 9 /10 /50 حدود 600 نفر از دانشجویان در محوطه دانشکده ادبیات با صدای بلند شعار می‌دادند اتحاد، مبارزه، پیروزی. در ساعت 1000 یکی از دانشجویان که قصد الصاق اعلامیه به دیوار دانشکده پزشکی را داشته، چون مأمورین متوجه می‌شوند متواری می‌گردد. آقای صدیقیان رئیس دفتر دانشگاه در تالار تاجگذاری به دانشجویان اعلام می‌دارد که جنازه‌ها را برده‌اند و این عمل شما خوب نیست. دانشجویان نامبرده را کتک می‌زنند که ناچار جلسه را ترک می‌نماید. دانشجویان از تالار خارج و به داخل سلف‌ سرویس می‌روند. آقای دکتر کاشی راد به رئیس دانشگاه می‌گوید که من دانشجویان را آرام می‌کنم و برای صحبت با دانشجویان به سلف ‌سرویس می‌رود.»[110]

چگونگی برخورد با این تجمع، دستور جلسه فوق‌العاده شورای هماهنگی استان به ریاست منوچهر پیروز استاندار فارس بود که «بنا به تقاضای ریاست دانشگاه و شهربانی»[111] و با شرکت «فرمانده سپاه 2، رئیس دانشگاه پهلوی، فرمانده ناحیه ژاندارمری فارس، رئیس ساواک استان فارس، معاون شهربانی فارس و فرمانده تیپ 55 هوابرد»، در ساعت 8 صبح روز نهم دی، همزمان با تجمع دانشجویان تشکیل شد:

«1. ابتدا ریاست شورا رسمیت جلسه را اعلام نمود و به رئیس دانشگاه اظهار نمود آیا گارد دانشگاه قادر است از تجمع دانشجویان جلوگیری به عمل آورد یا می‌خواهید از پلیس کمک بگیرید.

2. رئیس دانشگاه اظهار داشت. آیا مصلحت هست که تعدادی پلیس جلو تالار تاجگذاری بگذاریم تا اجتماع نکنند یا اینکه بگذاریم جمع شوند در صورت اخلال، آن وقت پلیس مداخله نموده و آنها را متفرق نماید. خود بنده به پیشگیری بیشتر معتقد هستم.

ریاست شورا اظهار نمود. در مورد اجتماع و شروع به تظاهر امکان دارد که با پلیس درگیر شوند، ممکن است اتفاق ناگواری بیفتد، بهتر است از اول از تجمع آنها جلوگیری به عمل آید.

3. آقای استاندار اظهار نمود. یک مسئله است آن هم این است که از آن روز تا کنون با آنها صحبت شده، بایستی در این قبیل موارد شدت عمل نشان داد.

ریاست شورا اظهار نمود. باید به اخلالگران دانشجو شدت عمل نشان داد و از اعمال برخلاف آنان با دستگیری محرکین جلوگیری نمود. ضمناً تصور می‌رود اتومبیل افسران مستشاری هم توسط همین دانشجویان منفجر شده باشد و بایستی از اول جلو تجمع آنها را گرفت و ضمناً چند کامیون پلیس در نزدیکیهای دانشگاه به منظور مراقبت و در صورت لزوم جهت مداخله مستقر شوند.

4. رئیس ساواک اظهار داشت. ساعت 1 بعد از نیمه ‌شب جنازه‌های دانشجویان از شهر خارج شده است، از ریاست دانشگاه سئوال دارم آیا دانشجویان می‌دانند جنازه‌ها از شهر خارج شده و آیا می‌دانند دانشجویان چه کار می‌خواهند بکنند.

رئیس دانشگاه اظهار نمود خیر نمی‌دانند، زیرا دیشب جنازه‌ها حرکت داده شده است، امروز به آنها اعلام می‌کنند.

رئیس ساواک اظهار نمود امروز صبح اجازه ملاقات به آنها داده شود که نمایندگان دانشجویان با شما تماس بگیرند تا معلوم شود مقصودشان چیست، پس از گفتن مطالب خود، به آنها جواب داده شود که آنها دانشجو نبوده‌اند و جنازه آنها توسط خانواده آنها برده شده؛ به نظر من اگر بخواهند اخلال و تشنجاتی را به وجود آورند چه بهتر که در داخل دانشگاه اجتماع نموده تا در شهر که مصادف با تعطیل است، گرفتاری پیش نیاید و بدین ترتیب پلیس به نحو بهتری ابتکار عمل را در دست خواهد داشت و احتمالاً بی‌نظمی‌های خیابانی به وجود نخواهد آمد.

5. ریاست شورا اظهار نمود. نماینده ریاست دانشگاه باید در اجتماع دانشجویان حاضر شود و صراحتاً خیانت دانشجویان منفجر شده را به دانشجویان ابلاغ نماید و در مورد متفرق شدن آنان دستور اکید صادر و اگر اشخاصی به نفع درگذشتگان تظاهراتی کردند، حتماً همکار با آنان بوده و باید دستگیر شوند و اصولاً طبق اطلاع، 54 نفر مردود و 14 نفر غیرصلاحیت دار که باید اخراج و برای خدمت نظام وظیفه معرفی شود، ‌در بین دانشجویان موجود است که دانشگاه اگر بدون ملاحظه و قاطع و سریع آنان را به اداره نظام وظیفه معرفی نماید، سایرین که تحت تأثیر تبلیغات سوء آنها قرار گرفته‌اند تنبیه ‌شده و به کار دانشجویی خود مشغول خواهند شد.

6. رئیس دانشگاه اظهار داشت همین الساعه به دانشجویان اطلاع داده خواهد شد که جنازه تحویل صاحبان میت داده شده و برده‌اند و تذکر داده می‌شود که با قصد خیانتی که این سه نفر داشته‌اند، هیچ مراسمی مجاز نخواهد بود. من دستور لازم به آقای رئیس دفتر دانشگاه داده‌ام.

7. رئیس ساواک اظهار نمود. من نظر خود را اظهار داشتم که آنها در دانشگاه جمع شوند و به آنها صریحاً ابلاغ گردد که جنازه‌ها توسط خانواده آنها برده شده است و اگر خواستند شلوغ نمایند، پلیس مداخله خواهد نمود.

8. ریاست شورا اظهار نمود. پلیس جلو دانشگاه حاضر باشد و یک گردان از هوابرد هم در پادگان مربوطه آماده باشد تا در صورت لزوم برابر مقررات اقدام نماید.

9. رئیس ساواک اظهار داشت در صورت تصویب و با رعایت کلیه جوانب امر، از طرف شهربانی به فیلمبرداران تلویزیون ابلاغ گردد که چند نفر آنها به شهربانی آمده و پس از ملبس شدن به لباس پلیس، در موقعی که درگیری به وجود آید از آنها فیلمبرداری شود تا بعداً شناخته و دستگیر شوند. در حال حاضر 56 نفر دانشجوی ناراحت و 14 نفر دانشجوی اخراجی، ولی جمع... دانشجویان ناراحت را تشکیل می‌دهد.

10. ریاست شورا اظهار نمود. مراتب جهت اجراء به سازمان رادیو تلویزیون وسیله جناب آقای استاندار ابلاغ شود.

11. فی المجلس ریاست دانشگاه پهلوی کتباً از معاون شهربانی استان درخواست نمود که اقدام لازم به ‌عمل آورد.

12. جلسه در ساعت 0940 خاتمه پذیرفت.»[112]

متعاقب تصمیمات شورای هماهنگی استان، در شورای دانشگاه نیز که در شامگاه روز یازدهم دی ماه به ریاست دکتر فرهنگ مهر تشکیل جلسه داد، «تصمیم به اخراج و محرومیت از تحصیل 13 نفر از دانشجویان اخلالگر» گرفته شد و این درحالی بود که کلاس‌های دانشکده‌های علوم و ادبیات. کشاورزی. مهندسی، تعطیل و نیمه تعطیل بود و دانشجویان در پی تشکیل مجلس ترحیم برای دانشجویان کشته شده بودند و اعلامیه‌هایی نیز در این باره توزیع شده بود.[113]

از چگونگی برخوردهایی که در این موقع با دانشجویان صورت گرفت، به علت وقفه‌ای ده روزه در اسناد موجود، اطلاعی در دست نیست، ولی در روز بیست و سوم دی ماه، گزارشی تهیه شد که محتوای آن بیانگر دستگیری تعدادی از دانشجویان است:

«برابر گزارش تلفنی ساواک شیراز، ساعت 11 روز 23 /10 /50 کلیه دانشجویان مهندسی در تالار امیرکبیر دانشگاه مذکور اجتماع و آقای دکتر اردشیر ایدون رئیس دانشکده موصوف، برای دانشجویان سخنرانی و موارد زیر را اعلام داشته است.

1. چنانچه سازمان‌های ذی‌صلاح، دانشجویان دستگیر شده را مورد عفو قرار دهند، دانشگاه آنها را خواهد پذیرفت.

2. دکتر فرهنگ مهر با مقامات مسئول تماس مداوم داشته و همواره توصیه می‌نمایند که به کار دانشجویان دستگیر شده هرچه زودتر رسیدگی شود.

بعد از متفرق شدن دانشجویان، شایع گردید که دانشجویان اظهار داشته اند معلوم نیست چه کسی باید به وضعیت ما رسیدگی کند؟ چنانچه روز شنبه اقدام مؤثر و مثبتی از طرف دانشگاه به عمل نیاید، ما خود بایستی با نرفتن به کلاس در مقابل دانشگاه عکس‌العمل نشان دهیم و سپس متفرق می‌گردند و بلافاصله در کلاسهای بعدی شرکت نموده‌اند.»[114]

پس از این گزارش، باز هم وقفه‌ای یک ماهه در اسناد موجود است و از سرنوشت دانشجویان دستگیر شده خبری نیست، جز اینکه در روز یازدهم بهمن ماه، در گزارشی که پیرامون «کنترل و بازرسی ورود و خروج در اماکن دانشگاه پهلوی» تهیه گردید، نوشته شد:

«تا کنون در چند نوبت با آقای دکتر فرهنگ مهر مذاکره و لزوم برقراری کنترل و بازرسی مطمئن در کلیه اماکن توصیه شده است.»[115]

بعد از آنکه محیط دانشکده‌ها با اقدامات صورت گرفته امنیتی و انتظامی به ثبات نسبی رسید، از یک سو اولیای دانشگاه تصمیم گرفتند تا با راه اندازی یک برنامه تلویزیونی در شبکه محلی استان فارس که مخصوص دانشجویان باشد، گروهی از دانشجویان را جذب و گروهی دیگر را نیز سرگرم نمایند[116] و از سوی دیگر نیز دانشجویان مذهبی تصمیم گرفتند تا با بهره گیری از ایام مناسبت‌های دینی، ضمن دعوت از سخنرانانِ مذهبی، با برنامه‌هایی که روحیة مبارزه را در دانشجویان به انزوا می‌کشاند، مقابله کنند که البته در بسیاری از مواقع از طرف ساواک با پیشنهاد آنان، مانند آنچه در جریان دعوت از دکتر علی شریعتی پیش آمد، مخالفت صورت می‌گرفت[117] و این درحالی بود که افرادی چون «آقای دکتر آبراهام لپکن رئیس دانشکده علوم اجتماعی در دانشگاه حیفا در کشور اسرائیل» برای سخنرانی به دانشگاه پهلوی دعوت می‌شدند و در «منزل رئیس دانشگاه» نیز مورد پذیرایی قرار می‌گرفتند.[118]

در این ایام که در برخی از مواقع، پخش اعلامیه‌هایی هم در فضاهای آموزشی صورت می‌گرفت،[119] فرهنگ مهر سعی داشت تا وضعیت دانشگاه را طبیعی و آرام جلوه دهد؛ تا جایی که حتی از ارسال تلگراف تعدادی از پزشکان و رزیدنت‌های بخش جراحی بیمارستان نمازی خطاب به محمدرضا پهلوی مبنی بر اینکه: «به شرف عرض همایونی می‌رسانیم که برای سر و سامان دادن به وضع بدی که در اثر رفتن و استعفاء بسیاری از دانشمندان و اطبائی که قبلاً در این دانشگاه که به نام نامی پهلوی است بوده‌اند، به وجود آمده است؛ استدعای رسیدگی به وضع بد دانشگاه به وسیله بازرسان مخصوص شاهنشاهی را داریم تا شاید این دانشگاه مجدداً به وضع آشفتهاش سر و سامانی داده شود.» جلوگیری کرد.[120]

در این زمان به‌رغم اینکه دوستان فرهنگ مهر سعی داشتند تا با تهیه گزارش‌هایی نحوه مدیریت او را مطلوب جلوه دهند:

«آقای دکتر فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی ضمن اعمال تدابیر لازمه و در نظر گرفتن جهات و مصالح مختلفه، روش مستدل و قاطعی در برابر کلیه مسائل، بخصوص موارد دانشجویی معمول داشته‌اند؛ بدین معنی که در برابر خواسته‌های غیرمعقول و بی جای دانشجویان، ضمن تفهیم به آنان، محکم ایستادگی می‌نمایند و به هیچ‌وجه عقب‌نشینی نمی‌شود.»[121]

در خرداد ماه سال 1353ش، نحوه برگزاری امتحان زبان انگلیسی مورد اعتراض گسترده دانشجویان قرار گرفت. این اعتراض که با پخش اعلامیه دانشجویی سازماندهی و پس از تجمع دانشجویان، منجر به شکستن شیشه و برخی ابزار اداری و ورود نیروهای انتظامی به محوطه دانشگاه و دستگیری «حدود 200 نفر» از آنان شد، به‌رغم اینکه فرهنگ مهر برای شرکت در جلسه‌ای «در پیشگاه علیاحضرت شهبانوی ایران» در تهران بود، به گونه‌ای مورد مدیریت او قرار گرفت که برای بار دیگر وجهة امنیتی او را روش‌تر کرد:

«ریاست دانشگاه که در تهران از موضوع مطلع می‌شوند، شبانه وسیله تلفن با مقامات مربوطه امنیتی و انتظامی شیراز تماس و تقاضا می‌کنند که برای جلوگیری از توسعه وقایع، دانشجویانی که در حال اجتماع و تظاهرات می‌باشند، محاصره شوند. مأمورین مربوطه نیز با موافقت ریاست دانشگاه به محوطه داخل و آن عده را محاصره تا از توسعه و الحاق بقیه به آنها جلوگیری شود و عده‌ای حدود 200 نفر جلب می‌گردند و بدینوسیله از ادامه تحریکات برای صبح روز بعد، جلوگیری می‌شود.»[122]

و پس از آن نیز، یورش به کتابخانه‌های دانشکده‌های مختلف آغاز شد تا مخزن کتابخانه‌ها از کتاب‌هایی که خواندن آنها از نظر ساواک مجاز نبود، پاکسازی شود.[123]

در همین ایام، استاد شهید مطهری (ره) برای سخنرانی در روزهای بیستم و بیست و یکم آذرماه سال 1353 به دانشکده ادبیات و علوم دعوت شد. میزان استقبال دانشجویان از این سخنرانی به میزانی بود که درباره آن نوشته شد: «عده شرکت کننده در جلسه، حدود سه برابر ظرفیت سالن» بود. آقای فرتوک‌زاده که دانشجوی پزشکی بود، در این جلسه ضمن تشکر از شهید مطهری، درباره چگونگی برپایی این جلسه گفت:

«ما چند مرتبه به آقای دکتر فرهنگ مهر مراجعه کردیم تا ترتیب تشکیل این سخنرانی داده شد و این نیاز ما است که اساتید و محققین در این مرکز دانشگاهی گرد آیند و سخنرانی کنند. نامبرده افزود این نیاز ما تبدیل به عطش شده و دلیلش هم وجود این همه شرکت کننده است.»[124]

همزمان با روز شانزدهم آذر ماه سال 1353، هم تعدادی از کلاس‌ها تعطیل شد و هم شعارهایی در محوطه دانشکده علوم و ادبیات داده شد و هم تعدادی اعلامیه پخش گردید که فرهنگ مهر درباره آن به پرویز افسر که اینک مشاور وزیر علوم شده بود، نوشت:

«به اطلاع می‌رساند که یکی از اعلامیه‌های دستنویس دفاعیات علی میهن دوست را که در دانشکده ادبیات دیده شده بود، خود اینجانب برای مقامات امنیتی فرستادم و از محتوای آن مطلعم، با توجه به حجم آن، به نظر نمی‌آید که تعداد زیادی از آن پخش شده باشد.»[125]

و همزمان با این حرکت، اعتراضاتی که به نظر می‌رسید تنها از ناحیه دانشجویان دانشگاه باشد، به اساتید دانشگاه نیز سرایت کرد:

«اخیراً استادان بخش شیمی دانشگاه پهلوی نامه‌ای جهت آقای دکتر فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی تنظیم و ضمن آن نسبت به تبعیضهایی که بین استادان دانشکده مهندسی با سایر استادان دانشگاه از نظر حقوقی قائل شده‌اند، اعتراض نموده‌اند.»

رهبر عملیات ساواک شیراز در ذیل این خبر نوشت:

«اخیراً دکتر فرهنگ مهر به طور محرمانه، حقوق استادان دانشکده مهندسی را افزایش داده است. ضمناً طرز رفتار دکتر فرهنگ مهر با استادان، خیلی زننده شده، به طوری که چندی قبل دکتر رازانی را از اطاق خود بیرون کرده.»[126]

در این ایام که رژیم شاهنشاهی خود را در اوج اقتدار می‌دید و براساس آن، محمدرضا پهلوی در سال 1353ش، ضمن اعلام سیستم تک حزبی در کشور، حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب قانونی و عضویت در آن را اجباری اعلام و دستور داد کسانی که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند؛ هم حرکت گروه‌های مبارز شدت بیشتری یافت و هم حضور تعدادی از نظامیان ارتش شاهنشاهی با لباس نظامی در کلاس‌های درس دانشگاه پهلوی، بهانة بسیار مناسبی را به دانشجویان برای اعتراض و تظاهرات فراهم کرد:

«1. به دنبال اعتراض و عدم حضور 940 نفر از دانشجویان دانشکده مهندسی دانشگاه موصوف، به شرکت دانشجویان معرفی شده از طرف ارتش شاهنشاهی با اونیفورم در کلاس درس در مورخه 5 /10 /53 و عدم حضور حدود 950 نفر از 1200 نفر دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم در پیش ‌از ظهر روز 7 /10 /53، بعدازظهر روز 7 /10 /53 حدود 600 نفر از دانشجویان دانشکده مهندسی، تحت همان عنوان از حضور در کلاس‌های درس خودداری نمودند.

2. پیش از ظهر روز 8 /10 /53 حدود 400 نفر از دانشجویان دانشکده‌های مهندسی و ادبیات و علوم (جمعاً 2140 نفر دانشجو دارد) به همان عنوان، ضمن عدم حضور در کلاسهای مربوط در نزدیکی سلف ‌سرویس باغ ارم اجتماع و با دادن شعارهای «اتحاد، مبارزه، پیروزی، مزدور برو گمشو»، سایر دانشجویان را به اعتصاب تحریک و سرانجام مبادرت به تعطیلی دو دانشکده فوق نمودند.» 

ساواک شیراز که در جریانات اقدامات دانشجویی با فرهنگ مهر کاملاً هماهنگ بود، در این جریان نیز تعدادی را دستگیر کرد و نعمت‌الله نصیری نیز که گویا چندان از وضعیت دانشگاه‌های کشور و فعالیت‌های دانشجویی خبر نداشت، در ذیل این گزارش نوشت: «بهتر است همه آنها را اخراج و فقط دانشجویان ارتش را بپذیرند.»[127]

در حالی که در روزهای بعدی، دانشجویانِ دیگر دانشکده‌ها مانند دانشکده کشاورزی نیز به صف تظاهرکنندگان پیوسته بودند، برخورد نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی نیز در مقابله با آن شدت گرفت و با به میدان آمدنِ مأمورین کمیته مشترک ضدخرابکاری، یورش به خوابگاه‌ها نیز آغاز شد:

«ساعت 2345 روز 9 /10 /1353 مأمورین کمیته مشترک ضدخرابکاری استان با همکاری مأمورین شهربانی از خوابگاه پارامونت دانشجویان بازرسی به عمل آورده و 26 نفر دانشجویان محرک را دستگیر کردند.»[128]

و در گزارش روز دهم دی ماه نیز نوشته شد:

«تاکنون 34 نفر از محرکین اصلی بازداشت و تحقیقات به منظور شناسایی و دستگیری سایر محرکین ادامه دارد.»[129]

در تابستان سال 1354ش، مسئله استخرهای مختلط دانشجویان دانشگاه پهلوی، به دغدغة امیرعباس هویدا تبدیل شد تا چگونگیِ آن را از فرهنگ مهر جویا شود. فرهنگ مهر که به علت باورهای اعتقادی و تربیتی، نه تنها با اسلام میانه‌ای نداشت که احکام آن را نیز بر نمی‌تابید، در پاسخ به هویدا، دانشجویان مسلمانی را که نسبت به اختلاط استخرها اعتراض داشتند، در تبعیت از محمدرضا پهلوی «ارتجاع سیاه» نامید و نوشت:

«کلیه استخرهای دانشگاه پهلوی (که سه استخر شامل استخر خوابگاه ارم، استخر باجگاه و استخر دانشگاه پزشکی می‌باشد) مختلط بوده و هست و خواهد بود و هر گزارشی جز این داده باشند، از روی بی‌اطلاعی یا احیاناً معترضانه بوده است. در چهار سالی که بنده افتخار خدمت در دانشگاه پهلوی را دارم، هر سال اطلاعاتی به من داده‌اند که عده قلیلی از دانشجویان به امور دانشجویی دانشگاه فشار می‌آوردند که استخرها را از صورت مختلط خارج سازند و هر استخر یک روز به دختران و یک روز به پسران دانشجو اختصاص داده شود. هیچگاه به این تقاضاهای «ارتجاع سیاه» توجه نشده و به آنها پاسخ منفی داده‌اند و واقعاً مسئله‌ای نبوده و مشکلی به وجود نیامده است.»[130]

باوجود جوّ سنگین پلیسی که بر فضای دانشگاه حاکم بود، پخش اعلامیه‌های گاه به گاهی که در خوابگاههای دانشجویی صورت می‌گرفت، در سال 1354ش، به نمازخانه دانشگاه کشیده شد که نمونه آن پخش اعلامیه پاسخ امام خمینی (ره) به استفتاء درباره حزب رستاخیز بود؛ که فرهنگ مهر طبق معمول آن را برای ساواک ارسال کرد.[131]

از این پس، به دلیل شرایطی که بر فضای مبارزات، که همراه با درگیری‌های مسلحانه خیابانی و کشف خانه‌های تیمی گروه‌ها بود، حاکم شد و همچنین شکافی که در جریان اعلام مواضع سازمان مجاهدین خلق و خروج آنان از زیر پرچم قرآن، بین مبارزین مسلمان به وجود آمد، محیط‌های دانشگاهی را نیز تحت تأثیر قرار داد که این تأثیر در دانشگاه پهلوی به علت شرایط ویژه‌ای که در نوع تدریس و برخورد امنیتی فرهنگ مهر با مسائل وجود داشت و همچنین تسلط فراماسونری بر ارکان مدیریتی دانشگاه، بیشتر بروز پیدا کرد. گزارش دفتر وزارت علوم در سال 1355ش از وضعیت دانشگاه پهلوی بیانگر این نکته است:

«به فعالیت و مدیریت قاطع جناب آقای فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی، سال تحصیلی 2535. 2534 با آرامش کامل طی شد و در سال تحصیلی جاری همین انضباط و نظم و نسق در تمام دانشکده‌ها مشهود و محسوس است. با ارشاد و راهنمائی‌ها و مراقبت‌ها و نیز عدم گذشت‌ها و چشم پوشی‌های بی جا که به طور کلی با هدایت و زیر نظر ریاست دانشگاه و در مسیر حساب شده قرار گرفته، دانشجویان به موقعیت خود و میهن خود واقف  [و]  دانسته اند که دانشگاه فقط جای درس خواندن می‌باشد و مکتب شاهدوستی و میهن‌پرستی است.»[132]

درگذشت ناگهانی دکتر علی شریعتی در 29 خرداد سال 1356ش در لندن، خبری بود که جامعه روشنفکری و محیط‌های دانشجویی را به شدت تحت تأثیر قرار داد. حدود سه هفته پس از این اتفاق، در تاریخ بیستم تیر ماه تعدادی از اساتید «بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پهلوی» در نامه‌ای خطاب به فرح پهلوی که دارای 11 امضاء می‌باشد، ضمن اشاره به برخورد منافقانه رئیس دانشگاه با آنان، با نقل این عبارت که «اولیاء دانشگاه در مقام بحث، آنچه را در دل دارند، انکار می‌کنند»، به تبعیض موجود در جریان ترفیع اساتید اشاره کرده و نوشتند:

«آنچه در دانشگاه پهلوی، دلهای گرم جوش ما را شکسته و گامهای ره شناسمان را سست می‌دارد، این است که هر روز و هر لحظه تازیانه تحقیر را بر پشت خویش و بر سر زبان و ادبیات فارسی احساس می‌کنیم. کارد به استخوان رسیده و چاره‌ای جز بیان درد نیست.

مقررات دانشگاه پهلوی، شرط ترفیع از استادیاری به دانشیاری و استادی را نوشتن یک یا چند مقاله تحقیقی با ارزش در نشریه‌های معتبر دانسته است. اما به مرور زمان و شاید از آن رو که بیش از هشتاد درصد از همکاران ما را استادان رشته‌های علمی و فنی تشکیل می‌دهند، که همگی فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های خارج می‌باشند، این عبارت به اشتباه چنین تفسیر شده است که باید مقاله‌ها به ‌زبان خارجی و در مجله‌های خارجی نوشته شود و این ننگی است که ما هرگز تن به آن نسپرده و نخواهیم سپرد.»[133]

دفتر فرح پهلوی این نامه را برای پیگیری به دانشگاه پهلوی ارجاع داد[134] و فرهنگ مهر که از نظر فکری کاملاً وابسته به غرب بود، در پاسخ آن نوشت:

«متأسفانه مجلات فارسی که در ایران وجود دارد، دارای چنان هیئت تحریریه‌ای نیستند که مقالات را سبک سنگین ‌نمایند و این است که در مجلات معتبر فارسی هم مقالات نخبه و درجه یک در کنار مقالات سست و بی‌پایه فراوان دیده می‌شود. متأسفانه در ایران هنوز کارهای علمی را با تعارف و رو دربایستی درهم می‌آمیزیم. این است که معمولاً جز عده معدودی از مقالات چاپ شده در مجلات فارسی، نمی‌توانند برای ارتقاء، مورد بررسی قرار گیرند.»[135]

این نامه در زمانی نوشته شد که رحلت شهادت‌گونة آیت‌الله سید مصطفی خمینی(ره)، ایران را در آستانة انقلابی بزرگ قرار داده بود و دستور دفتر فرح پهلوی برای پیدا کردن راهی جهت ترفیع اساتید زبان فارسی نیز ره به جایی نبرد.

فرهنگ مهر در خرداد ماه سال 1357ش برای درمان سرطان غده بزاق راهی آمریکا شد[136] و پس از حدود دو ماه به ایران بازگشت. در این موقع جعفر شریف‌امامی با شعار آشتی ملی نخست‌وزیر بود و همین مسئله موجب شد تا فرهنگ مهر پس از بازگشت، برای تعیین تکلیف و مطرح نمودن مسئله استعفای خود سراغ امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار برود، که امیرعباس هویدا به او گفت: «اگر استعفا هم ندهی، تو را بر می‌دارند.» و جمشید آموزگار نیز گفت: «خُب حالا صبر کن، فکر می‌کنم برای تو پست دیگری هم در نظر گرفته باشند؛ سفارت هند.»[137]

دکتر فرهنگ مهر در حال و هوای سفارت ایران در هند سیر می‌کرد که واقعة کشتار مردم در روز 17 شهریور در میدان ژاله تهران، سراسر ایران را تحت تأثیر قرار داد و در همین ایام، روزنامه محلی بهار ایران در 27 مهر ماه 1357، با عنوان این مطلب که «مردم شیراز بیلان عملیات دکتر فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی را خواستارند.»، نوشت:

«در روزهای اخیر عده‌ای از دانشگاهیان و مردم شیراز به دفتر روزنامه مراجعه نموده و از ما سئوال می‌کنند دانشگاه پهلوی در زمان تصدی آقای دکتر فرهنگ مهر به چه پیشرفت‌هائی نائل آمده است! و اصولاً رئیس این دانشگاه چه طرح و برنامه‌هائی تا کنون تدوین و به موقع اجراء گذاشته است.

در پاسخ سئوال این گروه، ما پاسخی نداشتیم چه از کم و کیف اقدامات انجام یافته دکتر فرهنگ مهر اطلاع دقیقی نداریم، اما به طوری که دانشگاهیان و کسانی که به امور دانشگاهی آگاهی دارند می‌گویند از زمانی که آقای فرهنگ مهر به ریاست دانشگاه پهلوی برگزیده شده نه تنها هیچگونه اقدامی در زمینه تحقیقاتی و رفاه حال اساتید و دانشجویان به عمل نیامده بلکه کارهای ثمربخشی هم که در زمان مرحوم علم و دکتر نهاوندی انجام یافته متوقف مانده است!!

آنچه افکار عمومی بر روی آن صحه گذاشته عدم توجه دکتر فرهنگ مهر به وضع دانشجویان بومی است که هیچگونه اقدامی در جهت رفاه آنان صورت نگرفته است.

بدیهی است رئیس دانشگاهی که در تمام ماههای سال در مسافرت می‌باشد و برای نمونه هنوز یک ماه به طور مداوم در شیراز توقف نکرده است، چسان می‌تواند طرح تحقیقاتی ارائه دهد یا گامی درجهت بهبود وضع دانشجویان و اساتید آن بردارد!!!»[138]

با سرنگون شدن دولت شریف‌امامی، دولت نظامی ازهاری جانشین او شد و شهرهای مختلف کشور در سیطرة حکومت نظامی قرار گرفت. در این موقع، دانشگاه پهلوی شیراز نیز یکی از مراکز مخالفت با رژیم شاهنشاهی بود که طرح مسئله استعفای فرهنگ مهر موجب تزلزل روحیة دوستان و همفکران وی در جریان ریاست دانشگاه گردید تا طی نامه‌ای به تاریخ هفدهم آبان ماه 1357ش به غلامرضا ازهاری بنویسند:

«احتراماً بر اثر وقایع یکشنبه شب چهاردهم آبان ماه 57 که منجر به برخورد بین دانشجویان و استادان با نیروی انتظامی گردید، جناب آقای دکتر مهر بر اثر تأثیرات روحی و همچنین فشار سنگین کار در دو ماهه اخیر، از سمت خود استعفا دادند. در جلسه مورخه پانزدهم آبان ماه که شورای دانشگاه برای بررسی اوضاع دانشگاه پهلوی تشکیل جلسه داده بود، استعفای جناب آقای دکتر مهر مطرح و همکاران به اتفاق نظر دادند که مصلحت دانشگاه در این است که ایشان در این دوره بحرانی کماکان ریاست دانشگاه را عهده دار باشند و تقاضای ایشان پذیرفته نشود. همچنین هیئت علمی دانشکده‌های مختلف و اعضای غیرآموزشی دانشگاه به طور جداگانه تقاضا کرده‌اند که جناب آقای دکتر مهر در سمت خود باقی بماند، استعفای ایشان پذیرفته نشود.»[139]

در این موقع که بسیاری از رجال سیاسی و غیرسیاسی! ایران از کشور خارج شده و یا قصد خروج از کشور را داشتند و شخصِ محمدرضا پهلوی نیز در حال آماده سازی مقدمات فرار خود بود، استعفای فرهنگ مهر نیز، همزمان با تماسی بود که از دربار با او گرفته شد، مبنی بر اینکه: «الان اعلیحضرت دستور دادند که اگر دکتر مهر می‌خواهد از ایران برود، می‌تواند برود، هیچ اشکالی ندارد.»[140]

در این زمان نه تنها محیط‌های دانشجویی، که مؤسسات وابسته به دانشگاه پهلوی، به‌خصوص بیمارستان‌های وابسته نیز دچار آشفتگی‌های فراوان بود، که در ذیل گزارشی که پیرامون آن تهیه گردید، نوشته شد: «به قرار اطلاع دکتر فرهنگ مهر با استفاده از بورس در آمریکا به سر می‌برند.»[141]

و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357ش، پایان دوران ریاست 7 سالة دکتر فرهنگ مهر بر دانشگاه پهلوی شیراز بود.

 

فعالیت‌های سیاسی. اجتماعی

الف. از حزب توده تا لندن

فرهنگ مهر در خانواده‌ای رشد و نمو کرد که پدرش مهربان مهر به علت ارتباط نزدیکی که با ارباب جمشید داشت، هم به عنوان یکی از اعضای اصلی انجمن زرتشتیان به فعالیت پرداخت و هم به مجلس شورای ملی راه یافت و هم از این طریق با برخی از نمایندگان مجلس و دیگر رجال سیاسی ارتباط برقرار کرد که از جمله مهم‌ترین آن، ارتباط وی با اردشیر جی می‌باشد.[142]

ورود فرهنگ مهر به دبیرستان فیروز بهرام، مقارن با سال‌های 1314 و 1315 ش و مصادف با دوران اقتدار رضاخان و شکل‌گیری برخی اتفاقات، از جمله دستگیری گروه 53 نفر در سال 1316ش بود، که یکی از آنان محمدرضا قدوه، معلم جغرافیای سال هشتم دبیرستان و آغاز آشنایی فرهنگ مهر با جریانات کمونیستی بود[143] و این آشنایی درحالی صورت گرفت که پیش از آن نیز، دستگیری برخی رجال سیاسی مانند رجبعلی منصورالمک که پدرِ دوست صمیمی و همکلاس او بود، موجب نوشتن انشای انتقادی نسبت به این موضوع و نحوه برخورد با پرونده منصورالملک شده بود؛ انشایی که اعتراض پدرش را نیز به دنبال داشت.[144]

وقایع شهریور 1320ش و عزل رضاخان از سلطنت، که همراه با اشغال ایران و آغاز دوران تحصیلات دانشگاهی فرهنگ مهر بود، وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور را در شرایطی دشوار قرار داد و این درحالی بود که برخی از مجلات و نشریات به نوشتن مقالات تند علیه پادشاه معزول روی آوردند.

در این موقع فرهنگ مهر نیز که در دانشسرایعالی شاگرد نورالدین کیانوری و رضا رادمنش بود، به حزب توده تازه تأسیس شده علاقه نشان داد، تا جایی که با گروهی از دانشجویان که یکی از آنان خسرو روزبه بود، جلساتی را در منزل پدری خود تشکیل داد:

«دکتر کیانوری به من گفت که در منزلت جلسه بگذار که دانشجوها بیایند، من هم می‌آیم برایشان توضیح می‌دهم کمونیسم چیست. من هم با آن سوابقی که از دکتر ارانی داشتم، واقعاً علاقمند بودم. ترتیبش را دادم و در حدود پانزده تا از دانشجوها هفته‌ای یک روز می‌آمدند منزل ما و دکتر کیانوری هم می‌آمد صحبت می‌کرد. صحبت هایش خیلی خیلی گیرا بود و منطقش هم فوق العاده قوی.»[145]

با تغییر شرایط، که فرهنگ مهر آن را به نحوة برخورد روس‌ها با مارشال تیتو نسبت می‌دهد و حمایت مواضع حزب توده از روس‌ها در این نوع برخورد، او نیز جلسات منزل پدری خود را به بهانه اینکه «متأسفانه پدرم دیگر اجازه نمی‌دهد این جلسه در خانه ما دایر شود.»، تعطیل کرد[146] و سراغ حزب ایران رفت که با پاسخ منفی آنان روبرو شد: «می ترسیم ارامنة کمونیست در تشکیلات ما نفوذ بکنند و باعث انحراف اعضای ما بشوند.» و این درحالی بود که فرهنگ مهر به علت حضور فعالی که در بین زرتشتیان داشت، به سازماندهی جوانان زرتشتی اقدام کرده و مجله‌ای به نام «اندیشه ما» نیز منتشر می‌کرد.[147]

فرهنگ مهر که با شیوة نفوذ در این دوران به خوبی آشنایی داشت و به همین دلیل نیز کریم سنجابی از عضویت او در حزب ایران ممانعت کرده بود،[148] به سراغ سیدضیاءالدین طباطبائی و حزب اراده ملی او رفت:

«سیدضیاء فوق العاده من را تشویق می‌کرد و می‌گفت زرتشتی‌ها بیایند جزو حزب اراده ملی، که در حقیقت اسلامی بود. این دید بزرگ را داشت که می‌گفت همه بیایند، همه ایرانی اند. ولی من آنجا هم به عللی نرفتم.»[149]

و پس از این مرحله، چند مرتبه‌ای هم در جلسات حزب میهن پرستان که شجاع الدین شفا نیز یکی از اعضای آن بود، شرکت کرد:

«دیدم اصلاً بنیه این کار را ندارند، نه مالی و نه سازمانی. در نهایت به هیچ یک از احزاب نپیوستم.»[150]

سرک کشیدن کنجکاوانه و یا هدایت شده به جلسات احزاب مختلف بعد از شهریور 1320ش، حرکتی بود که در سوابق برخی از رجال سیاسی دیگر نیز مشهود است؛ ولی مسیر سیاسی زندگی فرهنگ مهر پس از اتمام دوران تحصیل در دانشسرایعالی و حضور در اداره سیلو و برقراری ارتباط با نعمت‌الله علائی، که یکی از  اعضای بهائیت بود، به سمت و سوی دیگری هدایت شد که بخشی از آن در فصل مذهب، مورد بررسی قرار گرفته است.

فرهنگ مهر دوران سخت و دشوار اشغال ایران را در اداره استراتژیک سیلو سپری کرد و به دوران گذار از این شرایط نیز، که همزمان در دانشکده حقوق هم مشغول تحصیل بود، با مسائل سیاسی ایران، که بخشی از آن را از طریق اساتیدی چون کریم سنجابی و سید علی شایگان که از اعضای حزب ایران بودند، فرا می‌گرفت، به خوبی آشنایی داشت.

آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت و حضور آیت‌الله کاشانی در عرصه سیاسی کشور و ظهور جبهه ملی در سال 1328ش، همزمان با دوران همکاری فرهنگ مهر با روزنامه کنجکاو و مقاله نویسی برای آن بود. این همکاری به میزانی بود که زمانی که مدیر روزنامه برای دو هفته عازم سوئیس شد، نوشتن سرمقاله را به عهده فرهنگ مهر گذاشت. این زمان مصادف با اختلاف نظر دکتر محمد مصدق با محمدرضا پهلوی در جریان تصدی وزارت دفاع ملی و نخست‌وزیری قوام‌السلطنه در تیر ماه سال 1331ش بود. حضور مؤثر آیت‌الله کاشانی در این جریان که منجر به سقوط دولت قوام شد، به گونه‌ای فرهنگ مهر را به خشم آورده بود که در سرمقاله خود، با عنوان «نه قم مانَد نه کاشان. لعنت به هر دوتاشان»، مخالفت خود را با آیت‌الله کاشانی علنی کرد.[151] دولت قوام بسیار مستعجل بود و پس از حدود 4 روز سقوط کرد و روزنامه کنجکاو هم توقیف شد. در این موقعیت، فرهنگ مهر نیز منتظر خدمت گردید و به بهانة ادامه تحصیل راهی انگلیس شد.

وی در زمان انجام کودتای 28 مرداد سال 1332ش در انگلیس بود و در آنجا نیز از جمله دانشجویانی بود که با سفارت ایران ارتباط داشت و به همراه علیرضا صاحب و هدایت‌الله حکیم الهی، به عنوان مخالف دولت دکتر محمد مصدق شناخته می‌شد.[152]

 

ب. کانون مترقی

دکتر فرهنگ مهر در سال 1337ش، در زمانی که حسنعلی منصور معاون نخست‌وزیر و دبیرکل شورای عالی اقتصاد بود،[153] به ایران بازگشت و به‌رغم اینکه به دلیل ارتباطاتی که با تشکیلات بهائیت داشت، از طریق فؤاد روحانی به شرکت نفت رفت، ولی به عنوان مشاور در شورایعالی اقتصاد نیز اشتغال یافت. صمیمت این دو، به میزانی بود که محل اشتغال فرهنگ مهر برای حسنعلی منصور هیچ اهمیتی نداشت و در هر جا که خود اشتغال داشت، حکمی نیز برای فرهنگ مهر صادر می‌کرد، همانگونه که وقتی وزیر کار بود، برای فرهنگ مهر نیز حکم مشاورت صادر نمود.[154]

در این ایام، حسنعلی منصور که در فکر برنامه‌ریزی برای تصدی نخست‌وزیری بود، اعضای اولیه شورایعالی اقتصاد و تعدادی از رفقایش را سنگ بنای تشکیلاتی به نام کانون مترقی قرار داد، که فرهنگ مهر و برادرش بوذرجمهر نیز از اعضای آن بودند:

«کانون مترقی که باید آن را سنگ نخست بنای حزب ایران نوین دانست، در سال 1339 به همت و کوشش مرحوم حسنعلی منصور و با شرکت افرادی نظیر امیرعباس هویدا. جواد منصور. دکتر منوچهر شاهقلی. مهندس فتح‌اله ستوده. دکتر هادی هدایتی. دکتر منوچهر کلالی. غلامرضا نیک‌پی. مهندس قاسم معینی. نصیر عصار. دکتر فرهنگ مهر. دکتر بوذرجمهر مهر. دکتر ضیاءالدین شادمان. کریم پاشا بهادری. دکتر باقر عاملی. دکتر جواد سعید. دکتر محمود کشفیان. جهانگیر میرعلاء. دکتر ناصر یگانه. محسن خواجه نوری و مهندس همایون زندفر، که این عده اکثراً از همدوره‌ای‌های حسنعلی منصور بودند و با هدفهای علمی، تجسسی و نقش ارشادی در زمینه‌های اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی، کشاورزی و صنعتی در تهران شروع به فعالیت نمود و در ابتدای فعالیت، تعدادی اشخاص صاحب نظر، نخست‌وزیر و وزراء وقت جهت سخنرانی به کانون دعوت شدند. فعالیت کانون در انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی و شرکت در کنگره آزاد مردان و آزاد زنان تشدید و اکثر کرسی‌های این دوره از قانون گزاری را به خود تخصیص و لیدری این گروه عملاً به عهده حسنعلی منصور سپرده شد. در تاریخ 24 /9 /1342 موجودیت حزب ایران نوین اعلام و از آن تاریخ، دولت و مشاغل مهم مملکتی در اختیار این حزب قرار گرفت.»[155]

 

ج. حزب ایران نوین

در روز بیست و هشتم آبان ماه سال 1342ش، جلسه‌ای در کلوپ کانون مترقی تشکیل و در آن، ضمن اعلام تشکیل حزب ایران نوین توسط حسنعلی منصور، تعدادی از حضار نیز به عنوان هیئت مؤسس حزب تعیین شدند.[156]

پس از گذشت حدود 45 از روز از اعلام موجودیت حزب ایران نوین، اولین جلسه شورای مرکزی در روز شانزدهم دی ماه تشکیل و ضمن انتخاب اعضای هیئت رئیسه شورای مرکزی، تعداد 20 نفر هم به عنوان اعضای هیئت اجرائیه انتخاب شدند که فرهنگ مهر نیز یکی از آنان بود.[157]

پس از گذشت مدت کوتاهی از تشکیل حزب ایران نوین، حسنعلی منصور با کمک و مساعدت وزیر مختار آمریکا و گراتیان یاتسویچ که مستأجر منصور بود و از قضا در جلسات کانون مترقی نیز شرکت داشت، به نخست‌وزیری رسید و امیرعباس هویدا وزیر دارائی و فرهنگ مهر نیز معاون وزیر دارائی و به یکی از اعضای ثابت جلسات هیئت دولت تبدیل شد.

تأمین بودجة حزب در این موقع، یکی از مسائل اصلی بود که فرهنگ مهر نیز به عنوان معاون وزارت دارائی در تأمین آن نقش داشت:

«نامی، در وزارت دارائی محرمانه از پیشکاران و روسای حسابداری و ذی‌حساب‌ها به نام حزب [ایران نوین] از ده تا پنجاه هزار تومان پول می‌گیرد و به کمک فرهنگ مهر و یدالله شهبازی، دلال هویدا، وارد دفتر ساختگی به نام دفتر محرمانه حزب می‌کند. چرا رئیس دولت که رهبر حزب است این کار را علنی نمی‌کند.»[158]

پس از ترور حسنعلی منصور در اول بهمن ماه سال 1343ش، که تصویب لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی و تبعید امام خمینی (ره) را در کارنامه داشت، امیرعباس هویدا جانشین او در نخست‌وزیری شد و دکتر فرهنگ مهر نیز به عضویت شورای مرکزی حزب ایران نوین ارتقا یافت.[159]

چهارمین کنگره حزب، در بیست و پنجم اردیبهشت ماه سال 1346ش برگزار شد. در این موقع، فرهنگ مهر که با فرمان محمدرضا پهلوی معاون نخست‌وزیر شده و ریاست شرکت بیمه ایران را نیز به عهده داشت، یکی از سخنرانان این کنگره بود که «در مورد بیمه کارگران و بیمه عمر و تسریع در کارهای دولتی» صحبت کرد[160] و در روز بیست و هفتم اردیبهشت که روز پایانی کنگره بود، «شورای عالی حزب ایران نوین» برای انتخاب اعضای اصلی هیئت اجرائیه تشکیل جلسه داد و فرهنگ مهر نیز به عنوان یکی از اعضای اصلی انتخاب شد.[161]

در جریان دسته بندی‌های داخلی حزب ایران نوین که عطاءالله خسروانی به عنوان دبیرکل حزب در یک سو و امیرعباس هویدا به عنوان نخست‌وزیر در سوی دیگر قرار داشت، به طور طبیعی فرهنگ مهر در جناح نخست‌وزیر بود و جالب این بود که در جلسه اول خرداد ماه سال 1347ش که به عنوان ضیافت ناهار در منزل ناصر یگانه تشکیل شد و تعدادی از اعضای هیئت اجرائیه از جمله فرهنگ مهر نیز شرکت داشتند، خسروانی ضمن انتقاد از وزرای حزبی، با صراحت گفت: «اطرافیان آقای نخست‌وزیر، افراد خوشنامی نبوده و ناصالح می‌باشند.» و امیرعباس هویدا نیز در پاسخ به انتقادات وی اظهار داشت:

«در صورتی که دبیرکل حزب با شرایط موجود قادر نیست به اداره و هدایت حزب ادامه دهد، می‌تواند از سمت خود استعفاء نماید.»[162] 

در دومین جلسه شورای مرکزی حزب ایران نوین که در بعدازظهر روز بیست و سوم بهمن ماه سال 1347ش و با حضور «بیش از 800 نفر از اعضای شورا و هیئت اجرایی و اعضای ساده حزب تشکیل گردید»، یکی از سخنرانان امیرعباس هویدا بود که گفت:

«اگر فردی حزب را صرفاً به خاطر ترفیع مقام یا مقام دیگر بپذیرد، آن را نمی‌توان حزبی گفت؛ ولی من معتقدم که حزب ما باید چنان مکتبی باشد که به افراد تعلیمات لازم را بدهد، شاه دوستی و وطن پرستی و مدیریت، که فردا کلیه مشاغل مملکتی را با توجه به آموزش و تعلیماتی که در حزب دیده‌اند، اشغال کنند.»

در انتهای این جلسه، برای بار دیگر «انتخابات هیئت اجرائیه» به عمل آمد، که فرهنگ مهر نیز برای بار دیگر یکی از اعضای منتخب بود[163] که این انتخاب، در جلسه «مورخه 22 بهمن ماه 1348» نیز تکرار شد.[164]

جاه‌طلبی‌های عطاء‌الله خسروانی از یک طرف و اختلافاتی که با هویدا داشت از طرف دیگر، زمینه‌های  برکناری او از وزارت کار و دبیرکلی حزب ایران نوین را در سال 1348ش فراهم نمود و منوچهر کلالی جانشین او شد؛ ولی در جریان این جابه‌جایی، جایگاه فرهنگ مهر در سال‌های بعد نیز به عنوان عضو هیئت اجرائیه ثابت بود.[165]

پس از گذشت یک دهه از حضور سیاسی حزب ایران نوین در صحنه اجرایی کشور، همراه با حاشیه‌های فراوانی که داشت، در سال 1352ش هوشنگ نهاوندی مأمور تشکیل گروهی از دانشگاهیان شد تا به وسیلة آن، مسائل ایران مورد بررسی قرار گیرد. یکی از اعضای اولیه این گروه که در آغاز به نام «گروه اندیشمندان» بود و سپس نام «بررسی مسائل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت» را برگزید، فرهنگ مهر بود:

«آقای دکتر نهاوندی رئیس دانشگاه تهران روز پنجشنبه 22 /6 /52 به منظور افتتاح جلسه اندیشمندان در دانشگاه پهلوی، به شیراز وارد و در مدت اقامت در شیراز، برنامه‌ای به شرح زیر داشتند... مسافرت مشارالیهم به منظور تشکیل اولین کنگره منطقه‌ای بررسی مسائل ایران در پرتو انقلاب شاه و ملت بوده که انتخاباتی انجام داده‌اند و اعضاء منتخب، اکثراً فراماسون و سوابق آنها در 341 مضبوط است... براساس دعوت دکتر فرهنگ مهر و با حضور عده‌ای از دانشگاهیان و اندیشمندان، جلسه‌ای در دانشگاه پهلوی تشکیل و پس از شور و بررسی، انتخابات انجام، در نتیجه آقای دکتر فرهنگ مهر ریاست دانشگاه پهلوی به سمت ریاست شورای گروه منطقه‌ای و دکتر علی فریور رئیس دانشکده پزشکی رئیس شورا و دکتر کامبیز قربان رئیس دانشکده کشاورزی به سمت نایب رئیس شورا و فریدون آذری معاون بیمارستان نمازی به سمت دبیر انتخاب گردیده‌اند که سوابق انتخاب ‌شوندگان و همچنین ضیافت‌کنندگان و چهار نفر مدعوین، در بخش 341 مضبوط است.»[166]

د. حزب رستاخیز

تشکیل گروه بررسی مسائل ایران که فعالیت خود را تا آستانه انقلاب اسلامی نیز ادامه داد، مقدمه‌ای بر اعلام سیستم تک حزبی توسط محمدرضا پهلوی بود که در تشکیل و راه اندازی آن، باز هم فرهنگ مهر یکی از نقش آفرینان اصلی بود:

«جناب آقای فرهنگ مهر. چون از طرف هیئت معتمدان تهران به عضویت مجمع نمایندگان مؤسس حزب رستاخیز ملی ایران انتخاب شده‌اید، خواهشمند است در ساعت 8 صبح روز چهارشنبه دهم اردیبهشت ماه 1354 به سالن ورزشی محمدرضا شاه پهلوی تشریف بیاورید.»[167]

و گویا در همین جلسه بود که او را به عنوان نایب رئیس هیئت اجرایی حزب رستاخیز، انتخاب کردند:

«جناب آقای فرهنگ مهر. انتصاب جنابعالی را به سمت نایب رئیس هیئت اجرائی حزب رستاخیز ملت ایران تبریک گفته، مزید توفیق جنابعالی را در پیشبرد هدفهای حزب رستاخیز ملت ایران از خداوند خواهانم.»[168]

عضویت فرهنگ مهر در هیئت اجراییه حزب رستاخیر، مانند آنچه در حزب ایران نوین بود، تا پایان عمر تشکیلاتی آن حزب و اعلام انحلال آن در بحبوحة انقلاب اسلامی، ادامه داشت:

«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی و عضو هیئت اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران. بدینوسیله از جنابعالی دعوت می‌شود که در جلسه هیئت اجرایی حزب رستاخیز ملت ایران که در روز چهارشنبه 18 آبان ماه 2536 ساعت 15 در عمارت مرکزی حزب تشکیل می‌گردد، شرکت فرمایید.»[169]

 

ارتباط با دربار

الف. محمدرضا پهلوی

حضور حساب شدة زرتشتیانی مانند ارباب جمشید در جریان مشروطیت، که دارای دو مرحلة متضاد بود و همچنین ارتباط آنان با اردشیرجی که یکی از نقش‌آفرینان مؤثر در انتخاب و انتصاب رضاخان به شاهنشاهی ایران به شمار می‌رود، بیانگر جایگاه آنان در دربار شاهنشاهی پهلوی است که نیازمند بررسی مستقل می‌باشد.

نامه دکتر فرهنگ مهر در تیر ماه سال 1350ش، در مقام ریاست «انجمن زرتشتیان تهران» به محمدرضا پهلوی، بیانگر این واقعیت است:

«انجمن زرتشتیان اجازه می‌خواهد با کمال فروتنی به شرفعرض پیشگاه مبارک آن شاهنشاه دادگستر برساند: زرتشتیان ایران با آنکه تا پیش از قیام اعلیحضرت رضاشاه کبیر در ناگوارترین شرایط زمان تحت فشار محدودیتهای اجتماعی که زاییده تعصبات جاهلانه بود به سر می‌بردند، هرگز حاضر نشدند جلای وطن کرده و امیدوار بودند که روزی فرا خواهد رسید که مانند همه فرزندان این مرز و بوم بتوانند با آرامش و آسایش و برخورداری کامل از تساوی حقوق و شئون انسانی، برای بازگشت فر و شکوه گذشته به مام میهن، کوشش و فداکاری نمایند. نشانه‌های تحقق این آرزو پس از گذشت هزار و چند صد سال، با پیدایش ایرانی پاک گهر رضاشاه کبیر بنیانگذار ایران نو ظاهر شد و با آغاز دوران پرافتخار شاهنشاه آریامهر که دارای اصیل‌ترین فلسفه ایرانی هستند، به حقیقت پیوست.»[170]

کشف حجاب، یکی از اقدامات اصلی دین ستیزانة رضاخان بود که جامعه دینی کشور را به شدت تحت تأثیر قرار داد و به واسطة آن، ظلم و جنایتهای فراوانی نسبت به زنان متدینه و محجبه صورت گرفت. این اقدام، به طور طبیعی با اقبال جامعه زرتشتی و تلاش برای برگزاری جشن رسمی کشف حجاب که در آذر ماه سال 1314ش در دانشسرایعالی صورت گرفت، همراه بود و فرهنگ مهر که در این زمان نوجوانی 12 ساله بود و در این مراسم حضور داشت، به بهانة کسب رتبه اول در امتحانات درسی سال ششم ابتدائی، از دست رضاشاه پنج جلد کتاب شاهنامه جایزه گرفت.[171]

دوران دیکتاتوری رضاشاه در شهریور 1320ش به پایان رسید و همان کسانی که او را شاه ایران کرده بودند، با خفت و خواری شاه را از سرزمین آبا و اجدادی خودش بیرون کردند و با ذلت هرچه تمام تر و با شرط و شروط فراوان، پسرش محمدرضا پهلوی را به عنوان جانشین او پذیرفتند.

روزهای منجر به سرنگونی رضاشاه که مبشر تحقق آرزوهای زرتشتیان بود، یکی از سخت‌ترین ایام عمر فرهنگ مهر نیز به شمار می‌رفت. او که تازه دیپلم گرفته و منتظر ورود به دانشگاه بود، به میزانی از سرنگونی رضاخان که با شادی بسیار از مردم همراه بود، رنج می‌کشید که در روزی که محمدرضا را برای برپایی مراسم پادشاهی به مجلس شورای ملی بردند، اشک شوق ریخت:[172]

«در خیابان ایستاده بودیم و گریه مان گرفته بود که چرا رضاشاه رفته؛ اما برای محمدرضا دست می‌زدیم. وقتی محمدرضا به مجلس رفت و برای سلطنت انتخاب شد، خیلی خوشحال شدیم.»[173]

اولین دیدار فرهنگ مهر با محمدرضا پهلوی در سال 1337ش، دو ماه پس از بازگشت از انگلستان، در دانشکده افسری صورت گرفت. وی در این موقع برای تدریس روابط بین الملل به آن دانشکده دعوت شده بود، که در این دیدار به شاه گفت: «امیدوارم باز هم شما را به کرّات ببینم.»[174]

این آرزوی فرهنگ مهر برآورده شد و پس از اینکه از طریق حسنعلی منصور در کسوت عضو شورایعالی اقتصاد به شاه معرفی شد، تا پایان عمر رژیم شاهنشاهی، یکی از افراد مورد اعتماد او بود. این اعتماد به میزانی بود که خود درباره آن می‌گوید:

«شاه به همه خیلی شک داشت و واقعاً به هیچ‌کس اعتماد نداشت؛ از جهاتی هم حق داشت. من از آن استثناها بودم که به من اعتماد داشت و به حرفم گوش می‌داد.»[175]

«علی اردلان قبل از ما در وزارت دارائی بود. چون مصدقی بود، او را گرفتند و حبس کردند و بعد آزاد کردند. سازمان امنیت نمی‌گذاشت به او پست بدهند. من به شاه گفتم اجازه بفرمائید ما او را استخدام کنیم... گفت خیلی خب.»[176]

حضور فرهنگ مهر در وزارت دارائی به واسطه جایگاهی که در واردات و صادرات کالا داشت، ارتباط او را نه تنها با بسیاری از رجال سیاسی و اقتصادی کشور که با برخی از اعضای خاندان سلطنتی نیز مستحکم نمود. نمونة این ارتباط، خاطره‌ای از ملاقات وی با شاهپور غلامرضا در جریان واردات چای می‌باشد.[177]

همراه با نخست‌وزیری امیرعباس هویدا در بهمن ماه سال 1343ش، که پس از چندی فرهنگ مهر را نیز به معاونت خود منصوب کرد، پای فرهنگ مهر نیز به مراسم رسمی دربار باز شد و به کرّات در مراسم‌های مختلف درباری که با حضور محمدرضا پهلوی و فرح دیبا صورت می‌گرفت، شرکت کرد:

«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر. همانطوری که استحضار دارید دستجات مختلف ورزشی اولین طبقه‌ای هستند که افتخار دارند ضمن تهیه هفت‌سین خاندان جلیل سلطنت به عرض تبریک سال نو به پیشگاه مبارک اعلیحضرتین ضمن مراسمی، مباهی گردند. بنابراین خواهشمند است جهت شرکت در مراسم مزبور ساعت 15 /3 بعدازظهر روز شنبه 29 اسفند ماه 1343 در سرسرای کاخ مرمر حضور بهم رسانید. موجب مزید امتنان خواهد بود.»[178]

«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر. هدیه تقدیمی انجمن زردشتیان شرکت بیمه ایران و سندیکای بیمه‌گران ایران به مناسبت تاجگذاری فرخنده اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی گرامی واصل شد و مورد توجه خاص واقع گردید. چون در ساعت 945 روز شنبه 6 /8 /46 کلیه هدایای تقدیمی از شرفعرض مبارک اعلیحضرتین با حضور تقدیم کنندگان خواهد گذاشت، لذا جنابعالی افتخار شرفیابی خواهید داشت. خواهشمندم در ساعت مذکور در کاخ سفید سعدآباد حضور بهم رسانید. شاهنشاه آریامهر در آن روز تفقد مخصوص خواهند فرمود. (لباس تیره)»[179]

ارتباط فرهنگ مهر با محمدرضا پهلوی و دربار شاهنشاهی به میزانی نزدیک بود که در جریان برگزاری جشن‌های 2500 ساله در شیراز، که «فقط وزراء و رؤسای دولت‌ها و سفرای خارجی در ایران دعوت داشتند»، هم پیشنهاد او برای دعوت از یکی از روحانیان زرتشتی هند را پذیرفت؛ و هم خود و همسرش، برای شرکت در این مراسم دعوت شدند.[180]

حضور فرهنگ مهر در شیراز به عنوان رئیس دانشگاه پهلوی، بین او و حسن لحسائی که رئیس ساواک شیراز بود، ارتباطی رسمی و ارگانیک برای پیشگیری از فعالیتهای دانشجویی و برخورد با آن برقرار کرد. این روابط گاهی در شیوه برخورد با مسائل دچار اختلافات نظراتی بود که در هر مورد، نظر فرهنگ مهر مورد موافقت قرار می‌گرفت و همین مسئله، لحسائی را معتقد به روابط ویژه فرهنگ مهر با شاه کرده بود:

«من دیدم واقعاً باید یک جوری حالی رئیس ساواک بکنم که من غیر از رؤسای دانشگاههای دیگر هستم. با آن اقداماتی که من کرده بودم، رئیس ساواک معتقد شده بود من با شاه ارتباط خاصی دارم.»[181]

ارتباط نزدیک و صمیمی فرهنگ مهر با محمدرضا پهلوی و دربار، هم او را به مقام «آجودان کشوری اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر» رساند،[182] و هم در زمان‌های مختلف، او را دارای نشان‌ها و مدال‌های متفاوت نمود:

نشان درجه یک آبادانی و پیشرفت. نشان درجه سوم همایون. نشان درجه یک کار. نشان درجه دوم همایون. نشان درجه اول همکاری. مدال تاجگذاری. مدال دوهزار و پانصد ساله. نشان درجه دوم تاج. مدال یادبود آئین ملی بزرگداشت پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی. نشان درجه اول همایون (مخصوص وزراء و سفرا)[183]

 

ب. فرح دیبا

ارتباط دکتر فرهنگ مهر با فرح پهلوی، به تبع ارتباط او با دربار و همچنین جایگاهی که در دیوان سالاری پهلوی داشت، بر همین اساس برقرار بود تا به عنوان یکی از اعضای هیئت امنای «بنیاد شهبانو فرح» فعالیت کند[184] و همچنین همواره منتظر «ابلاغ اوامر علیاحضرت»[185] و در برنامه‌های رسمی او نیز یکی از مدعوین باشد: 

«در پیشگاه مبارک علیاحضرت شهبانوی ایران، تحت ریاست عالیه و با حضور والاحضرت شاهدخت فاطمه پهلوی و والاحضرت پرنسس الکساندرا. جشنواره فرهنگی بریتانیا در ایران با احترام از جناب آقای دکتر فرهنگ مهر و بانو دعوت می‌نماید که در شب افتتاح باله سلطنتی مستلرز ولز در ساعت 7 بعدازظهر روز سه ‌شنبه 13 مهرماه 2536 در تالار رودکی حضور بهم رسانند.»[186]

«بر حسب امر مطاع مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی ایران، به افتخار حضرت رئیس‌ جمهوری ایالات متحده آمریکا و بانو جیمی کارتر، وزیر دربار شاهنشاهی از جناب آقای فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی و بانو دعوت می‌نماید ساعت 00 /20 روز سه ‌شنبه دهم دی ماه 2536 برای صرف شام در کاخ نیاوران حضور یابند.»[187]

«جناب آقای فرهنگ مهر رئیس دانشگاه پهلوی... جنابعالی در التزام موکب مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی ایران از تاریخ پنجشنبه سیزدهم تا شانزدهم بهمن ماه 2536 به کشور جمهوری هند مسافرت خواهید فرمود.»[188]

به دلیل همین ارتباط بود که فرح پهلوی در بیانیه‌ای که به مناسبت درگذشت او منتشر کرد، از فرهنگ مهر به عنوان کسی که همواره از انقلاب اسلامی در رنج و تا آخرین دم ذره‌ای از اصول سلطنت طلبی عدول نکرد، یاد کرد.

 

ارتباط با ساواک

فرهنگ مهر به دلیل شخصیت خانوادگی و شرایط اجتماعی ناشی از وابستگی به زرتشتی‌گری، از دوران نوجوانی با مقوله پنهانکاری آشنایی داشت و از چگونگی فعالیت‌های جاسوسی نیز با خبر بود:

«در ایران در زمان شاه، یک جوان جنجالی بود به نام سِرشاپور؛ به نظر من او عامل سازمان اطلاعات و امنیت خارجی انگلیس بود، منتها آنهائی که در دستگاههای امنیتی هستند معمولاً تحت عناوین فرهنگی کار می‌کنند. مثلاً ادوارد براون یا رابرت زینر، که استاد دانشگاه آکسفورد بود؛ یا میس لمپتون؛ اینها همه دانشمندانی بودند که در ایران به عنوان مشاور فرهنگی کار می‌کردند ولی مأموریت دیگرشان هم امنیتی و اطلاعاتی بود.»[189]

فرهنگ مهر از زمان حضور در دبیرستان فیروز بهرام که تعداد قابل توجهی از فرزندان رجال سیاسی و از جمله شاپور ریپورتر نیز با وی همکلاس و هم دوره بودند، با مسائل سیاسی آشنایی بسیار خوبی پیدا کرد و به همین دلیل بود که پس از شهریور 1320ش، در عین اینکه جوانان زرتشتی را سازماندهی کرده بود، سراغ احزاب متعددی مانند حزب توده، حزب ایران، حزب اراده ملی و حزب میهن پرستان نیز رفت.

لازم به ذکر است که یکی از اقدامات پلیس سیاسی در دوران پهلوی اول، بهره گیری از جوانان دبیرستانی برای کسب خبر بود که اللهیار صالح یکی از آنان بود که در «هنگام تحصیل در کالج البرز»، مأمور خبرچین پلیس در یکی از کلیساهای مسیحی بود.[190]

از وابستگی فرهنگ مهر در جریان نهضت ملی شدن نفت و پس از آن در دوران نخست‌وزیری مصدق به دستگاه‌های اطلاعاتی داخلی یا خارجی خبری در دست نیست، جز اینکه وی در سرمقاله روزنامه کنجکاو، به آیت‌الله کاشانی (ره) توهین کرد و متعاقب آن منتظر خدمت و راهی انگلیس شد.

پس از کودتای 28 مرداد 1332ش و تثبیت موقعیت محمدرضا پهلوی، تأسیس سازمان اطلاعاتی یکی از اقداماتی بود که با کمک و هدایت و تحت نظر سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل در دستور کار قرار گرفت. در این موقع، او در لندن بود و از جمله دانشجویانی بود که از سوی جهانگیر تفضلی برای عضویت در ساواک انتخاب شد:

«تفضلی گفت... در ایران داریم یک سازمان امنیت تشکیل می‌دهیم. همه جای دنیا سازمان امنیت دارند. مثلاً انگلیس سرویس امنیتی دارد، ام‌ای فایو و ام‌ای سیکس دارد. آمریکا سی ‌ای ای و اف بی ‌ای دارد. فرانسه فلان سازمان‌ها را دارد. اسرائیل موساد دارد؛ ما هم می‌خواهیم در ایران یک سازمان امنیت درست کنیم... می‌خواهیم افراد نخبه و تحصیل کرده خوب را این جا استخدام کنیم.»[191]

فرهنگ مهر در ساواک استخدام نشد؛ ولی پس از ورود به ایران و حضور در وزارت دارائی، به علت شناختی که نسبت به اینگونه مسائل داشت به عنوان «نماینده وزارت دارائی در کمیته عالی حفاظت سازمان اطلاعات و امنیت کشور» معرفی شد[192] و بر اساس این انتصاب، به وی اجازه داده شد تا «با اموری که از نظر امنیت خیلی مهم باشد سر و کار داشته» باشد.[193]

این روابط در زمان حضور وی در شرکت بیمه نیز ادامه داشت که بخشی از آن در نامه‌نگاری‌های وی با نعمت‌الله نصیری درخصوص مسائل بیمه مشهود است و در بخش مشاغل به آن اشاره شد.

انتصاب فرهنگ مهر که اینک به یکی از رجال سیاسی مرتبط با دربار و محمدرضا پهلوی شناخته شده بود، به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز، فصل دیگری از این ارتباط را رقم زد که پرویز افسر که از اعضای دفتر وزارت علوم و آموزش عالی بود، درباره آن نوشت:

«اینجانب از چند سال قبل با آقای دکتر فرهنگ مهر آشنایی داشت. دو روز قبل در تهران (دفتر مرکزی دانشگاه) با ایشان ملاقات و در اطراف نحوه کارها و همکاری که مربوط به کارهای وزارت علوم است مذاکره شد و ایشان، همه گونه آمادگی خود را برای همکاری و اشتراک مساعی اعلام داشته‌اند.»[194]

آمادگی دکتر فرهنگ مهر برای «همکاری و اشتراک مساعی» به میزانی بود که در اولین اقدام، که در جریان انفجار در یکی از خوابگاه‌های دانشجویی بود و 3 نفر از دانشجویان کشته شدند و متعاقب آن تجمعات دانشجویی صورت گرفت، یک گام جلوتر از نیروهای امنیتی و انتظامی حرکت کرد؛ به گونه‌ای که هم تقاضا کرد تا «شورای هماهنگی استان فارس» جلسه فوق‌العاده تشکیل دهد و هم در جریان بحث پیرامون چگونگی برخورد با تجمع دانشجویان گفت:

 «خود بنده به پیشگیری بیشتر معتقد هستم ... [و] فی المجلس ... کتباً از معاون شهربانی استان درخواست نمود که اقدام لازم به ‌عمل آورد.»[195]

با وجود اینکه فرهنگ مهر در جایگاه ریاست دانشگاه پهلوی سعی داشت تا چهره‌ای فرهنگی از خود نشان دهد و در نقل خاطرات خود نیز در چند نوبت به دخالت خود در رهایی دادن دانشجویان مبارز از دست ساواک اشاره نموده، مانند آنچه درباره احمد جلالی شاهرودی نقل می‌کند،[196] ولی در واقع به علت تعهدی که به دستگاه امنیتی شاه و وظیفه‌ای که در تحکیم مبانی رژیم شاهنشاهی داشت، نه تنها برای خلاصی آنان از شر دستگاه جهنمی ساواک اقدامی نمی‌کرد، که در پاسخ درخواست آنان می‌گفت: «دخالت در کار دستگاههای امنیتی و انتظامی از وظایف من نیست و در مورد تجدیدنظر نیز کاری از دستم برنمی‌آید.»؛[197] و حتی اعلامیه‌هایی که هیچگونه صبغه امنیتی نداشت را نیز برای پیگیری موضوع به ساواک می‌فرستاد:

«دوست گرامی جناب آقای لحسائی رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فارس. به ‌پیوست تعداد 25 برگ اعلامیه که از نمازخانه دانشکده ادبیات و علوم توسط یکی از نگهبانان آن دانشکده، جمع آوری گردیده است، لفاً ارسال  می‌دارد.»

در ذیل این نامه نوشته شده:

«دست‌نوشته‌های پیوست هیچکدام مضره نبوده و اکثر آنها را شخصی به نام جمالی ‌دانشجوی کشاورزی می‌نویسد که الان رفتارش تحت مراقبت قرار دارد.»[198]

یکی از مواردی که حکایت از ارتباط دیرینة فرهنگ مهر و یا حتی همکاری استراتژیک او با ساواک دارد، تماس و نامه نگاری میرتحسین بیگ، رهبر ایزدی‌های عراق با ایشان است:

«آقای تحسین بیگ، رئیس کرد‌های یزیدی عراق است که نزدیک موصل اقامت دارند و هشت یا نه سال قبل، چند نفر از این کردها جزء معلمانی که از عراق به ایران آمده‌اند، از طریق آموزش و پرورش با بنده و انجمن زرتشتیان تماس گرفته و مدعی بودند که آنها هم از پیروان زرتشت هستند؛ البته ادعا کمی بی‌اساس می‌نمود، ولی به هر حال وقتی اینجانب برای جلسه اپک در عراق بودم، آقای تحسین بیگ توسط جناب آقای عاملی سفیر وقت شاهنشاه آریامهر در بغداد، تقاضای ملاقات از بنده کرد که جریان در هر مورد به ‌استحضار مقامات رسید. پس از قطع رابطه ایران و عراق، یک بار تحسین بیگ به ایران آمد و با اطلاع مقامات، مرا ملاقات کرد و به انجمن زرتشتیان آمد و اظهار کرد که یزیدیها زرتشتی هستند و مایلند با زرتشتیان ایران و پارسیان هند رابطه داشته باشند. دیگر خبری از ایشان نداشتم تا در حدود ده ماه قبل که نامه‌ای نوشته بود و تقاضا کرده بود که با ایشان مکاتبه کنم. نامه را حضور آن جناب دادم و کسب تکلیف نموده که چه کنم؟ حالا مجدداً نامه‌ای توسط یکی از دانشجویان عراقی دانشگاه پهلوی برای من فرستاده که فتوستات کپی آن تقدیم است. تا آنجا که می‌دانم ایشان جزء یاران بارزانی بود و به احتمال قوی نمی‌تواند به عراق برگردد.

شاید تماس او با بنده بر مبنای ایجاد ارتباط مذهبی و یا به امید ایجاد وسایل نزدیکی به دولت ایران است که به هر حال بنده نمی‌دانم.

متمنی است ابلاغ فرمایند از لحاظ مصلحت کار، تکلیف بنده چه باید باشد؟ آیا نامه را بی‌جواب بگذارم؟ یا با اطلاع مقامات مملکتی، ارتباط را حفظ کنم؟»[199]

این همکاری در دی ماه 1357ش، که محمدرضا پهلوی خود را برای فرار از کشور آماده کرده بود و محیط دانشگاه پهلوی و بیمارستان‌های وابسته درگیر فعالیت‌های انقلابی بود، به شرح زیر گزارش گردید:

«ضمن مذاکراتی که با آقای دکتر فرهنگ مهر که روز گذشته به تهران رفته به عمل آمد، قرار شد نامبرده روز جاری در زمینه مشکلات دانشگاه و بیمارستان‌های وابسته با تیمسار ریاست ساواک مذاکره به عمل آورد.»[200]

 

وابستگی

یکی از مهم‌ترین فصول زندگی دکتر فرهنگ مهر، فصل وابستگی او به بیگانگان است که ریشه در گذشتة مذهبی او دارد. نگاه کوتاهی به دوران مشروطیت و چگونگیِ بر کشیده شدن رضاخان میرپنج و ایفای نقشی که اردشیر جی در این خصوص داشت و دوستی او با مهربان مهر[201] که در این موقع از کارگزاران مجلس شورای ملی بود، بیانگر این واقعیت است.

اردشیر جی، هم مخبر روزنامه تایمز لندن بود و هم نماینده پارسیان در ایران؛ و پسرش شاپورجی نیز که از دانش آموزان دبیرستان فیروز بهرام بود و بعداً به یکی از عوامل اصلی «سازمان اطلاعات و امنیت خارجی انگلیس» در ایران بدل شد،[202] از دوستان نزدیک فرهنگ مهر بود.[203] دوستی وی با شاپور ریپورتر به میزانی صمیمی بود که در جریان ترور حسنعلی منصور که دوست نزدیک مشترکشان بود، با صراحت از او پرسید: «منصور را شما کشتید؟» و در پاسخ شنید: «ما صبر می‌کنیم ببینیم اثر این ترور چیست. اگر مردم از کشتن منصور راضی بودند، می‌گوئیم بله، ما کشتیم.»[204] و همچنین در سفر سال 1357ش که برای شرکت در کنفرانس به آمریکا رفته بود، پس از اینکه از راه لندن به ایران بازگشت، به دیدار شاپور ریپورتر رفت و با او درباره مطالبی که در روزنامه‌های انگلیس درباره نقش وی در معاملات اسلحه و تانک چیفتن نوشته بود، صحبت کرد. شاپور جی در این دیدار به او گفت: «بی‌خیال باش» و پس از دو هفته به دیدار فرهنگ مهر آمد و روزنامه‌ای را به او نشان داد که در آن نوشته بود:

«وزیر دفاع انگلستان به دادگاه نامه نوشته که هرچه سر شاپور انجام داده، با اطلاع قبلی دولت سلطنتی انگلستان بوده است.»[205]

مجموعة این عوامل موجب شد تا فرهنگ مهر در ابتدای زندگی سیاسی خود، که از دوران دبیرستان آغاز شد، به سیاست لندن دل بسته و در جریان فعالیت‌های خود، به عنوان طرفدار سیاست انگلستان شناخته شود.[206]

سرنگونی و تبعید خفت بار رضاخان در شهریور 1320ش، که کعبة آمال زرتشتیان بود، موجب شد تا فرهنگ مهر که در این موقع تازه دیپلم گرفته و منتظر ورود به دانشگاه بود، کمی نسبت به سیاست انگلیس دلسرد شود و پس از ورود به شغل دولتی نیز، مانند بسیاری دیگر از مردم ایران، اخبار رادیو آلمان را بر اخبار رادیو انگلیس مقدم بدارد:

«من خودم آنچه رادیو آلمان می‌گفت قبول می‌کردم و به آن چه رادیو انگلیس می‌گفت با تردید نگاه می‌کردم.»[207]

حضور فرهنگ مهر در اداره سیلو، آن هم در موقعیتی بسیار حساس که گندم ایران توسط قوای متفقین به غارت برده می‌شد و مردم در تنگنای عجیبی گرفتار بودند، او را با چگونگیِ جاسوسی اقتصادی نیز آشنا کرد:

«بعد از آن که مهندس شدم و در سیلو کار گرفتم ... مشاوری به نام روموند آمده بود سیلو... آقای روموند آمریکائی ... هنوز هم باورم این است که او آمده بود تا اطلاعات داشته باشد درباره این که موجودی گندم ایران و میزان برداشتش چقدر است.»[208]

شاید تأکید فرهنگ مهر بر آمریکایی بودن روموند در نقل این خاطره را بتوان دلیل دیگری بر وابستگی او به انگلیس در این موقعیت دانست؛ که البته همکاری تنگاتنگ او در این زمان با نعمت‌الله علائی که از اعضای تشکیلات بهائیت بود نیز مؤید این مطلب است:

«کمی که گذشت، به علائی گفتم این روموند با من بد است برای آنکه پا توی کفشش می‌کنم، اما برعکس با رئیس سابقم خوب بود. گفت تکلیف او را هم معین می‌کنم. می‌فرستم برود اداره غله. ما به او احتیاج نداریم.»[209]

با وجود اینکه فرهنگ مهر مهندس ماشین و کارمند اداره سیلو بود، در صحنه سیاسی کشور نیز حضوری فعال داشت که بخشی از آن، نوشتن مقاله برای روزنامه کنجکاو بود.

چگونگیِ رفتن او به انگلیس نیز در شرایطی که به طور آشکار و پنهان، مقدمات کودتا علیه دولت دکتر محمد مصدق در حال طراحی بود، محل ابهام است. وی در جایی می‌گوید:

«چون در مدرسه انگلیسی درس خوانده بودم، می‌خواستم بروم انگلستان ...، ویزا هم نمی‌دادند. دو سالی صبر کردم و بعد در مدرسه عالی اقتصاد در دانشگاه لندن ثبت نام کردم. قبولی ام را فرستادند. آن قبولی را به سفارت نشان دادم و به هر حال ویزا گرفتم و رفتم انگلستان»[210]

و در جایی دیگر می‌گوید:

«وقتی می‌خواستم به فرنگ بروم، منتظر خدمت شدم ... با خودم گفتم می‌روم سه سال درباره گندم و این چیزها مطالعه کنم. بعد از سه سال نوشتم که من در اینجا وارد دانشگاه شده‌ام و می‌خواهم این حقوق منتظر خدمتی‌ام تمدید بشود.»[211]

به هرحال دکتر فرهنگ مهر پیش از کودتای 28 مرداد سال 1332ش به انگلیس رفت و در خانواده‌ای انگلیسی که دامادشان از کارمندان وزارت خارجه انگلیس بود، سکنی گرفت:

«خانواده‌ای که با آنها زندگی می‌کردم، دامادی داشتند که در وزارت خارجه کار می‌کرد... روزهای شنبه مرتب می‌رفت فوتبال تماشا می‌کرد. چون فوتبال دوست داشتم، من را هم با خودش می‌برد. در راه برگشتن هم حتماً باید آبجو می‌خوردیم. سه نفر بودیم؛ او، رفیق انگلیسی‌اش و من.»[212]

فرهنگ مهر پس از پایان تحصیلات خود در انگلستان، در سال 1337ش به ایران بازگشت و ضمن اشتغال در شرکت نفت، به علت دوستی دیرینه و تنگاتنگی که با حسنعلی منصور داشت، در گروه دیگر دوستان او قرار گرفت و وارد دیوانسالاری رژیم شاهنشاهی شد و البته مانند بسیاری دیگر از دوستان سیاسی خود، به‌رغم اینکه «هیچ وقت برای رفتن به لندن مشکلی» نداشت و با امثال آنتونی پارسونز رفاقت صمیمی داشت،[213] به سمت و سوی آمریکایی‌ها چرخش کرد.

از نکات عجیب در زندگی سیاسی دکتر فرهنگ مهر که پس از ورود به ایران همواره در مصدر امور اقتصادی مرتبط با قراردادهای خارجی بود، اشاره به تحصیل در آمریکا و انتخاب خود برای عضویت در سازمان سیا می‌باشد:

«در آمریکا که بودم، استاد دانشگاه ما آخر هر سال تحصیلی می‌آمد به من می‌گفت فلانی، از طرف سی‌ای ای آمده. می‌آید شما را هم می‌بیند. می‌خواهد با شما مصاحبه کند و از میان دانشجویان خیلی خوبی که مشروب نمی‌خورند و دروغ نمی‌گویند و ویژگی‌های منفی ندارند، برای سی‌ای ای نیرو انتخاب کند»[214]

و این درحالی است که وی هرگز برای ادامه تحصیل به آمریکا نرفت، مگر سفری دو ماهه در نیمه دوم سال 1344ش با عنوان «طرح رهبران بزرگ آیزنهاور»، که به دعوت و خرج آمریکا صورت گرفت:

«وقتی در وزارت دارائی بودم، دعوت شدم به شرکت در طرح رهبران بزرگ آیزنهاور. آمریکا به عده‌ای از رهبران کشورها که دعوتشان کرده بود، پول می‌داد تا بروند آمریکا را مطالعه کنند و ببینند و بشناسند. مدت این طرح دو ماه بود. پول همه مهمان‌ها را آمریکائی‌ها می‌دادند، پول تو جیبی هم به آنها می‌دادند. برنامه فوق‌العاده خوبی بود.»[215]

شاید در همین سفر آموزشی توجیهی بوده که به او پیشنهاد عضویت در سازمان سیا داده شده و ایشان در نقل خاطرات خود آن را به استاد دانشگاه محل تحصیل در آمریکا! ارتباط داده است.

فرهنگ مهر، به علت مشاغل حساس در شرکت نفت و وزارت دارائی، با اعضای سفارت آمریکا در ایران اعم از سفیر،[216] وزیر مختار،[217] گراتیان یاتسویچ (مأمور سازمان سیا در ایران)،[218] ارتباط و دوستی داشت. نشانه این دوستی‌ها در جریان اعطای «دکترای افتخاری دانشگاه پنسیلوانیا» به وی، در سخنان «پروفسور مارتین مایرسون رئیس دانشگاه پنسیلوانیا» به خوبی مشهود است:

«دکتر فرهنگ مهر در مشاغل معاونت نخست‌وزیر، معاون کل وزارت دارایی، مدیرکل اقتصادی، مدیرکل نفت و روابط خارجی و به عنوان نماینده ایران در هیئت عامل سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اپک)، زندگی، مهارت، دانش بیکران و تجربه خود را در راه حل مشکلات عمومی به کار برده است... ولی به نظر من که سالهاست از نزدیک ایشان را می‌شناسم، آنچه که بیش از هر چیز الهام‌بخش فرهنگ مهر در خدمات اجتماعی بوده است، عشق و توجه او به مسائل انسانی است که از منبع معتقدات او به مذهب زرتشتی است. فرهنگ مهر معرف جماعتی است که وارث فرهنگ قدیم ایران و پیرو مذهب زرتشتی هستند.»[219]

سخن پروفسور مارتین مایرسون کاملاً منطبق با واقع بود؛ فرهنگ مهر نه تنها سعی کرد تا دانشگاه پهلوی را به شعبه‌ای از دانشگاه هاروارد تبدیل کند، که مانند یک شهروند آمریکایی، برای تقویت و تثبیت موقعیت آمریکا در منطقه فعالیت داشت؛ نمونة آن طرحی است که در بهار سال 1357ش، برای آن برنامه‌ریزی کرده بود:

«به مناسبت استقلال آمریکا طرحی درست کرده بودیم که دولت برای مطالعات آمریکائی در سطوح مختلف، ادبیات و تئاتر و فنون و طب و از این حرفها، یک میلیون تومان داده بود و قرار بود سفیر آمریکا بیاید این طرح را افتتاح کند.»[220]

و نمونة دیگر این رابطة مستحکم، نقل قول ایشان در جریان مسافرت وی به آمریکا برای عمل جراحی در سال 1357ش است:

«وقتی برای عمل جراحی گردنم به آمریکا رفتم، خیلی از سیاستمداران آمریکائی که در ایران بودند و خیلی از اساتیدی که من را می‌شناختند، به دیدنم می‌آمدند.»[221]

«سفرای سابق آمریکا در ایران، مستشاران، عده‌ای از استادان که من را می‌شناختند و عده‌ای از روزنامه‌نویس‌هائی که من را می‌شناختند... با آنها که صحبت می‌کردم، از وضع ایران می‌پرسیدند.»[222]

دکتر فرهنگ مهر، به‌رغم اینکه اینگونه مورد اعتماد آمریکایی‌ها واقع شده و با آنان ارتباط داشت، از لندن نیز که برخی از اقوام او در آنجا ساکن بودند[223] غافل نبود، تا جایی که با موافقت محمدرضا پهلوی برای تفریح و گردش به انگلیس می‌رفت[224] و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز که با ترفندهایی خاص از کشور خارج شد، که چگونگی آن در جای خود آمده است، زمانی که تصمیم گرفت تا از فرانسه به لندن برود، به راحتی با آنتونی پارسونز تماس گرفت و راهی لندن شد:

«در فرانسه که بودم، اول می‌خواستم بروم لندن ... من هیچ وقت برای رفتن به لندن مشکلی نداشتم؛ آنقدر زیاد رفته بودم و این قدر همه من را می‌شناسند. به کنسولگری رفتم و ویزا خواستم. مسئول صدور ویزا گفت متأسفم اول باید از لندن بپرسم. گفتم فلانی، فلانی، فلانی، سفیرهای سابق انگلیس در ایران، پارسونز، دنیس رایت، همه آنها من را می‌شناسند ... ناچار شدم خودم به آنتونی پارسونز تلفن کنم و بگویم من اینجا هستم و اینها. گفت همین امروز می‌گویم ویزایت را بدهند و به تو تلفن خواهم کرد. دو ساعت بعد به من تلفن کردند که ویزای شما حاضر است.»[225]

 

فراماسونری

تاریخچه فعالیت فراماسونری در ایران چندان روشن نیست. از فراموشخانة میرزا ملکم خان گرفته تا جامع آدمیت که همان فراموشخانه ملکم خان بود؛ و انجمن آدمیت که تحت تأثیر آن و توسط عباسقلی خان قزوینی معروف به آدمیت، در آستانه مشروطیت راه‌اندازی شد و در نهایت پیدایش لژ بیداری ایرانیان که اردشیر جی نیز یکی از گردانندگان آن بود، همه در پی تبلیغ افکار سیاسی و اجتماعی جدید و نوسازی و دگرگونی‌های اجتماعی به سبک و شیوه غرب و به نوعی برچیدن بساط اسلام در ایران بودند.[226]

تأسیس لژ پهلوی در بحبوحة جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت و نخست‌وزیری دولت دکتر محمد مصدق که یکی از تشکیل‌دهندگان آن ارنست پرون بود، آغازی بر توسعه و فعالیت رسمی جریان فراماسونری همراه با تأسیس شعبه‌های مختلف در برخی از شهرستان‌ها بود.

فعالیت لژ پهلوی حدود 5 سال ادامه یافت و پس از اینکه مذاکرات اعضای آن با رهبران لژ گرانداوریان فرانسه درباره الحاق به آن لژ با شکست روبه‌رو شد، لژ پهلوی منحل و در سال 1334ش لژ مولوی تحت رهبری لژ بزرگ ملی فرانسه (گراند ناسیونال دوفرانس)، تأسیس شد[227] تا تکنوکرات‌هایی که قرار بود در دیوان سالاری رژیم پهلوی مصدر امور شوند، مانند حسنعلی منصور،[228] در کنار اعضای قدیمی فرماسونری، در یک لژ به فعالیت مشغول شوند.

در همین ایام بود که دکتر فرهنگ مهر نیز پس از اقامتی 5 ساله در لندن، به ایران بازگشت و به علت دوستی و ارتباط صمیمانه‌ای که با حسنعلی منصور داشت، به لژ مولوی پیوست،[229] لژی که در وسطِ مدالِ آن، که اعضاء همیشه آن را به خود آویزان می‌کردند، نوشته شده بود:

«با اندیشه نیک، در راه روشن و راست. نشان روی آن از تعالیم زرتشت در خصوص جنگ دائمی میان نور و تاریکی و میان خوبی و بدی گرفته شده است.»[230]

لژهایی دیگری که دکتر فرهنگ مهر به تبعیت از آداب ماسونی، از مؤسسین و یا از اعضای آن بود و اسناد آن در سوابق وی موجود می‌باشد، به این شرح است:

 

الف. لژ کاوه

لژ کاوه در سال 1348ش در زمانی که فرهنگ مهر ریاست شرکت بیمه ایران را به عهده داشت، تأسیس شد و با شماره 29 در دفتر لژ بزرگ ایران به ثبت رسید.[231] وی یکی از اعضای مؤسس لژ کاوه بود که در اولین جلسه آن نیز در کرسی استاد ارجمند جای گرفت:

«جلسه تأسیس و تقدیس لژ کاوه و استقرار برادر دکتر فرهنگ مهر در کرسی استاد ارجمند روز یکشنبه 17 اسفندماه 1348 ساعت 6 بعدازظهر انجام خواهد شد.»[232]

در یکی از اسناد این لژ آمده است:

«داوطلب ورود، ضمن سوگند خود اجازه می‌دهد که اگر رموز و اسرار را فاش کرد، گلویش بریده شود و زبانش از حلقوم به درآید و جسدش در کنار دریا طوری دفن شود که با امواج دریا روزی دو بار جابجا شود.»[233]

ب. کلوپ روتاری تهران

کلوپ روتاری تشکیلاتی بود که تحت پوشش امور خیریه، توسط  فراماسون‌های آمریکایی در سال 1905م در شیکاگو تأسیس شد و در دهة 1330ش که قدرت و تسلط در ایران به نفع آمریکایی‌ها تغییر کرد، پای آن به ایران نیز باز شد و دکتر جهانشاه صالح که از مرتبطین با سازمان سیا بود، در سال 1335ش به عنوان اولین رئیس آن انتخاب شد.

از چگونگی عضویت دکتر فرهنگ مهر در کلوپ روتاری اطلاعی در دست نیست، جز اینکه در خرداد ماه سال 1349ش، از او تقاضای تکمیل فرمی برای درج  در «راهنمای اسامی اعضاء کلوپ روتاری تهران» شده، که فرهنگ مهر در ذیل آن خطاب به محمد مهتدی که دبیر کلوپ روتاری تهران بوده، نوشته است: «قربانِ محمد مهتدی روتارین عزیز. با عرض ارادت فرهنگ مهر 9 /3 /49»[234] و در مهر ماه سال 1352ش نیز در جلسه کلوپ روتاری شیراز که در هتل کوروش تشکیل شده بود، فرهنگ مهر یکی از سخنرانان بود که درباره آموزش عالی سخنرانی کرد. در ذیل سند برپایی این جلسه نوشته‌اند: «اکثر اعضاء کلوپ روتاری عضو تشکیلات فراماسونی می‌باشند[235]

 

ج. لژ فروغی

لژ فروغی یکی از لژهای قدیمی بود که در سال 1339ش تأسیس شد و به احترام محمدعلی فروغی که هم از فراماسونرهای قدیمی و هم از تجدید کنندگان فراماسونری در ایران بود، به این نام معرفی شد.

امیرعباس هویدا یکی از اعضای اولیه این لژ بود و مراسم عضویت فرهنگ مهر در این لژ نیز در مهرماه سال 1349ش برگزار شد که یکی از سخنرانان این مراسم، دکتر جواد صدر بود که «راجع به هدف ماسونی» صحبت کرد.[236]

 

د. لژ کرمان

لژ کرمان وابسته به لژ اعظم اسکاتلند بود که تأسیس آن در جلسه 19 سپتامبر سال 1968 م [1347ش]  به تصویب رسید. مراسم عضویت فرهنگ مهر در این لژ، در جلسه مورخه «11 فروردین ماه 52 در محل انجمن رازی» برگزار شد[237] و این درحالی است که دو سال پیش از آن، همزمان با انتصاب وی به ریاست دانشگاه پهلوی شیراز در شهریور ماه سال 1350ش، محمدعلی احمدی که رئیس لژ مذکور بود، از فرهنگ مهر برای شرکت در جلسه لژ کرمان دعوت کرده بود.[238]

 

. لژ بزرگ ایران

ایجاد اتحاد و اتفاق بین لژهای مختلفی که در ایران به فعالیت مشغول بودند، با هدف تحرک‌بخشی بیشتر به اقدامات ماسونی در ایران، نیازمند موافقت لژهای بزرگ اسکاتلند، فرانسه و آلمان بود. پس از هماهنگی‌هایی که صورت گرفت، قرار شد نمایندگانی از گراند لژهای آلمان، اسکاتلند و فرانسه به ایران بیایند و طی مراسمی خاص، لژ بزرگ ایران تأسیس شود. این مراسم در روز دهم اسفند ماه سال 1347ش با حضور 11 نماینده لژ اعظم اسکاتلند که تابعیت دو نفر آنان اسکاتلندی، تابعیت 4 نفر انگلیسی، تابعیت 4 نفر فرانسوی و تابعیت 1 نفر آلمانی بود، برگزار شد.[239]

در رابطه با نقش دکتر فرهنگ مهر در ایجاد لژ بزرگ ایران، اطلاعی در دست نیست جز اینکه از او به دفعات برای شرکت در جلسات لژ بزرگ ایران دعوت شده است.[240]

 

و. لژ پاسارگارد

لژ پاسارگارد در سال 1351ش در شیراز تأسیس شد. هدف از تأسیس این لژ، جذب اعضای قدیمی اعضای فرماسونری لژهای حافظ، شیراز و سعدی بود تا زمینه حضور آنان را در لژ بزرگ ایران فراهم کند. فرهنگ مهر در اردیبهشت ماه سال 1353ش، استاد ارجمند لژ انگلیسی زبان پاسارگارد معرفی شده است.[241]

 

ز. لژ پرسپولیس

از زمان و چگونگی تشکیل لژ پرسپولیس اطلاعی در دست نیست، جز اینکه در اردیبهشت ماه سال 1353ش، مراسم استقرار استاد ارجمند آن برگزار شده و در تیر ماه همین سال نیز فرهنگ مهر به عنوان یکی از اعضای لژ انگلیسی زبان پرسپولیس معرفی گردیده،[242] که این عضویت در خرداد ماه سال 1355ش هم مورد تأکید قرار گرفته است.[243]

ح. لژ شیراز

لژ شیراز یکی از شعبه‌های لژ روشنایی است که علت تأسیس آن به اختلاف نظر میان اساتید دانشگاه شیراز در سال 1338ش و همچنین برملا شدن برخی از اسرار فراماسونری لژ حافظ نسبت داده شده؛ و این درحالی است که از تاریخ تأسیس لژ شیراز در اسناد فراماسونری اطلاعی در دست نیست و این بی اطلاعی درباره چگونگی عضویت فرهنگ مهر در این لژ نیز وجود دارد و در تنها سند موجود در این رابطه، به شرکت وی در «جلسه عادی لژ شیراز» در روز هفدهم خرداد ماه سال 1356ش اشاره شده است.[244]

 

ارتقاء درجات ماسونی فرهنگ مهر

شورای عالی درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده، عالی ترین سازمان فراماسونری در ایران بود که تحت نظر سازمانی به همین نام در فرانسه قرار داشت. این شورا که دارای اعضای چهارده گانه معرفی شده، برای چگونگی ارتقای فراماسونها دارای کارگاه‌های هفتگانه‌ای بود که هر یک از این کارگاه‌ها، ارتقای برخی از درجات ماسونی را به عهده داشت. در این سازماندهی، سیر درجات 4 تا 14 ماسونی در اختیار لژ جویندگان کمال قرار داشت.[245]

در آذر ماه سال 1356ش، مسعود هدایت که در سازمان فراماسونری دارای درجه سی و سوم و رئیس انجمن سران کارگاه‌ها بود، در نامه‌ای به علی‌اصغر سلسبیلی، ضمن اینکه فرهنگ مهر را از اعضای انجمن سران کارگاه‌ها معرفی کرد، «اقدام برای سیر درجه چهارم» او را بلامانع اعلام نمود.[246]

بر اساس این دستور، علی اصغر سلسبیلی که بزرگ دبیر کارگاه اندیشه لژ جویندگان کمال اندیشه بود، در جلسه‌ای که در تاریخ 23 آذر ماه تشکیل شد، مراسم سیر پایه چهارم «دکتر فرهنگ مهر. مهندس محسن معارفی. ابراهیم تاجبخش و علی‌اصغر فامیلی» را برگزار کرد.[247]

سیر به درجه چهارم، تابع قواعد و مقرراتی بود، از جمله اینکه هیچ کس نمی‌تواند به این درجه ارتقاء یابد، مگر اینکه « استاد ماسون هموند یک لژ رمزی منظم باشد» و متعهد شود که «از بحثهای سیاسی و مذهبی در کارگاههای تابع شورایعالی ایران» خودداری نماید، به «قانونهای بنیادی طریقت و بزرگ قانون اساسی آئین 1786» احترام بگذارد و از «شورایعالی ایران و سران طریقت» فرمانبرداری کامل داشته باشد؛ که فرهنگ مهر در ذیل آن نوشت:

«من فرهنگ مهر امضاء کننده زیر، همه تعهدات بالا را بدون هیچگونه شرط می‌پذیرم.»[248]

پس از طی این مراحل، «دیپلم درجه چهارم» به او داده شد، که در آن آمده است:

«ما بزرگ فرمانروای با اختیار بسیار توانا با همکاری جانشین با اختیار و توانای بزرگ فرمانروا و بزرگ بازرسان کل با اختیار درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده که شورای عالی ایران را تشکیل می‌دهند و سران و پشتیبانان و نگهدارندگان حقیقی طریقت هستند، برادر بسیار گرامی خود فرهنگ مهر را به درجه استاد رازمند که درجه چهارم آئین ما است ارتقاء داده‌ایم و برای اینکه این برادر از امتیازات حقوق و افتخارات این درجه برخوردار باشد و مطابق قانونهای اساسی و آئین نامه‌های عمومی و اختصاصی طریقت ما کار کند و در همه جا دارنده این درجه شناخته شود ما این دیپلم را که چنانکه باید گواهی و امضاء شده و به مهر و تمبر شورای عالی ما آراسته شده به او داده‌ایم تا نشان دهنده درجه او باشد و نشان دهد که در دفتر ویژه ما نام او به شماره 192 ثبت شده است.

ما از همه فراماسونهای منظم و کارگاههای طریقت خود می‌خواهیم و دستور می‌دهیم، ما از همه ماسونها و سازمانهای منظم به نام همکاری و همگامی در راه تکلیف و به نام دوستی و نیکخواهی که همه ما را پیوند می‌دهد و یگانه می‌کند دعوت می‌کنیم که او را دارنده این درجه بشناسند و هرگونه حق و تکلیف را که طریقت معین کرده است نسبت به او انجام دهند.»[249]

حدود یک سال پس از این ارتقای درجه و حدود 45 روز پس از کشتار بی‌رحمانه مردم در میدان ژاله تهران در روز هفدهم شهریور ماه سال 1357ش، به امیرمهدی خواجوی که «استاد سه بار نیرومند کارگاه عطار نیشابوری» بود، دستور داده شد تا در «جلسه 3 آبانماه 1357»، دکتر فرهنگ مهر، همراه با «مسعود قراجه داغی. بهمن هدایت. کاظم قائمیان و فضل‌الله معتمدی»، به «درجة دوازدهم سیر داده شوند.»[250]

مراحل این سیر نیز، در جلسه‌ای که در ساعت 5 /3 بعداز ظهر روز چهارشنبه سوم آبان 1357ش در لژ جویندگان کمال اندیشه تشکیل شد، برگزار گردید.[251]

مذهب

الف. زرتشتی‌گری

به دنیا آمدن فرهنگ مهر در خانواده‌ای زرتشتی در تهران، که پدرش در راستای سازماندهی زرتشتیان فعالیت داشت، او را با مسائل مختلفی که در طول تاریخ دامنگیر جامعه زرتشتیان بوده، آشنا کرد.

پس از بازگشت فرهنگ مهر از انگلیس، جایگاهی که بهائی‌ها در حکومت پهلوی داشتند از یک سو و موقعیت دوست دیرینه وی حسنعلی منصور که با تشکیل کانون مترقی مترصد نخست‌وزیری بود، راه را برای ترقی‌های او باز کرد. در این زمان، بهائیان به دلیل نفرتی که از آنان در جامعه وجود داشت، دستور داشتند تا در فرم‌های اداری، در مقابل گزینه مذهب، خود را مسلمان معرفی کنند و این ترفندی بود که امیرعباس هویدا در زمانی که حسنعلی منصور فرهنگ مهر را کاندیدای وزارت دارائی کرده بود، به وی نیز پیشنهاد داد که البته وی معتقد است که در پاسخ هویدا گفته: «من این کار را نمی‌کنم.»؛[252] ولی جالب این است که در یکی از فرم‌های بیوگرافی وی که به نظر می‌رسد مربوط به همین ایام باشد، در مقابلِ پرسشِ «دارای چه مذهبی است و آیا در مذهب خود تعصب خاصی دارد یا خیر»، نوشته شده: «مسلمان شیعه اثنی عشری»[253] 

پس از اینکه انتصاب فرهنگ مهر به وزارت دارائی منتفی شد، در دی ماه سال 1344ش، انجمن زرتشتیان برای او «کارت شناسایی ویژه افراد زرتشتی» صادر کرد[254] و یک سال پس از آن نیز، به عضویت «هیئت مدیره انجمن زرتشتیان تهران» انتخاب شد،[255] سپس به «بخش تشریفات ساواک» معرفی گردید تا از این به بعد، به عنوان یکی از «رهبران و شخصیتهای اقلیتهای مذهبی... در اعیاد رسمی به حضور شاهنشاه آریامهر شرفیاب» شود.[256]

مذهب در نزد فرهنگ مهر، مسئله‌ای حاشیه‌ای و ابزاری بود. او نیز مانند امیرعباس هویدا نه بهائی و نه مسلمان و نه زرتشتی، بلکه فراماسونری بود که در جایگاهی ورای مسائل مذهبی قرار داشت و باورهای او، همان باورهایی بود که امیرعباس هویدا نیز از آن پیروی می‌کرد.

همین بی‌باوری موجب شده بود تا در مراودات و گفت‌و‌گوهای خود، زمانی که طرف او مسلمان بود، از اصطلاحات اسلامی استفاده کند و در جایی دیگر، بهائیان مورد احترام و تعریف و تمجید او باشند و در جایی دیگر هم برای اینکه خود را فردی آزاد از قیود! نشان دهد، نحوه مشروب خواری خود با این و آن را با آب و تاب مطرح نماید.[257]

نمونه‌ای از اصطلاحات اسلامی که وی در نقل خاطرات خود مورد استفاده قرار داده، به این شرح است:

«الصّبر مفتاح الفرج»[258]

«لا لحبّ علی بل لبغض معاویه»[259]

«النّاس حریص علی مامنع»[260]

فرهنگ مهر از زمان حضور در دولت حسنعلی منصور، در کمیته جشن‌های شاهنشاهی شرکت داشت و پا به پای دیگر افرادی که در این راستا به فعالیت مشغول بودند، فعالیت کرد تا حرکت محمدرضا پهلوی را در مسیر مخالفت با مبانی دین اسلام سرعت دهد. یکی از جمله اقدامات او، که در تیر ماه سال 1349ش صورت گرفت، تشکیل کمیسیونی به «منظور تجلیل از جشنهای دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی» در انجمن زرتشتیان بود.[261]

تحلیل فرهنگ مهر از برپایی جشن‌های 2500 ساله که به آن رنگ و بوی وطن پرستی نیز می‌دهد و در جریان برپایی آن، محمدرضا پهلوی را متقاعد کرد تا یکی از چهار روحانی زرتشتی هند را به عنوان نماینده زرتشتیان برای حضور در آن جشن دعوت کند،[262] از این قرار است:

«متأسفانه ما تاریخمان را مدام تقسیم می‌کنیم، تاریخ قبل از اسلام و بعد از اسلام؛ یعنی چه؟... ما یک تاریخ بیشتر نداریم. بعد از اسلام دنباله پیش از اسلام است، با وجود برشی که از لحاظ دینی و فرهنگی و اینها پیش آمد. من معتقدم اصولاً تاریخ مذهبی برای امور مذهبی خوب است. برای امور ملی باید تاریخی را در نظر گرفت که ملت ایران تشکیل شد.»[263]

فرهنگ مهر به عنوان رئیس انجمن زرتشتیان تهران از هر فرصتی برای تبلیغ زرتشتی گری بهره می‌گرفت؛ تا جایی که حتی در برخی از مکاتبات خود، عبارات دعاگونه‌ای مانند: «دیرزیوید و برکامه زیوید» را که در بین زرتشتیان رواج داشت، مورد استفاده قرار می‌داد[264] و در زمانی هم که در جایگاه ریاست دانشگاه پهلوی شیراز قرار داشت، از موقعیت خود استفاده کرد و «کتابAncient Iran and Zoroastrianism in festschriften تألیف ویلارد گوردون اوگستوبی»، که درباره «فرهنگ ایران باستان و ارتباط آن با مذهب زرتشت» بود را ترجمه و برای محمدرضا پهلوی ارسال کرد.[265]

به دلیل اینگونه تلاش‌های سازمان یافته بود که پروفسور مارتین مایرسون در «مراسم اعطای دکترای افتخاری دانشگاه پنسیلوانیا» به او در سال 1355ش، گفت:

«به نظر من که سالهاست از نزدیک ایشان را می‌شناسم، آنچه که بیش از هر چیز الهام‌بخش فرهنگ مهر در خدمات اجتماعی بوده است، عشق و توجه او به مسائل انسانی است که از منبع معتقدات او به مذهب زرتشتی است. فرهنگ مهر معرف جماعتی است که وارث فرهنگ قدیم ایران و پیرو مذهب زرتشتی هستند.»[266]

خدمات اجتماعی مورد اشاره در سخنان پرفسور مارتین مایرسون همان اقداماتی بود که دکتر فرهنگ مهر از زمان حضور در دیوان سالاری رژیم شاهنشاهی پهلوی در مسیر انجام آن گام برداشت و زمانی هم که رئیس دانشگاه پهلوی شد، در راستای تربیت نیروهای غربگرا تلاش کرد. نمونة کوچکی از این خدمات، اجباری کردن آموزش شنا برای دانشجویان در شورای دانشگاه پهلوی تحت عنوان «دو واحد درسی» بود، تا دختران و پسران را به بهانه آموزش شنا و گذراندن واحد درسی اجباری به استخرهای مختلط بکشاند که این موضوع با اعتراض دانشجویان مسلمان مواجه شد.

ریاست انجمن زرتشتیان تهران، موجب شده بود تا فرهنگ مهر که اینک در رژیم شاهنشاه با اعضای تشکیلات بهائیت روابطی ناگسستنی داشت، به همراه برخی دیگر از زرتشتیان، به تغییر در برخی از باورهای دین زرتشت، با عنوان«نوسازی جامعه زرتشتی»[267] و مخالفت با «خرافات»[268] نیز فکر کند؛ از این رو در سخنرانی‌هائی خود در «سومین کنگره زرتشتیان» که گویا در دی‌ماه سال 1355ش با پیام محمدرضا پهلوی به کنگره در 16 دی ماه آغاز شد و «معاون رئیس‌جمهور هند» رئیس و فرهنگ مهر نایب رئیس آن بود و مدعوین نیز «دستوران ارجمند و موبدان» و تعدادی از زرتشتیان بودند، به مواردی از این دست اشاره کرد:

16 دی. «ما به خوبی می‌دانیم که تعلیمات اشوزرتشت احتیاجات امروزی ما را با همان قدرت و کمالی که بیش از سه هزار سال پیش مرتفع می‌کرد، پاسخگوست... موضوع‌هایی که در دستور کنگره قرار دارد و برای ما حائز اهمیت زیادی است، یکی از موضوعات در دستور مشکلات طبقه موبد و روحانی زرتشتی است. تعلیمات آنها، وضع اقتصادی آنها، آینده آنها برای اینکه بتوانند در آینده نیز، مانند گذشته رسالت معنوی خود را با فراغ بال انجام دهند و بتوانند مانند گذشته از تعلیمات عام مذهبی برخوردار شوند، مخصوصاً با توجه به اجتماعات کوچک زرتشتی که در شهرهای اروپا و آمریکا وجود دارد، مسئله چگونگی انجام آئینهای مذهبی حائز اهمیت است. در این مورد خود من نظراتی دارم که در جلسات ارائه خواهم کرد.»[269]

18 دی. «نخست باید منظور خود را از نوسازی جامعه زرتشتی روشن کنم تا اشتباهی روی ندهد ... منظور من از نوآوری و یا نو کردن جامعه زرتشتی، محدود به دو چیز است: اول تجدیدنظر در بعضی از رسوم مذهبی آنگونه که امروز عمل می‌شود و دوم تجدید نظر در بعضی از تفسیرهای نادرستی که از بعضی از اصول مذهب زرتشتی شده است.

در مورد تجدید نظر در بعضی از رسوم مذهبی ... ترک همه رسوم و تشریفات، به گمان من باعث انجماد و خشکی مذهب می‌شود. بنابراین منظورم فقط حذف آن دسته از رسوم مذهبی است که طبیعتشان با طبیعت مذهب زرتشت سازگاری ندارد.

همچنین در مورد تجدید نظر در تفسیرهای ناصحیحی که از بعضی از اصول مذهب زرتشتی شده است، معتقدم باید بررسی مجددی بشود ... هیچ ‌چیزی را تعبدی نباید پذیرفت. هر چیز که با خرد مقدس ناسازگار باشد، جزء اصول مذهب زرتشتی نیست ... »[270]

در اردیبهشت ماه سال 1356ش، فرهنگ مهر در نامه‌ای به انجمن زرتشتیان تهران ضمن اینکه رونوشت نامه دفتر مخصوص شاهنشاهی درباره اراضی تهران پارس را برای آنان ارسال کرد، نوشت:

«اینجانب چند ماه است که از انجمن زرتشتیان کناره‌گیری کرده و سمتی ندارم...  [و]  مطلقاً حاضر به تغییر تصمیم خودم در مورد کناره‌گیری از کارهای انجمن نیستم.»[271]

از علت و یا علل کناره گیری وی از انجمن زرتشتیان تهران هیچگونه اطلاعی در سوابق موجود نیست و ایشان نیز در نقل خاطرات خود، حرفی از آن به میان نیاورده است؛ ولی شاید این مسئله، ارتباط مستقیم با نظریه «نوسازی جامعه زرتشتی» او داشته باشد. به نظر می‌رسد همین مسئله است که او را پس از پیروزی انقلاب اسلامی و فرار از کشور و اقامت در آمریکا، به نوشتن کتاب «دیدی نو از دینی کهن» وادار کرد.

به هر حال، به‌رغم اینکه وی در نامه خود نوشته بود، «مطلقاً حاضر به تغییر تصمیم خود نیستم»، ولی به هر دلیلی که بود، نتوانست بر این تصمیم خود استوار باشد و طبق معمول سنوات قبل، تبریکات مناسبت‌های درباری را با امضای «رئیس انجمن زرتشتیان تهران» آغاز کرد[272] و با همین عنوان نیز به مراسم درباری دعوت شد:

«رئیس کل تشریفات شاهنشاهی به اطلاع جناب آقای دکتر فرهنگ مهر رئیس انجمن زرتشتیان تهران می‌رساند به مناسبت عید نوروز باستانی ساعت 45 /10 صبح روز سه ‌شنبه اول فروردین ماه 2537 برای شرفیابی به پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و علیاحضرت شهبانوی ایران وقت تعیین گردیده است. خواهشمند است نیم‌ساعت قبل از وقت مقرر در کاخ گلستان حضور بهم رسانند.»[273]

در دی ماه سال 1357ش که آخرین ماه عمر رژیم شاهنشاهی بود و محمدرضا پهلوی آمادة فرار از کشور شده و از طرف او با فرهنگ مهر نیز تماس گرفته و اجازه خروج از کشور به وی داده بودند، او در نامه‌ای به تاریخ چهارم دی ماه خطاب به انجمن زرتشتیان، به‌رغم اینکه برای بار دیگر به عنوان رئیس انجمن انتخاب شده بود، به «دلائل صحی، گرفتاری‌های شغلی و دوری از تهران»، از این سمت استعفاء داد:

«با سپاس بی پایان از همکیشان و تعظیم در برابر یک یک آنها برای اعتمادی که مجدداً به اینجانب ابراز و قدردانی که از خدمات ناقابل گذشته‌ام نموده‌اند، بدینوسیله از قبول عضویت انجمن گردش 31 پوزش می‌خواهم.»[274]

پس از استعفای وی از ریاست انجمن، برادرش بوذرجمهر مهر جایگزین او شد و چند روزی پس از این انتصاب، انقلاب اسلامی در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1357ش به پیروزی رسید.

چند ماهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اعلامیه‌هایی با امضای «سازمان زرتشتیان تهران» و با عناوین «کارگردانان انجمن را بشناسید» ؛ «نامه سرگشاده به زرتشتیان پاکنهاد» و «چه کسی مقصر می‌باشد؟ کارگردانان آلوده انجمن یا جوانان و دانشجویان روشنفکر زرتشتی؟»، منتشر گردید که در آن پرده از چگونگی برخی مناسبات حاکم بر انجمن زرتشتیان برداشته شد:

«آقای رئیس [بوذرجمهر مهر]  در نیم دورۀ مجلس فرمایشی ماقبل، با زد و بند برادرش [فرهنگ مهر]  و آستان بوسی هویدای معدوم، توانست در کنار سایر اراذل و اوباش که مانند خودش آلوده بودند، به مجلس فرمایشی راه ‌یابد و در دوره منحله قبل ‌هم، وکیل رستاخیزی بود که کیفیت آن نیز بر همگان روشن می‌باشد... جماعت به‌ درستی می‌داند که پایه‌های اورنگ! شما را افراد نابکاری نگاه داشته اند و آنها نیز مانند شما در نزد مردم محکوم می‌باشند. شما آن هنگام که کانون رستاخیزی را در سازمان به اصطلاح جوانان تشکیل دادید، مزورانه افرادی را به معاونت و دبیری کانون... تحت ریاست خود برگزیدید و اینک آنان مجبور به اطاعت از شما می‌باشند و یکی از آنان سمت نایب رئیسی را حفظ کرده و نمی‌تواند از زیر یوغ شما رهایی یابد... شما در گذشته با ادعای اینکه با داشتن روابط با مقامات متکی به دربار، حافظ منافع جماعت می‌باشید، اگرچه مردم دیدند که در مورد اراضی قصر فیروزه برعکس منافع جماعت عمل کردید، ولی حال که به هیچ وجه نه تنها وجه‌ای نداشته و بودنتان در انجمن دهن‌کجی به جماعت می‌باشد، بهتر است شر خود را از سر همه کوتاه کنید. سازمان زرتشتیان تهران»[275]

«در گذشته متأسفانه افرادی که به هیچ وجه روحیۀ زرتشتیگری نداشته و به جای اینکه تمام قدرت و امکانات خود را برای پیشبرد جامعه به کار گیرند برعکس تمام امکانات مادی و معنوی زرتشتیان را وثیقه پیشرفت خود و سرکوبی جامعه نموده و بزرگترین لطمه و ضربه را به ما وارد آوردند. با تکیه به نیروهای اهریمنی آنچه خواستند کردند و منافع جماعت را در پای دیوان و ددان ریخته... آقای بوذرجمهر مهر که در گذشته از طریق ساواک و به یاری برادر اهریمن ‌صفتش و تکیه بر دستگاههای غیرمردمی به ‌عنوان نماینده رستاخیزی به مجلس شورای منحله راه یافته بود در شرایط اختناق و ترور و حکومت نظامی با تقلب و تزویر در انتخابات و با کمک آقای خسرو باستانی ‌فر (ساواکی معروف) رئیس انتصابی هیئت نظارت باز هم خود و عده‌ای از افراد آلوده و نابخرد را به جامعه زرتشتی تحمیل نمودند. آقای خسرو باستانی فر که سالها در زیر پوشش سازمان جوانان! زرتشتی بخش تفتیش عقاید جوانان زرتشتی را بر عهده داشته است با کمک کیخسرو کشاورز سرپرست سابق دانشجویان (شعبه ساواک) در اطریش که مستغنی از توصیف! می‌باشد دست به تعویض صورتجلسه مجمع همگانی زدند. آنها با تعویض صورتجلسه و از بین بردن اوراق رأی بزرگترین خیانت را نسبت به جماعت مرتکب شدند. جماعت زرتشتی هیچ وقت این جعل و خیانت را فراموش نکرده و اسامی این خائنین را همیشه به خاطر خواهد داشت.»[276]

«بعد از تقلب آشکار در انتخابات اخیر انجمن به کارگردانی فرهنگ مهر و خسرو باستانی‌فر، فریاد اعتراض از هر سو علیه این نادرستی از میان جماعت و گروه‌های مختلف برخاست. ما نیز به سهم خود اعلامیه‌های مکرر همصدا با گروه‌ها و جمعیتهای دیگر خواهان ابطال این انتخابات با توجه به کیفیت و همچنین شرکت و کارگردانی عده‌ای افراد ناصالح و نابخرد در این انجمن شدیم.»[277]

 

ب. بهائی‌گری

ظهور اسلام در ایران، موجب شد تا طبقات مختلف مردم پس از آگاهی از آموزه‌های پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله، گروه گروه به دین اسلام روی آورند؛ و این استقبال بی نظیر، طبقه حاکمان و فرادستان را که عموم مردم را تحت قیمومیت خود داشتند، بسیار عصبانی نمود و این عصبانیت به کینه‌ای از اسلام بدل گردید که آن را در طول تاریخ اجتماعی ایران به شیوه‌های گوناگونی بروز داده و با هر جریانی که در مقابل اسلام قد علم کرد، همراهی کرده‌اند.

فرهنگ مهر از جمله افرادی بود که از ابتدای ورود به عرصة اجتماعی، به عنوان یکی از هم پیمانان بهائیت به همکاری با آنان پرداخت، تا جایی که در نظر کسانی که از نزدیک شاهد فعالیت‌های او بودند، به عنوان زرتشتی بهائی شده، شناخته شد. وی درباره علت بهائی شدن برخی از زرتشتیان، با استدلالی عجیب می‌گوید:

«عده‌ای از زرتشتی‌ها بهائی می‌شوند. می‌دانید چرا؟ مسلمانها می‌گویند که خب اینها چون زرتشتی‌اند، نجس‌اند؛ یا چون یهودی‌اند، نجس‌اند؛ ولی بهائی که می‌شدند همان مسلمان‌هائی که سابقاً اینها را نجس می‌دانستند، حالا تمیز می‌دانستند. این جوری بود دیگر، می‌رفتند بهائی می‌شدند.»[278]

چه خوب بود اگر مصاحبه‌گر از دکتر فرهنگ مهر سئوال می‌کرد، خب اگر قرار بود زرتشتیان به این دلیل از دین خود دست بردارند تا در جامعه مسلمان‌ها راحت باشند، چرا به بهائیان می‌گرویدند، آیا بهتر نبود خود را مسلمان نشان بدهند.؟!!

اولین همگامی و همکاری فرهنگ مهر با بهائیان در زمان حضور متفقین در ایران و در موقع اشتغال وی در اداره استراتژیک سیلو شکل گرفت که از سوی نعمت‌الله علائی به عنوان «رئیس آسیاب» انتخاب شد.

دومین مرحلة همراهی وی با بهائیان، پس از بازگشت از انگلیس در سال 1337ش بود که از طریف فؤاد روحانی که هم بهائی بود و هم از مدیران ارشد شرکت نفت، به شرکت نفت رفت. در اعلامیه‌ای که در سال 1343ش در زمان حضور امیرعباس هویدا در وزارت دارائی با عنوان «هویدا کیست» منتشر شد، در این‌باره نوشته‌اند:

«هویدا در شرکت ملی نفت، معاون اداری مدیرعامل شد و با دستیاران خود فؤاد روحانی و مهندس فرخان سه تفنگداران بهائی‌ها در یک چنین موسسه عظیمی به هم پیوستند و سعی کردند تا حدی که مقدورشان بود افراد بهائی را در کارهای مؤثر شرکت ملی بگمارند و همین کار را هم کردند.»[279]

سومین مرحله همراهی و همگامی فرهنگ مهر با بهائیان، آشنایی و برقراری ارتباط با امیرعباس هویدا بود که این ارتباط از زمان حضور هویدا در شرکت نفت، توسط حسنعلی منصور برقرار شد و در کانون مترقی و حزب ایران نوین و هیئت دولت و تا پایان عمر رژیم شاهنشاهی ادامه یافت. 

نزدیکی و همراهی او با امیرعباس هویدا در زمان حضور وی در وزارت دارائی به میزانی بود که نام فرهنگ مهر را به عنوان یکی از اعضای تشکیلات بهائیت بر سر زبان‌ها انداخت و این مطلب در اعلامیه‌هایی که در اعتراض به جریانات موجود در وزارت دارائی نوشته می‌شد، مورد اشاره قرار می‌گرفت:

«جناب آقای دکتر فرهنگ مهر معاون محترم وزارت دارائی. به مناسبت پیش‌آمدی که برای جناب آقای هویدا وزیر محترم دارائی رخ داده خواهشمند است مراتب تأسف و تأثر اینجانب و برادرانم را به عموم هم مسلکان و بخصوص جناب آقای ثابت پاسال مدیر محترم تلویزیون ایران که بزرگترین خدمتگزار فرقه ما هستند ابلاغ فرمائید. احترامات فائقه را تقدیم می‌دارد.»[280]

ساواک درباره این نامه نوشت:

«به طور کلی استنباط می‌گردد قصد نویسنده این نامه و یا اعلامیه این بوده است که دکتر فرهنگ مهر معاون وزارت دارائی دارای مسلک بهائی گری است.»[281]

و یا در اعلامیه دیگری که با امضای «منشی باشی» در اعتراض به اظهارات فرهنگ مهر درباره کارمندان بازرسی کل منتشر گردید، نوشته شد:

«ارباب جان، باز هم می‌گویم به مولا و پیر برحقم حضرت علی و به مولا و پیر قلابی به ناحقت شوقی افندی قسم؛ و به دین قدیمی و مذهب جدید و دین آینده‌ات سوگند می‌خورم که کسی به این هارت و پورت‌های تو و اربابت گوش نمی‌کند، بی خود زحمت نکشید.»[282]

و در همین ایام، در اعلامیه دیگری که با عنوان «هویدا کیست» منتشر شد، ضمن پرداختن به پیشینه خانوادگی هویدا و نقش آنان در تشکیلات بهائیت، به اقدامات هویدا در وزارت دارائی اشاره و در درباره فرهنگ مهر نوشته شد:

«دنباله این اصلاحات را به یکی از هم مسلکان خود، آقای ارباب فرهنگ مهر که اخیراً جدیدالبهائی شده، سپرد.»[283]

 

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341ش، با مخالفت ایشان و دیگر علما و مراجع تقلید با جریان تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی آغاز شد. عقب نشینی دولت اسدالله علم در این زمان به میزانی برای رژیم شاهشناهی گران تمام شد که پس از مدتی کوتاه، محمدرضا پهلوی با اعلام اصول ششگانه که به انقلاب سفید موسوم شد، به میدان آمد که مخالفت با آن منجر به دستگیری امام خمینی(ره) و واقعة خونین 15 خرداد در سال 1342ش شد.

در جریان این حرکت، توسط حلقة روشنفکری پیرامونی محمدرضا پهلوی که بهائیان هم جزء آن بودند، واژه‌ای کینه‌توزانه علیه اسلام و علمای دین جعل شد که در برخی از سخنرانی‌های شاه، مانند سخنرانی وی در بهمن ماه سال 1341ش در قم، مورد استفاده قرار گرفت.

این واژه که در تاریخ مبارزات مردم مسلمان ایران ماندگار است، در بین سردمداران رژیم پهلوی به اسم رمزی تبدیل شد که برای مقابله با دین و قرآن مورد استفاده قرار می‌گرفت. مکاتبه فرهنگ مهر با امیرعباس هویدا در سال 1354ش، نمونه‌ای از این واقعیت است:

«چهار سالی که بنده افتخار خدمت در دانشگاه پهلوی را دارم، هر سال اطلاعاتی به من داده‌اند که عده قلیلی از دانشجویان به امور دانشجویی دانشگاه فشار می‌آوردند که استخرها را از صورت مختلط خارج سازند و هر استخر یک روز به دختران و یک روز به پسران دانشجو اختصاص داده شود. هیچگاه به این تقاضاهای «ارتجاع سیاه» توجه نشده و به آنها پاسخ منفی داده‌اند و واقعاً مسئله‌ای نبوده و مشکلی به وجود نیامده است.»[284]

پس از تبعید امام خمینی (ره) در سال 1343ش به علت مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون توسط دولت حسنعلی منصور، که فرهنگ مهر نیز یکی از اعضای همیشگی جلسات آن بود، نام امام خمینی به کابوسی برای سردمداران رژیم شاهنشاهی پهلوی تبدیل شد، تا جایی که بر زبان آوردن، از جرمهای نابخشودنی بود و مستلزم زندان؛ در حالی که این نام، امیدبخش مبارزان مسلمان بود که برای اعتلای آن تلاش فراوان داشتند.

این کابوس برای فرهنگ مهر به میزانی است که به‌رغم اینکه برای اطمینان دادن به هویدا درباره عدم نرمش با دانشجویان مسلمان، پایبندی خود به مبارزه با «ارتجاع سیاه» را به رخ او می‌کشد و در سال 1354ش نیز اعلامیه استفتاء از امام درباره حزب رستاخیز را برای شناسایی دانشجویان مسلمان، برای ساواک شیراز و اسدالله علم می‌فرستند[285] ولی پس از گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی، در موقع صحبت درباره ایشان و انقلاب اسلامی،  به پیروی از مطبوعات اربابان آمریکایی خود، سعی در نادیدن گرفتن امام دارد و به‌رغم اینکه چه در شیراز و محیط دانشکده‌های مختلف دانشگاه پهلوی و چه در شهرهای سراسر کشور ایران شاهد شعارهای مردم بوده است، در پاسخ به این پرسش که در 15 خرداد 1342 چه فکر می‌کردید، می‌گوید: «من درباره خمینی خیلی اطلاعی نداشتم.» و درباره مراحل اوج انقلاب اسلامی در سال 1357ش نیز می‌گوید:

«وقتی برای عمل جراحی گردنم به آمریکا رفتم [خرداد 1357ش] ... همه صحبت‌های آنها درباره مهدی بازرگان بود. اصلاً خمینی مطرح نبود ... خمینی بعد به صحنه آمد ... ایران که آمدم دیدم ای بابا، اصلاً آمریکائی‌ها پرت پرتند؛ مسئله، مسئله رهبری خمینی است، نه رهبری بازرگان.»[286]

دکتر فرهنگ مهر در چهارم دی ماه سال 1357ش از ریاست انجمن زرتشتیان تهران استعفاء داد[287] و به‌رغم اینکه از دربار با وی تماس گرفتند و گفتند محمدرضا پهلوی اجازة خروج از کشور او را صادر کرده، بنا به دلائلی در این مقطع زمانی از کشور خارج نشد که یکی از علل آن، ارتباط دیرینه با مهندس مهدی بازرگان و اطمینان به او و همچنین اطلاع از نظر آمریکایی‌ها نسبت به وی بود.[288] ارتباط وی با مهندس بازرگان به میزانی نزدیک و صمیمی است که در تعریف جریان خروج خود از کشور توسط باند شاپور بختیار و منوچهر قربانی فر، پس از رسیدن به سوئیس، زمانی که از آنجا با همسر خود تماس می‌گیرد تا خبر خروجش را بدهد، همسرش می‌گوید: «اتفاقاً سه روز پیش بازرگان به ما گفت که تو از ایران رفتی.»[289]  

در روز پانزدهم آذر ماه سال 1359ش، اطلاعیه‌ای «از سوی روابط عمومی دادسرای انقلاب اسلامی مرکز» در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید که حاکی از احضار فرهنگ مهر به شعبه نهم بازپرسی دادسرای انقلاب در ظرف مدت ده روز بود.

فرهنگ مهر که در دوران دولت موقت به راحتی با بازرگان تماس گرفته و از طرف وی پیشنهاد به باقی ماندن در پست ریاست دانشگاه پهلوی را داشت و از سوی علی اردلان هم کاندیدای ریاست بانک مرکزی شده بود،[290] همسرش را سراغ بازرگان فرستاد و مهندس بازرگان نیز برای آیت‌الله خلخالی نامه نوشت که: «من سالهاست فرهنگ مهر را می‌شناسم، آدم شریفی است. مزاحمش نشوید.»[291] ولی گوش آیت‌الله خلخالی به اینگونه توصیه‌ها بدهکار نبود و همین مسئله موجب شد تا فرهنگ مهر که با مبانی پنهانکاری و رسم و رسوم اسلامی به خوبی آشنایی داشت، ریش گذاشت و شکل ظاهری خود را شبیه به حاجی بازاری‌ها نمود و برای فرار از کشور، نام حاجی فقیهی را نیز برای خود برگزید:

«خلاصه من فرار کردم و رفتم خانه دکتر صولتی و مدتی آنجا بودم. تا اینکه یک روز غش کردم ... دکتر کاظم عباسیون ... گفت باید مغزت را آزمایش کنیم و انسفالوگرافی بکنیم. منتهی قبل از آن که ببریمت بیمارستان، اسمت را عوض می‌کنیم. البته ریش گذاشته بودم، شدم حاج فقیهی. حاج فقیهی را بردند به بیمارستانی در ونک ...[292] در این فاصله، پیغامی از طرف  [شاپور]  بختیار آمد ... پیغام می‌دهد که ما می‌توانیم او را بیرون بیاوریم، قاچاقچی هم داریم که عده‌ای مثل آریانا و داریوش همایون و اینها را بیرون آورده‌اند. دکتر مهر را هم می‌توانیم بیرون بیاوریم، پولش را هم بختیار می‌دهد ... به هرحال یک روز به خانه ما آمدند ... صبح هم سوار شدیم و به ایستگاه اتوبوس رفتیم، اسمم هم که حاجی فقیهی است ... خلاصه به ترکیه رفتیم ... بالاخره بنده به سوئیس رسیدم ... رفتم فرانسه. به بختیار تلفن زدم و از او تشکر کردم ... اول می‌خواستم بروم لندن ... ناچار شدم خودم به آنتونی پارسونز تلفن کنم ... ویزا گرفتم رفتم لندن. یک ماه پیش خواهر پریچهر بودم و برگشتم پاریس ... به دانشگاه پنسیلوانیا، به مارتین مایرسون تلفن کردم... اول کاری موقت در دانشگاه پنسیلوانیا به من دادند ... بعد در دانشگاه بوستون کار گرفتم...»[293]

دکتر فرهنگ مهر پس از استقرار در آمریکا، ضمن اینکه مرجعی برای تائید صلاحیت افرادی بود که از دانشگاه پهلوی شیراز راهی آمریکا شدند: «من به همه کسانی که از دانشگاه ما به آمریکا آمدند و از من گواهی نامه‌ای خواستند که بتوانند اقامت بگیرند، گواهی نامه دادم[294] هم با جوامع زرتشتی همکاری فعال داشت و هم با اعضای خاندان پهلوی  همکاری و همراهی مستقیم؛ که نمونه بارز آن، سرپرستی غمیررسمی علیرضا پهلوی و راهنمایی او برای ادامه تحصیل در دانشگاه‌های آمریکا و آموختن «زبانهای اوستائی و پهلوی» است، تا شاهد فلوت زدن‌های او در تنهایی هم باشد.

در سال 1389ش، زمانی که علیرضا پهلوی در سن 44 سالگی در منزل شخصی خویش در شهر بوستون آمریکا با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد، فرهنگ مهر در رثای او نوشت:

«همانند رضاشاه بزرگ، قلبش برای استقلال ایران می‌تپید و همانند محمدرضا شاه آریامهر نَفَسش برای پایداری فرهنگ فروغمند ایران باستان فرو می‌رفت و بر می‌آمد.»[295]

فرهنگ مهر در اسفند ماه سال 1396ش در کالیفرنیا از دنیا رفت. فرح پهلوی که در ایران و آمریکا از خدمات فرهنگ مهر بهره‌مند بود، به پاس این خدمتگزاری و برای آنکه شائبه‌ای از برخی تماس‌های دکتر فرهنگ مهر با برخی دیپلمات‌های ایرانی و همچنین سفر به ایران در سال 1385ش و ملاقات با برخی از سران کشور در قالب برگزاری کنگره زرتشتیان برای سلطنت‌طلبان به وجود نیاید، در بیانیه‌ای که به مناسبت درگذشت او منتشر کرد، نوشت:

«شادروان مهر، همواره از رویدادی که برای میهن عزیز ما ایران پیش آمد، در رنج بود ... فرهنگ مهر تا آخرین دم زندگی از اصول باور میهن‌پرستانه خود که به شدت بدان پای‌بند بود، ذره‌ای عدول نکرد و به عنوان انسانی باوردار به اصول از میان ما رفت.»[296]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. نظر فرهنگ مهر با برادرش بوذرجمهر مهر درباره علت آمدن پدرشان به تهران قدری متفاوت است. فرهنگ مهر «امکانات اقتصادی و کاری در تهران» را مطرح کرده و می‌گوید: «به هر حال پدر من می‌آید تهران و اول می‌رود در تجارتخانه ارباب جمشید کار می‌کند.» و بوذرجمهر مهر می‌گوید: «پدرم پس از پایان دوره ابتدایی برای ادامه تحصیل به تهران آمد و پس از تحصیل در رشته حسابداری، ادبیات فارسی و انگلیسی به عنوان حسابدار تجارتخانه ارباب جمشید به کار مشغول شد.» فصلنامه تاریخ معاصر ایران . سال هفتم . شماره بیست و هشتم . زمستان 1382 . ص 123.

[2]. ارباب جمشید فرزند بهمن، از زرتشتیان یزد بود که از 11 سالگی برای فعالیت در تجارتخانه ارباب مهریان (رستم دینیار مهربان) به بروجرد رفت و پس از هفت سال شاگردی و آموختن رموز تجارت به یزد بازگشت و سپس راهی تهران شد و در سرای مشیرخلوت بازار تهران که محل فعالیت زرتشتیان بود، حجره‌ای خرید و پس از چندی به یکی از تجار طراز اول ایران تبدیل شد؛ تا جایی که نه تنها با دربار و درباریان ارتباط برقرار نمود که از سوی مظفرالدین شاه ملقب به رئیس التجار نیز شد. ارباب کیخسرو شاهرخ نیز که یکی از شخصیت‌های شناخته شده زرتشتی در تاریخ تجاری و سیاسی ایران است، یکی از عوامل او بود. آنچه در باره ارباب جمشید مهم است، دو نکته می‌باشد: اول اینکه در دوران نهضت مشروطیت، از هرگونه همراهی با مشروطه خواهان سر باز زد، ولی زمانی که فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه امضاء شد، تغییر روش داد و به صف مشروطه خواهان پیوست. و دوم اینکه در زمان تشکیل اولین دوره مجلس شورای ملی، از دادن نمایندگی به آیات سیدعبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبائی مانند دیگر اقلیت‌های مذهبی سر باز زد و با استفاده از نفوذی که داشت، خود راهی مجلس شد.

[3]. دهباشی حسین، اقلیت و اکثریت، خاطرات دکتر فرهنگ مهر، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ج.ا.ا،1397، ص 1 و 2.

[4]. رفاقت مهربان مهر با ارباب کیخسرو شاهرخ به میزانی بود که هم در جریان ملاقات‌های او با رضا شاه قرار داشت و هم در زمان مرگ مشکوک کیخسرو شاهرخ، یکی از دو نفری بود که اجازه یافت تا جنازه او را رؤیت کند. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 26 و 27.

[5]. همان . ص 105.

[6]. همان . ص 12.

[7]. همان . ص 41.

[8]. همان . ص 16 و 18.

[9]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: سوم اسفند 1353.

[10]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: 4 /12 /1353.

[11]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: 5/[12] /1353.

[12]. فصلنامه تاریخ معاصر ایران . پیشین . ص 124.

[13]. فصلنامه تاریخ معاصر ایران . پیشین. ص 125.

[14]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 224.

[15]. همان . ص 129.

[16]. همین کتاب، سند شماره لیست 34، شماره ردیف 259 ـ تاریخ: 16 /2 /1348.

[17]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 132.

[18]. همان . ص 131 و 132.

[19]. همان . ص 134. در سند مرکز مدارک وزارت اطلاعات و جهانگردی که در تاریخ 12 /5 /51 به قلم وی تنظیم شده، نوشته است: «متأهل و دارای سه فرزند هستم.»

[20]. مهرداد پهلبد . هوشنگ نهاوندی . منوچهر شاهقلی . علینقی فرمانفرمائیان . عبدالرضا انصاری و... از جمله این افراد هستند.

[21]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 9.

[22]. همان . ص 5.

[23]. همان . ص 7.

[24]. به‌رغم اینکه فرهنگ مهر در خاطرات خود، همزمانی تحصیل در رشته فنی و حقوق را مطرح نموده، ولی در سند مرکز مدارک و اسناد وزارت اطلاعات و جهانگردی که در تاریخ: 10 /12 /2535 تنظیم گردیده، در این باره نوشته‌اند: «لیسانسیه از هنرسرایعالی 1323 . لیسانسیه از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران 1327»

[25]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . صفحه 14 و 15 بوذرجمهر مهر از این دانشسرا با عنوان «دانشکده صنعتی ایران و آلمان» یاد کرده است.

[26]. همین کتاب، سند خلاصه پرونده وزارات دارائی ـ تاریخ: 30 /8 /1341.

[27]. همین کتاب، خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6 /11 /1342، حدود یک سال بعد در برگ خلاصه پرونده دیگری که تاریخ تنظیم آن 2 /8 /1343می‌باشد، تحصیلات او «لیسانس مهندسی و لیسانس حقوق از دانشگاه تهران» ثبت شد.

[28]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 31.

[29]. همین کتاب، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6 /11 /1342.

[30]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 33.

[31]. همان . ص 34.

[32]. همان . ص 31.

[33]. این سال در سند دیگری سال 1337ش نوشته شده است. همین کتاب، سند دانشگاه ملی ایران ـ تاریخ: 10 /9 /1347 و سند بدون تاریخ و شماره با عنوان مشخصات آقای فرهنگ مهر.

[34]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 50.

[35]. همین کتاب، سند بیوگرافی دانشگاه ملی ایران ـ تاریخ: [10 /9 /1347].

[36]. این اقدام با توصیه و تحت نظر نعمت‌الله علائی رئیس بهائی سیلو، صورت گرفت. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 24.

[37]. همین کتاب، اسناد دانشگاه ملی ایران ـ تاریخ: 9 /10 /1347 ؛ سند بدون تاریخ و شماره با عنوان مشخصات آقای فرهنگ مهر و سند مرکز مدارک وزارت اطلاعات و جهانگردی ـ تاریخ: 12 /5 /1351.

[38]. همین کتاب، سند مرکز مدارک و اسناد وزارت اطلاعات و جهانگردی ـ تاریخ: 10 /12 /2535[1355].    

[39]. همین کتاب، سند نامه بدون تاریخ و شماره رکن سوم دانشکده افسری.    

[40]. همین کتاب، سند شماره: 2 /05 /403 ـ تاریخ:  29 /1 /2537[1357].

[41]. همین کتاب، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 30 /8 /1341.

[42]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 15.

[43]. مجد محمدقلی . رضاشاه و بریتانیا براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا . ترجمه مصطفی امیری . مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی . ص 456.

[44]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 16.

[45]. همان . ص 48 و 49.

[46]. همین کتاب، سند بیوگرافی . بدون شماره و تاریخ برای تصدی معاون اقتصادی وزارت دارائی.

[47]. همین کتاب، نامه سرگشاده به دادستان کل کشور.

[48]. در زمانی که حسنعلی منصور وزیر بازرگانی شد، فرهنگ مهر را نیز به عنوان مشاور خود معرفی کرد. در بند چهارم نامه سرگشاده‌ای که در دوران نخست وزیری او خطاب به دادستان کل کشور نوشته شد، آمده است: «منصور وقتی وزیر بازرگانی بوده، تعداد 700 هزار ویسکی به کمک دو نفر دیگر به ایران وارد می‌کند؛ بعد از ورود ویسکی‌ها، تصویبنامه ای تهیه و خودش به هیئت دولت می‌برد که به موجب آن، ورود مشروبات خارجی ممنوع گردد. ظاهر حرف، مثل حرفهای خودش و شرکای حقه بازش خیلی پسندیده بوده، ناگزیر تصویبنامه صادر و در نتیجه قیمت ویسکی از بطری 400 ریال به 900 ریال ترقی می‌کند و رقمی برابر سه ملیون و نیم تومان گیر منصور و شرکا می‌آید.» (همین کتاب، نامه سرگشاده به دادستان کل کشور.)

[49]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . صفحات 48 و 55 و 57.

[50]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 23 از این نمونه ترفیع غیرمعمول اداری باز هم برای ایشان اتفاق افتاده که در جای خود آمده است.

[51]. همین کتاب، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6 /11 /1342.

[52]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 33.

[53]. همان. ص 42. دراین موقع، یکی از برادران فؤاد روحانی به نام منوچهر نیزدراداره حقوقی شرکت نفت مشغول به کار بود.

[54]. همان . ص 44.

[55]. همان . ص 46.

[56]. همین کتاب، سند شماره: 17121 /7 /1/ ـ تاریخ: 20 /9 /1338.

[57]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: 21 /11 /1338.

[58]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 47 و 48.

[59]. همان . ص 53 تا 56 و همین کتاب، سند شماره: 3424 ـ تاریخ: 18 /3 /1342.

[60]. همین کتاب، سند شماره: 2143 ـ تاریخ: 10 /4 /1342.

[61]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 77.

[62]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: 25 /12 /1342.

[63]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 96.

[64]. همین کتاب، سند خلاصه پرونده وزارت دارائی ـ تاریخ: 6 /11 /1342.

[65]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 83 و همین کتاب، سند شماره: 47664 ـ تاریخ: 10 /11 /1342.

[66]. همین کتاب، سند شماره: 8790 ـ تاریخ: [15 /12 /1342]

[67]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 91 و 97 و 101 و سند شماره: 2024 ـ تاریخ: 22 /2 /1343.

[68]. همین کتاب، سند شماره: 1514 ـ تاریخ: 18 /3 /1343.

[69]. همین کتاب، نامه سرگشاده جمعیت ترقی‌خواهان وزارت دارائی.

[70]. همین کتاب، سند شماره: 1199 /322 ـ تاریخ: 2 آبان 1343.

[71]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 114.

[72]. همین کتاب، سند شماره: 1382 ـ تاریخ: 17 /4 /1344.

[73]. در زمان مسافرت جمشید آموزگار در اردیبهشت ماه سال 1344ش، امیرعباس هویدا در حکمی که خطاب به فرهنگ مهر صادر کرد، نوشت: «تا مراجعت جناب آقای آموزگار وزیر دارائی، امور وزارت دارائی را از طرف اینجانب کماکان انجام دهید.»  همین کتاب، سند شماره: 11798 ـ تاریخ: 13 /2 /1344.

[74]. همین کتاب، نامه بدون شماره ـ تاریخ: 14 /6 /1344.

[75]. همین کتاب، سند شماره: 1561 ـ تاریخ: 29 /9 /1344.

[76]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: 14 /9 /1344.

[77]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 120.

[78]. همان . ص 126.

[79]. همین کتاب، سند شماره: 1561 ـ تاریخ: 29 /9 /1344.

[80]. همین کتاب، سند شماره: 1 ـ تاریخ: 6 /11 /1344.

[81]. همین کتاب، سند شماره لیست 7 شماره ردیف 162 ـ تاریخ: 24 /1 /1345.

[82]. تعدادی از این گزارش‌ها در بخش اسناد همین کتاب آمده است.

[83]. همین کتاب، سند دفتر مخصوص شاهنشاهی به تاریخ چهارم شهریور ماه 1350.

[84]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین . ص 133 و 134.

[85]. همین کتاب، سند دعوتنامه بدون تاریخ و شماره.

[86]. در جریان برگزاری این جشن، تمام خوابگاههای دانشگاه پهلوی در اختیار برپا کنندگان آن بود.  خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین  . ص 136.

[87]. امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک . ج 2 . ص 156 . سند شماره 11181/ﻫ ـ تاریخ: 19 /5 /1350.

[88]. همین کتاب، سند شماره: 3744 ـ تاریخ: 21 /6 /1350.

[89]. همین کتاب، سند شماره: 879 /353- 3 /6 /1350، متأسفانه لیست اسامی مورد نظر در سوابق موجود نبود. فرهنگ مهر در خاطرات خود درباره این حرکت و چگونگی ملاقات با لحسائی رئیس ساواک شیراز، ضمن اینکه تعداد اسامی لیست مورد نظر را 24 دانشجو و 8 استاد عنوان نموده، گفته است: «گفت تیمسار نصیری امر فرمودند که اینها باید بیرون بشوند. گفتم تیمسار نصیری نمی‌توانند به من امر کنند. اگر حرفی دارند به علم، رئیس هیئت امناء یا به وزیر علوم بگویند تا آنها به من ابلاغ کنند.» خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 142. 

[90]. همین کتاب، سند شماره: 2349 /322 ـ تاریخ: 25 /6 /1350.

[91]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 136.

[92]. همین کتاب، سند شماره: 3988 ـ تاریخ: 16 /8 /1350.

[93]. دانشگاه پهلوی به روایت اسناد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، ص 329.

[94]. همین کتاب، سند شماره: 13768/ ﻫ ـ تاریخ: 16 /8 /1350.

[95]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین. ص 144.

[96]. همین کتاب، سند شماره: 1006 ـ تاریخ: 23 /8 /1350.

[97]. همین کتاب، سند شماره: 4010 /322 ـ تاریخ: 24 /8 /1350.

[98]. همین کتاب، سند شماره: 14006/ ﻫ ـ تاریخ: 24 /8 /1350.

[99]. همین کتاب، سند شماره: 14310/ ﻫ ـ تاریخ: 1 /9 /1350.

[100]. همین کتاب، سند شماره: 14311/ ﻫ ـ تاریخ: 2 /9 /1350.

[101]. همین کتاب، سند شماره: 14369/ ﻫ ـ تاریخ: 6 /9 /1350.

[102]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 143.

[103]. توجه به اسامی دانشجویانی که در بخش ضمائم آمده و مواردی که در مقابل نام آنان نوشته شده، مؤید این مطلب است.  

[104]. همین کتاب، سند شماره: 14680/ ﻫ ـ تاریخ: 14 /9 /1350.

[105]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 144.

[106]. همین کتاب، سند شماره: 14759/ ﻫ ـ تاریخ: 15 /9 /1350.

[107]. همین کتاب، سند شماره: 15511/ ﻫ ـ تاریخ: 6 /10 /1350.

[108]. دانشگاه پهلوی به روایت اسناد. پیشین. ص 327. 

[109]. همین کتاب، سند شماره: 16036/ ﻫ ـ تاریخ: 20 /10 /1350.

[110]. همین کتاب، سند شماره: 22 /15 /02 /501 ـ تاریخ: 16 /10 /1350.

[111]. همین کتاب، سند شماره: 22 /15 /02 /501 ـ تاریخ: 16 /10 /1350.

[112]. همین کتاب، سند صورتجلسه شورای هماهنگی استان فارس ـ تاریخ: 9 /10 /1350.

[113]. همین کتاب، اسناد شماره: 3999 /322 ـ تاریخ:  12 /10 /1350 ؛ شماره: 1006 ـ تاریخ: 13 /10 /1350.

[114]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: 23 /10 /1350.

[115]. همین کتاب، سند شماره: 16712/ ﻫ ـ تاریخ: 11 /11 /1350.

[116]. همین کتاب، سند شماره: 16819/ ﻫ ـ تاریخ: 12 /11 /1350.

[117]. همین کتاب، سند شماره: 868 ـ تاریخ: 17 /7 /1351.

[118]. همین کتاب، سند شماره: 17665/ ﻫ2 ـ تاریخ: 1 /8 /1353.

[119]. همین کتاب، سند شماره: 31 /45/م ـ تاریخ: 11 /10 /1351.

[120]. همین کتاب، سند شماره: 19276/ ﻫ ـ تاریخ: 11 /11 /1351.

[121]. همین کتاب، سند شماره: 204 ـ تاریخ: 31 /2 /1352.

[122]. همین کتاب، سند شماره: 328 ـ تاریخ: 25 /3 /1353.

[123]. همین کتاب، سند شماره: 2273 /323 ـ تاریخ: 20 /7 /1353.

[124]. سند شماره: 17866/ ﻫ2 ـ تاریخ: 23 /8 /1353 اداره کل سوم ساواک درباره علت موافقت با برگزاری این سخنرانی به ساواک شیراز نوشت: «اگر ساواک با هر پیشنهاد دانشگاه مخالفت کند عنوان خواهند نمود که قادر به اجرای اوامر در مورد گفت و شنود و ارشاد نمی‌باشد.» دانشگاه پهلوی به روایت اسناد، پیشین، ص 290 و 291.

[125]. همین کتاب، سند شماره: 3 /22/م ـ تاریخ: 20 /9 /1353.

[126]. همین کتاب، سند شماره: 18184/ ﻫ2 ـ تاریخ: 21 /9 /1353.

[127]. همین کتاب، سند بدون شماره و تاریخ.

[128]. همین کتاب، سند شماره: 1006 ـ تاریخ: [10 /10 /1353].

[129]. همین کتاب، سند بدون شماره و تاریخ.

[130]. همین کتاب، سند شماره: 6 /20/م ـ تاریخ: 18 /5 /1354.

[131]. همین کتاب، سند شماره: 16 /15/م ـ تاریخ: 28 /7 /1354.

[132]. دانشگاه پهلوی به روایت اسناد، پیشین، ص 371 .

[133]. همین کتاب، نامه اساتید زبان فارسی به فرح پهلوی . 20 /4 /2536[1356].

[134]. همین کتاب، سند شماره: 9791 /67/م ق /4 ـ تاریخ: 17 /8 /1356.

[135]. همین کتاب، سند شماره: 30 /20 د ر ـ تاریخ: 14 /9 /2536[1356].

[136]. همین کتاب، سند شماره: 1928 /4/م ـ تاریخ: 4 /4 /2537[1357].

[137]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 185.

[138]. همین کتاب، بریده روزنامه  بهار ایران . 27 مهر1357.

[139]. همین کتاب، سند شماره: 5662/د م ـ تاریخ: 17 /8 /1357.

[140]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 206.

[141]. همین کتاب، سند شماره: 19841/ ﻫ2 ـ تاریخ: 23 /9 /1357.

[142]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 105.

[143]. همان . ص 11.

[144]. همان . ص 12.

[145]. همان . ص 16.

[146]. همان . ص 17.

[147]. همان . ص 19.

[148]. همان . ص 30.

[149]. همان . ص 31.

[150]. همان . ص 31.

[151]. همان . ص 33.

[152]. همان .ص 35 و 36.

[153]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک . مرکز بررسی اسناد تاریخی . ج 1 . ص 43. 

[154]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 84.

[155]. همین کتاب، سند بخش 341 ـ تاریخ: 8 /7 /1351.

[156]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک . ج 1 . ص 68 .

[157]. همین کتاب، سند مستخرجه از روزنامه کیهان شماره: 6139 ـ تاریخ: 17 /10 /1342.

[158]. سند نامه به دادستان کل کشور.

[159]. همین کتاب، سند شماره: 7496/د ـ تاریخ: 19 /11 /1343.

[160]. همین کتاب، سند گزارش کنگره حزب ایران نوین . بدون شماره و تاریخ.

[161]. همین کتاب، سند شماره: 4363/ ﻫ4 ـ تاریخ: 31 /2 /1346.

[162]. همین کتاب، گزارش بخش 321 ـ تاریخ: 3 /3 /1347.

[163]. همین کتاب، سند شماره: 40591 /20 ﻫ 4 ـ تاریخ: 24 /11 /1347.

[164]. همین کتاب، سند شماره: 21887 /20 ﻫ 21 ـ تاریخ: 11 /6 /1350.

[165]. همین کتاب، سند دعوتنامه به جلسه هیئت اجرائی ـ تاریخ: 7 /9 /1351.

[166]. همین کتاب، سند شماره: 16612/ ﻫ ـ تاریخ: 26 /6 /1352.

[167]. همین کتاب، سند شماره: 4000 ـ تاریخ: [10 /2 /1354].

[168]. همین کتاب، نامه تبریک هوشنگ انصاری . بدون شماره و تاریخ.

[169]. همین کتاب، سند بدون شماره ـ تاریخ: 10 /8 /1356.

[170]. همین کتاب، سند نامه فرهنگ مهر به محمدرضا پهلوی . 23/تیرماه 1350.

[171]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 20.

[172]. همان . ص 21.

[173]. همان . ص 24.

[174]. همان . ص 100.

[175]. همان . ص 138.

[176]. همان . ص 108.

[177]. همان . ص 78.

[178]. همین کتاب، سند نامه سرلشگر دکتر ایزدپناه.

[179]. همین کتاب، سند شماره: 4582/د ـ تاریخ: 5 /8 /1346، نمونه‌های فراوانی از این نوع دعوتنامه‌ها در متن کتاب آمده است.

[180]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 136 و 137.

[181]. همان . ص 149.

[182]. همین کتاب، نامه تبریک نعمت‌الله نصیری ـ تاریخ: 5 /8 /1350.

[183]. فرهنگ مهر درباره این نشان می‌گوید: «من اولین رئیس دانشگاهی بودم که نشان درجه یک همایون با حمایل گرفتم.» خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 135.

[184]. همین کتاب، سند شماره: 7761 /1 ـ تاریخ: 1 /6 /2537[1357].

[185]. همین کتاب، سند شماره: 2870 ـ تاریخ: 12 /8 /1349.

[186]. همین کتاب، کارت دعوت بدون شماره و تاریخ.

[187]. همین کتاب، کارت دعوت بدون شماره و تاریخ. 

[188]. همین کتاب، سند شماره: 1929 /43/...- تاریخ: 8 /11 /2536[1356].

[189]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 8.

[190]. اللهیار صالح به روایت اسناد ساواک . ج 1 . سند خلاصه بیوگرافی اللهیار صالح . [تاریخ: 28 /10 /1339].

[191]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 40.

[192]. همین کتاب، سند شماره: 304/م ـ تاریخ: 12 /2 /1343.

[193]. همین کتاب، سند پرسشنامه حفاظتی . نمونه د ـ تاریخ: 19 /2 /1343.

[194]. همین کتاب، سند شماره: 3744 ـ تاریخ: 21 /6 /1350.

[195]. همین کتاب، سند دومین جلسه شورای هماهنگی استان فارس ـ تاریخ: 9 /10 /1350.

[196]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 151 و 152.

[197]. همین کتاب، سند شماره: 12688/ ﻫ2 ـ تاریخ: 8 /4 /1353.

[198]. همین کتاب، سند شماره: 7 /4/م ـ تاریخ: 22 /3 /2535[1355].

[199]. همین کتاب، سند نامه کاملاً محرمانه فرهنگ مهر به اسدالله علم . 21 /12 /1354.

[200]. همین کتاب، سند شماره: 19918/ ﻫ2 ـ تاریخ: 3 /10 /1357.

[201]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 105.

[202]. فرهنگ مهر که از وضعیت بودجه کشور انگلیس و چگونگی تأمین بودجه ام آی سیکس نیز شناخت بسیار خوبی داشت، در نقل ماجرای نقش شاپور جی در معاملات اسلحه با ایران، ضمن اشاره به حق و حسابهای موجود در اینگونه معاملات، می‌گوید: «اگر به بودجه انگلیسی‌ها نگاه کنید، چیزی از ام آی سیکس نمی بینید. من گمان می‌کنم پول‌هائی را که از این قسمت‌ها در می‌آورند، می‌دهند به ام آی سیکس در همان کشورهائی که این کارها را می‌کنند.» خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 192.

[203]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 8.

[204]. همان . ص 106.

[205]. همان . ص 191.

[206]. همین کتاب، سند بیوگرافی ـ تاریخ: 2 /8 /1343.

[207]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 22.

[208]. همان . ص 23.

[209]. همان . ص 23 و 24.

[210]. همان . ص 31.

[211]. همان . ص 34.

[212]. همان . ص 37.

[213]. همان . ص 229.

[214]. همان . ص 40 و 41.

[215]. همان . ص 120.

[216]. همان . ص 99.

[217]. همان . ص 79.

[218]. همان . ص 80.

[219]. همین کتاب، سند مهنامه زرتشتیان شماره 39 و 40 و 41 و 42 و 43 . فروردین ماه 2535[1355].

[220]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 184.

[221]. همان . ص 95.

[222]. همان . ص 190.

[223]. همان . ص 229.

[224]. همین کتاب، سند شماره: 4 /475 ـ تاریخ: 17 /1 /1353 و نامه بخش 363 ـ تاریخ: 28 /12 /1352.

[225]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 229.

[226]. اسناد فراماسونری در ایران . ج 1 . ص 31 تا 34.   

[227]. همان . ص 38 و ج 2 . ص 125.

[228]. کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک . ج 1 . ص 33 تا 36.

[229]. همین کتاب، سند شماره: 2133 /341 ـ تاریخ: 20 /9 /1352.

[230]. اسناد فراماسونری در ایران . ج 2 . ص 125. 

[231]. همان . ج 2 . ص 231.

[232]. همین کتاب، سند دعوتنامه اعضاء بدون شماره و تاریخ.

[233]. اسناد فراماسونری در ایران . ج 2 . ص 233. 

[234]. همین کتاب، نامه کلوپ روتاری تهران بدون شماره و تاریخ.

[235]. همین کتاب، سند شماره: 15286/ ﻫ3 ـ تاریخ: 16 /7 /1352.

[236]. همین کتاب، اسناد دعوتنامه بدون شماره و تاریخ ؛ شماره: 79546 /20 ﻫ 21 ـ تاریخ: 31 /6 /1352.

[237]. همین کتاب، سند شماره: 76021/ ﻫ21 ـ تاریخ: 12 /1 /1352.

[238]. همین کتاب، سند دعوتنامه بدون شماره تاریخ: 2 /6 /1350.

[239]. اسناد فراماسونری در ایران . ج 2 . ص 410 تا 412.

[240]. همین کتاب، اسناد شماره: 19826/ ﻫ ـ تاریخ: 29 /11 /1351 ؛ شماره: 10468/ ﻫ- تاریخ: 20 /1 /1352 ؛ شماره: 10469/ﻫ - تاریخ: 20 /1 /1352.

[241]. همین کتاب، سند شماره: 14377/ ﻫ3 ـ تاریخ: 5 /2 /1353.

[242]. همین کتاب، سند شماره: 15191/ ﻫ3 ـ تاریخ: 6 /4 /1353.

[243]. همین کتاب، سند شماره: 13558/ ﻫ3 ـ تاریخ: 23 /3 /2535[1355].

[244]. همین کتاب، سند شماره: 14024/ ﻫ3 ـ تاریخ: 25 /3 /2536[1356].

[245]. اسناد فراماسونری در ایران . ج 1 . ص 362 تا 365.

[246]. همین کتاب، سند نامه مسعود هدایت ـ تاریخ: 22 /9 /2536[1356].

[247].  همین کتاب، سند دعوتنامه لژ جویندگان کمال اندیشه . بدون شماره و تاریخ.

[248]. همین کتاب، سند تعهدنامه شورای عالی درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده برای ایران.

[249]. همین کتاب، سند دیپلم شورای عالی درجه سی و سوم و آخرین درجه آئین اسکاتی کهن و پذیرفته شده برای ایران تصویب شده در جلسه آذرماه 2536 شورای عالی ایران.

[250]. همین کتاب، سند تاریخ: 26 /7 /1357.

[251]. همین کتاب، سند دعوتنامه لژ جویندگان کمال اندیشه . بدون شماره و تاریخ.

[252]. همان . ص 86.

[253]. همین کتاب، برگ بیوگرافی شماره 42815ـ بدون تاریخ .

[254]. همین کتاب، سند شماره: 1227 ـ تاریخ: 18 /10 /1344.

[255]. همین کتاب، سند شماره: 1257 ـ تاریخ: 24 /11 /1345.

[256]. همین کتاب، ‌سند بخش 321 ـ تاریخ: 15 /6 /1346.

[257]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 38 و ص 170.

[258]. همان . ص 10.

[259]. همان . ص 22.

[260]. همان . 176.

[261]. همین کتاب، سند شماره: 23242 /20 ﻫ 4 ـ تاریخ: 23 /4 /1349.

[262]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 137.

[263]. همان . ص 139 و 140.

[264]. همین کتاب، نامه به اسدالله علم . سوم اسفند 1353.

[265]. همین کتاب، سند شماره: 5 /672 ـ تاریخ: 25 /2 /1354.

[266]. همین کتاب، سند مهنامه زرتشتیان شماره 39 و 40 و 41 و 42 و 43 . فروردین ماه 2535[1355].

[267]. همین کتاب، سند سخنرانی 18 دی‌ماه در سومین کنگره زرتشتیان.

[268]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 219.

[269]. همین کتاب، سند ترجمه سخنرانی فرهنگ مهر در 16 دی.  

[270]. همین کتاب، سند ترجمه سخنرانی دکتر فرهنگ مهر در جلسه بعدازظهر جمعه 18 دیماه در سومین کنگره جهانی زرتشتیان به تاریخ: 18 دیماه.

[271]. همین کتاب، نامه فرهنگ مهر به انجمن زرتشتیان تهران ـ تاریخ: 19 /2 /2536[1356].

[272]. همین کتاب، سند شماره: 2082ک68ت ـ تاریخ: 21 /7 /36 و اسناد دیگر.

[273]. همین کتاب، سند نامه دربار شاهنشاهی بدون شماره و تاریخ.

[274]. همین کتاب، نامه فرهنگ مهر به انجمن زرتشتیان تهران . چهارم دیماه 1357.

[275]. همین کتاب، سند اعلامیه با عنوان کارگردانان انجمن را بهتر بشناسید . سال 1358.

[276]. همین کتاب، سند اعلامیه نامه سرگشاده به زرتشتیان پاکنهاد . سال 1358.

[277]. همین کتاب، سند اعلامیه چه کسی مقصر می‌باشد؟ کارگردانان آلوده انجمن یا جوانان و دانشجویان روشنفکر زرتشتی؟  بهمن 1358.

[278]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 225.

[279]. همین کتاب، سند اعلامیه هویدا کیست.

[280]. همین کتاب، سند نامه قاسم اشراقی در جریان تصادف امیرعباس هویدا در جاده شمال.

[281]. همین کتاب، سند شماره: 1619 /326 ـ تاریخ: 12 /6 /1343.

[282]. همین کتاب، سند اعلامیه بدون تاریخ.

[283]. همین کتاب، سند اعلامیه هویدا کیست.

[284]. همین کتاب، سند شماره: 6 /20/م ـ تاریخ: 18 /5 /1354.

[285]. همین کتاب، سند شماره: 16 /15/م- تاریخ: 28 /7 /1354.

[286]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 95 و 96.

[287]. همین کتاب، سند نامه به انجمن زرتشتیان تهران . چهارم دیماه 1357.

[288]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، صفحات 201 . 225 و 226.

[289]. همان . ص 227.

[290]. خاطرات دکتر فرهنگ مهر، پیشین، ص 210.

[291]. همان . ص 225.

[292]. همان . ص 207.

[293]. همان . صفحات 225 تا 229.

[294]. همان . ص 196.

[295]. یادداشت فرهنگ مهر به مناسبت خودکشی علیرضا پهلوی در فیس بوک.

[296]. پایگاه اینترنتی فرح پهلوی.  

  

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.