مقدمه - کتاب شهید حجةالاسلام دکتر محمدجواد باهنر

ولادت و تحصیل دکتر باهنر

شهید محمد جواد باهنر در سال ۱۳۱۲ در شهر کرمان در محله‌ای به نام «محله شهر» که از محله‌های بسیار قدیمی و مخروبه شهر کرمان بود، به دنیا آمد. ایشان فرزند دوم خانواده و دارای نُه خواهر و برادر بود. پدر ایشان پیشه‌ور ساده‌ای بود که زندگی محقرانه‌ای داشت و به‌واسطه مغازه کوچکی که در سرگذر محله داشت امرار معاش می‌کرد. شهید باهنر در سن پنج سالگی به مکتب‌خانه‌ای سپرده شد و نزد بانوی متدینه‌ای قرآن را فرا گرفت از حدود یازده سالگی با راهنمایی حجت‌الاسلام حقیقی، فرزند بانوی متدینه مکتب‌خانه، به مدرسه معصومیه کرمان وارد شد و تعلیم دروس حوزوی را آغاز نمود. حجت‌الاسلام ایرانمنش پسردایی شهید باهنر در این باره می‌گویند: «حدود سن ۵ سالگی بود که با هم در کرمان به مکتب‌خانه رفتیم، در آنجا خواندن قرآن و در ضمن خواندن فارسی و دیوان حافظ را فرا می‌گرفتیم. در آن زمان مدرسه خیلی کم بود و تعداد معدودی بودند که به مدرسه می‌رفتند و من و آن‌هایی که به حساب در حد متوسط و یا ضعیفی بودیم به همین مکتبخانه اکتفا می‌کردیم و بعد می‌رفتیم دنبال کسب و کاری چون دیگر مقتضیات زمان اجازه نمی‌داد.»[1] مدرسه معصومیه بعد از سال‌ها که در دوران رضاخان تعطیل شده بود، تازه فعالیت‌های خود را آغاز کرده و چند نفری از طلاب را پذیرا شده بود. شهید باهنر مقدمات را با نصاب‌الصبیان و جامع المقدمات شروع نمود و در کنار دروس رسمی حوزوی، تحصیلات جدید را نیز پی گرفت و به‌صورت متفرقه در امتحانات شرکت می‌نمود و موفق شد مدرک پنجم علمی قدیم را اخذ کند. در این دوران، تحصیلات دینی ایشان به حدود سطح رسیده بود و در اوائل مهر ماه ۱۳۳۲ جهت ادامه تحصیلات دینی عازم شهر قم گردید. در سال اول ورود به حوزه علمیه قم، در مدرسه فیضیه سکونت یافت و دروس کفایه و مکاسب را نزد اساتیدی چون آیت‌الله سلطانی، آیت‌الله مجاهدی و شیخ محمد جواد اصفهانی فرا گرفت و در همین سال بود که دیپلم کامل متوسطه را نیز اخذ کرد. در ادامه و تکمیل دروس دینی از سال ۱۳۳۳ به درس خارج علما حاضر شد و ضمن شرکت در درس خارج فقه آیت‌الله بروجردی که آن زمان با توجه به مرجعیت ایشان و گستردگی درس از نظر تعداد شاگردان صورت خاصی داشت به درس خارج اصول حضرت امام خمینی(ره) نیز حاضر می‌شد و مدت ۷ سال یعنی تا اوایل سال ۴۱ از دروس خارج فقه و اصول امام بهره‌مند گردید. شهید باهنر هم‌چنین به مدت شش سال در درس فلسفه (اسفار) علامه طباطبائی شرکت نمود و در کنار آن نیز از درس تفسیر علامه که بعدها به‌صورت کتاب «المیزان» منتشر شد بهره‌های فراوانی کسب نمود. شهید باهنر در توصیف دوران تحصیل خود در حوزه علمیه چنین می‌گوید: «ما بهترین خاطرات علمی و تحصیلی‌مان را در این دوران ۹ ساله تحصیلات قم داریم.»[2]

در سال سوم ورود به حوزه علیمه قم و پس از گرفتن مدرک دیپلم، دکتر باهنر در امتحانات دانشگاه شرکت کرده و وارد دانشکده الهیات می‌شود و به ادامه تحصیلات دانشگاهی در کنار دروس حوزوی می‌پردازد و با توجه به اینکه دروس دانشگاهی از نظر علمی و کیفی مطالب جدید و تازه‌ای برای ایشان نداشت، بندرت در کلاس‌ها حضور پیدا می‌کرد و لذا حدود سال ۳۷ دوره لیسانس را به پایان رساند. در ادامه تکمیل تحصیلات دانشگاهی و پس از اخذ لیسانس، دوره فوق لیسانس رشته امور تربیتی و دکترای الهیات را گذراند.[3] شهد باهنر در حدود سال‌های ۳۵-۳۶ به شهر مقدس نجف مشرف شد و تصمیم داشت در آنجا به ادامه تحصیلات دینی خود بپردازد، لذا در مدرسه آیت‌الله بروجردی سکونت یافت و در درس آیت‌الله حکیم شرکت می‌نمود، اما به دلایلی از جمله حضور عالمان برجسته در حوزه علمیه قم، مجدداً به حوزه علمیه قم باز می‌گردد. مدت توقف ایشان در نجف به یک سال نیز طول نکشید.

آغاز فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی

در سال سوم اقامت ایشان در قم و مدرسه فیضیه، به مدرسه حجتیه نقل مکان کرد و در حجره‌ای با بزرگانی چون حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی، آیت‌الله موحدی کرمانی، حجت الاسلام مهدوی کرمانی و... هم اطاق شد و این آشنایی زمنیه همکارهای فرهنگی، مطبوعاتی و انقلابی آینده را فراهم نمود. در سال ۱۳۳۶ با همکاری و کمک آقایان هاشمی رفسنجانی و مهدوی کرمانی نشریه مکتب تشیع را منتشر نمود. نوع مقالات و مطالب مطروحه در نشریه باعث تحول فکری و فرهنگی عمیقی در حوزه علمیه قم شده بود و به علت استقبال طلاب و علما انتشار آن به‌صورت فصلنامه در آمد و به دلیل اقبال بیش از انتظار و حساسیت و توجه رژیم به این مسئله در نتیجه پس از انتشار ۷ شماره، توقیف شد. جناب آقای هاشمی رفسنجانی در این رابطه می‌گوید: «ایشان در اداره مجله مکتب تشیع نقش درجه اول داشت. در سال ۳۶ یا ۳۷ من و ایشان و عده دیگری از دوستان که حدود چهار پنج نفر می‌شدیم تصمیم گرفتیم یک مجله منتشر کنیم... عمده مسئولیت‌های فرهنگی مانند چاپ و رسیدگی به مقالات به دوش آقای باهنر افتاد. البته ماهم همکاری می‌کردیم اما چون ایشان قلمش از ما بهتر بود و یک مقدار سابقه کار مطبوعاتی داشت، آمادگی بیشتری در ایشان وجود داشت... لذا مجموعة کتاب بسیار خوبی درآمد و در آن روزها که تیراژ ده هزار و پانزده هزار خیلی بود اولین چاپ ما با تیراژ ده هزار بود که بلافاصله تمام شد و پیش فروش کرده بودیم.[4]

اولین دستگیری‌ها

شهید باهنر که در سال ۳۷ جهت انجام سفر تبلیغی به آبادان عزیمت کرده بود به مناسبت تقارن به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط دولت ایران به‌صورت دو فاکتو[5] حمله شدید و سختی به این مسئله نمود و پس از پایان سخنرانی توسط شهربانی دستگیر می‌شود و این اولین برخورد شهید با رژیم پهلوی بود.

دومین دستگیری ایشان مصادف بود با جریانات خرداد ماه سال ۴۲. قرار بود در محرم سال ۴۲ مبلغینی از حوزه علمیه به سراسر کشور اعزام شوند و مطالب یکنواخت و هماهنگی را در جهت محکومیت رژیم طاغوت و دین ستیزی رژیم در منابر بیان کنند. دستگاه امنیتی رژیم شاه از این جریان مطلع و اقداماتی را جهت کنترل و فشار بر سخنرانان پیش‌بینی نمود.[6] شهید باهنر در آن سال به همدان اعزام شد و در روز هفتم محرم سال ۴۲ به دنبال یک سخنرانی پرشور دستگیر می‌شود اما به دلیل هجوم و فشار مردم و اجتماعی که مردم همدان برگزار کردند، دستگاه مجبور شد شهید باهنر را آزاد کند. آزادی ایشان همراه بود با اخراج از شهر همدان؛ اما ایشان تا ۱۲ محرم به سخنرانی‌های خود ادامه داد و نهایتاً به‌صورت مخفیانه از شهر خارج شد. شهید باهنر خود در این باره می‌گوید: «خاطرم هست دستور این بود که از روز ششم ماه محرم سخنرانی‌ها اوج بیشتری پیدا کند و مبارزه شدت گیرد و علتش هم این بود که گفتند نگذارید جلسات پرجمعیت باشد و الا اگر بخواهید از اوائل شروع کنید قبل از اینکه اجتماعی از مردم باشد، شما را دستگیر می‌کنند و از همان روز ششم که اوج گرفت ظاهراً روز هفتم بود که ما دستگیر شدیم.»[7] سومین دستگیری هم‌زمان بود با سخنرانی‌های تند و انقلابی ایشان در مسجد جامع بازار تهران به مناسبت سالگرد حمله رژیم به مدرسه فیضیه. پس از پایان سخنرانی ایشان در شب سوم، سرهنگ طاهری و دیگر مأموران شهربانی وی را دستگیر و به زندان قزل قلعه اعزام می‌کنند و پس از محاکمه در دادگاه نظامی به چهار ماه زندان محکوم می‌گردد. شهربانی کل در تاریخ 21  /  ۱۲  /  42 موضوع دستگیری ایشان را چنین به ساواک گزارش می‌کند: «شیخ محمد جواد باهنر در شب‌های ۱۸ و ۱۹ اسفند در شبستان مسجد جامع بالای منبر مطالب تحریک آمیز ایراد و قضیه مدرسه فیضیه در سال گذشته را به میان کشیده و اظهارات ناروایی نموده بود لذا ساعت ۲۱ روز ۱۹ اسفند در موقع خروج از مسجد به‌وسیله مأمورین ویژه دستگیر و با پرونده مقدماتی جهت تعقیب قانونی به ساواک اعزام و تحویل گردید.»[8]

زندگی در تهران

در سال ۴۱ قرار بود از سوی حوزه علمیه قم برای تبلیغات اسلامی‌نماینده‌ای به کشور ژاپن اعزام شود. با توجه به شخصیت فرهنگی و علمی و تحصیلات دانشگاهی، شهید باهنر برای این مأموریت در نظر گرفته شد؛ لذا جهت انجام مقدمات کار به تهران می‌آمد و چون در این رابطه لازم بود به یادگیری زبان انگلیسی نیز بپرازد، در نتیجه در تهران سکونت یافت و علیرغم اینکه به دلیل پاره‌ای مشکلات سفر ژاپن به تعویق افتاد اما با آغاز نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی(ره) و ضرورت حضور فعال روحانیون مبارز در صحنه و هدایت مردم مسلمان سکونت ایشان در تهران را جدی‌تر نمود. پس از آزادی از زندان در اوایل سال ۴۳ فعالیت‌های ایشان در چند جهت ادامه پیدا کرد. شهید باهنر در این خصوص می‌گوید: «مسائل ما در تهران به‌صورت‌های مختلف ادامه پیدا کرد که یکی از آن‌ها مشارکت و همکاری من بود در مبارزه و مسئله دومی‌که برایم پیش آمد همان ادامه تحصیلات دانشگاهی بود و مسئله دیگر خدمات فرهنگی بود و این از مسائلی بود که دوستان بسیار رویش تأکید داشتند.»[9] ادامه حضور شهید باهنر جهت فعالیت‌های ایشان را هر چه بیشتر به سوی مسائل فرهنگی سوق می‌داد و با توجه به نیاز هر چه روز افزونتر محافل و مجالس دینی و مذهبی و مراکز آموزشی به تبیین و تشریح مبانی و اصول صحیح و متین اسلامی، شهید باهنر از جمله شخصیت‌های انگشت شماری بود که تمام تلاش و توان خود را در این مسیر بکار برد و آثار مثبت و مؤثر این‌گونه فعالیت‌ها در جریان نهضت اسلامی نمایان گردید.

 

همکاری با هیئت مؤتلفه

یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های شهید باهنر در ابتدای حضورشان در تهران، آشنایی با هیئت مؤتلفه بود. شهید باهنر به‌وسیله شهید بهشتی به تشکیلات هیئت مؤتلفه وارد و در حوزه‌ها و کانون‌های آن به آموزش عقیدتی نیروهای مؤتلفه می‌پردازد. شهید باهنر در تعمیق مفاهیم و آموزش‌های دینی اعضا هیئت مؤتلفه از مباحث و مطالبی که شهید مطهری تهیه کرده بودند و نیز بحث‌هایی که خودشان آماده می‌کردند، بهره‌برداری و استفاده می‌برد. پس از ترور حسنعلی منصور توسط هیئت مؤتلفه و دستگیری سران آن و متلاشی شدن سازمان، به‌منظور ایجاد وحدت و انسجام و جلوگیری از فروپاشی و انزوا و پراکندگی نیروهای مبارز و متعهد، شهید باهنر با همفکری دیگر بزرگان چون شهید بهشتی، شهید مطهری، هاشمی رفسنجانی و... تصمیم می‌گیرند یک تشکیلات نیمه علنی به وجود آورند.

 

مؤسسه رفاه

پوششی که برای این تشکیلات تدارک دیده شد در واقع یک پوشش اجتماعی و خدماتی بود. نام این تشکیلات مؤسسه تعاونی و رفاه بود که از جمله اهدافش کارهای امداد، تشکیل صندوقهای قرض الحسنه و تأسیس مدارس بود. در پوشش فعالیت‌های علنی مؤسسه رفاه، ارتباطات مخفی نیروهای مبارز و فعالیت‌های غیر علنی صورت می‌گرفت و توسط این مؤسسه کانون‌های مؤتلفه هدایت می‌شد.

شهید رجائی یکی از کسانی بود که رهبری بعضی از کانون‌ها را بر عهده داشت و با نام مستعار «امیدوار» در جلسات آنان شرکت و برنامه‌های آموزشی و تعلیماتی خود را اجرا می‌کرد.[10] آقای هاشمی رفسنجانی در توضیح تشکیل مؤسسه رفاه چنین می‌گوید: «معمولاً در نهادهایی که در زمان رژیم گذشته توسط مسلمانان انقلابی تشکیل می‌شد یک عده معینی بودند که به‌صورت‌های مختلف به‌عنوان مشاور، کمک یا عضو، در این کارها نقش داشتند. در مؤسسه رفاه چون یک مؤسسه فرهنگی، رفاهی و خدماتی و هم‌چنین انقلابی بارزی بود، ایشان از اول عضو بودند و عضو هیئت امنا و هیئت مدیره هم بودند و بیشتر کارهای فرهنگی را به ایشان و آقای رجایی سپرده بودیم. در کارهای جنبی مانند سخنرانی‌ها و اردوها و جلسات و کارهای دیگری هم که داشتیم، ایشان جزو افراد اساسی بودند و در حقیقت باید از ایشان به‌عنوان یک عضو نیرومند مهم رفاه و به‌عنوان یکی از مؤسسین نام برد.»[11] هر چند شهید باهنر عملاً از مؤسسین رفاه بود اما به‌طور رسمی ساواک با درخواست عضویت ایشان در هیئت مؤسسین مخالفت نموده بود.[12]

 

ورود به آموزش و پرورش

دکتر محمد جواد باهنر در سال ۱۳۴۲ به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمد. استخدام ایشان در آموزش و پرورش ابتدا با مخالفت ساواک مواجه شد و با توجه به سوابق انقلابی، سخنرانی‌ها و مسئله دستگیری و زندانی شدنشان، امید چندانی به ورود به آموزش و پرورش نبود. به دنبال رایزنی‌های برخی افراد در آموزش و پرورش از جمله آقای برقعی، بالاخره ساواک پس از بررسی مجدد پرونده و مصاحبه با ایشان، به امید اینکه تعدیلی در رفتارهای ایشان ایجاد شود با استخدام وی موافقت می‌کند. مدیر کل ساواک در ذیل گردشکار تنظیمی مسئول مربوطه که پیشنهاد مخالفت با استخدام شهید باهنر در آموزش و پرورش را داده بود، چنین می‌نویسد: «با توجه به اینکه تعهد نموده است باید به او فرصت آزمایش داده شود. اگر برخلاف تعهد خود عمل نمود همه گونه محدودیت می‌شود برای او درنظر گرفت؛ بنابراین پیشنهاد می‌گردد به جای ناراضی کردن با ارجاع شغل موافقت نمایید ضمناً اعمال وی نیز کماکان تحت مراقبت قرار گیرد.» و نیز تصریح نمود: «آیا مخالفت با ارجاع شغل که نتیجه آن گرسنگی و ناراضی بودن برای این شخص است سبب می‌شود که از افکار و اعمال خود دست بردارد؟»[13]

شهید باهنر علاوه بر تدریس با دفتر تحقیقات و برنامه ریزی همکاری نزدیک داشت و برنامه‌های تعلیمات دینی کلاس‌های مختلف تحت نظر او تهیه و تنظیم می‌گردید. او در زمینه علوم دینی به تألیف کتب درسی مورد نظر جهت تدریس در سطوح مختلف آموزشی اقدام نمود و در این زمینه حدود ۴۰ کتاب و جزوه تألیف و به رشته تحریر درآورد. شهید باهنر تصریح داشت که مطالب کتاب‌ها حتی در آن دوران در بعضی از حوزه‌های مبارزاتی مخفی به‌عنوان مطالب آموزشی تعلیم می‌شد. تألیف و اصلاح نظام آموزشی تعلیمات دینی در آموزش و پرورش یکی از مهم‌ترین اقداماتی بود که شهید باهنر به همراهی شهید بهشتی و دیگران انجام دادند و در واقع زمینه و زیر ساخت تحول اندیشه دینی در بین اقشار نوجوان و جوان به شمار می‌ر فت. رژیم در سال ۵5 و ۵6 به‌تدریج به این مسئله حساس شده و متوجه غفلت خود از برنامه‌های آموزش تعلیمات دینی گردید؛ لذا به‌شدت جلوی انتشار کتاب‌ها را گرفته و آن‌ها را جهت بررسی، تجدیدنظر و سانسور به مراکز وابسته به ساواک ارسال می‌کرد. با آشکار شدن محتویات کتب برای ساواک در حدود ۶۰٪ مطالبی را که در کتاب اول و دوم راهنمایی نوشته شده بود، حذف و علامت‌گذاری نمودند و بدین‌وسیله با برنامه‌های اصلاح کتب دینی مقابله کردند.

شهید باهنر در مورد چگونگی موفقیت خود در اصلاح کتب درسی چنین می‌گوید: «قرار شد که برای برنامه‌ریزی تعلیمات دینی، نوشتن کتاب‌های دینی ما به‌طور جدی کار کنیم و از اولین سال‌هایی که وارد آموزش و پرورش شدیم، مشکلات فراوانی بود، دوستان مقدماتش را فراهم کردند، توانستیم در قسمت برنامه ریزی درسی راه پیدا کنیم و جالب بود که در این فرصت که با بخش‌های کوتاهی که در اول ابتدائی به عنوام مسائل دینی بایستی وارد می‌شد تا آخرین سال‌های تحصیلی دبیرستانی موفق شدیم که کتاب‌های تعلیمات دینی بنویسیم و همین‌طور برای دوره تربیت معلم و دیگر رشته‌های تحصیلی که وجود داشت، این از فرصت‌های جالبی بود برای ما و تاریخچه مفصلی دارد که ما چگونه به یاری خدا موفق شدیم که مطالب کتاب‌ها و خود کتاب‌ها را حتی بدون یک جمله دخالت دستگاه بنویسیم.»[14] کتب و مقالاتی را که شهید باهنر در این مدت طولانی تهیه کرده عبارت است از:[15]

۱- یک دوره تعلیمات دینی برای سال دوم - سوم - چهارم و پنجم ابتدایی.

۲- یک دوره تعلیمات دینی برای سال اول - دوم و سوم راهنمایی.

3- یک دوره تعلیمات دینی برای سال‌های دبیرستان.

۴- شناخت اسلام، مجموعه‌ای از کتاب‌های تعلیمات دینی دبیرستان.

۵- یک دوره درس‌هایی از قرآن با ترجمه و شرح فارسی برای سال‌های سوم تا ششم دبیرستان.

۶- یک دوره درس‌هایی از قرآن برای سال اول، دوم و سوم راهنمایی.

۷- تربیت و تعلیم دینی و روش تدریس دینی، قرآن و مسائل دینی.

۸- تربیت و تعلیم دینی و روش تدریس دینی برای تربیت معلم راهنمایی و تربیت معلم یک ساله در دانشسرای مقدماتی روستایی و عشایری.

۹- تعلیمات دینی و روش تدریس برای دانشکده مکاتبه‌ای.

۱۰- خداشناسی با تنی از یاران.

۱۱- جهان در عصر بعثت.

۱۲- سیر یا تحول مکتب تشیع (مقاله).

۱۳- شخصیت و فطرت (مقاله).

۱۴- هدف‌های تربیت و تعلیم دینی (مقاله).

شهید باهنر در پاسخ به این سؤال که شما چطور در آن موقع این کتاب‌ها را نوشتید؟ آیا همکاری نبود؟ تصریح می‌کند که اگر در سراسر این کتاب‌ها حتی یک جمله پیدا کنند که حتی غیر مستقیم بتواند دستگاه رژیم سابق را تأیید کند، جایزه می‌دهیم و ادامه می‌دهند که بالعکس صدها مورد پیدا خواهند کرد که این‌ها به‌صورت مستقیم و فشرده مثلاً اصطلاح طاغوت و توحید را که نفی استکبار و استبداد و استعمار را می‌کرد در این کتاب‌ها بحث کردیم. فی الواقع تدوین این کتب تأثیر چشمگیری در آگاه سازی دینی نوجوانان و جوانان که بخش عظیمی از پیکره جامعه اسلامی بودند، داشت. به قول یکی از بزرگان ایشان مسائل انقلاب و اسلام را که در آن زمان کسی جرأت نمی‌کرد آن را صریحاً برای مردم بیان کند از طریق کتاب‌ها به مدارس کشاند و به دست دانشجویان و جوانان رساند و این انقلابی که در مدارس شد و این تظاهرات که بچه‌ها به راه انداختند قطعاً ریشه‌های اصلی را باید در خدمات شهید باهنر جست.»[16]

دبیرستان کمال

ایشان در کنار فعالیت‌های تدوین و تهیه کتب دینی، به تدریس نیز اشتغال داشت. دبیرستان کمال یکی از مراکزی بود که ایشان در آن حضور و همکاری جدی داشت. این دبیرستان که توسط دکتر یدالله سحابی بنا شده بود با داشتن کادر انقلابی و متعهد و اساتیدی از دانشگاه و اجرای برنامه‌های متنوع فرهنگی، دینی و ... یکی از کانون‌های تعلیم جوانان فهیم و آگاه نسبت به اسلام و کشور بود. حضور شخصیت‌هایی چون شهید رجائی، دکتر باهنر، شهید بهشتی، آقای جلال‌الدین فارسی و دیگران جنبه‌های سیاسی مدرسه را نمایان ساخته و با آغاز فعالیت‌های فوق برنامه شامل برگزاری مراسم سخنرانی شخصیت‌های علمی و دینی و نیز انجام مراسم جشن و سوگواری ایام مذهبی و استقبال پرشور و گسترده اقشار فرهنگی و دانشجویی از آن، به‌تدریج حساسیت و توجه ساواک را به خود جلب نمود. هم چنین دبیران دبیرستان هر ماه جلساتی در منازل خود برگزار می‌کردند و ضمن آن به بحث و تبادل نظر در خصوص مسائل سیاسی، اجتماعی و آموزش می‌پرداختند و در ابتدا نیز مقداری آموزش قرآنی و احکام توسط شهید باهنر داده می‌شد. این جلسات به همت والای دبیران سال‌های سال ادامه داشته و دارد. رژیم برای اطلاع از کم و کیف فعالیت‌های دبیرستان و نیز مباحث و مطالب مطروحه در جلسات دبیران منابع خود را نفوذ داد و بدین وسیله از کلیه فعل و انفعالات دبیرستان آگاه می‌شد. در این راستا با وارد نمودن فشارهای مختلف اداری، دستگیری برخی دبیران و دیگر تضییقات تلاش داشت تا این دبیرستان را به تعطیلی بکشاند و علیرغم مقاومت‌ها و تلاش‌های اولیا دبیرستان به دلیل افزایش فشارها و تحمیلات به وجود آمده پس از سال‌های ۵۲ و ۵۱ نهایتاً در سال ۵۴ این دبیرستان تعطیل می‌گردد. شهید باهنر از عناصر و ارکان این دبیرستان و جلسه ماهانه دبیران آن بود. اسناد و گزارش‌های واصله به ساواک که توسط منابع ارسال می‌گردید تا حدودی چگونگی حضور و تلاش شهید باهنر در این کانون مبارزاتی را نشان می‌دهد.

تبلیغ و ارشاد

شهید باهنر پس از ورود به تهران و آغاز فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی خود، از سال ۴۴ اقداماتی را جهت ارشاد و تبلیغ مبانی دینی برای اقشار مختلف مردم، انجام داد. در سال ۴۵ و ۴۴ در مسجد جلیلی، سخنرانی‌ها مهمی ایراد کرد. این مسجد که توسط آیت‌الله مهدوی کنی اداره و امامت جماعت آن نیز بر عهده ایشان قرار داشت یکی از مراکز تجمع نیروهای مذهبی متعهد و مبارز بود و به دلیل حساسیت و توجه رژیم به آن معمولاً از طرف ساواک چند منبع برای آن گمارده شده بود تا گزارش کاملی از فعالیت‌های آن دریافت دارد. هم چنین دکتر باهنر در سال‌های ۴۵ و ۴۶ در هیئت مکتب الحسین حضور می‌یافت و در مورد مسائل اسلامی و مشکلات جامعه و وظایف مسلمانان و چگونگی هدایت و رشد مردم بیاناتی می‌فرمود با عنایت به اینکه در مکتب الحسین عناصری از مؤتلفه اسلامی و حزب ملل شرکت می‌کردند و پایگاه نیروهای مبارز مذهبی محسوب می‌شد، ساواک چند منبع را مأمور این هیئت‌ها کرده بود و گزارش‌های آن را پیگیری می‌کرد. منبع ساواک از جلسه 16 / ۳ / 46 مکتب حسین(ع) چنین گزارش می‌دهد: «... سپس شیخ باهنر واعظ اظهار داشت ما باید از امام حسین(ع) سرمشق بگیریم و با یزید و ظالمین بیعت نکنیم و تسلیم حکومت بی‌دین و ظالم نشویم. رهبر عالی‌قدر اگر بیعت می‌کرد خیلی راحت‌تر بود ولی در عوض دین از دستمان می‌رفت. نامبرده افزود رهبر عالی مقام شیعیان جهان و آیت‌الله حکیم به‌اتفاق در مورد جنگ با اسرائیل فتوا داده‌اند و این موضوع مورد استقبال کشورهای اسلامی قرار گرفته است.» هم چنین ایشان در تاریخ 30 / 3 / 46 می‌گویند: «... هیچ کس جز امام وقت نمی‌تواند و حق ندارد معارف و قوانین اسلام را تغییر دهد و در آن دخل و تصرف کند امام و یا جانشین او باید در کشور اسلامی زمامدار مسلمین باشد که حق مظلوم را از ظالم بگیرد. اگر زمامداران پاک و منزه باشند رباخواری در مملکت رایج نمی‌شود. سینما و مرکز فساد دایر نمی‌گردد. این همه جنایت به وقوع نمی‌پیوندد بنابراین باید بالاها وضع خود را اصلاح کنند و سپس از طبقات پایین متوقع باشند. ما نباید بنشینیم و بگوییم کارها درست می‌شود. آخر تا کی صبر کنیم باید چاره‌ای اندیشید و فکر کرد.»

شهید باهنر در ادامه روشنگری‌های خود و توجه مردم به اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور، در تاریخ 14 / ۴ / 46 چنین می‌گوید: «آقایان حالا بعد از ۱۴۰۰ سال در مملکت ما وضع سابق تکرار شده است اگر یک نفر مسلمان یا یک روحانی بگوید شراب نخورید و زنا نکنید و اموال عمومی را چپاول ننمایید و به بانک‌های خارج نسپارید به رگ غیرتشان بر می‌خورد. فوری حبس و شکنجه و تبعید را به میان می‌کشند؛ بنابراین بر هر فرد مسلمان واجب است که امر به معروف و نهی از منکر نماید و از طریق تشکیل جلسات خصوصی و عمومی و پخش اعلامیه و تبلیغات دیگر مبارزه نماید و این همه فساد جبران ناپذیر را که دامن اسلام را گرفته از بین برد»؛ و نیز در تاریخ 11 / ۵ / 46 می‌گوید: «... مردم مسلمان باید توجه داشته باشید که اسلام می‌گوید علم و دانش و تقوی باید با یکدیگر توأم باشد یعنی یک فرد مسلمان باید با فضیلت و دانش باشد تا بتواند گرفتاری‌های روزمره مسلمانان را برطرف نماید تا محتاج مستشار و دخالت خارجیان نگردند. متأسفانه در دستگاه فعلی ما به غیر از رشوه خواری و رقاصی و عیاشی کار دیگری مشاهده نمی‌شود. به دنبال بیانات بیدارگر و روشنگر شهید باهنر ساواک مرکز به ساواک تهران چنین دستور می‌دهد: «نامبرده بالا اخیراً ضمن شرکت در جلسات متشکله مکتب حسین مبادرت به ایراد مطالب خلاف مصالح می‌نماید که ادامه این روش در حال حاضر به مصلحت نمی‌باشد. علی‌هذا خواهشمند است دستور فرمایید ضمن دادن آموزش به منابع مربوطه، اعمال و رفتار و تماس‌های وی را تحت نظر قرار داده و ترتیبی اتخاذ گردد که به‌موازات آن مدارک محکمه پسند و قاطعی در مورد مشارالیه جمع آوری و مراتب را به‌موقع به این اداره کل منعکس نمایند.»[17]

هم‌زمان با سخنرانی شهید باهنر در مکتب الحسین، شخصیت‌های مبارز دیگری نیز برای سخنرانی دعوت می‌شدند از جمله آقایان هاشمی رفسنجانی، شهید هاشمی‌نژاد، علی اصغر مروارید و ... در سال‌های ۴۹-۴۸ عمده سخنرانی‌ها و مواعظ شهید باهنر در مسجد هدایت صورت می‌گرفت. آیت‌الله طالقانی امام جماعت این مسجد بودند و بدین واسطه افرادی از نهضت آزادی، روشنفکران مذهبی و دانشجویان مسلمان دانشگاه‌ها در آن حضور می‌یافتند. در زمانی که آیت‌الله طالقانی در مسجد حضور داشتند و در حصر و یا تبعید نبودند این مسجد رونق زیادی می‌یافت و اقشار گوناگونی در آن شرکت می‌کردند. حضور مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی در این مسجد، توجه هرچه بیشتر ساواک را به این کانون موجب گردید؛ و در هر جلسه و مراسمی که در این مسجد برگزار می‌شد حداقل سه منبع گزارش آن را به ساواک منتقل می‌کردند. سخنرانی‌های دکتر باهنر در این مسجد مورد استقبال فراوان مستمعین قرار می‌گرفت، به‌طوری که به درخواست آیت‌الله طالقانی برنامه‌های سخنرانی متعددی برای ایشان گذاشته می‌شد. شهید دکتر باهنر در این زمینه می‌گوید: مسجد هدایت، مسجد مرحوم طالقانی پاتوق ما بود که تا سه سال ماه رمضان را آنجا صحبت می‌کردیم، شب‌های جمعه زیادی آنجا صحبت کردم.» شهید باهنر طبق روال گذشته و همیشگی با سخنان و بیانات متین و دقیق خود که متناسب با نیازها، ضرورت‌ها و خواسته‌های مخاطبین و شرایط اجتماعی و سیاسی روز بود توانست اقشار مختلفی را جذب مسجد و منبر نماید و مورد توجه نیروهای مذهبی قرار گیرد. شهید باهنر در فرازی از سخنان خود در مسجد هدایت به تاریخ 2 / ۱۰ / 47 که توسط منبع ساواک گزارش شده چنین می‌گوید: «...بیایید قدری در زندگی اجتماعی تحرک پیدا کنید و جامعه را از این نکبت و رکورد برهانید و آنگاه از بی‌عفتی بانوان در جامعه اسلامی انتقاد کرد و بیان داشت کسانی که ندای آزادی زن را در دنیا بلند کردند بزرگترین ضربه را به پیکر جامعه وارد آورند. این همه سقط جنین و روابط نامشروع معلول این افکار پوچ می‌باشد.» و در تاریخ 8 / ۸ / 48 می‌گوید: «...هر قوم و ملتی که در قید استعمار هستند اگر همبستگی نداشته باشند نه تن‌ها نمی‌توانند از قید اسارت آزاد شوند، هر حکومتی در خور لیاقت افراد آن جامعه تشکیل می‌شود تا دسته و جمعیتی روش خود را تغییر ندهد وضع آن‌ها عوض نخواهد شد. به دنبال این اظهارات، اداره کل سوم ساواک در تاریخ 28 / ۸ / 49 به ساواک تهران چنین دستور می‌دهد: با توجه به اینکه اظهارات نامبرده تحریک آمیز می‌باشد خواهشمند است دستور فرمایید مشارالیه را احضار و تذکرات لازم داده و نتیجه را به این اداره کل اعلام دارند.» علیرغم تذکرات و تهدیدات ساواک، شهید باهنر به رسالت فرهنگی و دینی خود ادامه داده و آموزش‌های دینی و اجتماعی خود را تداوم می‌بخشد. در این راستا در آستانه برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در محافل و مجالس مختلف و به‌خصوص در مسجد هدایت به افشاء چهره مزورانه طاغوت پرداخته و در سخنرانی مورخه 3۰ / ۵ / 5۰ در مسجد هدایت چنین می‌گوید:

«...ملت آن ملتی است که به قدرت صنعت و تکنیک و پیشرفت فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی فعلی خود ببالد نه اینکه به ستایش مردگان بپردازد و افتخارات باستانی و گذشتگان خود را تمجید و تحسین کند.» در پی تشدید اقدامات رژیم جهت مقابله با مخالفین و گروه‌های مبارز و وحشت از بحرانی شدن اوضاع اجتماعی در جریان برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و نیز صراحت در گفتار شهید باهنر، در تاریخ 16 / 06 / 50 ساواک ممنوع‌المنبر شدن ایشان را به شهربانی کل کشور چنین ابلاغ کرد: «نامبرده بالا که از وعاظ افراطی و ناراحت مقیم تهران می‌باشد، اخیراً مبادرت به ایراد مطالب تحریک آمیز و خلاف مصالح در مسجد هدایت تهران نموده است؛ علی‌هذا خواهشمند است دستور فرمایید نام وی جزو وعاظ ممنوع‌المنبر منظور و از نتیجه معموله این سازمان را آگاه سازند.»[18]

مسجد الجواد و حسینیه ارشاد از جمله مراکز دیگری بودند که شهید دکتر باهنر در آنجا به سخنرانی می‌پرداخت در سال‌های ۴۹ و تا اواسط ۵۰ این دو محل نیز مرکز اجتماع نیروهای مذهبی متعهد و روشن جامعه بود که حضور سخنرانان برجسته، نواندیش و انقلابی موجبات رونق و جذب تعداد بیشتری از مردم به‌خصوص جوانان می‌گردید. شهید باهنر در کنار این مساجد و مراکز در برخی محافل مذهبی از جمله هیئت‌ها و جلساتی که در برخی منازل تشکیل می‌گردید نیز حضور می‌یافت؛ و به ارشاد و هدایت اقشار مختلف جامعه اسلامی می‌پرداخت.

فی‌الجمله اینکه شهید باهنر و دیگر روحانیون مبارز از زمینه‌ها و شرایط به دست آمده توسط مساجد، روضه‌ها، هیئت‌ها و حسینیه‌ها ضمن ابلاغ اندیشه‌های امام و برنامه‌های نهضت امام خمینی، به افشاگری و روشنگری مردم مسلمان می‌پرداختند و فرصتی بود تا ملت مسلمان ایران آمادگی اعتقادی و عملی مبارزاتی ضد رژیم را به دست آورد[19]

ممنوع‌المنبر شدن

به دنبال اظهارات و سخنان شهید باهنر در خصوص جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و بیاناتی که به تعبیر رژیم تحریک آمیز بود، توسط ساواک احضار و سپس ممنوع‌المنبر گردید. ممنوع‌المنبر بودن ایشان تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. با این وجود ایشان به مناسبت‌های مختلف در محافل و هیئت‌ها مبادرت به سخنرانی می‌نمود. دکتر شیبانی در رابطه با حوادث انقلاب چنین نقل می‌کند: «خاطراتی که از شهید باهنر دارم سخنرانی ایشان در شیراز بود که ساواک به‌شدت جلوگیری می‌کرد و قرار بود که این سخنرانی حتماً برگزار شود. ایشان عبا و عمامه را کنار می‌گذارد و با کت و شلوار سخنرانی می‌کند و تا ساواک آمد جریان را بفهمد از جلسه فرار کرد.»[20]

گسترش فعالیت‌های فرهنگی

شهید باهنر در دوران ممنوع‌المنبر بودن، ضمن اشتغال به امر اصلاح کتب درسی، فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی دیگری را با کمک و مساعدت همفکران خود انجام می‌داد. از جمله تأسیس دفتر نشر فرهنگ اسلامی. این دفتر موفق شده بود که سالانه میلیون‌ها نسخه کتب مفید را منتشر کند و در چند ساله آخر پیش از انقلاب و به دنبال تعطیل شدند شرکت انتشار، در واقع محلی بود برای مراجعه کسانی که به دنبال کتب مفید اسلامی بودند. در این دوران هم چنین ایشان با کمک آیت‌الله موسوی اردبیلی کانون توحید را تأسیس کردند. این مرکز تبدیل به کانون علمی تبلیغی مهمی در تهران شد. لازم به یادآوری است که مهندس موسوی طرح ساختمان آن را تهیه و با کمک و پشتیبانی شهید باهنر موفق به تکمیل و راه اندازی آن مجتمع عظیم شد.

هم چنین شهید باهنر در تأسیس مدرسه دوره راهنمایی مفید و نیز در ایجاد مکتب امیرالمؤمنین، (جنب مسجد امیرالمؤمنین در خیابان نصرت) که توسط آیت‌الله موسوی اردبیلی آغاز شده بود شرکت داشت.

به‌طور خلاصه اهم فعالیت‌های فرهنگی ایشان در این دوران عبارت است از: 1- تأسیس دفتر نشر و فرهنگ اسلامی ۲- تأسیس و راه اندازی مدرسه راهنمایی مفید ۳- تأسیس مکتب امیرالمؤمنین(ع) ۴- تأسیس و بناء کانون توحید ۵- راه اندازی و تأسیس مدرسه رفاه

دستگیری مجدد

در سال ۱۳۵۲ و به دنبال فعالیت‌های گسترده شهید باهنر و حساسیت و کنترل شدید ساواک بر اعمال و رفت و آمدهای ایشان و به‌منظور تضعیف روحیه و تزلزل در اراده محکم ایشان در مبارزه علیه رژیم، دستگاه امنیتی شاه به‌طور مرتب و مکرر نزدیکان به‌خصوص همشیره ایشان را دستگیر و مورد بازجویی قرار می‌داد و در بیابان‌های اطراف تهران رها می‌کرد. به دنبال این قضایا و در پی گزارش یکی از اهالی محل مبنی بر تکثیر و توزیع اعلامیه در منزل شهید باهنر بلافاصله ساواک به منزل ایشان یورش برده و ضمن بازرسی و توقیف برخی کتب، ایشان را دستگیر و پس از چند روز با اخذ تعهد آزاد می‌کند شهید باهنر خود در این باره می‌گوید:«یک جریان خانوادگی برای من پیش آمد، خواهری داشتم که نزد ما زندگی می‌کرد و آمدند و او را دستگیر کردند و دستگیری‌های بسیار عجیبی بود مرتب دستگیر می‌کردند و چند روز نگه می‌داشتند و گاهی در بیابان‌ها رها می‌کردند و گاهی در گوشه دیگری از شهر و عمدتاً اصرارشان این بود که روابط ما را بتوانند از او بپرسند که ما با چه گروه‌هایی ارتباط داریم و چه جلساتی در منزل داریم و چه مسائلی را تعقیب می‌کنیم.»[21]

مسافرت به ژاپن

همان‌طور که قبلاً نیز توضیح داده شد، قرار بود شهید باهنر از سوی حوزه علمیه قم جهت امور تبلیغی به ژاپن اعزام شود. در این رابطه شهید بزرگوار در نظر داشتند در تهران به یادگیری زبان انگلیسی بپردازند و به تکمیل اندوخته‌های خود بیفزایند اما زمانی که مبارزات و نهضت امام خمینی آغاز شد، ایشان ترجیح دادند به ژاپن نروند و در ایران به فعالیت‌های اجتماعی و دینی خود بپردازند. حدود سال ۵۴ از طرف دولت‌های آسیایی در ژاپن کنگره اخلاقی و تربیتی برگزار شد و شهید باهنر هم چون در آموزش و پرورش به‌عنوان محور کارهای فکری و اخلاقی و اسلامی شناخته شده بود نامزد اعزام به این کنگره شد و نهایتاً به مدت یک ماه به آن کشور سفر کرد. در این سفر آقای هاشمی رفسنجانی نیز با تأخیر پانزده روزه به‌صورت انفرادی به شهید باهنر پیوست و در برخی جلسات کنگره شرکت نمود.[22]

در آستانه انقلاب اسلامی

با گسترش اعتصابات، تظاهرات و مخالفت‌های مردم مسلمان ایران نسبت به رژیم پهلوی و تلاش فراگیر روحانیون متعهد و مرتبط با امام خمینی(ره)، شهید باهنر نیز به تلاش‌های خود افزود و با سخنرانی‌ها خویش به افشا چهره رژیم شاه پرداخت.[23] سخنرانی ایشان در شیراز و نهایتاً دستگیری وی و تشکیل جلسات روحانیت مبارز و سازمان دهی تظاهرات و اعتصابات از جمله اقدامات ایشان به شمار می‌رود. شهید دکتر باهنر در مراسم عید فطر قیطریه در کنار شهید محمد مفتح حضور فعال و چشمگیری داشت به‌طوری که پس از مراسم نماز به ایراد سخنرانی و افشا سیاست‌های رژیم پرداخت. یک نمونه از تلاش‌های شهید باهنر که خود نقل کرده‌اند چنین است: «... ماه رمضان سال آخر در دریای نو اجتماعی کرده بودیم. در این اجتماع عده‌ای از علما و روحانیت مبارز جمعه برای تظاهرات و راهپیمایی‌ها و از این قبیل مسائل برنامه ریزی کردند. نهایتاً این اجتماع کشف شد و ما ۳۰ نفر بودیم که آنجا را محاصره کردند. بعضی از ما را بین راه و بعضی را داخل منزل دستگیر کردند که بنده و آیت‌الله موسوی اردبیلی را در خیابان دستگیر کردند و ما را بردند ولی باز مدت کوتاهی بود.»[24]

تشکیل روحانیت مبارز نیز در این ایام صورت گرفت. هسته مرکزی جامعه روحانیت مبارز عبارت بودند از آقایان مطهری، بهشتی، باهنر، موسوی اردبیلی، مفتح و هاشمی رفسنجانی، در ابتدا این شورا تهران را به چند منطقه تقسیم کرد روحانیون در هر منطقه دو نفر را انتخاب و جهت عضویت در مرکز معرفی می‌کردند. در این حال روحانیت مبارز مرکزیتی جدید پیدا کرد و کمیته راهنمایی را تشکیل داد.

عضویت در کمیته تنظیم اعتصابات

یکی از کمیته‌های شورای انقلاب، کمیته اعتصابات بود. وظیفه این کمیته دامن زدن به اعتصابات بود؛ و در مواردی که در خصوص نیازهای ضروری مردم مشکلی به وجود آید این کمیته، چگونگی اعتصابات را تنظیم می‌کرد. به‌خصوص در جریان اعتصاب کارگران نفت مشکلاتی برای سوخت مردم به وجود آمد و بنا به دستور حضرت امام شهید باهنر به عضویت این کمیته درآمد و با سفر به نقاط مختلف کشور به رتق و فتق امور مربوط به اعتصابات پرداخت.

عضویت در شورای انقلاب

اندیشه تشکلی به نام «شورای انقلاب» با توجه به شرایط خاص آن زمان در میان روحانیون معتمد امام وجود داشت. بحث جدی در این زمینه در سفری که استاد شهید مرتضی مطهری به پاریس داشت با امام خمینی(ره) مطرح شد. بنا بر نوشته آقای هاشمی رفسنجانی:«... آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس دستور رهبر عظیم‌الشأن انقلاب را مبنی بر تشکیل شورای انقلاب آوردند، حضرت امام آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی، شهید باهنر و هاشمی رفسنجانی را به‌عنوان هسته اولیه انقلاب تعیین و اجازه داده بودند که افراد دیگر با نظر این پنج نفر اضافه شوند. در جلسات ابتدایی تصمیم بر این شد که حتی‌الامکان ترکیب شورا از اعضای روحانی و غیر روحانی به نسبت مساوی و نزدیک به هم باشد.[25] این شورا در آذر ماه ۱۳۵۷ شکل گرفت و با توجه به شرایط خاص کشور در پیش از پیروزی انقلاب این شورا در هدایت و برنامه ریزی امور انقلاب و دادن مشورت‌های لازم به رهبر معظم انقلاب (امام خمینی ره) نقش مهمی ایفا می‌نمود.

تشکیل حزب جمهوری اسلامی

در سال ۱۳۵۷، پس از آزادی از زندان شهید باهنر و شهید بهشتی، به همراه برخی شخصیت‌های دیگر نسبت به تشکیل حزب جمهوری اسلامی اقدام نمودند و مرامنامه و اساسنامه آن را تهیه کردند و بدین‌وسیله تشکیلات حزب جمهوری اسلامی رسماً فعالیت خود را آغاز کرد. نقش ایشان در حزب بسیار تعیین کننده بود و در همه کارها با وی مشورت می‌شد. پس از شهادت شهید بهشتی در فاجعه خونین انفجار دفتر مرکزی حزب در هفتم تیرماه سال ۶۰، شهید باهنر به دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب گردید؛ و این مسئولیت را تا زمان پذیرش پست نخست وزیری به عهده داشت.[26]

نخست وزیری

به دنبال برکناری بنی صدر از مقام ریاست جمهوری و انتخاب شهید رجایی به‌عنوان ریاست جمهوری، بنا به پیشنهاد شهید رجایی، شهید دکتر باهنر در سال ۱۳۶۰ به‌عنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی گردید.[27] و مجلس نیز به نخست وزیر و وزرای وی رأی اعتماد داد.

شهادت

متأسفانه کابینه ایشان مدت زمان زیادی نتوانست به حیات خود ادامه دهد و در تاریخ هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ دفتر ریاست جمهوری توسط منافقین منفجر شد و در نتیجه رئیس جمهور و نخست وزیر و عده‌ای دیگر به شهادت رسیدند. شهادت محمد علی رجائی و محمد جواد باهنر دو یار دیرینه و مبارز موجی از نفرت و خشم در وجود مردم مسلمان ایران ایجاد نمود. به دنبال شهادت این دو شخصیت برجسته انقلاب، امام خمینی(ره) طی بیاناتی در جمع اقشار مختلف مردم به مناسبت شهادت آن دو شهید بزرگوار فرمودند: آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه‌های نبرد با قدرت‌های فاسد هم‌رزم بودند. پیکر پاک آن دو شهید بزرگوار در میان اشک و اندوه مردم و یاران انقلاب اسلامی تشییع و در گلزار شهدا بهشت زهرا دفن گردید.

خصوصیات اخلاقی شهید باهنر

شهید بزرگوار دکتر باهنر در کنار تحصیل علوم و همت و تلاش خستگی ناپذیر در پیشرفت تحصیلی در زمینه کسب کمالات اخلاقی و اتصاف به اخلاق حسنه اسلامی مجاهدات و مراقبت‌هایی را مبذول می‌داشت. در این زمینه گفتار مقام معظم رهبری بسیار گویاست: «... ایشان خصوصیات اخلاقی داشت که نظیر آن را ما خیلی کم داریم، مرحوم شهید مطهری و بیش از ایشان شهید بهشتی بسیار شیفته خصوصیات اخلاقی دکتر باهنر بودند مهم‌ترین خصوصیات ایشان این بود که کار زیاد و مفید و جمع و جور را بدون هیچ‌گونه تظاهر و هیجان ظاهری انجام می‌داد، مردی عمیق، صبور و بردبار، کم حرف، متین، پرکار، جدی، صمیمی، صدیق و با صفا بود. ایشان در نوشتن خوش ذوق، ادیب و دارای نوشته‌ای آهنگین و زیبا بود؛ و به هر حال یک انسان کم نظیر و برجسته بود.»[28]

در مورد خصوصیات اخلاقی شهید باهنر حجت‌الاسلام مهدوی کرمانی که مدت‌های مدیدی با ایشان در مدرسه حجتیه هم حجره و هم بحث بوده‌اند نکات جالبی بیان می‌دارند: "به‌طور کلی برخورد شهید با کسانی که نزد ایشان می‌آمدند بسیار صمیمی و دوستانه بود و حتی می‌توانم بگویم که ایشان از برادر نیز نزدیکتر بودند و بسیار هم خودمانی صحبت می‌کردند. وی تا آنجا که می‌توانست نمازش را اول وقت و با جماعت اقامه می‌کرد و معمولاً اول غروب در صحن مدرسه فیضیه به نماز جماعتی که به امامت آیت‌الله اراکی تشکیل می‌گشت حاضر می‌شدند و ظهرها هم در نماز جماعتی که به امام مرحوم آیت‌الله زنجانی برگزار می‌شد شرکت می‌کرد و مدتی که ما با هم بودیم چون با هم یک درس مشترک داشتیم و از طرفی آن درس بعد از اذان صبح در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) برقرار بود ناچار می‌بایستی قبل از اذان ما در آن مسجد حاضر شده باشیم و بدین ترتیب ایشان نماز صبح را نیز به امامت آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی و با آیت‌الله العظمی گلپایگانی اقامه می‌کردند و اعتقاد زیادی به نماز شب و به زیارت جامعه کبیره و سایر ادعیه داشت که در مواقع تن‌هایی به آن‌ها مشغول بود هم چنین مواقعی که به‌اتفاق دوستان به مسجد جمکران می‌رفتیم بیشتر اوقات پیاده بودیم و ایشان طبق دستوراتی که در آداب مسجد جمکران نوشته شده کاملاً عمل به آن‌ها را رعایت می‌کرد.

اصولاً از نماز شب و نمازهای مستحبی غفلت نمی‌کرد و حتی بعضی از دوستان ایشان، وی را برای اینکه زیاد به این گونه عبادات اهتمام می‌ورزید گوشزد می‌کردند که مبادا از درسش که مقصود اصلی است غافل شود ولی ایشان با توجه به اینکه نماز و دعا را وسیله صفای قلب و موجب برقراری رابطه انسان با خدای خود می‌دانست معتقد بود به این صورت بهتر می‌تواند به درسش بپردازد و لذا از انجام این اعمال غفلت نمی‌کرد. ایشان بسیار بی‌آلایش بود[29]

آثار علمی و تألیفات

شهید دکتر باهنر علاوه بر تهیه و تدوین کتب دینی مدارس که حدوداً شامل ۳۰ جلد می‌باشد تألیفاتی نیز در زمینه مسائل اسلامی، شناخت اسلام و نیز مقالاتی پیرامون آموزش‌های تربیتی و دینی از خود به یادگار گذاشته است.

به‌علاوه سخنرانی‌های ایشان در موضوعات مختلف توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی به‌صورت کتاب در آمده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است. از جمله:

۱- گفتارهای تربیتی

۲- فرهنگ انقلاب اسلامی

 ۳- جهان در عصر بعثت

۴- انسان و خودسازی

۵- گذرگاه‌های الحاد

۶- مواضع ما در ولایت و رهبری

۷- عقاید و اخلاق اسلامی

مطالعه و بررسی اجمالی زندگی پربار شهید دکتر باهنر مبین این حقیقت درخشان است که آن شهید در طول زندگی پر فراز و نشیب خود لحظه‌ای از رسالت دینی خود دست نکشید و پیوسته در اندیشه ابلاغ، ارشاد و تربیت امت اسلامی خود بود و در این راه زحمات، رنج‌ها و ناملایمات بسیاری را تحمل و تجربه نمود و به‌حق می‌توان ایشان را «شهید راه دانش و فرهنگ» نهضت و انقلاب اسلامی خمینی کبیر(ره) دانست.

نام و یادش گرامی و راهش همیشه پر رهرو باد.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. کتاب «شهید دکتر باهنر» الگوی هنر مقاومت، انتشارات واحد فرهنگی بنیاد شهید انقلابی اسلامی، ج ۲، ص ۵۹۶

[2]. رک: پیشین، ج ۱، ص ۷.

[3]. ادامه تحصیل ایشان در مقطع فوق لیسانس و دکتری عمدتاً پس از آمدنشان به تهران ادامه پیدا کرد و در حدود سال ۴۲ موفق به اخذ مدرک دکتری می‌شوند.

[4]. رک: پیشین، ج ۲، ص ۶۵۸.

[5]. شناسایی موجودیت و شخصیت حقوقی دولت‌ها یا به طور مستقیم و رسمی و به طور کامل انجام می‌شود که به آن (DE JURE) گفته می‌شود و یا به طور ضمنی و به‌وسیله عملی که شناسایی همراه و لازمه آن است، در این صورت به آن (FACTO DE) می‌گویند. (حقوق دیپلماتیک و کنسولی، دکتر جواد صدر، انتشارات دانشگاه تهران)

[6]. به دنبال غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی، رفراندوم انقلاب سفید، فاجعه مدرسه فیضیه و واکنش امام و روحانیت در برابر این وقایع، فرارسیدن ماه محرم فرصت مناسبی بود جهت افشای چهره ضد دینی رژیم؛ لذا بر اساس برنامه‌ریزی‌های انجام شده مقرر گردید وعاظ و روحانیون اعزامی از حوزه علمیه قم در جهت افشای ماهیت ضد دینی برنامه‌های رژیم تلاش کنند و مردم را هر چه بیشتر نسبت به مسائل سیاسی ـ اجتماعی کشور آگاه سازند. دستگاه‌های امنیتی رژیم پهلوی نیز از این موضوع مطلع و اقدامات پیشگیرانه‌ای نیز به مورد اجرا گذاردند، اما توفیق چندانی نصیبشان نگردید. (ر.ک: قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ به روایت اسناد، مؤسسه فرهنگی رسا؛ انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، نشر معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، ۱۳۷۷، ص ۱۲۲)

8. رک: پیشین، ج ۱، ص ۹.

 9. به بخش «اسناد ساواک» مراجعه شود.

[9]. ر. ک: پیشین، ج ۱ ص ۹.

[10]. مقام معظم رهبری در خصوص ارتباط شهید باهنر با هیئت مؤتلفه چنین بیان می‌دارند: «در هیئت‌های مؤتلفه ابشان نقش داشتند. هم در اوایل کار و هم بعد از آنکه ۴ نفر از اعضای مؤتلفه را شهید کرده بودند و بقیه اعضا هم در زندان به حبس ابد محکوم بودند و اعضای دیگری که در تهران جلسات داشتند. این سازمان را شهید باهنر سازماندهی می‌کردند و در بعضی از آن جلسات سخنرانی می‌کرد و این مربوط به سال‌های ۴۴ و ۴۵ می‌شود که اتفاقاً در آن سال‌ها هم من در تهران بودم و در همین کارها هم با ایشان همکاری داشتیم.» (رک: شهید باهنر الگوی هنر مقاومت  / ج ۲ / ص ۶۳۳)

12. آقای هاشمی رفسنجانی نیز در این باره می‌گوید: «در مؤتلفه اول همکاری ایشان و بنده و بسیاری از همراهانمان در حد سخنرانی و اعلامیه و کارهای مخفی بود. در مؤتلفه دوم تا آنجایی که من اطلاع دارم ایشان عده‌ای از نیروهای کشف نشده هیئت‌های مؤتلفه را جمع کردند و سازمان را دوباره تجدید بنا کردند و کارهایشان را شروع کردند. گویا اولین اعلامیه‌ای را که تهیه کرده بودند و می‌خواستند پخش کنند شاید عوامل نفوذی در بین ایشان بود که کشف و بازداشت شدند که فکر می‌کنم در همین رابطه آقای ناطق نوری و این‌ها هم بازداشت شدند.» (رک: پیشین، ص ۶۶۰) آقای اسدالله بادامچیان از اعضاء هیئت‌های مؤتلفه در این باره می‌نویسد: «شهید باهنر فردی منظم و تشکیلاتی بود. از سال ۴۱ و اوایل سال ۴۲ با جمعیت مؤتلفه اسلامی آشنا شد و از روحانیون فعال مؤتلفه بود. علاوه بر تربیت رابطین، در تصمیم‌گیری‌های اساسی حضور جدی داشت. پس از اعدام حسنعلی منصور... و پس از آنکه در اسفند ۴۳ اعضاء مؤثر و اکثر شورای مرکزی مؤتلفه اسلامی دستگیر شدند، شهید باهنر به‌اتفاق استاد جلال‌الدین فارسی و شهید رجائی و چند برادر دیگر... مدیریت مؤتلفه اسلامی را بر عهده گرفتند و به‌خوبی توانستند ضربه سنگین طاغوت را خنثی کرده تشکل را حفظ نمایند. وی در عین حال با تشکل‌هایی چون انجمن اسلامی مهندسین و پزشکان و ... کار می‌کرد.» (روزنامه رسالت  / 8 / ۶ / 1371)

13. ر.ک: بخش اسناد ساواک.

[13]. ر.ک: بخش اسناد ساواک به تاریخ 14 / ۱۲ / 44.

[14]. ر.ک: شهید باهنر الگوی هنر مقاومت، ج ۱ ص ۱۱.

[15]. رک: نخست وزیران ایران، احمد عبدالله‌پور، ۱۳۶۹.

 

[16]. حجت‌الاسلام محمدعلی موحدی کرمانی، شهید دکتر باهنر الگوی هنر مقاومت، ج 2، ص ۷۰۷؛ به دلیل اهمیت و نقش عمده‌ای که حضور ایشان در آموزش و پرورش داشت، جهت هر چه روشن‌تر شدن ابعاد و عمق این حرکت شهید باهنر، تحلیل مقام معظم رهبری روشنگر این مبارزه فرهنگی است: «اما در آموزش و پرورش در قبل از انقلاب ایشان مسئول تهیه و تدوین کتاب‌های درسی علوم دینی بود. قبلاً کتاب‌های علوم دینی به‌وسیله افراد ناصالحی تنظیم می‌شد و نتیجه این بود که این کتاب‌ها هم از لحاظ مطالبِ لازم تهی بود و هم از جاذبه لازم ـ برای اینکه به مذاق دانش آموزان خوش بیاید ـ کاملاً خالی بود. بعد از اینکه ایشان و چند نفر دیگر مشغول تبیین کتاب‌های درسی در رشته‌های تعلیمات دینی شدند. کتاب‌ها به‌کلی از نظر محتوا عوض شد و قالب بسیار خوبی بافت و روز به‌روز هم کتاب‌ها بهتر شد. در این اواخر خصوصاً در سال ۵۷ بود که دستگاه احساس وحشت کرد و دیگر تمایلی که کتاب‌ها به آن شکل باشد نداشت. البته اضافه کنم که در تهیه این کتاب‌ها مرحوم شهید بهشتی هم نقش بسیار عمده‌ای داشتند. تهیه کننده مطالب و خط دهنده اصلی مرحوم شهید بهشتی بود و نویسنده و تدوین کننده کتاب‌ها شهید باهنر و بعضی دیگر از برادران بود و در تهیه مواد اصلی هم با شهید بهشتی همکاری می‌کردند. یادم هست که در آن سال اما من در ایرانشهر تبعید بودم و شهید باهنر در آن جا به دیدن ما آمد و نسخه‌ای از کتابی که تهیه کرده بود و به‌وسیله عوامل اطلاعاتی و تحقیقاتی دستگاه و ساواک مورد بررسی قرار گرفته بود را ارائه دادند و من دیدم که در آن نسخه شاید ۳ نفر از عوامل دستگاه روی آن مطلب نظر داده بودند و نظرات آن‌ها حاکی از این بود که از وجود چنین کتابی احساس وحشت می‌کنند. در حاشیه کتاب چیزهایی نوشته بودند که کاملاً نشان می‌داد که این‌ها از وجود چنین کتابی در آموزش و پرورش چقدر متوحش و سراسیمه هستند و ایشان آن را به ما نشان دادند و گفتند ببینید دستگاه چقدر روی این کتاب‌ها حساس است و حق هم با ایشان بود. من فکر می‌کنم که اگر آن وضع ادامه پیدا می‌کرد، سال‌ها بعد به آقای باهنر و امثال ایشان اجازه نمی‌دادند که کتاب‌های درسی را آن‌ها تنظیم کنند. به هر حال ایشان قبل از انقلاب در آموزش و پرورش نقش بسیار مهم و حساسی داشتند و همیشه که ما با هم صحبت می‌کردیم، ایشان می‌گفت که ماها یک کتاب می‌نویسیم مثلاً دو هزار یا ۵ هزار نسخه چاپ می‌شود که خواننده‌ای هم دارد یا ندارد. در حالی که کتاب درسی را که می‌نویسم. ناگهان از این کتاب درسی یک میلیون و با دو میلیون نسخه در سراسر کشور چاپ می‌شود و همه هم می‌خوانند و درست همان کسانی که آن‌ها را می‌خوانند که ما می‌خواهیم این مطالب را بدانند و این کتاب‌ها را بخوانند. خیلی ایشان به این کار علاقه داشتند. (رک: شهید باهنر الگوی... ج ۲، ص ۶۳۵)

[17]. ر.ک: اسناد ساواک به تاریخ 15 / 7 / 46. هم چنین جهت آگاهی از بیانات و سخنان شهید باهنر در جلسات مکتب حسین(ع) به بخش مربوطه مراجعه شود.

[18]. ر.ک: پیشین؛ سخنرانی‌های آن شهید بزرگوار در حجم زیاد توسط منبع ساواک گزارش گردیده است. با مطالعه آن‌ها در بخش اسنادْ شیوه، محتوا و جهت بیانات ایشان ـ با توجه به مقتضیات زمان ـ آشکار می‌شود و می‌توان به عمق اصالت فکری و اسلامی ایشان و جدیت در ارشاد و هدایت مردم مسلمان و به خصوص نسل جوان پی برد.

[19]. حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی‌رفسنجانی در تبیین این دوران مبارزه می‌نویسد: «حالا سال 4۶ است. کم کم آثار سیاسی و فرهنگی ۱۵ خرداد خود را نشان می‌دهد و زمینه پیدایش گرایش‌ها و اندیشه‌های گوناگونی در جامعه شده است. در محافل خصوصی شاهد برخورد این اندیشه‌ها و گرایش‌های متفاوت بودیم. احساس ناکامی از تلاش‌های گذشته، ضربه خوردن مؤتلفه، کشف حزب ملل اسلامی و حادثه کاخ مرمر و ... در مجموع خیلی‌ها را متقاعد کرده بود که باید فکر دیگری کرد؛ اما این فکر دیگر را هرکس یک جوری مجسم می‌کرد: یک طرز تفکر این بود که ما به هر حال باید اعلامیه بدهیم، افشاگری کنیم، مسائل جدید را بگوییم، ما مذهبی‌ها با توجه به اینکه امام تبعید بودند و به نجف منتقل شده بودند و... فکر می‌کردیم که راه گذشته را باید ادامه داد: منبرها، حسینیه‌ها، روضه‌ها، هیئات، مراسم عید و عزا. این‌ها را که داشتیم و از آن‌ها استفاده می‌کردیم. در کنار این، تفکر دیگری پیدا شده بود که این‌ها فایده ندارد. باید برویم کارهای زیر زمینی و تشکیلاتی بکنیم. حتی بعضی‌ها کارهایی مثل پخش اعلامیه را تحریم کرده بودند. می‌گفتند درست نیست که ما به این صورت نیروهایمان را به دشمن بشناسانیم. یک عده می‌گفتند باید کار فرهنگی به معنای اخص بکنیم. مدرسه تأسیس کنیم، در فرهنگ نفوذ کنیم، مدارس و دانشگاه‌های دولتی را به شکلی تسخیر کنیم، یک عده کارهای روشنفکری سازنده برای روشن کردن مردم و تبیین مسائل اسلام را کار اساسی می‌دانستند. نوشتن و خواندن مقاله و کارهایی از این قبیل هم مظاهری داشت. در این میان، ما هم یک نوع تشکلی داشتیم و با هم بودیم. طرز تفکر جمع ما این بود که ما از همه زمینه‌ها باید استفاده کنیم، این‌ها مانعه الجمع نیست، هم باید کارهای تشکیلاتی و زیر زمینی و زمینه‌سازی برای حرکت‌های مسلحانه کرد، هم کارهای فرهنگی و روشنگری و سخنرانی و حضور در دانشگاه، هم نفوذ در مدارس و دستگاه‌های دولتی، این طرز تفکر افرادی مثل من و آقای خامنه‌ای و شهید باهنر و همفکران ما بود.» (رک: هاشمی‌رفسنجانی دوران مبارزه، ج اول، ص ۲۳۱)

[20]. ر.ک: روزنامه جمهوری اسلامی 8 / ۶ / ۱۳۶۳

[21]. ر.ک: شهید دکتر باهنر الگوی هنر مقاومت، ج ۲؛ هم چنین به بخش اسناد رجوع شود.

[22]. گزارش سفر آقای هاشمی‌رفسنجانی به خارج از کشور و ژاپن و همراهی ایشان با شهید باهنر در کتاب «هاشمی‌رفسنجانی دوران مبارزه» ج اول مشروحاً ذکر شده است.

[23]. رجوع شود به اسناد کتاب.

[24]. ر.ک: شهید دکتر با هنر الگوی هنر مقاومت، ج ۲.

[25]. رک: هاشمی و انقلاب، انتشارات روزنامه همشهری، ص ۱۴۱.

[26]. مهندس موسوی نقش شهید باهنر را در حزب جمهوری اسلامی چنین بیان می‌کند: «شهید باهنر با شهید بهشتی و آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی‌رفسنجانی و آقای موسوی اردبیلی در حزب بودند. من همیشه احساس کرده‌ام که ایشان (شهید باهنر) سعی کرده‌اند که تیپ‌های روشنفکر حزب اللهی و دانشجوها را به یک نحوی به حزب اتصال بدهند و مورد حمایت قرار دهند و این جنبه حزب را تقویت کنند. نمونه‌های زیادی در این زمینه داشتم که ایشان سعی داشت جوان‌ها را جذب کند که از یک طرف روی آن‌ها تأثیر بگذارد و از سوی دیگر حزب را از نیروهای کارآمدی که می‌توانند در این جامعه وجود داشته باشند بهره‌ور کند. این یکی از مسائلی است که در رابطه با شهید باهنر وجود داشت.» (رک: شهید دکتر باهنر الگوی هنر مقاومت، ج ۲، ص ۶۹۴)

[27]. شهید باهنر در ظهر روز 22 / ۵ / 1360 ضمن ارسال نامه‌ای که به تأیید شهید محمد علی رجایی رئیس جمهور رسیده بود اعضا کابینه خود را به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد.

اعضا کابینه شهید باهنر عبارت بودند از:

محمد جواد باهنر نخست وزیر

علی اکبر پرورش وزیر آموزش و پرورش

آیت‌الله مهدوی کنی وزیر کشور

دکتر محمدعلی نجفی وزیر فرهنگ و آموزش عالی

مهندس بهزاد نبوی وزیر مشاور در امور اجرایی

مهندس محمد غرضی وزیر نفت

دکتر حسن نمازی وزیر امور اقتصادی و دارایی

سرهنگ سید موسی نامجو وزیر دفاع

مهندس محمد شهاب گنابادی وزیر مسکن و شهرسازی

سید محمد اصغری وزیر دادگستری

مهندس میرحسین موسوی خامنه‌ای وزیر خارجه

مهندس حسین موسویان وزیر مشاور و سرپرست صنایع فولاد

مهندس مصطفی هاشمی وزیر صنایع و معادن

مهندس حسن تاج‌گردان وزیر راه و ترابری

دکتر هادی منافی وزیر بهداری

عبدالمجید معادی‌خواه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

مهندس منصور رشیدی وزیر نیرو

مهندس مرتضی نبوی وزیر پست و تلگراف و تلفن

دکتر محمود روحانی وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی

حبیب الله عسگر اولادی وزیر بازرگانی

دکتر محمد تقی سلامتی وزیر کشاورزی

محمد میرصادقی وزیر کار

[28]. رک: شهید باهنر الگوی هنر مقاومت، ج ۲، ص ۶۱۵

[29]. ر.ک: پیشین، ص ۷۳۲.

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.