مقدمه - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 04

گزارش‌ رده‌های بالای ساواک در بهار 1357برای محمدرضا پهلوی، به خصوص درخواست‌های مکرر پرویز ثابتی مبنی بر دستگیری سران انقلاب و شدت‌العمل نسبت به تظاهرکنندگان، بیانگر تعمیق نگرانی از غیر قابل کنترل شدن اوضاع در میان مسئولین امنیتی رژیم پهلوی است. تغییر تیمسار «نعمت‌الله نصیری» (بهمن 1343- خرداد 1357) از ریاست ساواک و انتخاب «سپهبد ناصر مقدم» (خرداد 1357- بهمن 1357) به جای وی بیانگر تغییر روش و استراتژی رژیم برای برخورد با انقلابیون است.

در عرصه‌ی بین‌المللی، همچنان اوضاع کاملاً به سود رژیم در جریان بود. کشورهای اروپایی به‌خصوص انگلیس و فرانسه همچنان در گزارش‌های خود شاه را قادر به مهار انقلاب دانسته و تظاهرات مردمی را تا پایان بهار جدی و برانداز تصور نمی‌کردند. دیدارهای «آنتونی پارسونز» سفیر انگلیس با شاه و خاطرات «پرویز راجی» آخرین سفیر رژیم در انگلیس این دیدگاه را تایید می‌کند. در آمریکا و کاخ‌سفید نیز محمدرضا پهلوی همچنان فردی قدرتمند و دوست نزدیک آمریکا به حساب می‌آمد. نهادهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا نیز حضور شاه در قدرت را برای چندین سال دیگر حتمی می‌دانستند. رابطه‌ی شاه و کارتر نیز پس از سفر وی به ایران در دی ماه سال 1356 و سفر شاه در سال 1357 به آمریکا عمیق‌تر شده بود. جیمی کارتر در سال‌های (1356 ـ 1357) از کشتارها و قتل عام‌های شاه دفاع و خواهان سرکوب و کشتار مردم ایران بود. حتی در آخرین روزهای حاکمیت پهلوی ژنرال رابرت هایزر فرمانده نظامی نیروهای امریکا در اروپا را برای کودتا و کشتار وسیع مردم راهی ایران نمود که روند انقلاب به آن ژنرال چند ستاره امکان آن جنایات را نداد و حتی در جریان همین سفر بود که هنگام سخنرانی شاه در محوطه کاخ سفید، در زد و خوردی که میان مخالفین و طرفداران شاه درگرفته بود استفاده پلیس از گاز اشک‌آور چشمان شاه را پر از اشک کرد. انتشار تصاویر مربوط به این واقعه از شبکه‌های تلویزیونی سراسر جهان بازتاب زیادی به دنبال داشت. با وجود مسائلی از این دست، این سفر یک موفقیت برای شاه بود، چرا که از نظر روحی و سیاسی تاییدی از سوی واشنگتن بر ادامه‌ی سلطنتش به دست آورد. در داخل کشور به طور اعم و استان مازندران به طور اخص اوضاع به گونه‌ای دیگری در حال رقم خورد بود. تظاهرات، شعارنویسی، انتشار اعلامیه‌های امام (ره)، سخنرانی وعاظ در مساجد، برگزاری مراسم ختم شهدا، دستگیری، شکنجه و زندانی انقلابیون، فضایی کاملاً ضد رژیم ایجاد کرده بود. در ادامه به برخی از مهم‌ترین رویدادهای استان در بهار سال 1357 نگاهی خواهیم انداخت:

 

تظاهرات علیه رژیم

از اوایل سال 1357 در اکثر شهرهای استان تظاهرات به صورت پراکنده علیه رژیم آغاز شده بود. این اجتماعات به دلیل نداشتن انسجام و سازماندهی قوی معمولاً با دخالت سریع مامورین نظامی و امنیتی رژیم پراکنده و با دستگیری تعدادی به پایان می‌رسید. در این تظاهرات که به صورت خودجوش صورت می‌گرفت، رژیم همچنان اعتماد به نفس و تسلط خود را حفظ کرده و به همین دلیل بعضی از تظاهرکنندگان برای اینکه شناسایی نشوند از ماسک استفاده می‌کردند.

«روز 5 / 1 / 37[57] حدود 25 نفر ناشناس که چهره خود را پوشانده بودند، در شهرستان شاهی مبادرت به دادن شعار مضره نموده[اند.]»[1]

در سند دیگری به تظاهرات مشابهی در بابل اشاره شده است:

«ساعت 2010 روز جاری 50 نفر افراد مهاجم از باغ طاهری واقع در کمربندی شهداء بابل انتهای فرح شرقی در حالی‌که نقاب به صورت داشتند ضمن توزیع اعلامیه مضرّه ..... و دادن شعار زنده باد خمینی با پرتاب سنگ مبادرت به شکستن شیشه‌ بانکهای بازرگانی 5 جام، تهران 14 جام، صادرات 5 جام، حزب رستاخیز 4 جام و شکستن تمثال رضا شاه کبیر که روی دیوار ساختمان حزب نصب شده بود نموده و از چهارراه شهدا و خیابان شاه به طرف بازار وارد که با حضور پلیس از محل متفرّق و متواری گردیده‌اند و شش نفر مظنوناً توسط مأمورین شهربانی دستگیر گردیده‌اند مراتب استحضاراً اعلام و نتیجه متعاقباً به عرض خواهد رسید.»[2]

سند زیر نیز به همین موضوع می پردازد:

«حدود یک ساعت قبل از شروع تظاهرات درشاهی مشاهده شد که یک اتومبیل فولکس واگن استیشن و یک اتومبیل پیکان نزدیک هتل بنیادشاهی و در ابتدای خیابان تهران شاهی در تردد می‌باشند و چند نفر جوان که به نظر اهل شاهی نبودند از آن پیاده شدند هنگام شروع اخلال نظم و تظاهرات که توسط این عده که حدود بیست نفر بودند در فلکه شاهی و مقابل کافه چهارفصل انجام شد و افراد منحرف یک مرتبه به صورت خود ماسک زدند و شروع به دادن شعار و با صدای الله‌اکبر به راه خود ادامه می‌دادند. چند دقیقه بعد از خاتمه ماجرا تعدادی از افراد که معمولاً در اطراف فلکه و رستوران چهارفصل شاهی نمی‌آمدند مشاهده شدند عبارت بودند از هدایتیان برادر کوچک محمدحسین هدایتیان و فریبرز خزائلی بیکار که پدرش دکتر بوده و فوت نموده است عادل آبروش و اسدالله (بهروز) اولاداعظمی و شریعتی فرزند ضیاء شریعتی و احمد مطیعی و جمال میرخرم.»[3]   

با این وجود به تدریج بر تعداد این تظاهرات اضافه شده و با رسیدن به اواسط فروردین ماه شاهد افزایش تعداد تظاهر کنندگان و بیشتر شدن برخوردها هستیم. در بابل تقویت شهربانی با تجهیز 2 تانک در دستور کار قرار گرفته و در سایر شهرها نیز شوراهای تامین خود را برای برخوردهای خشن آماده می‌کردند:[4]

از اواخر فروردین موج تظاهرات به دانشگاههای استان رسیده و دانشجویان فعالیت خود را افزایش دادند. در سند زیر به تظاهرات دانشجویان دانشکده کشاورزی ساری اشاره شده است:

«روز دوشنبه 21 / 1 / 2537 عده‌اى حدود شصت نفر از دانشجویان اخلالگر در محوطه دانشکده  مزبور به تظاهرات پرداخته و با دادن شعارهاى: الله‌اکبر، اتحاد، مبارزه، پیروزى ـ باعث تعطیل کلاسها گردیدند و بقیه دانشجویان که وضع را چنین دیدند دانشکده را ترک نمودند.»[5]

 در دانشسرای فنی بابل نیز در حمایت از امام (ره) حدود 150 نفر از دانشجویان در سلف سرویس ضمن قاشق زدن شعارهایی بر له امام خمینی(ره) زده و اقدام به تظاهرات نمودند.[6] در کنار دانشجویان فرهنگیان استان نیز به تدریج وارد میدان شده و با شرکت در تظاهرات، آگاهی‌دهی در کلاس‌های درس، و عدم شرکت در مراسم دولتی رژیم را با چالش مواجه کردند. در سندی راجع به معلمان شهرستان قائم شهر آمده است:

«ساعت ده صبح روز 1 / 1 / 37 که به مناسبت عید سعید نوروز آیین سلام رسمی در برابر تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در محل سالن پیشاهنگی برگزار گردید با وجودی که وسیله فرمانداری شاهی از کلیه رؤسا و کارمندان ادارات دعوت به عمل آمده بود معهذا دوازده نفر از دبیران آموزش و پرورش شاهی به نام‌های 1ـ حسن قلی‌پور. 2ـ موسی خواصی. 3ـ محمدعلی صالحی. 4ـ شجاعی بزرگی. 5ـ خیراله دانا. 6ـ روح‌اله روح‌الهی. 7ـ محمود ترویجی. 8ـ حسام‌الدین پرواز 9ـ احمدعلی میری.   10ـ شیداله حامدی. 11ـ سید ابوالفضل عمادی. 12ـ میرکرامت جلالت که در کسوت روحانیت هستند و قبلاً نیز وسیله رئیس آموزش و پرورش شاهی به آنان تذکر داده شده بود در مراسم سلام رسمی شرکت نکرده‌اند.»[7]

 

همدردی و بزرگداشت شهدای شهرهای کشور

گزارش‌های شورای هماهنگی استان نشان می‌دهد که در شهرهای مختلف استان مازندران، رژیم خود را برای برخورد با معترضین آماده کرده و از فروردین 1357 در آمادگی کامل قرار داشته است. وضعیت امنیتی استان به صورتی بود که از شهربانی خواسته شده بود که «به محض وقوع هرنوع حادثه فوراً از ژاندارمری کمک بگیرد.»[8] برخورد شدید رژیم با برگزار‌کنندگان چهلم شهدای تبریز در شهرهای مختلف کشور این فضای امنیتی را تشدید می‌کرد. در شهرهای یزد و جهرم برخورد رژیم با شرکت‌کنندگان در مجالس ترحیم به شهادت و مجروح شدن تعداد زیادی انجامید که بازتاب زیادی به دنبال داشت.[9] همدردی عمومی با شهدای دیگر شهرها و آمادگی برای برگزاری مجالس ترحیم در استان به حدی بود که در سندی به تاریخ 8 / 1 / 57 رژیم می‌کوشد تا از نیروهای طرفدار خود به‌خصوص در حزب رستاخیز برای کنترل این مجالس استفاده کند:

«اجتماعات در مورد چهلم کشته‌شدگان حوادث تبریز در مساجد و اماکن مذهبی بلامانع و هرگونه تظاهرات و اخلالگری در خیابان‌ها و خارج از اماکن مذهبی و بستن دکاکین به مصلحت نیست، ممکن است از طرف حزب رستاخیز ملت ایران به برخی از شهرها دستوراتی برای شرکت در مجالس و مقابله با اخلالگران داده شود چنانچه در منطقه‌ای حزب رستاخیز دارای شرایط لازم و کافی برای مبارزه با اخلالگران باشد و دبیر یا مسئول آن شخصاً در این زمینه اعلام آمادگی نماید از طریق ساواک راهنمائی شود ولی ساواک مستقیماً مداخله ننماید.»[10]

وسعت مجالس و مراسم برگزار شده برای چهلم شهدای تبریز چنان بود که رژیم قادر به هیچ گونه کنترل و دخالتی نبود، و نتوانست از طریق نیروهای خود در حزب رستاخیز این مراسم را کنترل کند. سند زیر حضور گسترده مردم و روحانیون در چهلمین روز واقعه‌ی تبریز در مسجد جامع نکا را در 10 / 1 / 1357 نشان می‌دهد:

«مورخه 10 / 1 / 37[57] مجلس ختمی در مسجد نکاء برگزار و عده کثیری از مردم و نیز در حدود صد نفر روحانی از قراء و شهرهای ساری و بهشهر در این ختم شرکت کرده بودند.»[11]

علاوه بر تشکیل مجالس ترحیم در برخی موارد مردم و بازاریان اقدام به تعطیل مغازه‌های خود کرده و از این طریق با مردم سایر شهرهای کشور همدردی می‌کردند. تعطیل بازار هفتگی شهرستان قائم شهر در 9 / 1 / 1357 به همین دلیل بود. در گزارش ساواک «انگیزه عدم مسافرت روستائیان به شهر همبستگی با متعصبین مذهبی به مناسبت چهلمین روز وقایع تبریز»[12] عنوان شده است. در سند دیگری در مورد فعالیت اهالی روستای «افراتخت» در مسجد روستا آمده است:

«اظهارات و کتاب‌های تبلیغاتی آنان به قدری در کودکان و نوجوانان دبستان و دبیرستان راهنمایی و کشاورزان موثر واقع شده که فضای روستاهای اطراف را نیز آلوده ساخته است و مضافاً به آنان تلقین گردیده باید مثل امام حسین که در مقابل حق شهید شد باید در مقابل رژیم و قوای انتظامی نیز برای احقاق خود جان فدا کنند.»[13]

مراسم بزرگداشت شهدای جهرم، یزد و اهواز نیز در استان برگزار و در صورت جلسه‌ی شورای هماهنگی بهشهر به کنترل آن اشاره شده است:

«چون در تاریخ 19 / 2 / 2537[1357] مجلس ختمی به مناسبت کشته‌شدگان یزد و جهرم و اهواز در مسجد جامع برگزار می‌گردد ضمن اعزام تعداد قابل توجهی از عوامل اطلاعاتی نیز تعداد پنج نفر از اعضاء نیروی پایداری در مجلس شرکت نمایند.»[14]

در برخی شهرهای استان در اعتراض به حوادث و رویدادهای کشور پخش اذان و برگزاری نماز جماعت تعطیل می‌شد.[15] از مهم‌ترین برنامه‌های اوایل خرداد سال 1357 بزرگداشت قیام 15 خرداد بود که در اکثر شهرهای استان صورت گرفت. در بهشهر در 14 خرداد تعدادی از جوانان استان با دادن «شعارهای درود برخمینی»[16] دست به تظاهرات زدند. که تعداد 19 نفر از آنها دستگیر شدند.[17] افزایش تظاهرات و تنش‌ها باعث شد تا هوشنگ سمیعی استاندار مازندران در نامه ای به جمشید آموزگار از روحیه متزلزل مامورین ابراز نگرانی کند. وی می‌نویسد: «نگرانی اینجانب بیشتر از تزلزل روحیه‌ مأمورین انتظامی است.»[18]

 

پخش گسترده اعلامیه، شعارنویسی و تحریم مراسم‌ دولتی

یکی از مهم‌ترین اعلامیه‌های این مجلد، اعلامیه‌ای است به امضاء روحانیون مازندران مقیم قم. در این اعلامیه که قبل از سال نو منتشر شده بود، از مردم استان به دلیل حمایت از امام (ره) و همدردی با شهدای قم و تبریز تشکر شده است. در اعلامیه از مردم خواسته شده بود ضمن تحریم سال نو، از حضرت امام خمینی(ره) حمایت کرده و برتظاهرات خود بیفزایند:

«درود بر شما مردم شرافتمند و آزاده‌ مازندران، ملتی که با آن همه اختناق سیاسی و فشاری که ایادی مزدور ایجاد نموده انزجار خویش را زیر سایه سرنیزه نشان دادن و با تعطیل کسب و اقامه مجالس در شهرستان‌ها و بخش‌ها و تظاهرات مذهبی و ملی و زنده بودن خویش را تثبیت نموده‌اند.»[19]

اعلامیه‌ی دیگری که در 8 فروردین در چالوس منتشر شد نشان می‌دهد که همه‌ی اقشار مردم با شهدای شهرهای دیگر کشور همدردی کرده و به دنبال برگزاری مراسم با شکوه برای آنها بوده‌اند. در انتهای این اعلامیه آمده است:

«از کلیه مجاهدین مبارزین اعم از روحانی ـ بازاری ـ دانشجو ـ کشاورز و کارگر خواسته شده تا با پوشاندن کفن و با سرخی خون خود عاشورای دیگری ساخته و حرکتی حسینی اتخاذ نمایند.»[20]

در برخی از گزارش‌های ساواک به فعالیت عمومی اهالی تعدادی از روستاهای استان در انتشار اعلامیه اشاره شده است.[21] در شهر ساری نیز در تاریخ 10 / 1 / 1357، 6 نفر به جرم پخش اعلامیه دستگیر شده‌اند. این موضوع نشان می‌دهد که روند حرکت انقلابی مردم از فروردین 57 در استان فراگیر شده و در قالب تظاهرات خود را به تدریج نشان داده است:

«مدتی است (تاریخ دقیق نامعلوم) عده‌ای از اهالی قراء دهکلا، موزیکتی، سفلا‌کلاه و جاهل‌کلاه از توابع شهرستان آمل در محل‌های مختلف اجتماع نموده و شب هنگام اعلامیه‌های مضره را که از قبل تهیه نموده‌اند به دیوار الصاق می‌نمایند.»[22]

در سند دیگری به عمومیت یافتن انقلاب و ماهیت کاملاً دینی آن اشاره شده است. در این سند که تاریخ 17 / 1 / 57 دارد آمده است که اهالی روستای «ده‌کلا» همگی عید نوروز را تحریم کرده و به جای مراسم جشن به عزاداری پرداخته‌اند. در این گزارش آمده است:

«در روستای ده‌کلا واقع در جاده آمل امسال را تمام آن روستا عید نداشتند و در خانه‌های (ده‌کلا) به جای عید دیدنی در هرخانه مراسم عزاداری و روضه‌خوانی و شاید هم تبلیغات برپا می‌نمودند. قریه (ده‌کلا) تقریباً محلی گمنام و دور دست [است.]»[23]

در گزارش دیگری به تحریم عید نوروز در روستای افراتخت اشاره شده که در نوع خود جالب است:

«به قرار اطلاع تعداد از اهالی قریه افراتخت (واقع در جاده شاهی، ساری) به شرح زیر در مسجد قریه و بین دانش‌آموزان تبلیغات شدید مذهبی و ضدملی می‌نمایند و با ایراد سخنرانی و پخش کتب اذهان اهالی قریه و کشاورزان را نیز منحرف نموده‌اند. نامبردگان اهالی قریه را وادار نموده بودند که در ایام نوروز مراسم عید را تحریم کنند و با پوشیدن لباس سیاه برای وقایع تبریز و قم عزاداری نمایند.»[24] 

در همین زمان روحانیون استان نیز با عدم حضور در مراسم دولتی و جشن‌های رسمی مانند جشن شکرگزاری علیه رژیم مبارزه‌ می‌کردند. در شهر آمل ده نفر از روحانیون در مراسم سلام نوروزی شرکت نکرده‌اند.[25] «کلیه روحانیون بهشهر به جز چند نفر در ایام عید نوروز بهشهر را ترک»[26] و در شهسوار نیز به همین ترتیب بسیاری از روحانیون و شخصیت‌های سرشناس شهر از حضور در مراسم نیایش روز 21 فروردین به بهانه‌ی مخالفت خودداری کردند. در نظریه یکشنبه در همین مورد آمده است:

«موضوع عدم شرکت و اجرای مراسم نیایش وسیله وعاظ مذکور در شهر شایع و چنانچه نسبت به ممنوع‌المنبر نمودن آنان حتی برای مدتی کوتاه اقدام شود اثر مطلوبی در منطقه خواهد داشت.»[27]

تعطیل کردن مساجد و برگزار نشدن نماز جماعت از دیگر اقداماتی بود که نیروهای مذهبی در اعتراض به جنایات رژیم انجام می‌دادند. تقریباً در تمام شهرهای استان این موضوع انعکاس یافته است.[28]

شدت عمل مامورین رژیم در برخورد با موزعین اعلامیه و شعارنویس بسیار شدید بود و در صورت مشاهده، فرد دستگیر و در صورت فرار به وی شلیک می‌شد. در اسناد این مجموعه بارها به دستگیری و زخمی شدن این افراد که عمدتاً نوجوان بودند، اشاره شده است:

«شب هنگام مورخه 13 / 1 / 37[57] چهارنفر از دانش‌آموزان دبیرستان‌های شاکری و طبری شهرستان مذکور در حال توزیع اعلامیه‌های مضره و نوشتن شعارهای ضدملی به دیوارهای معابر عمومی توسط مامورین شهربانی محل مشاهده و به ایست مامورین توجهی ننموده و فرار می‌نمایند که در نتیجه با تیراندازی مامورین دو نفر از آنان از ناحیه پا مجروح و به بیمارستان 25 شهریور آمل منتقل، نفر سوم بازداشت و نفر چهارم نیز متواری گردیده است. این حادثه تاکنون تلفات جانی نداشته است.»[29]

پاره کردن عکس‌ها و تمثال‌های شاه نیز در گزارش‌‌های ساواک در بهار 1357 بارها آمده است.[30]

در جریان تظاهرات 24 / 3 / 57 یک نفر از انقلابیون به نام «ایوب معادی» پس از دستگیری در بیمارستان به شهادت رسید[31] که در سطح استان اعلامیه‌های فراوان در مورد شهادت وی پخش شد.[32] وی از نیروهای مذهبی بود که در تظاهرات محصلین و دانشجویان مذهبی حضور می‌یافت.

از اسناد جالب این مجموعه می‌توان به جلسات شورای هماهنگی در شهرهای مختلف استان اشاره کرد که در آنجا چگونگی برخورد با انقلابیون طراحی می‌شد. محور عمده این جلسات نشان می‌دهد که رژیم به شدت در مواجهه با انقلاب اسلامی دچار استیصال شده و بعضاً خواستار برخورد شدید با تظاهرکنندگان و تبعید و دستگیری چهره‌های برجسته انقلابی شده است. در جلسه شورای هماهنگی شهرستان آمل در 7 / 1 / 1357 از نیروهای نظامی و انتظامی خواسته شده است تا خود را برای برخورد با مجالس ترحیم شهدای استان در روزهای 7 / 1 / 1357 الی 11 / 1 / 1357 آماده کنند.[33] درصورت‌جلسه شورای هماهنگی شهرستان شهسوار نیز در این مورد آمده است:

«موضوع تحریکات روحانیون و وعاظ در منطقه مطرح و مقرر گردید چنانچه هر یک از وعاظ مبادرت به تحریک و اخلال نظم در بین مردم نمایند با جمع‌آوری مدارک مثبت نسبت به تبعید آنان به مناطق سنی‌نشین با مطرح‌نمودن در کمیسیون امنیت اجتماعی اقدام نمایند.»[34]

در پایان ذکر این نکته لازم است که به دلیل وجود تعدادی از کاخ‌ها و مراکز تفریحی رژیم در استان مازندران، مردم در برخی موارد به این مراکز حمله کرده و قصد تخریب آنها را داشته‌اند. از جمله این موارد می‌توان به  حمله «به کاخ ییلاقی کلاردشت»[35] اشاره کرد. علاوه بر آن به دلیل ماهیت ضد دینی سینما در رژیم سابق در مواردی مردم به تخریب این مراکز پرداخته و به این طریق مخالفت خود را با ساختار فرهنگی رژیم نشان می‌دادند.[36] حمله به دفترهای حزب رستاخیز[37] و مشروب فروشی‌ها و تعطیل مغازها در حمایت از انقلاب اسلامی[38] نیز از مواردی است که بارها در این مجموعه به آنها اشاره شده است.[39]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سند مورخه: 5 / 2 / 1357 شماره: 1221 / 312 همین مجلد

2. سند مورخه: 7 / 1 / 1357شماره: 40 / 2 ﻫ1 و نک سند مورخه: 7 / 1 / 1357 فاقد شماره: و همچنین سندمورخه 8 / 1 / 1357 شماره: 9925 که گزارش کاملی از این واقعه با ذکر نام دستگیرشدگان ارائه شده است. در گزارش دیگری به تظاهرات روز 14 / 1 / 1357 بابل در حمایت از شهدای یزد و جهرم اشاره شده است. بر اساس این گزارش 150 نفر از تظاهرکنندگان صورت‌های خود را پوشانده بوده‌اند. سند مورخه: 14 / 2 / 1357 شماره: 764 / 2 ﻫ 1. و نک: سند مورخه: 14 / 2 / 1357شماره: 768 / 2 ﻫ 1 - 16 / 2 / 1357شماره: 149- و جلسه شورای هماهنگی بابل مورخه 16 / 2 /  1357، همین مجلد

[3]. سند مورخه: 14 / 1 / 1357 شماره: 104 / 2ﻫ1 همین مجلد

[4]. سند مورخه: 14 / 1 / 1357شماره: 21ـ 5ـ 1 / 04 همین مجلد

[5]. سند مورخه: 28 / 1 / 1357شماره: 3696 / 2 / ﻫ 2 همین مجلد

[6]. سند مورخه: 21 / 2 / 1357شماره: 3479 / 20ب ﻫ همین مجلد

[7]. سند مورخه: 11 / 2 / 1357شماره: 3864 / 2 ﻫ 2 همین مجلد  همچنین نک: سند مورخه: 27 / 1 / 1357شماره: 780 راجع به مخالفت معلمان شهر بابل با رژیم پهلوی

[8]. سند مورخه: 6 / 1 / 1357 در شاهی و سند مورخه: 7 / 1 / 57 شورای هماهنگی در آمل، 7 / 1 / 57 در شهسوار همین مجلد

[9]. سند مورخه: 7 / 1 / 1357 شماره: 6513 / 2ﻫ3  و سند 17 / 1 / 1357 شماره: 3115 / 2 /  ﻫ به تحریم عید نوروز در جویبار و روستای ده کلا بابل اشاره دارند. سند 9 / 1 /  1357شماره1 / 7-5-301 / 3 برگزار نشدن عید در روستای پاشاکلا

[10]. سند مورخه: 9 / 1 / 57 شماره: 66 / 2ﻫ1 همین مجلد

[11]. سند مورخه:  21 / 1 / 57 شماره: 317 / 2ﻫ1 و نگاه شود به برگزاری مجلس ترحیم در قائم‌شهر 10 / 1 / 57 همین مجلد

[12]. سند مورخه: 14 / 1 / 57 شماره: 123 / 2ﻫ ؛ همچنین نگاه شود به مجالس ترحیم در مسجد حجتیه صبوری در سیدمحله قائم‌شهر 14 / 1 / 1357 شماره: 41 / 424 / 57. در همین روز هم مجلس ترحیمی در شهر ساری برای شهدای تبریز با حضور گسترده مردم و روحانیون برگزار شد.21 / 1 / 57 شماره: 318 / 2 ﻫ 1 همین مجلد

[13]. سند مورخه: 3 / 2 / 57 شماره: 542 / 2ﻫ1 همین مجلد

[14]. سند مورخه: 18 / 2 / 57 و همچنین سند 1 / 3 / 1357 شماره: 1088 / 2ﻫ1 راجع به مجلس ختم شهدای یزد.

[15]. سند مورخه: 1 / 3 / 57 شماره: 552 / ن ﻫ همین مجلد

[16]. سند مورخه: 28 / 3 / 1357 شماره: 1524 / 2ﻫ1 همین مجلد

[17]. سند مورخه: 26 / 4 / 57 شماره: 1946 / 2ﻫ1 همین مجلد

[18]. سند مورخه: شماره: 9 / 1 / 1357شماره: 53 / م همین مجلد

[19]. سند در همین مجلد آمده است.

[20]. سند مورخه: 8 / 1 / 57 شماره: 3527 / 2ﻫ2، در فروردین در چالوس 15 برگ اعلامیه از امام (ره) 6 برگ از حوزه علمیه قم، 5 برگ از آیت‌اله شریعتمداری و 5 برگ به مناسب چهلم شهدای تبریز کشف شده بود. 9 / 1 / 1357 شماره: 33-24-22

[21]. نگاه شود به سند مورخه: 3 / 3 / 57 شماره: 2663 ـ 312 در مورد انتشار کتاب و نوارهای حضرت امام(ره)

[22]. سند مورخه: 16 / 1 / 1357 در سند دیگری به شعارنویسی برروی تابلوهای سطح شهر در رامسر اشاره شده است. 13 / 4 / 57 شماره: 335 همین مجلد

[23]. سند مورخه: 17 / 1 / 57 شماره: 23115 ﻫ ب همچنین نک : سند مورخه: 27 / 1 / 1357شماره: 78 تحریم عید در روستای کیاکلا

[24]. سند مورخه: 3 / 2 / 1357شماره: 542 / 2 ﻫ 1 همین مجلد

[25]. سند مورخه: 17 / 1 / 57 شماره: 6601 / 2ﻫ3 همین مجلد

[26]. سند مورخه: 17 / 1 / 57 شماره: 230 / 2ﻫ1 همین مجلد

[27]. سند مورخه: 30 / 1 / 57 شماره: 256 همین مجلد

[28]. سند مورخه: 1 / 4 / 57 شماره: 15740 / 2ﻫ1 جلد 5 از همین مجموعه

[29]. سند مورخه: 13 / 1 / 1357 و همچنین نگاه شود به 29 / 1 / 1357 شماره: گزارش 97 همین مجلد

[30]. نک: پاره‌کردن عکس‌های شاه در روستای گلیرد 27 / 1 / 1357 همین مجلد

[31]. سند مورخه: 3 / 4 / 57 شماره: 4384 / 2ﻫ جلد 5 از همین مجموعه

[32]. سند مورخه: 3 / 4 / 57 شماره: 817 / ن ﻫ-7 / 4 / 57 شماره: 1666 / 2ﻫ1-18 / 4 / 57 شماره: 4486 / 2ﻫ2 جلد 5 از همین مجموعه

[33]. سند مورخه: 7 / 1 / 1357 همین مجلد 

[34]. سند مورخه: 7 / 1 / 1357 صورتجلسه شورای هماهنگی شهرستان شهسوار، همین مجلد 

[35]. سند مورخه: 16 / 1 / 57 شماره: 397 ب / ﻫ / 2 همین مجلد

[36]. سند مورخه: 7 / 1 / 1357شماره: 4 / 4وب  راجع به تخریب سینما پاسارگاد در بابل همین مجلد

[37]. سند مورخه: 4 / 2 / 57 شماره: 553 / 2ﻫ1 همین مجلد

[38]. سند مورخه: 26 / 2 / 157شماره: 197 راجع به تعطیلی مغازه‌ها در شهربابل همین مجلد

[39]. سند مورخه: 12 / 2 / 57 در بهشهر، همین مجلد

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.