اعوذباللّه منالشیطان الرجیم ـ فى بیوت اَذناللّه اَن ترفع و یذکرفیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکراللّه و اقامالصلوة و ایتاء الزکوة، یخافون یوما تتقلب فیه القلوب والابصار* در خانه هایى که خداوند اجازه فرموده دیوارهاى آن را بالا برند، خانههایى که نام خدا در آنها برده مىشود و صبح و شام در آنها تسبیح او مىگویند* مردانى که نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و اداى زکات غافل نمىکند، آنها از روزى مىترسند که در آن دلها و چشمها زیرورو مىشود
* سوره نور آیه 36 و 37
مقدمه
هر مذهب و مکتبى خاصه مکاتب الهى که بر مبناى اجتماعى بودن استوارند و تشکیل یک نظام اجتماعى و اداره درست جامعه انسانى را بر عهده دارند و خود نمونه یک برنامه جامع تشکیلاتى هستند، به زمینههایى براى ایجاد تشکل و همبستگى هر چه بهتر و تقویت روحیه انس و الفت و هماهنگى کامل میان کلیه اقشار جامعه به ویژه پیروان خود، نیاز دارند. از مهمترین عوامل لازم و ضرورى براى دست یافتن به چنین هدف والا و سرنوشتسازى، وجود مکان و پایگاه مشخص و معینى است که براى پیاده کردن آن برنامهها، انتخاب و بنا مىگردد.
مکان و پایگاه براى یک آیین و مذهب، افزون بر آن که زمینه و عاملى خواهد بود تا پیروان و معتقدان آن مکتب، در آن گرد آیند و به انجام اعمال و دستورات الهى خویش بپردازند، محلى است براى برگزارى جلسات شور و مشورت و یافتن راههاى مناسب جهت حل مشکلات فردى، خانوادگى، اجتماعى، سیاسى و ... عرضه قوانین و طرح برنامه آموزشى و تربیتى همان مکتب.
از آنجایى که اسلام، مکتبى جهانى و جاودانى است و داعیه هدایت و رهبرى بشر را دارد، عمیقترین و عظیمترین مسائل اجتماعى در تشکیل نظام اجتماعى صحیح و درست و مبتنى بر قسط و عدل را مطرح مىکند و همه آنها را در سایه حاکمیت خدا و دین و فرستادگان او و حرکت در مسیر رضاى او مىداند. بر این اساس اسلام از ضرورت وجود یک مکان مشخص و پایگاه استوار در خصوص عرضه قوانین خود و تعلیم و ارشاد مردم در تشکیل یک نظام اجتماعى عادلانه، غافل نمانده و لزوم بناى آن را به همه مردم و پیروان خود ابلاغ نموده است.[1]
چنانکه پیامبر اکرم (ص) نیز به همراه مهاجران و انصار به عنوان یک حرکت بنیادین اجتماعى به ساخت اولین مسجد پرداختند و در اثر کوشش ایشان ساختمان مسجدالنبى در مدت کوتاهى به انجام رسید. این مسجد ساده و بىپیرایه و بسیار ابتدایى که زمین آن از ریگ، دیوارهایش از خشت و سقفش از شاخ و برگ درختان بود، به تدریج به صورت مؤثرترین مسجد در فرهنگ اسلامى درآمد که سالهاى متوالى شاهد بیان خطابهها و نصایح و دستورات دینى فرستاده خدا بود و تقریبا تمامى هستى اسلام را به تاریخ دیکته کرد. این مسجد کانون فعالیتهاى اجتماعى مسلمانان نیز به شمار مىرفت و تکوین شخصیت اسلامى مسلمانان نیز در این مکان بود که دوره تکاملى خویش را سپرى کرد زیرا «مسجد پایگاه فرهنگى بود که انسان موحد و مسلمان در آنجا در ابعاد مختلف زندگى فردى و اجتماعى و در مسائل سیاسى، اجتماعى، اعتقادى، اقتصادى، فرهنگى و حتى نظامى و دفاعى آموزش مىدید. آن هم آموزشهاى اولیه و پایهاى که براساس آن پرورده مىشد و مجال ورود به عرصه پرجنجال زندگانى را پیدا مىکرد»[2] از این رو مسجد در طول تاریخ اسلام از ویژگى برجستهاى برخوردار بوده است.
در مسجد تمام امور اعم از عبادى، تعلیم دروس قرآنى، حکمرانى و سیاستگذارى، قضاوت و سازماندهى و تدارک جنگ انجام مىگیرد. نماز که از فرایض مسلمانان است، به جماعت برگزار مىشود و همین امر همبستگى مردم، امکان تبادل اخبار، مباحثات علمى و اخذ تصمیمهاى اجتماعى و سیاسى و ... را فراهم مىسازد. لذا مسجد به وسعت یک مکتب جامع، رسالت جهانى مىیابد و به مرتبه خانه خدا بودن در روى زمین مىرسد.
اما مخالفت با این پایگاه اسلام، سابقهاى دیرینه دارد. شگردهاى بسیارى براى به انزوا کشاندن مسجد به کار گرفته شده است. دشمنان دین، مسجد را که محل قضاوت، عبادت، تجهیز مجاهدان اسلام، محل تحصیل علم و انجام امور سیاسى و رتق و فتق امور مسلمانان بود، تنها به جایگاه گزاردن نماز مبدل کردند و این همان ترفند دشمنان اسلام بود که آن را در طول تاریخ اسلام و ایران به کار گرفتند.
دکتر حیدرعلى کرمن، استاد اعظم فراماسونرى در نشریه داخلى «محفل وحدت» به اهمیت مسجد و اینکه سدى در برابر توطئههاى آنهاست، اشاره مىکند:
«صداى اذان که از ردیف مساجد بلند مىشود مگر غیر از صداى الصلوة است که مىگوید من زندهام و نمردهام و نخواهم مرد؟ این بانگ تخدیرکننده افکار و اذهان روشنفکران، براى ما به منزله فریادى است که وظیفه روشنگرى ما را به ما یادآورى و اخطار مىکند.»[3]
دنبالهروان این تفکر، در طول تاریخ به انحاى مختلف براى به انزوا کشاندن این پایگاههاى مقدس به راه افتادند. نمونه برخى از این توطئهها را در زمان مشروطه نیز مىتوان پى گرفت. زمانى مردم را به خاطر اعتراض به رفتار علاءالدوله در مسجد شاه با چوب و چماق کتک مىزدند و هنگامى بر تجمعکنندگان در مسجد جامع، در اعتراض به کشته شدن طلبهاى، آتش گشودند و حدود یکصد و بیست نفر را کشتند یا زخمى کردند و یک وقت «سردار مکرم» با حمله به حرم مطهر حضرت احمد بن موسى (ع) (شاهچراغ) بستنشینان را به گلوله مىبندد و وقتى دیگر آصفالدوله شاهسون با حمله به حرم مطهر امام رضا (ع) پناهندگان آن بارگاه امن را مورد هجوم قرار مىدهد.[4]
موضع رضاشاه در قبال مساجد نیز از لابلاى خاطرات سپهبد احمد امیراحمدى به خوبى واضح و روشن است. امیراحمدى یکى از خاطراتش را که در ماه رمضان اتفاق افتاده است چنین بیان مىکند:
«... یک روز رمضان به دربار رفتم. سرلشکر سردار رفعت و سرلشکر خدایار نیز حضور داشتند. شاه قدم مىزد قدرى هم عصبانى به نظر مىآمد، سردار رفعت براى خودشیرینى گفت: قربان دیشب با سپهبد به مسجد رفتیم نماز خواندیم. خیلى دعاى اعلیحضرت کردیم. مردم که شبزندهدارى مىکردند، عموما به دعاگویى اعلیحضرت مشغول بودند. یک مرتبه شاه متغیر شد و گفت کدام مسجد؟ سردار رفعت گفت: مسجد مسجد. آن وقت رو به من کرد و گفت: آقاى سپهبد من حالا مىفهمم که اشکال کار در کجاست؟ من آخوندبازى را مىخواهم از بین ببرم. گفتهام که فرشها را جمع کنند و میز و صندلى بچینند، ولى سپهبد ارتش مىرود و جانماز پهن مىکند و روى زمین پهلوى آخوندها مىنشیند. این پیرسگ هم مىگوید رفتیم و اعلیحضرت را دعا کردیم. چرا رفتید؟...»
موضع محمدرضا پهلوى نیز در قبال مساجد و امور دینى دنبالهروى از سیاستهاى پدر بود اما مساجد که در دوران او با مجاهدتهاى روحانیون و دیگر اقشار مذهبى جایگاه اولیه خود را باز یافته بودند به کانونهایى براى براندازى حکومت او تبدیل شدند.
تشکلهاى مذهبى ـ سیاسى پس از سقوط پهلوى اول
پس از روى کار آمدن رضاخان و تحکیم و تثبیت پایههاى حکومت پهلوى مبارزه با علما و تأثیرات فرهنگ دینى و مساجد در دستور کار رژیم قرار گرفت و بسیارى فعالیتهاى فرهنگى و مذهبى ممنوع گردید و با کشف حجاب و ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه و سانسور شدید این اقدامات سرعت گرفت. به طورکلى در دوره پهلوى اول کشور ایران از دیکتاتورى و خفقان شدید رنج مىبرد و اجازه فعالیتهاى مذهبى و فرهنگى داده نمىشد.
پس از سقوط رضاشاه که حتى عملکرد حوزههاى علمیه در زمینههاى مختلف دینى، سیاسى و فرهنگى بر اثر فشار دولت او تضعیف شده بود گروههاى مختلف روحانیون و روشنفکران مذهبى در راستاى آشنایى بیشتر مردم با مسایل مذهبى و تعلیمات اسلامى و اصول اعتقادى، مبارزه با بىدینى و نشر افکار دینى تلاشهایى را آغاز کردند که منجر به پدید آمدن تشکلها و انجمنهاى متعدد مذهبى ـ سیاسى گردید. مىتوان گفت همه این تشکلها که حتى بعضى از آنها شاید در ابتدا با اهداف سیاسى به وجود نیامده و گاه ادعاى غیرسیاسى بودن داشتند، به سوى فعالیتهاى سیاسى گراییدند. از جمله این تشکلهاى مذهبى مىتوان انجمن تبلیغات اسلامى، اتحادیه مسلمین، جامعه تعلیمات اسلامى و انجمنهاى اسلامى دانشجویى را نام برد.
تاریخ ساخت، احیاء و توسعه مسجد هدایت
مسجد هدایت تهران در خیابان جمهورى اسلامى بعد از چهارراه جمهورى اسلامى (چهارراه اسلامبول) نرسیده به خیابان لالهزار واقع شده است.
متأسفانه تاریخ و شرح دقیقى از بناى اولیه مکان فعلى مسجد هدایت به دست نیامد. کتاب تاریخ شفاهى مسجد هدایت از صفحه 32 تا 37 فقط به رونق مسجد هدایت با آمدن آیتاللّه طالقانى در سال 1327 به بعد و چگونگى توسعه آن در سال 1340 آن هم به صورت خیلى مختصر و گذرا و به نقل از کتاب طالقانى و تاریخ، نوشته بهرام افراسیابى و سعید دهقان اشاره مىنماید و هیچگونه توضیحى در مورد سابقه این امکان و بانى آن و تاریخ احداث ابتدایى آن نمىنماید.[5]
در کتاب اول درباره مسجد هدایت چنین نوشته:
«مسجد هدایت در ضلع شمالى خیابان جمهورى اسلامى واقع است که به مسجد مخبرالدوله یا کمال هدایت و تکیه علىقلى معروف است. این مسجد در زمان گذشته (ناصرى) مسجد گذرگاهى بوده است. قسمتهایى از ملک و مسجد که یتیمخانه و درمانگاه بوده، طبق وصیت مخبرالدوله 30 سال بعد از فوت او به این مکانها اضافه شده است.[6] هنگامى که آیتاللّه طالقانى پیشنماز مسجد شد، مسجد از حالت گذرگاهى درآمد. در نماى بیرون مسجد آیههایى از قرآن به خط زرینالخط در سال 1344ش بر کتیبهها نوشته شده و با نقوش گل و ترنج تقسیمبندى و بر سر در ورودى مسجد نیز شعرى از محمدعلى صغیر نوشته شده است. داخل مسجد 25 قبر خانوادگى واقع است که پس از گسترش مسجد، سنگ قبرها در داخل رواقها افتاد و در فضایى نگهدارى مىشود و تنها سنگ قبر سازنده مسجد به طور ایستا (عمودى) بر دیوار قرار گرفته است که به دلیل رنگ بسیار روشن و تا حدودى فرسودگى سطح سنگ به سختى و با نورپردازى خاص اشعارى را که بر روى سنگ حک شده مىتوان خواند.»[7]
آقاى اسماعیل کریمخانى فرزند مرحوم حاج ابراهیم کریمخانى اولین خادم مسجد هدایت در مصاحبه با این مرکز مىگوید:
«رضا قلىخان هدایت معروف به للهباشى قاجار بود و براى احیا و توسعه شهر مقدارى از زمینهاى تهران که اکنون در منطقه دروازه شمیران و لالهزار و چهارراه اسلامبول و خیابان هدایت قرار دارد را به او سپردند تا در عمران و آبادى و توسعه آن سعى نماید و مکان فعلى مسجد هدایت نیز در این محدوده قرار داشت وقتى پدر من در سال 1316 به تهران آمد و کارگر شهردارى شد، چندین سال بعد در حدود سال 1326 یا 1327 فردى به نام داود کاشانى که مباشر املاک و موقوفات خاندان هدایت بود از پدرم خواست که در جنب محل فعلى مسجد سکنى گزیند. در آن موقع مسجد هدایت ظاهر مسجد نداشت و مقدارى زیلو و وسایل دیگر در آن قرار داشت و کلاً متروکه بود و در آن بسته بود.»[8]
مهدى بامداد در کتاب شرح رجال ایران در مورد على قلىخان مخبرالدوله ملقب به امیرالشعراء پسر بزرگ رضا قلىخان للهباشى مىنویسد:
«... مخبرالدوله در روز جمعه پانزدهم صفر 1315 ه ق (1276 ه ش) در سن 70 سالگى در تهران درگذشت و در تکیه رضا قلىخان نزدیک قبر پدرش به خاک سپرده شد.»[9]
همچنین در شرح زندگى حسنعلى کمال هدایت ملقب به نصرالملک پسر حسین قلىخان مخبرالدوله مىنویسد:
«... در اسفند 1335 ش در سن 84 سالگى در تهران درگذشت و در مقبره خانوادگى در خیابان اسلامبول به خاک سپرده شد.»[10]
همچنین در عریضهاى که خاندان هدایت در دى ماه 1340 ش خطاب به ریاست دیوان کل کشور و دادستان کل نوشتهاند و شامل امضاهاى متعدد از فرزندان و نوادگان حسین قلىخان، غلامرضاخان، حسنعلى خان کمال، على قلىخان همگى با شهرت هدایت است چنین آوردهاند:
«بنابر مفاد وقف نامه، تکیه و درمانگاه موقوفه على قلىخان مخبرالدوله که تولیت آن با دو نفر از نوادگان نسلاً بعدالنسل از آن مرحوم که لیاقت و شایستگى احراز مقام تولیت را داشته باشند، اینجانبان نوادگان مرحوم على قلىخان مخبرالدوله به اطلاع جنابان ریاست محترم دیوان کل کشور و دادستان محترم دیوان مزبور و کلیه افراد خانواده هدایت مىرسانیم که آقاى حسینقلى هدایت فرزند مرحوم مصطفى قلى فهیمالدوله فرزند مرحوم حسین قلىخان مخبرالدوله که ایشان فرزند ارشد مرحوم على قلىخان مخبرالدوله مىباشد، از هر حیث لیاقت و شایستگى اداره تکیه جدمان و کلیه موقوفات تکیه مزبور را دارند...»[11]
این عریضه که اکنون حکم یک سند تاریخى را دارد توسط آقاى اسماعیل کریمخانى در تاریخ 28 / 9 / 88 به این مرکز اهداء گردید و نامبرده در جواب این سئوال که آیا این تعیین متولى جدید براى موقوفات خاندان هدایت شامل موقوفات منطقه دروس شمیران است یا موقوفات نامبرده در منطقه لالهزار؟ اظهار نمود: «شامل منطقه لالهزار و در حقیقت شامل کل موقوفات خاندان هدایت مىباشد.»
آن چه از مطالب پیش گفته برمىآید این است که:
اولاً: مسجد هدایت شامل مقبرههاى خاندان هدایت است که آرامگاه شش نفر از آنها با مشخصات معلوم مىباشد و قبر مادر و دخترى نیز در آن وجود دارد که در سانحه تصادف در جاده همدان فوت نمودهاند و نهایتا در این مکان به خاک سپرده شدهاند.
اما افرادى از خاندان هدایت که در این محل دفن شدهاند عبارت است از:
1ـ رضا قلىخان هدایت ملقب به للهباشى[12] متوفى 1250 شمسى.
2ـ على قلىخان هدایت ملقب به امیرالشعراء و مخبرالدوله[13] متوفى 1276 شمسى.
3ـ مرتضى قلىخان هدایت ملقب به صنیعالدوله[14] متوفى 1289 شمسى.
4ـ محمد قلىخان هدایت ملقب به مخبرالملک[15] متوفى 1296 شمسى.
5ـ مصطفى قلىخان کمال هدایت ملقب به فهیمالدوله[16] متوفى 1328 شمسى.
6ـ حسنعلى کمال هدایت ملقب به نصرالملک[17] متوفى 1335 شمسى.
ثانیا: این مکان در ابتدا و لااقل تا قبل از سال 1320 ش مسجد نبوده بلکه تکیه خاندان هدایت بوده و در سالهاى دورتر از آن به همین عنوان بهرهبردارى مىگردید. البته برخى اوقات نیز در آن نماز جماعت منعقد بود و همانند مسجد مورد استفاده واقع مىشد. و اصولاً به عنوان تکیه خاندان هدایت شهرت داشته و چنان که ملاحظه نمودید حتى در سال 1340 خاندان هدایت از آن به عنوان تکیه (نه مسجد) در عریضه تقدیمى به دیوان کل کشور و دادستان کل کشور یاد مىکنند و قدیمىترین قبر شناخته شده در آن مربوط به رضا قلىخان هدایت ملقب به للهباشى است و مىدانیم که مسلمانان و بالاخص شیعیان رسم براین دارند که در جاهایى دفن شوند که در آن ذکر و نام خداوند متعال و معصومین علیهمالسلام برده مىشود و دفن رضا قلىخان در سال 1250 ش در این مکان چه علتى مىتواند داشته باشد جز این که این مکان، جاى سوگوارى در ایام محرم و صفر و ایامى نظیر آن بوده است و به همین جهت بازماندگان رضاقلىخان در آن زمان این مکان را براى دفن او و افراد دیگر از این خانواده مناسب دیدهاند.
بنابراین به نظر ما این مکان در سالهاى قبل از 1250ش تکیه خاندان هدایت بوده و سابقه مسجد بودن نداشته است و سابقه عنوان یافتن مسجد براى آن به سال 1327 یا چند سالى قبل از آن برمىگردد و احیاء واقعى آن با استقرار آیتاللّه طالقانى در سال 1327 آغاز مىگردد. آقاى ابراهیم کریمخانى اولین خادم مسجد هدایت در این باره مىگوید:
«تاریخ دقیق آمدن به مسجد را به خاطر ندارم. شاید بین سالهاى 27 ـ 28 بود. آقاى حاج حبیباللّه مبلساز که یکى از متدینین بود و بیشتر امور مسجد به دست وى انجام مىگرفت ـ بعد از سیدحسین گیلانى ـ با آشنایى قبلى که با آقا ]آیتاللّه طالقانى [داشت از ایشان خواهش کرد که به اینجا بیاید و هفتهاى یک مرتبه تفسیر قرآن بگوید و ایشان هم دعوت وى را قبول کرد و اینجا آمد و این مسجد به احترام آقا رونق و صفا به خود گرفت.»[18]
آقاى اسماعیل کریمخانى فرزند او نیز مىگوید:
«پس از این که پدرم در مسجد به عنوان نگهبان مقدارى از اموال موجود در آن استقرار یافت، ما در سال 1327 از روستاى نرجه رامن تاکستان به همراه مادر و خواهرانم به تهران مهاجرت کردیم و در کنار پدرمان در مسجد ماندیم. پدرم براى حاضرین در مسجد با سماور ذغالى چاى تهیه مىکرد و ما به مردم چایى مىدادیم و من به اتفاق حاج ایوب حشمتى که خیاط بود مسئول آبدارخانه بودیم. حاج حبیباللّه افشار پول جمع مىکرد براى راهاندازى مسجد و آقاى سعیدى و آقاى فتحى کارهاى برقى مسجد را انجام مىدادند و نصب بلندگو و چراغ و غیره را بهعهده داشتند.
در سال 1330 مرحوم شهید طهماسبى و مرحوم شهید واحدى از فداییان اسلام به مسجد مىآمدند و سر کوچه اذان مىدادند...
آیتاللّه طالقانى براى مردم مستضعف حواله ذغال تهیه مىکرد و براى مصرف سوخت زمستانى به آنها مىداد. از سال 1339 مسجد تکاپوى جمعیت را نمىداد. آقاى طالقانى پیشنهاد داد که مسجد را بازسازى کنیم، لذا هیئت امنایى با شرکت: 1ـ اصغر سعادت خیاط در کوچه وفایى 2ـ حاج جواد علىاللّه سبزىفروش روبروى مسجد 3ـ سیدابراهیم موسوى حسینى خیاط پیراهندوز 4ـ حاج احمد صادق خیاط 5ـ حاج علىاکبر حقیقت خشکبار فروش نبش پاساژ گوشت 6ـ حاج حسینعلى روائى صاحب مغازه لبنیاتى ایران 7ـ حاج حسین سبزىفروش و مدتى نیز حاج جلال زمردیان ساعتفروش جنب پاساژ گوهر تشکیل شد. از آقاى مهندس سالور مدیرعامل شرکت سیمان فارس حواله مىگرفتیم و سیمان مىآوردیم و تیرآهن آن جا را حاج آقاى کرمانیان و حاج آقاى اخوان ـ که شهید محمد بخارایى شاگرد او بود ـ کمک کردند. پایین مسجد آبانبار بود از آبانبار به دو بشکه آب مىکشیدیم و چند تا شیر گذاشته بودیم تا مردم وضو بگیرند ولى جاى خوبى براى این کار نداشتیم. قبل از شروع ساخت مسجد آقاى طالقانى به همراه چند نفر دیگر رفتند پیش علىخان هدایت که نماینده شیراز در مجلس بود در خیابان ثریا (سمیه فعلى) جلسهاى تشکیل دادند و بالاخره رضایت داد که مسجد را توسعه دهند و در سال 40 مسجد به طور کامل تخریب شد و فقط یک قسمت را باقى گذاشتند که بتوان نماز جماعت برقرار کرد و خلاصه شروع به ساخت مسجد کردند.[19] در موقع پىریزى آقاى طالقانى مىآمد و به بتنها آب مىداد و مرحوم مهندس بازرگان نیز بیل دست مىگرفت و کمک مىکرد. افراد فعال مسجد زیاد بودند ولى از آن جمع حاج جواد علىاللّه، حاج احمد صادق، حاج احمد ابریشمچى، موسى ابریشمچى، مهندس جهانگیر مهدمینا، مهندس عباس تاج، حاج حسین هاشمى که وسط دو نماز مسئله مىگفت و در چهارراه منوچهرى فعلى خیاط بود، مرحوم حسن شمشیرى، طوفانیان که مغازه پیراهندوزى داشت، خیلى کمک مىکردند... دایى بنده به نام حبیب محمدحسینى از سال 40 به مسجد آمد و به پدرم کمک مىکرد و بعد از فوت پدرم در سال 1372، دائیم خادم مسجد شد و هنوز هم در آن مسجد خادم است...»[20]
مسجد هدایت پایگاه مبارزه مردمى انقلاب
آیتاللّه طالقانى جهت احیاى تفکر دینى، روشنگرى و بیدارى جامعه به کمک تجربیاتى که از بزرگان حوزه علمیه به دست آورده بود به طور مخفیانه در خانهها جلسات قرآن را احیا نمود و زمینه را براى برپایى جلسات بزرگتر و آشکارتر به وجود آورد. وى در زمینه احیاى جلسات تفسیر از تجربیات استادش آیتاللّه میرزا خلیل کمرهاى استفاده بسیارى برد و با همکارى ایشان در طرح موضوعات قرآن و نهجالبلاغه، جلسات فوق را پررونق و جذابتر نمود. این جلسات به صورت مخفى و پنهان تا سقوط رضاخان و تبعید او به خارج از ایران در سال 1320 ش و روى کار آمدن محمدرضا پهلوى ادامه یافت. در سالهاى بعد از شهریور 1320 و با وجود مبارزاتى که از سوى آیتاللّه کاشانى علیه استعمارگران صورت مىگرفت، خلأپایگاههاى مبارزاتى از سوى عدهاى از روحانیون از جمله آیتاللّه طالقانى احساس شد که مىبایست این پایگاهها جهت تقویت مبارزه علیه استعمارگران و رژیم شاه به وجود مىآمد. بر همین اساس پایگاهى پدید آمد که ریشه بسیارى از تشکلها و گروههاى ضداستعمارى در رژیم شاه بود. این پایگاه مسجد هدایت نام داشت که علیه رژیم شاه قدعلم کرد و مبارزین را در جهت پیشبرد اهداف مقدس و والاى اسلام تعلیم و تربیت مىکرد. آیتاللّه طالقانى از سال 1327 در مسجد هدایت مستقر شد و آموزش مبارزان را شروع کرد.[21]
به واقع باید گفت یکى از قدیمىترین کانونهاى مذهبى و انقلابى تهران مسجد هدایت است که مقر فعالیتهاى سیاسى فرهنگى مرحوم آیتاللّه طالقانى بود. این مسجد از نظر مکانى تقریبا میان کابارهها و مراکز فساد و فحشا و مشروبفروشىها و سینماهاى آن دوره بود و بیت زیر را هم در محل سر در این مسجد نصب کرده بودند:
متاع کفر و دین بىمشترى نیست
گروهى این، گروهى آن، پسندند
بدون تردید استقرار مرحوم طالقانى در مسجد هدایت و دو دهه و نیم جلسات تفسیر وى براى تربیت جوانان و مبارزان، هویت جدیدى به آن جلسات و مسجد داد. مسجد هدایت، طالقانى را از یک دهه دغدغه نقل و انتقالات مکرر جلسات تفسیر از مساجد، مدارس و منازل رهانید. از این رو طالقانى و آن مسجد طى این سالها، به گونهاى پیوند یافتند که به حق امروزه هر یک معرف دیگرى است. در این بحث رویکردهاى نوین طالقانى در تبلیغات دینى مورد بازکاوى قرار مىگیرد. این تکاپوها که از آغاز دهه بیست شروع شد، در خلال جلسات تفسیر مسجد هدایت به اوج خود رسید. همین شیوه تبلیغى جاذبه مسجد هدایت را براى دانشجویان مذهبى دوچندان ساخت.
مسجد هدایت به یمن علم و فضیلت و تقواى آیتاللّه طالقانى به ستاد مرکزى احرار تبدیل شده بود و بسیارى از یاوران انقلاب همچون رجایى و باهنر و چمران و حبیبى و شیبانى و ... از کانون گرم علمى و سیاسى او بهرهها گرفتند. آیتاللّه طالقانى با بیانى جذاب، مشربى خوش و طمأنینهاى ستودنى و علمى سرشار تمامى گروهها و شخصیتها را جذب مىکرد و بسیارى از فضلا و تحصیلکردگان از درس و بحث او فایده مىبردند. حتى اشخاص و گروههاى غیرمذهبى چپ و راست هم علاوه بر آن که دورى ایشان را موجب خسران مىدیدند، ایشان را نقطه ارتباط مجامع ملى و مذهبى و حتى غیرمذهبى مىدانستند.
در این خصوص آقاى سیاح مالکى از مغازهداران اطراف مسجد هدایت که از سالهاى بعد از شهریور 1320 در آن منطقه ساکن بوده است مىگوید:
«در یک روز براى اقامه نماز به مسجد رفته بودم. دیدم یک آقاى جوانى به نام طالقانى آمده، ایشان عینک به چشم داشت و بلندبالا بود، تعداد ما براى نماز هفت، هشت نفر بیشتر نبود. بعد در بین مردم پخش شد که آقاى طالقانى آمده و نماز مىخواند و تفسیر قرآن مىگوید.»[22]
رضاخان در سال 1313، درست زمانى که در اوج قدرت بود، نهال دانشگاه تهران را ـ در فضاى آکنده از شدت عمل و مخالفت با مذهب ـ کاشت. این کار او موجب شد تا میان تعلیم و تربیت سنتى ایران و تعالیم مدرن دانشگاهى که عمدتا ارمغان فرنگ بود، انقطاع تاریخى حاصل گردد.
در آن شرایط بسیار دشوار، حوزه نمىتوانست در این نهاد نوپا تأثیر گذارد؛ زیرا به سختى مىکوشید بقا و استقرار خود را تداوم بخشد. در آن شرایط جانفرسا و خفقانآور که سرکوب روحانیت و تعالیم اسلامى به شدت از جانب رضاشاه پیگیرى مىشد و قشر روشنفکران غربگرا در همه ارکان حکومت اعمال نظر و قدرت مىنمود، امکان نفوذ روحانیت در دانشگاه امرى نشدنى بود. پس از سقوط رضاخان و وقایع شهریور 1320، فکر نزدیکى و ارتباط بین قشر دانشجو (که عموما تمایل به نوگرایى و آموزش علوم روز داشتند و طبیعتا در معرض تأثیرات فرهنگى و عقیدتى غرب قرار مىگرفتند و این امر موجب گسیختگى آنان از فرهنگ غنى اسلامى و ملى آنها مىشد و نوعى از خود بیگانگى در آنها پدید مىآورد) با تعالیم اسلامى و معلمین و استادان این علم یعنى روحانیت در ضمیر روشن روحانیت آگاه پدید آمد.
از همین جا است که نقش امثال آیتاللّه طالقانى و استاد مطهرى و دکتر مفتح در روى آوردن از حوزه به سوى دانشگاهیان اهمیتى دوچندان مىیابد. حجتالاسلام والمسلمین هاشمى رفسنجانى در خاطراتش مخالفت آیتاللّه العظمى بروجردى (ره) را راجع به رفتن طلاب به دانشگاهها نقل مىکند و خاطرنشان مىسازد شاید تحلیل آن مرحوم، این بود که با جذب طلاب به دانشگاه، حوزه از هم مىپاشد؛ ولى خود، در ادامه تصریح مىکند که رفتن طلاب به دانشگاهها منافع زیادى داشت که نمىتوان از آن چشم پوشید.[23]
در چنین فضایى طالقانى حوزه را رها مىکند و در تهران به هدایت دانشجویان مىپردازد یکى از پیامدهاى سقوط رضاشاه ایجاد فضاى باز سیاسى بود. در این شرایط انجمنها و تشکلهاى مختلف سیاسى، مذهبى و غیره تشکیل گردید از جمله انجمن اسلامى دانشجویان تهران بود که از سوى عدهاى از دانشجویان مذهبى و به منظور مقابله با تبلیغات حزب توده تأسیس شد، به گواهى خاطرات و اسناد ارتباط فکرى طالقانى با آنان و جلسات هفتگى تفسیر ایشان مهمترین منبع تغذیه ایدئولوژیکى اعضا و طرفداران انجمن بود.
چنین به نظر مىرسد که سالهاى بعد، اهمیت چنین تکاپوهایى از سوى طالقانى مورد توجه و تقلید برخى از روحانیون نوگرا نیز قرار گرفت. دکتر مصطفى چمران یکى از شرکتکنندگان در این جلسات در خاطراتش از اهمیت آن چنین یاد مىکند:
«به راستى که آن اجتماع کوچک ]جلسه تفسیر مسجد هدایت] که با هدفى متعالى تشکیل مىشد، در طوفان حوادث سیاسى آن روزگار مانند کشتى نجات بود که ما را از خطرات فراوان انحراف به گردابهاى چپ و راست حفظ کرد.»
شهید محمدعلى رجایى دیگر شرکتکننده آن جلسات در خصوص تأثیر فکرى مرحوم طالقانى معتقد است که «بزرگترین نقش را قبل از قیام امام در حرکت جامعه، استاد طالقانى داشتند.»[24]
آیتاللّه طالقانى در آن مقطع زمانى به دلیل این که رژیم تمامى راههاى جذب نیروهاى مسلمان را کنترل مىنمود، از طریق پایگاه مسجد هدایت به تدریج با تفاسیر خود از قرآن زمینههاى مبارزه را گستردهتر نموده و با کلمات قرآن و تفاسیر آن، قیام علیه ظالم را به جوانان مىآموخت. «جلسات تفسیر آیتاللّه طالقانى بهانه بسیار خوبى بود براى جذب جوانان و نقطهنظرهاى سیاسى که درباره رژیم مطرح مىشد»... «بزرگترین نقش آیتاللّه طالقانى، تفسیر قرآن و به کار بردن الفاظ سیاسى علیه رژیم بود زیرا وى آیاتى که در جهت برخورد و مبارزه با طاغوت بود بیان نموده و براى جوانان خوب تفهیم مىکرد».[25]
آیتاللّه طالقانى که مورد تأیید علماى مبارزى همچون آیتاللّه کاشانى بود با بررسى و تحلیل مسایل جامعه و بینش ژرف و قوى خود و با استدلال به قرآن و عترت، مسجد هدایت را پایگاه روشناندیشى و ایمان و اعتقاد و مجاهدت نموده بود و به دست جوانان پرشورى که از حوزه، دانشگاه، بازار و خیابان مشتاقانه به جلسات درس تفسیر قرآنش روى مىآوردند مرز شیطانى جدایى دین و سیاست را از میان برداشت و سیاست را به مسجد برد. طالقانى مورد تأیید و حمایت قاطع مردم، سنگرش مسجد هدایت و وسیله مبارزهاش قرآن و اسلام و انتقاد سازندهاش متوجه رهبران ملى و دینى و خواستش برقرارى قسط اسلامى بود.[26]
مرحوم حجهالاسلام والمسلمین على حجتى کرمانى نیز در خصوص جلسات تفسیر قرآن آیتاللّه طالقانى مىگوید:
«شهید چمران را من از دوران مسجد هدایت مىشناختم. مسجد هدایت، در واقع ستاد مرکزى احرار بود. اغلب دانشجویان و استادان ضدرژیم، در پاى درس تفسیر آیتاللّه طالقانى در این مسجد گرد مىآمدند. از حوزه علمیه قم هم من و برادرمان آقاى خسروشاهى از اصحاب دائمى آن مسجد بودیم».[27]
برپایى جلسات بحث و تفسیر در مسجد همچنین باعث به وجود آمدن گردهمایى یا جلسات دیگرى در خارج از پایگاه مىشد. آیتاللّه طالقانى موارد و نکاتى را که جوانان و اقشار شرکتکننده در مجلس حساسیت داشتند، بسیار روشن و واضح توضیح مىداد. این نکات در برنامه و اهداف دانشجویان و جوانان در جهت مبارزه علیه رژیم نقش بسزایى داشت.
آیتاللّه طالقانى زمانى که از طرف ساواک دستگیر و روانه زندان مىشدند افراد دیگرى از جمله حجتالاسلام شهید دکتر باهنر جلسات تفسیر ایشان را ادامه مىدادند. در این خصوص مهندس على دانش منفرد مىگوید:
«یادم هست مدتى آیتاللّه طالقانى در زندان بود. شهید باهنر به همان شیوه که آیتاللّه طالقانى تفسیر قرآن مىگفتند ایشان نیز بیان مىنمود و بحثهاى زیبایى در این مورد ارائه مىداد. به نظرم مىرسد که آن موقع سوره برائت را جالب و جذاب تفسیر کرد.»[28]
در این مسجد به دعوت آیتاللّه طالقانى شخصیتهایى چون استاد مطهرى، شهید باهنر، استاد محمدتقى شریعتى و مهندس بازرگان به سخنرانى مىپرداختند و علیرغم کنترل ساواک مسایل انقلابى هم مطرح مىشد.
مأموران ساواک که گزارشهاى مفصل و مستمرى از جلسات تفسیر هفتگى قرآن طالقانى در طى قریب دو سال و نیم از 1340 تا خرداد 1342 تهیه کردهاند، تعداد جوانان و دانشجویان حاضر در جلسات مذکور را از یکصد تا پانصد نفر ذکر نمودهاند.
این تعداد جمعیت، در مراسم، جشنها، اعیاد و یا مناسبتهاى خاص دیگر افزایش مىیافت و برخى اوقات از هزار نفر نیز مىگذشت. یکى از مأمورین با فراست ساواک از جلسات تفسیر او به عنوان یک «شگرد» به منظور فعالیتهاى تبلیغى و سیاسى یاد کرده، تصریح مىکند:
«طالقانى در ابتداى سخنرانى یک آیه از قرآن را مىگیرد و مىخواند و مردم خیال مىکنند قرآن را تفسیر مىکند.»[29]
او در غالب سخنرانىهایش جوانان و دانشجویان را از ترفندها و فریبکارىهاى هیئت حاکمه برحذر مىداشت و غالبا با نیش و کنایه شاه را مورد مؤاخذه قرار مىداد. در یکى از این سخنرانىها دو مرد مستبد و الهى را با هم مقایسه مىکند و در خصوص ویژگىهاى مرد مستبد مىگوید:
«او همواره علیه آزادىهاى اجتماعى عمل مىنماید. براى آن که مردم را بفریبد ظاهرا مجلس روضهخوانى ترتیب مىدهد و در آن هم شرکت مىکند. او همیشه در سایه محافظین خود از مردم جداست و در کاخهاى مجلل خود زندگى مىکند در حالى که سنگ خدمت به مردم را به سینه خود مىزند.»[30]
این سخنان اشاره مستقیمى به شاه بود که در عصر عاشورا در کاخ گلستان مراسم عزادارى برگزار مىکرد و وعاظ دربارى در آنجا روضهخوانى مىکردند.
همین رویکرد بود که برخى را متقاعد مىکرد که از مسجد هدایت به عنوان «سیاسىترین مسجد نسل ما»[31] یاد کنند. ایشان براى تبرئه خود از عواقب این سخنان در بازجویىها، در یکى از این سخنرانىها با تصریح به این که «اساس اسلام بر پایه سیاست و هدایت و ارشاد بشر پایهگذارى شده» خاطرنشان مىسازد «من اگر روى منبر حرفهایى مىزنم دولت و هیأت حاکمه نباید به خودشان بگیرند.»
سپس یک نکته گزیده تاریخى را نقل مىکند که سیدى در زمان رضاشاه در کرمانشاه به منبر رفته بود. روزى او را شهربانى احضار مىکند که تو به شاه توهین کردهاى، هر چه او قسم مىخورد که چنین نیست قبول نمىکنند. مىگویند: مگر تو راجع به ظالمان حرف نزدى؟ سید مىگوید ظالم چه ربطى به شاه دارد. سپس او را چند سیلى زده و از شهربانى بیرون مىاندازند.[32]
در خصوص توفیق او در جذب جوانان در خاطرات و اسناد مطالب متعددى آمده است. برخى جامعیت و تفسیر چندبعدى او را ملاک مىدانند. بعضى طرح مسائل روز را، جمعى یکى بودن حرف و عمل طالقانى را، عدهاى نوگرایى او و گروهى نیز از سحر سخنان بلیغ او و همچنین از سعه صدر و میدان دادنش به جوانان سخن گفتهاند.[33]
حکومت پهلوى با کنترل و مراقبت چندجانبه خود نتوانست مانع کارایى مسجد گردد. لذا مسجد در نقش بازیافته خود ظهور کرد و به پایگاه انقلاب و مرکز نشر تعالیم اسلامى مبدل شد. مسجد به محل وحدت نیروهاى انقلابى تبدیل شد و سوءاستفاده و تفرقهافکنى دشمن، دیگر مجال حضور نیافت. در دوران انقلاب در سالهاى 1356 ـ 1357، روحانیون از مساجد براى سازماندهى و هدایت مبارزه مردم بهره مىبردند و با تقسیم مناطق و پایگاه قرار دادن هر مسجد در آن منطقه، حرکات نهضت را هماهنگ مىکردند.
مسجد هدایت مرکز اطلاعرسانى
مسجد به سبب آن که خاستگاه توحید و نفى شرک و باطل است، جایگاه نداى حق و دادخواهى مظلوم نیز به حساب مىآید، مسجد همواره مهد قیام و اعتراض بوده و مردم نیز برحسب مقتضیات و شرایط جامعه از این مکان مقدس الهام گرفتهاند. تبادل اطلاعات و جلسهها و مشاوره میان مبارزان نیز در مساجد انجام مىپذیرفت، زیرا پخش اعلامیه در اغلب مساجد ایران سهلتر و سریعتر صورت مىگرفت. البته این شیوه برقرارى ارتباط از راه پخش خبر و تجمع مسلمانان، از سالهاى قبل نیز سابقه داشت. در دوران نهضت امام نیز این نحوه اطلاعرسانى و پخش اعلامیه در مساجد صورت مىگرفت. به دنبال بروز هر واقعهاى که مسبب آن رژیم بود و به نحوى از انحا تعرضى به اسلام و منافع کشور داشت، با اعتراض مردم و علما و حضرت امام شروع و از طریق پخش اعلامیه در مجامع مذهبى خصوصا مساجد، همهگیر مىشد و بدین ترتیب اخبار جریانها و حوادث به مردم انتقال مىیافت. در طول نهضت امام خمینى (ره) مسجد این نقش خود را به خوبى ایفا کرد.
مسجد هدایت نیز که از پایگاههاى فعال در دوران مبارزات و مؤثر در پیروزى انقلاب بود نیز در این زمینه نقش فعالى را ایفا کرد. زمانى که عدهاى از سرمایهداران آمریکایى و در رأس آنان راکفلر بزرگترین سرمایهدار آمریکایى، به منظور عقد قرارداد بازرگانى و اخذ امتیازات به ایران وارد شده بودند اعلامیه اعتراضآمیزى بر روى درِ مسجد هدایت نصب و نسبت به این قرارداد اعتراض شده بود. این اعلامیه براى هوشیارى و آگاهى مردم از متن قرارداد و دعوت از مردم براى اعتراض به آن بود. همچنین در این مسجد پیامهاى امام خمینى در قالب جزواتى تهیه و تکثیر و در میان مردم و بازاریان منتشر مىشد.[34]
مهمترین جلسات مسجد هدایت معمولاً شبهاى جمعه برگزار مىشد. دلیل آن این بود که تمامى افرادى که در جلسات شرکت مىکردند جوانان و دانشجویان و اقشار مختلف بودند و از تمامى نقاط شهر به این مکان مىآمدند. ازدحام جمعیت در این جلسات به قدرى بود که افراد در خیابان و کوچه مىنشستند و به مسایل مطرح شده که از بلندگو پخش مىشد، گوش مىدادند. یکى از خصوصیات این مراسم، دوست و آشنا شدن شرکتکنندگان با هم بود. بعضى افراد دوستانشان را از راههاى دور جهت شرکت در این جلسات دعوت مىکردند. شهید محمدعلى رجایى در اسناد و بازجویىهایى که ساواک از ایشان نموده است مىنویسد:
«شبهاى جمعه به این مسجد مىرفتیم و در جلسات سخنرانى و تفسیر آقاى طالقانى شرکت مىکردیم.»[35]
شهید محمدعلى رجایى هر شب به جلسات تفسیر قرآن آیتاللّه طالقانى در مسجد هدایت مىرفت و تمام آیاتى که در آنجا تفسیر مىشد گرفته و حفظ مىکرد و مىکوشید تا بدان عمل کند و بارها به دوستانش گفته بود که اگر ما حداقل هفتهاى یک آیه از قرآن بخوانیم و به آن عمل کنیم زندگى خوبى خواهیم داشت و خود او نیز این کار را مىکرد.[36]
همانگونه که پیش از این ذکر شد با حضور جوانان و دانشجویان، مراسم تفسیر شبهاى جمعه شور و هیجان خاصى به خود گرفت و در نهایت جلسات رنگ و بوى سیاسى مىیافت. یکى از دانشجویان شرکتکننده در آن مراسم مىگوید:
«کمکم با چهرههاى مذهبى و دانشجویان مسلمان همه دانشکدهها اعم از کشاورزى، دانشسراى عالى، دانشکدههاى علوم پزشکى، دندانپزشکى، شبهاى جمعه در مسجد هدایت آشنا مىشدیم. بعد از این که تفسیر ایشان [آیتاللّه طالقانى] تمام مىشد شاید تا یک ساعت بعد از آن همه مىنشستند و با هم صحبتهاى سیاسى مىکردند. عدهاى هم دور مرحوم طالقانى جمع مىشدند و سؤالهاى خاصى مىکردند».[37]
در این پایگاه و کانون تبلیغ اسلام و فعالیتهاى ضدرژیم افراد مختلف و با خصائل فکرى و اخلاقى و کردارى متفاوتى شرکت مىکردند. هدایتگر این پایگاه فردى بود که خود را از دیگران جدا و برتر نمىدانست و افراد و گروهها را در آن مقطع زمانى به یک چشم مىنگریست و با برخوردهاى سازنده و الگودهى به آنان، دین را که براى حفظ و نگهدارى آن زحمات زیادى کشیده بود توسعه و رواج مىداد. وجود آیتاللّه طالقانى در پایگاه مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوى، مایه دلگرمى و افزایش روحیه اقشار مختلف شرکتکننده و نیز جذب جوانها در این مکان شده بود.
مسجد هدایت و نقش آن در حمایت از مردم
یکى از کارکردهاى مهم مساجد در طول تاریخ معاصر ایران، نقش خیریه و خدمترسانى آن به مردم مىباشد. از آنجا که مساجد از همان آغاز، مکانى براى عبادت و تلطیف روحیه مردم بوده است و در چنین اجتماعى، طبقات مختلف مردم به دور از هرگونه تشخص و امتیاز مادى و طبقاتى شرکت مىکنند، روحیه تعاون و همبستگى در آنجا تقویت مىگردد. آنها پس از انجام امور روزمره مادى و دنیوى خود، براى لحظاتى به خانه خدا مىآیند و پیشانى بر آستان دوست مىسایند، از مشکلات هم خبردار مىشوند و به یارى و کمک هم برمىخیزند.
هر چند در برهههایى از تاریخ گذشته، حکومتها تلاش نمودهاند تا از کارکرد سیاسى مساجد بکاهند و آن را به محیطى خنثى تبدیل کنند که فقط مردم باتوجه به جنبههاى عبادى مسجد، به آخرت، بدون توجه به دنیا فکر کنند، اما حکومتها، هیچگاه نتوانستهاند از مساعدت و همبستگى مردم در مبارزه با حوادث روزمره و امور خیریه، ممانعتى به عمل آورند و شاید حساسیتى نیز در این امر نشان نمىدادهاند. اما هرگاه مشاهده مىنمودند چنین اجتماعاتى در مساجد، همبستگى مردم را چنان ارتقا مىدهد که ممکن است قابلیت و توانایى رژیم را در یارى به مردم و حل مشکلات آنان، به زیر سؤال ببرد و به تبع آن، مشروعیت مردمى رژیم، خدشهدار گردد. کارگزاران حکومت با همان حساسیت امنیتى که نسبت به فعالیت سیاسى در مساجد نشان مىدادهاند، در این خصوص نیز به شدت، واکنش نشان مىدادند. مسجد هدایت نیز در طول دوران امامت جماعت آیتاللّه طالقانى، از چنین کارکرد ویژهاى برخوردار بوده است. علاوه بر روشنگرىهاى اجتماعى که از سوى طالقانى و دیگر سخنرانان مسجد هدایت صورت مىگرفت، در هنگام پیدایش نیازهاى مالى و درمانى افراد و حوادث و مصیبتهاى اجتماعى، مسجد هدایت یکى از کانونهاى مهم کمکرسانى به مردم بوده است.
محمدجواد رجاییان درباره کارکرد خیریه مسجد هدایت مىگوید:
«افرادى که به مسجد هدایت مىآمدند، از پزشکها و افراد بازار، خیلى بودند. آقاى طالقانى و مسجد هدایت همیشه در رابطه با مسایل درمانى و نیازهاى مالى و فکرى افراد جوابگو بود[ند]. همین گروهى که دوروبر آقاى طالقانى بودند، همه چیز داشتند. از گروه پزشکى گرفته تا بیمارستانها و مؤسسات خیریه.
افرادى که وام مىخواستند، این افراد را معرفى مىکردند و وام مىگرفتند. افرادى همواره به آقاى طالقانى ارادت بسیارى داشتند، با این وجود ایشان در طول زندگى هیچگاه پولى را به عنوان سهم از کسى نگرفت، تمام این پولهایى که به ایشان مىدادند، همه این پولها را از این طریق به نیازمندان مىرساندند. یک بخش مهمى از کارهاى مربوط به مسجد هدایت و آیتاللّه طالقانى را آقاى صادق و آقاى حاج ابراهیم انجام مىدادند. در مورد پزشکى، دوربر آقاى طالقانى در مسجد، پزشک و امکانات بود. یا حتى براى کارگرى، من یادم است افرادى مىآمدند. یادم است دوستى داشتیم دانشجو بود که در رابطه با کار تدریس معرفى شد. اما تشکیلات منسجمى نبود که بخش کاریابى یا بخش پزشکى و مالىاش مشخص باشد؛ ولى گروهى که آنجا بودند، وقتى که دردمند و نیازمندى مراجعه مىکرد، چه در زمینه درمانى، چه مالى، کمکش مىکردند.»
در مواقع رخداد سیل و زلزله، اقشار و طبقات مختلف مردم، در مسجد هدایت سازماندهى مىشدند. و پس از جمعآورى اعانات و کمکهاى نقدى و غیرنقدى، مستقیما به محل حادثه مىشتافتند و با کمک به آسیبدیدگان و بازماندگان حوادث، و کارهاى عمرانى، همکارى و همیارى وصفناپذیر خود را به اثبات مىرساندند.
در یازدهم شهریور ماه 1341، زلزله بسیار شدیدى در منطقه بوئینزهراى قزوین به وقوع پیوست که در صد سال اخیر در نوع خود بىسابقه بود. در اثر این زلزله، متجاوز از بیست هزار نفر کشته شدند و صد و پنج دهکده با خاک یکسان شد. این زلزله در سرزمینى به وسعت چهل هزار کیلومتر واقع گردیده بود. به مناسبت زلزله بوئینزهرا از سوى دولت عزاى ملى اعلام شد و شیروخورشید سرخ براى این فاجعه، از دنیا کمک خواست. اقشار و طبقات مختلف مردم براى کمک به زلزلهزدگان بسیج شدند و سیل اتومبیل، کامیون، اتوبوس، مملو از مواد غذایى و پوشاک براى کمک به زلزلهزدگان از تمام شهرها سرازیر شد. در پى وقوع زلزله بوئینزهرا، آیتاللّه طالقانى در اجتماع مردم در مسجد هدایت ضمن تفسیر آیاتى از قرآن مجید، از مردم خواست در عزا و شادى، شریک هم باشند و باتوجه به زلزله بوئینزهرا به دستورات قرآن عمل کرده و به فکر همنوعان خود باشند. سپس در مسجد اعلام شد هرکس قصد کمک به زلزلهزدگان را دارد براى تحویل اشیاى مورد احتیاج زلزلهزدگان، آن را به مسجد بیاورد.[38]
ساواک طى گزارشى درباره اجتماع دانشجویان دانشگاه تهران و دانشسراى عالى در مسجد هدایت براى کمک به زلزلهزدگان، چنین آورده است:
«طبق اطلاع واصله از ساعت 30 / 18 روز 26 / 7 / 41 عدهاى از دانشجویان دانشگاه تهران و دانشسراى عالى در مسجد هدایت واقع در خیابان اسلامبول اجتماع و پس از گزاردن نماز به کتابخانه مسجد رفته و در مورد کمک به ساختمان منازل زلزلهزدگان با یکدیگر صحبت کرده و قرار شد، عدهاى از دانشجویان که داراى صنعتى مىباشند بعدازظهر دوشنبه 28 / 7 / 41 جهت کمک و تشریک مساعى به مناطق زلزلهزده عزیمت نمایند و همچنین اظهار گردیده که تاکنون نقشهبردارى 18 دستگاه ساختمان که هر دستگاه شامل 2 اتاق و یک انبارى و یک آبریز است و پایههاى آن از بتن و سقف آن از آهن باشد به وسیله نهضت آزادى ایران تهیه شده و مشغول ساختمان آن هستند. ضمنا اعلامیهاى از طرف جمعیت نهضت آزادى ایران به درب مسجد نصب شده و ضمن آن از مردم تقاضاى کمک و مساعدت جهت ساختمان منازل زلزلهزدگان گردیده که هرکس مبلغ یکصد ریال با دریافت قبض رسید چاپى بپردازد و محل فروش قبوض مزبور، کتابخانه مسجد تعیین گردیده است. کتاب «اسلام جوان» تألیف آقاى مهندس بازرگان نیز در بین مجتمعین به فروش رسیده است».
سیدمهدى طالقانى یکى از پسران آیتاللّه طالقانى درباره چگونگى بازسازى روستاى حسینآباد قزوین مىگوید:
«... گروهى از دوستان آقا جمع شدند و قرار شد بازسازى یکى از روستاهاى قزوین به اسم حسینآباد را کلاً در اختیار بگیرند. فکر مىکنم ظرف یک سال، آن روستا بازسازى شد. براى افتتاح آن هم سرهنگ سطوتى و دکتر سحابى رفتند که عکس آن هم هست. یادم هست بعد از زلزله، مرحوم تختى راه افتاد توى خیابانها، ما سرکوچهمان توى امیریه ایستاده بودیم که دیدیم که مرحوم تختى دارد مىآید و چند کامیون هم پشت سرش مىآیند و مردم پشت سر او راه افتادهاند و هر کسى هر چه دارد مىریزد توى کامیونها»
در تاریخ نهم شهریور 1347 زلزله شدیدى به قدرت 8 / 7 ریشتر، شرق خراسان را لرزاند. تلفات زلزله، بسیار وحشتناک و بىسابقه اعلام شد. جمعیت شیروخورشید اعلام کرد در اثر این زلزله ده هزار نفر جان خود را از دست دادند و 500 شهر و دهکده و کلاته ویران گردید. جلسه بحث و تفسیر هفتگى مسجد هدایت چند روز پس از وقوع زلزله با حضور عده زیادى از اقشار مختلف جامعه تشکیل شد. در این جلسه، پس از نماز جماعت توسط آیتاللّه طالقانى، دکتر باهنر سخنرانى خود را پیرامون زلزله خراسان و نحوه بروز حوادث و وظایف مردم را در این مواقع آغاز کرد. ایشان در این جلسه اظهار داشت:
«عدهاى بروز حوادث طبیعت را ناشى از گمراهى مردم و یا غضب خداوند مىدانند؛ ولى هیچگاه خداوند غضبى با کسى ندارد و ممکن است این امتحانى از سوى خداوند باشد و مىخواهد در مواقع بحرانى، روحیه تعاون و کمک به هم را به مردم تقسیم نماید. نظیر این مصائب در همه جاى جهان ممکن است اتفاق بیفتد. وظیفه انسان است که به کمک و یارى همنوعان خود بشتابد. جامعهاى که اتحاد و اتفاق را در مراحل مختلف زندگى رعایت کند، هیچگاه دچار انحطاط و هرج و مرج نخواهد شد. کسانى که خودخواه بوده و در غم دیگران خود را سهیم نمىدانند، مىتوان گفت که فاقد ایمان به خدا هستند.»
پس از این اظهارات، در پایان جلسه مقدارى قبض اعانه کمک به زلزلهزدگان توسط حاضران خریدارى گردید. این قبضها مورد تأیید آیتاللّه طالقانى و مهندس بازرگان قرار گرفته بود. مقرر شد مبالغ جمعآورى شده از حاصل فروش قبضهاى اعانه به مصرف ساختن خانه براى زلزلهزدگان برسد. مطابق گزارش منبع ساواک:
«گوشهاى از مسجد، مهدى خمسهاى (خمسى)، مرتضى بیوک افشارى، مصطفى صادقى و احمد فراهانى، تجمع و در مورد کمکهایى که مرتب از داخل ایران و از کشورهاى جهان به آسیبدیدگان مىشود، بحث مىنمودند و اظهارعقیده مىکردند که معلوم نیست این همه کمک به کجا مىرسد. به غیر از کمکهاى مردم که البسه و اجناس بوده و به آسیبدیدگان داده خواهد شد، نمىتوان گفت که تمام پولها به حسابهاى چه افرادى واریز خواهد شد و شاید کسر بودجههاى زیادى را که هر سال به هم پیوند کردهاند، تأمین و خرج جشن 2500 ساله شاهنشاهى، از این کمکها تأمین مىنمایند. به طورى که دکتر جواد باهنر روى منبر در این مکان، ضمن سخنرانى و سپاس [از] اظهار همدردى مردم و دادن همه نوع کمک به آنها گفت با کمال تأسف باید بگویم و مردم ایران بدانند در گفتارهاى رادیو و روزنامهها، نام این همه ثروتمند، کمپانىها، شرکتها، کارخانجات، صاحبان کاخهاى آسمانخراش، متنفذین برده نشده. آیا اینها نباید احساس داشته باشند و کمک کنند؟ کسى نباید یقه اینها را بگیرد که چرا شما کمک نمىکنید؟ مصطفى صادقى سپس گفت این است که تمام مردم به صحت عمل در خرج وجوهات جمعآورى شده توسط دستگاه، بدبین هستند. تعدادى تراکت مربوط به آیتاللّه میلانى در مسجد هدایت گذارده شده بود که افراد از آنها برمىداشتند. خلیل شالچى و قاضى طباطبایى در جواب این که علما و مراجعى که وجوهاتى جمعآورى کردهاند آن را تحویل مقامات مىدهند یا خیر، اظهار داشتند شاید تمام وجوهات، به نظر چند تن از مراجع برسد و آنها را جمعآورى و تحت یک برنامه صحیح، اقدام به خانهسازى نمایند. اعانات جمعآورى شده در تهران و قم به مرعشى نجفى، شریعتمدارى، گلپایگانى تحویل داده خواهد شد که تحت نظارت خود آنها ساخته خواهد شد.»
پس از جمعآورى کمکهایى که اقشار مختلف مردم براى زلزلهزدگان به مسجد هدایت آورده بودند، یکصد تیم به سرپرستى دکتر محمدجواد باهنر و جلالالدین فارسى به خراسان عزیمت کردند تا از مناطق
زلزلهزده بازدید کرده و کمکها را در اختیار زلزلهزدگان خراسانى قرار دهند.[39]
موضع مسجد هدایت در قبال موضوع فلسطین
در جلسات مسجد هدایت علاوه بر مطرح شدن مسایل سیاسى روز کشور به مسایل سیاسى جهان و به ویژه دنیاى اسلام نیز توجه مىشد. وقتى که در سال 1348 در رسانهها خبر به آتش کشیده شدن مسجدالاقصى منتشر شد، در مسجد هدایت به این موضوع پرداخته شد و حسین هاشمى در این باره سخنرانى نمود. او در روز سىام مرداد 1348 پس از نماز جماعت که توسط سیدابراهیم موسوى برگزار شد. در این موضوع به صحبت پرداخت و در بخشى از سخنان خود اظهار نمود:
«در روزنامه کیهان نوشته شده که مسجد اقصى را آتش زدهاند بنىاسرائیلىها آن را آتش زدند و چشم مسلمانان روشن. آنقدر اینها را بزرگ کردند تا آن که به اسلام اهانتهاى بزرگى مىکنند.»[40]
آیتاللّه طالقانى نیز در جلسه هفتگى 20 / 6 / 48 براى پردهبردارى از چهره اسرائیل به موضوع یهود و اسرائیل پرداخته و درباره اسرائیل گفت:
«اسرائیل تمام خانههاى جهان را از آن خود مىداند و هر فرد دیگرى را مرتجع بر خاک و آب کره ارض مىشناسد و به هر ترتیبى است مىخواهد در این کار موفقیت حاصل نماید. حال به حیله و تزویر، ساختن داروى تقلبى و یا ساختن اشیاء نفیسه باشد یا متوسل شدن به زور قلدرى. در هر صورت شیوه یهود و قوم بنىاسرائیل این بوده و این روش در خون آنها عجین شده است.»[41]
آیتاللّه طالقانى در اقدامى شجاعانه فطریه را براى کمک به مردم فلسطین اختصاص داد. طالقانى در روز عید فطر سال 1349 پس از قرائت نماز عید فطر پیشنهاد داد:
«هرکس مىخواهد به مسلمانان فلسطین و سیلزدگان پاکستان کمک کند اقدام نماید، لذا دو کسیه جمعآورى پول تهیه و افراد حاضر در مسجد شروع به پرداخت پول نمودند و در نتیجه مبلغ شانزده هزار و پانصد تومان براى فلسطینىها و مبلغ یک هزار و ششصد تومان براى سیلزدگان پاکستان جمعآورى شد...»[42]
در جلسات بحث و تفسیر هفتگى مسجد هدایت بسیار به موضوع فلسطین و حمایت از مسلمانان فلسطینى پرداخته مىشد به طورى که مىتوان مسجد هدایت را یکى از پایگاههاى فلسطین دانست. در این مسجد به انحاى مختلف در این راستا اقدام مىشد. موضوع فلسطین آن قدر اهمیت داشت که وقتى یک دانشجو شعرى را که درباره فلسطین سروده بود در مسجد قرائت نمود آیتاللّه طالقانى و دیگر علما برخاسته و صورت وى را بوسیدند. این دانشجو در نظر داشت که این شعر را چندى قبل در مسجد الجواد قرائت نماید ولى از آن جلوگیرى شده بود. قرار شد سروده این دانشجو که به گفته حاضران «محرک و مجاهدانه و پیوند ده جبهه مسلمین بود» منتشر و بین افراد حاضر در مسجد توزیع شود.[43]
محمدصادق طباطبایى از جمله کسانى بود که فطریههاى نمازگزاران را در مسجد هدایت جمعآورى مىکرد. وى در این باره چنین مىگوید:
«از جمله افرادى که فطریه جمع کردند، بنده بودم. فطریهها را جمع کردیم. رقم آن چقدر بود خاطرم نیست، رقم قابل توجهى شد که بلافاصله بعد از مسجد آمدیم و به سفارت مصر رفتیم که آن موقع در خیابان قوامالسلطنه بود. آنجا رفتیم و پولها را به وسیله آنها به فلسطینىها دادیم [چون] که اینجا [فلسطینىها] سفارت نداشتند. [اما ]اسرائیل آن زمان در ایران سفارت داشت.
بعد البته حساب مشترکى هم علامه طباطبایى با آیتاللّه رضا زنجانى براى کمک به فلسطینىها باز کرده بودند.»
محمد حنیفنژاد از سوى آیتاللّه طالقانى مسئولیت یافته بود تا پولهاى جمعآورى شده را به پایگاههاى فلسطینى برساند. لطفاللّه میثمى در این باره بیان مىدارد:
«یادم مىآید که در سال 49 روز عید فطر پدر طالقانى در مسجد هدایت فطریهها را براى فسلطین جمعآورى نمود و پول جمعآورى شده را به حنیفنژاد داد و من از طرف شهید حنیفنژاد مأموریت یافتم که این پولها را براى فلسطین ببرم. وقتى این پولها براى رزمندگان الفتح برده شد، مسئول برادران مجاهد در پایگاه فلسطینى گفته بود: ارزش این پولها از دلارهاى عربى خیلى بیشتر است، اگر چه مقدارش کمتر است.»
اقدام شجاعانه آیتاللّه طالقانى در جهت جلب حمایت ملت ایران از مبارزان فلسطینى و کمک به آنان، مخالفتهاى بسیارى را در میان بعضى از اقشار جامعه برانگیخت. رژیم در این میان سعى کرد تا از طریق عوامل خود به اختلافات و تفرقه دامن بزند. بعضى روحانیون مخالف اعلام نمودند که «زکات فطریه نباید از محدوده شرعى آن خارج شود و دادن فطریه به مسلمانان سنى جایز نیست.» محمدصادق طباطبایى درباره این نوع فعالیتها مىگوید:
«در همان زمان ایشان فطریه براى پرداخت به فلسطینىها در مسجد هدایت جمع مىکردند، به ایشان خیلى اهانت شد که وقتى در بلاد خود ما گرسنه هست، یعنى چى کمک به فلسطینىها. آیتاللّه طالقانى یک جهانبینى اسلامى داشتند، بسیارى از روحانیون جهانبینى شیعى داشتند و خیلى معتقد به وحدت بودند. گرچه در زمان آیتاللّه بروجردى زحمت وافرى کشیده شد که مذهب تشیع در دانشگاه مصر به وسیله شیخ محمود شلتوت به عنوان یک فقه قابل قبول مطرح شود. خیلى زحمت کشیده شد، بعد از آن اگر به همانسان پیش مىرفت، الان ما در عالم اسلام، وحدت بهترى را شاهد بودیم. براى مراسم عبدالناصر که [در مهر ماه 1349] در مسجد هدایت فاتحه گرفته شده بود، در مساجد دیگر به آیتاللّه طالقانى به عنوان ناسید خطاب کردند که چرا فاتحه گرفتى. این سید ناسید [چرا] براى فلانى فاتحه گرفته است.»
در همان زمان قلم به مزدهاى وابسته به رژیم نوشتند که «این کمکها به کجا مىرود. چرا صرف تعلیم مشتى خرابکار خائن و فرارى از وطن، توسط چریکهاى فلسطینى مىشود.» رژیم به خوبى مىدانست ریشه این حرکتهاى مردمى، در مسجد هدایت و شخص آیتاللّه طالقانى است، بنابراین تصمیم گرفتند که صبح روز عید فطر سال 50 (سومین سال این حرکت)، مسجد هدایت را به محاصره خود درآورده مانع ورود ایشان به مسجد هدایت بشوند.
او را در منزلش زندانى کردند و سرانجام پس از یک ماه به زابل تبعید کردند و تا خرداد 1352 همچنان در تبعید نگاه داشتند. با این وجود حرکتى که آیتاللّه طالقانى در مسجد هدایت آغازگر آن بودند تا سالها ادامه یافت و تاکنون نیز ادامه دارد. در حقیقت این ارتباط معنوى و مادى بین حرکتهاى اسلامى در ایران، روشنفکران دینى و جنبش مقاومت فلسطین، امتداد پىریزىها و اقدامات طالقانى در مسجد هدایت است.
زمانى که طالقانى، امام جماعت مسجد هدایت رحلت نمود، از سوى اتحادیهها و گروهها و جبهههاى مقاومت فلسطینى در گوشه و کنار جهان، پیامها و تلگرامهاى تسلیتى به ایران ارسال شد که همه پیامها و بیانیهها از تلاشهاى ایشان در راه شناساندن حقانیت انقلاب آزادىبخش فلسطین سپاسگزارى شده بود.[44]
بستن مسجد هدایت
حکومت پهلوى در اقدامى شدیدتر براى مقابله با نفوذ مساجد، درهاى برخى از مساجد را بست. این عمل نشانه اوج ضعف و ناتوانى حکومت در مقابل قدرت ایمان مردم و مبارزات اسلامى بود، زیرا هرگاه از سوى دین و مسجد ضربات شدیدترى دریافت مىکرد، شدت عمل بیشترى نشان مىداد.
رژیم پهلوى به منظور کاستن از تأثیر مساجد در فعالیتهاى سیاسى به عناوین مختلف با ایجاد خلل در امور مساجد و بستن برخى از این پایگاهها در مراسمهاى گوناگون، مىکوشید به اهداف خود دست یابد به طورى که حتى مانع برگزارى جلسات ترحیم و بزرگداشت شهدا و یا افراد دیگر مىشد. از جمله اقدامات این رژیم بستن مسجد هدایت و قراردادن «تعدادى پلیس، مقابل مسجد و حدود خیابان استانبول» (خ جمهورى) و جلوگیرى از برگزارى مراسم بزرگداشت شهادت آیتاللّه سیدمحمدرضا سعیدى در سال 1349 بود.[45]
«عدهاى از مردم جهت برگزارى ختم سعیدى که بنا به دعوت طالقانى که در روزنامه اعلام شده بود، در محل مسجد مزبور جمع شده بودند ولى درهاى مسجد بسته و تعدادى پلیس مقابل مسجد و حدود خیابان استانبول ایستاده و از ورود مردم در این مراسم جلوگیرى مىکردند و به تدریج ورود افراد و چهرههاى مختلف [مختلفى ]که از مدتها قبل در هیچ یکى از جلسات مسجد هدایت و یا جاهاى دیگر دیده نمىشدند، نمایان [مىشد] و حضور خود را اعلام مىداشتند. در بین این افراد از عناصر حزب ملت ایران افراد بازارى و جبهه ملى و بازاریان بودند و هر آن به تعداد آنها افزوده مىشد که با ورودشان در جلوى مسجد و اخطار پلیس مشغول قدم زدن در اطراف مسجد و پیادهروهاى استانبول و مخبرالدوله و حتى تا شاهآباد و میدان بهارستان ادامه داشت که مشغول قدم زدن بودند این عده به دستههاى 4 و 5 نفرى با هم در حال قدم زدن مشغول گفتگو و از اقدام پلیس و دستگاه در جهت ممانعت از برگزارى مجلس ختم سخت ناراحت بودند تا ساعت 2100 این آمدورفتها ادامه داشت و به ترتیب افراد چون ماندنشان را بىفایده مىدانستند، راه منازل خود را در پیش گرفته و با هم خداحافظى نمودند و قرار فردا شب را که از طرف جمعى از پیشنمازان مساجد، مجلس ختمى در خراسان برگزار مىشد، مىدادند و سفارش مىکردند، حتما شرکت کنید تا در صورت جلوگیرى دست به تظاهرات بزنند. آگهى مربوط به این مجلس ختم در ساعت 2000 جلوى مسجد هدایت توسط فردى بین حاضرین توزیع گردید.»[46]
رژیم مسجد هدایت و مسجد جلیلى را به عنوان پایگاه عناصر متعصب و مذهبى شناخته بود به طورى که تعهد گرفته بودند حتى در مسجد هدایت مجلس ختم هم برگزار نشود.[47]
از آنجا که در این مساجد روحانیون طرفدار امام خمینى حضور داشتند تمامى اعمال آنها، و کلیه رفتوآمدها به این مساجد تحت کنترل ساواک بود. کنترل سازمان امنیت آن قدر شدید بود که آیتاللّه طالقانى که در تبعید بودند براى فعالان مسجد پیغام دادند که احتیاط کرده و بىجهت موجبات دستگیرى خود را فراهم نکنند ولو این که مسجد هدایت هم نیایند چون فعلاً این محل مورد توجه است.[48]
رژیم همواره تدبیر مىکرد که از فعالیتهاى انقلابى مردم در این مساجد بکاهد. براى رسیدن به این مقصود، به هر دستاویزى متوسل مىشد. یکى از کارهاى آنان تخریب شخصیتهاى مورد اعتماد مردم من جمله آیتاللّه طالقانى بود. آنان یکى از روزنامههاى وقت را موظف کرده بودند مطالبى را علیه طالقانى منتشر نماید. آیتاللّه طالقانى در یکى از سخنرانىهاى خود به این موضوع چنین اشاره کرده است :
«دستهایى براى اخلال و فتنهانگیزى در کار است که چند روز قبل نیز یکى از روزنامههاى معلومالحال سرمقاله و مطالبى که حاکى از طرز تفکر نویسندهاش مىباشد و جز آن انتظارى نباید داشت بر علیه اینجانب منتشر و هر چه خواسته اهانت نموده است که با مراجعه به وى اظهار داشته شهربانى به ما دستور داده این مطالب را انتشار دهیم ما گناهى نداریم...»[49]
جلسات بحث و سخنرانى و تفسیر آیتاللّه طالقانى داراى ابعاد وسیعى بود که تمامى جهات و همه اقشارى را که در اینگونه مجالس شرکت مىکردند فرا مىگرفت. مصطفى صادقى یکى از فعالان مسجد هدایت در این باره مىگوید:
«صحبتهاى ایشان حرفهاى نو و سازگار با فطرت جوانها بود. ایشان پلى شده بود بین نسل قدیم و نسل جدید. آن موقع که بحث آزادى زنها را پیش کشیده بودند، آیتاللّه طالقانى سوره نساء را تفسیر کرده و مىگفتند که اسلام به زنها بها داده است و بدین شکل باعث تشویق افراد و خانوادهها به حجاب و مبارزه با بىبندوبارىها مىشدند. همین تفاسیر سبب شد که دستگاه رژیم شاه، جلسات ایشان را تعطیل کنند.»[50]
جلسات تفسیر قرآن از طرف دستگاه رژیم تعطیل شد. به دلیل مراقبت و کنترل شدید ساواک به بهانه این که علیه رژیم شاه صحبت مىشود؛ لیکن این مجالس با هماهنگى آیتاللّه طالقانى در خارج از مسجد در منزل بعضى از یاران و دوستان ایشان برگزار مىگردید. مهندس محمد بهفروزى در این خصوص مىگوید:
«در مسجد به خاطر این که مأموران رژیم افراد را تحت تعقیب قرار مىدادند جلسات تفسیر بعضى اوقات در چهارراه عباسى و سلسبیل، صبح جمعه برگزار مىشد که من و آقاى رجایى و آقاى ساجدى صبحها خیلى زود مىرفتیم و در جلسات آیتاللّه طالقانى شرکت مىکردیم. افراد دیگرى از جمله دکتر حسن حبیبى و چند نفر دیگر در آن جلسات صبح جمعه حضور داشتند. به دلیل حضور آیتاللّه طالقانى این جلسات برجستگى خاصى داشت که گاهى اوقات تا ساعتها طول مىکشید.»[51]
فعالیتهاى مسجد هدایت هر چند پس از تبعید آیتاللّه طالقانى در آذر سال 50 به زابل مقدارى کمرنگ شد ولى اعضاى فعال مسجد همچنان این پایگاه الهى را حفظ نموده و سعى مىکردند، این سنگر را آنچنان که بود نگه دارند.
حضور آیتاللّه سیدابوالفضل موسوى زنجانى براى اقامه نماز و سخنرانى پس از نماز وى رونقى دوباره به مسجد داد و روشنگریها و بازگویى حقیقتهایى که رژیم شاه در صدد مخفى ساختن آن داشت ادامه یافت، تا این که سرانجام با طرحى از طرف ساواک و با هماهنگى سازمان اوقاف و شخص محمدرضا پهلوى،[52] ابتدا حسینیه ارشاد و مسجدالجواد در آبان سال 51 بسته شد و در اسفند همان سال مسجد هدایت بسته شد.[53] براى مسجد الجواد (ع) متصدى به نام آقاى عطاخانى که سرهنگ بازنشسته شهربانى بود تعیین شد[54] و براى مسجد هدایت ابتدا یکى از روحانیون وابسته به سازمان اوقاف به نام مقیمى[55] و سپس فرد دیگرى به نام هادى امینى و بعد از او سبزوارى براى امام جماعت مسجد تعیین شدند. بعد از آن هر چند مسجد هدایت باز بود ولى روح مسجد را که همانا کارکردهاى وسیع فرهنگى، اجتماعى و سیاسى آن بود از آن گرفتند. اعضاى مسجد با نخواندن نماز پشت سر امامان جماعت منصوب شده از طرف رژیم، به نوعى اعتراض خود را نشان مىدادند[56] و طورى شد که امینى پس از مدتى مسجد را رها کرده و رفت و سازمان اوقاف فردى به نام سبزوارى[57] را به جاى او به امام جماعت مسجد گمارد، تا این که در 28 دى ماه سال 57 که مصادف با اربعین حسینى بود و با شدت گرفتن حرکتهاى انقلابى مردم و با حضور هزاران نفر از مردم مسلمان و مبارز تهران، نداى خوش و دلنشین آیتاللّه طالقانى در مسجد طنینانداز شد و ایشان سخنرانى پرشورى در مسجد هدایت ایراد نمودند. این جلسات تا پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 57 ادامه پیدا کرد.[58]
پینوشتها:
[1]ـ مسجد پایگاه توحید و تقوى، رزاقى، ابوالقاسم، تهران، حزب جمهورى اسلامى، 1362، ص 10 و 11
[2]ـ مجله مسجد، مقاله، علوى، سیدابراهیم، سال 1373، شماره 15، ص 47
[3]ـ مبانى فراماسونرى، گروه تحقیقات علمى ترکیه، ترجمه جعفر سعیدى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، 1376، ص 195
[4]ـ تحلیلى بر نقش سیاسى عالمان شیعى در پیدایش انقلاب اسلامى، شیخ فرشى، فرهاد، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، 1376، ص 30 تا 37
[5]ـ تاریخ شفاهى مسجد هدایت، تدوین جلیل امجدى، صفحه 32 تا 37، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول سال 1387.
[6] ـ چهار برگ سند که نامه رئیس درمانگاه هدایت به نام دکتر شکیبى و دو نامه مرحوم حاج احمد صادق به ریاست ناحیه 2 شهردارى و ریاست دادسراى ناحیه مىباشد و در آن ذکرى از درمانگاه مذکور آمده در بخش ضمائم درج گردیده است. این نامهها توسط آقاى اسماعیل کریمخانى در تاریخ 28 / 9 / 88 به این مرکز اهدا گردیده است.
[7]ـ وبگاه کتاب اول سال 1378.
[8]ـ مصاحبه نامبرده با این مرکز در تاریخ 28 / 9 / 88.
[9] ـ تاریخ رجال ایران، مهدى بامداد، جلد دوم صفحه 459، کتابفروشى زوار سال 1347.
[10]ـ همان، جلد اول صفحه 359.
[11]ـ این سند در بخش ضمائم آمده است.
[12]ـ رضاقلى خان هدایت معروف به للهباشى فرزند هادى در پانزدهم محرم سال 1215 ه ق 17 خرداد 1179 ه ش در تهران متولد شد. در جوانى در دستگاه حسینعلى میرزا فرمانفرما و حسنعلى میرزاى شجاعالسلطنه پسران فتحعلىشاه مشغول کار بوده و براى آنان گاه به گاهى شعر مىگفته است و تخلصش هدایت بود. فتحعلى شاه در سال 1245 ه ق به شیراز رفت و رضا قلىخان برایش شعرى ساخت و از طرف شاه به لقب خانى و بعد ملقب به امیرالشعراء گردید. در سال 1256 ه ق از طرف میرزا آقاسى که خویشاوندى با او داشت به محمدشاه معرفى شد و محمدشاه فرزند خود عباس میرزا ملقب به نایبالسلطنه را که فوقالعاده طرف محبت وى بود به او سپرد و رضا قلىخان از این تاریخ به للهباشى شهرت پیدا کرد. در سال 1267 ه ق میرزاتقى خان امیرکبیر او را مأمور سفارت خوارزم مىنماید و او مأموریت خود را به خوبى انجام داده و در سال 1268 ه ق هنگامى به تهران مىرسد که امیرکبیر توسط ناصرالدین شاه از صدارت برکنار گردیده بود. در سال 1268 ه ق به سمت ناظمى مدرسه دارالفنون برگزیده مىشود. در سال 1277 ه ق که مظفرالدین به مقام ولیعهدى تعیین مىگردد و در سال 1279 ه ق به آذربایجان فرستاده مىشود، رضاقلى به سمت للگى او برگزیده شده و به همراه ولیعهد به تبریز مىرود. پس از بازگشت به تهران انزواء اختیار نموده و مشغول تألیف کتاب مىگردد. وى داراى بیست تألیف در نظم و نثر است که مهمترین آنها دو جلد مجمعالفصحاء، ریاضالعارفین، فرهنگ انجمن آراى ناصرى و سه جلد آخر روضهالصفاء میرخواند است که شامل تاریخنگارى دوره صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه مىباشد. رضا قلىخان هدایت در 10 ربیعالثانى 1288 ه ق مطابق با 8 تیر ماه 1250 ه ش در تهران درگذشت و در مقبره خانوادگى در محل فعلى مسجد هدایت به خاک سپرده شد. (رک: تاریخ رجال ایران، مهدى بامداد، جلد دوم صفحه 39 تا 42، کتابفروشى زوار سال 1347 و کتاب سال کیهان سال 1342 صفحه 399 و بررسى و تحلیل زندگى سیاسى و ادبى رضا قلىخان هدایت نوشته بهناز رضایى، پایانامه دوره کارشناسى ارشد نامبرده، دانشگاه آزاد واحد شاهرود سال 1385 و از صبا تا نیما نوشته یحیى آرینپور، انتشارات زوار سال 1372)
[13]ـ على قلىخان مخبرالدوله پسر بزرگ رضا قلىخان در سال 1245 ه ق در شیراز متولد شد. در سن 20 سالگى حاکم فیروزکوه شد و پس از فوت محمدشاه به تهران بازگشت. در سال 1268 ه ق جزء صد نفر شاگردان دارالفنون درآمد و مدتى کتابدار مدرسه بود. سپس در امور تلگراف مشغول به کار شد و مأموریت سیمکشى از تهران به کرج و بعد تا زنجان و تبریز را به عهده گرفت. در سال 1286 ه ق ملقب به مخبرالدوله گردید. در سفر اول ناصرالدین شاه 1290 ه ق به اروپا جزء همراهان شاه بود. در سال 1296 ه ق با داشتن سمت وزارت تلگراف وزیر علوم نیز شد و در سال 1299 ه ق وزارت معادن نیز به مشاغل وى اضافه گردید و در سال 1314 ه ق علاوه بر این مناصب ریاست ضرابخانه و خزانه هم به آن ملحق شد و سپس مشاغل را بین پسران و نزدیکان خود تقسیم کرد. مخبرالدوله در روز جمعه پانزدهم صفر 1315 ه ق در سن 70 سالگى در تهران درگذشت و در تکیه رضاقلى خان امیرالشعراء (واقع در خیابان اسلامبول کنونى) نزدیک قبر پدرش به خاک سپرده شد. (رک: تاریخ رجال ایران، مهدى بامداد، جلد دوم صفحه 455 تا 459، کتابفروشى زوار سال 1347)
[14]ـ مرتضى قلىخان صنیعالدوله هدایت پسر دوم علىقلى خان مخبرالدوله و نواده رضاقلى خان هدایت در سال 1273 ه ق به دنیا آمد و در تهران و آلمان تحصیل کرد. در سال 1297 ه ق به همراه مهدیقلى هدایت مخبرالسلطنه از آلمان به تهران بازگشت و به خدمت دولت درآمد و در تلگرافخانه مشغول کار شد. در سال 1300 ه ق به دستور ناصرالدین شاه جهت خرید کشتى به آلمان رفت و در سال 1301 ه ق با خرید یک کشتى به مبلغ هفتاد و پنج هزار تومان به ایران بازگشت. نخستین بار کارخانه نساجى را در ایران دایر کرد و این کارخانه در 13 فروردین 1304 ه ق مورد بازدید ناصرالدین شاه قرار گرفت. در این سال شاه او را به لقب صنیعالدوله ملقب نمود. در سال 1341 ه ق ریاست ضرابخانه و خزانه را عهدهدار شد و اولین قانون بودجه کشور را تدوین کرد. از سال 1321 ه ق تا هنگام مرگ مشاغل مختلفى را عهدهدار بود و بالاخره در کابینه میرزاحسن خان مستوفىالممالک (25 شوال 1328 ه ق) وزیر دارایى بود. در تاریخ 5 صفر 1329 ه ق (بهمن ماه 1289ه ش) به دست یک نفر گرجى به نام ایوان و به اتفاق دو تن از همدستان او در سن 57 سالگى به قتل رسید و در مقبره خانوادگى در محل فعلى مسجد هدایت دفن شد. (رک: همان جلد چهارم صفحه 63 تا 69)
[15]ـ محمد قلىخان مخبرالملک متولد سال 1244 خورشیدى پسر چهارم على قلىخان مخبرالدوله پسر رضا قلى خان هدایت مورخ و مؤلف چندین کتاب. تحصیلات محمدقلى خان ابتداء در تهران و بعد در پاریس تکمیل شد. در سال 1300 هجرى قمرى که برادر بزرگش مرتضى قلیخان صنیعالدوله از طرف ناصرالدین شاه براى سفارش ساختن کشتى به اروپا رفت مخبرالملک را نیز با خود برد و در آنجا مشغول به تحصیل گردید نامبرده از اشخاص درستکار و در درستى و حسن عمل در تهران شهرت داشت. در سال 1315 قمرى پس از درگذشت پدرش مخبرالدوله هنگامى که به اتفاق برادران طبق معمول به حضور مظفرالدین شاه رسیدند از طرف شاه حسینقلى خان برادر بزرگ که مخبرالملک لقب داشت ملقب به مخبرالدوله و محمد قلیخان به لقب برادر خود به مخبرالملک ملقب گردید. نامبرده حتىالامکان داخل هیچ کار نمىشد و هیچ شغلى را قبول نمىکرد و پیش از مشروطیت شغل دولتى نداشت فقط در سال 1311 ق با برادر بزرگ خود مخبرالسلطنه در زمره پیشخدمتان ناصرالدین شاه درآمدند و بار اول که مجلس شوراى ملى در تهران تشکیل شد از طرف تجار وکیل گردید.
در سال 1327 ق رئیس ضرابخانه گردید و مکرر نامزد وزارت شد ولى باز قبول نمىکرد. بالاخره در سال 1336 ق 1296 خورشیدى در کابینه میرزا حسنخان مستوفىالممالک به وزارت مالیه منصوب گردید. مخبرالملک هدایت در آذر ماه 1329 خورشیدى در سن 85 سالگى در تهران درگذشت. و در مقبره خانوادگى در محل فعلى مسجد هدایت دفن گردید. (همان جلد سوم، صفحه 473 و 474)
[16]ـ مصطفى قلى کمال هدایت، ملقب به فهیمالدوله در سال 1259ش در تهران متولد شد. پدرش حسین قلىخان مخبرالدوله فرزند ارشد علیقلى خان مخبرالدوله است که در استبداد صغیر از وزراى محمدعلیشاه بود. مصطفى قلى کمال هدایت پس از رسیدن به سن رشد، تحصیلات مقدماتى را نزد معلمین خصوصى آغاز کرد و بعد در مدرسه دارالفنون آن را تکمیل نمود و براى ادامه تحصیل به اتفاق برادرش حسنعلىخان کمال هدایت نصرالملک عازم پاریس شد و در مدرسه علوم سیاسى و حقوق ثبت نام نموده و دوره مزبور را به پایان رسانید و در سال 1320 ه ق با سمت آتاشه در سفارت ایران در پاریس اشتغال ورزید. بعد از صدور فرمان مشروطیت به ایران بازگشت و از طرف نمایندگان مجلس به نمایندگى دوره اول انتخاب گردید.
فهیمالدوله در مجلس باقى نماند و وارد کارهاى اجرایى شد. مدتى ریاست اداره مرکزى وزارت داخله را عهدهدار بود و بعد ریاست کابینه وزارت داخله را عهدهدار بود و بعد ریاست کابینه وزارت داخله را به عهده گرفت و در سال 1334 ه ق به وزارت خارجه منتقل شد. چندى ریاست اداره عثمانى با او بود و بعد به ریاست تشریفات وزارت امورخارجه منصوب گردید و مدتى هم معاون وزارت امورخارجه بود.
در نیمه دوم سال 1299 که فتحاله خان سپهدار اعظم رشتى به رئیسالوزرایى منصوب شد، در 22 آذر ماه 1299 مصطفى قلىخان فهیمالدوله را به کفالت وزارت امورخارجه برگزید. فهیمالدوله در 17 دى ماه همان سال از کفالت وزارت امورخارجه کنارهگیرى کرد.
وى در 1302 شمسى در کابینه میرزاحسین خان مشیرالدوله به سمت وزیر پست و تلگراف معرفى شد و در سال 1303 شمسى با سمت وزیرمختار دولت ایران در برن، عازم کشور سوئیس گردید و مجموعا سه سال در این سمت انجام وظیفه کرد. پس از بازگشت از مأموریت سوئیس، کار مهمى به او ارجاع نشد تا این که در جشن هزاره فردوسى که با شرکت مستشرقین و بزرگان علم و ادب دنیا در 1313 برگزار شد، مصطفى قلىخان کمال هدایت میهماندارى و تشریفات جشن را عهدهدار بود و به خوبى از عهده انجام این مهم برآمد و رضاشاه از او تقدیر نمود.
بعد از شهریور 1320 به استاندارى اصفهان منصوب شد و مشکلات موجود ناشى از اشغال ایران و قحطى و کمبود مواد غذایى را نتوانست تأمین کند. در نتیجه از طرف دولت از شغل مزبور منفصل و به استاندارى کرمانشاهان برگزیده شد و در این کار هم توفیقى پیدا نکرد، تا سرانجام در 1328 در تهران درگذشت.
لقب فهیمالدوله در سال 1320 ه ق که او در سفارت ایران در پاریس مشغول خدمت بود بنا به استدعاى مخبرالدوله، پدرش، از طرف مظفرالدین شاه به وى اعطا گردید. (زندگىنامه و شرح حال وزراى امورخارجه، دکتر باقر عاقلى، دفتر مطالعات سیاسى و بینالمللى صفحه 201 تا 204 چاپ اول سال 1379)
[17]ـ حسنعلى کمال هدایت نصرالملک پسر حسین قلیخان مخبرالدوله، پس از مدتى تحصیل در رشته حقوق در فرانسه چندگاهى در سفارت ایران در پاریس در اوقاتى که نظر آقا یمینالسلطنه سفیر بود به سمت نیابت سفارت تعیین گردید پس از بازگشت به ایران وارد خدمت وزارتخارجه شد و در دوره اول مجلس شوراى ملى از طرف طبقه اعیان به سمت وکالت مجلس انتخاب و در دوره دوم نیز از طرف خود مجلس به نمایندگى منتخب گردید ولى قبل از اتمام دوره دوم به اروپا مسافرت نمود. در سال 1332ه ق. به لقب نصرالملکى ملقب و به ریاست دفتر نخستوزیرى منصوب شد. در سال 1333 ه ق در کابینه حسن پیرنیا مشیرالدوله وزیر پست و تلگراف و بعد وزیر فوائد عامه شد. در سال 1335 ه ق در کابینه علاءالسلطنه دوباره به سمت وزارت پست و تلگراف انتخاب گردید. در 1336 ه ق. نیز در همان کابینه به وزارت دادگسترى منصوب شد و در همین سال در کابینههاى مستوفىالممالک و صمصامالسلطنه وزیر دادگسترى بود و بعد در کابینه صمصامالسلطنه تغییر سمت داده وزیر پست و تلگراف شد. در سال 1338 ه ق 1299 خ در کابینه وثوقالدوله معروف به کابینه قرار داد وزیر دادگسترى و در کابینه فتحاله اکبر سپهدار اعظم در سال 1299 خ. ابتداء وزیر مشاور و بعد وزیر فوائد عامه و تجارت بود و در سال 1301 خ. در کابینه مستوفىالممالک وزیر دارایى و در سال 1307 خ سمت وزیر مختارى ایران را در عراق داشته است. نصرالملک در سال 1251 خ. (1289 ه ق) متولد و در اسفند ماه 1335 خ. در سن 84 سالگى در تهران درگذشت و در مقبره خانوادگى در خیابان اسلامبول به خاک سپرده شد. (شرح حال رجال ایران، مهدى بامداد، جلد اول صفحه 358 و 359 کتابفروشى زوار سال 1347)
[18]ـ تاریخ شفاهى مسجد هدایت، صفحه 38.
[19]ـ سند شماره 2366 مورخ 8 / 6 / 40 و پاورقى شماره 2 آن در همین مورد است.
[20] ـ مصاحبه آقاى اسماعیل کریمخانى با این مرکز در تاریخ 28 / 9 / 88
[21]ـ ماهنامه زمانه، ش 22، تیرماه 1383، ص 48.
[22]ـ همان، ص 48 و 49
[23]ـ دوران مبارزه، خاطرات هاشمى رفسنجانى، اکبر، زیرنظر محسن هاشمى، تهران، نشر معارف انقلاب، سال 1376، ص 107 و 108
[24]ـ راهى که نرفتهایم، مجموعه مقالات برگزیده از 20 سال نشریه پیام هاجر درباره آیتاللّه سیدمحمود طالقانى به کوشش مهدى غنى، تهران، مجتمع فرهنگى آیتاللّه طالقانى، 1379، خاطرات شهید رجایى و شهید چمران، ص 22 و 23
[25]ـ ماهنامه زمانه، همان، ص 49
[26]ـ طالقانى در آیینه گفتار و کردار، نهضت آزادى ایران، تهران، 1362، ص 8 ـ 9
[27]ـ حکایتهایى از زندگى آیتاللّه طالقانى، لامعى، شعبانعلى، انتشارات قلم، تهران، سال 1376، ص 199
[28]ـ ماهنامه زمانه، همان، ص 51
[29]ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتاللّه سیدمحمود طالقانى بازوى تواناى اسلام، جلد اول مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، سال 1381، ص 184
[30]ـ ماهنامه زمانه، ص 253 ـ 254
[31]ـ راهى که نرفتهایم، همان، دکتر ناصرالدین صاحب زمانى، ص 11 ـ 69
[32]ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتاللّه سیدمحمود طالقانى بازوى تواناى اسلام، جلد اول صفحه 202 و 203 مرکز بررسى اسناد تاریخى سال 1381.
[33]ـ راهى که نرفتهایم، همان، ص 32، 55، 65، 138، 328
[34]ـ رونوشت گزارش خبر شماره 8684 / 20 ه 2 ـ 3 / 3 / 49
[35]ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید محمدعلى رجایى، مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، تهران، سال 1378
[36]ـ یادنامه شهید محمدعلى رجایى، به اهتمام شجاعالدین میرطاووسى، ج 1 و نهضت زنان مسلمان، تهران سال 1361، ص 13
[37]ـ راهى که نرفتهایم، همان، ص 137
[38]ـ سند شماره 2610 ـ 31 / 6 / 41
[39]ـ تاریخ شفاهى مسجد هدایت، تدوین جلیل امجدى، صفحه 209 تا 215، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول سال 1387.
[40]ـ سند شماره 30001 / 20 ه 2، 4 / 6 / 48
[41]ـ سند شماره 30241 / 20 ه 2، 24 / 6 / 48
[42]ـ سند شماره 5236 / 316 ـ 13 / 12 / 49
[43]ـ سند شماره 8458 / 20 ه 2، 22 / 4 / 49
[44]ـ تاریخ شفاهى مسجد هدایت، تدوین جلیل امجدى، صفحه 136 تا 139، مرکز اسناد انقلاب اسلامى چاپ اول سال 1378.
[45]ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید محمدرضا سعیدى، مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات، تهران 1376، ص 521 ـ 523
[46]ـ گزارش شماره 9270 / 20 ه 2، 2 / 4 / 1349
[47]ـ گزارش شماره 14495 / 20 20 ه 12، 27 / 6 / 51
[48]ـ گزارش 14351 / 20 ه 12، 20 / 6 / 51
[49]ـ گزارش شماره 404 / 20 ه، 25 / 1 / 47
[50]ـ ماهنامه زمانه، همان، ص 51
[51]ـ همان، ص 52
[52]ـ سند مورخ 13 / 9 / 51 با عنوان: درباره حسینه ارشاد
[53]ـ سند شماره 19202 / 20 ه 12 ـ 3 / 12 / 51
[54]سند شماره 77008 / 20 ه 12 ـ 10 / 2 / 52
[55]سند شماره 77008 / 20 ه 12 ـ 10 / 2 / 52
[56]سند شماره 38412 / 20 ه ـ 12 ـ 9 / 5 / 52 و تاریخ شفاهى مسجد هدایت، تدوین جلیل امجدى، صفحه 193.
[57] سند شماره 8342 / 20 ه 12 ـ 14 / 9 / 52
[58]7ـ آخرین سند کتاب حاضر و پاورقى آن