مقدمه - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک/ استان چهارمحال و بختیاری

 در اجرای اوامر تیمسار ریاست ساواک مطالعات و بررسی خود را در مورد منطقه چهارمحال و بختیاری که ساواک بایستی در آنجا تشکیل گردد. به شرح زیر به عرض می‌رسد.

منطقه‌ی چهارمحال و بختیاری که از دو قسمت مجزا تشکیل شده، چهارمحال و بختیاری به وسیله‌ی یک رشته ارتفاع مرتفع که دنباله همان ارتفاعات زاگرس است از یکدیگر تفکیک می‌گردند این ارتفاع در هر محل و منطقه به نام‌های مختلف نامگذاری شده است.

 

١- اوضاع طبیعی

منطقه‌ی چهارمحال و بختیاری منطقه‌ای است کوهستانی و سردسیر که از طرف شمال به فریدن اصفهان و از طرف مشرق به اصفهان و شهرضا و از طرف جنوب به بهبهان و از طرف مغرب به دزفول محدود می‌گردد. هرچه از طرف اصفهان به این منطقه نزدیکتر شویم هوا سردتر و ارتفاعات متراکم‌تر می‌گردد تا جائی که منطقه چهارمحال را پشت سرگذاشته و به ارتفاعات صعب العبور و مرتفع بختیاری می‌رسد، به طوری که این ارتفاعات منطقه بختیاری را به سه قسمت متمایز تقسیم می‌کنند: پشت کوه، میان کوه، پیش کوه که در داخل دره‌های این ارتفاعات دهات و قصباتی چند دیده می‌شود.

بارندگی در این منطقه زیاد به خصوص در زمستان به حدی برف می‌بارد که ارتباط این منطقه با سایر مناطق به کلی مسدود می‌گردد و هم اکنون طبق اطلاع دقیق ارتفاع برف در این منطقه حداقل سه الی چهار متر و حداکثر تا ۱۲ متر رسیده است و چون راه‌های این منطقه اغلب راه‌های درجه ۳ و اکثراً مالرو است بدیهی است در طول زمستان راه‌ها مسدود است و به همین جهت اهالی و ساکنین این نقاط مایحتاج و آذوقه زمستانی خود را برای مدت ۵ الی ۶ ماه قبلاً ذخیره می‌کنند..

آب در این منطقه زیاد ولی اغلب از ته درههای ارتفاعات عبور نموده و به طرف جنوب کشور سرازیر و اکثراً به رودخانه کر منتهی و به خلیج فارس می‌ریزند و از این آب‌ها استفاده زراعتی نمی‌شود زیرا امکانات و مقدورات آنها اجازه بهره برداری از این آب‌ها را نمی‌دهد.

راه‌ها: جاده شوسه که آسفالت آن در دست اقدام است به طول یکصد و بیست کیلومتر شهر اصفهان را به شهرکرد مرکز فرمانداری کل چهارمحال و بختیاری متصل می‌سازد رشته ارتفاعات رخ این منطقه را از اصفهان جداً می‌نماید غیر از این چند رشته راه‌های درجه ۲ و ۳ در منطقه چهارمحال وجود دارد که تنها جیپ و به طور استثنائی کامیون‌های باری از آن استفاده می‌کنند از جمله راه شهرکرد – سامان فارسان - اردل بروجن الردجان که این راه‌ها نیز در زمستان اکثراً مسدود می‌شود قسمت عمده از منطقه بختیاری را جنگل‌های بلوط پوشانیده است در منطقه‌ی بختیاری راه‌های قابل عبور وسائل خودروئی وجود ندارد و اکثراً راه‌ها مال رو و مورد استفاده ییلاق و قشلاق عشایر است.

 

اوضاع اجتماعی

 چهارمحال و بختیاری که قبلاً وسیله خوانین بختیاری اداره می‌شد و حکومت مطلقه به دست آنها بوده مرکز فرمانداری ییلاق را اردل و مرکز فرمانداری قشلاق را گرمسیر منطقه اهواز انتخاب کرده بودند و حکومت در موقع ییلاق و قشلاق عشایر او هم تغییر محل می‌داد تا در چند سال اخیر که حکومت از دست خوانین گرفته شد فرمانداران نظامی به این منطقه اعزام شدند و محل شهرکرد را مرکز فرمانداری کل بختیاری قرار دادند از جمله تیمسار امین آزاد - سرهنگ کشاورز - تیمسار صوراسرافیل در منطقه به این سمت انتخاب و خدماتی انجام داده‌اند لیکن در موقع انتخابات اخیر (سال جاری) آقای محمدی به سمت فرمانداری کل تعیین و بیش از دو ماه در این منطقه نبوده و به جای ایشان چند روزی است که آقای دکتر حسابی[1] مدیرکل سابق آمار با سمت فرمانداری کل به این شهر وارد شده است. جمعیت این منطقه را ۴۷۰ هزار و با احتساب عشایر تا ۶۰۰ هزار نفر تخمین می‌زنند تجربه نشان داده است که عشایر و اهالی محلی از فرمانداران نظامی بیشتر استقبال نموده و بیشتر شنوائی داشته‌اند تا فرمانداران غیر نظامی.

 

تقسیمات کشوری

 منطقه‌ی چهارمحال و بختیاری همان طور که به عرض رسید از دو قسمت مجزا چهارمحال و بختیاری تشکیل شده هریک از این محال به بخش‌ها و قراء و قصبات تقسیم می‌شود چهارمحل از چهار منطقه تشکیل می‌شود لار مرکز شهرکرد، کیار مرکز شلمزار، گندمان مرکز بروجن، میزدج مرکز فارسان می‌باشد.

فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال وسیله فرمانداری‌های شهرکرد - بروجن و ایذه اداره می‌شده که اخیراً فرمانداری ایذه از فرمانداری کل منتزع و به استانداری خوزستان ضمیمه گردیده است[2]. بخشهائی نیز مانند بخش‌دارای اردل، لردجان، بخشداری‌های حومه‌ی شهرکرد، بروجن، قهفرخ، چلگرد (کوهرنگ) از تقسیمات فرمانداری‌ها است منطقه بختیاری که شامل شوراب، چقاخور، دیناران، جانکی، میانکوه، دوآب، بازفت، بیرگان، تنگ گزی سه دهستان و غیره می‌باشد. غیر از اهالی منطقه چهارمحال و قسمتی از عشایر بختیاری که در چهارمحال و بختیاری ساکن می‌باشند بقیه را عشایر متحرک تشکیل می‌دهند که تابستان در منطقه فرمانداری کل بختیاری آمده و در زمستان به منطقه خوزستان عزیمت می‌نمایند.

 

وضع عشایری

 عشایر این منطقه از ایل چهارلنگ و هفت لنگ تشکیل یافته که هریک از این ایلات به طوایف و تیره‌ها و خانوارها تقسیم شده است. ایل چهارلنگ از دو طایفه موگوئی و مومزائی تشکیل یافته و محل ییلاق موگوئی در فریدون و داران جزو منطقه‌ی اصفهان و محل قشلاق آنها در حوالی سردشت و دزفول جمعی منطقه‌ی خرم آباد می‌باشد که هر یک از این طوایف به تیره‌ها و خانوارها تقسیم می‌گردند که معمولاً اواخر نام آنها کلمه (وند) فولادوند، الیاسوند، حاجوند و غیره می‌باشد. این ایلات در جناح شمالی و غربی فرمانداری کل بختیاری قرار گرفته. طایفه‌ی مومزائی محل ییلاق فریدن و بربروت و قشلاق سردشت دزفول.

ایل هفت لنگ که به دو طایفه‌ی مشخص ایلخانی و حاج ایلخانی تقسیم شده‌اند از تیره‌های مختلف متشکل و محل ییلاق آنها همان طور که به عرض رسید در منطقه‌ی بختیاری و محل قشلاق آنها در منطقه‌ی استان خوزستان می‌باشد.

طایفه‌ی ایلخانی که اولاد ایخانی گفته می‌شوند در حال حاضر دارای متنفذینی هستند که از آن جمله می‌توان رستم امیربختیار[3]، جمشید امیربختیار، ملکشاه ظفرایلخان بختیار خلیل اسفندیاری[4]، سیاوش[5] و بهمن صمصام[6] که از اولادان سردار ظفر و اسفندیارخان می‌باشند نام برد. طایفه حاج ایلخان یا اولاد حاج ایلخان که در حال حاضر متنفذینی به شرح زیر دارند: تیمسار بازنشسته سپهبد بختیار، آقاخان بختیار[7]، امیرمنصور بختیار، عبدالخان (ابدال خان([8]، یحیی خان، حمید خان[9]، سلطان‌مراد بختیار، شاهپور بختیار، دکترعلی بختیار که اولادان سردار محتشم و سردار جنگ و سردار فاتح می‌باشند. این عشایر که از تیره‌های بهداروند، بابادی، بابا احمدی، زراسوند، سعید، کورکور، لجمورک، موزر موئی، اولاد، هلو سعدی، چهار بنیچه و غیره متشکل گردیده‌اند در نواحی چغاخور، بازفت، شوراب، تنگ گزی، بیرگان، لار، میزدج، دواب، دیناران، میانکوه، پشتکوه، کیار، جانکی، خان‌میرزا در تابستان داخل منطقه بختیاری ییلاق می‌کنند منتفذین چهارلنگ سالار شجاع و پسرانش مردانی‌ها می‌باشند.

از دوران قدیم اختلاف و دودستگی بین خوانین این عشایر وجود داشته و کمابیش دارد این اختلافات که بیشتر روی حس جاه‌طلبی و مقام‌پرستی و حکومت نسبت به یکدیگر بوده اغلب در این منطقه وجود داشته است کما اینکه هنوز این اختلافات وجود دارد (موضوع انتخابات مجلس شورای ملی اخیر شاهد مدعی است که کاندیدای مورد نظر حبیب الله قاسمی مورد پشتیبانی آقا رستم امیر بختیار و مورد مخالفت دکتر علی خان بختیار برادر شاهپور بختیار بوده است که بالاخره گویا با اقدامات تیمسار سپهبد ریاحی[10] وزیر کشاورزی که خود شخص، محلی بوده کاندیدای منظور تعویض و آقای سرهنگ حسینی به وکالت انتخاب می‌گردد و سپس حبیب الله قاسمی با سمت فرمانداری شهرکرد تعیین می‌شود که عده‌ای از مردم مخالف وی در تلگراف خانه متحصن و تعویض ایشان را خواستار می‌گردند.

از ۶۰۰ هزار جمعیت تقریبی عشایر و ساکنین چهارمحال و بختیاری دو قریه به نام قلعه ماماکا، حاجی آباد، ارمنی نشین بوده و جمعاً در حدود ۱۵۰۰ نفر تخمین زده می‌شود بقیه مسلمان و شیعه مذهب می‌باشند فعلاً اختلافات مهمی بین خانوارها و تیره‌ها و طوایف موجود نیست و چون هر ایل تابع یک خان بوده و یا خود را به یک ایل منتسب می‌دانند اختلافاتی پیدا نمی‌شود مگر وسیله خان مربوطه تحریک شوند.

در اجتماعات عشایری بختیاری دسته یا جمعیت سیاسی تاکنون تشکیل نشده.

رهبران و خوانین بختیاری که عموماً در اصفهان یا تهران سکونت دارند صرف نظر از شاهپور بختیار که عضو هیئت اجرائیه جبهه‌ی ملی است و دکترعلی خان بختیار برادر وی که مدعی وکالت مجلس است و بهمن صمصام که به علت فعالیت‌های سیاسی در بازداشت است از سایرین نظر مخالفی با سیاست دولت شنیده نشده است بلکه اغلب طرفدار اقدامات اصلاحی اخیر می‌باشند معهذا با اینکه در نتیجه اقدامات اصلاحی اخیر افکار عمومی تا حدی روشن گردیده لیکن هنوز نفوذ اغلب خوانین در ایلات نافذ است.

در حال حاضر بیشتر اختلافات محل به شکل دسته جاب محلی و روی منافع فردی یا تیرهای و ایلی ظاهر می‌گردد. منابع درآمد ایلات و عشایر از راه پرورش احشام و جزئی زراعت گندم و جو و احیانا برنج است و درآمد اهالی شهرنشین و اسکان یافته از راه خرید و فروش محصولات تولیدی ایلات بوده و کما بیش زراعت گندم و جو است.

منطقه‌ی چهارمحال و بختیاری جز سازمان شیرخورشید سرخ فاقد سازمان‌های ملی و کلوپ‌های مختلف و هتل و مهمانخانه می‌باشد. وسائل ارتباطی و مخابراتی عمومی جز در شهرکرد، بروجن، قهفرخ، الردجان وسیله‌ی پست و تلگراف رابطه دیگری وجود ندارد ضمناً ارتباط ژاندارمری با پاسگاه‌ها فقط در شهرکرد، لردجان، بروجن، کوهرنگ موجود است در سایر مناطق پست محلی (پیاده) وجود دارد که در زمستان به مدت ۶ ماه تعطیل می‌گردد.

در تمام چهارمحال و بختیاری سه نفر نماینده برای مجلس شورای ملی انتخاب شده آقای سرهنگ حسینی از شهرکرد، میرافضل[11] از بروجن، مجید بختیار از اردل.

 

فعالیت‌های احزاب و دسته‌جات سیاسی

 حزب کمونیست توده[12] در دوران گذشته حزب منحله توده در شهرکرد، سامان، فارسان، بروجن کما بیش وجود داشته به طوری که ستوان دوم محمد مشرف افسر شهربانی به همین اتهام دستگیر و با محکومیت طولانی بازداشت شده اهل شهرکرد بوده و اخیراً که از زندان آزاد شده است به شهرکرد آمده و به طوری که استنباط گردید جلساتی در منزلش با حضور بعضی از افراد با سابقه که اخیراً (در سال ۴۰) در شبکه‌ی اصفهان کشف گردیده مانند رحیم کفاش، فرهنگ، [محمد] محمودیان،[13] حشمتی رئیس اوقاف تشکیل می‌دهد که در صورت ظاهر این جلسات به منظور امور عمرانی و اصلاحی است.

روحانیون در داخل عشایر روحانی وجود ندارد و روی تربیتی که از قدیم داشته‌اند مشکلات آنها همیشه وسیله خوانین حل و فصل می‌گردیده به علاوه ملاهائی در داخل خودشان از خودشان دارند که به این مسائل رسیدگی می‌کنند بیشتر وقت بیکاری خود را به خواندن شاهنامه می‌گذرانند و چنانچه این افراد خوب تربیت شوند و راهنمائی و رهبری گردند بهترین افراد میهن پرست و شاه دوست[14] می‌باشند در تمام شهرکرد بیش از ده نفر واعظ وجود ندارد که در رأس آنها آقای سید مصطفی[15] امام جمعه شهرکرد است و این شخص اصولاً با آقای خمینی و سایر علماء و وعاظ افراطی نظر موافقی ندارد سایر علماء متنفذ شهرکرد عبارتند از:

١- محمدجواد اصولی ۲- سید مرتضی سیدتراب ۳- سیدجواد صادقیان ۴- سیدرحمان هاشمی ۵- شیخ حسن روشن به غیر از اشخاص فوق واعظ و اهل منبری که در اجتماعات شهرکرد نفوذی داشته باشد موجود نیست لیکن در بروجن فعالیت‌هایی تحت نظر آیت‌الله‌زاده موسوی وجود دارد که وسیله‌ی آقای مدنی رئیس دادگاه تقویت می‌شود.

حزب ملیون[16]- حزب ملیون را در شهرکرد آقایان حاج سیدمهدی علوی، رحیم رئیسی، نجف رئیسی، محمد رئیسی، قربانعلی کوهی، حاج میرزا کریم احمدی، حاج ابوالقاسم قاسمی و چند نفر دیگر تأسیس و در حدود ۷۰۰ نفر را در این حزب نام نویسی کرده‌اند. در گذشته دارای فعالیت بوده و در زمان انتخابات به نام حزب ملیون مختصر فعالیت دیده شده ولی اکنون فعالیتی از خود نشان نمی‌دهند. حزب مردم[17]- این حزب وسیله‌ی آقایان حبیب‌الله قاسمی، حسین حی، عبدالخالق رحمانی، تقی شمسی پور، رضا روغنی و عده‌ی دیگر در شهرکرد تاسیس گردیده که در حدود ۱۰۰۰ نفر در آن نام نویسی کرده‌اند فعالیت این حزب نیز منحصراً در زمان انتخابات گذشته بوده در حال حاضر فعالیتی ندارند.

جبهه‌ی ملی[18] - عواملی از جبهه‌ی ملی در شهرکرد، بروجن، سامان، فارسان و برخی از بخش‌های تابعه وجود داشته که در حال حاضر دارای فعالیت مختصری می‌باشند این فعالیت‌ها به منظور توسعه‌ی نفوذ خود می‌باشد.

اوضاع اقتصادی

 در چهارمحال و بختیاری صنعت ماشینی وجود ندارد لیکن از صنایع دستی قالی بافی و گلیم بافی در شهرکرد و در بخشهای تابعه به انواع مختلف وجود دارد و یکی از صادرات مهم این بخش به شمار می‌رود صرف نظر از خوانین و کلانتران وضع اقتصادی عمومی خوب نبوده و اکثراً فقیر و بی‌بضاعت هستند امورات معاشی بیشتر این محل از شبانی، کشاورزی و دامداری می‌گذرد و درآمد دیگری وجود ندارد.

 

سازمان‌های اداری

 با اینکه منطقه چهارمحال و بختیاری تحت نظر فرمانداری کل اداره می‌شود لیکن بیشتر سازمان‌های اداری این منطقه، کوچک و مختصر (به استثنای یکی دو اداره دفتر فنی و فرهنگ) سایر ادارات تابع سازمان‌های اداری اصفهان بوده و به همین جهت ادارات اصفهان تا حوائج خود را برطرف نکنند توجهی به این منطقه ندارند و لذا وضع عمومی این منطقه خوب نبوده و از لحاظ راه، فرهنگ، بهداشت در مضیقه می‌باشند مخصوصاً عشایر که دائماً در حال پیلاق و قشلاق می‌باشند.

۱- فرماندار کل آقای دکتر حسابی که جدید به این سمت منصوب گردیده است.

۲- دفتر فنی که از طرف سازمان برنامه به سرپرستی مهندس زاهدی تشکیل یافته دارای ۳ نفر مهندس می‌باشد که در سال جاری پروژه لوله کشی آب آشامیدنی شهرکرد را به پایان رسیده ولی به علت برودت هوا هنوز مورد بهره برداری قرار نگرفته است ضمناً دارای دو پروژه دیگر یکی ساختمان ۲۰۰ کیلومتر راه وسیله پیمانکار و ۴۰ کیلومتر راه سازی امانی در دست اقدام دارد.

٣- فرمانداری شهرکرد آقای حبیب‌الله قاسمی که مورد مخالفت طرفداران دکتر علی خان بختیار می‌باشد.

۴- فرماندار شهرستان بروجن آقای سرتیپی است که مشغول تشکیل خانه‌های انصاف در معیت آقای پیشوائی در دهات تابعه می‌باشد و به طوری که استنباط گردیده مورد محبت مردم است در چندی قبل وسیله وزیر دادگستری خانه‌های انصاف این منطقه افتتاح گردید دادگستری شهرستان شهرکرد دارای سازمانی به شرح زیر است: آقای جاویدی رئیس دادگاه جنحه و رئیس دادگستری، آقای حجتی دادستان، آقای درمیانی دادیار، آقای فروزش دادرس علی البدل و آقای انصاری آقای بلوکی بازپرس و یک دادگاه سیار به سرپرستی آقای نادری در شهرکرد و آقای مدنی رئیس دادگاه بروجن دارایی رئیس اداره آقای على رضایت، ادارت قند و شکر و سیلو تابعه این اداره است. فرهنگ: آقای عباس على رفیعیان ریاست فرهنگ را به عهده دارد و در شهرستان شهرکرد ۴ دبیرستان (دو دبیرستان پسرانه، یک دخترانه، یک کشاورزی) ضمناً تعدادی دبستان در بخش‌ها و دهستان‌های تابعه وجود دارد.

اداره پست و تلگراف و تلفن: ریاست این اداره به عهده‌ی آقای نبوی و دارای ارتباط باسیم و بی‌سیم با اصفهان، مرکز و بعضی از بخش‌های تابعه می‌باشد در شهرکرد و بروجن از تلفن مغناطیسی استفاده می‌شود و تا ساعت ۹ شب بیشتر دائر نیست.

بهداری: سرپرستی و رئیس اداره کل آقای دکتر واقعی است که مدت ۳ سال است به نام کفیل بهداری‌ها و امور بهداشتی چهارمحال و بختیاری مشغول انجام وظیفه است در شهرکرد یک بیمارستان ۳۰ تختخوابی به ریاست آقای حبیب‌الله قاسمی و دو درمانگاه به ریاست دکتر ریاحی و دکتر کاظمیان اداره می‌شود در بعضی از بخش‌ها سازمان‌های درمانی و بهداشتی مختصری وجود دارد که تکافوی نیازمندی‌ها را نمی‌نماید. اداره ریشه کنی مالاریا چهارمحال تحت نظر آقای مدنی مشغول کار است. بانک: از سه بانک در شهرکرد شعبه موجود است.

۱- بانک ملی که ریاست شعبه بانک مزبور با آقای رفوگران است.

۲- بانک صادرات و معادن به ریاست آقای طیبی شهرضائی

۳- بانک کشاورزی به ریاست آقای غلامرضا سلطانی وجود دارد. احتیاجات بانکی مردم را فراهم می‌آورند البته بانک کشاورزی با تضمین به دهقانان پول می‌دهد که اغلب به علت نداشتن ضامن موفق به اخذ وام نشده و مدت‌ها در خیابان‌های شهرکرد سرگردان می‌مانند.

اداره‌ی کشاورزی: رئیس اداره کشاورزی آقای رحمانی است که می‌گویند بهائی است روی همین اصل مردم چندان اعتمادی به او ندارند و در اجرای لایحه اصلاحات ارضی مرحله‌ی اول که در سراسر چهارمحال اجرا شده در حدود ۲۰ قصبه تمام یا ناقص در بین کشاورزان تقسیم گردیده ولی هنوز اسناد آن را به خریداران املاک (دهاقین) تسلیم نکرده‌اند و ضمناً اخطاریه قانون دوم اصلاحات ارضی نیز در تمام چهارمحال منتشر گردیده ولی هنوز به مرحله‌ی اجرا در نیامده است. اداره‌ی کشاورزی دارای واحد دامپزشکی به ریاست آقای دکتر احمد حسینی دامپزشک است. اداره‌ی آمار ثبت احوال: ریاست این اداره را آقای جواد عقیلی به عهده دارد.

اداره‌ی ثبت اسناد: ریاست اداره‌ی ثبت اسناد را آقای سید صالحی به عهده دارند. به طوری که تحقیق شد وضعیت اداره ثبت اسناد خوب نبوده و منشاء کلیه اختلافات و سروصداها است و دلیل آن است که چون زمین‌های قابل کشت و اراضی بایر چهارمحال تاکنون شماره‌بندی و تحدید حدود کامل نگردیده اداره‌ی ثبت اسناد هم تحت نفوذ اشخاص قرار گرفته و اقدام به ثبت املاک می‌نماید.

اداره‌ی راه: اداره راه تا سال ۱۳۴۱ در چهارمحال وجود نداشته ولی در اواخر سال گذشته ظاهراً اداره‌ای به این نام تشکیل ولی تاکنون موفقیتی در شبکه‌بندی راه‌ها نصیبشان نگردیده. اداره‌ی جنگلبانی: ریاست این اداره را آقای دلیلی به عهده دارد که از سال گذشته شروع به کار نموده ولی در کار خود که حفظ و نگهداری جنگل‌های طبیعی است توفیقی به دست نیاورده‌اند. اداره‌ی عمران: ریاست این اداره را آقای مداح به عهده دارند و عواملی در دهات گمارده‌اند ولی به حد کافی نیست. شیر و خورشید سرخ: اخیراً هیئت رئیسه شیر خورشید سرخ در چهارمحال و بختیاری به وسیله‌ی آقای حاج ابوالقاسم قاسمی تعیین و ظاهراً شیر و خورشید سرخ تأسیس گردیده ولی محل کار و یا درمانگاه و غیره در اختیار ندارند و گویا غرض از تأسیس این مؤسسه برای گرفتن سهم از آردکاره[19] بوده که تا حدی هم در این مورد توفیق حاصل کرده‌اند ولی نوع دیگر فعالیتی نداشته و ندارند. ژاندارمری: از سازمان ژاندارمری کل کشور یک گروهان ژاندارم در تمام چهارمحال و بختیاری تابع هنگ اصفهان به فرماندهی ستوان دوم زیارتی در شهرکرد مستقر است و پاسگاه‌هائی در سراسر چهارمحال و بختیاری گمارده‌اند که بعضی از پاسگاه‌ها دارای بیسیم و بقیه بیسیم در اختیار ندارند و گروهان ژاندارمری در شهرکرد دارای ۱۸۰ نفر ژاندارم و یک دستگاه جیپ و یک دستگاه کمانکار و یک دستگاه کامیون می‌باشد. در مرکز ژاندارمری بی‌سیم متوسطی در کار است که می‌تواند با تمام پاسگاهها و اصفهان و تهران تماس بگیرد روی هم رفته انتظامات کلیدی چهارمحال و بختیاری در حال حاضر در دست همین گروهان ژاندارمری است.

شهربانی: در تمام شهرستانی‌های چهارمحال و بختیاری فقط شهرکرد دارای شهربانی است که به ریاست سرکار سروان کوهرنگی و با ۴۰ نفر مأمور شهربانی تابع شهربانی اصفهان اداره می‌گردد این شهربانی در شهرکرد دارای کلانتری نبوده و اداره راهنمائی و رانندگی مستقل هم ندارند و کلیه‌ی شعبات شهربانی را از لحاظ آگاهی، راهنمائی، زندان وغیره همان درجه داران و پاسبانان شهربانی انجام می‌دهند شهربانی شهرکرد فقط یک دستگاه جیپ در اختیار دارد و یک دستگاه بیسیم متوسط که می‌تواند با مرکز و اصفهان تماس بگیرد.

 

نظریه و پیشنهاد

 با شرح مراتب معروض ملاحظه می‌فرمائید که صرف نظر از ساکنین دهات و قراء و قصبات چهارمحال و عشایر و ایلات بختیاری از سال حداکثر مدت شش ماه در منطقه‌ی بختیاری و شش ماه دیگر در منطقه‌ی خوزستان به سر می‌برند و در این مدت که در منطقه‌ی بختیاری می‌باشند فرماندار کل به علت عدم وجود راه نمی‌تواند به این ایلات رسیدگی و از نیازمندی‌های آنان مطلع و اقدامات عمرانی و اصلاحی به عمل آورد به طوری که می‌توان گفت فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال فقط فرماندار کل چهارمحال است از طرف دیگر قسمتی از این ایلات که به ییلاق می‌آیند آن هم در منطقه فریدن (اصفهان) می‌باشند و به همین ترتیب استانداری خوزستان نیز نمی‌تواند به وضع آنها رسیدگی کند و به نظر می‌رسد که در تقسیمات کشوری این نکات مورد مطالعه قرار نگرفته است گرچه طبق اطلاع طی طرحی که جدیداً از طرف وزارت کشور به مجلس پیشنهاد گردیده منطقه‌ی فریدن و ایذه ضمیمه فرمانداری کل بختیاری نموده و به استانداری تبدیل یافته معهذا موضوعی که بسیار مهم است آن مسئله عدم راه است که باید مورد توجه قرار گیرد صرف نظر از وضع عمومی و اقدامات اصلاحی و عمرانی گرچه از نقطه‌ی نظر سیاسی فعالیت احزاب توده، جبهه‌ی ملی، روحانیون بروجن با اینکه بسیار خفیف است بالاخص مسئله عشایر در این منطقه را نمی‌توان از نظر دور داشت زیرا مسائل مزبور هریک به نوبه خود هدفی را جهت ساواک ایجاد نموده و یا خواهند نمود که ساواک پس از تشکیل اقدامات لازم را باید به عمل آورد و از طرفی وزارت کشور نیز بایستی مطالعه‌ی بیشتری روی منطقه معمول دارد به نظر می‌رسد که چنانچه اردل مرکز فرمانداری سابق بختیاری که اکنون بخشداری است، به فرمانداری تبدیل گردد و رشته راه شهرکرد - اردل توسعه یابد و ضمناً جادهای بین شهرکرد و اهواز یا بهبهان احداث گردد اثرات فوق العاده عمیقی در بهبود وضع عمرانی و اصلاحی و تقویت بنیه‌ی مالی عشایر فقیر منطقه خواهد داشت.

رییس ساواک فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال. ترابی

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] محمود حسابی (پروفسور) به سال ۱۲۸۱ ش در تهران تولد یافت. تحصیلات ابتدایی را تا ۱۲۹۳ ش در مدرسه فرانسوی بیروت لبنان به پایان برد و تحصیلات متوسطه را در کالج آمریکایی بیروت ادامه داد و در ۱۲۹۹ ش لیسانس خود را دریافت کرد. دو سال بعد نیز توانست در رشته مهندسی راه و ساختمان فارغ التحصیل شود. در ۱۳۰۴ ش در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل گردید و در سال ۱۳۰۶ ش دکترای فیزیک خود را از دانشگاه سوربن پاریس دریافت کرد. در همان سال به ایران آمد و به استخدام وزارت فواید عامه درآمد. یک سال بعد توانست مدرسه مهندسی وزارت راه را تأسیس کند و خود نیز در آنجا به تدریس اشتغال یافت. در سال ۱۳۱۰ ش اولین ایستگاه هواشناسی را در کشور راه‌اندازی کرد و در همان سال نیز دستگاه رادیولوژی را در ایران نصب و به کار انداخت. وی در ۱۳۱۳ ش دانشکده فنی دانشگاه تهران را تأسیس کرد و خود ریاست آن را تا ۱۳۲۵ ش بر عهده گرفت. وی در ۱۳۳۰ ش از طرف دولت مصدق برای مدت یک سال در وزارت فرهنگ به انجام وظیفه پرداخت. وی در جریان طرح کنسرسیوم نفت در مجلس به مخالفت همه جانبه با این طرح پرداخت. در سال‌های بعد از ۱۳۴۰ در سمت‌های رییس اداره آمار و فرماندار کل بختیاری و چهارمحال، چند سالی انجام وظیفه نمود. دکتر حسابی در ۱۳۵۰ ش استاد ممتاز دانشگاه تهران شد. وی در بسیاری از انجمن‌ها و مراکز پژوهشی معتبر داخلی و بین المللی عضویت داشت که از جمله آن می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: انجمن فیزیک اروپا، انجمن فیزیک آمریکا، انجمن فیزیک فرانسه، آکادمی علوم نیویورک، عضو پیوسته فرهنگستان ایران (از ۱۳۱۴ ش). وی ریاست پژوهش فضایی ایران را بر عهده داشت. در سال ۱۳۶۶ ش در کنگره ۶۰ سال فیزیک ایران، که به مناسبت استاد برگزار شد، از خدمات دکتر محمود حسابی به عنوان پدر فیزیک ایران قدردانی به عمل آمد. پروفسور محمود حسابی در ۱۲ شهریور ۱۳۷۱ هنگام معالجه بیماری قلبی در بیمارستان دانشگاه ژنو بدرود حیات گفت.

[2] در بهمن ماه ۱۳۳۲ به موجب مصوبه هیأت دولت با تفکیک بخش‌های باغملک و ایذه و اندیکا از شهرستان اهواز و انتزاع بخش سردشت از شهرستان دزفول و الحاق آنها به محدوده شهرستان شهرکرد، این شهرستان به فرمانداری درجه یک مستقل به نام فرمانداری بختیاری و چهارمحال تغییر نام یافت. در شهریور ۱۳۳۷ بخش‌های الحاقی از شهر کرد منتزع و تحت عنوان فرمانداری ایذه، موجودیت تازه‌ای یافت و فرمانداری مستقل سابق به فرمانداری کل تغییرعنوان داد.

.[3] رستم امیربختیاری فرزند یوسف در سال ۱۲۹۶ ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا لیسانس حقوق در دانشگاه تهران ادامه داد. مشاغلی از جمله: قائم مقام تشریفات کل شاهنشاهی، نماینده مجلس شورای ملی و ... را عهده دار بود. از نظر سیاسی، عضو حزب مردم و بعد رستاخیز بوده و طرفدار سیاست غرب به ویژه انگلیس معرفی شده است. همچنین مشارالیه از بختیارهای وابسته به دربار پهلوی بوده و به لحاظ ارتباطی که با تیمور بختیار داشته از نظر ساواک تحت مراقبت قرار داشته است. وی عضو جمعیت فراماسونری از تهران نیز بوده و در سال ۱۳۵۷ جزو لیست بانک مرکزی که مقادیر قابل توجهی ارز از مملکت خارج نموده‌اند قرار داشته است.

[4]. خلیل اسفندیاری بختیاری در سال ۱۲۹۷ ش در چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دیپلم متوسطه ادامه داد و چهار دوره شش ماهه اقتصاد در دانشگاه برلین را نیز گذراند. نامبرده مشاغلی از جمله: وزیر مختار در آلمان، نماینده ایران در شورای متفقین، مشاور عالی اقتصادی افتخاری در آلمان و هلند، سفیر کبیر در بن و ... را عهده دار بوده است. مشارالیه پدرزن محمدرضا شاه بوده و پس از جدا شدن ثریا اسفندیاری از محمدرضا همه ساله مبلغ چهارهزار تومان مستمری دخترش را به اروپا می‌برده است. اسفندیاری املاک زیادی در سراسر کشور داشت و پس از آخرین مسافرت به ایران در کشور ماند و طی چند دوره مسافرت بخشی از این املاک را در گرگان، اصفهان، سرخ حصار و نارمک، قهفرخ شهرکرد و خوزستان به فروش رساند. وی در طول خدمت به رژیم پهلوی نشان درجه اول همایون نیز دریافت نموده است.

[5]. سیاوش صمصام فرزند مرتضی قلی متولد ۱۲۹۵. نامبرده در مناصب نظامی دوران پهلوی دوم دارای مسئولیت‌هایی از قبیل معاون اداره نظام وظیفه، ژاندارمری جنوب، رییس بازرسی ژاندارمری کل کشور، رییس اداره مواد مخدر بوده و در سال ۱۳۴۸ بازنشسته شده است

[6]. بهمن صمصام  فرزند مرتضی قلی متولد 1294 از خوانین و ملاکین متنفذ بوده که دارای املاک قابل ملاحظه‌ای در استان‌های خوزستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری و اصفهان بوده و همچنین یک فروند هواپیمای اختصاصی داشته است. در سال ۱۳۴۲ به اتهام مشارکت در غائله فارس همراه ده نفر از سران بختیاری و قشقایی دستگیر ولی با وساطت شریف امامی (رییس وقت مجلس سنا) در حالی که سایرین مجازات‌های اعدام و زندانهای طویل المدت گرفتند، نامبرده به دو سال حبس محکوم که قبل از تحمل آن با عفو شاه، آزاد شد.

[7]. آقاخان بختیار در سال ۱۲۹۰ ش در چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا لیسانس بانکداری از دانشگاه کمبریج انگلستان ادامه داد ومشاغلی من جمله: مدیرعامل بانک کشاورزی ایران، مدیرعامل بانک رهنی ایران، نماینده مجلس شورای ملی، مدیر پرسنلی سازمان شرکت نفت، وزیر کار و ... را عهده دار بود. از حیث سیاسی طرفدار سیاست غرب به ویژه انگلیس بوده و در طیف جمعیت فراماسونری وابسته به انگلستان قرار داشته است. در زمان تصدی مدیریت پرسنلی و سازمانی در شرکت نفت در فروش نفت، مواردی از سوءاستفاده مالی مشارالیه گزارش شده است. همچنین ضعف جسمانی داشته و معتاد به مواد مخدر بوده است. آقاخان بختیار بعد از پیروزی انقلاب به انگلستان فرار کرده و در آنجا با کمک اعضای فراماسونری و طرفداران شاپور بختیار علیه جمهوری اسلامی و به نفع انگلستان فعالیت می‌کرده است

[8]. ابدال بختیار فرزند سردار محتشم (غلامحسین) در سال ۱۲۹۲ ه‍ ش در تهران متولد شد. از کالج آمریکایی تهران دیپلم گرفت و سپس به انگلستان رفت و به مدت ۱۵ سال در آن کشور اقامت کرد و در ضمن مهندسی برق نیز دریافت کرد. مشارالیه که پسرعموی تیمور بختیار - اولین رئیس ساواک شاه - بود و از ملاکین و فئودال‌های خوزستان به شمار می‌رفت در یک گزارش، چنین معرفی شد: «مقارن ورود قشون انگلیسی به خوزستان آقای ابدال بختیار به خوزستان آمد و رسماً به نوکری جیکاک و مأموریت جاسوسی برای انگلیس‌ها در تمام مجامع و محافل افتخار می‌نمود، به طوری که بالای پشت بام قلعه خود در بلوک عقیلی، پرچم انگلیس را برافراشته بود.» ابدال بختیار که در خدمت به بیگانگان و خیانت به مردم دارای اشتهار می‌باشد در دوران حضور متفقین در ایران، با حمایت انگلیسی‌ها، انحصار آرد و ... را در دست گرفت و از راه ارسال گوسفند و مواد غذایی به خارج از کشور، سوءاستفاده‌های کلان نمود. او که از کارخانه داران بزرگ ایران و ریاست هیئت مدیره شرکت‌های آردل و آردو و ... و سهامدار شرکت پرسی گاز بود و در شعیبیه و دشت خوزستان مؤسسه کشاورزی داشت و با تیمسار محوی (شوهر خاله محمدرضا پهلوی) شریک بود، در زمانی که نماینده دوره بیستم مجلس شورای ملی شوشتر بود، چنین معرفی شد محلی نیست ولی چون املاکی در آن منطقه دارد در سال به تناوب در حدود سه ماه در آنجا سکونت دارد. خدمات قابل توجهی انجام نداده، مشروب می‌خورد مشارالیه که از اعضای سازمان کوک بود و در لژهای همایون، پهلوی و ... عضویت داشت، به عنوان عضو مؤسس و معاون استاد لژتهران وابسته به گراندلژ اسکاتلند نیز فعالیت می‌کرد. ابدال بختیار که در سال ۱۳۴۶ ریاست سازمان آب و برق خرمشهر را به عهده داشت به علت تماس با تیمور بختیار مورد حساسیت ساواک قرار گرفت و گفته شد که چکی به مبلغ ۲۰ میلیون ریال برای او به بیروت ارسال کرده است و لکن این گزارشات در کنترل ساواک مورد تأیید قرار نگرفت. اسناد ساواک - پرونده انفرادی

[9]. عبدالحمید بختیار فرزند غلامحسین (سردار محتشم) در سال ۱۲۸۹ ش به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دیپلم کشاورزی در انگلستان ادامه داد و مشاغلی از جمله: پیمانکار کارهای صنعتی و کشاورزی، صاحب امتیاز روزنامه اتحاد عشایر، نماینده دوره‌های ۱۸ و ۱۹ مجلس شورای اسلامی، فرماندار چهارمحال و بختیاری و ... را عهده دار بود. از حیث سیاسی عضو حزب مردم و طرفدار سیاست غرب به ویژه انگلیس بوده و در سال ۱۳۳۶ با حزب زحمتکشان و دکتر بقایی نیز ارتباط داشته است).

[10]. اسماعیل ریاحی فرزند خلیل در سال ۱۲۸۶ ه‍ ش به دنیا آمد. پس از طی دوره متوسطه وارد دانشکده افسری شد و بعد از فارغ التحصیلی، دوره دانشگاه جنگ در ایران و دوره‌های تکمیلی را در انگلستان و آمریکا گذراند و مشاغلی از جمله: استاد دانشگاه جنگ، معاونت عملیاتی ستاد بزرگ ارتشتاران، وزیر کشاورزی، سفیر ایران در هلند، رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت سهامی شیلات جنوب ایران و ... را عهده دار بود. نامبرده در 1 / ۷ / 1344 بازنشسته شد و از حیث سیاسی طرفدار سیاست رژیم شاهنشاهی و غرب بود. ریاحی در زمان تصدی پست وزیر کشاورزی سوءاستفاده‌های مالی متعددی انجام داده از جمله: تصاحب یک باغ بزرگ در اطراف تهران، درختکاری باغ مذکور از درخت‌های دانشکده کشاورزی کرج، ویلای چهارصد هزار تومانی در شمال، تصاحب ده هکتار زمین در شمال و ..

[11]. سید حسن میرافضل متولد ۱۲۹۴ اصفهان. نامبرده کارمند بانک کشاورزی، نماینده بانک مذکور در سازمان برنامه، بازرس بانک، نماینده ادوار ۲۱ و ۲۳ مجلس از بروجن، عضو سازمان وحدت ملی، عضو کنگره آزادمردان و آزادزنان، عضو مؤسس حزب ملیون در بروجن، عضو مؤسس، عضو کمیته مرکزی، عضو فراکسیون پارلمانی، رییس شورای شهرستان‌ها و مؤسس حزب ایران نوین در بروجن و کارشناس رسمی دادگستری بوده است

در جریان انتخابات دوره ۲۰ مجلس، علیه رقبای خود اقداماتی انجام و بر اثر درگیری‌های شدید چهار نفر کشته و شماری زخمی شدند که منجر به دخالت نیروهای انتظامی و افتتاح پرونده‌ای علیه میرافضل و طرفدارانش گردید که عملا به هیچ نتیجه‌ای نرسید..

[12]. حزب توده در مهرماه ۱۳۲۰ یک ماه پس از ورود ارتش‌های بیگانه به خاک ایران موجودیت خود را اعلام کرد. مؤسسان حزب توده از بقایای کمونیست‌های سابق بودند که سالیان پیش از شهریور ۱۳۲۰ ه‍ ش مأمور اشاعه افکار کمونیستی بودند و در سال ۱۳۱۰ محکوم شده بودند و تا شهریور ۱۳۲۰ تعدادی از آنها در زندان و یا در تبعید بودند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد، سازمان نظامی حزب کشف می‌شود و دوران ورشکستگی حزب فرا می‌رسد و مجدداً در خارج از کشور کار خود را ادامه می‌دهند و در تمام این دوره که به سال ۱۳۵۷ ختم می‌شود. حزب توده در داخل کشور سازماندهی حزب و در خارج ستیز ایدئولوژیکی با گروه‌های ملی‌گرا بود. دوران نهایی حزب توده از سال ۱۳۵۷ می‌باشد که بعضی از آنها معتقد بودند که با استقرار عناصر لیبرال می‌توانند در بازی‌های دیپلماسی شرکت کنند و می‌گفتند که نهضت روحانیت و حکومت اسلامی دوامی ندارند و گروه دیگر در دل، شکننده بودن نظام را حتمی می‌دانستند و با کارهای مخفی به سازماندهی مشغول بودند.

اما در ظاهر حامی نظام بودند و از نظام حمایت می‌کردند ولی در خفا با خائنانی مانند: ناخدا افضلی و سرهنگ عطاران، سرهنگ کبیری و آذرفر، فعالیت پرحجم جاسوسی به سود شوروی را رهبری می‌کردند. اما در سال ۱۳۶۱ به جرم جاسوسی و توطئه حزب توده منحل و رهبران آن دستگیری شدند و اعضای کمیته مرکزی فعالیت‌های جاسوسی خود را اعتراف کردند و پایان زندگی این حزب فرا رسید. اولین جلسه هیأت مؤسسان حزب توده در مهرماه، ۱۳۲۰ در منزل محسن اسکندری با حضور ۳۷ نفر از دسته ۵۳ نفر و کمونیست‌های دیگر و «علی اف» که ایرانی الاصل و کاردار سفارت شوروی بوده و به صورت ناشناس در جلسه حضور داشت، تشکیل گردید. در این جلسه اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند و مرامنامه حزب به تصویب رسید. حزب توده از تأسیس تا آغاز پیدایش فرقه دمکرات به صورت یک سازمان علنی و ملی می‌خواست باشد، ولی در همان آغاز راه منحرف شد و با طرح مسأله اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی نشان داد که نیروی وابسته به امپریالیسم شرق است. بعد از پیدایش فرقه دمکرات قدرت حزب توده به اوج خود می‌رسد و سه وزیر، به کابینه ائتلافی قوام وارد می‌کند و حزب توده از نظر کمی و کیفی گسترش می‌یابد که این دوران را دوران طلایی خود می‌داند، پس از تیراندازی به شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، حزب توده غیرقانونی اعلام می‌گردد و اعضای آن دستگیر و یا متواری و سپس در خارج جمع می‌شوند و حزب را سامان می‌دهند. بالا در زمان نخست وزیری دکتر مصدق با استفاده از شرایط مساعد و آزادی‌های به وجود آمده، یک سری سازمان‌های علنی ایجاد و فعالیت‌های حزبی را گسترش می‌دهد. برای اطلاعات بیشتر مراجعه شود به: ۱- سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۲خاطرات ایرج اسکندری، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۳خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، دیدگاه، ۱۳۷۴.....

.[13] محمد محمودیان دهکردی متولد 1312 از افراد وابسته به حزب توده و عضو سازمان جوانان حزب مذکور در شهرکرد بود که در سال 32 به استناد ماده پنج فرمانداری نظامی، در شهرکرد دستگیر و سپس به اتهام فعالیت در حزب توسط فرمانداری نظامی وقت تهران به لشکر 9 زرهی اصفهان اعزام و پس از تحمل ده ماه زندان تأدیبی (در زندان شهربانی شهرکرد) با درج ابراز تنفر و انزجار در روزنامه رعد جنوب نسبت به حزب منحله توده، طی از زندان آزاد گردید. (پرونده انفرادی)

[14]. تعبیر میهن پرستی به مفهوم ایران دوستی و مجاهدت برای حفظ و سرافرازی این مرز و بوم همواره در مورد عشایر ایران - این مرزبانان و مجاهدان راستین میهن - صادق بوده است و نیازی به راهنمایی و رهبری شاهانه نداشته است. لیکن تلاش رژیم شاه برای اینکه با زور و تزویر شاه را در بین عشایر، محبوب کند در حد یک آرزو و رویای بی تعبیر باقی ماند کما اینکه اسناد ساواک نشان می‌دهد که رژیم شاه در سراسر حیات سیاسی‌اش همواره از ناحیه عشایر احساس خطر می‌کرد و جمعیت عشایری همیشه تحت کنترل‌های مرئی و نامرئی حکومت شاه قرار داشته است.

[15]. در مورد شخصیت و رفتار اجتماعی - مذهبی حاج آقا مصطفی به پانویس صفحه ۱۶ و ۱۷ مراجعه شود.

[16]. حزب ملیون: این حزب در سال ۱۳۳۶ به رهبری دکتر منوچهر اقبال نخست وزیر وقت تشکیل شد. طلوعی در کتاب خود در این خصوص می‌گوید: در سال ۱۳۳۶ که اولین سال حکومت اقبال است دو حزب تازه در ایران پا به عرصه وجود نهاد و هر دو حزب با اشاره شاه تشکیل شد و هر دو مجری اوامر شاهانه بودند. منتهی برای حفظ ظاهر دموکراسی در ایران یکی نقش حزب مخالف و دیگری نقش حزب طرفدار دولت را بازی می‌کرد حزب به اصطلاح مخالف دولت به رهبری امیر اسدالله علم که ظاهراً برنامه‌ای مترقی داشت و اصلاحاتی ارضی و سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها را در برنامه خود گنجانده بود حزب مردم نام گرفت و حزب دولتی که خود دکتر اقبال در رأس آن قرار گرفته بود به حزب ملیون معروف شد.

[17]. تشکیل حزب مردم همانند حزب ملیون با مشاورت علم و شاه در سال ۱۳۳۶ تشکیل شد که در ظاهر رقیب یکدیگر بودند اما در واقع هر دو مجری دستورات و فرامین شاه به شمار می‌آمدند. در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ حزب مردم که اصطلاح حزب اقلیت خوانده می‌شد به رهبری اسدالله علم اعلام موجودیت کرد. حزب به تدریج در استانها دفاتر و شعبه‌های خود را گسترش داد و فعالیت خود را در میان مردم آغاز کرد علم رهبر حزب جهت گسترش دامنه نفوذ خود در میان اقشار و طبقات پایین جامعه برنامه‌های ظاهرفریبی را در مرامنامه حزب گنجانید و در این راستا اعلام کرد حزب مردم طرفدار سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات، تقسیم زمین بین کشاورزان بدون زمین و برابری حقوق زن و مرد است. عمده فعالیت احزاب دوگانه در انتخابات دوره ۲۰ مجلس شورای ملی بود. حزب مردم به رهبری علم از حزب رقیب خود شکست خورد و حزب ملیون با ۷۹ درصد از کل آرا به پیروزی رسید اما به دلیل تقلب گسترده، انتخابات دوره ۲۰ ابطال گردید. اسدالله علم مؤسس حزب مردم بلافاصله پس از ابطال انتخابات در شهریور ۱۳۳۹ از دبیرکلی حزب استعفا داد و به جای او پروفسور یحیی عدل به سمت دبیر کلی حزب، تعیین شد. روزنامه‌اندیشه مردم ارگان حزب مردم بود که پس از کناره‌گیری علم، تعطیل شد.

[18]. جبهه ملی: اول آبان سال ۱۳۲۸ (ه‍ ش) نوزده نفری که در تحصن دربار شرکت کردند. در منزل دکتر مصدق جمع شدند تصمیم گرفتند اولاً عنوان خود را جبهه ملی بدهند ثانیاً کمیسیونی برای تنظیم اساسنامه انتخاب کنند. ... سال ۳۹ که انتخابات دوره بیستم در کوران جدیدی از سیاست با عنوان آزادی آغاز شد افرادی از حزب ایران جلساتی را با دعوت اللهیار صالح و باقر کاظمی تشکیل دادند و فعالیت‌هائی را آغاز کردند که تا سال ۴۲ ادامه داشت اجتماع این دوره را جبهه ملی دوم می‌نامند ... جبهه ملی سوم را در سال ۴۴ برای جذب مردم با وحدت گروه‌هایی که مرکب از نهضت آزادی ایران، حزب مردم ایران، حزب ملت ایران، سازمان دانشجویان جبهه ملی ایران و جامعه سوسیالیست‌های نهضت ملی ایران بود، تشکیل دادند که در مرحله تشکیل باقی ماند و به فعالیتی نرسید ... جبهه ملی چهارم مربوط به زمان اوج‌گیری فعالیت نیروهای مذهبی و نهضت اسلامی است که در راستای حضور مجدد در عرصه فعالیت سیاسی، شماری از عناصر ملی گرا، باز به فکر فعال سازی جبهه ملی افتادند ولی فعالیت آنها همواره در حاشیه امواج خروشان ملت مسلمان، کنار زده شد و امکان حضور در بطن جامعه را پیدا نکرد.

[19]. در دهه چهل، معمولاً مزد کارگران شاغل در فعالیت‌های عمرانی به صورت غیرنقدی پرداخت می‌شده است. مابه الازای کار روزانه آنها، اقلامی نظیر آرد یا روغن بوده است. آردی که برای این منظور فراهم می‌شده را آرد «کاره» می‌گفتند

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.