مقدمه - کتاب نصرت‌الله معینیان به روایت اسناد ساواک

زندگینامه

نصرت‌اللّه‌ معینیان فرزند محمود[1] در سال 1300 ش در اصفهان به دنیا آمد. در سال 1318، پس از آنکه سیکل اول متوسطه هنرستان راه‌آهن را طى کرد، در بخش حرکت راه‌آهن اصفهان استخدام شد[2] و در ضمن اشتغال، به تحصیل ادامه داد و پس از دو سال با اخذ دیپلم همان هنرستان، با حقوق بیشتر در قسمت حرکت به کار ادامه داد تا اینکه پس از دعوت به تهران در سال 1324 به ریاست کارگزینى قسمت حرکت رسید و در سال 1325 رئیس دایره تعلیمات اداره بهره‌بردارى راه‌آهن دولتى شد.

میزان تحصیلات وى در یکى از فرم‌هاى بیوگرافى که توسط ساواک تهیه گردیده،[3] فارغ‌التحصیل رشته حقوق سیاسى، قید شده که به چگونگى آن، هیچ اشاره‌اى نشده است.

نصرت‌اللّه‌ معینیان که از زمان حضور در اصفهان، با نشریات ارتباط برقرار کرده بود و در این راستا از حمایت‌هاى دائى خود ـ باقر مجلسى، از نویسندگان قدیمى روزنامه کوشش ـ نیز بهره مى‌برد، در تهران نیز به جرگه نویسندگان روزنامه آتش ـ که توسط سیدمهدى میراشرافى از چهره‌هاى مؤثر وابسته به اینتلیجنس سرویس در سال 1320 راه‌اندازى شده بود ـ پیوست و در جریان پیشه‌ورى با نوشتن مقالات تند و افراطى خود را مطرح کرد و در عین حال که در راه‌آهن دولتى، ارتقاء یافته بود،[4] ضمن سردبیرى روزنامه آتش، از سال 1326، در اداره کل انتشارات و رادیو نیز مشغول فعالیت شد.

در دوران حکومت دکتر محمدمصدق، روزنامه آتش به سردبیرى وى، از جمله مطبوعات متفق بود که در شبکه مطبوعاتى و روشنفکرى «بداَمن»، جاى داشت و مقالات نصرت‌اللّه‌ معینیان در مخالفت با دولت، تا حدى مخرب و چشمگیر بود که، فرمان دستگیرى وى صادر شد ولى او با پنهان شدن در خانه میراشرافى، از دستگیرى رهایى یافت.

با به ثمر رسیدن کودتاى 28 مرداد، نشان درجه 2 رستاخیز، به موجب قدردانى از فعالیت‌ها و خدمات مهم نصرت‌اللّه‌ معینیان به وى اعطا شد و سپس با فرمان فضل‌اله زاهدى، بر صندلى ریاست اداره کل انتشارات و رادیو نشست تا با به کارگیرى افرادى چون عباس فروتن که از دوستان نزدیک و همراهان فعال او در جریان کودتا بود، در راستاى تحکیم حکومت پهلوى، به فعالیت‌هاى مضاعف مشغول گردد.

سرمستى از پیروزى کودتا و ریاست یکى از مهمترین مراکز تبلیغاتى رژیم پهلوى، فرصت مناسبى بود تا نصرت‌اللّه‌ معینیان به همراه دوستان فاسد خویش، سفره عیش و عشرت بگسترد و به بدمستى مشغول  گردد. اولین گزارش موجود در سوابق که بیانگر فساد حاکم بر رادیو مى‌باشد. در اسفند ماه سال 1335، به شرح زیر ثبت شده است:

«دکتر شاه حسینى رئیس شوراى نویسندگان و عباس فروتن و محمد خواجوى معروف به «مانى» گوینده برنامه خانه و خانواده رادیو تهران، با بانوان و دوشیزگانى که از وضع خانوادگى خود، ناراضى ]هستند] و مطالبى در این مورد به رادیو تهران داده، تلفنا تماس مى‌گیرند و به عنوان مصاحبه یا راهنمائى، با بانوان و دوشیزگان مذکور، قرار ملاقات در خارج یا محل کار گذارده و آنان را گمراه نموده و از وجود آنها براى تفریح و خوشگذرانى استفاده مى‌نمایند.»[5]

در گزارش تکمیلى این خبر، ضمن اشاره به نام یکى از زنانى که دکتر شاه حسینى با او تماس گرفته است، عباس فروتن را به عنوان دوست نزدیک معینیان معرفى و مى‌نویسد:

«عباس فروتن از جمله جوانان عیاش مى‌باشد که با ترتیب دادن مجالس عیش و سرور، وسائل تفریح و سرگرمى رفقاى خود را فراهم مى‌نماید.»[6]

چند ماهى پس از این گزارش‌ها، در خرداد ماه 1336، شخص ناشناسى ضمن ارسال نامه‌اى به ناصرقلى ذوالفقارى ـ که در کابینه حسین علاء معاونت پارلمانى نخست‌وزیر و سرپرستى اداره کل انتشارات را به عهده داشت ـ شرح مختصرى از سوءاستفاده‌ها، بى‌عفتى‌ها و مفاسد روزمره رؤساى ادارات اداره کل انتشارات را برشمرد و در آن ضمن اشاره به زدوبندها و ارتباطات غیر اخلاقى معینیان نوشت:

«معینیان، مدیرکل تبلیغات که ظاهرا با صدور دستوراتى خود را شخص جدى و صالحى وانمود مى‌نماید، اکثر شب‌ها به اتفاق: صبحى، سمیعى و همسرش، عاطفى و بانو، روحانى و بانو، ذبیحى که غالبا با زنان بدکاره همراه است، عباس فروتن که در عیاشى سمت کارگردانى دارد، شیرزاد رئیس سابق رادیو،[7] خانم اربابى گوینده رادیو و چند تن دیگر به نیاوران و اطراف تهران رفته و به عیاشى و رقص مى‌پردازند به طورى که مردم دور آنها جمع شده و با آنان همصدا مى‌شوند.»[8]

نصرت‌اللّه‌ معینیان که در سال 1332، پیوستگى به کانون قدرت و برخوردارى از حمایت‌هاى فضل‌اله زاهدى را در درگیرى با جمشید بزرگمهر تجربه کرده و با کنار زدن او، به ریاست اداره کل تبلیغات رسیده بود، در سال 1336 که سازمان اطلاعات و امنیت پهلوى، تحت ریاست تیمور بختیار شکل گرفت، خود را به او نزدیک کرد و به عنوان یکى از همکاران نزدیک او، با ارسال گزارشاتى، سعى کرد تا در موقعیت‌هاى خاص، از حمایت او بهره‌مند گردد.[9]

در سال 1337، زمانى که ناصرقلى ذوالفقارى، عباس فروتن و ناصر شیرزاد را به علت فساد اخلاق و نادرستى از محیط رادیو طرد کرد و ریاست اداره رادیو را از پاشا سمیعى ـ که عضو محفل شبانه معینیان بودـ گرفت، معینیان در حمایت از رفقاى خود از مدیرکلى رادیو استعفا داد.[10] در این مرحله تیمور بختیار به حمایت از نصرت‌اله معینیان برخاست، به گونه‌اى که این مسئله، باعث اختلاف شدید او با ذوالفقارى شد و در نهایت «معینیان به علت دوستى و همکارى با تیمسار سرلشکر بختیار و استفاده از حمایت ایشان، مجددا به سمت قبلى بازگشت و آقاى ذوالفقارى که بازگشت وى را، شکستى براى خود مى‌دانست، از سرپرستى اداره انتشارات و تبلیغات استعفا داد.»[11] تا عرصه براى ترکتازى معینیان و رفقاى او هموارتر گردد و رادیو، به عنوان یکى از پایگاه‌هاى به مسخره گرفتن اعتقادات دینى و مذهبى مردم، در راستاى دین‌ستیزى رضاخانى قرار گیرد.

نمونه‌اى از گزارشات اعتراض‌آمیزى که در این رابطه تهیه شده، به این شرح است:

«غالبا در جشن‌ها و اعیاد مذهبى و یا نمایشات تفریحى روز جمعه رادیو تهران، برنامه‌هایى گنجانیده شده که اصولاً دیانت و مذهب را به باد مسخره گرفته و به این طریق کمک مؤثرى به تضعیف معتقدات مردم ساده‌لوح و جوانانى که نسبت به مذهب و حق‌پرستى با نظر شک و تردید مى‌نگرند، مى‌نمایند.»[12]

در انتهاى این گزارش که بنظر مى‌رسد نه براى دلسوزى جهت اصل دین، بلکه براى استفاده ابزارى از دین، به عنوان سدّى در مقابل تبلیغات کمونیستى تهیه گردیده، آمده است:

«در حال حاضر، مشاغل حساس اداره انتشارات و تبلیغات به وسیله افراد وابسته به فرقه بهائى اشغال شده و با اتحاد و اتفاق نظر خاصى یکدیگر را تقویت و در واقع دستگاه هادى وى افکار عمومى را قبضه نموده‌اند.»[13]

حمایت از بهائیان در این دستگاه تبلیغاتى، همواره از اولویت برخوردار بود، چرا که پس از گذشت 6 سال از این گزارش، وقتى در جلسه منزل متین دفترى، علت عدم شرکت در برنامه مشاعره رادیو، از مهدى سهیلى، سؤال شد پاسخ داد: «معینیان تمام افراد فرقه بهائى را در رادیو ایران جمع نموده و بهائى‌ها اکثر اعضاى شوراى نویسندگان مى‌باشند و من نیز در مقابل ایرادات بدون منطق او ترجیح دادم که در برنامه مزبور سمتى نداشته باشم.»[14]

نصرت‌اللّه‌ معینیان که از ارتباط با ساواک تیمور بختیار بهره برده بود و ادامه این ارتباط را براى رشد و ترقى خود، مؤثر و مفید مى‌دانست، در ادامه این ارتباط، در تیر ماه سال 1338، بخشنامه‌اى به شرح زیر صادر کرد: «پیرو بخشنامه‌هاى قبلى و دستورات مؤکدى که داده شده، مجددا تأکید مى‌شود که هر عضوى که براى کارهاى انتشارات و رادیو در محل استخدام مى‌شود، قبل از استخدام باید صلاحیت او از نظر سیاسى به تأیید سازمان اطلاعات و امنیت محل برسد و رونوشت آن براى تأیید حکم به مرکز ارسال شود.

هرگاه ملاحظه شود که در یک شهرستان، کارمندى بدون جلب موافقت و نظر سازمان امنیت محل استخدام شده، رئیس اداره مسئولیت شدید خواهد داشت.»[15]

و در ادامه این ارتباط بود که به همراه سرهنگ کیانى ـ رئیس قسمت مطبوعات ساواک ـ به سوءاستفاده‌هاى مالى، مشغول شد. گزارش زیر، حاوى یکى از این سوءاستفاده‌ها مى‌باشد:

«... در سال جارى نیز براثر پافشارى سرهنگ کیانى، رئیس قسمت مطبوعات سازمان اطلاعات و امنیت کشور و معینیان، مدیرکل تبلیغات، مقدار زیادى از آگهى‌هاى ثبتى در اختیار روزنامه دنیا گذارده شده است و مدیر روزنامه مذکور نیز با استفاده از پشتیبانى این اشخاص برخلاف تعهدى که با ثبت کل دارد... براى انتشار 5 سطر آگهى 200 ریال نرخ تعیین کرده و در پاسخ اعتراض مراجعه کنندگان گفته است که از این مبلغ بایستى مقدارى به سازمان امنیت و مقدارى هم به مدیرکل و رئیس بازرسى تبلیغات پرداخت کند.»[16]

نصرت‌اللّه‌ معینیان که ارتباط خود با ساواک بختیار را تنگاتنگ کرده بود، پس از صدور بخشنامه‌هاى استخدامى، کار را بر کارمندان سخت گرفت، تا جایى که کارمندان تحت ریاست وى، اظهار داشتند:

«از زمانى که معینیان در رأس اداره مزبور قرار گرفته، اغلب کارمندان آن اداره تأمین خدمتى ندارند و به محض کوچکترین اشتباهى، بدون توجه به وضع خدمتى و عائله آنها، به خدمتشان خاتمه داده مى‌شود.»[17]

اینگونه برخوردها بود که باعث شد در اردیبهشت سال 1341 در رابطه با وى، چنین اظهار نظر شود:

«با مرئوسین سختگیر ولى نسبت به وضع زندگى و معیشت آنها توجه دارد. به مقام و قدرت علاقمند است و فردى خودخواه، مغرور، تندخو و سختگیر مى‌باشد.»[18]

حساسیت نسبت به همسایه شمالى و مقابله با تبلیغات آن، یکى از حساسیت‌هاى بالایى بود که دست‌نشاندگان حکومت پهلوى، بنا بر توصیه و هدایت امریکا، همواره در دستور کار داشتند. نصرت‌اللّه‌ معینیان که زمان سردبیرى روزنامه آتش بنا بر دعوت انگلستان به لندن رفته و پیوندهاى خود را با سرویس اطلاعاتى انگلیس، مستحکم کرده بود، از جمله افرادى بود که در تغییر و تحولات قدرت در ایران، توسط انگلیس‌ها به امریکایى‌ها وصل شد و اداره کل انتشارات و رادیو را، در راستاى اهداف امریکا، هدایت کرد.

تهیه و تدوین سخنان روز که علیه رادیو مسکو، به قلم او نوشته مى‌شد، از طرف امریکایى‌ها به شدت حمایت شد و ارتباط او با سفارت امریکا، دائمى گردید. در این رابطه در سوابق وى مى‌خوانیم:

«در حال حاضر با مستر بوید (Boyd) رئیس اداره فرهنگى سفارت امریکا، تماس دائم دارد و برنامه‌هاى رادیویى را با نظر او تنظیم مى‌کند و پس از استعفا از مدیریت کل تبلیغات هم به وسیله دو نفر از مخبرین امریکائى که در هتل لوزان پانسیون هستند، با مقامات سفارت امریکا تماس و رابطه داشت.»[19]

بنظر مى‌رسد در همین رابطه بود که، از طرف غربى‌ها، به رادیوى ایران به واسطه مقابله با تبلیغات شوروى، لقب «رادیوى پیروز» داده شد؛ ولى در فروردین سال 1338 که بنا بر عللى، به حملات رادیویى روس‌ها در خصوص روابط و وابستگى ایران و امریکا، پاسخ داده نمى‌شد، یکى از کارمندان ایرانى اداره اطلاعات سفارت امریکا گفت:

«مقامات اداره اطلاعات سفارت امریکا در تهران، نسبت به رویه سکوت و لاقیدى رادیو تهران در برابر حملات رادیویى روس‌ها نسبت به روابط و بستگى‌هاى ایران و امریکا، فوق‌العاده ناراضى هستند... این مقامات معتقدند رادیو ایران... بنا بر توصیه بعضى از مقامات وزارت امور خارجه این رویه لاقیدى را اتخاذ کرده است.»[20]

چندى پس از این اعتراض به سیاست خارجى ایران بود که در اداره کل انتشارات و رادیو شایع شد، قرار است نصرت‌اللّه‌ معینیان به وزارت امورخارجه منصوب گردد،[21] ولى پس از گذشت حدود 6 ماه، صحبت‌هاى در گوشى کارمندان تحت امر معینیان، در کریدورهاى آن اداره کل به شرح زیر گزارش شد :

«براى بهبود روابط ایران و شوروى، مسلما به دستور روس‌ها، معینیان از کار برکنار خواهد شد. رجال پوشالى مملکت، آنها که مورد نفرت مردم هستند، از معینیان بیزارند، زیرا در رادیو نامه‌هایشان محترمانه جواب رد داده شده و در رادیو نطق‌هاى آنها را ایراد نکرده‌اند و از آنان تجلیل و تعریف نشده [است.]»[22]

همین اشارت کافى بود تا حامیان پیدا و پنهان او دست به کار شوند و ضمن تمجید از عملکرد وى در جراید صبح و مجلات هفتگى،[23] محمدخلیل جواهرى ـ پدر فراماسونرى مؤخر ایران ـ را به صحنه تمجید از معینیان بکشانند.[24] و به افتخار او، با حضور رئیس تبلیغات سفارت امریکا، جلسه مهمانى برپا کنند[25] تا از برکنارى احتمالى وى، جلوگیرى نمایند.

در این رابطه، صهیونیست‌ها نیز به یارى او شتافتند. عکس‌العمل این حمایت، در اطلاعیه‌اى که شامل تعریف و تمجید از تأثیر برنامه‌هاى عربى ایران و اهواز در ممالک عربى مى‌باشد، به این شرح است:

«یک نشریه تحقیقاتى مربوط به قسمت شنود اسرائیل، ضمن بررسى تأثیر برنامه‌هاى عربى رادیوهاى مختلف، نوشته است که برنامه عربى رادیو ایران و اهواز، از نظر کیفیت و قدرت گفتارهاى سیاسى و صحت اخبار و سرعت عمل در شمار قوى‌ترین بخش‌هاى رادیویى عالم درآمده و در بین شنوندگان حُسن اثر دارد.»[26]

و این در حالى بود که سفارت عراق در تهران، ضمن اعتراض به پخش اخبار وقایع عراق از طریق رادیو، اظهار کرده بود:

«اغلب این اخبار از منابع اسرائیلى و مصرى اخذ گردیده و به طور غیرمستقیم به تبلیغات ضد عراقى رادیوهاى صداى عرب و قاهره و اسرائیل و عمان کمک مى‌کند.»[27]

مجموعه این تلاش‌ها، نصرت‌اللّه‌ معینیان را در سمت خود ابقا کرد. او که ضمن سرپرستى اداره انتشارات و رادیو، عنوان معاونت نخست‌وزیر را نیز یدک مى‌کشید، یکى از ارکان کمیسیون بررسى مطبوعات بود که در این حرکت، حتى چند قدم، جلوتر از ساواک، حرکت مى‌کرد و به نوعى، سعى داشت تا نیروهاى امنیتى را نیز به دنبال خود بکشاند. نامه ذیل، گویاى این مطلب است:

«ریاست محترم سازمان اطلاعات و امنیت کشور

به دستور جناب آقاى نخست‌وزیر همه روزه کمیسیونى براى بررسى مطبوعات با حضور نمایندگان ساواک و شوراى عالى اقتصاد، در اداره کل انتشارات و رادیو تشکیل مى‌شود، اخیرا به علت عدم حضور نماینده ساواک، جریان کار این کمیسیون مختل مانده است. از نظر اهمیت این کار و براى حُسن جریان آن، خواهشمند است مقرر فرمایید نماینده ساواک همه روزه قبل از ظهرها سر ساعت یازده در این کمیسیون حضور یابند.

معاون نخست وزیر و سرپرست اداره کل انتشارات و رادیو ـ معینیان»[28]

معینیان که در زمان سردبیرى روزنامه آتش در دوران حکومت مصدق، هر آنچه توان داشت در مقابله با دولت وى، به کار گرفته بود و از طریق عباس فروتن ـ که با حسین مکى ارتباط داشت ـ در جریان فعالیت‌هاى جبهه ملى قرار مى‌گرفت، تا در این مقابله، دقیق‌تر عمل نماید، در سال 1340 در اقدامى نامشخص، در یکى از جلسات جبهه ملى شرکت کرد که مورد تمسخر و استهزاى اعضاى جلسه قرار گرفت. گزارش این اقدام، اینگونه ثبت شده است:

«آقاى معینیان در یکى از جلسات جبهه ملى که اعضاى آن حضور داشته‌اند، شرکت نموده و مورد تمسخر و استهزاى اعضاى جبهه ملى قرار مى‌گیرد. به طورى که شایع است، مشارالیه آمادگى خود را جهت همکارى با سران جبهه ملى اعلام نموده است.»[29]

این اقدام در حالى صورت مى‌گرفت که حسنعلى منصور با تأسیس «کانون مترقى» در حال آماده‌سازى خود براى پست نخست‌وزیرى بود و در این حرکت، از پتانسیل تمامى افرادى که به نوعى با او در تماس بودند، بهره مى‌برد. یکى از اقدامات منصور در این سال‌ها برقرارى ارتباط با برخى از اعضاى جبهه ملى بود.

نکته دیگرى که شرکت معینیان در جلسه جبهه ملى را در راستاى فعالیت‌هاى حسنعلى منصور تحلیل مى‌کند، این است که، حسنعلى منصور در فروردین ماه 1340 با معرفى دکتر على معارفى به باشگاه لاینز بین‌المللى پیوست و نصرت‌اللّه‌ معینیان نیز، 5 ماه پس از او، یعنى در شهریور همان سال، با معرفى معارفى، به باشگاه لاینز بین‌المللى، ملحق شد.[30]

و شرکت نماینده شوراى عالى اقتصاد در کمیسیون بررسى مطبوعات نیز مى‌تواند دلیل دیگرى بر ارتباطات منصور و معینیان باشد.

با حذف على امینى و تشکیل کابینه توسط اسداله علم، فرصتى پیش آمد تا نصرت‌اللّه‌ معینیان پس از سال‌ها حضور در انتشارات و رادیو، به واسطه سابقه فعالیت در راه‌آهن دولتى، به عنوان وزیر راه، معرفى و از انتشارات و رادیو، دور شود. هر چند این انتصاب از طرف برخى از کارمندان راه‌آهن، اینگونه تحلیل شد:

«آقاى معینیان چون مخالف روس‌ها بود و تبلیغات زیادى در این مورد نموده بود، حالا که میانه دولت با روس‌ها خوب شده، اجبارا او را از پست اولش برداشتند ولى چون خدماتى کرده لذا وى را وزیر نمودند.»[31]

دست زدن به یک رشته تغییرات و جابجایى‌ها در وزارت راه و بخصوص در راه‌آهن دولتى، و تبلیغات دامنه‌دار پیرامون آن و قلمداد کردن آن به عنوان مبارزه با فساد،[32] باعث شد تا اقداماتى علیه او، در وزارت راه صورت گرفت.[33] معینیان که از زمان کودتاى 28 مرداد دست‌اندرکار کنترل مطبوعات بود، این بار نیز از طریق دوستان مطبوعاتى خودش، فعالیت شدیدى را در کلیه جراید، در اطراف اقدامات خود در وزارت راه شروع کرد.[34] حضور جهانگیر تفضلى به عنوان سرپرست انتشارات و رادیو و تنش‌هایى که اقدامات او ایجاد کرد و همچنین تلاش اعوان و انصار معینیان در آن اداره کل، باعث شد تا مجددا نصرت‌اللّه‌ معینیان با حفظ سمت وزارت راه، به عنوان سرپرست اداره کل انتشارات، به فعالیت‌هاى گذشته خویش نیز ادامه دهد.

یکى از اولین اقدامات او پس از بازگشت به شغل قبلى، این بود که:

«دستور داد که دیگر از اخبار خبرگزارى تاس استفاده نشود.»

و مجددا تنها منبع خبرى را، خبرگزارى‌هاى امریکائى تعیین کرد[35] و پس از آن، عباس فروتن را تا درجه کفالت آن اداره کل، ترقى داد.

این انتخاب، به علت شهره بودن عباس فروتن به فساد و نادرستى، موجب اختلاف و دودستگى در محیط انتشارات و رادیو و منجر به تهیه گزارش ذیل، توسط بخش 312 ساواک گردید:

«اکنون بین اعضاى اداره کل انتشارات و رادیو، دو دستگى عمیق به وجود آمده و علت آن نیز ترقى عباس فروتن به درجه کفالت مى‌باشد که گفته مى‌شود صرفنظر از سوابق سوء سیاسى مشارالیه، صرفا روى مناسبات دوستى و رفیق‌بازى با آقاى معینیان، وزیر راه صورت گرفته است... عباس فروتن مدتى به نفع حزب منحله توده [فعالیت] و سپس با حسین مکى نزدیک شده و براى سفارت انگلیس کسب اطلاع مى‌نموده... آقاى معینیان نیز که طرفدار سیاست انگلستان در ایران است از وى حمایت مى‌کند و از سال‌ها قبل با یکدیگر طرح دوستى و مراوده محرمانه داشته‌اند.»[36]

این اختلافات و دودستگى‌ها باعث شده تا ساواک ـ در صورت صلاحدید ـ تقاضاى تعویض عباس فروتن از پست انتصابى را بنماید، ولى معینیان که اینک خود را فردى قدرتمند مى‌دانست، در پاسخ گفت:

«من از این موضوع که فروتن سابقا عضو حزب منحله توده بوده، اطلاعى نداشتم ولى آنچه مسلم است آقاى فروتن در 28 مرداد مصدر خدمات شایان توجهى نیز بوده است.»[37]

و سپس در حمایت از این انتصاب، یکى از علل استعفاى خود در زمان سرپرستى آقاى ذوالفقارى بر اداره کل انتشارات و تبلیغات را، مخالفت او با عباس فروتن عنوان کرد و در نهایت گفت:

«در این باره با تیمسار ریاست ساواک مذاکره خواهد نمود و نتیجه را اطلاع خواهد داد.»[38]

ولى ترقى‌هاى بعد عباس فروتن، نشانگر آن بود که، حمایت معینیان بر همه مخالفت‌هاى تشکیلاتى و غیر تشکیلاتى با فروتن، فائق آمده است.

در همین ایام که حسنعلى منصور به همراه اعضاى کانون مترقى، مشغول تهیه برنامه اداره کشور، براى دوران تصدى نخست‌وزیرى خود بود، از قول معینیان گفته شد:

«شاهنشاه با تشکیل وزارت هدایت ملى، موافقت فرموده‌اند و دستور لازم در این باب به دولت صادر فرموده‌اند.»[39]

و در همین گزارش آمده است:

«معینیان به اعلیحضرت همایون شاهنشاه پیشنهاد داده است که به جاى وزارت اطلاعات و یا وزارت هدایت ملى، بهتر است سازمانى به نام سازمان انتشارات و رادیو به صورت مجهزتر تشکیل گردد و همچنین به شاهنشاه معروض داشته است، همانطورى که شاهنشاه داراى یک ستاد نظامى مى‌باشند باید انتشارات و رادیو را نیز به صورت یک سازمان یا ستاد روانى در آورند. شاهنشاه ضمن اینکه عرایض معینیان را قبول فرموده‌اند، تصریح فرموده‌اند هر چه زودتر وزارت هدایت ملى تشکیل شود و آقاى معینیان از هم‌اکنون مشغول تهیه سازمان وزارت هدایت ملى مى‌باشد.»[40]

در حالى که صدارت حسنعلى منصور، با تعیین برندگان انتخابات نمایندگان مجلس شوراى ملى، در ستادى متشکل از اسداللّه‌ علم، منصور و نماینده ساواک و با موافقت محمدرضا پهلوى به واقعیت نزدیک مى‌شد و مسئله نخست‌وزیرى او، بطور گسترده در محافل داخلى و خارجى مطرح بود، در بعضى از محافل سیاسى نیز، شایعه نخست‌وزیرى نصرت‌اللّه‌ معینیان بر سر زبان‌ها بود و گفته شد: «کابینه جدید را از طرف مقام سلطنت او تشکیل خواهد داد.»[41]

ولى هنوز مدت کوتاهى از این شایعه نگذشته بود که، نخست‌وزیرى حسنعلى منصور، شکل واقعى‌ترى یافت، تا جائى که رئیس تبلیغات شاهنشاهى، مأمور تقویت او شد:

«شاهنشاه تاکنون دو مرتبه به معینیان فرموده‌اند که منصور را تقویت نماید و روى این اصل، منصور دو مرتبه با ایشان بطور خصوصى ملاقات و حتى پیشنهاد کرده که عضویت حزب او را ـ حزب ایران نوین ـ قبول کند ولى معینیان پاسخ داده تاکنون عضویت هیچ حزبى را قبول نکرده و لازم است که در این مورد به حضور اعلیحضرت همایونى شرفیاب و کسب تکلیف کند... معینیان عقیده دارد که منصور براى تصدى پست نخست‌وزیرى قدرت و توانائى ندارد.»[42]

براى تبعیت از همین امر همایونى ! بود که معینیان به عضویت هیئت اجرائیه حزب ایران نوین، برگزیده شد[43] و چند روز بعد، رحیم زهتابفرد را به علت نگارش مقاله انتقادى علیه حزب، در روزنامه اراده آذربایجان، به اداره تبلیغات احضار کرد و گفت:

«صلاح نیست نسبت به حزب ایران نوین انتقاد شود.»

و سپس دستور داد تا از انتشار روزنامه وى، جلوگیرى گردد.[44] ولى علیرغم این اقدام، او که حسنعلى منصور را داراى قدرت و توانائى براى نخست‌وزیرى نمى‌دانست، عضویت خویش در حزب ایران نوین را، حسب‌الامر محمدرضا پهلوى اعلام کرد و اظهار داشت: «نسبت به حزب ایران نوین نظر خوبى ندارد.»[45]

ولى على‌رغم این اظهارات که از روحیه خودخواهانه و قدرت‌طلبانه او ناشى بود، مدیران جراید و مجلات را براى معارفه با حسنعلى منصور به مهمانى شام در هتل ونک تهران فراخواند و گفت:

«چون در آینده نزدیک، حزب ایران نوین مسئولیت اداره مملکت را به عهده خواهد گرفت، لازم دیدم ارباب مطبوعات با آقاى منصور، لیدر حزب ایران نوین آشنا شوند.»[46]

نصرت‌اللّه‌ معینیان که به واسطه ارتباط نزدیک با محمدرضا پهلوى و سالیان متمادى حضور در عرصه تبلیغات، براى خود فردى صاحب قدرت شده بود، وقتى از حمایت ارباب خویش نسبت به حزب ایران نوین آگاهى یافت، براى کسب قدرت بیشتر سعى و تلاش خود را مصروف کرد تا پس از نخست‌وزیرى حسنعلى منصور، رهبرى حزب را به دست گیرد، که این تلاش، منجر به دودستگى در حزب تازه تأسیس ایران نوین شد:

«اخیرا براى کسب قدرت در حزب ایران نوین، بین افراد آن دو دستگى ایجاد شده است، زیرا نصرت‌اللّه‌ معینیان ـ وزیر مشاور[47] ـ سعى دارد قائم مقامى دبیرکلى حزب را به دست آورد تا چنانچه روزى حسنعلى منصور مأمور تشکیل کابینه گردید او رهبرى حزب را به دست گیرد. از طرفى افراد عضو کانون مترقى که خود را پایه‌گذار حزب مى‌دانند به شدت با این جریان مخالفند. رهبر این عده در حزب، مهندس منصور روحانى، مدیرعامل سازمان آب تهران است.»[48]

و این تلاش قدرت، در گزارش دیگرى، به این شرح ثبت شد:

«نصرت‌اللّه‌ معینیان وزیر مشاور و سرپرست انتشارات و رادیو با دوستان هماهنگ خود در حزب، زمینه ایجاد مى‌کند که به محض نخست‌وزیرى منصور، دبیرکلى حزب را اشغال و زمام حزب را به دست بگیرد و از هم‌اکنون هر روز سه‌شنبه، جلسات محرمانه‌اى در محل حزب تشکیل مى‌شود.»[49]

بالاخره مهلت علم به سرآمد و حسنعلى منصور، مأمور تشکیل کابینه شد که در این کابینه وزارت اطلاعات، نصیب نصرت‌اللّه‌ معینیان شد.[50]

اولین تحلیل در رابطه با تشکیل کابینه منصور از طرف منوچهر قیائى که خود از کارگردانان کودتاى 28 مرداد 32 بود، به این شکل، مطرح شد:

«کابینه‌اى که قرار بود حسنعلى منصور به نفع سیاست امریکا تشکیل دهد، غیر از آن چیزى است که امروز تشکیل شده است و منصور توانسته فقط چند نفر از نوکران سفارت امریکا را به نام وزیر مشاور و یا معاون نخست‌وزیر وارد کابینه نماید و اکثریت وزراى کابینه افرادى هستند که مورد اعتماد مى‌باشند... دکتر صدر، دکتر عاملى، هویدا، معینیان، سپهبد ریاحى، سپهبد صنیعى و عباس آرام، کسانى هستند که محال است بدون مصلحت مقام سلطنت قدمى بردارند و این عده از وزراء، سیاست امریکائى حکومت منصور را خنثى خواهند نمود.»[51]

ولى در گزارش دیگرى، این تبعیت محض از محمدرضا پهلوى، به معینیان تخصیص داده شد:

«قرار بوده قائم مقامى حزب ایران نوین، از طرف دبیرکل حزب به معینیان ـ وزیر اطلاعات ـ واگذار شود ولى... بعضى از افراد مطلع حزب ایران نوین گفته‌اند: چون معینیان، تنها وزیرى است که خود را تابع نظرات و دستورات و اوامر شاهنشاه مى‌داند و از این لحاظ نزد مقام شامخ سلطنت داراى موقعیت ممتازى است، باطنا مایل نبوده‌اند امور قائم مقامى حزب به او واگذار شود.»[52]

و این اختلاف و دو دستگى زمانى بیشتر خودنمائى کرد که گفته شد:

«در حال حاضر بیشتر از همه وزیران، آقاى معینیان وزیر اطلاعات، براى خود قدرتى فوق‌العاده کسب نموده و به طورى که مى‌توان گفت، اکثر وزیران از ایشان، بیش از آقاى نخست‌وزیر حرف شنوى دارند و در اغلب موارد کارهاى خود را با ایشان مشاوره و تبادل‌نظر مى‌کنند. به طورى که اکثر دوستان آقاى معینیان اظهار مى‌دارند، نامبرده بیش از همه شانس نخست‌وزیرى دارند و براى این کار نیز برخلاف گذشته دست به فعالیت زده و کوشش مى‌کنند که با افراد و طبقات مختلف تماس بیشترى بگیرند.»[53]

و احمد آرامش که از کارگزاران سیاست انگلستان در ایران بود، نیز به یکى از محارم خود گفت:

«شنیده‌ام معینیان وزیر اطلاعات خود را کاندیداى نخست‌وزیرى نموده و براى این کار فعالیت زیادى مى‌نماید.»[54]

همین اظهارات کافى بود تا اختلافات داخلى کابینه و حزب ایران نوین به محافل دیگر نیز کشیده شود و بین ارباب مطبوعات از تغییر معینیان به سفیرکبیرى یکى از کشورهاى اروپائى سخن به میان آید :

«از روز گذشته در بعضى از محافل پایتخت شایع شده است که معینیان وزیر اطلاعات، تغییر سمت خواهد داد و به مقام سفیرکبیرى ایران در یکى از کشورهاى اروپائى که به ظن قوى سفارت ایران در ایتالیا باشد، منصوب خواهد شد... شایعه مزبور بیش از همه در میان ارباب مطبوعات منتشر شده [است]... موضوع تغییر سمت معینیان از مهمترین مسائل روز است و در همه جا صحبت از این تغییر سمت است و حتى امروز صبح دو خبرنگار خارجى و همچنین آقاى فیلیپس، مستشار سیاسى سفارت انگلستان در تهران... از صحت و سقم شایعه مزبور سؤال مى‌کردند...»[55]

متعاقب این شایعه، موضوع کنار گذاشتن وى از کابینه مطرح شد[56] و این در حالى بود که باقر مجلسى ـ دائى معینیان ـ براى نخست‌وزیرى او تبلیغ مى‌کرد و عقیده داشت:

«که معینیان در آینده به مقام نخست‌وزیرى خواهد رسید.»[57]

و در حزب ایران نوین، تلاش‌هایى صورت مى‌گرفت تا دکتر محمدعلى رشتى به جاى معینیان، وزیر اطلاعات شود و از موافقت حسنعلى منصور نیز در رابطه با این جابجائى حرف‌هایى زده مى‌شد[58] و در اکثر محافل سیاسى تهران و منازل برخى از سناتورها، مطرح بود که:

«آقاى منصور سعى دارند معینیان وزیر اطلاعات را کنار گذاشته و دکتر رشتى مدیر روزنامه ایران نوین را به وزارت اطلاعات منصوب نمایند.»[59]

و در نهایت، کنار گذاشتن وى از کابینه، قطعى و گفته شد:

«کناره‌گیرى نصرت‌اللّه‌ معینیان از وزارت اطلاعات تقریبا به مرحله قطعیت رسیده است. یکى از شخصیت‌هاى سیاسى که هفته گذشته به حضور اعلیحضرت همایون شاهنشاه شرفیاب شده، اظهار داشته، شاهنشاه هنگام بحث پیرامون برنامه‌هاى تبلیغاتى جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر علیه ایران در خاورمیانه و خلیج فارس از وضع تبلیغات ایران اظهار عدم رضایت نموده و عینا فرموده‌اند، تبلیغات ما هیچ است.»[60]

و پس از این حرف و حدیث‌ها بود که معینیان در تاریخ 12 / 9 / 1343 به بهانه معالجه، راهى اروپا شد.[61] بازتاب این سفر در اظهارات حسن شهباز ـ که از دوستان صمیمى معینیان و کارمند وزارت اطلاعات بود و در ضمن آن، به عنوان مترجم سفارت امریکا در تهران نیز فعالیت مى‌کرد ـ به صورت ذیل گزارش شد:

«معینیان تغییر نخواهد کرد و چون نامبرده با اقدامات اخیر دولت مخالف بوده لذا به نام معالجه به خارج از کشور رفته است... معینیان مدت‌ها بود مریض بود ولى به هیچ وجه راضى نمى‌شد که در این موقع حساس، پست خویش را ترک کند ولى اکنون که ملاحظه کرد اقداماتى برخلاف نظر او در جریان است، صلاح دید که به نام معالجه با یک تیر دو نشان بزند، هم معالجه بکند و هم خود را آلوده ننماید.»[62]

معینیان پس از بازگشت از اروپا نیز به استراحت پزشکى، ادامه داد و مسئله اختلافات خود با نخست‌وزیر را علنى‌تر کرد:

«ایرج نبوى سردبیر مجله بامشاد گفته است:... وزیر اطلاعات که وزیر کابینه فعلى است و به عنوان کسالت به خارج از کشور مسافرت کرد و برگشت، چه موقع رفتن و چه در موقع مراجعت حتى یک نفر از طرف اعضاى دولت یا حزب ایران نوین به فرودگاه نرفته است و این نشان مى‌دهد که بین معینیان و آقاى منصور نخست‌وزیر، شکرآب است.»[63]

در ایامى که در محافل مطبوعاتى و پارلمانى از دکتر محمدعلى رشتى، جواد منصور و حسن پاکروان به عنوان جانشین‌هاى احتمالى نصرت‌اللّه‌ معینیان نام برده مى‌شد، در وزارتخانه‌ها و برخى محافل دیگر، اختلافات درونى هیئت دولت به حکومت در حکومت تعبیر مى‌شد:

«گفته مى‌شود، دو نفر از وزراى کابینه ـ معینیان وزیر اطلاعات و دکتر عالیخانى وزیر اقتصاد ـ حکومتى در داخل حکومت فعلى تشکیل داده‌اند و با اینکه چندین ماه است جنگ پنهانى بین نخست‌وزیر و دو نفر وزیر مذکور ادامه دارد تاکنون موفق به کنار گذاشتن آنها نشده است.»[64]

و هنگامى که مسئله برکنارى او از وزارت اطلاعات، صورت جدى‌ترى به خود گرفت، از طرف دوستان وى فعالیت‌هاى شدیدى آغاز شد تا از این اقدام ممانعت گردد و برخى مطبوعات مانند: مجله روشنفکر، روزنامه اتحاد ملى و روزنامه سحر، به نوشتن مطالبى در تمجید از معینیان پرداختند[65] و در میان این کشمکش‌ها بود که مطرح شد:

«در دو سال اخیر در وزارت اطلاعات، در حدود یک میلیون و نیم تومان اختلاس به عمل آمده و معینیان در جریان امر دخالت داشته است.»[66]

و بالاخره على‌رغم توجه خاص محمدرضا پهلوى به وى ـ که حتى خانه مسکونى او به دستور شاه در اختیارش گذاشته بود[67] ـ از کابینه کنار گذاشته شد و به حاشیه رفت.

حاشیه‌نشینى نصرت‌اللّه‌ معینیان، به مدت دو سال ادامه یافت و در حالى که در مجلس شوراى ملى شایع گردید که:

«به آقاى معینیان تکلیف شده که پست شهردارى تهران را قبول کند او اظهار داشته اگر دستور اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر باشد، قبول خواهد کرد واِلاّ به پیشنهاد و خواسته نخست‌وزیر، پستى را قبول نخواهد کرد.»[68]

ناگهان حکم انتصاب وى به عنوان ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهى ـ که پاسخى مناسب به عطش قدرت نصرت‌اللّه‌ معینیان بود ـ صادر شد و از او خواسته شد:

«با انجام وظایف محوله، توجهات خاصه ما را بیش از پیش به لیاقت و صداقت خودتان جلب نمائید.»[69]

این انتصاب که پس از یک دوره مناقشات و گفت‌وگوها در خصوص تشکیل حزبى، موسوم به حزب سوم به لیدرى معینیان[70] صورت گرفت، توسط برخى محافل و رجال سیاسى، چنین تحلیل شد :

«در بین رجال سیاسى این انتصاب بیشتر جنبه سیاسى به خود گرفته است. صادق بهداد مى‌گفت روزى که اسداللّه‌ علم به وزارت دربار منصوب گردید، در همه جا گفته شد که دیپلماسى انگلستان توفیق بزرگى به دست آورده و دربار ایران را به دست گرفته است و این موضوع براى حفظ بى‌طرفى دربار زیان‌آور بود، ولى با انتصاب معینیان به ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهى که در محافل سیاسى او را از طرفداران سیاسى امریکا مى‌شناسند و یا اینکه امریکایى‌ها با او نظر موافق دارند، طبعا تعادلى بین دو سیاست مذکور به وجود خواهد آمد.»[71]

ولى بهرام شاهرخ که از عوامل مشهور سیاست غرب در ایران بود، و روزگارى قصد داشت به همراه معینیان، حزب سوم را پایه‌گذارى کند،[72] در این رابطه گفت:

«با آمدن علم و معینیان و تقسیم پست‌ها در وزارت دربار به اشخاص ناباب، آینده وحشتناکى براى سلطنت شاهنشاهى در پیش است، زیرا آنچه که مسلم است، علم نوکر انگلیس‌هاست و به دستور آنها، شاه ایران را محاصره کرده‌اند... و معینیان مردى است بدسابقه و در جامعه سوء شهرت دارد زیرا در کلاس نهم دبیرستان نظام مانند مرحوم منصور او را به جرم فساد اخلاق بیرون کردند و چون بچه مزلّف میراشرافى بود، با فشار میراشرافى در وزارت راه استخدام شد و هنگامى که در وزارت راه مى‌خواستند نامبرده را به معاونت یک دایره منصوب کنند، رئیس دایره خلاصه پرونده‌اش را خواست و به علت انحطاط اخلاقى قبولش نکرد و متأسفانه این فرد حالا محرم اسرار شاهنشاه ایران شده‌اند.»[73]

نصرت‌اللّه‌ معینیان، سال‌ها در مصدر ریاست دفتر مخصوص شاهنشاهى به محمدرضا پهلوى خدمت کرد و در این مدت نشان‌هاى مختلف داخلى و خارجى دریافت کرد[74] و همانگونه که محمدرضا پهلوى در فرمان انتصاب از او خواسته بود، توجهات خاصه او را بیش از پیش جلب کرد و چنان مورد توجه او قرار گرفت که وقتى در دوران انقلاب اسلامى، در اسفند ماه 1356، زمانى که دخترش در سال چهارم دانشکده دندانپزشکى دانشگاه ملى تحصیل مى‌کرد، به اشتباه مورد ضرب و شتم نیروهاى گارد دانشگاه ـ که در تعقیب نیروهاى انقلابى به رختکن دانشکده رفته بودند ـ قرار گرفت، شاه به ارتشبد حسین فردوست دستور داد تا سریعا به موضوع رسیدگى شود و پس از آنکه نتیجه تحقیقات ـ مبنى بر اشتباه نیروهاى گارد دانشگاه ـ معلوم شد، در ذیل آن نوشت:

«این گزارش به معینیان و دخترش نشان داده شود. ضمنا به گارد دانشکده تذکر داده شود در شناسائى افراد، دقت بیشترى بنمایند.»[75]

در همین ایام بود که، رایزنى‌ها براى فرونشاندن موج توفنده انقلاب اسلامى، آغاز شد. در راستاى همین حرکت، نصرت‌اللّه‌ معینیان نیز در تاریخ 19 / 12 / 56 به قم رفت و با سید کاظم شریعتمدارى دیدار کرد تا شاید از رهگذر آن، ارباب و ولى‌نعمت خود را از مهلکه فریادهاى «مرگ بر شاه» رهائى بخشد[76] و در آبان ماه سال 1357، پس از آنکه انقلاب اسلامى فراگیر شد و مى‌رفت تا دودمان پهلوى را براى همیشه از صفحه روزگار براندازد، در نامه‌اى چاکرانه به محمدرضا پهلوى نوشت:

«چاکر جان نثار همچنان که به مناسبت دیگر به پیشگاه آن رهبر بزرگ و فرمانده تاجدار عرض کردم، چون خود را از آن وجود مبارک جدا نمى‌دانم، معمولاً در اعیاد و جشن‌ها، عرض تبریک را صحیح نمى‌دانستم زیرا هیچکس به خود تبریک نمى‌گوید، ولى امسال برخورد فرض و واجب مى‌دانم سالروز میلاد با سعادت و مبارک آن وجود مقدس را که طلیعه خوشبختى و سعادت واقعى براى عموم ملت ایران بوده، به پیشگاه مبارک تبریک عرض کنم اجازه مى‌خواهم با اطمینان خاطر و به طور قاطع به پیشگاه مبارک عرض کنم که ریشه نهال با عظمت شاهنشاهى آن پیشواى بزرگ، به حول و قوهّ الهى و توجهات خاص و مداوم حضرت امام عصر عجل‌اللّه‌ تعالى فرجه آنچنان محکم و استوار است که هیچ طوفانى آن را متزلزل نخواهد کرد و چراغى است که ایزد متعال برافروخته و هر کس براى خاموش کردن آن، قیام کند، عاقبت کار خودش خواهد سوخت. دست مبارک را مى‌بوسد.»[77]

و دائى او ـ باقر مجلسى ـ نیز چند روز قبل از فرار شاه، طى نامه‌اى به او ضمن اهانت به حضرت امام خمینى (ره)، نوشت:

«... آقاى خمینى از جان مردم این مملکت چه مى‌خواهد و چه مى‌گوید. این مرد حاضر است تمام افراد این کشور با سابقه تاریخى دوهزار و پانصد سال شاهنشاهى از بین برود که او نظرات خصوصى خود را اعمال نماید و مملکت و مردم این مملکت را در دام کمونیسم بیندازد بدون اینکه توجه کند اگر خدا نخواسته چنین روز سیاهى پیش بیاید، اولین قربانى خود او خواهد بود.»

و پس از آنکه اعلام کرد اعلیحضرت همایونى! در قبل فرد فرد ملت ایران جاى شایسته دارند، ادامه داد که:

«چاکر نخواستم این عریضه، وسیله آقاى معینیان، خواهرزاده خودم که از لحاظ شاهدوستى و از نظر لیاقت و کفایت و از جهت درستى و صداقت موجب افتخار مملکت است به پیشگاه مبارک تقدیم شود به این جهت از آقاى وزیر دربار شاهنشاهى خواهش کردم که آن را به نظر شاهنشاه برسانند، بلکه توفیق شرفیابى حاصل کنم و مطالب دیگرى است به عرض اعلیحضرت همایونى برسانم. غلام جان نثار ـ باقر مجلسى»[78]

صرفنظر از تحلیل محتواى این نامه‌ها و بررسى حالات روحى و روانى مخاطِب و مخاطَب این کلمات، مشیت الهى بر آن تعلق گرفت تا مردم پا برهنه ایران اسلامى به رهبرى امام، در برابر نیروهاى پوشالى ولى تا دندان مسلح رژیم پهلوى، ایستادگى کنند و با نثار خون، محمدرضا پهلوى و ریاست دفتر مخصوص او را از وطن آواره نمایند و پیروزى انقلاب خونرنگ اسلامى را جشن بگیرند.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- از نکات قابل توجه در سوابق موجود از نصرت‌اللّه‌ معینیان، ابهام در شناخت خانوادگى وى، خصوصا پدرش مى‌باشد. این ابهام تا جائى است که حتى تذکره‌نویسان تاریخى نیز در نوشتن زندگینامه وى، هیچ اشاره‌اى به نام پدر وى، نکرده‌اند مانند: دکتر باقر عاقلى در شرح رجال سیاسى و نظامى معاصر ایران. در اسناد موجود، در دو سند اشاراتى به این مسئله شده است که به شرح زیر است: الف: در سند 1676 ـ 19 / 4 / 1338 ضمن اشاره به عضویت رسمى بهرام شاهرخ در اداره اطلاعات سفارت انگلستان، رابط او را فردى بنام معینیان از دبیران وزارت فرهنگ معرفى مى‌کند که پدرش از قدیم، از اعضاى اداره اطلاعات سفارت انگلستان بوده است. با عنایت به ارتباطات نزدیک بهرام شاهرخ و نصرت‌اللّه‌ معینیان که در اسناد این کتاب مشهود است، بنظر مى‌رسد، فرد مورد اشاره، کسى جز نصرت‌اللّه‌ معینیان نباشد. ب: در سند 8361 ـ 8 / 6 / 1352 آمده است که معینیان براى شرکت در مراسم شب هفت پدرش به اصفهان رفته است.

[2]- در اسناد موجود، سیر مراحل رشد و ترقى نصرت‌اللّه‌ معینیان با سردبیرى روزنامه آتش و نوشتن مقالات تند در جریان پیشه‌ورى همراه است که این سیر تا مقابله او با دولت دکتر مصدق و نقش آفرینى در شبکه مطبوعاتى و روشنفکرى «بداَمن» ادامه دارد. سوابق قبلى وى در کتاب ارزشمند ظهور سقوط سلطنت پهلوى، ج 2 به شرح زیر، درج شده است: «در سال 1322، او که داراى استعدادى در نگارش بود، در سن 22 سالگى فعالیت ژورنالیستى خود را در اصفهان به عنوان عضو هیئت تحریریه و سردبیر نشریه «صداى وطن» به صاحب امتیازى سید على بشارت آغاز کرد. نشریه فوق از نشریات متعددى بود که به استعمار بریتانیا وابستگى داشت و از 5 آبان 1324 به عنوان نشریه‌اى راست‌گرا و هوادار جناح سیدضیاءالدین طباطبائى در تهران ادامه یافت. ظاهرا در همین زمان استعداد روزنامه‌نگارى و طبع جویاى نام و نان معینیان مورد توجه اینتلیجنس سرویس قرار گرفت و او به تهران دعوت شد و از 11 شهریور 1323 سردبیرى نشریه «روستا» (به صاحب امتیازى مصطفى شاه علایى) را به دست گرفت. نشریه فوق نیز از نشریات وابسته به انگلیس و حزب «اراده ملى» سید ضیاء بود. بدینسان این روزنامه‌نگار جوان از آغاز فعالیت سیاسى خود مهر وابستگى‌هاى «ویژه» به استعمار جدید غرب را در کارنامه خود حک کرد. معینیان همزمان با روزنامه‌نگارى و فعالیت در باند سید ضیاء، به کمک دوستان خود در راه‌آهن تهران به کار پرداخت... با حوادث آذربایجان و تشدید فعالیت سرویس اطلاعاتى انگلیس در ایران، ستاره اقبال معینیان طلوع کرد و وى سردبیر روزنامه تازه تأسیس آتش شد که با هزینه سفارت انگلیس و دربار در 29 فروردین 1325 توسط سید مهدى میراشرافى آغاز به کار کرد.»

[3]- صفحه 286 متن

[4]- این ارتقاء در حالى بود که معینیان موفق شده بود، باندى قوى از تکنسین‌هاى راه‌آهن ایجاد کند. باندى که در سال‌هاى بعد در سراسر راه‌آهن پراکنده شدند و اکثر مشاغل مهم و حساس را در دست گرفتند و همواره از حمایت معینیان برخوردار بودند. «سند 1349 /  ه ـ 11 / 3 / 47»

[5]- سند 347 ـ الف ـ 16 اسفند ماه 1335

[6]- صفحه 4 متن

[7]- ناصر شیرزاد که بهائى بود، از دوستان نزدیک و همکاران مطبوعاتى نصرت‌اله معینیان در روزنامه آتش بود که همواره مورد حمایت معینیان قرار داشت. در یک برهه زمانى که اختلافاتى بین او و معینیان به وجود آمد، ناصر شیرزاد که از پشت پرده او خبر داشت، دست به افشاگرى زد و «شمه‌اى از کثافت‌کارى‌هاى مدیرکل را در روزنامه منتشر ساخت و بالاخره توانست با مرعوب نمودن معینیان سمت مشاورت اداره کل انتشارات رادیو را احراز و به معاونت کارشناسان امریکائى که براى ساختمان استودیوى جدید رادیو مشغول مطالعه بودند، منصوب گردد.» «سند 950 ـ 15 / 3 / 1336»

[8]- سند 950 ـ 15 / 3 / 1336

[9]- نمونه‌اى از گزارش‌هاى ارسالى او، به شرح زیر است : «به عرض سرور معظم تیمسار سرلشکر معاون محترم نخست‌وزیر و رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور مى‌رسد:.... نزدیک یک ماه است که رادیوى نیروى هوایى... داستان هزارویکشب را پخش مى‌کند نکته قابل توجه این است که در این داستان‌ها، اصولاً مطالب زننده‌اى نسبت به سلاطین و پادشاهان هست که بدون کنترل، همان طورى که شیوه این رادیوى بى‌بندوبار است، پخش مى‌شود. مهم‌تر اینکه مخصوصا یک دلقک را در نقش سلطان گذاشته‌اند که با وضع بسیار زننده‌اى تقلید سلطان را در مى‌آورد... ناچار شدم مراتب را به استحضار عالى برسانم که با تیمسار سرلشکر گیلانشاه صحبت بفرمایید که لااقل از نظر آبروى مملکت به این کار خاتمه بدهند...  اردتمند معینیان» «سند بدون شماره ـ 24 / 11 / 36 صفحه 15 متن»

[10]- سند 3 ـ 2 ـ 3491 ـ 14 / 8 / 37

[11]- سند 2ـ3ـ4193 ـ 24 / 9 / 37

[12]- سند 2ـ 3ـ5112 ـ 18 / 11 / 1337

[13]- همان

[14]- سند 667 / 322 ـ 4 / 5 / 1343

[15]- سند 102 ـ 5 / 4 / 1338

[16]- سند 2ـ3ـ2936ـ 18 / 7 / 1338

[17]- سند 789ـ 16 / 11 / 1338

[18]- سند بدون شماره ـ 18 / 2 / 134 صفحه 56 متن

[19]- سند بدون شماره ـ 11 / 10 / 1337 صفحه 22 متن

[20]- سند 2ـ3ـ48ـ14 / 1 / 1338

[21]- سند 789ـ21 / 1 / 1339

[22]- سند 126 / 2 /  گ ـ 22 / 6 / 1339

[23]- سند 5 / ج / س ـ 6 / 11 / 1339

[24]- سند 975 / 4 ـ 28 / 9 / 1339

[25]- سند 8783 / 60 ـ 26 / 9 / 1339

[26]- سند بدون شماره ـ 2 / 11 / 1339 صفحه 49 متن

[27]-  سند 2766 / 325 ـ 6 / 9 / 1342

[28]- سند 80  /  م د ـ 16 / 1 / 1340

[29]- سند 1999 / 23 ـ 25 / 3 / 1340

[30]- سند 333ـ781ـ6 / 6 / 1341

[31]- سند 21750 /  س ت ـ 11 / 12 / 1341

[32]- سند 655 / 326 ـ 24 / 3 / 1343

[33]- سند 35839 / 333 ـ 15 / 12 / 1341

[34]- سند بدون شماره ـ 23 / 2 / 1342 ص 76 متن

[35]- سند 268 ـ 25 / 3 / 1342

[36]- سند 116 / 312 ـ 10 / 4 / 1342

[37]- صفحه 86 متن

[38]- پیشین

[39]- سند بدون شماره ـ 30 / 4 / 1342 صفحه 88 متن

[40]- پیشین ـ در همین ایام باقر مجلسى از قول وى گفت : طرح مربوط به وزارت اطلاعات تهیه و قریبا به هیئت دولت داده خواهد شد. «سند 500 / 322 ـ 16 / 9 / 1342»

[41]- سند 124 / 321 ـ 28 / 6 / 1342

[42]- سند 471 / 322 ـ 12 / 9 / 1342

[43]- سند 6115ـ2 / 10 / 1342

[44]- سند 643 / 322 ـ 7 / 10 / 1342

[45]- پیشین

[46]- سند 6429 ـ 3 / 11 / 1342

[47]- تنش‌هاى ناشى از مدیریت وى بر وزارت راه، منجر به این شد که مشارالیه یا عنوان وزیر مشاور با کابینه علم همکارى داشته باشد.

[48]- سند 713 / 321 ـ 6 / 11 / 1342

[49]- سند 1289 /  ن ر 300 ـ 23 / 11 / 1342

[50]- سند بدون شماره 19 / 12 / 1343 صفحه 113 متن

[51]- سند بدون 1528 / ن / 300ـ21 / 12 / 1342

[52]- سند 239 / 326 ـ 22 / 2 / 1343

[53]- سند 944 / 326 ـ 14 / 4 / 1343

[54]- سند 1849 / 326 ـ 6 / 7 / 1343

[55]- سند 1870 / 326 ـ 7 / 7 / 1343

[56]- سند بدون شماره ـ 16 / 7 / 1343 صفحه 149 متن

[57]- سند 1116 / 322 ـ 18 / 7 / 1343

[58]- سند 26620 / 321 ـ 27 / 7 / 1343

[59]- سند بدون شماره ـ 12 / 8 / 1343 صفحه 153 متن

[60]- سند 4057 / 326 ـ 30 / 8 / 1343

[61]- سند 1389 / 322 ـ 12 / 9 / 1343 بخش ضمائم

[62]- سند 6019 / 326 ـ 25 / 9 / 1343

[63]- سند 7000 / 326 ـ 8 / 10 / 1343

[64]- سند 7092 / 326 ـ 20 / 10 / 1343

[65]- سند 8030 / 326 ـ 26 / 10 / 1343

[66]- سند 1620 / 322 ـ 6 / 11 / 1343

[67]- سند 1638 / 322 ـ 11 / 11 / 1343

[68]- سند 20922 / 20 ه 4ـ 14 / 9 / 1345

[69]- سند 5916 ـ 16 / 9 / 1345

[70]- اسناد مختلف شامل : 381  /  الف 300 ـ 16 / 4 / 1345 و 9908 ـ 3 / 5 / 1345 و دیگر اسنادى که در متن کتاب آمده است.

[71]- سند 951 / 300 /  الف ـ 16 / 9 / 1345

[72]- سند 26050 / 21 ـ 9 / 4 / 1345

[73]- سند 22720 /  ه 7 ـ 24 / 9 / 1345، در سال 1341 زمانى که نصرت‌اله معینیان گزارشات خبرگزارى آلمان را که بهرام شاهرخ مدیریت آن را به عهده داشت، به ساواک ارسال کرد سند 2008 /  م د ـ 5 / 7 / 1341 ساواک ضمن بررسى این گزارش، نوشت : بین آقاى معینیان و بهرام شاهرخ در سر امور تبلیغاتى، یک نوع رقابت ریشه‌دار موجود است که بعید نیست براى خراب کردن یکدیگر، روى اغراض صنفى، علیه یکدیگر مبادرت به اقداماتى نمایند. در اداره انتشارات و رادیو بخشى هست که کلیه اخبار تلگرافى را که از تهران به خارج مخابره مى‌شود، بررسى مى‌کند، بنابراین براى اداره مزبور، کشف نام خبرگزارى که اخبار مزبور را مخابره نموده و همچنین شناختن منبع خبر آسان‌تر است.

 (سند مورخه 11 / 7 / 1341 تهیه شده در اداره 335 ساواک)

[74]- نمونه‌اى از مدال‌هاى دریافتى وى به شرح زیر است: مدال طلاى شهر ـ نشان درجه اول کشور زئیر ـ نشان استحقاق کشور سوریه ـ نشان وشاح الملک عربستان سعودى ـ نشان درجه اول نقره اطریش ـ نشان مصر ـ نشان سنگال ـ مدال آلمان فدرال و...

[75]- سند بدون شماره ـ 4 / 12 / 1356 صفحه 278 متن

[76]- سند 10182 / 21 ه ـ 21 / 12 / 1356

[77]-  سند بدون شماره ـ بدون تاریخ، صفحه 301 متن

[78]- سند بدون شماره ـ 5 / 10 / 1357 صفحه 302 متن

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.