مقدمه - کتاب آیت‌الله هادی باریک‌بین به روایت اسناد ساواک

 زندگینامه

پیشینه‌ی خانوادگی و تحصیلات

آیت‌الله حاج شیخ هادی باریک‌بین در دوم خرداد 1309ه‍ ش در خانواده‌ای مذهبی در شهر قزوین چشم به جهان گشود. پدر ایشان به نام ابوالقاسم تجارتخانه‌ای در سرای رضوی داشت و در بین مردم و روحانیون از جایگاه و منزلت خاصی برخوردار بود. آیت‌الله حاج شیخ رحیم سامت در مورد ایشان گفته است:

«مشوق اصلی و حامی اصلی بنده برای عزیمت به نجف اشرف جهت کسب علوم حوزوی پدر آقای باریک‌بین بود، زیرا والدین بنده تمکن مالی نداشتند. در نجف هم گاهگاهی مبالغی برای بنده می‌فرستادند.» [1]

آیت‌الله باریک‌بین از دوران کودکی با تشویق‌های پدر بزرگوارشان با مسائل مذهبی آشنا و به فراگیری علوم دینی پرداخت. وی در سال 1315 به مدرسه دیانت که به همت پدر ایشان و تعدادی از علماء و متدینین قزوین برای آموزش مسائل دینی و قرآن در کنار دروس معمول مدارس دولتی تأسیس شده بود وارد شد و تا سال 1321 که به مدرسه علمیه مولاوردیخان رفت در آنجا به تحصیل مشغول گردید. در این مدرسه وی از محضر حضرات آیات: سیدجلیل زرآبادی، محمود شریعت مهدوی، سیداحمد صفائی، میرزارحیم سامت، حاج شیخ احمد تالّهی کسب فیض کرد و بخشی از دروس سطح حوزوی را در محضر آیت‌الله العظمی سیدابوالحسن رفیعی و آیت‌الله یحیی مفیدی گذراند. ایشان در همین مورد گفته است:

«در مقدمات، کتاب امثله و صرف را با چند نفر دیگر نزد مرحوم آقا شیخ ابوالقاسم نجفی شروع کردم و مقداری از صرف میر را نزد حضرت آیت‌الله سامت آموختم. کتاب تصریف را نزد مرحوم آیت‌الله حاج سیدجلیل زرآبادی و کتاب صمدیه را نزد شریعت‌ صفایی (فرزند مرحوم آخوند ملاعلی طارمی از علمای موجه شهر) و نیز کتاب سیوطی را نزد آیت‌الله سامت فرا گرفتم. همچنین مقداری از کتاب لمعه را نزد مرحوم حجت‌الاسلام حاج سید احمد صفایی از علمای مجاهدی که دو دوره هم نمایندگی مجلس را از سوی مردم متدین قزوین برعهده داشت) و مقداری را نیز نزد آیت‌الله رفیعی آموختم. مرحوم آیت‌الله حاج شیخ علی‌اکبر که از علمای اخلاق و مطلع  از علوم غریبه به واسطه صفای نفسانی آقای الهیان آن موقع خیلی به وضع طلبه‌ها توجه داشت و در زمینه‌های تربیتی ـ اخلاقی آنها را هدایت و راهنمایی می‌کرد. بعد از ایشان مجلس مرحوم حجت‌الاسلام آقای شیخ حسین قمی خیلی اثر داشت. علاوه بر آن نکته‌هایی که مرحوم حاج سیدجلیل زرآبادی از پدرشان و دیگران برای ما نقل می‌کرد خیلی برای ما مفید و مؤثر بود.»[2]

درگذشت پدر در حالی که آیت‌الله باریک‌بین سن زیادی نداشت، باعث شد وی از همان کودکی وظیفه تأمین معاش خانواده را نیز برعهده داشته باشد. وی در سال 1328 برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم رفت. آیت‌الله باریک‌بین در حوزه‌ی علمیه قم با شخصیت‌هایی آشنا شد که بیشتر آنها به چهره‌های برجسته‌ی انقلاب در سال‌های بعد تبدیل شدند. ایشان در مورد هم‌حجره‌ای‌هایش گفته است:

«در اولین شبی که وارد قم شدم. در حجره مرحوم آقای ربانی املشی میهمان شدم و بعد مدتی با مرحوم زرآبادی و جناب حاج سیدباقر محمدی هم‌اتاق بودم. بعدها در فیضیه توفیق هم‌حجره شدن با شهید آیت‌الله قدوسی را پیدا کردم.»[3]

از اساتید ایشان در حوزه علمیه قم می‌توان به امام خمینی(ره)، آیت‌الله‌ العظمی سید حسین بروجردی، آیت‌الله‌ العظمی حاج ‌میرزا حسین نوری‌همدانی، آیت‌الله میرزاعلی‌آقا مشکینی، آیت‌الله حسینعلی منتظری، آیت‌الله سیدمحمدباقر سلطانی، علامه طباطبائی، شهیدآیت‌الله مرتضی مطهری و آیت‌الله نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی اشاره کرد. در اسناد ساواک بارها به تلمذ ایشان در محضر امام (ره) اشاره شده و به همین دلیل نیز با حساسیت ویژه‌ای اعمال و رفتار ایشان در سال‌های نهضت امام(ره) کنترل می‌شد. در سندی از ساواک در همین رابطه آمده است:

«حاج شیخ هادی باریک‌بین فرزند ابوالقاسم که در مسجد آقاکبیر اقامه نماز می‌گزارد ازجمله طلابی است که در قم شاگرد خمینی بوده[است]»  [4]

آیت‌الله باریک‌بین در سال 1334 برای بهره‌مندی از محضر علمای حوزه‌ی علمیه نجف به این شهر عزیمت کرد. وی به مدت 3 سال در مدرسه آیت‌الله‌ العظمی بروجردی در نجف از محضر آیت‌الله شیخ محمد باقر زنجانی در فقه و اصول کسب فیض کرد و با کودتای عبدالکریم قاسم در 23 تیر 1337 به کشور بازگشت.[5]

 

آغاز فعالیت سیاسی

زمان دقیق آغاز فعالیت سیاسی آیت‌الله باریک‌بین را نمی‌توان از طریق اسناد ساواک مشخص کرد. مسلماً ایشان به دلیل ماهیت سیاسی فقه اسلامی و تحصیل در محضر حضرت امام (ره) قبل از دهه 40 مسائل سیاسی را دنبال می کرده است. ایشان در مورد کلاس‌های درس امام می‌گوید:

«[امام] گاهی از اوقات مباحث سیاسی اجتماعی را هم برای طلاب طرح می‌کردند»[6]

 جای تردید نیست که آیت‌الله باریک‌بین که طلبه‌ای جوان بود، درمورد جمعیت فدائیان اسلام و نهضت ملی شدن نفت که در رأس آن آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی حضور پررنگی داشت نظراتی داشته است.

1) حمایت از نهضت امام خمینی(ره) ـ قیام پانزده خرداد

ارتحال حضرت آیت‌الله‌ العظمی سیدحسین بروجردی در اوایل سال 1340 و اجرای طرح‌هایی که از سوی دولت دموکرات جان اف کندی برای ایران تجویز شده بود، حوزه علمیه قم و شخص حضرت امام (ره) را در موقعیتی قرار داد که دفاع از کیان اسلامی را وظیفه‌ای شرعی دانسته و وارد میدان مبارزه شدند. اولین حرکت امام (ره) و سایر علمای عظام، مخالفت با لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود که در آن دولت «اسدالله علم» عملاً با حذف قیدهایی در قانون انتخابات ازجمله سوگند به قرآن کریم برای انتخاب‌شوندگان، موقعیت اسلام را در برابر سایر ادیان تضعیف می‌کرد.[7] این مسأله با واکنش تند حضرت امام خمینی(ره) مواجه شد و رژیم پس از یک تلاش بی‌حاصل مجبور به لغو آن گردید.[8] محمدرضا پهلوی که از سوی آمریکایی‌ها تضمین‌هایی برای انجام پاره‌ای اصلاحات برای تثبیت حکومتش در سفر به آمریکا کسب کرده بود، در 6 بهمن 1341 طرح انقلاب سفید را که به «انقلاب شاه و ملت‌» معروف شد به اجرا گذاشت. اصول ششگانه از همان آغاز با انتقاد شدید علماء و در رأس آنها حضرت امام (ره) مواجه شد که اوج آن اعلام عزای عمومی در عید نوروز 1342 از سوی امام(ره) بود.[9] روند رویدادها پس از صف‌بندی میان حضرت امام (ره) و نیروهای مذهبی با رژیم پهلوی و طرفداران آن، در یک مسیر رویارویی مستقیم قرار گرفت. حمله به طلاب مدرسه‌ی فیضیه قم در اول فروردین 1342 بیانگر عزم رژیم برای سرکوب هرگونه حرکت اعتراض‌آمیز در حوزه‌های علمیه و مراکز دینی بود. آیت‌الله باریک‌بین که در این زمان در قم حضور داشت به نقل دیدارش از بیت امام(ره) در این روز پرداخته و روحیه‌ی حضرت امام(ره) را تصویر کرده است:

«من در ابتدای مراسم داخل فیضیه بودم ... [اما] فیضیه را ترک گفته و به مجلس روضه رفتم... [پس از پایان روضه و اطلاع از حمله به فیضیه] من هم به همراه مردم به منزل امام رفتم. در منزل ایشان داخل اتاق نشسته بودیم تا ایشان تشریف بیاورند. وضع طلبه‌ها خیلی آشفته و پریشان بود. احساسشان این بود که دیگر حوزه علمیه و اسلام از بین رفت. وقتی به مدرسه فیضیه حمله کنند و آن فجایع را به بار آورند دیگر معلوم است که چه می‌شود. به هر حال یک حالت یأس بر همه حاکم شده بود. وقتی امام تشریف آوردند همه شروع کردند به گریستن امام لب به سخن گشود و فرمود: «این‌ها (علم نخست‌وزیر وقت) به دست خودشان گور خودشان را کندند» با شروع صحبت امام، من احساس کردم که آن حالت یأس حاضران تبدیل به امید شد و احساس شکست به احساس پیروزی مبدل گشت.»[10]

اقدام رژیم در دستگیری امام (ره) در 15 خرداد 1342 برخلاف انتظار رژیم بازتاب بسیار گسترده‌ای در سراسر کشور به خصوص در تهران و قم داشت.[11] در قزوین واکنش‌های اولیه با بهت و ناباوری همراه بود، اما نیروهای انقلابی به سرعت خود را با شرایط جدید تطبیق داده و خود را برای مقابله با رژیم آماده کردند. اجتماع گسترده مردم در شاهزاده حسین در 19 خرداد که منجر به زد و خورد با مأمورین شد ا‌ولین واکنش جدی به بازگشت امام(ره) در استان قزوین بود.[12] آیت‌الله باریک‌بین که در این زمان مدیریت، تدریس و اقامه نماز جماعت در مسجد و مدرسه شیخ‌الاسلام قزوین را برعهده داشت مانند بسیاری از علمای قزوین به دو صورت نسبت به این اقدام رژیم واکنش نشان داد. ایشان در اولین گام در کنار سایر علما با تحریم اقامه نماز جماعت بر ماهیت دینی قیام تأکید کرد، سپس با ارسال تلگراف برای مقامات رژیم پهلوی از امام(ره) حمایت نمود. در یک مورد ایشان به همراه 61 تن از علمای حوزه‌ی علمیه قزوین از طریق سپهبد نعمت‌الله نصیری، رئیس شهربانی کل کشور نامه‌ای را برای امام (ره) که در این زمان در زندان قصر بودند، ارسال کرد:

«پیشگاه مقدس مرجع عالیقدر آیت‌العظمی آقای حاج روح‌الله خمینی، ارادتمندان شما طلاب حوزه علمیه قزوین مستظهر سلامتی حضرت آیت‌الهی هستند و از ذات اقدس ربوبی نیل زیارت آن وجود مبارک را خواستارند.» [13]

لازم به توضیح است که پس از دستگیری امام (ره) در خرداد 1342 سیل گسترده‌ی تلگراف‌ها از سوی طبقات مختلف مردم در حمایت از حضرت امام(ره) به محضر ایشان ارسال شده و علمای سراسر کشور در تهران اجتماع کرده و نسبت به اهانت رژیم به ساحت مرجعیت هشدار دادند.[14] براساس اسناد ساواک، تعدادی از علمای قزوین در این جلسات در تهران شرکت کرده و در سطح استان نیز به تبیین اهداف قیام امام(ره) پرداخته‌اند. آیت‌الله باریک‌بین از افراد فعال در این مقطع بودند.

2) مسئولیت جمع‌آوری وجوه شرعیه برای حضرت امام (ره)

روند رویدادها پس از آزادی امام خمینی(ره) از زندان و بازگشت ایشان به قم در 16 فرودین 1343 نشان می‌داد که مواضع قاطع حضرت امام (ره) از یک طرف و سیاست رژیم پهلوی در تضعیف مذهب، این تقابل را جدی‌تر خواهد کرد. تصویب لایحه‌ی مصونیت مستشاران آمریکایی در کابینه حسنعلی منصور، و واکنش شدید امام (ره) به این اقدام ضدملی که به معنای از بین رفتن استقلال کشور بود، نهایتاً به تبعید حضرت امام(ره) در 13 آبان 1343 منجر شد. تردیدی نیست که رسالت یاران امام(ره) از جمله آیت‌الله باریک‌بین در این مقطع بسیار سنگین‌تر شده و آنها به رغم تهدیدها و مشکلاتی که رژیم برای طرفداران امام(ره) ایجاد می‌کرد، وظیفه حراست از نهضت امام (ره) در آن شرایط خفقان را برعهده گرفتند.

از اولین اقدامات آیت‌الله باریک‌بین که در اسناد ساواک نیز به آن اشاره شده، تلاش برای برقراری ارتباط با حضرت امام (ره) از طریق سفر به عتبات عالیات بود. در سند ساواک آمده است:

«طبق اطلاع در اواخر سال 44 شیخ هادی باریک‌بین فرزند ابوالقاسم که در این ساواک فاقد سابقه مضره سیاسی بایگانی شده ‌است، به طور قاچاق از راه خرمشهر و یا مرز بازرگان به نجف مسافرت و با آقای خمینی ملاقات نموده است و مشارالیه مجتهد در مسجد آقاکبیر قزوین می‌باشد.»[15]

براساس این سند ساواک از همین زمان به تشکیل پرونده‌ای مستقل برای آیت‌الله باریک‌بین اقدام کرده و به کنترل فعالیت‌های ایشان پرداخته است. [16] دیدار با امام خمینی(ره) آن‌گونه که در اسناد این مجموعه آمده مشکلاتی برای آیت‌الله باریک‌بین به همراه داشت، ازجمله می‌توان به عدم صدور گذرنامه‌ی المثنی و عدم اجازه خروج از کشور برای ایشان اشاره کرد. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:

«باتوجه به اینکه محتمل است که شخص مورد بحث با دردست داشتن گذرنامه مسافرتهایی به عراق نماید و حامل پیامهایی از ایران جهت خمینی و بالعکس باشد، علیهذا در صورت تصویب نسبت به صدور گذرنامه المثنی مشارالیه مخالفت گردد.»[17]

در همین زمان آیت‌الله باریک‌بین از امام (ره) و برخی دیگر از مراجع ازجمله آیت‌الله‌ العظمی سیدابوالقاسم خوئی در نجف اشرف اجازه دریافت وجوه شرعیه را کسب کرد.[18] متن نامه‌ی حضرت امام خمینی (ره) برای ایشان به شرح زیر می‌باشد:

«بحمدلله و الصلواه جناب مستطاب عمادالاعلام و ثقه‌الاسلام آقای حاج شیخ هادی باریک‌بین قزوینی دامت تأئیداته ـ از قِبَل حقیر مجازند در تصدی امور حسبیه و شرعیه که در زمان ولی عصر ـ عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف ـ از مختصات فقیه جامع‌الشرایط است«فله التصدی لما ذکر مع مراعاه الاحتیاط» و نیز مجازند در اخذ وجوه شرعیه ازقبیل زکوات و مجهولالمالک و صرف آن در محال مقرره و نیز مجازند سهم مبارک امام علیهالسلام و صرف آن در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد و صرف ثلث از بقیه را در مصارف مقرره شرعیه و علو کلمه اسلام و ایصال دو ثلث را نزد اینجانب برای صرف در حوزه‌های علمیه. و اوصیه ـ ایّده الله تعالی ـ بما اوصی به السلف الصالح من الملازمه التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروه‌الاحتیاط فیالدین و الدنیا و ارجو منه ان لا یَنسانی من صالح دعواته» و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمت‌الله و برکاته.[19]

3) تلاش برای تثبیت مرجعیت امام (ره) پس از ارتحال آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم

رژیم پهلوی در دو مقطع حساس کوشید تا مرجعیت تشیع را از قم به نجف انتقال دهد و توجه عامه‌ی شیعیان را از قم به نجف معطوف کند. مرحلهی اول پس از ارتحال آیت‌الله‌ العظمی بروجردی بود و مرحلهی دوم در سال 1349 و پس از درگذشت آیت‌الله‌ العظمی سید محسن حکیم. محمدرضا پهلوی پس از ارتحال آیت‌الله‌ العظمی حکیم با ارسال تلگراف تسلیتی برای آیت‌الله‌ العظمی سیدابوالقاسم خوئی در نجف و همچنین ارسال تلگراف برای آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری و آیت‌الله سیداحمد خوانساری در قم و تهران به صورت غیرمستقیم این افراد را واجد شرایط مرجعیت معرفی کرد. در همین زمان دوازده تن از اساتید حوزه علمیه قم در اقدامی شجاعانه در پاسخ به پرسش جمعی از طلاب درمورد مرجعیت پس از آیت‌الله العظمی حکیم، امام خمینی (ره) را به عنوان مرجع تقلید جامع‌الشرایط معرفی کردند. اگرچه این اقدام شجاعانه تبعات سنگینی برای امضاکنندگان داشت و به دستگیری و تبعید تعدادی از آنها انجامید، اما این حرکت بازتابهای زیادی در کشور داشت و با حمایت گسترده مردم و روحانیون مناطق مختلف مواجه شد. [20] براساس اسناد ساواک، در استان قزوین آیت‌الله باریک‌بین تلاش فراوانی در جهت تبلیغ مرجعیت امام(ره) انجام داده است. در سندی به تاریخ 20 / 6 / 1349 آمده است:

«تعدادی از روحانیون مقیم شهرستان قزوین ازجمله سیدجلیل زرآبادی و شیخ هادی باریک‌بین به اتفاق چند نفر کسبه مقیم آن شهرستان ازجمله حاج کاظم شغل کفاش (معروف به حاج کاظم لاستیکی که سابقه زندانی شدن دارد) و حاج بمانعلی شغل لبنیات‌فروش، پس از فوت آیت‌الله حکیم فعالیت‌هایی را در زمینه تعیین خمینی به جانشینی حکیم شروع و موجبات گمراهی مردم قزوین را فراهم می‌نمایند.»[21]

تاریخ این گزارش نشان می‌دهد تلاش برای تبلیغ مرجعیت امام (ره) کمی بعد از درگذشت آیت‌الله حکیم در قزوین شروع شده و آیت‌الله باریک‌بین از پیشگامان این عرصه بوده است.

4) فعالیت‌های آیت‌الله باریک‌بین در دهه 50

اوایل دهه‌ی 50 را باید آغاز رشد اقتصادی رژیم و افزایش اعتماد به نفس آن در تقابل با مخالفین داخلی دانست. برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی، دستگیری و سرکوب مخالفین بخصوص طرفداران امام (ره)، ایجاد نظام تک حزبی، خرید جنون‌آمیز تجهیزات نظامی از غرب، نقش‌آفرینی بیشتر در منطقه (به واسطه پیروی از آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها) و بسیاری مسائل دیگر این دهه را به دوره‌ای خاص برای رژیم پهلوی تبدیل می‌کرد. در این فضای امنیتی که با کنترل شدید ساواک و سرکوب خشونت‌بار انقلابیون همراه بود، یاران امام (ره) ازجمله آیت‌الله هادی باریک‌بین با تأسی از حضرت امام (ره) مسئولیت خود را دفاع از اسلام و تشیع و حفظ کیان اسلامی دانسته و با وجود همه‌ی مخاطرات به شکلی حساب شده برنامه‌های خود را دنبال می‌کردند. اهمّ فعالیت‌های آیت‌الله باریک‌بین را می‌توان در موارد زیر جستجو کرد.

1ـ4) دفاع از مخالفین رژیم

اگر چه مشی فکری و اعتقادی آیت‌لله باریک‌بین با بسیاری از مخالفین و زندانیان سیاسی رژیم که از احزاب و گروه‌های مختلف بودند، تفاوت داشت، اما از آنجا که همگی حول محور مخالفت با رژیم فعالیت می‌کردند، وی از آنها و خانواده‌هایشان حمایت می‌کرد. کمک به خانواده‌ی علی میهن‌دوست که محکوم به اعدام شده بود، در این چارچوب قابل بررسی می‌باشد. در 28 / 12 / 1350 وی به همراه تعدادی از اعضای هیئت علیمه قزوین، در تلگرافی برای شاه خواستار تخفیف در مجازات وی شد.[22] در گزارشی از ساواک در همین مورد آمده است:

«ساواک قزوین اعلام نموده است که از طرف هیئت فوق‌الذکر تلگرافی در مورد علی میهن‌دوست به وزارت دربار شاهنشاهی مخابره گردیده است...

ضمناً به استحضار می‌رساند علی میهن‌دوست یکی از اعضای سازمان آزادی‌بخش ایران وابسته به جمعیت به اصطلاح نهضت آزادی است که اخیراً در اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی پرونده اتهامی وی مطرح و مورد رسیدگی قرار گرفته و درنتیجه در دادگاه‌های بدوی و تجدیدنظر به اعدام محکوم گردیده است که رأی صادره هنوز به مرحله‌ی اجرا درنیامده است» [23]

2ـ4) تدریس در حوزه علمیه قزوین

درکنار اقدامات فوق که بیانگر حضور فعال آیت‌الله باریک‌بین در مسائل جاری کشور بود، ایشان در حوزه‌ی علمیه قزوین نیز به تدریس اشتغال داشت و طلاب را ضمن آشنا کردن با دروس حوزوی با مسائل جاری کشور و خصوصاً فتاوی امام (ره) آشنا می‌کرد. از جمله کتاب‌هایی که ایشان تدریس می‌کرده‌اند می‌توان کتاب‌های صمدیه، سیوطی، معالم، لمعه، رسائل و کفایه را نام برد.[24] آیت‌الله باریک‌بین از چهره‌های بانفوذ و تأثیرگذار حوزه علمیه قزوین بود که میان طلاب و روحانیون مقبولیت زیادی داشت. براساس اسناد ساواک آیت‌الله باریک‌بین با طلاب حوزه‌ی علمیه قم ارتباط نزدیک داشت و از این طریق مردم را در جریان رویدادهای کشور قرار می‌داد. سندی به تاریخ 19 / 2 / 1353 نقش اجتماعی و سیاسی آیت‌الله باریک‌بین در قزوین را به خوبی نشان می‌دهد.

«به نظر این ساواک این عناصر [تعدادی روحانی و کارمند دولتی] از ایادی[25] شیخ هادی باریک‌بین مدرس و طلبه قزوینی هستند که یادشده اخیراً از افکار بسیار حادی برخوردار بوده و از طرفی هم با خانواده محمد حاج شفیعی‌ها و احمد هاشمیان که به علت فعالیت‌های خرابکارانه متواری هستند منسوب می‌باشد.» [26]

در سند دیگری به طرح مباحث سیاسی و ابراز مخالفت با رژیم در کلاس‌های درس آیت‌الله باریک‌بین تصریح شده است:

«آقایان سیدحسن شالی و هادی باریک‌بین به ترتیب پیش‌نمازان مدارس دینی صالحیه و شیخ‌الاسلام شهرستان قزوین به عنوان تدریس به طلاب علوم دینی، جلساتی در مدارس مذکور تشکیل و مطالبی برخلاف مصالح کشور طرح می‌نمایند.»[27]

آیت‌الله باریک‌بین علاوه بر تدریس در حوزه‌ی علمیه قزوین، در مساجد نیز جلسات دینی برگزار کرده و از این طریق با دانش‌آموزان و دانشجویان ارتباط برقرار می‌کرد.[28] براساس اسناد ساواک ایشان در همین جلسات «اقتصاد اسلامی» تدریس می‌کرده است.[29]

در یکی از گزارش‌های ساواک می‌خوانیم که ایشان از بیان مفاهیم اقتصادی و سیاسی به دنبال نتیجه‌گیری‌های مهمی چون حاکمیت ولی‌فقیه به عنوان جانشینی امام زمان(عج) بوده است. برای نمونه سند زیر به خوبی این قدرت استدلال آیت‌الله باریک‌بین در سال 1354 را نشان می‌دهد.

«در این جلسه شیخ هادی باریک‌بین درباره مسائل اقتصاد اسلامی سخنرانی و اظهار داشت: جنگل‌ها، زمین‌های مزروعی نیزارها، معادن و ثروتهای زیرزمینی و زیردریایی زیربنای اقتصاد اسلام است و به روایت قرآن جزو انفال است یعنی متعلق به امام عصر حاضر می‌باشد و امام کسی است که خیر مردم را بخواهد و هر کاری که انجام می‌دهد برای مردم باشد و بس و منافع خود را ابداً در نظر نگیرد و برای پیشبرد مقاصد اسلامی و هدف‌های ارزنده و مهم اسلام و رفاه حال اجتماعی از این ثروت بیکران استفاده کند و به گفته‌ی قرآن اگر چنین سرمایه‌ای در دست اسلام قرار می‌گرفت تمام افراد دنیا خوشبخت می‌شدند البته هنگامی که امام غائب است تمام ثروت‌هایی که به او تعلق می‌گیرد به جانشینان وی واگذار می‌گردد.» [30]

از محتوای برخی گفتگوهای روحانیون قزوین که به وسیله‌ی منابع ساواک ضبط شده، این‌گونه استنباط می‌شود که آیت‌الله باریک‌بین جزو طیفی از روحانیون بود که مخالف برقراری هرگونه رابطه با مقامات دولتی قزوین، تا پیش از حل و فصل همه‌ی مشکلات میان مراجع معظم شیعه با رژیم بوده است. این موضع‌گیری شجاعانه در سال 1353 بیانگر نوع نگرش این عالم بزرگوار به مسائل جاری کشور است. بنا به روایت یکی از اسناد ساواک، آیت‌الله باریک‌بین در پاسخ به برخی از روحانیون استان که تعامل با مقامات دولتی استان را در حل بسیاری از مشکلات مردم و علما مؤثر می‌دانستند، گفته است:

«فقط رفع اختلاف بین هیئت علمیه قزوین و مقامات دولتی نباید مطرح باشد بلکه در ابتدا مقامات مملکتی باید اختلافات را با مراجع روحانی نجف حل و فصل کنند تا هیئت‌های علمیه در ایران بتوانند با این نوع پیشنهادها روی خوش نشان بدهند تا اختلاف در سطح بالا باقی است ما نمی‌توانیم این پیشنهاد را بپذیریم...» [31]

3ـ4) مخالفت با حزب رستاخیز

از دیگر مواضع روشن و قاطعانه آیت‌الله باریک‌بین مخالفت با حزب رستاخیز بود. آیت‌الله باریک‌بین که مواضع سیاسی خود را در چارچوب مواضع مرجعیت خصوصاً حضرت امام (ره) تعریف کرده بود، در اکثر موارد با توجه به دیدگاه‌های ایشان اقدام می‌کرد. به گفته‌ی ساواک آیت‌الله باریک‌بین با هوشیاری از علمای قزوین می‌خواست تا از خط و مشی مرجعیت در مورد تحریم حزب رستاخیز پیروی کنند. در سند زیر در این مورد آمده است:

«چند روز قبل جلسه هیئت علمیه قزوین که متشکل از روحانیون سرشناس قزوین می‌باشد. در منزل حاج نصراله شهیدی تشکیل گردید و هدف از این گردهمائی تعیین تکلیف طبقه روحانیون قزوین در مقابل حزب رستاخیز ملت ایران بود که آیا به این امر موافقت و یا مخالفت و یا سکوت نمایند که چون سیدعباس ابوترابی و شیخ هادی باریک‌بین اظهار داشتند باتوجه به اینکه به فتاوی آقایان میلانی در مشهد و گلپایگانی در قم و همچنین اعلامیه مفصلی که خمینی در زمینه اقدامات دولت ازجمله تشکیل حزب رستاخیز داده‌اند و آن را اختناق آزادی و مرگ مشروطه اعلام داشته‌اند عضویت و شرکت در فعالیت این حزب تحریم شده لذا بهتر آن است که اگر هیئت علمیه قزوین به آن مخالفت نمی‌کنند حداقل مهر سکوت به لب بزند که پیشنهاد دو نفر مذکور موردتائید بقیه حاضرین در مجلس قرار گرفت.....» [32]

این مواضع قاطع و سازش‌ناپذیر باعث شد که رژیم نام آیت‌الله باریک‌بین را در لیست روحانیون افراطی و ممنوع‌الخروج در سال 1354 قرار دهد. [33]

4ـ4) مشارکت فعال در برگزاری مراسم شهدای شهرهای مختلف کشور

در جریان حوادث و رویدادهای سال‌های 1356 و 1357 نقش آیت‌الله باریک‌بین برجستگی خاصی یافت و ایشان از هر فرصتی برای بسیج مردم و نگه داشتن آنها در صحنه استفاده می‌کرد. در اوایل آبان 1356 انتشار خبر شهادت‌ فرزند ارشد امام آیت‌الله سید مصطفی خمینی جامعه اسلامی ایران را در بهت فرو برد. برگزاری مجالس ترحیم در شهرهای مختلف کشور و ارسال تلگراف‌های متعدد برای امام (ره)، پس از سال‌ها که رژیم کوشیده بود تا یاد و خاطره ایشان را در ذهن‌ها به فراموشی بسپارد، این فرصت را به انقلابیون داد تا از آن نهایت استفاده را ببرند. رژیم پهلوی که انتظار چنین واکنش گسترده‌ای را نداشت در اقدامی شتابزده که به مثابه‌ی ایجاد انفجار در انبار باروت بود کوشید تا ساحت مقدس مرجعیت، خصوصاً حضرت امام خمینی(ره) را مورد بی‌حرمتی قرار دهد. به همین دلیل مقاله‌ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم مستعار رشیدی مطلق با تأئید محمدرضا پهلوی از طریق وزیر دربار ـ امیرعباس هویدا ـ و داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی، برای انتشار در اختیار روزنامه‌ی اطلاعات قرار گرفت. گمان رژیم بر این بود که برچسب‌های سطحی و نامعقول این مقاله در میان مردم و مرجعیت ایجاد شکاف کرده و اوضاع را تحت کنترل رژیم در خواهد آورد؛ اما واکنش‌ها به این اقدام خارج از تصور رژیم بود. در 19 دی 1356 دو روز پس از انتشار مقاله، در قم روحانیون و مردم دست به تظاهرات گسترده‌ای زدند که در طی آن تعداد زیادی از مردم شهید و زخمی شدند.[34] اخبار کشتار رژیم در قم، به سرعت در سراسر کشور منتشر شد و در شهرهای مختلف باعث همدردی و انسجام مردم شد. آیت‌الله باریک‌بین و دیگر علمای قزوین در اعتراض به این فاجعه، این بار نیز به مانند سال 1342 که از برگزاری نماز جماعت سرباز زده بودند، از اقامه جماعت استنکاف کرده و با برگزاری جلساتی در مورد اتخاذ مواضع برای مقابله با رژیم به مشورت پرداختند. در سندی در این مورد آمده است.

«در تاریخ 23 / 10 / 36 [1356] سیدعباس ابوترابی، اشکوری، سیدحسن موسوی شالی، سیداحمد زرآبادی و هادی باریک‌بین پیش‌نمازان مساجد شهر قزوین به منظور حمایت از تظاهرات اخیر قم از اجرای نماز جماعت در مساجد مربوط خودداری نموده و در منزل عبدالرحیم سامت یکی از اعضای هیئت علمیه قزوین تشکیل جلسه داده‌اند.» [35]

ارسال تلگراف برای مراجع عظام قم، اقدام دیگری بود که از سوی جامعه روحانیت قزوین، خصوصاً آیت‌الله باریک‌بین برای ابراز همدردی با مرجعیت و مردم قم صورت گرفت.[36] خشونت‌های رژیم در 29 بهمن 1356 در تبریز به اوج خود رسید. در این روز رژیم با حمله به شرکت‌کنندگان در مراسم چهلم شهدای قم، تعدادی از مردم تبریز را به شهادت رساند. به این ترتیب سیر برگزاری مراسم چهلم و بزرگداشت‌ها در کشور به وجود آمد که هر بار با خشونت رژیم، زمینه‌ساز شکل‌گیری مراسم دیگری می‌شد. به روایت اسناد آیت‌الله باریک‌بین در برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز فعالیت زیادی داشته است:‌

«احتمال اینکه روستائیان مزبور [روستاهای شهرستان قزوین و دیگر شهرستان‌های نزدیک آن‌] تحت‌تاثیر این تبلیغات جهت ایجاد تظاهرات به مناسبت وقایع تبریز و قم به شهرستان قم عزیمت نمایند، زیاد است و در مناطق مزبور مردم علناً شعارهای ضدملی و میهنی می‌دهند. ضمناً شیخ هادی باریک‌بین پیش‌نماز مسجد شیخ‌الاسلام شهرستان قزوین که از روحانیون ناراحت و افراطی منطقه می‌باشد در نظر دارد به عناوین مختلف برای چهلمین روز وقایع تبریز مجالس برپا نموده و در نظم و آرامش منطقه ایجاد اخلال نماید.» [37]

5) دستگیری و تبعید به سردشت

نقش مؤثر و سازنده‌ی آیت‌الله باریک‌بین در برگزاری مراسم شهدای شهرهای مختلف کشور در کنار تاثیرپذیری مردم از مواضع و حرکت‌های ایشان، باعث شد تا رژیم نهایتاً تبعید ایشان از منطقه را تنها راه برخورد با فعالیت‌های ایشان بداند. در سندی راجع به این موضوع آمده است:

«چون نامبرده بالا اخیراً در منطقه مبادرت به تحریکاتی نموده و اعلامیه‌هایی نیز بین تعدادی از نمازگزاران در مسجد مذکور توزیع نموده است. به شهربانی قزوین دستور داده شده تا نامبرده را طبق امریه شماره 9562 / 312 ـ 24 / 12 / 36 به کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی معرفی و مورد تصمیم کمیسیون قرار گیرد‌»[38]

صدور این دستور در چهلمین روز حوادث تبریز نشانگر نقش آیت‌الله باریک‌بین در بسیج مردم بوده است. چند روز پس از این دستور در گزارشی به تاریخ 12 / 2 / 1357 پیشنهاد زیر ارائه شد:

«با عرض مراتب فوق و باتوجه به حوادث اخیر و تحریکاتی که از جانب مشارٌالیه در منطقه انجام گردید و با امعان نظر به حساسیت منطقه قزوین از نظر متعصبین مذهبی، مستدعی است درصورت تصویب، وضعیت فرد موصوف در کمیسیون امنیت اجتماعی مطرح و به یکی از شهرستانهای سنی‌نشین تبعید گردد.» [39]

در 19 / 2 / 1357 با این پیشنهاد موافقت شد:

«با تبعید شخص موردبحث به یکی از شهرستان‌های سنی‌نشین موافقت حاصل است»[40]

از اقدامات رژیم برای منزوی کردن روحانیون شیعی تبعید آنها به مناطق سنی‌نشین کشور بود. این سیاست که در مورد اغلب مبارزین مذهبی اجرا می‌شد، به گمان رژیم نه تنها روحانیون را از مناطق نفوذ و اقتدارشان دور می‌کرد، بلکه زمینه‌های اختلاف میان آنها و اهالی سنی مذهب کشور را نیز فراهم می‌کرد. بررسی اسناد نشان می‌دهد که این سیاست نه تنها قرین موفقیت نبود، بلکه بسترساز ایجاد تفاهم و آشنایی بیشتر میان ساکنین مناطق سنی مذهب و علمای شیعه نیز می‌شد. روحانیون تبعیدی در مناطق سنی‌نشین مردم را با اندیشه‌های امام(ره) آشنا می‌کردند، و مانع از تأثیر تبلیغات رژیم علیه انقلاب اسلامی می‌شدند. نکته جالب درمورد آیت‌الله باریک‌بین هراس رژیم از اجرای این حکم بود، در سند زیر به این موضوع اشاره شده است.

«در روز 19 / 2 / 37[1357] که مجلس ترحیم به مناسبت چهلم وقایع یزد، اهواز و جهرم در مسجد شاه قزوین برگزار بود پس از پایان سخنرانی واعظ، عده‌ای از جوانان که وارد بازار شده بودند شروع به تظاهرات کردند و پلیس هم برای متفرق کردن آنها مبادرت به شلیک چند تیرهوایی نموده و مردم مجدداً از ترس به داخل مسجد پناه بردند که در این لحظه شیخ هادی باریک‌بین با فریاد به جمعیت تکلیف نمود که نترسید و جلو بروید تا کی بایستی ما زیر سلطه این خائن باشیم.

نظریه شنبه: خبر صحت دارد

نظریه یکشنبه: باتوجه به حضور شنبه در محل احتمال صحت خبر وجود دارد. ضمناً هادی باریک‌بین در مرکز و 23 ﻫ سابقه دارد و متعاقب دریافت امریه شماره پیروی پرونده مشارالیه در شورای حفظ امنیت اجتماعی مطرح و تصمیماتی درخصوص تبعید یاد شده به شهرستان سردشت از توابع استان آذربایجان غربی گرفته شده است. لیکن بنا به ملاحظات امنیتی علیرغم دستوراتی که از طریق شورا جهت بدرقه مشارالیه توسط ژاندارمری به محل مورد نظر داده شده است تاکنون نسبت به طرد وی از منطقه اقدامی به عمل نیامده است.»[41]

سرانجام رژیم، آیت‌الله باریک‌بین را برای گذراندن دوران تبعید به شهرستان سردشت از توابع استان آذربایجان غربی اعزام کرد. وی در 23 / 2 / 1357 به وسیله مأمورین شهربانی بازداشت و به‌وسیله مأمورین ژاندارمری به سردشت فرستاده شد. آیت‌الله باریک‌بین راجع به این ماجرا می‌گوید:

«یک روز بعد از نماز ظهر و عصر ساواکی‌ها آمدند و گفتند: «شما باید به شهربانی بیاید» و بعد از پرس و جو ماشینی آوردند و من را به زنجان انتقال دادند. بین راه در قهوه‌خانه‌ای توقف کردند. شخصی من را شناخت و گفت «می‌خواهی تو را فراری دهم» گفتم این‌ها رها نمی‌کنند، بنابراین هر اقدامی از این قبیل بی‌فایده خواهد بود. شهامت این مرد در آن اوضاع و شرایط قابل توجه بود. سرانجام مرا به تبریز و مهاباد منتقل کردند و ظهر روز بعد به شهربانی سردشت تحویل دادند. رئیس شهربانی کمی صحبت کرد و بعد مرا راهنمایی کرد به مسجدی که دارای یک طبقه فوقانی با چند اتاق بود. این مسجد در کنار یک پادگان نظامی قرار داشت. پیش از اینکه من به سردشت تبعید شوم مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی به آنجا تبعید شده بودند و بعد از ما نیز آقای عالمی از همدان و سید بزرگواری به نام آقای طاهری خرم‌آبادی را به آنجا تبعید کردند.»[42]

آیت‌الله باریک‌بین در 24 / 2 / 1357 با ارسال تلگرافی به فرمانداری قزوین نسبت به بازداشت خود اعتراض کرد، اما به این اعتراض توجهی نشد.[43] واکنش مردم قزوین به بازداشت آیت‌الله باریک‌بین در اسناد ساواک انعکاس یافته است. بر اساس این گزارش‌ها، مردم با ارسال اعلامیه‌هایی نسبت به تبعید ایشان اظهار ناراحتی کرده و خواستار آزادی وی شده‌اند. در یکی از این اعلامیه‌ها ضمن تاکید بر نقش آیت‌الله باریک‌بین در برگزاری مراسم شهدای شهرهای مختلف درباره سوابق ایشان آمده است:

«[آیت‌الله باریک‌بین] در روز سه‌شنبه 19 اردیبهشت مجلس سوگواری به مناسبت چهلمین روز شهادت شهدای یزد، جهرم، اصفهان ترتیب داد. بعد از این مجلس ترحیم دستگاه خائن یکی از برجسته‌ترین روحانیون قزوین یعنی حجت‌الاسلام آقای «هادی باریک‌بین» را در روز شنبه به سردشت آذربایجان غربی منطقه دورافتاده و بدآب و هوایی تبعید نمود...» [44]

پس از انتشار این اعلامیه، رژیم خواستار دستگیری عاملین تهیه و توزیع آن شد.[45] آیت‌الله باریک‌بین و دیگر روحانیون تبعیدی در سردشت نه تنها تبعید را عامل انزوای خویش نمی‌دانستند، بلکه همچنان در مسیر مبارزه با شور و حرارت فعالیت می‌کردند. انتشار اعلامیه‌هایی در حمایت از آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله شریعتمداری که در این مقطع بیوت آنها مورد تجاوز عوامل رژیم قرار گرفته بود بخشی از این فعالیت‌ها بود.[46]چند ماه بعد در 9 / 5 / 1357 ساواک مرکز از ساواک قزوین خواست که محل تبعید آیت‌الله باریک‌بین از سردشت به ایذه تغییر یابد:

«به فرموده مقرر است که شیخ هادی باریک‌بین که در حال حاضر به سردشت تبعید گردیده محل تبعید او از سردشت به ایذه تغییر یابد. سریعاً موضوع در کمیسیون امنیت اجتماعی مطرح نتیجه اعلام»[47]

مشخص نیست که دلیل این درخواست ساواک چه بوده است، اما به نظر می‌رسد که افزایش فعالیت‌های آیت‌الله باریک‌بین در منطقه و گرمای شدید هوا در ایذه عامل این تصمیم بوده است. اگرچه این انتقال صورت نگرفت، اما جلساتی برای آن تشکیل شد. سرانجام آیت‌الله باریک‌بین در 12 / 7 / 1357 تبرئه شد. در خبری مندرج در روزنامه کیهان در این مورد آمده است:

«حضرت حجت‌الاسلام حاج آقا شیخ هادی باریک‌بین از علما و شخصیت‌های قزوین که با رأی کمیسیون امنیت اجتماعی این شهر به دو سال تبعید در سردشت محکوم شده بود، امروز در شعبه دوم دادگاه استان برائت یافت.» [48]

ایشان پس از آزادی به اتفاق همسر و فرزندانش در 16 / 7 / 57 منطقه را ترک و پس از زیارت حرم مطهر امام رضا (ع) در 27 / 7 / 1357 وارد قزوین شد. [49]

6) پایان تبعید و ازسرگیری مبارزات

آیت‌الله باریک‌بین پس از بازگشت به قزوین فعالیت‌های خود را همچنان ادامه داد و از طریق انتشار اعلامیه‌هایی با عنوان «هیئت علمیه قزوین»، برگزاری جلساتی با مسئولین منطقه در مورد اوضاع جاری شهر، ارتباط با انقلابیون استان و سایر شهرهای کشور[50] و از همه مهم‌تر تکثیر و پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) نقش مهمی در پیشبرد اهداف انقلاب برعهده گرفت. در اسناد آمده است که به دلیل محدودیت‌های موجود، ایشان بارها از طریق تلفن اقدام به نوشتن اعلامیه‌ی امام (ره) کرده است. در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:

«صبح روز 4 / 9 / 57 فرد ناشناسی با نامبرده بالا تماس گرفته و سوال نمود اعلامیه بیست و سوم آقا را دارید[؟] باریک‌بین گفت خیر. یادشده سوال کرد آیا هم‌اکنون مهیا هستید که یادداشت کنید[؟] باریک‌بین جواب داد بلی و اعلامیه‌ای را (به شرح پیوست شماره 1) یادداشت نمود. بعد سوال کرد اعلامیه آقایان قم را دارید[؟] باریک جواب داد خیر. یاد شده گفت اگر این را هم یادداشت کنید بد نیست و اعلامیه را (به شرح پیوست شماره 2) قرائت و باریک‌بین یادداشت نمود...» [51]

دعوت از وعاظ و سخنرانان مطرح کشور برای حضور در قزوین و انتشار اخبار رویدادهای قزوین در سطح کشور از دیگر کارهای آیت‌الله باریک‌بین در ماه‌های پایانی حیات رژیم پهلوی بود. در سند زیر چگونگی فعالیت کمیته بررسی که هدف آن انتشار اخبار حوادث مناطق مختلف کشور بود، روایت شده است. این سند روایت می‌کند که چگونه آیت‌الله باریک‌بین اخبار مربوط به انقلاب اسلامی در قزوین را در اختیار این کمیته قرار می‌داد.:

«[در] مذاکرات انجام شده بین سیف‌الله نورانی فرزند الماس و شیخ هادی باریک‌بین، نورانی اظهار نمود که بنا به تصمیم آقایان علماء تهران در 8 منطقه جلساتی هست که برای بررسی مسائل مربوط به نهضت تشکیل می‌شود و اخبار مربوط به نهضت از تهران و سایر شهرستان‌ها در خبرنامه منتشره از جانب کمیته این هیئت‌ها درج می‌گردد و قرار شده که وی (نورانی) اخبار مربوط به قزوین را جمع‌آوری نماید، لذا همه شب در تماسهایی که با یکدیگر می‌گیرند آقای باریک‌بین اخبار توأم با حقیقت یا واقعیت را بدون کم و کاست سلیس و روان تهیه و در اختیار وی بگذارند تا در خبرنامه درج شود. باریک‌بین ضمن قبول این مسأله اظهارداشت که هم‌اکنون خبری برای این منظور دارد و خبر این است که در روز عاشورا یا تاسوعا مأمورین دستگاه شخصی را دستگیر نموده‌اند و معلوم نیست به چه وسیله‌ای اذیتش کرده‌اند که تارهای صوتی گلویش از بین رفته که دیگر نمی‌تواند حرف بزند.» [52]

     آیت‌الله باریک‌بین در روزهای پایانی حیات رژیم پهلوی در دو اقدام تاریخی علمای  مطرح کشور حضور فعالی داشت. ابتدا شرکت در تحصن علماء در مسجد دانشگاه تهران و دیگری حضور در هیئت استقبال از امام(ره). ایشان در مورد این روزهای حساس چنین گفته‌اند:

«در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی من که از تبعید برگشته بودم، حرکت انقلابی مردم علیه رژیم شاه اوج گرفته بود. اجتماعات پرشور و پرشکوه در مسجدالنبی، اعتصابات، راه‌پیمایی‌ها، سخنرانی‌های سیاسی و افشاگرانه، شعارهای مرگ بر شاه حال و هوای خاصی به شهر بخشیده بود. همه شهرهای ایران چنین حال و هوایی داشت و در همین فضا آمدن امام خمینی قدس‌سره مطرح شد. به سبب منع حضرت امام از آمدن به ایران، از علمای سرشناس شهرستان‌ها دعوت کردند که در دانشگاه تهران حاضر شوند و در آنجا تحصن نمایند. بنده نیز همراه بعضی از علمای هیئت علمیه دعوت شدم و به جمع متحصنین در دانشگاه پیوستم. در استقبال از حضرت امام و در سالن فرودگاه در جمع روحانیون که به آنجا دعوت شده بودند حضور داشتم.»[53]

 

آیت‌الله باریک‌بین پس از پیروزی انقلاب اسلامی

سرانجام پس از سال‌ها مبارزه و جانفشانی که در طی آن تعداد زیادی از مردم انقلابی به درجه رفیع شهادت نائل شده و بسیاری نیز زخمی و محبوس شدند، رژیم شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 در حالی که از مدت‌ها قبل عملاً از هم فروپاشیده بود، سقوط کرد. در این مرحله بسیاری از افراد و جریان‌ها که تا پیش از آن حول هدف مشترک سقوط رژیم گردآمده و اختلافات خود را کنار گذاشته بودند، به دنبال سهم‌خواهی برآمده و خطوط و مرزبندی‌های خود را با نهضت امام(ره) مشخص کردند. در چنین فضای تنش‌آلودی که کشور را فراگرفته بود، آیت‌الله باریک‌بین به عنوان وزنه‌ای قابل اتکاء برای پیروان خط امام(ره) در قزوین وظایف خطیری برعهده داشت.[54] از اولین سمت‌های آیت‌الله باریک‌بین انتصاب به امامت جمعه شهرستان قزوین از سوی امام خمینی (ره) در 8 تیر 1360 بود. در پیام امام (ره) در این‌باره آمده است.

«جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ هادی باریک‌بین دامت افاضاته

برحسب تقاضای مکرر اهالی محترم قزوین ایَّدهم الله تعالی در مورد اقامه نماز جمعه در شهر قزوین بدین‌وسیله جنابعالی را به سمت امام جمعه در آن شهر منصوب می‌نمایم که انشاءالله تعالی در مورد اقامه این فریضه بزرگ الهی مردم را به وحدت و همبستگی بیشتر دعوت نموده و به احساس وظیفه خطیری که دارند آشنا ساخته و از تفرقه و اختلاف برحذر دارید از خدای تعالی موفقیت همگان را مسئلت دارم.

والسلام علیکم و رحمت‌الله»[55]

آیت‌الله باریک‌بین تا سال 1393 این سمت مهم و حساس عبادی ـ سیاسی را برعهده داشت و در تمام این سال‌ها خطبه‌های نماز جماعت ایشان پر شور و انقلابی برگزار می‌شد. از دیگر سمت‌های آیت‌الله باریک‌بین می‌توان به تشکیل کمیته‌های انقلاب اسلامی در قزوین، تأسیس دانشگاه علوم پزشکی قزوین، نمایندگی حضرت امام خمینی(ره) در جهاد سازندگی منطقه، تشکیل بنیاد مستضعفان در شهر قزوین و تأسیس مدارس و خوابگاه برای دانشگاه قزوین اشاره کرد.[56] ایشان 3 دوره نمایندگی مردم استان در مجلس خبرگان و نمایندگی حضرت امام (ره) در استان و رئیس شورای فرهنگ عمومی را برعهده داشته است. آیت‌الله باریک‌بین در جریان دفاع مقدس در بسیج نیروهای مردمی قزوین نقش مهمی برعهده داشت و در این راه فرزند برومندشان مرتضی در سال 1361 به درجه رفیع شهادت نائل شد. این عالم ربانی در سال‌های اخیر به دلیل کسالت جسمانی خواستار انتخاب شخص دیگری به جای خود برای خدمت در سنگر بسیار حساس امامت جمعه شهرستان قزوین شد. مقام معظم رهبری در سال 1393 طی حکمی آیت‌الله شیخ عبدالکریم عابدینی را به جای ایشان انتخاب کردند. متن حکم مقام معظم رهبری در این‌باره به شرح زیر است:

«بسم‌الله الرّحمن الرّحیم

جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ عبدالکریم عابدینی دامت‌افاضاته

اکنون که جناب حجت‌الاسلام و المسلمین آقای باریک‌بین دامت‌برکاته پس از خدمات ارزشمند انقلابی و جهادی در حوزه‌ی تبلیغ و تربیت دینی که سال‌های دراز با کمال سلامت و صداقت بدان اشتغال داشتند از مسئولیت امامت جمعه کناره‌گیری کرده‌اند، جنابعالی را که بحمدالله متصف به علم و عمل انقلابی می‌باشید، به امامت جمعه‌ی شهر قزوین و نمایندگی خود در آن استان منصوب می‌کنم.

مجاهدتها و تلاشهای ارزشمند مردم شریف قزوین چه در دوران مبارزات انقلابی و چه در سال‌های دفاع مقدس، برگ افتخارآفرین دیگری بر دفتر قطور افتخارات علمی و سیاسی آن منطقه‌ی پراستعداد افزوده است. انتظار می‌رود جنابعالی در برنامه‌ریزی‌ها و فعالیت‌های علمی و تبلیغی و اجتماعی خود، گام‌های بلند دیگری در این راه بردارید و به ویژه نسل جوان و پرانگیزه را در جهت هدف‌های انقلاب اسلامی، پدرانه و صمیمانه راهنمایی نمائید. توفیق شما را از خداوند متعال مسئلت می‌کنم.

سیدعلی خامنه‌ای

از ویژگی‌های بارز اخلاقی و فکری آیت‌الله باریک‌بین همراهی ایشان با امام(ره) و آرمان‌های ایشان در دوره قبل و بعد از انقلاب می‌باشد. وی پس از ارتحال حضرت امام (ره) در کنار رهبری قرار گرفت و به عنوان دژی محکم در برابر مخالفین و معاندین ایستادگی کرد. ویژگی دیگر آیت‌الله باریک‌بین مردمی بودن و ارتباط مستمر با اقشار مختلف مردم است که همین موضوع محبوبیت ایشان را در منطقه بیشتر کرده است. آیت‌الله باریک‌بین در طی سال‌های تدریس در حوزه‌ی علمیه صدها شاگرد متعهد را پرورش داده و جزوات و کتاب‌های متعددی را نیز منتشر کرده است.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. به نقل از سایت شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه www. imamatjome . com

[2]. سایت تبیان www. hozeh.Tebyan.net مورخه 13 / 12 / 1385

[3]. همان

[4]. سند مورخه 4 / 5 / 1345 شماره: 365 / 23 همین مجموعه. ایشان در مصاحبه با سایت تبیان گفته است که «در درس خارج مکاسب حضرت امام خمینی قدس سره در مسجد سلماسی حضور می‌یافتیم». همان

[5]. شهید انصاری ایشان را در سفر به عراق همراهی می‌کرد. نک: گفتگوی ایشان با سایت تبیان. همان

[6]. همان

[7]. روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، جلد 1، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1386 ص 249

[8]. برای آگاهی از مواضع و دیدگاه‌های حضرت امام خمینی(ره) در این مورد ر.ک: صحیفه امام، جلد1، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، سال 1389، مجموعه 22 جلدی

[9]. نهضت امام خمینی، پیشین، جلد 1، ص 344

[10]. سایت تبیان، پیشین

[11]. برای آگاهی از قیام 15 خرداد و روند رویدادها در این روز ر.ک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 9جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.

[12]. در این مورد ر.ک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک: استان قزوین، جلد 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393

[13]. سند مورخه 10 / 4 / 1342 از همین مجموعه. از مخابره این تلگراف جلوگیری شده است. نک: همین مجموعه، سند شماره: 3303 / 23 ﻫ تاریخ: 24 / 8 / 50

[14]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، پیشین، جلد 3

[15]. سند مورخه 29 / 3 / 1345 شماره: 1023 / 23 همین مجموعه

[16]. سند مورخه 27 / 5 / 1345 شماره: 39020 / 316 همین مجموعه

[17]. سند مورخه 18 / 3 / 1346 همین مجموعه. در پاسخ به این نامه در سند مورخه 23 / 3 / 1346 آمده است: «صدور گذرنامه المثنی جهت نامبرده بالا به مصلحت نمی‌باشد». آیت‌الله باریک‌بین گذرنامه خود را در عراق گم کرده دچار مشکلاتی نیز شده بود. در این مورد ر.ک به سند مورخه 27 / 4 / 1346 شماره: 2328 همین مجموعه

[18]. اصل نامه آیت‌الله‌‌العظمی سیدابوالقاسم خوئی در ضمائم کتاب آمده است.

[19]. تاریخ این نامه 14 شهر صفرالمظفر 1386 برابر با 14 خرداد 1345 بوده ‌است. اصل نامه در صحیفه امام،  تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، سال 1389، جلد2، ص 85 مندرج است. مهمترین نمایندگان امام در گردآوری وجوه شرعیه آیت‌الله سید محمد صادق لواسانی و آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی بودند. راجع به شرح احوال این بزرگان رجوع شود به: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله شهاب‌الدین اشراقی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله سیدمحمدصادق لواسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1395

[20]. در مورد چگونگی پرسش و پاسخ فوق و نحوه برخورد رژیم با امضاکنندگان اعلامیه مرجعیت امام. ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله‌العظمی محمد فاضل لنکرانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392

[21]. سند مورخه 20 / 6 / 1349 شماره: 3013 / 316 و نیز سند مورخه 24 / 8 / 1350 شماره: 3303 / 23 ﻫ از همین مجموعه

[22]. سند مورخه 28 / 12 / 1350 شماره: 80 / 77 و نیز سند مورخه 29 / 12 / 1350 شماره: 5156 / 23 ﻫ‍ در همین مجموعه

[23]. سند بدون شماره، مورخه 9 / 1 / 1351 همین مجموعه

[24]. آیت‌الله باریک‌بین به فعالیت‌های فرهنگی اهتمام ویژه‌ای دارند. تأسیس کتابخانه امام صادق(ع) با بیش از 18 هزار جلد کتاب چاپی و خطی یکی از اقدامات ارزشمند ایشان در این عرصه است.

[25]. اصل: ایادیان

[26]. سند مورخه 19 / 2 / 1353 شماره: 746 / 23 همین مجموعه

[27]. سند مورخه 28 / 8 / 1353 شماره 1006 و سند مورخه 2 / 9 / 1353شماره: 2872 / 23 ﻫ همین مجموعه

[28]. آیت‌الله باریک‌بین بنا به وظیفهی دینی در ایام محرم و صفر برای تبلیغ به مناطق مختلف از جمله کرمانشاه، ایلام و برخی روستاهای قزوین می‌رفت که با استقبال مردم همراه بود. ر.ک: سایت تبیان، پیشین.

[29]. سند مورخه 30 / 4 / 1354 شماره: 1379 / 23 ﻫ و 5 / 5 / 1354 شماره: 1414 / 23 ﻫ همین مجموعه

[30]. سند مورخه 5 / 5 / 1354 شماره: 1414 / 23 ﻫ همین مجموعه

[31]. سند مورخه 27 / 8 / 1353 شماره: 2809 / 23ﻫ همین مجموعه

[32]. سند مورخه 24 / 6 / 1354 همین مجموعه

[33]. سند مورخه 26 / 12 / 1354 شماره: 9782 / 312 همین مجموعه

[34]. ر. ک: 19 دی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382

[35]. سند مورخه 24 / 10 / 1356 شماره: 3634 / 23ﻫ همین مجموعه. علاوه بر آن نک: سند مورخه 6 / 11 / 1356 شماره: 3729 / 23ﻫ همین مجموعه

[36]. متن تلگراف در کتاب آمده است.

[37]. سند مورخه 8 / 1 / 1357 شماره: 01ح / 112 ـ از همین مجموعه

[38]. سند مورخه 8 / 1 / 1357 شماره: 1044 / 23ﻫ از همین مجموعه

[39]. سند مورخه 18 / 2 / 1357 همین مجموعه

[40]. سند مورخه 19 / 2 / 1357 شماره: 2024 / 312 همین مجموعه

[41]. سند مورخه 25 / 2 / 1357 شماره: 515 / 23 ﻫ همین مجموعه

[42]. سایت تبیان، پیشین.

[43]. سند مورخه 27 / 2 / 1357 شماره: 396 / 2 و همچنین سند مورخه 30 / 2 / 1357 شماره: 26063 / ﻫ همین مجموعه

[44]. اعلامیه در متن کتاب صفحه 121 آمده است.

[45]. سند مورخه 4 / 3 / 1357 شماره: 614 / 23ﻫ همین مجموعه

[46]. سه عدد از این اعلامیه‌ها که در ماه‌های مرداد و تیر 57 صادر شده در متن کتاب آمده است.

[47]. سند مورخه 9 / 5 / 1357 شماره: 5194 / 12 همین مجموعه

[48]. روزنامه کیهان مورخه 12 / 7 / 1357

[49]. سند مورخه 1 / 8 / 1357 شماره: 2027 / 23ﻫ همین مجموعه

[50]. سند مورخه 21 / 8 / 1357 شماره: 2208 / 23 ﻫ همین مجموعه

[51]. سند مورخه 5 / 9 / 1357 شماره: 2301 / 23 ﻫ همین مجموعه

[52]. سند مورخه 27 / 9 / 1357 شماره: 2479 / 23 ﻫ همین مجموعه

[53]. سایت تبیان، پیشین.

[54]. ر.ک: صحیفه امام، جلد 9، ص 263 و جلد 20 ص 143

[55]. همان، جلد 14، ص 514

[56]. حسن عزیزی، مصاحبه با آیت‌الله باریک‌بین 18 / 9 / 1379 

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.