مقدمه - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 07

شهریور و مهر 1357 از سرنوشت‌سازترین روزهای انقلاب مردم ایران بود. در این مقعطع ماهیت واقعی دولت «آشتی ملی» بر عموم مردم ایران آشکار شده و جعفر شریف‌امامی که با شعارها و برنامه‌های به ظاهر اسلامی وارد میدان شده بود به شدت از سوی مردم و روحانیت تحت فشار قرار گرفت. امام خمینی(ره) با ارسال پیام‌هایی بر ماهیت واقعی این دولت تاکید کرد و جنایات رژیم را متذکر شد.

مهم‌ترین رویدادهای کشور در این ماه هجرت تاریخی حضرت امام (ره) از عراق به نوفل لوشاتو بود. از اواسط مهر 1357 دولت عراق با همکاری و هماهنگی رژیم پهلوی فضا را بر امام (ره) و اطرافیان ایشان محدود کرده و به همین دلیل امام(ره) مجبور به ترک عراق شد. حضرت امام (ره) در 11مهر 1357 به سمت کویت حرکت کرد. کویت از پذیرش امام خمینی (ره) و همراهانشان خودداری، و امام (ره) سرانجام از میان گزینه‌هایی که داشتند فرانسه را انتخاب و در 14 مهر 1357 به سمت پاریس پرواز کردند. اولین واکنش عمومی به این رویداد ارسال تلگراف‌های متعدد از سوی علماء و مردم برای «ژیسکاردستن» رئیس‌جمهور (1974- 1981 م) این کشور مبنی بر پاسداشت مقام دینی و سیاسی امام (ره) بود. از سوی علمای استان مازندران نیز در همین زمان تلگرافی برای امام ارسال شد.

«روز 30 / 7 / 57 (2537 شاهنشاهی) سید حجت‌اله کاظمی امام جمعه مسجد جامع چالوس تلگرافی به عنوان روح‌اله خمینی به پاریس مخابره کرد و در آن پشتیبانی خود را از خمینی اعلام نموده است»[1]

در استان مازندران در این ماه روند رویدادها به سمت اتحاد و انسجام بیشتر مردم و گسترش تظاهرات پیش می‌رفت. تظاهرات از اوایل مهر با شروع مدارس و دانشگاه‌ها با حجم و وسعت بیشتری ادامه یافت و به تدریج بر تعداد معترضین علیه رژیم پهلوی افزوده ‌شد. شعارهای تظاهرکنندگان در این ماه بسیار تندتر از قبل بود و خواسته‌های آنها مشخصاً بر سقوط رژیم و تشکیل حکومت اسلامی به رهبری حضرت امام(ره) متمرکز می‌شد.

«[مردم] در مسجد گرجی‌محله تجمع که بعد از سخنرانی شیخ احمد مصطفوی در حالی که شعارهایی به طرفداری از خمینی و حکومت اسلامی می‌دادند به تظاهرات و راهپیمایی پرداختند»[2]

 اولین رویداد مهم در مقطع زمانی اسناد این مجلد، درگذشت «حجت الاسلام مهدی گلپایگانی بود». بازتاب درگذشت فرزند «آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی» در استان مازندران برگزاری مراسم ترحیمی بود که به سخنرانی و تجمعات اعتراضی علیه رژیم تبدیل شدند. در سند زیر به یکی از این مراسم اشاره شده است:

 «مورخه 1 / 7 / 1357 تعداد حدود 600 نفر از اهالی شهرستان بابل به منظور خواندن فاتحه برای فرزند آیت‌الله گلپایگانی در مسجد نوشیروانی بابل واقع در ایستگاه شاهی اجتماع که پس از خواندن فاتحه در حالی که شعارهای پارچه‌ای با عنوان‌های زنده باد خمینی، ما کسانی را که در فاجعه‌ی تهران دست داشته‌اند محکوم می‌کنیم در دست داشته‌اند به صورت منظم و آرام در خیابان‌ به راه افتاده‌اند که پس از طی مسافتی پلیس مداخله و به کمک گاز اشک‌آور و شلیک چند تیر هوائی تظاهرکنندگان متفرّق شده‌اند.»[3]

 موضوع دیگری که در اسناد این مجلد بازتاب زیادی دارد، محدودیت‌های رژیم بعث عراق برای حضرت امام خمینی (ره) در نجف است. دامنه ی این اعتراضات از ارسال نامه برای سران حزب بعث تا اعلام عزای عمومی در 9 مهر وسعت پیدا می کرد. خشم و نگرانی مردم در این مورد به حدی بود که رژیم به طور مرتب واکنش‌های مردمی نسبت به این موضوع را دنبال می‌کرد. در سند زیر در این مورد آمده است:

«روز 8 / 7 / 57 (2537 شاهنشاهى)، امامان جماعت شهر سارى، به مناسبت ایجادمحدودیت توسط دولت عراق جهت روح‌اله خمینى، از برگزارى نماز جماعت خوددارى کرده‌اند.

 حدود ساعت 1630 روز 8 / 7 / 57، تعدادى اعلامیه مضره توسط افراد ناشناسى، تحت‌عنوان محاصره منزل خمینى توسط مأموران عراق در برابر فشار رژیم ایران و برانگیختن میلیونها مردم مسلمان شیعه و مبارز ایران و سایر کشورهاى جهان و به امضاء نهضت آزادى ایران با تاریخ 6 / 7 / 57، در نقاطى از شهر سارى توزیع گردیده است. در اعلامیه مذکور از کلیه کارمندان، بازاریان، دانشجویان و دانش‌آموزان دعوت شده، اقدام دولت عراق را محکوم کرده و همبستگى خود را با عموم ملت مسلمان ایران ابراز داشته و روز یکشنبه 9 / 7 / 57 را تعطیل عمومى اعلام کرده‌اند»[4]

به دنبال اعتراضات نسبت به وضعیت نامشخص امام در عراق، در 10 مهر تظاهرات گسترده‌ای در آمل به وقوع پیوست که در گزارش ساواک راجع به آن آمده است:

«شدت تشنج اغتشاشات شهر آمل به منتهی درجه رسیده به طوری که حدود 5 هزار نفر در دسته‌های 100 نفری جسورانه در کوچه‌ها و خیابان‌ها با روشن کردن آتش راههای نفوذی در سطح شهر را مسدود و هنگام عبور اتوموبیل‌ها آنها را متوقف و پس از اسائه ادب به مقام سلطنت و تکرار آن وسیله سرنشینان اتومبیل اجازه عبور داده [می‌شود]»[5]

بی‌تردید یکی از مهم ترین رویدادهای  مهرماه سال 1357 در استان مازندران وقایع 15 مهر در شهرهای بابل و آمل بود. در این روز وضعیت امنیتی قرمز اعلام شده و برای ساعت‌ها زد و خورد میان مردم و نیروهای انتظامی رژیم ادامه داشت.[6] نقش اصلی و محوری در این روز را «دانش‌آموزان دبیرستان» برعهده داشتند. در سندی از بابل آمده است:

«شهربانی بابل طی تلفنگرامی ‌اعلام داشت از ساعت 1600 روز جاری حدود تقریبی 7000 نفر به صورت جنگ و گریز با اقدامات اخلالگرانه و آتش‌سوزی مبادرت به آتش کشیدن دو سوم بانک‌ها و همچنین سینما شهر فرنگ این شهرستان نموده و سپس قصد حمله به شهربانی از قسمت غربی منتهی به زندان شهربانی را داشتند که با تیراندازی و مقابله مأمورین متواری ضمناً از میان جمعیت نیز به طور متناوب به سوی مأمورین تیراندازی صورت گرفته‌ است و در حال حاضر وضعیت رو به عادی گزارده و آرامش نسبی برقرار،‌ مراقبت و مقابله کماکان ادامه دارد شهربانی در زمینه‌ی تعیین تعداد مجروحین مشغول بررسی است نتیجه متعاقباً اعلام خواهد شد.»[7]

در سندی دیگری از آمل در این  روز آمده است:

«در ساعت 8 صبح روز جاری دانش‌آموزان دبیرستان و طبقات مختلف مردم که حدود 6 الی 7000 نفر بودند در گروههای متشکل شروع به تظاهرات نمودند ابتدا نامبردگان به وسیله بلندگو دعوت به آرامش شدند که مبادرت به پرتاب سنگ به سوی مامورین و سپس شکستن درب مغازه مشروب‌فروشی و با بطری‌های شکسته مشروب به مامورین حمله نمودند که در این خلال ضمن دادن شعارهای ضدملی و میهنی مبنی بر ما انتقام خون شهیدان را از شهیدکشان خواهیم گرفت و اهانت به مقام 66، [به تظاهرات ادامه دادند]»[8]

در جریان تظاهرات این روز بیش از 17 نفر زخمی و حداقل 3 نفر شهید شده‌اند.[9] یک روز پس از برخورد خشونت‌آمیز و خشن رژیم با مردم، در شهر آمل تظاهرات دیگری برگزار شد که در جریان آن رژیم از تانک و سایر ادوات جنگی استفاده کرد.

«فرمانداری آمل طی نامه‌ای از استانداری و شهربانی استان و ناحیه ِژاندارمری مازندران تقاضا نمود با توجه به گستردگی عملیات تخریبی و آتش‌افروزی و حمله به مأمورین شهربانی و ژاندارمری در سطح گسترده و جلوگیری از آتش‌سوزی‌های بیشتر و تخریب زیادتر تعدادی تانک و نیروبر زرهی برای سرکوبی آشوبگران و اغتشاش‌کنندگان با آرایش کامل جنگی به‌آمل اعزام دارند.»[10]

به‌رغم شرایط جنگی حاکم بر آمل مردم بدون توجه به اخطارهای رژیم خود را برای سازماندهی مجدد تظاهرات آماده می کردند.

«برابر اعلام سازمان بابل دبیران آموزش و پرورش آمل قصد دارند صبح مورخه 16 / 7 / 57 در تشیع جنازه خانم راعی که در تظاهرات روز جاری بر اثر اصابت گلوله کشته شده شرکت و نیز دسته گلهائی جهت ملاقات مجرومین تظاهرات جاری که در بیمارستان شیر و خورشید آمل تحت معالجه می‌باشند تدارک تا از آنان دیدن نماینده با توجه به موقیعت حساس منطقه آمل و اینکه احتمال دارد دانش‌آموزان نیز در هر مرحله با معلمین همگام و موضوع را متمسک قرار[داده] و دست به تظاهرات و تخریب بزنند لذا مراتب به شهربانی و ژاندارمری اعلام تا اقدامات لازم نسبت به خروج جنازه از بیمارستان و تشریفات مربوطه[را] در پاسی از شب به عمل آورند و همچنین در زمینه ملاقات مجروحین در بیمارستان نیز به منظور انجام پیش بینی‌های لازم مراتب به شهربانی و ژاندارمری اعلام گردید.»[11]

وقایع 15 مهر بابل و آمل در دیگر شهرهای استان با واکنش های زیادی مواجه شده و مردم از همه‌ی اقشار آن را محکوم کردند. گزارش زیر تظاهرات مردم بهشهر در 16 مهر را روایت می کند:

«ساعت 30 / 14 روز جاری جمعیتی حدود چهار هزار نفر ـ از معلمین ـ محصلین و قشریون در میدان باغشاه بهشهر تجمع در حالیکه شعارهای مضره می‌دادند به سمت فرمانداری حرکت و با شکستن تابلو فرمانداری، مامورین با تذکر اقدام به متفرق نمودن آنها کردند که تظاهرکنندگان به صورت پراکنده در چند نقطه و خیابان‌های اطراف فرمانداری تجمع و با پرتاب سنگ و پاره آجر در حالی که شعارهای ضدملی می‌دادند با مامورین به مقابله پرداختند. که در نتیجه اقدام به پرتاب گاز اشک‌آور گردید برای مدتی متفرق و مجدداً تجمع نمودند ...»[12]

چند روز بعد در مراسم ختم شهدای آمل که به دعوت روحانیون شهر انجام شده بود، وعاظ و سخنرانان به شدت علیه رژِیم صحبت کرده و خواستار بازگشت حضرت امام به کشور شدند.[13]           

در بهشهر نیز علمای این شهر با صدور اعلامیه‌ای روز 24 / 7 / 1357 را عزای عمومی اعلام کردند.[14] در اعلامیه دیگری «جامعه روحانیت آمل»، ضمن هشدار به مقامات رژیم خواستار پایان بخشیدن به خشونت‌ها شدند:

«به اولیاء هشدار داده می‌شود که هرچه زودتر به اعمال خشونت‌بار خود خاتمه داده و با اخراج قوای مسلح از این شهر مذهبی، آتش خشم و نفرت ملت مسلمان را عموماً و مردم غیور آمل را خصوصاً بیش از این مشتعل نسازند. عاملین و آمرین این قتل‌ها و حوادث دلخراش را که به نظر جامعه روحانیت جز ایادی رژِیم نخواهد بود، براساس قوانین اسلامی به دست مجازات بسپارند

بدیهی است مسئولیت ناشی از عدم توجه به مسائل فوق‌الذکر صرفاً متوجه رژِیم حاکم خواهد بود»[15]

 

اعتصابات و تعطیل بازار

پیوستن کارمندان دولت به انقلاب، پایانی بود بر نظم و اقتدار شکننده رژیم. با پیوستن کارکنان و کارگران به انقلابیون عملاً رژیم پهلوی از نظر ساختار اداری فرو پاشید. در فرایند پیوستن کارمندان و کارگران استان مازندران به انقلاب همه‌ی اقشار حضور فعالی داشتند:

«در تاریخ 12 / 7 / 1357 دادستان، بازپرسین، قضات و کارمندان دادسرای بهشهر در محل کار حاضر ولی از قبول پرونده‌ها خودداری نموده‌اند»[16]

در شهرستان‌ نکاء نیز یک روز قبل اعتصابی در اداره مخابرات برگزار شده بود:

«کارمندان اداره مخابرات نکاء از صبح روز 11 / 7 / 57 مبادرت به اعتصاب نموده و دست از کار کشیده‌اند»[17]

در آمل نیز اعتصابات مشابهی گزارش شده است:

«در روز جاری دوایر دولتی حوزه استحفاظی زیر کماکان در حال اعتصاب هستند. دادگستری ـ ثبت‌ احوال، دارایی و امور اقتصاد، اداره پست، بهداری و بهزیستی، تعاون و امور روستاها و ضمناً کلیه شعبات بانک‌ها و شهرستان آمل و نیز بازار آن شهرستان تعطیل می‌باشد. وضعیت مراکز آموزشی استان مازندران مانند روز گذشته بوده و اکثراً در حال اعتصاب و کم‌کاری می‌باشند»[18]

در کنار ادارات بسیاری از شرکت‌ها مانند «شرکت دخانیات ایران» [19] نیز به اعتصابات و تجمعات پیوسته بودند. گزارش‌های متعددی نیز از تعطیلی بازار و مغازه های مردم و برخی مراکز درمانی در همین مجموعه  گزارش شده است.[20]

 

دانش‌آموزان و فرهنگیان

همانگونه که در ابتدای این مقاله گفته شد، با آغاز سال جدید تحصیلی روند اعتراضات و فعالیت‌های انقلابی در استان مازندران وسعت و شدت بیشتر پیدا کرد. پخش اعلامیه، گسترش دیوارنویسی و شعارنویسی، تخریب نمادهای رژِیم پهلوی در مدارس شکل آشکارتری به خود گرفت و طیف‌های بیشتری از مردم به انقلابیون پیوستند.[21] تظاهرات در مدارس دخترانه و پسرانه به نمادی از همبستگی همه اقشار جامعه تفسیر می‌شد. سند زیر حضور پررنگ و موثر دانش‌آموزان در جریان تظاهرات را نشان می‌دهد:

«مدت سه روز است دانش‌آموزان دبیرستان فرح و رازی به تحریک دبیران مخالف در اعتصاب هستند دیروز دبیرستان را تعطیل، امروز دختران دانش‌آموز در پیاده‌رو خیابان نشسته و به اعتصاب خود ادامه داده‌اند، دبیران مخالف نیز در داخل آموزش و پرورش در حال اعتصاب به سر می‌برند. در این رهگذر چند دبیرستان دیگر به حالت تعطیل کلی و یا نیمه تعطیل درآمده افراد فرصت‌طلب و آشوبگر به تحریک دانش‌آموزان پرداخته و ایجاد تظاهرات دامنه‌دار نموده و سه روز است مامورین انتظامی با آنان درگیر می‌باشند»[22]

در قائم‌شهر در 12 مهر وضعیت مشابهی گزارش شده است:

«تا این ساعت تظاهرت دانش‌آموزان پسر و بعضی از افراد منتظرالوقت در گوشه و کنار شهر ادامه دارد و شعار می‌دهند ... مامورین مشغول متفرق نمودن آنان هستند تا اعتصاب دانش‌آموزان دختر دبیرستان فرح ادامه داشته باشد وضع به همین منوال خواهد بود»[23]

اتحاد و همبستگی میان معلمان و دانش‌آموزان رژیم را به شدت دچار هراس کرده و در گزارش‌های ساواک بارها به آن اشاره شده است.

«با توجه به موقعیت‌ حساس منطقه آمل و اینکه احتمال دارد دانش‌آموزان نیز در هر مرحله با معلمین همگام و موضوع را متمسک قرار[داده] و دست به تظاهرات و تخریب بزنند، لذا مراتب به شهربانی و ژاندارمری اعلام تااقدامات لازم نسبت به خروج جنازه [خانم راعی] از بیمارستان و تشریفات مربوطه در پاسی از شب عمل‌آورند»[24]

از دیگر اقدامات دانش‌آموزان «دست‌کاری روی تابلوهای مدارس و تغییر نام بعضی از آنها به خمینی با رنگ قرمز»[25] بود. در ادامه اسناد این مقطع حساس ارائه شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. سند مورخه: 30 / 7 / 1357 مندرج در مجلد هشتم از همین مجموعه

[2]. سند مورخه: 10 / 7 / 1357 شماره: 381 / 4 همین مجلد

[3]. سند مورخه: 3 / 7 / 1357 شماره‌: 7738 / 2ﻫ 3 همین مجلد

[4]. سند فاقد تاریخ و شماره: مندرج در همین مجلد

[5]. سند مورخه: 10 / 7 / 1357 شماره: 476 / 1 / 50 / 40 همین مجلد

[6]. سند مورخه: 15 / 7 / 1357 شماره: 377-5-5 همین مجلد 

[7]. سند مورخه: 15 / 7 / 57 شماره: 3434 / 2 ﻫ 1 همین مجلد

[8]. سند مورخه: 15 / 7 / 57 شماره: 277 / 5 ـ51 همین مجلد

[9]. سند مورخه: 16 / 7 / 57 شماره: 5038 / 2ﻫ ب، جلد 8 از همین مجموعه. از جمله شهدای این روز فروغ راعی، اسحق خانپور و علی عظیمی بوده‌اند، نک: سند 15 / 7 / 1357 شماره377- 5 - 5 و سند مورخه: 15 / 7 / 57 شماره: 4291 / 2ﻫ2 - 15 / 7 / 57 شماره: 3429 ﻫ 1- 15 / 7 / 57 شماره34332 ﻫ 1-15 / 7 / 57 شماره: 3418 / 2 ﻫ 1-15 / 7 / 57 شماره: 5171 / 2 ﻫ 2-15 / 7 / 57 شماره5012 / 2  ب- 15 / 7 /  57 شماره: 1-5-318 همین مجلد

[10]. سند مورخه: 16 / 7 / 57 شماره: 3469 / 2ﻫ 1ونک: سند 23 / 7 / 57 شماره: 3613 / 2ﻫ 1 مندرج در جلد 8 از همین مجموعه

[11]. سند مورخه: 15 / 7 / 1357شماره: 3433 /  2 ﻫ 1همین مجلد

[12]. سند مورخه: 16 / 7 / 57 شماره: 3477 / 2ﻫ 1و 16 / 7 / 1357 شماره: 3462 / 2ﻫ1و سند مورخه: 17 / 7 / 1357 شماره: 3490 / 2ﻫ1 جلد هشتم از همین مجموعه

[13]. سند مورخه: 20 / 7 / 57 شماره: 3585 / 2ﻫ 1، جلد هشتم از این مجموعه. براساس سند مورخه: 21 / 7 / 1357 شماره: 5148 / 2ﻫ ب در مراسم ختم خانم راعی بیش از 4 هزار نفر که تعداد زیادی از آنها زن بوده‌اند شرکت کرده‌اند.

[14]. سند مورخه: 26 / 7 / 57 شماره: 392 / 5 ش جلد هشتم از همین مجموعه

[15]. متن اعلامیه در همین مجلد آمده است.

[16]. سند مورخه: 17 / 7 / 1357 شماره: 65 / 02 / 501 / 57 جلد هشتم از همین مجموعه

[17]. سند مورخه: 12 / 7 / 1357 شماره: 21 / 1ـ50 ـ 101 همچنین نک به سند 13 / 7 / 57 شماره: 7857 / 2ﻫ 3 راجع به اعتصاب کارگران چیت‌سازی بهشهر همین مجلد

[18]. سند مورخه: 22 / 7 / 57 جلد هشتم از همین مجموعه

[19]. سند مورخه: 15 / 7 / 57 شماره: 19 / م /  ح، همین مجلد

[20]. سند مورخه: 3 / 7 / 57 شماره: 3220 / 2ﻫ 1 تعطیلی مغازه‌ها در کیاکلا و نک سند مورخه: 7 / 7 / 1357 تعطیل عمومی در بهشهر

[21]. سند مورخه: 11 / 7 / 1357 شماره: 386 / 2 و سند مورخه: 11 / 7 / 57 شماره: 122 ـ 590 در همین مجلد

[22]. سند مورخه: 12 / 7 / 57 شماره: 13ـ9ـ522  در همین مجلد و سند مورخه: 17 / 7 / 57 شماره: 7ـ 24ـ22 جلد هشتم از همین مجموعه

[23]. سند مورخه: 12 / 7 / 1357 شماره: 13-9-522 ، گزارش تکمیلی این سند در 12 / 7 / 57 شماره: 16-590 آمده است. همچنین نک سند مورخه: 27 / 7 / 1357 شماره: 5378 / 1ﻫ 2 مندرج در جلد هشتم از همین مجموعه

[24]. سند مورخه: 13 / 7 / 1357 شماره: 3433 / 2 ﻫ 1 همین مجلد

[25]. سند مورخه: 13 / 7 / 57 شماره: 1704 / ن ﻫ  همین مجلد

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.