مقدمه - کتاب آیت‌الله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک

زندگینامه

تولد

آیت‌الله‌العظمى حاج میر سید على موسوى بهبهانی در سال 1264ﻫ ش در خانواده‌اى روحانى در شهر بهبهان متولد شد. پدر این فقیه عالی‌مقام آقا سید محمد، از نوادگان سید عبدالله‌ بلادى بحرینى و از علماى آن دیار بود که با کشاورزی امرار معاش می‌نمود.

پدربزرگ ایشان به نام آقا سید علی، بسیار زاهد و متقی و معروف به ( سید علی مقدس ) بوده است کما اینکه خود آیت‌الله بهبهانی هم به سید علی مقدس شهرت داشت.

 

خاندان

نیای بزرگ آیت‌الله سید علی موسوی بهبهانی از کشور بحرین بود. چگونگی مهاجرت این خاندان به بهبهان را این چنین نوشته‌اند:

«زمانی در منطقه بلاد (از روستاهای بحرین) گوهری از سلاله‌ی پاک رسول گرامی درخشید و فرزندی از نسل امام موسی بن جعفر علیه السلام دیده به جهان گشود و سید عبدالله نام گرفت. وی از خاندان «آل غریف» به شمار می‌رفت و نزد استادان عالی‌مقام حوزه‌ی علمیه بحرین بهره فراوان برد.

آنگاه که خوارج در قرن 11 ﻫ ق بر بحرین مسلط شدند، حاکمیت مستبدانه و پر از تعصب آنان موجب اذیت و انزوای علمای آن دیار شد. از این رو، جمع زیادی از استوانه‌های عظیم حوزه‌ی علمیه‌ی بحرین به کشورهای ایران و عراق مهاجرت کردند.

سید عبدالله نیز همراه استادش، شیخ عبدالله بحرانی به سوی بهبهان مهاجرت کرد. او در حالی قدم به بهبهان نهاد که عالمی پرهیزگار و فقیهی گرانمایه بود.»[1]

شیخ یوسف بحرانی که از شاگردان این مرد بزرگ بود، درباره‌اش می‌نویسد:

«وی دانشمندی پرهیزگار، متقی، زاهد، عابد و یگانه مردی است که در عصر خویش، همتایی در تقوا نداشت و پس از وفات استادش شیخ عبدالله بحرانی عهده‌دار امامت جمعه و جماعت شهر بهبهان گردید.»[2]

 

دوران تحصیل

آیت‌الله سید علی موسوی بهبهانی از کودکى به تحصیل مشغول گردید. دروس مقدماتی علوم اسلامی را در بهبهان، تا 18 سالگی نزد آقا میرزا محمد حسن بهبهانی، آقا شیخ عبدالرسول بهبهانی، آیت‌الله سید محمد ناظم الشریعه بهبهانی و دیگر علمای بهبهان فرا گرفت.

از آغاز تحصیل، آثار نبوغ و استعداد در سیمای وی آشکار بود؛ به طوری که بارها استادانش این موضوع را یادآور شدند.

 

هجرت

وی اواخر سال 1283 ش برای ادامه‌ی تحصیل، از بهبهان عازم حوزه مقدسه نجف اشرف گردید؛ در آن ایام، او مجتهدی متجزی بود.

آیت‌الله بهبهانی شش سال در درس مرجع عظیم شیعه آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و آیت‌الله سید محمد کاظم یزدی شرکت کرد و سطح عالی فقه و اصول را فرا گرفت. بیشترین استفاده‌ی علمی او از محضر آیت‌الله سید محسن کوه کمری بود.

آیت‌الله بهبهانی در سال 1289 ش در حالی که علوم اسلامی را از معقول و منقول به خوبی فرا گرفته بود، آهنگ بازگشت به وطن کرد و با نیل به مقام عالی اجتهاد در سن 25 سالگی و اخذ اجازه اساتید خود و مراجع طراز اول عصر، به بهبهان بازگشت و در این شهر ازدواج کرد و بر کرسی استادی نشست.

محیط کوچک بهبهان برای پرواز فکر باز و بلند آقا سید علی بهبهانی چندان مساعد نبود، به همین علت به یاد اشتغال و اشتیاق زایدالوصفی که از مدت حضور قبلی‌اش در حوزه پررونق نجف داشت یک سال بعد مجدداً عازم عتبات عالیات گردید.

در این سفر به واسطه عارضه کسالت و نامساعد بودن هوا، پس از یک سال توقف و تدریس، ناگزیر به بهبهان مراجعت نمود.

در این زمان آیت‌الله بهبهانی از فضلای نامی نجف بود که همه او را به فهم سرشار و استعداد زایدالوصف و فضل و کمال و ملکات نفسانی و ادب و نزاکت می‌شناختند و به این اوصاف می‌ستودند.

حوزه‌ی علمیه بهبهان

آیت‌الله بهبهانی پس از بازگشت به بهبهان به مدت 9 سال در حوزه‌ی علمیه آنجا، به تدریس پرداخت و در سال 1299 ش به درخواست گروهی از شاگردان ممتاز آیت‌الله سید محسن کوه کمری، برای سومین بار عازم نجف اشرف شد. وی پس از تهیه منزل، به ایران بازگشت تا خانواده‌ی خود را نیز به نجف ببرد.

آیت‌الله بهبهانی همراه همسرش به سوی عراق حرکت می‌کند، اما بیماری همسرش در رامهرمز که در مسیر راه بهبهان – اهواز قرار داشت، سبب شد تا برای معالجه‌ی همسرش در رامهرمز بماند. در این زمان که مصادف با فصل تابستان و از طرف دیگر نجف اشرف دچار انقلاب و اعتصاب بوده، علمای محل و مردم رامهرمز با اصرار از ایشان درخواست نمودند تا در این شهرستان اقامت کند و به ارشاد آن‌ها بپردازد. او برای رفتن به عتبات استخاره نمود که اصرار اهالی و عدم موافقت استخاره باعث گردید در رامهرمز رحل اقامت افکند؛ لذا ماندگار شد. آیت‌الله بهبهانی 23 سال در رامهرمز، به هدایت مردم پرداخت و بیشتر مردم رامهرمز از وی تقلید می‌کردند.

در این مدت طولانی به تحقیق و تدریس و رتق و فتق امور دینی مردم و رسیدگی به مسائل آنها که معمول همه مقامات روحانی است، پرداخت.

 

تدریس در کربلا و نجف

وی در سال 1322 ش برای چهارمین بار به قصد زیارت ائمه علیهم‌السلام به عتبات عالیات مشرف می‌شود و بنا به درخواست آیت‌الله سید حسین طباطبائی قمی در کربلا اقامت گزید. او دو سال در حوزه‌ی علمیه کربلا، به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و بعد از آن، به نجف اشرف رفت. در این دو سال که در کربلا اقامت داشت توفیق یافت نخستین اثر علمی قلمی خود را با نام «مصباح الهدایه» تالیف کند.

در همان آغاز ورود او به نجف، جمعی از فضلا و دانشمندان از وی درخواست نمودند تا تدریس را آغاز نماید، و مورد استقبال آیت‌الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی مرجع عالیقدر عصر قرار گرفت و به تدریس خارج فقه پرداخت.

وى علاوه بر فعالیت‌هاى فرهنگى، حضور در صحنه‌هاى سیاسى را فراموش نکرد و در موقع لازم، مواضع و نظرهاى عالمانه خویش را بیان مى‌کرد و از مسایل سیاسى جهان اسلام غافل نبود.

 

تقاضای مردم رامهرمز

در سال 1325 ش مردم رامهرمز با ارسال نامه و طومار به نجف، خواستار بازگشت آیت‌الله بهبهانی به رامهرمز شدند. آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی از ایشان خواستند به لحاظ آن که در ایران زمینه برای فعالیت علمی و دینی مساعد است، ضرورت دارد که با اصرار متوالی اهالی رامهرمز مراجعت نمائید. مدتی بعد آیت‌الله بهبهانی عازم رامهرمز شد و پنج سال دیگر آن جا ماند.

در این سفر که همچنان به رتق و فتق امور دینی مردم شهر و عشایر منطقه اهتمام داشت، توفیق یافت در رامهرمز مدرسه علمیه‌ای تأسیس و به کار تعلیم و تربیت طلاب نیز بپردازد. 

گفتنی است، طول اقامت آیت‌الله بهبهانی در رامهرمز موجب گشت که به ،، رامهرمزی ،، مشهور شوند. دعوت مستمر علما و مردم عالم‌دوست اهواز از آیت‌الله بهبهانی برای اقامت در آنجا سرانجام تحقق یافت و ایشان در سال 1330 ش به اهواز رفته و در آنجا ساکن شد. این فقیه عالیقدر در مدت اقامت در اهواز حوزه درس تشکیل داد و به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت نمود. اقامت ایشان در اهواز زمینه شناخت بیشتری از وی را فراهم آورد و رفته رفته نام ایشان بر سر زبان‌ها افتاد.

در سفری که پس از فوت آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی به قم نمود، مورد استقبال علماء به خصوص حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفت و از ایشان درخواست استقرار در حوزه مقدسه قم را نمودند، که ایشان موافقت ننمود.

 

هجرت به اصفهان

آن فقیه بزرگوار در سال‌های آخر عمر پربرکتش شش ماه ابتدای سال را به اصفهان مهاجرت می‌فرمود و پاییز و زمستان را به اهواز باز می‌گشتند.

در هنگام ورود، مورد استقبال مردم و علمای اصفهان قرار می‌گرفتند. ایشان نقش به سزائی در احیای حوزه‌های علمیه داشتند. هر ساله آیت‌الله بهبهانی پس از ورود به اصفهان، درس خارج خود را در مدرسه صدر بازار شروع  و در آن ساعت که وقت درس ایشان بود علماء و فضلا و مدرسین اصفهان مانند آیات عظام حاج سید حسین خادمی، سید محمدرضا خراسانی و سید ابوالحسن شمس‌آبادی درس خود را بعد از درس ایشان قرار می‌دادند، به طوری که تمام شرایط میهمان‌نوازی و بزرگ منشی را معمول می‌داشتند.[3]

آیت‌الله بهبهانی در سفرهایی که برای زیارت حضرت امام رضا علیه السلام به شهر مقدس مشهد می‌رفتند نیز به تدریس می‌پرداختند و مورد تکریم علما و فضلای حوزه مقدسه مشهد به خصوص آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی قرار می‌گرفتند.

مکتب علمی

مبنا و مکتب علمی آیت‌الله بهبهانی بر اساس مکتب آقا شیخ محمد هادی تهرانی استوار بوده است. ایشان فرموده است:

«مرحوم آقا شیخ هادی تهرانی عقیده داشت که اگر محصل سطح خوانده‌ای، بر اساس مکتب فقهی و اصولی او، 4 سال درست درس خارج بخواند، مجتهد مسلم خواهد شد. چون مبانی او بسیار روشن و فشرده و دور از زوائد بود. هدف آن مرحوم این بود که اهل فضل هر چه زودتر به عمق مطالب برسند و از عمر گرانبهای خود حداکثر استفاده را ببرند.»

در کلیه علوم دینی و فنون ادبی و اسلامی مانند: فقه، اصول، کلام، حدیث، منطق، تفسیر، درایه، رجال، نحو، معانی، بیان و اشتقاق و ... تبحّر داشت. او چنان بر ادبیات عرب مسلط بود که انسان را به یاد ابن هشام ، تفتازانی، سکاکی، زمشخری و دیگر پیشوایان ادبیات عرب می‌انداخت. وی در این علوم، کتاب‌ها و مقالاتی به یادگار نهاده است که شاهدی بر این مدعاست.

جان کلام این که آیت‌الله سید علی بهبهانی همانطور که مجتهد در فقه و اصول بود، مجتهد در صرف و نحو و بلاغت هم بوده است. همانگونه که در حدیث و تفسیر و رجال و درایه نیز استادی توانا و از کسانی بود که به خوبی مفاد احادیث را نقض و ابرام می‌فرمود.

ایشان هر روز به مدت یک ساعت در اتاق بیرونی خود پاسخگوی مراجعات، سوالات و استفتائات مردم بودند.

مرحوم آیت‌الله بهبهانی به موضوع وعظ و تبلیغ بسیار اهمیت می‌دادند و آن را بهترین سد جهت جلوگیری از پیشرفت عقاید فاسد و ضد ولایت که از سال‌ها قبل در اصفهان شروع شده بود می‌دانستند.

به همین جهت در تمام ایامی که در اصفهان سکونت داشتند از وعاظ و خطیبان گران‌قدری نظیر حجت الاسلام شیخ محمدتقی فلسفی برای ارشاد مردم دعوت می‌کردند.[4]

در ایام ماه مبارک رمضان و محرم و صفر عده‌ای از روحانیون و طلاب را به شهرها، قراء و قصبات خوزستان و سایر استانها اعزام می‌کردند.

 

نظریه‌ی فقهی بدیع

آیت‌الله محمدتقی جعفری به همراه آیت‌الله سید علی موسوی بهبهانی درباره‌ی «مصارف نُه‌گانه زکات» تحقیقی انجام دادند و در آن تحقیق به این نتیجه رسیدند که انحصار مصارف زکات به «نُه» مورد، حکم به مقتضای مصالح معیشتی آن زمان بوده است، یعنی آن «نُه» مورد یا مقدارهای معین برای تأمین معاش نیازمندان عصر اولیه اسلام کفایت می‌کرد. ولی امروزه به خصوص با دگرگونی که در صنعت و زندگی، و غلبه شهر‌نشینی‌ها به روستا نشینی‌ها، به وجود آمده موارد مزبور نمی‌تواند نیازمندی‌های معیشت مردم را مرتفع بسازد. به عنوان مثال نسل شتر رو به انقراض است یا به قدری تقلیل یافته است که آن را به عنوان معیشت مردم نمی‌توان به حساب آورد. همچنین خرما و مویز نیز به اضافه اینکه از ماده معیشت ضروری به تجمل دگرگون شده است، بسیار کم‌تر از آن تهیه می‌شود که بتواند پاسخگوی احتیاجات مادی و معیشت مردم بوده باشد.[5]

 

خصوصیات اخلاقی

آیت‌االله بهبهانی با کمال تواضع و فروتنی، اشکالات و پاسخ‌های طلاب مبتدی را بررسی می‌نمود. گاهی نکاتی از صرف و نحو را از آن‌ها می‌پرسید و اگر قدرت بر جواب نداشتند، می‌فرمود: «بروید و فکر کنید و مطالعه نمایید و پاسخ آن را بیاورید.» اگر طلاب از عهده‌ی جواب بر نمی‌آمدند، خود جواب آن را می‌داد و با متانت و بزرگواری و سلامت نفس آنان را مورد عنایت قرار می‌داد. هنگام سوال پاسخ خود را شمرده، آرام و متین و محکم بیان می‌کرد.

او هنگام درس و بحث، مجادله نمی‌کرد و با آن که جواب‌هایش جامع و قانع‌کننده بود هیچ‌گاه نظر خود را به دیگران تحمیل نمی‌کرد.

بردباری و سکوت وی ضرب‌المثل بود. به ندرت لب به سخن می‌گشود. سخنانش، عموماً پخته و حساب شده و سنجیده بود.

اطلاعات بسیاری درباره‌ی ضرب‌المثل‌ها، تاریخ، تفسیر قرآن، اخبار و احادیث پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) داشت و در سخنرانی‌هایش از آن‌ها سود می‌جست.

بسیار شمرده و فشرده سخن می‌گفت. با این که مرجع تقلید بود و در سطح عالی علمی قرار داشت، سخنانش در حدود اُفق فکر مخاطب بود. لباسش بسیار ساده، اما تمیز و پاکیزه بود. زهد و وارستگی ایشان درسی برای علاقمندانشان بود. به همه‌ی مردم احترام می‌کرد. در دیدارها و مجالس عمومی، برای همه از جا برمی‌خاست. و با تواضع و فروتنی خاصی به سخنان و درد دل مردم، به ویژه افراد فقیر، گوش می‌داد.

 

پانزده

غذایش بسیار ساده بود. هر کس به منزل ایشان می‌آمد صبح یا ظهر یا شب، هنگام صرف غذا در کنار سفره و پهلوی وی می‌نشست، حتی اگر غذای خاصی داشت، از دیگران جدا نمی‌شد. مدت‌ها بود که وقتی می‌خواست به جایی برود، مدت زیادی در کنار خیابان می‌ایستاد تا تاکسی‌ای خالی پیدا شود و حاضر نبود مبلغی، هر چند ناچیز، از سهم امام علیه السلام صرف خرید ماشینی کُهنه نماید. در بحث‌های علمی، احترام و حرمت بزرگان را رعایت می‌کرد و لحن و لسان ایشان نسبت به علماء و اکابر مودبانه و متواضعانه بود و با کمال ادب خیلی آرام و آهسته و منطقی، به نقد نظریه‌های آنان می‌پرداخت.

در جلسات عمومی ( روزهای جمعه و اعیاد ) که مردم به دیدارش می‌شتافتند، کتاب‌های اخلاق و حدیث را برمی‌داشت و برای مردم می‌خواند. هنگامی که افرادی وارد مجلس می‌شدند، ایشان جهت احترام آنان کتاب را می‌بست و از جای برمی‌خاست. در این موقع، افراد قبلی دست‌بوسی و خداحافظی می‌نمودند و جای خود را به تازه‌ واردان می‌دادند. ایشان مجدداً می‌نشست و به قرائت کتاب می‌پرداخت.

هیچ گاه نسبت به هیچ کس کوچک‌ترین غیبت و... از زبان و حرکات و اشاره حضرتش مشاهده و مسموع نگردید.

حالات معنوی و خشوع ایشان در نماز هر بیننده‌ای را تحت تاثیر قرار می‌داد

آیت‌الله بهبهانی در طول اقامت خود در اهواز منشاء بسیاری از خیرات و برکات مادی و معنوی بود.

اقامه نماز جماعت توسط آن مرجع عالیقدر در ماه‌های مبارک رمضان با انبوه جمعیت نماز‌گزار اهواز در دارالعلم، مدرسه پرشکوه و به یادگار ماندنی او نیز فرصتی مناسب برای بهره‌وری بسیاری از مردان و زنان با ایمان اهواز بود.

آیت‌الله بهبهانی در ایامی که در نجف اشرف سکونت داشتند روزهای جمعه در منزل خود مجلس روضه برقرار می‌نمودند و علما و روحانیون بزرگ در آن شرکت می‌نمودند.

 

پیکار با رژیم پهلوی

مرحوم آیت‌الله بهبهانی در ایامی که در نجف اشرف مشغول به تحصیل بود با حوادث مشروطیت آشنا گردید. از آغاز نهضت حضرت امام خمینی(ره) در راستای قیام ایشان قرارگرفتند.

در نیمه‌ی دوم 1341ﻫ ش رژیم پهلوی تصمیم گرفت انجمن‌های ایالتی و ولایتی را در شهرها ایجاد نماید، ولی روحانیون به سبب مسائل خلاف شرعی که در این طرح گنجانیده شده بود، با این اقدام دولت به شدت مخالفت کردند. مراجع تقلید قم، امام خمینی(ره)، آیت‌الله بهبهانی و علمای طراز اول کشور با صدور اعلامیه و سخنرانی، به مخالفت با این طرح برخاستند. در اعلامیه ای که ایشان به همین مناسبت صادر کردند چنین آمده است:

«اخیراً در جرائد که خبر تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی درج شده، اسلامیت و ذکوریت که دو شرط اساسی و قانونی بوده، در تصویب‌نامه‌ی مذکور حذف شده. این امر نگرانی عامه علاقمندان به دین مبین اسلام بالاخص علمای اعلام را که حامیان مذهب هستند فراهم آورده؛ در این موقع که سیل بی‌دینی در خارج، استقلال کشورهای مسلمین را تهدید می‌کند، حمایت از مقررات اسلام و رضایت عامه شرط نخستین استقلال کشور است.»[6]

سرانجام رژیم پهلوی مجبور شد به دنبال یک نهضت دو ماهه علماء و روحانیون، لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی را متوقف نماید.

در تاریخ 2 / 1 / 1342 (مطابق با 25 شوال، سالروز شهادت امام صادق علیه السلام ) مزدوران رژیم پهلوی به مدرسه‌ی فیضیه حمله کردند، که منجر به زخمی شدن و شهادت شماری از طلاب گردید. اعلامیه‌های زیادی از سوی مراجع تقلید، در محکومیت این اقدام رژیم صادر گردید و از سوی ایشان نیز اعلامیه ای منتشر گردید:

 «تعداد چندین تلگراف از طرف روحانیون اهواز به نام‌های آیت‌الله‌ بهبهانی و .. به آقای خمینی در قم مخابره و ضمن اظهار همدردی با مردم قم و تبریز آمادگی خود را اعلام داشته‌اند و در پاسخ تلگرافات مذکور آیت‌الله خمینی از آنان تشکر و اظهار داشته فعلاً در مقابل زور عملی نمی‌توان کرد.»[7]

به دنبال ادامه مبارزه و ایراد سخنان کوبنده عصر عاشورا از سوى حضرت امام خمینى(ره)، شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342 حمله وحشیانه، رژیم شاه با سنگر روحانیت آغاز گردید. بسیارى از روحانیون به وسیله عوامل رژیم پهلوی به اماکن نامعلومی برده شدند و جمعى هم تحت تعقیب قرار گرفتند. در ساعت 3 بعد از نیمه شب 15 خرداد سربازان گارد به منزل حضرت امام خمینی(ره) یورش بردند و پس از دستگیرى ایشان به سوى تهران روانه شدند. مرحوم حاج آقا مصطفى، فرزند امام خمینی(ره) که شاهد عینى این جریان بود، با تمام نیرو فریاد سر داد که «خمینى را بردند» و مردم قم سراسیمه از خانه‌ها بیرون ریختند و اطراف خانه امام (ره) اجتماع نمودند. همزمان با دستگیرى قائد بزرگ، حضرت آیت‌الله‌ قمى از مشهد و آیت‌الله‌ محلاّتى از شیراز دستگیر و به تهران اعزام شدند.

پس از اطلاع روحانیون خوزستان از این واقعه اعتصاب نماز جماعت نموده و برای کسب تکلیف به سوی منزل مرجع بزرگ شهر عزیمت می‌نمایند:

شب گذشته نماز جماعت بعضی از مساجد گذارده[گزارده] نشد و مأمورین اطلاع دادند که از ساعت 19 عده‌ای از وعاظ ضمن تعطیل مجالس عزاداری سیدالشهداء در منزل آقای حاج سید علی بهبهانی تشکیل جلسه داده و با شرکت عده‌ای اصناف و بازاریان در این جلسه تصمیم گرفته می‌شود که صبح روز 16 / 3 [1342] دکاکین و بازار تعطیل و مراسم عزاداری ماه محرم نیز برچیده شود. ضمن مراقبت کاملی [که] از منزل آقای بهبهانی به عمل آمد در حدود ساعت 24 جلسه مذکور خاتمه و شرکت کنندگان منزل را ترک گفتند.»[8]

سرانجام روحانیون اهواز تصمیم گرفتند جلسه ای برای بزرگداشت شهدای 15 خرداد در مسجد جامع اهواز برگزار نمایند:

«صبح روز گذشته (17 / 3 / 1342) عده‌ای از روحانیون اهواز تصمیم داشتند در مسجد جامع اجتماع کرده و از آقای حاج سید علی بهبهانی نیز که تقریباً سمت بزرگتری و رهبری این طبقه را در منطقه خوزستان دارد خواسته بودند که به مسجد آمده و ضمن رفتن به منبر درباره جریانات روز و همدردی با جامعه روحانیون و بازداشت آقای خمینی و سایر آقایان بازداشتی صحبت کند و به وسائلی نیز به مردم و بازاریان اطلاع داده بودند که برای شنیدن اظهارات آقای بهبهانی در مسجد حاضر شوند.»[9]

در پی تصمیم برای تشکیل جلسه با حضور اقشار مختلف مردم اهواز، عوامل رژیم پهلوی از تشکیل آن مجلس ممانعت کردند. ساواک طی گزارشی در این خصوص گفته است:

«روز 17 ماه جاری از طلاب و طبقات مختلف از طرف آخوندها و طلاب دعوت شده بود که در مسجد جامع اجتماع نمایند که در اثر اقدامات رؤسای شهربانی و ساواک و آقای استاندار از این اجتماع جلوگیری شده است و چند نفر از اشخاص بی‌طرف به آیت‌الله سید علی بهبهانی که قرار بوده به منبر برود ابلاغ شده که از رفتن به منبر خودداری نماید گر چه فرزند نامبرده حاضر به تمکین نبوده بالاخره او را قانع نموده و مسجد را قفل نموده‌اند و مدعوین موقع مراجعه به مسجد چون درب مسجد قفل بوده متفرق شده و رفته‌اند. گفته می‌شود تحریکاتی به منظور بستن مغازه‌ها و بازار در پیش است.»[10]

در اعتراض به ادامه بازداشت حضرت امام خمینی (ره) در سال 1342، آیت‌الله بهبهانی از جمله مراجعی بودند که به همراه شماری از علمای شهرستان‌ها به عنوان اعتراض به دستگیری امام خمینی(ره)، به تهران هجرت، و علیرغم فشارهای دستگاه‌های امنیتی برای خروج ایشان از تهران چهار ماه در تهران ماندند و خواستار آزادی حضرت امام(ره) شدند.

«آیت‌الله میر سید علی بهبهانی که از روحانیون طراز اول خوزستان مقیم اهواز می‌باشد شب گذشته [به] تهران آمده.»[11]

آیت‌الله بهبهانی در تاریخ 14 / 5 / 1342 اعلامیه بسیار شدیدی علیه دستگاه پهلوی صادر کردند و در آن مرجعیت امام خمینی(ره) را اعلام و از ایشان با عنوان « آیت‌الله العظمی و از اعاظم مراجع» تعبیر نمودند. در این اعلامیه که با لحن بسیار تند انقلابی نگارش شده، دستگاه رژیم شاه را دیکتاتوری توصیف، و حرکات و رفتار این رژیم را با واژه‌هایی نظیر جنایات و تجاوز، به باد نقد و انتقاد گرفته و در فرازی از اعلامیه به صراحت دولت وقت را دولت غیر قانونی اعلام و می‌فرماید:

«آیا در این مملکت مرجع صلاحیت‌داری نیست که در این محیط خفقان‌آور به این تجاوزات و قانون‌شکنی‌های دستگاه دیکتاتوری خاتمه دهد و این نگرانی شدید را از ملت مسلمان ایران مرتفع سازد.

البته انتخاباتی که به وسیله این دولت غیرقانونی و در زیر سایه سرنیزه انجام پذیرد نتیجه آن معلوم است. علاوه آیات عظام بالاخص حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته که از اعاظم مراجع تقلید و مورد احترام تمام مسلمانان جهان می‌باشند، معظم له را در محدودیت شدید قرار داده و اجازه ملاقات به اشخاص داده نمی‌شود.

بدون تردید این اعمال غیرانسانی و خلاف قانون، مورد تنفر و انزجار شدید ملت مسلمان و شریف ایران است. روحانیت همواره به وظایف شرعی خود عمل نموده و تا برآورده شدن تمام خواسته‌های قانونی ملت ایران در مقابل دستگاه فاسد استعماری و استبدادی از پای نخواهد نشست.»[12]

چون وی مورد احترام خاص مراجع و روحانیون مهاجر به تهران بود، جلسات زیادی از طرف مراجع و علماء در منزل محل سکونت ایشان در تهران تشکیل می‌شد. آیت‌الله سید مرتضی پسندیده، برادر امام خمینی (ره) در جریان این واقعه می‌فرماید:

« بنده کاملا به خاطر دارم، ساواک به منزل محل سکونت ایشان مامورینی فرستاد و ایشان را به خروج از تهران ملزم نمود که با مداخله بعضی از علماء مامورین از منزل ایشان خارج شدند ولی بعد از چند روز، چون حضور حضرت آیت‌الله بهبهانی در تهران برای دستگاه گران و خطرناک بود، دستگاه می‌خواست ایشان را به ترک تهران وادار نماید، ولی باز هم اقدامات ایشان و سایر مراجع و روحانیون و تایید عمومی مردم مانع از آن کار شد، بلکه منجر به آزادی حضرت امام گردید. به محض آزادی حضرت امام، آیت‌الله بهبهانی به ملاقات ایشان رفتند که بسیار مورد احترام ایشان نیز قرار گرفتند.»

پس از آزادی حضرت امام(ره) از زندان و انتقال به منزلی در قیطریه آیت‌الله بهبهانی در اولین فرصت حاصل شده به دیدار و ملاقات ایشان رفتند.

در اعتراض به انتخابات فرمایشی و صوری مجلس رژیم دست‌نشانده پهلوی، به اتفاق 10 نفر از علماء خوزستان اعلامیه‌ای منتشر کرده و آن ‌را، انتصابات هیئت حاکمه، انتخابات ننگین و غیرقانونی اعلام کردند:

«بدیهی است از انتصابات هیئت حاکمه که به نام انتخابات به جریان گذارد اطلاع کامل دارند که قاطبه ملت ایران به جز معدودی از مامورین دولت و کارگرانی که حقوقشان در گرو گرفتن کارت بوده شرکت ننموده و عملا به عمل دولت اعتراض کرده و در تمام ادوار مشروطیت چنین انتخابات ننگینی سابقه نداشته و اکثر مردم خوزستان با اینکه تحت فشار مامورین سازمان امنیت و شهربانی قرار گرفته معذلک به واسطه تحریم آقایان مراجع تقلید در انتخابات شرکت نکرده و کسانی که به نام نماینده از طرف دولت معرفی شده‌اند نمایندگان واقعی مردم نبوده و مردم این استان مثل سایر مردم کشور این مجلس را به رسمیت نمی‌شناسند و مصوبات آن نیز قانونیت ندارد.»[13]

پس از انتشار این اعلامیه ساواک دستور دستگیری ایشان را صادر نمود. که این اقدام به علت نامعلومی عملی نگردید.

در تابستان 1343، آیت‌الله بهبهانی به قم مشرف شد. امام خمینی(ره) ایشان و همراهانش را به منزل خود دعوت نمود و آنان 10 روز میهمان امام خمینی بودند.[14]

گزارشگر ساواک در این راستا چنین گزارش می‌کند:

«به قرار اطلاع آقای سید علی بهبهانی که از روحانیون اهواز بوده و در آن شهرستان سکونت دارد و از نزدیکان خمینی نیز می‌باشد دو سال قبل که به قم آمده بود از طرف خمینی پذیرایی گرمی از وی به عمــل آمد.»[15]

آیت‌الله بهبهانی پس از دستگیری و تبعید حضرت امام (ره) در 13 آبان 1343، اعلامیه شدید‌اللحنی علیه رژیم پهلوی منتشر کردند که در آن اعلامیه هدف امام خمینی(ره) را هدف تمام روحانیت ایران و روحانیت شیعه و اسلام دانسته و دولت و رژیم را به انجام اعمال ننگین متهم کرده و اعلام نمود که مجلس، مرتکب اسائه ادب به روحانیت شده است. در قسمتی از این اعلامیه چنین آمده است:

«مردم غیور مسلمان هنوز جنایات پانزده خرداد و حبس عده‌ای از علما و دانشمندان را فراموش نکرده‌اند که خبر تأثرانگیز تبعید حضرت آیت‌الله خمینی دامت برکاته را شنیدند، شما ملت شریف استحضار دارید که دولت ایران با یک مرجع تقلید که مصونیت قانونی دارد چه رفتاری نموده. آری در ایران هر کس حق بگوید باید مورد موأخذه و تعقیب دستگاه‌های انتظامی قرار گیرد.

مگر آیت‌الله خمینی چه عملی انجام داد جز اینکه می‌خواسته است از حریم مقدس دین پشتیبانی نماید؟ دست استعمار را کوتاه کند، مانع نفوذ بیگانگان در کشور شود، ملت ایران را از خطری که به سوی آنها روی آورده آگاه سازد!

دنیا بداند که هدف ایشان هدف تمام روحانیت ایران بلکه روحانیت شیعه و اسلام است. خواسته ایشان خواسته تمام روحانیین است.

دولت باید به نصایح روحانیین توجه کند و در مقام اجرای دستورات دین مبین اسلام برآید و به اعمال ننگین و برخلاف اصول انسانیت دست نزند. برای فقر و بدبختی مردم چاره‌ای بیندیشد. برای بیکاران فکر کار نماید.

عجبا، وکلای بی‌موکّل به روحانیت اسائه ادب نموده و با کمال بی شرمی در مجلس بیاناتی نموده‌اند که علاوه بر ملت ایران، موجب خشم و تنفر تمام ملل مسلمان گردیده است و جرائد مزدور نیز با وقاحت هرچه تمام تر به حریم مقدس دین و روحانیت تجاوز نموده، بدیهی است ملت ایران در موقع مقتضی جواب این یاوه‌سرایی‌ها را خواهد داد. دولت ایران بداند که با تبعید و حبس و حصر، جامعه روحانیت از بیان حقایق خودداری نخواهد نمود و از اعمال خلاف قانون جلوگیری خواهد کرد و با پشتیبانی حضرت ولی عصر عجل‌الله تعالی فرجه الشریف به وظیفه خود عمل می‌کند.»[16]

پس از انتشار این اعلامیه ساواک مرکز درخواست نمود که:

«... افرادی [که] مبادرت به تهیه و توزیع اعلامیه‌های مضره نموده‌اند بایستی نسبت به تعقیب قانونی آنان اقدام شود.»[17]

آیت‌الله بهبهانی همچنان پس از تبعید امام خمینی (ره) نیز از مبارزات و اهداف ایشان علیه رژیم پهلوی پشتیبانی می‌کرد و اقداماتی را برای آزادی زندانیان در بند رژیم سفاک پهلوی انجام می‌داد.

در سال 1344 درخواست گذرنامه جهت مسافرت به عتبات عالیات را داشتند که رژیم از خوف دیدار ایشان با حضرت امام (ره) با آن مخالفت کرد.[18] در تابستان سال 1345 به تجویز پزشکان آیت‌الله بهبهانی به اصفهان مسافرت می‌کند که مورد استقبال با شکوه مردم و روحانیت قرار می‌گیرد.[19] پس از اطلاع ساواک مرکز، از ساواک اصفهان درخواست کرد که:

«با توجه به اینکه نامبرده از طرفداران روحانیون مخالف می‌باشد. خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به کنترل اعمال و رفتار وی در مدت توقف در آن استان توسط منابع مربوطه و با استفاده از امکانات موجود اقدام نمایند.»[20]

آیت‌الله بهبهانی در سال 1346 با صدور فتوائی جنگ شش روزه صهیونیست‌ها بر ضد مردم مسلمان و رژیم اشغالگر قدس را محکوم و معامله با یهودیان را تحریم نمود:

«باید از هرگونه ارتباط با اسرائیل و عمال آن [یهودیان] خودداری کنند. بر قاطبه مسلمین لازم است، الفت و دوستی و معامله و معاشرت با کفار خاصه با اسرائیلی‌ها که جوانان و افراد مسلمین را به خاک و خون کشیده و با اشغال متجاوزانه شهرهای مسلمین اعراض و نوامیس آنان را هتک می‌کنند به کلی ترک و از این راه و هم از طریق کمک و اعانت به آسیب دیدگان مسلمین به هر نحو مقدور است انزجار خود را علیه اسرائیل و متجاوزین به حقوق مسلمین اعلام دارند.»[21]

پس از انتشار این اعلامیه کسبه متدیّن به پیروی از ایشان از معامله با یهودیان خودداری کردند. دو روز پس از انتشار این اعلامیه ساواک در گزارشی اعلام کرد:

«اکثر کسبه و بازرگانان شهرستان اصفهان از خرید و فروش به یهودیان خودداری می‌نمایند و اخیراً معامله عمده‌ای با کلیمی‌ها صورت نگرفته است.»[22]

پس از انتشار اعلامیه، ایشان به ساواک احضار و مورد بازجویى ماموران ساواک اصفهان قرار گرفت. مدت شش ساعت، یعنی بعد از نماز ظهر و عصر تا غروب آفتاب آیت‌الله بهبهانی را در ساواک نگاه داشتند، کاری که تا آن موقع نسبت به چنان مقام بزرگ روحانی در اصفهان سابقه نداشت.

سرانجام بر اثر فشار علمای اعلام و مردم آزاده اصفهان و ترس از شورش مردم، آیت‌الله بهبهانی آزاد گردیدند.

رژیم پهلوی پس از ناکامی در زندانی ساختن آیت‌الله بهبهانی، فرزند ارشدش حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالله مجتهد‌زاده را که نقش مهمی در انتشار اعلامیه آیت‌الله بهبهانی داشت، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در خوزستان بازداشت و پس از چند هفته زندانی، سرانجام با قرار وثیقه ای سنگین آزاد کرد.

در سال بعد که آیت‌الله بهبهانی قصد اقامت در اصفهان را داشتند، رئیس ساواک اصفهان با این سفر از در مخالفت درآمد.[23] لیکن ساواک مرکز از بیم خشم مردم با سفر ایشان موافقت کرد و دستور داد:

«اعمال و رفتار وی را در مدت اقامت دقیقاً‌ کنترل نمایند و در صورت مشاهده فعالیت مضره‌ای از وی مراتب را اعلام تا تصمیمات لازم گرفته شود.»[24]

«به منبع آموزش داده شد که ساعات تدریس بهبهانی شرکت نموده و ضمن در نظر گرفتن اعمال و رفتار و گفتار نامبرده نتیجه را گزارش نماید.»[25]

ماموران ساواک که از مکاتبات فی مابین حضرت امام(ره) و آیت‌الله بهبهانی اطلاع داشتند، از ترس تماس حضوری با نزدیکان حضرت امام(ره) با صدور گذرنامه برای ایشان مخالف کردند، لیکن با توجه  به نفوذ آیت‌الله بهبهانی در بین مردم، ساواک خوزستان با این اقدام ساواک مرکز مخالفت و نصیری ریاست وقت ساواک با این نظریه موافقت کرد:

«آیت‌الله حاج سیدعلی بهبهانی و سیدعبدالله مجتهدزاده که از طرفداران خمینی می‌باشند تقاضای صدور گذرنامه جهت زیارت مکه دارند. با توجه به اینکه نامبردگان نفوذ کافی بین طبقات مختلف مردم اهواز دارند لذا اجرای دستور در مورد نامبردگان به مصلحت نمی‌باشد.»[26]

پس از آن که رژیم پهلوی گوشت منجمد با ذبح غیراسلامی از خارج وارد کرد، آیت‌الله بهبهانی حکم به تحریم آن داد که در نتیجه، امکان توزیع این گوشت برای دولت در خوزستان به وجود نیامد.

هنگامی که رژیم پهلوی چاپ و توزیع رساله‌ی امام خمینی(ره) را منع کرده بود، آیت‌الله بهبهانی اجازه داد رساله‌ی امام خمینی به نام«جامع المسائل آیت‌الله بهبهانی» چاپ شود. وی به مقلدان خود اجازه داد که وجوهات شرعیه‌ی خود را برای امام خمینی(ره) بفرستند. او می‌فرمود: «آقای خمینی بیش از من به این وجوهات احتیاج دارند

 

فرزندان

آیت‌الله بهبهانی دارای پنج پسر و سه دختر بودند که نام پسران به این شرح است:

1- سید مهدی. 2- سید رضا. 3- سید عبدالله مجتهدزاده. 4- سید جعفر مجتهدزاده. 5- سید محمد تقی مجتهدزاده.

گفتنی است که خاندان آیت‌الله بهبهانی به علاوه‌ی آن همه ماثر و مفاخر، در ایام جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران اسلامی، افتخار شهادت در راه حق هم یافتند.

سید عبدالامیر فرزند آقا نورالدین فرزند ارشد مرحوم حاج سید عبدالله مجتهد زاده، نواده‌ی آیت‌الله بهبهانی در سن 21 سالگی در عملیات فتح المبین به فیض شهادت رسید و در شبی که بنا بود عروسی کند در اهواز به خاک سپرده شد.

سید حسین پسر 21 ساله مرحوم آقا سید جعفر مجتهد زاده، نواده‌ی دیگر آیت‌الله بهبهانی نیز در کرخه به شهادت رسید و در تهران که مادرش در آن جا بود، مدفون گردید.

دختر 12 ساله آقا سید ابوطالب موسویان، نوه‌ی دختری آیت‌الله بهبهانی هم در یکی از خیابان‌های اهواز بر اثر ترکش خمپاره دشمن بعثی که شهر را هدف قرار داده بود شهید شد.

شاگردان

ایشان بیش‌ از نیم قرن تدریس کردند و شاگردان فراوانی در حوزه‌های علمیه بهبهان، رامهرمز، کربلا، نجف، اهواز و اصفهان، تربیت کردند، که هر کدام در محل خود پشتوانه‌ای معنوی برای مردم بودند و هر یک آثار پربرکت و یادگار پرارزش آن عالم ربانی بودند که به برخی از آنان اشاره می‌کنیم:

1. حجت‌الاسلام آقا سید محمدرضا شفیعی دزفولی، مترجم مصباح الهدایه، اتمام الحجه، تنزیه سید الانبیاء و فضایح الصوفیه.

2. علامه سید عباس حسینی کاشانی، نویسنده‌ی حدائق الانس، منهاج الجنان و احسن الجزاء.

3. جواد تارا، استاد دانشگاه تهران و نویسنده‌ی خداشناسی یا رشد حکمت در اسلام.

4. حجت‌الاسلام شیخ علی دوانی: نویسنده و مورخ

5. حجت‌الاسلام شیخ ناصر حمادی، نویسنده‌ی صفایا العقول فی علم الاصول و مرآت الواقع.

6. حاج شیخ محمد حسن مظاهری کرونی، فرزند آقا شیخ علی. (آیت‌الله بهبهانی به دعوت وی به اصفهان آمدند.)

7. حاج شیخ علی محمد ابن العلم، نویسنده‌ی منتخبات ابن العلم.

8. حجت‌الاسلام حاج سید محمد کاظم آل طیب.

9. حاج سید محمد بن سید نعمت‌الله جزایری، نویسنده‌ی کتاب‌های نابغه‌ی فقه و حدیث (شرح حال سید نعمت‌الله الجزایری)، تذکره شوشتر و شجره‌ی نوریه.

عده‌ای که از ایشان اجازه روایی دارند، عبارتند از آیات و حجج اسلام:

1. سید محمد علی روضاتی2. سید عباس حسینی کاشانی3. سید علی شفیعی4. علی دوانی   5. ابوالحسن انصاری دزفولی6. سید محمدرضا شفیعی.

 

آثار علمی

1- مصباح الهدایه فی اثبات الولایه: این کتاب نخستین و مشهورترین اثر آیت‌الله بهبهانی می‌باشد، این کتاب تا کنون دو بار به فارسی ترجمه شده است. سید محمدرضا شفیعی دزفولی آن را با نام «مفتاح العنایه فی ترجمه مصباح الهدایه» و حجت‌الاسلام علی دوانی با نام « فروغ هدایت» ترجمه کرده است.

2- القواعد الکلیه فیما یبتنی علیه کثیر من معضلات مسائل الفقه و الاصول: جلد اول این کتاب در سال 1374 ﻫ ق و جلد دوم آن در سال 1380 ﻫ ق در تهران انتشار یافت و چنان که از نامش پیداست مشتمل بر چندین قاعده از قواعد علم فقه و اصول و حل مشکلات آنهاست.

3- کشف الاستار عن وجه الاسرار المودعه فی الروایه الشریفه: درباره‌ی حدیث معروف ابوالاسود دئلی در مورد مبدا علم نحو و ادبیات زبان عربی به نقل از حضرت علی علیه السلام می‌باشد که در سال 1381 ﻫ ق در تهران چاپ شد.

4- اساس النحو: این کتاب در علم نحو و شناخت مبانی زبان عربی و به سبکی کاملا نو، مباحث گوناگون ادبیات عرب و علم نحو را مورد بحث و بررسی قرار داده و اشتباهات دانشمندان این علم را روشن ساخته و در سال 1385 ﻫ ق در تهران منتشر شده است.

5- حاشیه عروه الوثقی: در سال 1390 ﻫ ق در قم چاپ شد.

6- بیست پرسش و پاسخ آن: این کتاب مشتمل بر مسائل مختلف اعتقادی است که عده‌ای از علماء و افراد مختلف از ایشان پرسش نموده‌اند و ایشان جواب داده‌اند و در سال 1390 ﻫ . ق در قم چاپ شد.

7- التوحید الفائق فی معرفه الخالق: این کتاب درباره‌ی کلام و حکمت الهی است و در سال 1380 ﻫ ق تجدید چاپ شد.

8- مقالات حول مباحث الالفاظ: درباره‌ی علم اصول است و جلد اول آن در سال 1335 ﻫ ق در تهران چاپ شد.

9- حاشیه بر وسیلۀالنجاۀ مرحوم آیت‌الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی که در سال 1394 ﻫ . ق در تهران چاپ شد.

10- جامع المسائل شامل فتوای ایشان که در سال 1389 ﻫ . ق در قم چاپ شد و حدود 700 مسئله از توضیح المسائل آیت‌الله بروجردی دارد.

11- هدایه الحاج در بیان احکام و مناسک حج در سال 1395ﻫ . ق در اصفهان چاپ و پنج بار به زیر چاپ رفت.

12- سی پرسش و پاسخ.

13- چهل پرسش و پاسخ.

14- علاوه بر تألیف کتب، آیت‌الله بهبهانی کتاب‌های زیاد را امر به چاپ آن نمودند خصوصاً تالیفات مرحوم آقا شیخ محمدهادی تهرانی استادِ استادشان آیت‌الله کوه کمره‌ی.

 

برکات و آثار خیر

1ـ احداث چندین مسجد در کهگیلویه و بویر احمد.

2ـ تأسیس دبستان و دبیرستان دخترانه اسلامی در اهواز.

3ـ تأسیس درمانگاه حجتیه در خیابان سجاد اصفهان.

4ـ تأسیس رادیولوژی مهدیه در اصفهان.

5ـ کمک به بازسازی خانه‌های آسیب‌دیدگان سیل قریه‌ی«اَشَن» ( از توابع مهردشت علویجه‌ی اصفهان).

6ـ تاسیس موسسه تبلیغاتی آیت‌الله بهبهانی.

7ـ پیش از آیت‌الله بهبهانی در اهواز، مدرسه علمیه کوچکی توسط یکی از نوادگان فقیه اعظم شیخ مرتضی انصاری، تأسیس گردیده بود که با وسعت اهواز دیگر تکافوی جمعیت و امکانات روز را نمی‌داد، لذا با پیگیری آیت‌الله بهبهانی و کمک خیرّین بنای باشکوهی به نام "دارالعلم" در مساحتی بیش از 2 هزار متر مربع، تاسیس و پذیرای حدود 350 نفر از طلاب علوم دینیه گردید. کتابخانه مدرسه علمیه دارالعلم از مهمترین کتابخانه‌های اهواز می‌باشد.

8ـ تأسیس مدرسه علمیه حضرت ولی عصر(عج) در سال 1324 ﻫ ش در رامهرمز که طلاب علوم دینی در آن مشغول به تحصیل می‌باشند.

9ـ تأسیس مدرسه علمیه و حسینیه آیت‌الله بهبهانی در منطقه کیان اهواز که از اماکن دینی و تبلیغی فعال اهواز است. در این مکان علاوه بر درس و بحث در ایام خاص نیز جلساتی برای عموم مردم برگزار می‌گردد.

10ـ تأسیس مدرسه علمیه در یاسوج در زمینی به مساحت پنج هزار متر مربع.

11ـ تأسیس مدرسه علمیه امامیه در خمینی‌شهر و مدرسه علمیه ریاضی در نجف‌آباد.

 

وفات

سرانجام آن فقید سعید در شب 30 / 8 / 1354 ﻫ ش مطابق با 18 ذی القعده سال 1395 ﻫ ق. چشم از جهان فرو بست و مرغ روح بلندپروازش از خاکدان دنیا به ملکوت اعلی بال و پر گشود. در اندک زمانی، خبر رحلت ایشان به سراسر ایران رسید و مردم از شهرهای مختلف در مراسم تشییع جنازه‌ی او در اهواز شرکت کردند. شهر اهواز در غم و اندوه و ماتم فرو رفت. مساجد، حسینیه‌ها و تکایا سیاه‌پوش شد و دسته‌های مردم عزادار با پرچم‌های سیاه در حالی که به سر و سینه می‌زدند به راه افتادند. این مراسم چنان با عظمت برگزار شد که تعداد شرکت‌کنندگان حدود 000 / 100 نفر تخمین زده‌ شده است. پیکر آن فقیه عالیقدر طبق وصیتش در مدرسه علمیه دارالعلم که خود بنا نهاده بود به خاک سپرده شد و اکنون زیارتگاه مردم مسلمان و فقیه دوست خوزستان است.

 

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]. سیمای بهبهان، سید سیف‌الله نحوی، انتشارات نهاوندی.

[2]. سیمای بهبهان، همان.

[3]. متن کتاب سند شماره: 5026 ـ 29 / 3 / 1347

[4]. متن کتاب سند شماره: 6221 ـ 6 / 5 / 1349

[5]. آیت‌الله آقای حاج سید علی بهبهانی بی گمان یکی از مراجع بزرگ دینی عصر حاضر و از دانشمندان طراز اول شیعه به شمار می‌روند، ولی متأسفانه در اثر دور ماندن از سواد اعظم و حوزه‌های علمیه به خوبی شناخته نشده‌اند و همچنان مجهول‌القدر مانده‌اند. شرح حال، افکار و آثار آیت‌الله بهبهانی، علی دوانی ص 199.

[6]. اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص 28.

[7]. متن کتاب سند شماره: 2102 / 20 ـ 20 / 2 / 1342

[8]. متن کتاب سند شماره:  42 / 1115 / 2 / 15 ـ 16 / 3 / 1342

[9]. متن کتاب سند شماره: 42 / 1120 / 2 / 15 ـ 18 / 3 / 1342

[10]. متن کتاب سند شماره: 1520 – 18 / 3 / 1342

[11]. متن کتاب سند مورخه:  2 / 5 / 1342

[12]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 107.

[13]. متن کتاب، سند ص 41.

[14]. امام خمینی پس از پایان جلسه که در خدمتشان به عنوان بدرقه برمی‌گشتیم در بین راه فرمودند:« مرد محققی است، حیف است که ایشان در اهواز بمانند!» گفتم آقا خوشبختانه حالا که در اهواز، سواد اعظم هستند، آنچه مایه تاسف است این است که ایشان بیش از سی سال در شهر رامهرمز به دور از همه امکانات به سر برده‌اند. امام خمینی پس از این سفر از آیت‌الله بهبهانی به "سیدالعلماء"  تعبیر می‌کردند.

«شرح حال، افکار و آثار آیت‌الله بهبهانی، علی دوانی، ص 104»

[15]. متن کتاب سند شماره: 1516 / 21 ـ 10 / 5 /  45

[16]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 126.

[17]. متن کتاب سند شماره:  9926 /  321 ـ 15 / 2 / 1344

[18]. متن کتاب سند شماره: 5417 / م ـ 22 / 12 / 1344

[19]. متن کتاب سند شماره: 390 ـ 8 / 5 / 1345

[20]. متن کتاب سند شماره: 23778 / 312 ـ 9 / 5 / 1345

[21]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 157.

[22]. متن کتاب سند شماره: 24670 / 316 ـ 17 / 4 / 1346

[23]. متن کتاب سند شماره: 415 ـ 19 / 3 / 1347

[24]. متن کتاب سند شماره: 424 ـ 20 / 3 / 1347

[25]. متن کتاب سند شماره: 3210 ـ 2 / 4 / 1348

[26]. متن کتاب سند شماره: 18359 ـ 19 / 11 / 1346

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.