مقدمه - کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک

اعوذبالله من‌الشیطان الرجیم «انما یعمر مساجداللّه‌ من امن باللّه‌ و الیوم الاخر و اقام الصلوة و اتى الزکوة و لم یخش الااللّه‌ فعسى اولئک ان یکونوا من المهتدین»

«مساجد خدا را تنها کسى آباد مى‌کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده و نماز را برپا دارد و زکات را بپردازد و جز از خدا نترسد، امید است چنین گروهى از هدایت یافتگان باشند.»

سوره توبه آیه 17

 

مساجد دژ و سنگرهاى بلند مرتبه و عظیم‌الشأن، ملجاء و پناهگاه‌هاى امن و خانه و منزلگاه‌هاى رفیع و گرانقدرند. توجه و التفات به آن در قرآن کریم و در سخنان پیشوایان دین(علیهم‌السلام) و در بیانات علما و فقها و درس آموختگان مکتب توحید آن‌چنان وفور و کثرت دارد که خود حدیث مفصلى است و جاى تحلیل و بررسى بسیار دارد.

پیامبر اسلام(صلى‌اللّه‌ علیه واله) اهمیت فوق‌العاده‌اى براى ساخت و آبادى ظاهرى و باطنى آن قائل بود. توقف چند روزه آن حضرت پس از هجرت به مدینه در منطقه‌اى به نام قبا و ساخت اولین مسجد در آیین اسلام در آن محل، توقف ایشان میان قبیله بنى سالم و برگزارى نماز جمعه در آن و ساخت مسجد جمعه و سپس ورود حضرت به مدینه و بناى مسجد در اولین محل فرود ایشان در آن شهر که مسجدالنبى(ص) نام گرفت، نشان‌دهنده این اهمیت است.

پیامبر گرامى همیشه در سخنان و آموزه‌هاى خود بنا کردن مسجد را تبلیغ و تشویق فرموده و از آن به عنوان کارى مهم و در خور ستایش خالق و دریافت پاداش‌هاى فراوان یاد مى‌نمود. به عنوان نمونه به سخنان زیر مى‌توان اشاره کرد.

هر کس مسجدى بنا کند اگر چه به اندازه لانه مرغى باشد خداوند متعال از براى او خانه‌اى در بهشت بنا کند.[1]

ـ مساجد را بنا کنید و آن‌ها را محل اجتماع خود قرار دهید.[2]

ـ هفت چیز است که پاداش آن براى بنده در قبر او و پس از مرگش دوام دارد؛ کسى که علمى تعلیم دهد یا نهرى به جریان اندازد، یا چاهى حفر کند، یا نخلى بکارد، یا مسجدى بسازد، یا مصحفى به ارث گذارد، یا فرزندى بجا نهد که پس از مرگش براى او آمرزش خواهد.[3]

ـ هرکه براى خدا مسجدى بسازد، خواه کوچک و خواه بزرگ، خداوند در بهشت خانه‌اى براى او بسازد.[4]

ـ هر که مسجدى براى رضاى خدا بسازد خداوند همانند آن خانه‌اى در بهشت براى او مى‌سازد.[5]

ـ هر که براى خدا مسجدى بسازد و در آن ریا و خودنمایى به کار نبرد، خداى تعالى در بهشت خانه‌اى برایش بنا کند.[6]

به همین دلیل ساخت مساجد در مدینه و اطراف آن، به موازات گسترش اسلام و ازدیاد گروندگان به آن‌رو به افزایش گذاشت و در جاى جاى جزیره‌العرب رونق و فراوانى یافت، بالاخص این که مساجد مسلمین مانند معابد آیین‌هاى دیگر صرفا محل عبادت و اعمال فردى نبود بلکه بسیارى از شؤون آموزشى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى و نظامى در آن متمرکز گردیده و به انجام مى‌رسید. شهید مطهرى در این باره مى‌گوید: «جوشش و جنبش علمى  مسلمین از مدینه آغاز شد. اولین کتابى که اندیشه مسلمین را به خود جلب کرد و مسلمین در پى درس و تحصیل آن بودند قرآن و پس از قرآن احادیث بود... مسلمین با حرص و ولع فراوانى آیات قرآن را که تدریجا نازل مى‌گشت فرا مى‌گرفتند و به حافظه مى‌سپردند و آن چه را که نمى‌دانستند از افرادى که رسول خدا آن‌ها را مأمور کتابت آیات قرآن کرده بود و به کاتبان وحى معروف بودند مى‌پرسیدند. به علاوه بنا به توصیه‌هاى مکرر رسول خدا سخنان آن حضرت را که به سنت رسول معروف بود از یکدیگر فرا مى‌گرفتند. در مسجد پیغمبر رسما حلقه‌هاى درس تشکیل مى‌شد و در آن حلقه به بحث و گفتگو درباره مسایل اسلامى و تعلیم و تعلم پرداخته مى‌شد...»[7]

روایات بسیارى تشکیل جلسات علمى را در مسجد تأیید مى‌کند خصوصا این که سرپرستى این جلسات با عالم‌ترین افراد و خصوصا شخص نبى اکرم بود. بعضى از این مساجد در هنگام جنگ تبدیل به بیمارستان مى‌شد چنان که «رفیده» در جریان جنگ خندق به سفارش و دستور پیامبر خیمه خود را در مسجد نبوى برپا نمود.[8]

مساجد سبعه در منطقه احزاب،[9] محوریت نقش مسجد را در تولید و پیشرفت و گسترش علم و توسعه سیاسى و اجتماعى نمایان‌تر مى‌سازد. این مناطق به طور قطع تنها محل عبادت نبوده است، بلکه مکان‌هایى جهت تجهیز، آموزش، توجیه و سازماندهى مسلمین در نبرد بود، نکته مهم دیگر این که یکى از این مساجد به فاطمه زهرا (سلام‌اللّه‌ علیها) اختصاص داشته که گویاى این مسئله است که زنان نیز پا به پاى مردان در این عرصه‌ها تلاش نموده‌اند. پس از رحلت آن بزرگوار نیز مسجد از نظر تعلیم و دانش‌پژوهى موقعیت ویژه خود را حفظ نمود. ابن عباس در مسجدالحرام مى‌نشست و تفسیر قرآن آموزش مى‌داد. بعدها که دامنه فتوحات اسلامى گسترش یافت مسجدهاى بزرگ و باشکوهى ساخته شد و یکى از استفاده‌هاى مهمى که از آن‌ها شد تشکیل جلسات درس متعدد در آن‌ها بود.

معاویة ابن ابى سفیان نقل مى‌کند: «زمانى که وارد مسجد نبوى شدم حلقه درسى را دیدم که در آن مردم با توجه کامل نشسته بودند و آن حلقه درس حضرت اباعبداللّه‌الحسین (علیه‌السلام) بود که جمع چنان محو سخنان و بحث علمى او شده بودند که گویا پرنده‌اى برسرشان نشسته بود و آنان از ترس این که پرواز کند حرکت نمى‌کردند، همه با توجه کامل براى فهم و درک بهتر به سخنان حسین (علیه‌السلام) گوش مى‌کردند.»[10]

مسجد در صدر اسلام مرکز فرماندهى، محل قضاوت و سیاست و میعادگاه تجمع و تصمیمات بود و این سنت در زمان خلفا و حکومت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نیز ادامه داشت و طبیعى است که چنین باشد زیرا اسلام، دین جامع دنیا و آخرت است و تفکیک دین از سیاست و اجتماع در آن جاى ندارد. دنیا و دین در این مکتب ادغام شده‌اند و حاکم بردنیا باید دین و خدا باشد.[11]

پیامبر از هنگام ورود به مدینه تا رحلت یعنى در مدت ده سال، بیش از هفتاد غزوه و سریه[12] را پشت سر گذاشت. در اغلب جنگ‌ها سپاهیان مسلمان از مسجد حرکت مى‌کردند. در جنگ اُحد لشکر پیامبر پس از به پاداشتن نماز عصر در مسجد با بدرقه مسلمانان به سوى احد عزیمت کردند. حتى پس از بازگشت از جنگ نیز پیامبر نخست به مسجد مى‌آمد و نماز مى‌گزارد که به مفهوم شکرگزارى بود. سایر فرماندهان نیز از این عمل پپامبر پیروى مى‌کردند. اسامة بن زید پس از مراجعت از نبرد مؤته در حالى که پرچم جنگ پیشاپیش او حمل مى‌شد، نخست به مسجد رفت و پس از آن که نماز گزارد به خانه‌اش بازگشت. هم‌چنین اخبار جنگى در مسجد به آگاهى مردم مى‌رسید و مشاوره نظامى نیز درباره مسایل جنگ در مسجد انجام مى‌شد. معروفترین نمونه آن جنگ احد است که پیامبر پس از مشورت با مردم در مسجد با وجود آن که نظر دیگرى داشت اما رأى اکثریت را پذیرفت. عملکرد پیامبر نقش جاودانه‌اى را براى مسجد ترسیم کرد که بعدها با گسترش قلمرو حکومت اسلامى و توسعه سازمان‌هاى ادارى و حکومتى، بخشى از کارکردها و وظایف مسجد به سایر نهادها و سازمانها انتقال یافت.[13]

حضرت امام خمینى(قدس سره) که خود احیاءکننده نقش مساجد در دوران معاصر بوده است در این‌باره مى‌فرماید:

«این مسجدالحرام و مساجد در زمان رسول اکرم (ص) مرکز جنگ‌ها و مرکز سیاست‌ها و مرکز امور اجتماعى و سیاسى بوده، اینطور نبوده است که در مسجد پیغمبر (صلى‌اللّه‌ علیه و آله)  همان مسایل عبادى و نماز و روزه باشد، مسایل سیاسى‌اش بیشتر بوده، هر وقت مى‌خواستند به جنگ بفرستند اشخاص را و بسیج کنند مردم را براى جنگ‌ها، از مسجد شروع مى‌کردند این امور را.»[14]

«دعا و زیارت یک باب از ابواب اسلام است. لکن سیاست دارد اسلام، اداره مملکتى دارد اسلام، ممالک بزرگ را اداره مى‌کند.... تفاوت کلیسا و مسجد، خیال نکنند که اسلام هم، مسجد هم، مثل کلیساست. مسجد وقتى نماز در آن برپا مى‌شده است، تکلیف معین مى‌کرده‌اند، جنگ‌ها شالوده‌اش ریخته مى‌شده است، تدبیر ممالک از آن جا، مسجد شالوده‌اش ریخته مى‌شده است. مسجد مثل کلیسا نیست... مسجد مسلمین در زمان رسول خدا صلى‌اللّه‌ علیه و آله و سلم و در زمان خلفایى که بودند ـ هر جور بودند ـ مسجد مرکز سیاست بوده است.»[15]

«حضرت على(ع) هم دستگاه و بارگاهش این مسجد است، توى این مسجد مى‌آید مى‌نشیند، همه مى‌آیند حرف‌هایشان را به او مى‌زنند. از مسجد هم لشکر درست مى‌کند، مى‌فرستد به این طرف و آن طرف براى پیشرفت اسلام.»[16]

پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) مسجد همچنان مرکز ثقل انواع فعالیت‌ها بود و خلفاى بعد از او نیز کم و بیش همین روش را در کارکردهاى مسجد مد نظر و عمل قرار مى‌دادند. گفته شده پس از فتح بیت‌المقدس به دست ابوعبیده جراح، خلیفه دوم براى سرکشى و بازدید از فتوحات به عمل آمده با سر و وضعى ساده به اتفاق زبیر بن عوام و عمرو بن مالک قیسى راهى آن دیار مى‌شود، پس از رسیدن به بیت‌المقدس مى‌گوید: «راست گفتى یا رسول‌اللّه‌، کجایند کسانى که گفته تو را تکذیب مى‌کردند تا ببینند امروز ارتش پیروزمند تو بر لشکریان فارس و روم غلبه نموده است.» خلیفه و همراهان او پس از ورود به بیت‌المقدس از کلیساها و معابد دیدن کردند و در مسجدالاقصى نماز گزاردند.[17]

سرتوماس آرنولد مى‌نویسد:

«مسجد تنها یک عبادتگاه نبود، بلکه مرکزى بوده است براى حیات سیاسى، اجتماعى، پیامبر سفیران را در مسجد به حضور مى‌پذیرفت، شئون دولت را از مسجد اداره مى‌کرد و براى مردم در امور سیاسى و دینى از فراز منبر پیام مى‌فرستاد.»

خلفاى بعد از پیامبر نیز سفرا را در مسجد به حضور مى‌پذیرفتند و قراردادهاى مهم دولتى و بین‌المللى در ارتباط با مصالح  عمومى در مسجد منعقد مى‌شد.[18]

مسجد در هر شهر و هر دیارى مرکز تجمع مسلمین و تلاقى افکار و عقاید آنان بوده و نیز به همین سبب بود که تعلیمات پیامبر اسلام و خلفا غالبا در مسجد مدینه صورت مى‌گرفت و همین سنت تا چند قرن باقى ماند. در قرون نخست هر نوع تجمع سالمى در مسجد صورت مى‌گرفت. درهاى مسجد شب و روز باز بود، مردم عادى پس از اداى نماز ساعاتى براى ملاقات با دوستان، کسب اطلاعات و پرداختن به اخبار نو در محوطه مسجد باقى مى‌ماندند و صرفا یک مکان مذهبى به معناى مصطلح نبود، بلکه در آن فعالیت‌هاى فرهنگى و اجتماعى نیز صورت مى‌گرفت.[19]

علاوه بر ساخت و آبادانى ظاهرى مساجد پیامبر گرامى اسلام و ائمه هدى(علیهم‌السلام) سخنان گهربارى در وصف آبادکنندگان باطنى آن ایراد فرموده‌اند که به خوبى مکان شرافت و سترگى این جایگاه و پایگاه الهى را نمایان مى‌سازد، به عنوان نمونه به فرمایشات زیر بسنده مى‌کنیم.

ـ محبوب‌ترین جایگاه شهرها مساجد هستند.[20]

ـ خداوند از آبادکنندگان مساجد آفات و بلیات را برداشته است.[21]

ـ روندگان به سوى مساجد و علاقه‌مندان به آن داراى نور تمام و در سایه خداوند متعال در روز قیامتند.[22]

ـ خداوند فرمود: آن که مرا دوست دارد مسجد را خانه و بست خود سازد، که آن جا خانه من و درگاه زیارت من است و من زیارت‌کننده خود را بزرگ شمرده و از او احسان دریغ نسازم.[23]

ـ به جماعت در مسجد درآیید و یاد خدا کنید تا به غیر حساب وارد بهشت شوید.[24]

ـ خداوند فرمود: اگر کسى مرا دوست دارد باید رسول را دوست بدارد و هر که رسولم را دوست دارد باید خاندان او را دوستدار باشد و هرکس خاندان رسول را دوست مى‌دارد باید قرآن را دوست بدارد و دوست‌دار قرآن باید مساجد را دوست بدارد که آن‌جا محضر من است، مبارک است و فرخنده و اهلش محفوظ است و ایمن، نمازگزارانش حاجت روا و من یاور و پشتیبان آن‌ها، اگر در راهش بمیرى ضامن بهشتت منم، میمون و مبارک و اهلش سعادتمند و خوشبخت، آن‌ها در پرستش و عبادت من، و من در برآوردن خواست آن‌ها، آن‌ها در مسجد و خانه من، و من دنبال مشکل‌گشایى آنها.[25]

ـ مسجد بارگاه خداست با پاکى و وقار به بارگاه الهى در آیید، با تواضع و فروتنى در خانه خدا قدم گذارید تا شیرینى مناجاتش را در کام خود بیابید و از جام رحمتش برخوردار گردید، هدایاى فراوان عطایتان نماید و به زمین و طبقات آن فرمان دهد تا براى شما عبادت کنند.[26]

 

مساجد و حکومت پهلوى

از دوره احمدشاه تا پایان حکومت رضاشاه را مى‌توان دوره فترت و مهجوریت و مظلومیت مساجد نام نهاد، زیرا علاوه بر تهى شدن از آبادانى ظاهرى از آبادى باطنى که عبارت است از: حضور فعال مؤمنین در آن و فعالیت در جهت تهذیب، آموزش و نشر و گسترش اسلام و مقابله با دشمنان دین و تشریک مساعى در حل معضلات اجتماعى و سیاسى جامعه، خالى گردیده و یا آثار کمى در آن به چشم مى‌خورد. در پایان و زوال حکومت قاجاریه اوضاع اجتماعى و سیاسى و بى‌لیاقتى احمدشاه و... علت عمده این وضع بود و پس از روى کارآمدن رضاخان، دیکتاتورى مطلق وى و درگیرى شدید با مظاهر دینى و اسلامى و علماى مدافع آن و قلع و قمع و تبعید و حبس و قتل آن‌ها دلیل آن بود. جنایت فجیع رضاخان در تاریخ 20 تا 22 تیر ماه 1314 در مسجد گوهرشاد که عده کثیرى از مردم متدین و بى‌گناه مشهد به خاک و خون غلتیدند و علما دستگیر و شکنجه و عده‌اى تبعید و زندانى و برخى فرارى شدند از جمله نکبت‌بارترین سوابق پهلوى اول است. جلوگیرى از مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى و روضه و عزادارى براى اباعبداللّه‌ الحسین(علیه‌السلام) در مساجد و تکایا، محدود کردن، سرکوب نمودن علما و مردم متدین، تخریب و نابودى مساجدیابى اثر کردن و از خاصیت انداختن آن، اتحاد شکل لباس، صدور تصدیق با شرایط خاص براى روحانیون، تشکیل مؤسسه وعظ و خطابه در مقابل حوزه علمیه قم، تأسیس دانشکده معقول و منقول براى جذب روحانیون و خالى کردن حوزه‌ها از طلاب، برقرارى امتحانات خارج از حوزه علمیه براى طلاب، اجبارى کردن لباسهاى فرنگى براى مردان و کشف حجاب زنان و... گوشه‌اى از این اقدامات رسمى هستند[27] و حال آن که اقدامات مختلف دیگرى نیز به انجام رسیده که رسما نه اعلان شده و نه به صورت کتبى از آن مدرکى باقى مانده است. محمد شریف‌رازى در تشریح وضع روحانیون و پایگاه‌هاى آن‌ها یعنى مساجد و مدارس دینى در زمان حکومت رضاخان مى‌نویسد: «زمان آیت‌اللّه‌ حائرى [مؤسس حوزه علمیه قم] بى‌شباهت به زمان بنى‌امیه و حکومت حجاج‌بن‌یوسف ثقفى نبوده، چنانچه در آن زمان شیعیان آل على(علیه‌السلام) خوار و محکوم به اعدام بودند در زمان رضاشاه که معاصر با مرحوم آیت‌اللّه‌ حائرى (ره) بوده، نیز مؤمنین و پیروان آل محمد (صلى‌اللّه‌ علیه و آله) ذلیل و زبون بودند... چه مقدار از شیعیان فداکار و گویندگان نامى اسلام را چون آیت‌اللّه‌ حاج آقانوراللّه‌ اصفهانى و برادرش حاج آقا جمال و حجت‌الاسلام بافقى و حاج آقا حسین قمى و علماى عالى قدر اسلام را تبعید و یا مسموم و مقتول و یا خانه‌نشین نموده و از مساجد و پست‌هاى دینى ساقط و ممنوع کردند.هر کس حرفى مى‌زد کلمه حقى مى‌گفت زبانش را از دهانش بیرون آورده و او را خفه مى‌کردند... مسجدخراب کردند، جلوى نماز جماعت را گرفتند، مردم را از رفتن به مسجد و... منع کردند... اذان گفتن و قرآن خواندن و عزادارى نمودن بر امام حسین(علیه‌السلام) را ممنوع کردند. از پستوى خانه‌ها روضه خوانها و وعاظ و مستمعین را به دادگاه مى‌بردند و پرونده مى‌ساختند و محکوم به زندان و جریمه مى‌کردند... دولتى‌ها تصمیم و جدیتشان در به هم زدن حوزه علمیه و این عده محدود و معدود اهل علم بود و حقا هم کوتاهى نکردند، آنچه را که نکردند توانایى و قدرت آن را نداشتند و الا مضایقه از مقدور خود ننمودند. وقتى مرحوم حائرى در ذى قعده 1355 ه. ق (1315 ه. ش) پس از 83 سال عمر دار فانى را وداع گفت... در صبح 17 ذى قعده که خبر فوت ایشان در قم و تهران و سایر بلاد منتشر شد... اول کارى که نمود این بود که نگذاشتند نصف روز هم براى آن فقید مجلس سوگوارى گذارده شود و آمدند و به خصوص علما و طلاب را متفرق کرده و مجلس فاتحه را در همان ساعت اول به هم زده، آن را جمع کردند و هر وقت به اهل علم مى‌رسیدند مى‌گفتند: «چرا شما معطل هستید، بزرگتان که مرد و از میان شما رفت دیگر چه مى‌خواهید، بروید از قم و متحدالشکل شوید و متفرق گردید، دوره آخوندى تمام شد.»[28]

این وقایع تلخ تا آخرین روزهاى سلطنت رضاخان ادامه داشت، تا این که انگلیس بنابر مصالح خود تصمیم به برکنارى او و جایگزینى پسرش محمدرضا گرفت، محمد رضا در شهریور سال 1320 بر جاى پدر نشست و دوره دوم دیکتاتورى پهلوى با انتصاب او به سلطنت آغاز شد. وى نیز همانند پدر تاج دارش در طول بیش از سى سال حکومت خود نسبت به آیین مقدس اسلام و پرچمداران آن یعنى روحانیت آگاه و مبارز و پایگاه‌هاى اسلام یعنى مساجد بدترین ظلم‌ها و جنایت‌ها را روا داشت و از قتل و شکنجه و بستن و تخریب مساجد فروگذار نکرد و در جهت برآوردن منافع و دستورات و خواست‌هاى اربابان انگلیسى و امریکایى خود دریغ و مضایقه ننمود.

منتهى با خروج رضاشاه از ایران و ایجاد آزادى نسبى که به واسطه هرج و مرج ناشى از جنگ جهانى دوم ایجاد شده بود و انتشار انواع و اقسام نشریاتى که به علت دیکتاتورى و اختناق رضاشاهى مجال چاپ و نشر نمى‌یافتند و بالا رفتن سواد و درک عمومى از اوضاع و حوادث و بروز روحانیت بیدار و آگاه و... محمدرضا هیچگاه نتوانست، پایگاه‌هاى مبارزه یعنى مساجد را قلع و قمع نماید و صداى حق‌طلبى و عدالت‌خواهى از این خانه‌هاى خدا تا پیروزى انقلاب اسلامى جارى و سارى بود، اگر چه که بسیارى از روحانیون و مردم مؤمن و متدین این مملکت بهاى آن را با جان و مال خود پرداختند.

مبارزه با لایحه اصلاحات ارضى و اجتماع مردم در مسجد سیدعزیزاللّه‌ در بازار تهران و کشتار مردم توسط رژیم، الغاء لایحه انجمن‌هاى ایالتى و ولایتى پس از تصویب آن در آذر 1341 به خاطر مبارزه و مقاومت سرسختانه علما و مردم و تجمع و اعتراض در مساجد و تکایا، به خاک و خون کشیدن طلاب مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 و عکس‌‌العمل شدید امام خمینى(ره) و مردم متدین در ماه محرم سال مذکور به این جنایت و تجمع در مسجد هدایت و حاج ابوالفتح، واقعه 15 خرداد سال 42 و تظاهرات گسترده مردم در قم، وارمین و سایر شهرها علیه دستگیرى حضرت امام خمینى(ره) و قتل‌عام تظاهرکنندگان، سخنرانى امام علیه طرح مصونیت قضایى مستشاران آمریکایى (کاپیتولاسیون) و روشنگرى علما و روحانیون در مساجد و منابر و تبعید رهبر کبیر انقلاب اسلامى در 13 آبان 1343 و... وقایع مهم و گسترده در سالهاى 56 و 57 و...

در تمام این مبارزات نقش مساجد، نقش اساسى و بنیانى بوده و تجمع‌ها، تظاهرات، هماهنگى‌ها، چاپ و پخش اعلامیه‌ها، بیدارى و روشنگرى نسبت به توطئه‌هاى استعمار و رژیم وابسته به آن... از مساجد آغاز و در مساجد به انجام مى‌رسید. امام خمینى(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامى در این باره مى‌فرماید:

«... مسجد یک سنگر اسلامى است و محراب محل جنگ است، حرب است، این را مى‌خواهند از دست شما بگیرند... اینها از مسجد بد دیدند، خصوصا در این دو سه سال اخیر. در این دو سه سال اخیر، مسجد یک محلى بود که مردم را به نهضت و به قیام بر ضد ظلم تهییج مى‌کرد. اینها مى‌خواهند این سنگر را بگیرند... شیاطین دنبال این هستند که این اسلام را بشکنند، شیاطین آنچه که ازا اسلام دیدند از هیچى ندیدند... ما باید و نسل‌هاى آتیه باید متوجه باشند که این اسلام را حفظش کنند، در زیر پرچم اسلام مجتمع شوند و اسلام همه چیز دارد؛ اسلام هم دنیا دارد، هم آخرت دارد، اسلام همه بُعدها را نظر به آن دارد.»[29]

«... مساجد در انقلاب اسلامى ایران، مرکز انقلاب و مرکز آشنایى مردم با اسلام و وظایف شرعى آنان در جهت پاسدارى از ارزش‌هاى والاى اسلام بوده است. مسجد محلى است که از آن باید  امور اداره بشود. این مساجد بوده که این پیروزى را براى ملت ما درست کرد. این مراکز حساسى است که ملت باید به آن توجه داشته باشند. این طور نباشد که خیال کنیم حالا دیگر ما پیروز شدیم، دیگر  مسجد مى‌خواهیم چه کنیم؟ پیروزى ما براى اداره مسجد است.»[30]

«شما باید هوشیار باشید که مسجدهایتان و محراب‌هایتان و منبرهایتان را حفظ کنید و بیشتر از سابق. شمایى که این معجزه را از مسجد دیدید، حالا باید بروید دنبال این مرکز معجزه، نه رها کنید او را.»[31]

مقام معظم رهبرى نیز در این مورد فرمود:

«علت این که این انقلاب مبارک در ایران اسلامى پیروز شد، یکى از علل این پیروزى و سهولت این پیروزى لااقل این بود، مردم به مسجد اقبال پیدا کردند، جوان‌ها مساجد را پر کردند، علماى اعلام مساجد را به عنوان یک مرکزى براى تعلیم، براى تربیت، براى روشنگرى افکار و اذهان مورد استفاده قرار دادند و مسجد شد مرکزى براى حرکت، براى آگاهى، براى نهضت، براى افشاى اسرار زمامداران فاسد و خودفروخته رژیم طاغوت، در دوره مشروطیت هم همین جور بوده است، در دوره ملى شدن صنعت نفت هم تا حدودى همین جور بود، در زمان انقلاب هم که این به احد اعلى رسید... مسجد نه فقط در زمان ما و نه فقط در کشور عزیز اسلامى ما، بلکه در نقاط مختلف عالم و در طول تاریخ، منشأ آثار بزرگ و نهضت‌هاى بزرگ و حرکات اسلامى بزرگ شده است. مثلاً در همین کشورهاى آفریقا، کشورهاى شمال آفریقا که مسلمان هستند، مثل کشور الجزایر و دیگر کشورهاى که سال‌ها در زیر سلطه نظامى استعمار فرانسوى‌ها بودند، قیام این مردم از مساجد شروع شد، که به پیروزى هم رسید و کشورها استقلال پیدا کردند. آن روزى هم انقلاب در این کشورها رو به شکست رفت و استقلال خودشان را دوباره ملت‌ها از دست دادند که رابطه خودشان را با مساجد و با دین و ایمان مساجد قطع کردند... مساجد را باید ملت ایران مغتنم بشمارند، پایگاه معرفت و روشن‌بینى و روشنگرى و استقامت ملى به حساب بیاورند... هم مدرسه است، هم دانشگاه است، هم مرکز تفکر و تأمل است، هم مرکز تصفیه روح است، هم مرکز خلوص است، هم مرکز اتصال بنده به خداست. ارتباط زمین و آسمان است. جایى است که انسان خود را به منبع لایزال فیض و قدرت وصل مى‌کند. به خدا انسان خود را در مسجد متصل مى‌کند. بنابراین قدر مساجد را باید دانست.در مساجد حضور باید پیدا کرد.»[32]

این تأثیر شگفت‌انگیز مساجد در به وجود آوردن انقلاب و هدایت و رهبرى آن تا رسیدن به سرمنزل مقصود از دید اندیشمندان خارج از کشور نیز پنهان نمانده و با صراحت به آن اعتراف دارند. مارسل بوازار در کتاب خود مى‌نویسد:

«مسجد عامل نیرومندى در همبستگى و اتحاد مسلمانان جهان است و اهمیت اجتماعى و فرهنگى آن را از این بابت نمى‌توان نادیده گرفت. مخصوصا در روزگار معاصر که مسلمانان شور و حرارت صدر اسلام را دگرباره از خود نشان مى‌دهند. مساجد به صورت مراکز تربیت روحانى و پایگاه جنبش امت مسلمانان نسبت به ستمگران و سلطه‌جویان درآمده است. اندک‌اندک مساجد موقعیت سال‌هاى نخستین ظهور اسلام را به دست آورده‌اند، تأسیس کتابخانه‌ها و تالار اجتماعات در درون مساجد این حقیقت را آشکار مى‌سازد که مساجد در اسلام بدان گونه که بعضى پنداشته‌اند منحصرا براى اداى فریضه نماز نیست و یقینا یکى از مراکز­سیاسى و فرهنگى مهم اسلام است. اقامه نماز جمعه وسیله‌اى براى گردهمایى مسلمانان در روز تعطیل و طرح مسایل مهم اجتماعى و بحث و گفتگو درباب کمبودهاى رفاهى و تصمیم‌گیریهاى سیاسى و غیره. گردهمایى جمعه مخصوصا در سال‌هاى اخیر و در ممالک آزاد شده اسلام که به سوى پیشرفت اقتصادى و حاکمیت سیاسى مى‌روند، کارآیى بسیار داشته است. در این سال‌ها على‌رغم تفرقه و پراکندگى سیاسى مردم و گروههاى مسلمانان ناخشنود از حکومت‌هاى فاسد، در درون همین مساجد طرح و قیام عمومى و مبارزه علیه ستمگران را ریخته و تزلزلى در ارکان فرمانروایى دست نشاندگان استعمار غرب پدید آورده‌اند کارى که احزاب و گروههاى سیاسى مخالف در ممالک غرب از انجام آن هنوز ناتوانند.»[33]

معجزه انقلاب اسلامى ایران موجب شد تا مردم بار دیگر به آنچه آن‌ها را به خویشتن خویش آشنا و مأنوس مى‌کند و فرهنگ اصیل آن‌ها را حیات دوباره بخشیده و استعدادهاى سرکوب شده سالیان گذشته را شکوفا مى‌کند و آن‌ها را به دین نجات بخش اسلام راهنمایى و هدایت مى‌کند، روآورند و این پایگاه‌هاى عظیم الهى و خانه‌هاى سراسر نور و شکوه را تعظیم و تکریم نموده و آن را از خمود و جمود رهایى بخشیده و خارج نمایند.

از جهت کارکرد نیز مساجد کشور پس از پیروزى انقلاب به جایگاه واقعى خود بیش از پیش نزدیک شده و پایگاه‌هاى اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و نظامى گردیدند که فعالیت‌هاى عظیم و گسترده در طول هشت سال دفاع مقدس در آن نشانگر گوشه‌اى از این کارکردهاى اساسى است.

 

مسجد جلیلى تهران

مسجد جلیلى تهران از جمله مساجدى است که پیشینه چندان طولانى ندارد و با قدمت نزدیک به پنجاه سال، در شمار مساجد تقریبا جدید تهران قرار دارد.این مسجد در خیابان ایرانشهر جنوبى و جنب میدان فردوسى قرار دارد.این منطقه در آن زمان جزء مناطق بالا شهر تهران محسوب مى‌شد و غالب ساکنین آن را اقلیت‌هاى مذهبى چون مسیحى، زرتشتى، یهودى و تعدادى از بهاییان تشکیل مى‌داد. منطقه ایرانشهر جنوبى از نظر بافت شهرى منطقه‌اى تجارى است و بیشتر همسایگان مسجد مغازه‌داران و شرکتهاى تجارى و بازرگانى مى‌باشند و بعد از ساخت مسجد همین‌ها در مسجد رفت و آمد مى‌کردند. در این محل باغ بزرگى وجود داشت که متعلق به حاج مهدى جلیلى فرشچى بود و محل سکونت وى و خانواده‌اش نیز در آن قرار داشت. هر سال در ایام محرم و صفر، در این باغ روضه‌خوانى برپا بود. زیر درخت‌ها صندلى مى‌گذاشتند و دسته‌هاى عزادار در این جا تجمع مى‌کردند و به عزادارى مى‌پرداختند، محسن افخمى از فعالان مسجد در این باره مى‌گوید:

«این جا باغ بزرگى بود، سال 1330، که من بچه بودم، با هیئت‌هاى سینه زنى و برنامه‌هاى عزادارى وارد این باغ مى‌شدیم. منزل خود حاج آقا جلیلى بود، آقاى فلسفى منبر مى‌رفتند.»

بنا به پیشنهاد عزاداران، به خصوص مرحوم حجت‌الاسلام فلسفى، مرحوم جلیلى موافقت کرد که در این باغ مسجدى ساخته شود. باغ را به متراژهاى مختلف تقسیم کردند و حدود هفتصد متر آن را جهت بناى مسجد اختصاص دادند که در اواخر دهه سى با هزینه شخصى مرحوم مهدى جلیلى فرشچى ساخته شد. زمان دقیق شروع ساخت مسجد مشخص نیست، البته احتمال مى‌رود شروع بنا در سال 1335 باشد و پایان بناى آن در سال 1339 است. جلیلى در محل کتابخانه مسجد براى خود مقبره‌اى ساخت که در آن جا دفن شود، ولى پس از فوت وى، که پیش از آغاز فعالیت مسجد بود، شهردارى اجازه دفن در مسجد را نداد، از این رو در قم به خاک سپرده شد. مسجد به نام بانى‌اش، جلیلى، نام گرفت، البته به مسجد فرشچى نیز معروف بود، ولى غالبا به نام مسجد جلیلى شناخته مى‌شود. پس از درگذشت حاج مهدى جلیلى، پسرش ضیاءالدین جلیلى عهده دار اداره امور مسجد شد. او نیز فرش فروشى دارد و گفته مى‌شود در آلمان تجارت خانه فرش دارد و در حال حاضر نیز در خارج کشور به سر مى‌برد.

مسجد تحت نظارت اوقاف است و حاج مهدى جلیلى فرشچى آن را در مورخه 1 / 1 / 1340 به موجب وقف‌نامه شماره 13945 که در اداره اوقاف و امور خیریه شرق تهران موجود است وقف کرده است. واقف دو تن از فرزندانش (شمس‌الدین و ضیاءالدین جلیلى) را متولى این مسجد قرار داده است.

تأمین هزینه هاى مسجد از طریق املاکى است که در اختیار دارد. شش باب مغازه و یک ساختمان مسکونى دو طبقه که جزء رقبات مسجد است. اجاره این املاک تأمین‌کننده بخشى از هزینه‌هاى مسجد است. در ضمن، حاج ضیاءالدین جلیلى قسمتى  از هزینه‌هاى آن را مى‌پرداخت، ولى هزینه مراسم و جشنها و برخى وسایل مورد نیاز مسجد از سوى مردم و اهالى مسجد و کسبه محل تأمین مى‌شد.

فعالیت مسجد حدود سال 1340 آغاز شد و آیت‌اللّه‌ زین‌العابدین سرخه‌اى که از طرف حاج مهدى جلیلى، تولیت مسجد به او سپرده شده بود، مسجد را افتتاح کرد. آیت‌اللّه‌ سرخه‌اى که پیش‌نماز مسجد هم بود، پس از چندى، داماد خود، آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى را به عنوان امام جماعت برگزید. آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى در این خصوص مى‌گوید:

«بنده از قم آمدم تقریبا اواخر سال 40 و بعد از فوت آیت‌اللّه‌ بروجردى بود و مسجد جلیلى تازه بنا شده بود و امام جماعت نداشت و از بنده دعوت کردند که من در آن جا امامت کنم، البته واسطه این دعوت هم مرحوم آیت‌اللّه‌ سرخه‌اى بود که پدر زن بنده و متولى آن مسجد بودند، البته مکان مسجد جلیلى آن موقع در بالاى شهر تهران حساب مى‌شد و معمولاً کسانى که در اطراف مسجد بودند، مسجدى نبودند، قهرا از جاهاى دیگر در مسجد شرکت مى‌کردند. بنده یادم هست سال اولى که در آن جا شرکت کردیم ظاهرا سال 41 بود. ماه رمضان آن جا بنده اقامه نماز مى‌کردم، جمعیت بسیار کمى بود و بعد از چند سال به تدریج مردم به مسجد علاقه پیدا کردند.»

مسجد جلیلى یکى از مساجد فعال در عرصه سیاسى در تهران بود و سیاسى شدن مسجد نیز مرهون تفکر و عملکرد آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى بود. وى از هنگام تصدى امامت آن، تلاش کرد آن جا را از حالت سکون و رکودى که برخى مساجد به آن مبتلا بودند خارج سازد و این عامل مهمى در جذب مردم به ویژه جوانان به مسجد بود. کارهاى سیاسى زیر پوشش کارهاى فرهنگى و اجتماعى صورت مى‌گرفت و از نظر تبلیغى رساله امام تدریس مى‌شد. آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى نحوه فعالیت خود را چنین توصیف مى‌کند:

«بعد از فوت آقاى بروجردى، در مرجعیت احدى را اسم نیاوردم و مى‌گفتم من غیر از امام کسى را نمى‌شناسم. آن وقت در مسجد اسم امام بردن ممنوع بود. اوایل که مى‌شد ما رساله بخوانیم، من مثلاً رساله را باز مى‌کردم، شکیات مى‌گفتم، فتواى حضرت امام مثلاً، البته، آن وقت که امام که تعبیر نمى‌کردند، مى‌گفتند، آیت‌اللّه‌ العظمى خمینى.... براى این که اسمى از ایشان بیاورم فقط همین را مى‌گفتم... در آن مقطع از مبارزه، این براى دستگاه خیلى ناگوار بود که حتى اسمى از ایشان برده شود... من مقید بودم و در هر منبرى که مى‌رفتم و بسم‌اللّه‌ و خطبه مى‌خواندم بعد مى‌گفتم که امشب مى‌خواهم دو مسئله از فتواهاى آیت‌اللّه‌ العظمى خمینى را براى شما بگویم..»

احمدرضا مختارپور از اعضاى مسجد مى‌گوید:

«به همه مساجد سر مى‌زدم... هیچ کجا جرأت این که اسم حضرت امام را ببرند و براى او صلوات بفرستند نبود، غیر از این مسجد..»[34]

در اسناد ملاحظه خواهید کرد که آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى با بیان مسایل روز و اعتراض به ظلم‌ها و اختناق‌ها، جو انقلابى را در مسجد ایجاد نموده بود و به همین مناسبت ساواک نسبت به عملکرد وى و اعضاى مسجد حساسیت یافته و مرتبا آن محل را و سخنان و گفتگوهاى آن‌ها را زیر نظر خود داشت.

یکى از ویژگى‌هاى مساجد سیاسى نسبت به سایر مساجد، گزینش خاص از وعاظ و روحانیون و سخنرانانى بود که منابر روشنگر و انقلابى داشتند، مسجد جلیلى نیز در این مورد از فعالیت‌هاى خوب و مؤثرى برخوردار بود و علاوه بر منبرهاى آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى از واعظین انقلابى جهت سخنرانى دعوت مى‌شد. به عنوان نمونه مى‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

1ـ دعوت از آیت‌اللّه‌ طالقانى براى سخنرانى[35]

2ـ سخنرانى شیخ عباسعلى اسلامى[36]

3ـ سخنرانى شیخ على حجتى کرمانى[37]

4ـ سخنرانى دکتر باهنر[38]

5ـ سخنرانى دکتر رضا زنجانى[39]

6ـ سخنرانى احمد صادق[40]

7ـ سخنرانى مهندس محمدعلى گل‌افشانى[41]

8ـ سخنرانى محمدرضا دانائیان[42]

9ـ سخنرانى محمدتقى شریعتى[43]

10ـ سخنرانى محمدتقى فلسفى[44]

11ـ سخنرانى دکتر ناظرزاده کرمانى[45]

12ـ سخنرانى سیدمحمد شبسترى[46]

13ـ سخنرانى سیدعبدالکریم هاشمى‌نژاد[47]

14ـ سخنرانى شیخ فضل‌اللّه‌ محلاتى[48]

15ـ سخنرانى امامى کاشانى[49]

16ـ سخنرانى شیخ ابوالقاسم خزعلى[50]

17ـ سخنرانى جلال گنجه‌اى[51]

18ـ سخنرانى سیدهادى خامنه‌اى[52]

19ـ سخنرانى مرتضى مطهرى[53]

20ـ سخنرانى شیخ على‌اکبر ناطق‌نورى[54]

21ـ سخنرانى موحدى کرمانى[55]

22ـ سخنرانى محمدعلى دولتى معروف به محقق خراسانى[56]

23ـ سخنرانى محسن قرائتى[57]

سخنرانى‌هاى افراد یاد شده توسط مأمورین حاضر در مسجد به ساواک گزارش مى‌شد و برخى اوقات موجب گرفتارى آن‌ها و احضار متولى مسجد مى‌گردید.

برگزارى جلسات براى جوانان و پاسخگویى به سئوالات آن‌ها و آشنا نمودن ایشان به اسلام راستین از برنامه‌هاى مرتب و ثابت مسجد جلیلى بود و همین امر موجب شده بود بسیارى از جوانان جذب مسجد شده و در فعالیت‌هاى آن شرکت و حضور فعال داشته باشند. ساواک در این مورد چنین گزارش مى‌دهد:

«در تاریخ 28 / 2 / 44 مأمور ویژه (دى 51) گزارش داد که در مسجد جلیلى واقع در خیابان ایرانشهر جلساتى تحت عنوان بحث و انتقاد با شرکت عده‌اى از جوانان به سرپرستى مرد معممى به نام مهدوى از ساعت 7 الى 9 بعدازظهر هر شب ادامه دارد و ضمن بحث‌هاى مختلف، آیاتى از قرآن نیز تلاوت مى‌شود...در ساعت 1945 روز 10 / 2 / 44 در جلسه متشکله مسجد مزبور که قریب 30 نفر از جوانان شرکت داشتند مهدوى اظهار داشته است یکى از خواسته‌هاى حضرت آیت‌اللّه‌ خمینى که بارها در سخنرانى‌هاى خود ایراد فرموده‌اند این است که باید دانشگاه (دانشکده طب) از کارهاى کالبدشکافى جلوگیرى به عمل آید... ناطق سپس اضافه نمود که آموختن فنون جنگى و تهیه کردن ساز و برگ جنگ به مقتضى دوره  عصر و حتى آموختن علومى چون فیزیک و غیره از وظایف هر فرد مسلمان است، ما باید تمام این کارها و علوم مختلف را بدانیم. اول ما از همه جلوتر بوده‌ایم ولى حالا از همه عقب‌تر هستیم... این گردانندگان بدسرشت مملکت هستند که عامل بدبختى و فقر مى‌باشند، چرا اسم دین را بدنام مى‌کنند. اینها هستند که ملت را به لب پرتگاه مى‌کشانند نه دین و سبب تمام بدبختى‌ها خود دستگاه حاکمه مى‌باشد و بس که همه فریادهاى انسانى را در سینه‌ها خفه کرده‌اند....»[58]

بحث‌هاى سلسله‌اى آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى درباره اقتصاد و مسایل مارکسیسم از جمله این فعالیت‌هاى مؤثر براى جوانان بوده است این بحث‌ها چنان که از اسناد بر مى‌آید از تاریخ 24 / 9 / 46 تا آبان سال 49 ادامه داشت و جزواتى نیز در این مورد چاپ و بین شرکت‌کنندگان توزیع مى‌شد.[59]

آگاهى‌بخشى نسبت به خطر صهیونیسم و مبارزه با آن و کمک مادى به مبارزین فلسطین از جمله فعالیت‌هاى مسجد جلیلى بود، سخنرانان مسجد نسبت به این مسئله اقدام به افشاگرى نموده و مردم را به آن آگاه مى‌نمودند. در سند مورخ 14 / 9 / 49 چنین آمده است:

«ابتدا توانا گفت... بعد در حین گفتگو مبلغ چهارصد ریال به هوشنگ دلشاد داد و گفت این پول را یک نفر به ایشان داده و گفته که براى یاسر عرفات بفرستید...»

در سند مورخ 8 / 9 / 51 آمده که:

«... رحمان جعفرخانى به طور خصوصى مى‌گفت کوشش دارد تا آخرماه رمضان حدود 10 تا 12 هزار تومان از اشخاص خیّر اعانه جمع‌آورى تا وسیله آقاى مهدوى پیشنماز از طریق سفارت سوریه براى چریک‌هاى الفتح ارسال گردد.»[60]

فعالیت‌هاى سیاسى و ضد رژیم در مسجد جلیلى توجه ساواک را به خود معطوف داشته و در نوبت‌هاى مختلف نسبت به آن هشدار مى‌دهد رئیس اداره امنیت داخلى ساواک تهران در گزارشى در تاریخ 29 / 10 / 45 مى‌نویسد:

«باتوجه به گزارشات خبرى ارسالى اعلام مى‌گردد که بعضا جلسات مذهبى تحت عنوان بحث و تفسیر در مسجد جلیلى... در این جلسات عده‌اى از طرفداران روحانیون مخالف و عده‌اى از عناصر طرفدار احزاب و دستجات افراطى شرکت مى‌نمایند...»[61]

و از طرف رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور سپهبد نصیرى نامه‌اى به ساواک تهران ارسال و در آن مى‌نویسد:

«... از طرفى مسجد مزبور به صورت پایگاهى جهت اجتماع و فعالیت عناصر افراطى وابسته به جناح‌هاى مخالف درآمده است... از فعالیت‌هاى مضره مشارالیه ]مهدوى‌کنى] و هم‌ چنین عناصر مزبور در مسجد مورد بحث به نحو مقتضى جلوگیرى و از نتیجه اقدامات معموله این سازمان را مطلع نمایند.»[62]

پس از این دستور که در تاریخ 7 / 7 / 47 صادر گردیده بود، در تاریخ 26 / 7 / 47 از تشکیل جلسات جلوگیرى به عمل آمد: «جلسه بحث و تفسیر در مسجد جلیلى ـ جلسه فوق‌الذکر در تاریخ 26 / 7 که طبق معمول هر هفته تشکیل مى‌گردد، تشکیل نشد، گویا از طرف شهربانى جلوگیرى شده است. محمدرضا توانائیان اظهار داشت حتى از تشکیل جلسه قرائت قرآن در روز یک‌شنبه مانع شدند.»[63]

در تاریخ 21 / 10 / 51 ساواک تهران طى طرحى هیجده نقطه را جهت بازرسى و تصفیه تعیین مى‌نماید که مسجد جلیلى یکى از آن‌هاست و در این باره نامه‌اى به شرح زیر براى مدیریت کل اداره سوم مى‌نگارد:

«اخیرا صورت اسامى عده‌اى از طرفداران خمینى تنظیم و در اختیار کمیته مشترک ضدخرابکارى گذارده شده و قرار است طرحى روى این افراد اجرا و منازل و محل کار آنان بازرسى گردد. علیهذا مقرر فرمایند به منظور تصفیه کامل محل‌هاى مشروحه زیر نیز دقیقا بازرسى و کتب مضره و احتمالاً اعلامیه‌هاى موجود در آن نیز جمع‌آورى گردیده و نتیجه را ابلاغ فرمایند.... 12 ـ مسجد جلیلى در انتهاى ایرانشهر...»[64]

ولى با تمام این مراقبت‌ها و فشارها، مسجد جلیلى همچنان به حیات انقلابى خود ادامه داد و روز به روز به فعالیت‌هاى مفید و روشنگرانه خویش افزود، به طورى که مدیر کل اداره سوم طى گزارش نسبتا مفصلى در تاریخ 4 / 12 / 53 مى‌نویسد:

«گزارشات رسیده نشان مى‌دهد که مسجد جلیلى تهران پایگاه عناصر متعصب مذهبى وابسته به گروه‌ها و دستجات برانداز و مضره شده است بعد از تعطیل مسجد هدایت تهران و حسینیه ارشاد، کانون تجمع افراد منحرف به مسجد مذکور منتقل شده است... سخنرانان با بى‌پروایى بیشترى مسایل مورد نظر خود را که از هر لحاظ جنبه انقلابى دارد براى حاضرین در مسجد تشریح و افراد مذهبى را براى شرکت در فعالیت‌هاى خرابکارانه آماده مى‌سازند... مجموع بررسى‌ها نشان مى‌دهد که تجمع افراد وابسته به گروهها و دستجات برانداز مذهبى در این مسجد معلول جهات روشنى مى‌باشد. وجود مهدوى‌کنى در سمت امام جماعت این­مسجد و کارگردانى آن و سوابق فعالیت او در پیروى از خمینى... عامل عمده‌اى در جذب این افراد در مسجد مورد بحث است... لذا بدین منظور خواهشمند است دستور فرمایید محمدرضا مهدوى را احضار نموده و به وى تفهیم گردد تا به حال به پاره‌اى از فعالیت‌هاى خلاف او در گذشته به دیده اغماض نگاه شده و او از این موضوع سوءاستفاده کرده است و تصور نموده که اگر در خفا فعالیت‌هاى خلاف گذشته‌اش را با جمع‌آورى عناصر منحرف در مسجد و دعوت از روحانیون افراطى براى سخنرانى دنبال کند، دستگاه مانند گذشته با اغماض به فعالیت‌هاى خلاف او خواهد نگریست. براى مدت یک ماه فرصت دارد که عناصر منحرف را که در این مسجد حضور پیدا مى‌کنند به هر طریقى که خودش مى‌داند از حضور در مسجد باز دارد و از روحانیون افراطى نیز براى سخنرانى دعوت به عمل نیاورد و خودش نیز در لفافه مطالب خلاف بازگو نکند. چنانچه در ظرف این مدت نتواند و یا نخواهد این کار را به انجام رساند، آن وقت تصمیم براى این عمل را دستگاه اتخاذ و به مورد اجرا خواهد گذارد.»[65]

باتوجه به اقدامات و فعالیت‌هاى ضد رژیم در مسجد جلیلى، ساواک به تهدید خود جامه عمل پوشانده و در تاریخ 6 / 6 / 54 یعنى شش ماه پس از انجام تذکر و تهدید خود، در کمیسیون حفظ امنیت اجتماعى تهران، آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى را به سه سال اقامت اجبارى در شهرستان بوکان محکوم مى‌نماید.[66]

مسجد جلیلى در عین حال از کارکردهاى اساسى دیگر بازنمانده بود و مراسم عبادى متعدد و منظم خود را که در اصل خمیرمایه مبارزه پاک و خالص اسلامى است، حفظ نموده بود، انجام مرتب و منظم دعاى توسل، دعاى کمیل، دعاى ندبه، برگزارى مراسم افطارى در ماه مبارک رمضان، برپایى نماز عید فطر و قربان، تشکیل جلسات قرائت، ترجمه و تفسیر قرآن کریم، ترجمه و شرح بعضى خطبه‌ها و بیانات گهربار حضرت على(علیه‌السلام)، ارائه مقالات مفید از طرف شرکت‌کنندگان در مسجد و قرائت آن و بحث و تبادل‌نظر در مورد آن، انجام مراسم سوگوارى در ایام خاص و برگزارى مراسم جشن در ولادت ائمه اطهار (علیهم‌السلام) از جمله برنامه‌هاى همیشگى مسجد بود. منتهى همه این برنامه‌ها خالى از کارکرد سیاسى و مبارزه با رژیم نبود و در تمام این مراسم توجه به جنبه‌هاى سیاسى مد نظر و عمل قرار داشت.

مثلاً در تاریخ 25 / 5 / 47 به مناسبت تولد حضرت فاطمه زهرا (سلام‌اللّه‌ علیها) هم‌زمان جشن کتاب و کتابخوانى در مسجد برگزار مى‌شود و به قید قرعه جوایزى به افراد اهدا مى‌گردد. سپس حسن توانایان‌فرد مطالبى درباره مفهوم کتاب و خواندن کتاب ایراد مى‌نماید و از کتاب‌هاى فاقد ارزش که داراى مطالب اساسى نیستند و در دسترس مردم و بچه‌ها قرار دارد انتقاد مى‌کند. بعد از پایان قرعه‌کشى مهدوى‌کنى سخنرانى نموده و مى‌گوید:

«... مسجد براى برگزارى چنین جشنى باید از سازمان‌هاى انتظامى اجازه بگیرد ولى هزاران اعمال فسق و فجور که در این مملکت نمودار است، انجام مى‌گیرد و کسى به آن‌ها چیزى نمى‌گوید...»[67]

در تاریخ 1 / 7 / 51 به مناسبت میلاد حضرت مهدى (عج) جشن باشکوهى در مسجد جلیلى برگزار مى‌شود که ساواک نکات برجسته این جشن را چنین گزارش مى‌نماید:

«... دیوارهاى مسجد با شعارهاى ضد استعمار و مبارزه با سکوت و دعوت مردم به مخالفت با هرگونه ستم پرشده بود و این شعارها در هر نقطه‌اى به دیوار نصب گردیده بود... على حجتى‌کرمانى بالاى منبر رفت و بحث علمى و انتقادى خود را... شروع... [و گفت] یک مشت ژاندارم بین‌المللى و سرسپردگان امریکا در سرزمین‌هاى ملل اسلامى به زور، خانه و کاشانه‌هاى آنان را غصب و آن‌ها را از سرزمین‌هاى خود بیرون کرده و ما احساس هم دردى و پشتیبانى از آنان نمى‌کنیم و سپس به مفاسد و هرزگى‌هاى اجتماع ما اشاره و دستگاه را با فشارهاى خود به طبقه علما و رواج فحشاء و مراکز فسق و فجور مورد انتقاد قرار داد و گفت امام زمان با دعا و گریه زارى امکان ظهور براى ماها ندارد مگر از راه سازندگى و عمل در راه پیکار با هرزگى و مفاسد و هر ستم‌کارى. نامبرده طى مدت یک ساعت سخنرانى آن چنان حملاتى به گردانندگان فاسد و چپاولگر دستگاه نمود که حاضرین را سخت تحت تأثیر قرار داد... سپس محلاتى به مدت 50 دقیقه سخنرانى حادى را شروع و در مورد حکومت جهانى و عوامل ظهور حضرت بحث نمود که از حجتى‌کرمانى به مراتب بیشتر به گردانندگان دستگاه و غارتگران که براى حکومت چند روزه خود از هر جنایت و فسادى فروگذارى نمى‌کنند. حمله نمود و آن چنان مردم را تحت تأثیر قرارداد که همگى مات و متحیر مانده بودند...»[68]

مسجد جلیلى در کنار این برنامه‌ها از برنامه‌هاى مفید آموزشى براى رشد و تربیت و آگاهى بخشى به جوانان بهره مى‌جوید و با برگزارى کلاس‌هاى تقویتى براى دانش‌آموزان به صورت مجانى در جهت جذب آن‌ها به اسلام و دور کردن آن‌ها از عوامل گمراه کننده تلاش مى‌نماید. ساواک در این‌باره چنین گزارش مى‌دهد:

«... آنگاه در پایان جلسه پیرامون کلاس‌هاى تدریس براى تجدیدى‌ها مذاکره گردید و قرار شد گل‌افشانى، امینى، دهقانى، نقاش‌زاده، وفایى، لواسانى، امامى رضوى و چینه‌کش (دبیر) در این زمینه همکارى کنند و نظامت و تدوین برنامه به عهده لواسانى گذارده شد... قرار شد در خود مسجد جلیلى روزانه دو کلاس براى تجدیدى‌ها تشکیل شود. شرکت‌کنندگان در این کلاس‌ها از دانش‌آموزان سیکل اول دبیرستان‌ها خواهند بود و شهریه از آن‌ها اخذ نخواهد شد، هدف از این برنامه‌ها نیز بالا بردن مبانى دین دانش‌آموزان در سایه کلاس‌هاى تقویتى خواهد بود.».... «ضمنا بنا به توصیه مهدوى پیشنماز مسجد اصول عقاید و فقه هم در برنامه گنجانیده شده است که مطالب به صورت اوراق پلى‌کپى در اختیار دانش‌آموزان قرار گیرد.»[69]

از مجموع اسناد درج شده در این کتاب، مقدار فراوانى به گزارش‌هاى ساواک درباره امور خدماتى و کمک‌رسانى در مسجد جلیلى به محرومین، مستضعفان، بیماران و نیازمندان اختصاص دارد. خرید ذغال براى سوخت زمستانى مستمندان، صندوق تعاون خیریه اجتماعى، انجمن عیادت بیماران، شرکت سودبخش (نجات) از جمله امورى بود که در مسجد جلیلى به طور مستمر پیگیرى مى‌شد. و ساواک نیز مستمرا جلسات و اقدامات انجام پذیرفته در این باره را به مسئولین ذى‌ربط گزارش مى‌نمود. به نمونه‌هایى ذیلاً اشاره مى‌شود:

در تاریخ 23 / 10 / 45 مأمور ساواک گزارش مى‌دهد: «... هم‌چنین قبض‌هایى در دست مهندس قلى‌زاده بود که به نام جمع‌آورى اعانه براى خرید ذغال جهت مستمندان در ایام زمستان بود و هر قبض آن را 10 ریال به فروش مى‌رسانید که یک نسخه از آن به پیوست مى‌باشد... نظریه منبع ـ مهندس قلى‌زاده با کمک رضا تقدسى مبادرت به چاپ این قبوض نموده و کارت پخش ذغال بین مستمندان توسط آنان به افراد مستحق داده مى‌شود. نظریه رهبر عملیات ـ به نظر مى‌رسد مهندس قلى‌زاده همان اعظم قلى‌زاده پاشا مى‌باشد علیهذا اقداماتى جهت تعیین صحت و سقم موضوع در جریان است.»[70]

و در تاریخ 3 / 11 / 49 راجع به تشکیل صندوقى به نام صندوق تعاون خیریه اجتماعى گزارش مى‌دهد که:

«اخیرا توسط جمعى از افرادى که در دعاى ندبه صبح‌هاى جمعه شرکت مى‌نمایند، صندوقى به نام صندوق تعاون خیریه اجتماعى وابسته به درمانگاه ولى عصر (ع) تشکیل گردیده که فعالیت آن در حال حاضر با چاپ تعدادى قبض دریافت وجه جهت بیماران آغاز شده است.»[71]

این گروه که بعدا به انجمن عیادت بیماران مشهور شد، به رشد و توسعه خود ادامه داد و صندوق‌هایى تهیه نموده و در مکان‌هاى مختلف نصب کرد و با جمع‌آورى کمک‌هاى ریخته شده در آن نسبت به درمان و معالجه بیماران بى‌بضاعت اقدام مى‌نمود. ساواک در این باره در تاریخ 15 / 2 / 50 مى‌نویسد:

«موضوع: انجمن عیادت بیماران ـ جلسه انجمن مذکور در ساعت 20 روز 11 / 2 / 50 در کتابخانه مسجد جلیلى.... قبلاً صندوق‌هایى به اندازه 40 × 15 سانتى‌متر به رنگ خاکسترى از آهن ساخته‌اند که قرار شد در تجارتخانه‌ها و محل‌هاى دیگر نصب شود و اساسنامه انجمن تهیه و روى صندوق‌ها نصب گردد تا اشخاص خیّر اعانات خود را در آن‌ها بریزند و به وسیله هیأت اجرائى... جمع‌آورى گردد.... مهدوى جواب داد صندوق را باید در جاهایى نصب کرد که افراد آن خوش نام باشند. خوش نام کسى است که علاوه بر متدین بودن وابسته به دستگاه نباشد چه انتساب این اشخاص به ما و هم‌چنین قبول اعانه از ایشان به صلاح برنامه ما نیست...»[72]

البته این گروه و صندوقهاى نصب شده توسط آن‌ها علاوه بر انجام امور فوق‌الذکر، به خانواده‌هاى زندانیان سیاسى نیز کمک مى‌کردند و از این جهت یک نوع پوششى براى انجام این فعالیت ایجاد نموده بودند. آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى در این باره مى‌گوید:

«از کارهاى دیگرى که کردیم، تأسیس صندوق کمک به خانواده‌هاى بى‌بضاعت بود. هدف از تأسیس صندوق این بود که به خانواده‌هاى بى بضاعت کمک کنیم و در پوشش این صندوق کار سیاسى انجام دهیم. البته این صندوق جنبه سیاسى صرف نداشت، بلکه واقعا ما به افراد بى بضاعت کمک مى‌کردیم. بیماران را توسط آن صندوق در بیمارستان بسترى و به خانواده‌هاى زندانى و امثال اینها (که گرفتار بودند) کمک مى‌کردیم.»[73]

تشکیل شرکت تعاونى سودبخش که بعدا به نجات تغییر نام داد از جمله فعالیت‌هاى مؤثر اعضاى مسجد جلیلى بود، این شرکت اعضایى از مسجد جلیلى و هدایت داشت که در ارتباط کامل و دایمى با هم بودند و با اقدامات خاص اقتصادى که انجام مى‌دادند و از سود حاصله از آن بخشى از نیاز افراد مستضعف را تأمین کرده و به خانواده‌هاى زندانیان سیاسى نیز کمک مالى مى‌کردند. این شرکت در سال 45 یا 46 تشکیل یافت و داراى هیئت مدیره بود و به صورت سهامى اداره مى‌شد. این شرکت در دى ماه سال 51­داراى 200 نفر  عضو و 370000 ریال سرمایه بوده که در جریان داد و ستد قرار داشته است.[74]

فعالیت‌ها و حرکت‌هاى انقلابى در مسجد جلیلى ابعاد مختلفى داشته که مطالعه اسناد آتى روند این اقدامات و خدمات را به خوبى نشان مى‌دهد.

در پایان مقدمه یادآورى این نکته ضروریست که آخرین سندهاى این کتاب مربوط به تاریخ 17 / 7 / 57 و 16 / 9 / 57 است و از تاریخ مذکور تا پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 57 سند دیگرى درباره مسجد جلیلى به دست نیامد. علت این موضوع دو امر است.

1ـ با اوج‌گیرى و فراگیر شدن انقلاب اسلامى، ساواک حیطه نظارت، مراقبت و عملیات خود را از دست داده و به هیچ‌وجه توان و قدرت پوشش اطلاعاتى دادن به حوادث را نداشت. حرکت‌هاى مردمى آن‌چنان ابعاد وسیعى یافته بود که تمام دستگاههاى انتظامى، نظامى و امنیتى را سردرگم و مختل نموده بود و انقلاب علاوه بر مساجد و دانشگاهها تمام کوى و برزن کشور را در برگرفته و پى در پى بودن حوادث و وقایع فرصت فکر و کار و عکس‌العمل را از آنها سلب کرده بود. همه کشور با حرکت توفنده و برق‌آساى خود رژیم و دستگاههاى وابسته به آن را به بن‌بست رسانده و شیرازه کار از دست آن‌ها خارج گردیده بود.

2ـ با عمومى شدن حرکت‌هاى مردم، انتقاد از عملکرد ساواک حتى در بین وابستگان و حامیان حکومت پهلوى شدت یافته و از این رهگذر آماج حملات بى‌امان روانى قرار گرفته بود و این خود در تضعیف این دستگاه مخوف و محدود شدن فعالیت‌هایش تأثیر گذاشته بود. مؤلف کتاب ساواک در این باره مى‌نویسد:

«از همان نخستین ماههاى آغاز ناآرامى‌ها در دوره انقلاب، انتقاد از عملکرد سوء ساواک از مهم‌ترین موضع‌گیریهاى مخالفان حکومت بود. در این میان محافلى در دولت و حکومت نیز به این باور رسیدند که طرح انحلال ساواک خواهد توانست گسترش ناآرامى‌ها را مهار کند. با آغاز نخست‌وزیرى شریف‌امامى در شهریور 1357 طرح انحلال ساواک در دستور کار دولت قرار گرفت و در این باره وعده‌هایى نیز به افکار عمومى داده شد با این احوال در آن مقطع، موضوع انحلال و یا تغییر و تحول در ساواک مسکوت ماند. ادامه اعتراضات به ساواک، همراه با عدم تلاش دولت و حکومت در حمایت صریح از ساواک موجب تضعیف شدید روحیه بسیارى از ساواکیان شد. هر چند ازهارى درباره انحلال ساواک برنامه‌اى نداشت، اما ساواک و ساواکیان بیش از هر مرجع حکومتى دیگر مورد حمله، انتقاد و سرزنش مخالفان قرار گرفتند...»[75]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1] . وسایل الشیعه، شیخ حر عاملى، جلد سوم صفحه 557

[2] . بحارالانوار، علامه مجلسى، جلد 83 صفحه 364

[3] . نهج‌الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حدیث 1730 صفحه 366 و حدیث 906 صفحه 183

[4] . کنزالعمال، شیخ على متقى هندى، جلد هفتم صفحه 650

[5] . همان، صفحه 629

[6] . همان، صفحه 655

[7] . خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، صفحه 51

[8] . تاریخ بیمارستانها در اسلام، نوشته احمد عیسى بک، ترجمه نوراللّه‌ کسایى، انتشارات علمى و فرهنگى سال 1381 صفحه 51 به نقل از فروغ مسجد (3)، مرکز رسیدگى به امور مساجد سال 1385 صفحه 241

[9] . یکى از اماکن تاریخى اسلام مساجد سبعه (هفت گانه) است که در مدینه قرار دارد. این مساجد در شمال غربى مدینه قرار گرفته و هرکدام روى بلندى و تپه‌اى سنگى. روى هر تپه عده‌اى از سپاه اسلام به پاسدارى مشغول بودند، فرماندهى افراد مستقر روى هر تپه به عهده یکى از صحابه پیامبر اسلام بود. على (علیه‌السلام)، ابوبکر، عمر، سلمان و... در وقت نماز افراد پاسدار هر تپه به نوبت نماز جماعت به امامت فرمانده‌شان برگزار مى‌کردند و بقیه به پاسدارى از خندق و مسلمانان مشغول مى‌شدند.

این مساجد عبارتند از: مسجد على (علیه‌السلام)، مسجد ابوبکر، مسجد سلمان، مسجد زهرا (علیهاالسلام)، مسجد عمر، مسجد ذباب، و مسجد فتح. (مسجد پایگاه توحید و تقوى، ابوالقاسم رزاقى، صفحه 104 و 105)

[10] . پیشین به نقل از مسند فاطمه بنت‌الحسین (علیهماالسلام)، سیدعلیرضا کبارى، صفحه 59، انتشارات زائر قم سال سال 1376

[11] . مسجد در اجتماع، مهندس مهدى بازرگان، صفحه 4

[12] . غزه به هر جنگى که پیامبر (ص) در آن شرکت مى‌فرموده است، مقابله سریه و آن هر جنگى است که مسلمانان به امر رسول (ص) با عرب و غیره مى‌کرد بى‌حضور رسول (ص). (لغت‌نامه دهخدا، على‌اکبر دهخدا)

[13] . پرستشگاه در عهد سنت و تجدد، مقاله مسجد و دفاع هشت ساله، عمادالدین باقى، صفحه 203 و 204

[14] . صحیفه نور، جلد 18 صفحه 67 و 68

[15] . صحیفه امام خمینى (ره) جلد 2، صفحه 31

[16] . همان، صفحه 181

[17] . پرستشگاه در عهد سنت و تجدد، مقاله مسجدالاقصى، مسعود کمالى، صفحه 55

[18] . همان، صفحه 111 به نقل از کتاب نقش فرهنگ آفرین مسجد، دکتر حسن ابراهیم حسن، ترجمه سیدابراهیم سیدعلوى

[19] . همان صفحه 112 و 113

[20] . نهج‌الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، حدیث 71 صفحه 13

[21] . همان حدیث 682 صفحه 138

[22] . همان، حدیث 1090 صفحه 219 و حدیث 1731 صفحه 366

[23] . حدیث قدسى روایت شده از پیامبر (ص)، مستدرک الوسائل، محدث نورى، جلد سوم صفحه 389، مؤسسه آل‌البیت لاحیاء التراث، قم سال 1408 قمرى چاپ اول و آیین مسجد، محمدعلى موظف رستمى، صفحه 145، انتشارات گویه سال 1381

[24] . بحارالانوار، علامه مجلسى، جلد 76 صفحه 336، مؤسسه الوفاء بیروت سال 1404 قمرى

[25] . مستدرک الوسائل، محدث نورى، جلد سوم صفحه 355 و 364

[26] . قسمتى از سخنان حضرت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) است. مراجعه کنید به: مصباح‌الشریعه مؤسسه الاعلمى للمطبوعات سال 1400 قمرى صفحه 86.

[27] . درباره اقدامات ضد اسلامى و جنایتهاى دوران حکومت رضاشاه مراجعه کنید به: تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسى اسناد تاریخى، گنجینه دانشمندان تألیف محمد شریف رازى، کشف‌الاسرار امام خمینى (ره)، قیام گوهرشاد تألیف سینا واحد، بازیگران عصر پهلوى از فروغى تا فردوست تألیف محمود طلوعى، زندگى پرماجراى رضاشاه تألیف اسکندر دلدم، حجاب و کشف حجاب در ایران تألیف فاطمه استاد ملک، تاریخ سیاسى معاصر ایران تألیف دکتر مدنى

[28] . تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسى اسناد تاریخى صفحات 28، 29، 375 و 376 همچنین مراجعه کنید به: آثار الحجة، محمد شریف رازى صفحه 22 تا 24، 51، 52، 64، 65، 70 و 90

[29] . صحیفه امام، جلد 13 صفحه 361، 362، 366

[30] . صحیفه نور، جلد 12 صفحه 330 و 334

[31] . همان، جلد 13 صفحه 19

[32] . سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامى در تاریخ 19 / 10 / 1375، مجله مسجد شماره 69 مرداد و شهریور 1382، صفحه 9، مرکز رسیدگى به امور مساجد.

[33] . آیین مسجد، محمدعلى موظف رستمى، جلد دوم صفحه 59 به نقل از کتاب: اسلام در جهان امروز نوشته مارسل بوازار، ترجمه محسن مؤیدى، صفحه 101، 102

[34] . تاریخ شفاهى مسجد جلیلى، پروین قدسى‌زاد، صفحه 21 تا 36، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، سال 1383 و خاطرات آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى، تدوین دکتر غلامرضا خواجه سروى، صفحه 130، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، سال 1385.

[35] . سند شماره 941 / 311 ـ س. ن تاریخ 1 / 4 / 40.

[36] . سندهاى شماره 461 / س ت /  2 تاریخ 13 / 3 / 42 و 466 / س ت / 2 تاریخ 14 / 3 / 42 و 29577 / 20 ه 3 تاریخ 19 / 8 / 47 و 19056 / 20 ه 12 تاریخ 29 / 11 / 51.

[37] . سندهاى شماره 23116 / 20 الف تاریخ 29 / 10 / 43 و 14707 / 20 ه 12 تاریخ 8 / 7 / 51.

[38] . سندهاى شماره 2292 تاریخ 12 / 7 / 44 و 35284 / 316 تاریخ 26 / 7 / 44 و 35403 / 316 تاریخ 9 / 8 / 44.

[39] . سندهاى شماره 30852 / 20 ه تاریخ 8 / 12 / 44 و 31527 / 20 الف تاریخ 22 / 12 / 44.

[40] . سندهاى شماره 19392 / 20 ه 2 تاریخ 29 / 8 / 45 و 25153 / 20 ه 2 تاریخ 17 / 8 / 46.

[41] . سندهاى شماره 32708 / 20 ه 2 تاریخ 24 / 12 / 45 و 1484 / 316 تاریخ 24 / 1 / 46.

[42] . سند شماره 8472 / 20 و 3 تاریخ 21 / 5 / 46.

[43] . سندهاى شماره 27232 / 20 ه 2 تاریخ 26 / 8 / 46 و 121529 / 20 ه 12 تاریخ 23 / 12 / 52.

[44] . سندهاى شماره 27232 / 20 ه 2 تاریخ 26 / 8 / 46 و 12611 / 20 ه 12 تاریخ 22 / 7 / 50.

[45] . سند شماره 27232 / 20 ه 2 تاریخ 26 / 8 / 46.

[46] . سند شماره 5019 تاریخ 18 / 12 / 48.

[47] . سندهاى شماره 64828 / 20 ه 3 تاریخ 20 / 8 / 49 و 64815 / 20 ه 3 تاریخ 20 / 8 / 49 و 65042 / 20ه 3 تاریخ 27 / 8 / 49.

[48] . سندهاى شماره 14087 / 20ه3 تاریخ 19 / 12 / 49 و 14707 / 20ه12 تاریخ 8 / 7 / 51 و 5447 / 20ه12 تاریخ 28 / 6 / 52.

[49] . سندهاى شماره 16437 / 20ه3 تاریخ 18 / 3 / 50 و 3497 / 20ه12 تاریخ 24 / 4 / 52.

[50] . سندهاى شماره 20 / 11064ه12 تاریخ 19 / 2 / 51 و 17331 / 20ه12 تاریخ 30 / 9 / 51.

[51] . سندهاى شماره 120904 / 20ه12 تاریخ 4 / 12 / 52 و 120999 / 20ه 12 تاریخ 7 / 12 / 52.

[52] . سندهاى شماره 120784 / 20ه12 تاریخ 22 / 11 / 52 و 121067ه12 تاریخ 8 / 12 / 52.

[53] . سندهاى شماره 23791 / 20ه12 تاریخ 11 / 12 / 53 و 2394 / 20ه12 تاریخ 20 / 12 / 53.

[54] . سندهاى شماره 23863 / 20ه12 تاریخ 15 / 12 / 53 و 23941 / 20ه12 تاریخ 20 / 12 / 53.

[55] . سند شماره 27793 / 20ه12 تاریخ 27 / 5 / 54.

[56] . سندهاى شماره 22606 / 20ه 12 تاریخ 7 / 6 / 36[56] و 22764 / 20ه12 تاریخ 14 / 6 / 36[56].

[57] . سند شماره 24836 / 20ه 12 تاریخ 10 / 10 / 36[56].

[58] . سند به تاریخ 5 / 3 / 1344 بدون شماره.

[59] . سندهاى شماره 30282 / 20ه 2 تاریخ 28 / 9 / 46 و 65022 / 20ه3 تاریخ 27 / 8 / 49.

[60] . سندهاى شماره 15806 / 20ه3 تاریخ 14 / 4 / 49 و 15639 / 20ه12 تاریخ 8 / 8 / 51.

[61] . سند شماره 24893 / ه2 تاریخ 29 / 10 / 45.

[62] . سند شماره 67271 / 316 تاریخ 7 / 7 / 47.

[63] . سند شماره 27666 / 20ه3 تاریخ 5 / 8 / 47.

[64] . سند شماره 18017 / 20ه12 تاریخ 21 / 10 / 51.

[65] . سند شماره 9095 / 312 تاریخ 4 / 12 / 53.

[66] . سندهاى شماره 1493 / م تاریخ 6 / 6 / 1354 و تاریخ 1 / 7 / 54.

[67] . سندهاى شماره 50238 / 316 تاریخ 23 / 5 / 47 و 17830 / 20ه2 تاریخ 26 / 5 / 47.

[68] . سند شماره 14707 / 20ه12 تاریخ 8 / 7 / 51.

[69] . سندهاى شماره 16549 / 20ه3 تاریخ 25 / 3 / 50 و 9306 / 20ه12 تاریخ 7 / 4 / 50.

[70] . سند شماره 24732 / ه2 تاریخ 25 / 10 / 45.

[71] . سند شماره 10803 / 20ه3 تاریخ 3 / 11 / 49.

[72] . سند شماره 15785 / 20ه3 تاریخ 15 / 2 / 50 هم‌چنین در آخر کتاب در بخش اسناد ضمیمه اطلاعیه و شرح­وظایف و اهم فعالیت آن‌ها آمده است.

[73] . خاطرات آیت‌اللّه‌ مهدوى کنى، تدوین دکتر غلامرضا خواجه سروى، صفحه 131.

[74] . سندهاى شماره 16751 / 20ه3 تاریخ 3 / 6 / 49 و 18007 / 20ه تاریخ 21 / 10 / 51.

[75] . ساواک، مظفر شاهدى، صفحه 722، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاى سیاسى، چاپ اول، بهار 1386.

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.