مقدمه - کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله فردوسی به روایت اسناد ساواک

در جهان کنونى وسایل ارتباط جمعى یکى از مهم‌ترین ابزار دست حاکمان جهت عملى نمودن سیاست‌ها و برنامه‌هایشان در هر کشورى مى‌باشد و در این راستا آنچه را که مطابق با منافع‌شان مى‌باشد به آن عمل مى‌نمایند ولى همه کشورها از توانایى مالى خوبى برخوردار نمى‌باشند که بتوانند در این زمینه سرمایه‌گذارى نمایند و آنچه را که مطلوب‌شان مى‌باشد از طریق وسایل ارتباط جمعى جامه عمل بپوشانند ولى برخلاف این‌گونه کشورها، قدرت‌هاى استعمارى و استکبارى در جهت توسعه وسایل ارتباط جمعى برنامه‌ریزى و هزینه‌هاى زیادى مى‌نمایند، بى‌شک یکى از مهم‌ترین وسایل استثمار سایر کشورها، رسانه‌هاى گروهى و وسایل ارتباط جمعى مى‌باشد و نظام‌هاى سرمایه‌دارى لیبرال، با تکیه بر قدرت رسانه‌ها و دولت‌هاى وابسته، خود را دمکرات و مردمى جلوه دهند و هر کس و کشورى که در برابر منافع آنان بایستد را دیکتاتور مى‌خوانند و با بزرگ‌نمایى ضعفها و مشکلات چنین حکومت‌هایى، تلاش مى‌کنند تا امکانات را براى نظام‌هاى دیکتاتور نگهدارند.

با این دید کلى به رسانه‌هاى گروهى، کشورها را هوشیار مى‌نماید که از این وسیله مهم استفاده لازم را ببرند و ضمن عملى نمودن سیاست‌هاى مد نظرشان در جهت ارتقا فرهنگ جامعه بکوشند و از ثمره این پیشرفت در جهت توسعه همه جانبه کشورشان استفاده کنند ولى این مسئله به نوع حکومتهاى موجود در جهان امروز نیز بستگى دارد. در نظام‌هاى متفاوت موجود سیاسى، بعضى از حکومت‌ها مردمى و آزاد بوده و حاکمان براساس خواسته ملت‌شان در رأس قدرت سیاسى و اجرائى قرار مى‌گیرند، مسلما باید در جهت مطلع نمودن مردم‌شان از مسائل مختلف کشور تلاش نمایند و راهکارهاى عملى را به مردم معرفى نمایند و جهت عمل به آن برنامه از توانایى‌هاى مردم استفاده کنند. امّا نظام‌هاى استبدادى اتکا به آراى عمومى و مردم‌شان ندارند و خودشان را بى‌نیاز از حمایت مردم دانسته و سعى مى‌نمایند سیاست‌هاى مورد نظرشان را بر مردم تحمیل نمایند. رسانه‌ها در چنین نظامى در جهت منافع هیئت حاکمه بکار گرفته مى‌شود و به افراد خارج از مجموعه خودشان اجازه فعالیت سالم مطبوعاتى و رسانه‌اى نمى‌دهند و بعضى دیگر از حکومت‌ها، نظام‌هاى وابسته به بیگانگان مى‌باشند که براساس منافع و مصالح قدرت‌هاى بیگانه و استعمارى بر سر کار مى‌آیند و به تبع، پس از تصاحب قدرت، مجرى برنامه‌هاى دیکته شده از طرف اربابانشان مى‌باشند و از خود استقلالى ندارند.

نظام‌هاى وابسته به بیگانه، پایگاهى بین عامه مردم ندارند و با توجه به اینکه حکومت را با کمک بیگانگان بدست آورده‌اند، خود را بى‌نیاز از حمایت مردم جامعه‌اش دانسته و در اداره امور به افکار عمومى توجهى ندارند و چون قدرت بیگانه حامى او مى‌باشد، آنچه را هم که آنها صلاح بدانند عمل مى‌نمایند. مطبوعات و رسانه‌هاى گروهى در حکومت‌هاى وابسته، بایستى تأمین کننده منافع و مصالح مجموعه کوچک حاکمیت و اربابان خارجى‌شان باشد؛ آنها نیز خارج از چارچوب منافع و مصالح‌شان کارى انجام نمى‌دهند.

با این بررسى اجمالى به نوع نظام‌هاى موجود، سلطنت خاندان پهلوى در ایران براساس الگوى نوع سوم قابل بررسى مى‌باشد. لذا مطبوعات در این زمان تأمین کننده اهداف حاکمیت و اربابانشان خصوصا آمریکا، انگلیس و اسرائیل بودند، مطبوعات هم در دست افراد وابسته به حاکمیت قرار داشت؛ و به افراد خارج از مجموعه خودشان کمتر اجازه فعالیت آزاد مطبوعاتى و رسانه‌اى داده مى‌شد و در کنار این سیاست، کنترل بر نشریات نیز وجود داشت؛ و از این طریق جلوى هرگونه فعالیت مطبوعاتى خارج از­چارچوب سیاست‌هاى حاکمان جلوگیرى مى‌شد و مطبوعات به صورت تفنّنى به مسایل غیر اساسى و غیر ضرورى مى‌پرداختند، در مقابل ظلم و جور و فساد سکوت کرده و عمدتا دست در دست حاکمان در ظلم و فساد آنها شریک بودند. نشریات در دوران پهلوى، یکى از ارکان مهم، جهت عملى نمودن سیاست‌هاى دستگاه پهلوى بودند و حتى جهت رضایت رژیم به جنگ اعتقادات مردم مى‌رفتند، به تخطئه مبانى دینى مردم مى‌پرداختند و در جهت بى‌بندوبارى و اشاعه فرهنگ فساد و فحشا فعالیت مى‌کردند، و در قبال این گونه فعالیت‌هاى مطبوعاتى به پول و مقام مى‌رسیدند.

مجله فردوسى به مدیریت نعمت‌اللّه‌ جهانبانویى که طى سال‌هاى 1328 تا 1353 منتشر مى‌شد از جمله اینگونه نشریات بود که تعاملى نزدیک با حاکمیت داشت و رژیم مستبد پهلوى در سال‌هاى مذکور به اجراى مقاصد سیاسى فرهنگى خود در آنها مشغول بود و در مقابل فراز و نشیب‌هاى مطبوعاتى ایران، این مجله در صحنه بود و حکومت حامى او به حساب مى‌آمد و در مقابل، از امکانات و امتیازات این خدمت استفاده مى‌برد. لذا با توجه به اینکه نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى از مجموعه حاکمیت به حساب مى‌آمد و سوابق خدمتى‌اش به دستگاه پهلوى در به دست آوردن امتیاز مجله فردوسى مؤثر بود، در این مقدمه ابتدا در قسمت الف نامبرده را معرفى مى‌کنیم و در قسمت‌هاى ب و ج با توجه به اسناد ساواک، به تحلیل محتوایى و کار کرد مطبوعاتى مجله فردوسى مى‌پردازیم.

 

الف) سوابق 

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى فرزند اسداللّه‌ در سال 1301 ه ش در تهران متولد گردید. پدرش نایب کاخ شمس‌العماره بود و در سال 1308 یعنى زمانى که نعمت‌اللّه‌ در سن هفت سالگى بود، درگذشت.[1]

 

1ـ تحصیلات 

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى پس از گذراندن دوران ابتدایى، دوران متوسطه را در کلاسهاى شبانه، به طور متفرقه پشت سر گذاشت و پس از دریافت دیپلم از سال 1319 الى 1322 در تیپ سواره پهلوى با درجه سرباز عادى در خدمت نظام بود.

نامبرده در سال 1336 به تحصیلات عالیه پرداخت و در رشته حقوق از دانشگاه تهران در سال 1341 موفق به اخذ گواهینامه لیسانس گردید. وى همچنین کلاس آزاد روزنامه‌نگارى دانشگاه تهران را به پایان رساند[2]

 

2ـ ازدواج

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى دوبار ازدواج کرد : یکبار در سال 1326 با خانم طلعت طوفان تبریزى و در سال­1336 با خانم آمنه ابولیان ازدواج نمود؛ یک سال بعد با همسر اول خود به علت نداشتن فرزند متارکه کرد.[3]

 

3ـ مشاغل 

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى ابتدا با امیر شرفى بدر (در مغازه تختخواب فروشى) همکارى داشت. نامبرده از سال 1323 کار مطبوعاتى را آغاز کرد. وى همچنین در سازمان شیروخورشید ایران و سازمان بیمه‌هاى اجتماعى نیز به کار اشتغال داشت. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در سال 1351 به عضویت انجمن شهر تهران درآمد و در آنجا نیز داراى مسؤولیت بود.[4]

 

4ـ شروع کار مطبوعاتى 

همانطور که در بالا ذکر شد، نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى از سال 1323 فعالیت مطبوعاتى را آغاز نمود و مدت پنج سال مدیریت داخلى روزنامه اقدام را برعهده داشت[5] که وابسته به سید ضیاءالدین طباطبائى عامل شناخته شده انگلیس بود.[6]

نامبرده در سال 1328 امتیاز فردوسى را به دست گرفت و مدت سى سال مدیریت آن را برعهده داشت.[7]

 

5ـ سوابق سیاسى، و ارتباط با حاکمیت 

برخلاف آنچه در اسناد ساواک مطرح شده، نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى هر چند در بعضى مواقع طرفدار مصدق و نهضت ملى مطرح شده است ولى این مسئله نمى‌تواند سابقه انقلابى و ضد رژیم براى وى محسوب گردد زیرا بازى در این نقش ـ طرفدارى از مصدق ـ توسط کارگزاران رژیم از جمله اسدا.. علم براى وى پیش‌بینى شده بود. علیرغم موضع‌گیریهاى موردى در طرفدارى از مصدق، در مواقع بسیار دیگرى به مخالفت با مصدق و طرفدارانش پرداخت و به نظر نگارنده نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى یک مهره کاملاً وابسته به دربار و استعمارگران خارجى بود و این مسئله از طریق بررسى سوابقى که نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در بیوگرافى خودش در اسناد ساواک ثبت کرده کاملاً قابل اثبات مى‌باشد که در این قسمت به آن اشاره مى‌نماییم.

نامبرده در قسمت فعالیت‌هاى سیاسى و عضویت در احزاب، فعالیت و عضویت خود را در احزاب عدالت و پیکار ذکر نموده[8] در حالى که این احزاب دست ساخته عوامل استعمار و دربارى بوده‌اند. حزب عدالت به رهبرى على دشتى ـ عامل انگلیس ـ و به همراهى ابراهیم خواجه نورى و جمال امامى که همگى سرسپرده انگلیس بودند، در سال 1320 تشکیل شد و از افراد مطرح این حزب امیر احمد مهبد، ابوالحسن حائرى زاده، دبیر اعظم، دکتر امین‌الملک مرزبان و دکتر احمد هومن ـ از رؤساى فراماسونرى در ایران ـکه از بین این افراد امیراحمد مهبد به گفته حسن ارسنجانى در زمان صدارت قوام‌السلطنه در سال 1331 ش رابط سفارت آمریکا با قوام بود.

جالب اینکه هدف مؤسسین حزب عدالت از تشکیل چنین حزبى انجام اصلاحات در زمینه آموزش و پرورش، بهداشت و اصلاحات ادارى و همچنین حضور مستشاران نظامى آمریکا در ایران و مقابله با کمونیسم بود.[9]

حزب عدالت در سال 1326 به دستور دربار دنبال تضعیف قوام‌السلطنه و برکنارى او از نخست‌وزیرى بود و نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى یکى از افراد فعال حزب و به عنوان مهره‌اى در دست حاکمیت دنبال عملى شدن این هدف دربار بود. در کتاب گزارش‌هاى محرمانه شهربانى در این زمینه مى‌خوانیم:

«امروز بعدازظهر عده‌اى از جوانان و اشخاص مختلف در منزل جمال امامى به نام تشکیل جلسه حزبى جمع و در اطراف بازداشت مدیران روزنامه‌ها مذاکره و تصمیماتى اتخاذ خواهند نمود و در نظر دارند عده‌اى را وادار کنند که به حال اجتماع از منزل مذکور خارج و با دادن شعار در خیابانها نسبت به بازداشت مدیران جراید اعتراض نمایند. جمال امامى و ایادى او بیش از سایرین به فعالیت پرداخته و در محافل و مجالس شهر برعلیه آقاى نخست‌وزیر هیاهو راه انداخته‌اند. شرح مندرجه در روزنامه آرزو به قلم نعمت جهانبانوئى زیر عنوان آقاى قوام‌السلطنه دیگر بس است مورد نفرت بعضى از نویسندگان قرار گرفته؛ زیرا نویسنده و اهانت‌کننده به مقام نخست‌وزیرى از اشخاص بى سروپا و شاگرد مغازه تختخواب فروشى، امیر شرفى بدر بوده که اخیرا به عضویت حزب عدالت در آمده است.»[10]

حزب دیگرى که نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در آن عضویت داشته حزب پیکار بود. این حزب نیز به سید ضیاءالدین طباطبائى و على دشتى تعلق داشت و مجرى دستورات آنها در بازى‌هاى سیاسى بود و حتى در دعواهاى درون گروهى این حزب، حرف آخر حزب پیکار توسط على دشتى زده مى‌شد و مسؤولین حزب مجرى دستورات او بودند. اسماعیل پوروالى یکى از افراد مطرح حزب در این باره مى‌نویسد:

«سفارش خصوصى رفقاى زندانى ـ خسرو اقبال و جهانگیر تفضلى[11] ـ که نه من گوش به توصیه‌هاى جناح راست حزب پیکار بدهم و نه به حرفهاى جناح چپ اعتنایى بکنم، بلکه به جاى آنها به سراغ على دشتى بروم و بر طبق راهنمایى‌هاى او روزنامه ارگان حزب را بگردانم.»

این حزب تلاش زیادى نمود که در حین جنگ جهانى دوم، سید ضیاءالدین طباطبائى را در ایران به نخست وزیرى برساند. تحلیل حزب پیکار در این باره چنین بود :

«اگر انگلیسى‌ها درگیر و دار جنگ جهانى دوم، بعد از بیست و یک سال سید ضیاءالدین را از فلسطین حرکت داده‌اند وبه ایران آورده‌اند براى این است که مى‌خواهند سررشته کار را دوباره به دست او بدهند و چون در موفقیت او جاى تردید نیست ما باید جزء نخستین دسته‌هایى باشیم که به او بگرویم و دوروبرش را بگیریم و خود را شریک و سهیم در قدرتى کنیم که خواه ناخواه به او سپرده خواهد شد، لذا بنام حزب «سه اتومبیل راه بیاندازیم و به پیشواز او برویم.»[12]

روزنامه کیهان نیز ضمن تأیید فعالیت‌هاى سیاسى و مطبوعاتى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى آنرا در راستاى باند جاسوسى علم ـ ریپورتر معرفى کرده و مى‌آورد:

«نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى از اواسط دهه 1320 براى شبکه جاسوسى «علم ـ ریپورتر عضوگیرى مى‌شود. یکى از برنامه‌هاى این شبکه جاسوسى که تحت نظارت امیر اسداللّه‌ علم و شاپور ریپورتر فعالیت مى‌کرد، نفوذ در گروههاى روشنفکرى خصوصا جذب عناصر وابسته به حزب توده بود. فعالیت این شبکه در این عرصه با موفقیت همراه بود و اسداللّه‌ علم از این رهگذر توانست برخى از چهره‌هاى سرشناس حزب توده را به خدمت بگیرد که به قول ارتشبد فردوست توده‌اى‌هاى انگلیسى بودند.»

با توجه به مطالب فوق، جهت‌گیرى فعالیت‌هاى سیاسى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى به وضوح مشخص مى‌شود. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در حوادث ملى شدن صنعت نفت و به تبعیت از باندها و احزاب مرموز و وابسته به بیگانه، همچون مهره‌اى در دست آنان دنبال ایجاد تشنج در جامعه و تضعیف حکومت دکتر محمد مصدق بود از جمله در سال 1331 ش که دکتر مصدق طرح افزایش اختیارات را به مجلس شوراى ملى ارائه داد و به همراه تعدادى از مدیران جراید اعلامیه‌اى در اعتراض به این طرح صادر کردند که در قسمت‌هایى از آن مى‌خوانیم:

«هموطنان عزیز :

نتیجه حاصل از ماده واحده پیشنهادى جناب آقاى دکتر محمد مصدق در صورتى که تحصیل اختیارات شود از حریق عظیم و سیل مدهش و زلزله موحش نابود کننده‌تر است و آنچه جناب ایشان در تصور و پندار خود اندیشیده در جمله در جواب آقاى راشد در جلسه خصوصى روز یکشنبه 21 تیر ماه 1331 داده است که در صورتى که به نتیجه نرسیدند آن وقت مملکتى را زلزله زده است و همه چیز زیرورو و واژگون شده است. هموطنان، آزادیخواهان بدانید و آگاه باشید اختیاراتى که جناب آقاى دکتر محمد مصدق خواسته است براى حکومت ملى ایران و استقلال آزادى ایران و دارائى و مایملک فرد فرد ایرانیان چنانکه خود ایشان اعتراف کردند در حکم زلزله وحشتناکى است که همه چیز مملکت و ملت را روى هم خراب و واژگون مى‌سازد.

امروز وظیفه تمام افراد و عناصر مترقى و وطن‌خواه و دیندار و علاقمند به استقلال و تمامیت ایران و حفظ موجودیت ملت ایران مى‌باشد که اختیارات پیشنهادى به مجلس را رد کنند... ما به تمام آزادى‌خواهان واقعى و عناصر ترقى‌طلب و وطن‌خواه و دین داران از هر دسته و فرقه دعوت مى‌کنیم که در این باب با ما همصدا شده الحاق را در تأیید این اعلامیه اعلام کنند.

از جمله افراد امضاءکننده این نامه نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى مى‌باشد.»[13]

پس از اجراى کودتاى 28 مرداد محمدرضا پهلوى مجددا به تخت حاکمیت با دیده ثبات مى‌نگرد و یکه تاز میدان مى‌شود. از این زمان به بعد نشریاتى منتشر مى‌شوند که یا دست‌اندرکاران امور کودتا بودند و یا اینکه به دربار، مافیاى قدرت و مراکز پیدا و پنهان حاکمیت وابسته بودند و در غیر این صورت اجازه انتشار و فعالیت سالم مطبوعاتى به آنها داده نمى‌شد. مجله فردوسى از آن دسته نشریاتى بود که نه تنها با اجراى کودتا توقیف و لغو امتیاز نگردید بلکه کمافى‌السابق انتشارش ادامه یافت. هر چند از این زمان به­بعد تا سال‌هاى 37 و 36 نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى انتقاداتى از رژیم مى‌نمود که باعث توقیف و یا حتى زندانى شدن نامبرده شد ولى هیچ‌کدام از این مسایل از چارچوب قراردادى بین مراکز امنیتى و مسؤولین نشریه خارج نبود، هر چند مجله فردوسى به مسؤولیت نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در جریان کودتاى 28 مرداد بر ضد اشرف و عاملین کودتا مقاله نوشت.

اسناد ساواک به نقل از مجله فردوسى مى‌آورد:

«مجله فردوسى روى جلد ذیل عکس محمدرضاشاه و ثریا نوشته است ظل‌اللّه‌ ذلیل‌اللّه‌ شد ـ چو تیره شود مرد را روزگار ـ همه آن کمندش نیاید بکار ـ

و ذیل عکس اشرف نوشته شده است (اشرف پهلوى عامل مؤثر کودتا) ذیل، عکس مصدق مى‌نویسد، (باز هم رهبر ملت پیروز شد.»[14]

ولى چند روز بعد در جهت جبران این مقاله حملاتى را به دکتر حسین فاطمى مى‌نماید. با این فرض که نویسنده این مطالب شخص نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى بوده و در مجله چاپ گردیده باشد، چاپ چنین مطلبى کافى بود که عامل آن سال‌ها زندانى شود، نشریه آن لغو امتیاز شود و براى همیشه از کار مطبوعاتى کنار گذاشته شود. ولى از آنجایى که سران حکومت نامبرده را از عوامل خود دانسته و سابقا وفادارى‌اش را به دستگاه ثابت کرده بود و از طرفى به خاطر هرج‌ومرج ناشى از کودتاى 28 مرداد برخوردى با او صورت نمى‌گیرد.

اما او در اوایل مهرماه سال 1332 طبق ماده 5 فرماندارى نظامى، چون عملش تخلف مطبوعاتى بود دستگیر گردید. اسناد ساواک درباره دستگیرى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مى‌آورد:

«قدغن فرمائید. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى فرزند اسداللّه‌ شغل، مدیر مجله فردوسى را طبق ماده 5 فرماندارى نظامى بازداشت نموده و نتیجه را اعلام دارند.

فرماندار نظامى شهرستان تهران ـ سرتیپ دادستان»[15]

اداره اطلاعات در جواب مى‌نویسد:

«به ریاست ستاد فرماندارى نظامى تهران

عطف به نامه شماره 3540 ـ 8 / 7 / 32 راجع به جلوگیرى از انتشار مجله فردوسى تا دستور ثانوى مراتب به چاپخانه سینا و شعبه توزیع جراید کتبا ابلاغ گردید و طبق یادداشت سرکار سرهنگ قاسمى رئیس رکن 1 فرماندارى نظامى آقاى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در بازداشت مى‌باشد. رئیس اداره اطلاعات سرهنگ 2 پایدار.»[16]

در سند دیگرى مى‌آورد :

«تیمسار فرمودند جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى مرخص گرددـ سرهنگ قاسمى 14 / 7 / 32.»[17]

در سند دیگرى آمده :

«از فرماندارى نظامى شهرستان تهران

به ریاست اداره زندان شهربانى پیرو شماره 616 ـ 10 / 7 / 32 قدغن فرمائید نعمت‌اللّه‌ فرزند اسداللّه‌ شهرت جهانبانوئى را که طبق ماده 5 فرماندارى نظامى بازداشت مى‌باشد چنانچه به اتهام دیگرى بازداشت نیست از زندان آزاد و به فرماندارى نظامى معرفى نمایند. فرماندار نظامى شهرستان تهران ـ سرتیپ دادستان»[18]

صرف نظر از این دستگیرى، ـ مدت پنج روز ـ مجله فردوسى به مدیریت نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى با پیروزى کودتاى 28 مرداد بتدریج چهره عوض کرده و در جبران مواضع گذشته اقدام و ماهیت واقعى خود را روشن مى‌سازد و ضمن حمله به دکتر حسین فاطمى مى‌نویسد:

«پس از اعلام جمهوریت قرار بود دکتر فاطمى معاون رئیس جمهور شود. به دستور فاطمى این مسافر اصفهانى بایستى کار شاه را در شمال یکسره مى‌کرد ـ چرا دکتر فاطمى سرلشگر زاهدى را در تغییر رژیم عنوان کرد. ما پرده‌ها را کنار مى‌زنیم و دکتر فاطمى خائن را رسوا مى‌کنیم. در این صفحه عکس شاه را با عکس فاطمى چاپ و نوشته است چگونه به دستور و نقشه دکتر حسین فاطمى معاون نخست‌وزیر براى ایجاد جمهوریت مى‌خواسته شاه را ترور کنند.»[19]

با شروع فعالیت احزاب دربارى در سال 1337، نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى را در حزب مردم علم فعال مى‌بینیم که جهت کسب مشروعیت رژیم تلاش مى‌نماید؛ مسؤولیت امور مطبوعاتى حزب مردم را برعهده گرفته و جهت عملى شدن اهداف اسداللّه‌ علم رابط او با مطبوعات مى‌شود. اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى به وسیله نیکخواه نامى روزنامه نویس‌ها را با آقاى علم آشنا و مربوط نموده و وادار مى‌کند به نفع حزب مردم فعالیت نمایند و آقاى جهانبانوئى رابط علم، یعنى حزب مردم و روزنامه مى‌باشد و مأموریت دارد روزنامه‌ها را به نفع حزب مردم و با مخالفت دولت تجهیز نماید.»[20]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى براى انتشار مجله‌اش از همه افراد مطرح و دستگاه‌هاى مسؤول رژیم پهلوى کمک مى‌گرفت و از جمله این افراد دکتر على امینى مى‌باشد. اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«بین دکتر على امینى و جهانبانوئى مدیر نشریه فردوسى مذاکراتى به عمل آمده تا با کمک مادى دکتر امینى نشریه مزبور که اخیرا به علت ضیق مالى به صورت روزنامه هفتگى در آمده مانند سابق و به صورت مجله هفتگى فردوسى منتشر گردد.»[21]

به غیر از موارد فوق، عضویت نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در احزاب ایران نوین و رستاخیز و انجمن شهر تهران از جمله مسایل مهمى هستند که حکایت از وابستگى نامبرده به دستگاه مى‌نماید، از همه مهمتر اینکه نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى عضو تشکیلات فراماسونرى بود که در وابستگى این گروه مرموز به کشورهاى استعمارى و خیانت آن به ایران جاى هیچ شکى نیست در مباحث بعدى به تفصیل در این باره سخن خواهیم گفت.

 

7ـ عضویت و فعالیت در احزاب دولتى و دربارى 

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى از سال‌هاى اولیه 1320 با عضویت در احزاب ناسیونالیستى عزمش را جزم نمود و شروع به فعالیت در احزاب دولتى، دربارى و استعمارى مى‌نماید، به طورى که در سال 1321 وقتى که حزب پیکار،[22] با هدف حمایت از مجموعه دربار و طرفدارى از نخست‌وزیرى سید ضیاءالدین طباطبائى روى کار آمد تا به اجراى سیاست‌هاى دولت استعمارى انگلستان در ایران بپردازد، به عضویت حزب پیکار که دست‌اندرکاران آن همگى با واسطه‌هایى از نوکران دولت انگلستان بودند، در مى‌آید. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در حزب عدالت هم عضو بود و در آن حزب فعالیت داشت. رهبر حزب عدالت، على دشتى ـ از نمایندگان مجلس شوراى ملى و از عوامل سرسپرده انگلستان ـ به حساب مى‌آمد و ارگان رسمى آن حزب، روزنامه نداى عدالت به صاحب امتیازى ابراهیم خواجه نورى بود. علاوه بر دشتى، خواجه نورى و جمال امامى از جمله رهبران این حزب بودند.[23]

نامبرده همچنین در بازى‌هاى سیاسى و حزبى رژیم پهلوى پس از کودتاى 28 مرداد 1332 که به دستور آمریکا به سردمداران رژیم دیکته شده بود، نقش فعالى ایفا نمود. همان‌گونه که در کتاب علم در مى‌خوانیم: «دکتر منوچهر اقبال دولت خود را در تاریخ 15 فروردین ماه 1336 تشکیل داد و 20 فروردین ماه همان سال به مجلس شوراى ملى دوره نوزدهم که قریب به اتفاق آنها از طرفداران و حامیان اسداللّه‌ علم و شاه بودند معرفى کرد و پنج روز بعد در فروردین ماه 1336 رأى اعتماد گرفت با توجه به موارد فوق، آشکار مى‌شود که اقبال و دولت ایران بدون این که استقلال عملى از خود داشته باشند صرفا مهره‌هایى برگزیده شده از سوى شاه، علم و انگلیسى‌ها بودند؛ در غیر این صورت بعید مى‌نمود بتواند در مدت بسیار کوتاه یاد شده از مجلس دوره نوزدهم که نمایندگانش دست چینى از دوستان و طرفداران علم و شاه بودند رأى اعتماد بگیرند.»[24]

کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوى در همین زمینه مى‌آورد:

«در دوران نخست‌وزیرى اقبال بود که جلوه‌گرى‌ها و ظاهرسازى‌هاى شاه آغاز شد و دست به تشکیل دو حزب دروغى و ساختگى دولتى «ملیون» و «مردم» زد. حزب اکثریت «ملیون» که باید اقبال اداره کننده و رهبرش باشد، و حزب به ظاهر اقلیت که با اسداللّه‌ علم بود.»[25]

با تشکیل احزاب فوق، نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى یکى از گردانندگان آن مى‌شود و در این بازى به عنوان مسؤول مطبوعات این حزب و به دستور اسداللّه‌ علم مجرى دستورات او در حوزه مطبوعات حزبى مى‌شود. در این زمینه در اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«چند روز قبل مهندس جفرودى بطور خصوصى با جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى ملاقات کرده و پیرامون روزنامه ارگان حزب مردم و تبلیغات آن حزب مذاکره کرده‌اند. به دنبال این ملاقات مهندس جفرودى کوشش مى‌کند که اداره امور مطبوعاتى حزب مردم به جهانبانوئى واگذار شود.»[26]

در ادامه این رایزنى‌‌ها، نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى آستین همت را در جهت خدمت به حزب مردم بالا مى‌زندو قبول مسؤولیت مى‌نماید. اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى به وسیله نیکخواه نامى تمامى روزنامه نویسها را با آقاى علم آشنا و مربوط نموده و آنها را وادار مى‌کند به نفع حزب مردم فعالیت نمایند و آقاى جهانبانوئى رابط بین علم (یعنى حزب مردم) و روزنامه‌ها مى‌باشد و مأموریت دارد روزنامه‌ها را به نفع حزب مردم و با مخالفت دولت تجهیز نماید.»[27]

مظفر شاهدى در همین زمینه مى‌نویسد:

«مجرى دیگرى که اسداللّه‌ علم رهبر حزب مردم جهت پیشبرد اهداف حزبى‌اش بدان تأسى جست جذب مدیران و نویسندگان نشریات مشهور و کثیرالانتشار حزبى بود، مطبوعات نقش مهمى ایفا مى‌کردند. اسداللّه‌ علم پیش از این و در دوره وزارت کشور خود نیز دوستى نزدیکى با مدیران مطبوعات مهم کشور به هم رسانید و برخى از آنان را به مقامات بالاى سیاسى و غیره رسانید. بنابراین بسیارى از آنها به نوعى به علم مدیون بودند. در دوره فعالیت حزبى نیز بار دیگر به انحاء مختلف و دادن وعده و وعید توانست گروه زیادى از روزنامه‌نگاران و مطبوعات آنها را به خیل دوستان خود اضافه نماید... از جمله روزنامه‌هایى که از مدتها قبل تحت نفوذ اسداللّه‌ علم و باند وى قرار داشت، روزنامه ـ مجله ـ فردوسى بود. این روزنامه تحت سرپرستى فردى به نام جهانبانوئى اداره مى‌شد. اسداللّه‌ علم رهبر حزب مردم جهانبانوئى را به عنوان را بط خود بار دیگر روزنامه آیندگان و مدیران آن برگزید.»[28]

این گونه عمل نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى موجب حساسیت حزب مقابل گردید و باعث برخوردهایى شد که نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى نیز در این درگیرى‌ها شرکت داشت. در اسناد ساواک در این زمینه مى‌خوانیم: «در جلسه روز چهارشنبه گذشته روزنامه‌نگاران اسمعیل پوروالى مدیر مجله بامشاد به جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى شدیدا حمله و حتى فحاشى مى‌کند و کلمات زننده‌اى ایراد مى‌کند چون اسمعیل پوروالى خود را منسوب و نزدیک به نخست‌وزیرى معرفى مى‌کند این موضوع انعکاس نامطلوبى در بین مدیران جراید پیدا مى‌کند.»[29]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى با سایر دولت‌ها و افراد از جمله دکتر على امینى نیز ارتباط داشت و از کمک‌هاى مختلف آنها استفاده مى‌نمود.[30]

نامبرده همچنین در سایر احزاب دربارى رژیم پهلوى از جمله حزب ایران نوین و رستاخیز عضویت داشت؛ و در انتخابات شوراى تهران و نمایندگى مجلس شوراى ملى کاندیداى حزب رستاخیز تهران بود.

اسناد ساواک در این باره مى‌آورد: «مطبوعات پایتخت بار دیگر به موفقیتى چشمگیر دست یافتند و آن راه یافتن یک عضو قدیمى مطبوعات به پارلمان محلى تهران یعنى انجمن شهر پایتخت بود، نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله گرامى فردوسى از جانب مردم شهر تهران به نمایندگى انجمن شهر برگزیده شده است از جمله مهم‌ترین فعالین مطبوعات و برجسته‌ترین مدیران مجله تهران است که طى سالیان دراز در سنگر مجله فردوسى به دفاع از حقوق ملى و شرف و آبروى ایران و اعتلاى شاهنشاهى میهن مى‌پرداخته و در راه نبرد با دشمنان وطن و ارشاد افکار عمومى از بذل هیچ کوششى دریغ نورزیده است.»[31]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى طى نامه‌اى به دکتر جمشید آموزگار ضمن ابراز خوشحالى از عضویت خود در حزب رستاخیز این خبر را به شرح ذیل به اطلاع دبیرکل حزب رسانده است:

«جناب آقاى دکتر آموزگار وزیر کشور و رئیس هیئت اجرائى و رهبر جناح ترقیخواه حزب رستاخیز ملت ایران در نهایت خشنودى مراتب الحاق خود را به جناح ترقیخواه بعرض جنابعالى مى‌رساند. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى نماینده انجمن شهر پایتخت.»[32]

در مقابل، دکتر جمشید آموزگار نیز طى نامه‌اى عضویت جهانبانوئى را در حزب رستاخیز به وى تبریک گفته است. در اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«آقاى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى ـ نماینده انجمن شهر پایتخت پیوستگى جنابعالى به جناح پیشرو و حزب رستاخیز ملت ایران موجب خوشحالى و مسرت گردید. امید است با همفکرى و اشتراک مساعى صمیمانه در اجراى منویات عالیه رهبر خردمند ملت ایران اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر توفیق خدمتگذارى داشته باشیم.»[33]

 

8ـ حضور مستمر در مراسم تشریفات 

یکى از نشانه‌هاى وابستگى افراد و شخصیت‌ها در رژیم گذشته، نحوه و نوع  ارتباط آنها با رجال و رژیم پهلوى بود. در مباحث قبلى ذکر دکتر که نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى گرایش چپى و کمونیستى داشته و یا از طرفداران دکتر محمد مصدق معرفى شده است، با فرض صحت چنین اتهاماتى، این مسایل باعث سلب اعتماد رژیم، دستگاه‌هاى ادارى و امنیتى از جمله ساواک نسبت به وى نگردید و نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى از جمله افرادى بود که ارتباطات گسترده و دوستانه‌اى با سران رژیم از جمله نخست‌وزیر، وزراء و نمایندگان مجلس و ... داشت و معمولاً توسط آنها حمایت مى‌شد و بارها با سفارش همین افراد از مجله‌اش رفع توقیف صورت گرفت و آزادیش از زندان نیز با وساطت آنها بود و اگر هم برخوردهایى موردى صورت مى‌گرفت با هدف خاص صورت مى‌گرفت مثلاً تهدید به توقیف مجله، قطع مستمرى و یا مخالفت با حضور نامبرده در مراسم تشریفات شاهانه نیز از جمله مواردى بود که قسمتى از آن به دعواهاى پشت پرده جریانات و احزاب و گروه‌ها با یکدیگر مربوط مى‌شد و هر گروهى با استفاده از نفوذش دنبال محدود نمودن طرف مقابل بود، یا دستگاه‌هاى امنیتى مثل ساواک براساس مصالح بعضى از اقدامات را انجام مى‌داد ولى در جریان کلى هیچکدام حذف نمى‌شدند در رابطه با نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى نیز این مسئله صدق مى‌کند با اینکه ساواک یک بار با حضور وى در مراسم تشریفات مخالفت نمود، ولى در مقابل بارها با حضورش در مراسم تشریفات موافقت کرده است.

یکى از اسناد ساواک در همین زمینه مى‌آورد:

«درباره اعلام صلاحیت : پیرو شماره 44375 / 324 ـ 3 / 10 / 45 شرکت نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى (ردیف 55) در مراسم شرفیابى به مصلحت نمى‌باشد.»[34]

لازم به ذکر است این تنها استعلام درباره نامبرده جهت شرفیابى بود که مخالفت شده است، اما به غیر از مورد فوق، به بقیه درخواست‌ها جواب مثبت داده شده و طى سالهاى 1351 تا 1357 ساواک بارها با حضور وى در مراسم تشریفات موافقت شده است که در ذیل به چند مورد آن اشاره مى‌گردد.

در یکى از اسناد مى‌خوانیم:

«شرکت نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در مراسم رسمى که در پیشگاه شاهنشاه آریامهر برگزار خواهد شد در صورتى که تحت مراقبت قرار گیرد بلامانع است.»[35]

در سندى دیگر مى‌نویسد:

«حضور نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در مراسم تشریفات ورزشگاه آزادى بلامانع است.»[36]

در سندى دیگر مى‌آورد:

«شرکت نامبرده در مراسم تشریف‌فرمائى 21 آذر بلامانع است.»[37]

در سندى دیگر مى‌نویسد:

«حضور فعال نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در مراسم تشریفات ورزشگاه آزادى بلامانع است.»[38]

در سندى دیگر مى‌آورد:

«شرکت نامبرده (نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى) در مراسم تشریفات چهارم آبان از نظر بخش 347 بلامانع است.»[39]

این دعوت‌ها تا روزهاى آخر سقوط رژیم محمدرضا پهلوى ادامه داشت و نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در مراسم چهارم آبان 1357 در حضور محمدرضا پهلوى دعوت شده است.

 

9ـ عضویت در شوراى شهر تهران 

حکومت پهلوى در قبال حمایت افراد مختلف از رژیم، خود را موظف مى‌دانست که از آنها حمایت نماید. به هر حال افرادى همچون نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى که مدت سى سال قلمش را در جهت تحکیم و تثبیت حکومت پهلوى به کار برد، مسلم است که رژیم هم در مقابل براى او ارزش قایل بشود و جواب زحماتش را با دادن پول، پست و مقام و ... جبران نماید. نامبرده از جمله این افراد بود که از سال اول به حکومت رسیدن محمدرضا پهلوى در فعالیت‌هاى مختلف و گوناگون دنبال تثبیت حاکمیت رژیم بود و با عضویت در احزاب و گروه‌هاى دربارى، استعمارى و شاه دوستى و با انتشار نشریات گوناگون دنبال خدمت به دستگاه و کسب مشروعیت براى رژیم بود و از هیچ کوششى در جهت استقرار دراز مدت حکومت پهلوى فروگذارى نکرد.

نکته دیگر، کسى که در این عرصه وارد مى‌شد با اعلام سرسپردگى به بیگانگانى همچون، انگلیس، امریکا و اسرائیل بزودى در سلسله مراتب مدیریت ترقى مى‌نمود. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى نیز دوستانى همچون على دشتى، سید ضیاءالدین طباطبایى و دکتر على امینى داشت و با کمک آنها و اقداماتى که در جهت تبلیغ از برنامه‌هاى رژیم در مجله فردوسى انجام داد در سلسله مراتب حاکمیت خاندان پهلوى جایگاهى بدست آورد و بتدریج از صاحب امتیازى یک نشریه با شرکت در انتخابات شوراى شهر تهران به پست‌هاى مدیریت مهمى از جمله شوراى شهر تهران، کاندیداى نمایندگى مجلس شوراى ملى مطرح گردید و به عضویت احزاب دولتى مطرح، از جمله مردم، ایران نوین و رستاخیز در آمد.

اسناد ساواک درباره عضویت وى در شوراى شهر تهران مى‌آورد:

«در انتخابات انجمن‌هاى شهر و شهرستان که در روز 21 / 7 / 51 انجام گردید، نامبرده (نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى) با 451147 راى در ردیف 23 به عضویت انجمن شهر تهران انتخاب گردید.»[40]

 

10ـ عضویت در روتارى و تشکیلات فراماسونرى 

تمدن بورژوازى غرب بنابر سرنوشت خود، افزون بر دانش و کارشناسى و شیوه‌هاى نوین، رویه دیگرى به نام استعمار داشته و دارد و سازمان‌ها و نهادهایى که بر بنیاد سوداگرایى بورژوازى پدید مى‌آمد خود به خود در برنامه‌هاى رویه استعمارى تمدن غرب نیز با دلبستگى فراوان درگیر مى‌شد. فراماسونرى نیز براى کمک به آرمان‌هاى همان رویه استعمارى بازو به بازوى برنامه‌هاى استعمار گام برمى‌داشت.[41]

فراماسونرى به عنوان تشکیلاتى منسجم، مرموز و درهم پیوسته با مراکز جهانى قدرت سیاسى، پدیده‌اى است که از قرن هیجدهم به بعد و در پیوند با رویکرد استعمارى تمدن غرب و مراحل تاریخى شکل‌گیرى آن به وجود آمده است. این تشکیلات و سازگارى با نقش تاریخى ویژه‌اى که در لواى شعار «برادرى، برابرى، آزادى» و «نوع دوستى» و مراحل بعدى «ایجاد حکومت واحد جهانى» ایفاگر آن بود، گام به گام با نفوذ استعمارى دُول غربى در عالم توسعه یافته و به سازمان جهانى بدل شده است.[42]

فراماسونرى جهانى به طور کلى به دو طریقه مخفى و علنى فعالیت مى‌کند. بخش اعظم فعالیت‌هاى فراماسونرى مخفى است و تشکیلات مخفى آن در دو سطح کلى، یعنى فراماسونرى سه درجه‌اى، و فراماسونرى سى و سه درجه‌اى، سازماندهى و اداره مى‌شود.[43]

دوره‌اى از تاریخ معاصر ایران که به تماس و آشنایى ایرانیان با تمدن غربى و اراده اخذ دستاوردهاى صورى انجامید، جولانگاه شکل‌گیرى اندیشه‌ها، نهادها و روابطى است که در تغییر ساختارهاى جامعه سنتى و پایه‌گذارى اشکال امروزى آن مؤثر بوده است. در کنار این اندیشه‌ها، نهادها و روابطى را که بر سطوح ظاهرى جامعه اثر گذاشته‌اند نیز نباید نادیده انگاشت، هسته‌ها، محافل و مراکزى که به طور پنهانى شکل گرفته و فعالیت کرده‌اند.

بخشى از رویدادهاى تاریخ معاصر ایران، حاصل عملکرد، همین هسته‌ها، محافل و مراکز پنهانى است، بدون شک یکى از این محافل تأثیرگذار اما ناشناخته، که در سطح پنهان جامعه مؤثر بوده، تشکیلات فراماسونرى است.[44]

اولین ایرانیان عضو لژهاى فراماسونرى، آن‌هایى بودند که در شمار نخستین کاروان‌هاى اعزامى ایران (1295 ش  /  1815 م) از سوى عباس میرزا، جهت تحصیل علوم و فن‌آورى به اروپا رفته بودند، نخستین محفل فراماسونرى در ایران به وسیله ملکم خان تأسیس شد. این محفل که شعبه‌اى از گرانداوریان فرانسه بود، فراموشخانه نام گرفت و بسیارى از رجال متنفذ آن دوره را گرد آورد و به تبلیغ افکار سیاسى و اجتماعى جدید پرداخت.[45]

به دنبال انحلال فراموشخانه به فرمان ناصرالدین شاه ـ تحت تأثیر قدرتهاى بین‌المللى ـ مجمع آدمیت دومین محفل فراماسونرى در ایران بود. مجمع آدمیت اولین مجمع فراماسونرى بود که رو به توسعه گذارد و شعباتى در برخى نقاط کشور پدید آورد. شیوه کار مجمع از حیث نظم و ترتیب، قابل توجه و از نظر رعایت مسایل تشکیلاتى به کلى سرى و محرمانه بود.

پس از مجمع آدمیت، انجمن آدمیت به تبعیت از افکار  ملکم و در آستانه مشروطیت پا به عرصه نهاد که با گرد آوردن رجال متنفذ و توسعه تشکیلاتى، در وقایع قبل و بعد از مشروطیت نقش اساسى ایفا نمود. سال‌هاى پایانى کار انجمن آدمیت با تأسیس لژ بیدارى ایرانیان مصادف شد. این لژ اولین شعبه رسمى ماسونى در ایران بود که زیر نظر گراند اوریان فرانسه، در شب سه‌شنبه نوزدهم ربیع‌الاول سال 1326 ق در تهران بنیان نهاده شد.[46]

فراماسونرى در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسى به نفع انگلستان کار مى‌کرد، به نحوى که اکثر مقامات مهم مملکتى یا فراماسون بودند و آن مقام به آنها داده مى‌شد و یا پس از اشتغال فراماسون مى‌شدند. پس در ایران مهم‌ترین تشکیلات سیاسى اداره کننده کشور تا مدت‌ها همین تشکیلات فراماسونرى بود که اشرافیت و خانواده‌هاى صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراطورى انگلستان را پیاده مى‌کرد.[47]

با گذشت زمان و شناخت مردم نسبت به این تشکیلات و به خصوص آداب و رسوم مرموز آنها یک نوع بدبینى از آن‌ها در اذهان شکل گرفت که باعث فاصله گرفتن افراد از این تشکیلات گردید. لذا این تشکیلات، جهت جذب افراد جدید و عملى نمودن اهداف و برنامه‌هایشان مجبور شدند، تحت اسامى و القاب جدیدى که بار مثبت داشته و مثل گذشته نباشد که باعث ترس و وحشت گردد، شکل گیرد و در عناوین جدید که به برادرى جهانى، نوع دوستى، لاینز ـ کلوپ و روتارى معروف شدند، این تشکیلات به حیات خود ادامه داد بدون اینکه تغییرى در ماهیت آنها رُخ داده باشد. کتاب مبانى فراماسونرى در این زمینه مى‌نویسد:

«کلوپهاى سیاسى لاینز، براى ماسونها، یک نوع مکتب پایه به شمار مى‌رود. این کلوپ‌ها کاملاً براساس اصول ماسونى فعالیت مى‌کنند، مراسم، سمبل‌ها، عضوپذیرى، فعالیت اعضاء رنگها (زرد ـ آبى ـ خاکسترى) از ماسونى سرچشمه گرفته و همه اعضاء باشگاه‌هاى لاینز، در کلوپ‌هاى ماسونى عضویت دارند باشگاه‌هاى لاینز در همه جا تأسیس گردید و تعدادشان خیلى زیاد است.»[48]

از اهداف مهم تشکیلات فراماسونرى جذب نخبگان هر کشور و به دست‌گیرى مقدرات آن کشور مى‌باشد و سعى مى‌نمایند اهداف‌شان را در کشورهاى هدف عملى نمایند. از جمله مهمترین عوامل تأثیرگذار در هر کشورى، رسانه‌هاى گروهى و مطبوعات مى‌باشد؛ با توجه به تأثیر مطبوعات در هر کشورى تشکیلات فراماسونرى در این جهت نیز بیکار ننشسته با جذب نویسندگان و مدیران آنها نیات خود را از طریق مطبوعات در جامعه عملى مى‌نمایند. این تشکیلات در ایران دوران پهلوى نیز در بین مطبوعاتى‌ها نفوذ زیادى داشت و تعداد زیادى از تحصیلکردگان، اساتید دانشگاه‌ها، روزنامه‌نگاران و نویسندگان در این تشکیلات عضویت داشتند. در عرصه مطبوعات، نویسندگان، مدیران و مسئولان مطبوعات ضمن خدمت به دستگاه پهلوى با عضویت در این تشکیلات اهداف کشورهاى استعمارى از جمله انگلیس و آمریکا را در ایران عملى مى‌نمودند. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى نیز با عضویت در کلوپ روتارى که یکى از شاخه‌هاى چندگانه فراماسونرى در ایران بود سر در دامن استعمار داشت و فعالیت زیادى در جهت اهداف آنها در حوزه مطبوعات نمود.[49]

 

11ـ عضویت در کمیسیون مطبوعات جشنهاى 2500 ساله

محمدرضا پهلوى در سال 1332 با اجراى کودتاى امریکایى و انگلیسى مجددا به تخت سلطنت تکیه زد و دورانى طولانى براى ادامه سلطنت خاندان پهلوى را در سر مى‌پروراند و مغرور از حمایت‌هاى کشورهاى استعمارى غربى از سلطنت خودش در رسانه‌هاى گروهى جهانى، با نظر تئورسین‌هاى فرهنگى رژیم به فکر برگزارى جشن‌هاى 2500 ساله افتاد تا با یادآورى افتخارات ایران باستان و تجدید عظمت ایران در آن دوران، حکومت خاندان پهلوى در ایران را نیز ادامه دهنده حکومت 2500 ساله ایران باستان دانسته و خود را پادشاهى توانا و بلندآوازه قلمداد مى‌نمود و در حالى که مردم ایران در وضعیتى اسف‌بار از لحاظ معیشتى و بهداشتى بسر مى‌برند با دعوت از پادشاهان ـ رؤساى جمهور، نخست‌وزیران و تعداد زیادى دیگر از رجال سیاسى و فرهنگى کشورهاى جهان ملیونها دلار از بیت‌المال و سرمایه‌هاى ملى را صرف این جشن‌ها کرد. در این بازى مضحک رجال سیاسى و فرهنگى، بهمراه مورخان و نویسندگان دربارى و ثناگویان رژیم دهها کتاب و مقاله در تعریف از رژیم پهلوى و اقدامات به اصطلاح عمرانى آن نوشتند و توجیه‌گر سیاستهاى ظالمان حکومت گردیدند. در این میان مطبوعاتیان دربارى نیز با چاپ مقالات، تفاسیر مبالغه‌آمیز و غیر واقعى و کذب از وضعیت ایران، یارى‌گر رژیم در اجراى برنامه‌هایش شدند، از جمله در جشن‌هاى 2500 ساله شاهنشاهى نیز تعداد زیادى از این مدیران با قبول مسئولیت به فریب افکار عمومى جهانى و داخلى پرداختند لذا در جشن‌هاى 2500 ساله شاهنشاهى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى را نیز فعال مى‌بینیم و به عنوان یکى از اعضاى کمیسیون مطبوعاتى جشن‌هاى 2500 ساله عضویت داشت. سند ساواک در این باره مى‌آورد:

«انجمن مطبوعات ایران

جناب آقاى سناتور بوشهرى نایب رئیس محترم شوراى مرکزى جشنهاى شاهنشاهى ایران

بازگشت به نامه شماره 2097 ـ 23 / 11 / 39 ضمن اظهار تشکر از حسن توجه اعضاى محترم شوراى مرکزى جشنهاى شاهنشاهى ایران نسبت به مطبوعات ایران اشعار مى‌دارد براى آنکه نظر آن شوراى محترم در باب تعداد اعضاء کمیسیون مطبوعات جشنهاى شاهنشاهى ایران تأمین شود عین نامه مذکور در جلسه مورخ 26 / 11 / 39 هیئت مدیره انجمن مطبوعات ایران قرائت شد و پس از مذاکراتى که پیرامون آن بعمل آمد تقاضا شد به سبب علاقه فوق‌العاده زیادى که آقایان روزنامه‌نگاران پایتخت به عضویت در کمیسیون مطبوعات جشنهاى شاهنشاهى ایران و همکارى با شوراى مرکزى جشنها دارند در درجه اول و در صورت امکان همان عده که قبلاً معین شده بودند به عضویت در کمیسیون مذکور انتخاب شوند و در غیر این صورت چند نفر از آقایان مدیران جراید پایتخت بشرح زیر  :

از روزنامه‌هاى هفتگى :

آقاى انوشیروانى مدیر روزنامه سحر     آقاى جهانبانوئى مدیر روزنامه فردوسى

آقاى سپهر مدیر روزنامه دیپلمات به عضویت کمیسیون مذکور انتخاب شوند. البته از نظر مصلحت و تشویق روزنامه‌نگاران بهتر آن است که تمام آقایان مدیران جرایدى که نامشان در نامه شماره 20 ـ 20 / 11 / 39 انجمن ذکر شده است به عضویت کمیسیون مطبوعات انتخاب شوند.»[50]

 

ب) مجله فردوسى 

1ـ مقطع شکل‌گیرى مجله فردوسى

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در طى سال‌هاى گذشته اعتماد رژیم را با فعالیت‌هاى مطبوعاتى و حزبى نسبت به خودش جلب نموده بود در سال 1328 مجوز انتشار مجله فردوسى را گرفت و از این سال به بعد تا سال 1353 این نشریه منتشر مى‌گردید و تنها زمانى از انتشار آن جلوگیرى شد که به همراه تعداد زیادى نشریه دیگر، در سال 1353 با مصوبه دولت لغو امتیاز شد و خسارت مدیران و نویسندگان توسط دولت پرداخت گردید.[51]

2ـ صدور امتیاز و شروع فعالیت مطبوعاتى 

مجله فردوسى[52] با روش سیاسى، اجتماعى، خبرى، ادبى و علمى به صاحب امتیازى اشرف جهانبانوئى و مدیر مسؤولى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى و عباس فرزین‌پور و سردبیرى فرج‌اللّه‌ نوحى، محمود عنایت، مرتضى لاجوردى و عباس پهلوان به صورت هفتگى از سال 1328 در تهران منتشر مى‌شد.[53]

3ـ دوره‌هاى انتشار، شکل و روش مجله فردوسى 

این مجله حدود سى سال به شکل‌هاى مختلف، مجله، روزنامه و ماهیانه منتشر مى‌شد، اسناد ساواک در این زمینه مى‌آورد: «در تاریخ 2 / 11 / 37 وزارت کشور نظریه ساواک را درباره تبدیل مجله فردوسى به روزنامه هفتگى اعلام نمود که پاسخ موافق اعلام شد. که فردوسى قبل از اعلام نظریه ساواک به وزارت کشور اولین شماره روزنامه هفتگى خود را در تاریخ 30 / 10 / 37 منتشر نموده است.»[54]

اما انتشار روزنامه هفتگى فردوسى به صورت جدید، مدت زیادى طول نکشید و پس از حدود هفت ماه به دلیل مشکلات مالى، از رجال سیاسى رژیم پهلوى درخواست کمک مالى نمود. در اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«بین دکتر على امینى و جهانبانوئى مدیر نشریه فردوسى مذاکراتى به عمل آمده تا با کمک مادى دکتر امینى نشریه مزبور که اخیرا به علت ضیق مالى به صورت روزنامه هفتگى در آمد. مانند سابق به صورت مجله هفتگى فردوسى منتشر گردد.»[55]

پس از این توافقات بین ساواک و وزارت کشور روزنامه مجددا مثل قبل منتشر مى‌گردد.

اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«در تاریخ 5 / 12 / 40 برابر نامه وزارت کشور روزنامه فردوسى مجددا به مجله هفتگى تبدیل گردید.»[56]

طبق قانون مطبوعات، مجلات با استفاده از امتیاز نشریه‌شان مى‌توانستند ماهنامه‌اى نیز منتشر نمایند مجله فردوسى نیز با استفاده از این امتیاز، ماهنامه‌اى به نام آناهیتا منتشر مى‌کرد.

اسناد ساواک در این باره مى‌نویسد:

«مدیر مجله فردوسى در مهر ماه 41 با استفاده از امتیاز هفتگى خود مجله‌اى ماهیانه بنام (ماهنامه فردوسى با همکارى آناهیتا) که ناشر آن سینما تئاتر آناهیتا است منتشر مى‌نماید که تحت نفوذ چپى‌ها قرار دارد و به همین جهت بعضا مقالات آن با زمینه دست‌چپى انتشار مى‌یابد.»[57]

از آنجایى که مطبوعات در دوران پهلوى از آزادى لازم برخوردار نبودند و همیشه تحت کنترل شدید دستگاههاى امنیتى رژیم قرار داشتند و بعد از کودتاى 28 مرداد سال 1332 فقط افرادى توانستند در این عرصه باقى بمانند که کاملاً مطیع دستگاه بودند و از خود استقلالى نداشتند؛ با این حال رژیم در همین حد نیز حاضر به مدارا با نشریات این چنینى نبود و هر وقت شرایط را مساعد مى‌دید، اقدام به لغو مجوز تعدادى از آنها مى‌کرد و چند بار طى سال‌هاى 42، 47، 53 با تصویب مصوبه‌اى از طرف دولت تعداد زیادى از نشریات توسط وزارت اطلاعات و ساواک تعطیل شدند. از جمله در سال 53 هنگامى که دستگاه خود را بى‌نیاز از داشتن چنین نشریات دربارى دید حتى مجله فردوسى را نیز که مورد تأیید ساواک بود، تعطیل کرد و نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى با اخذ مبلغ پنج میلیون ریال نشریه‌اش تعطیل گردید. در اسناد ساواک در این باره مى‌خوانیم:

«محترما به عرض مى‌رساند : متعاقب اقدامات معموله در زمینه جلوگیرى از انتشار نشریات کم تیراژ و غیر مفید و اقدام وزارت اطلاعات و جهانگردى در این باره از انتشار مجله فردوسى نیز جلوگیرى به عمل آمده است.»[58]

با شروع حرکت انقلابى ملت مسلمان ایران و تحت فشار دولتمردان آمریکایى سردمداران رژیم دست به اصلاحاتى محدود زدند و در حوزه مطبوعات نیز این اقدام صورت گرفت ولى مجددا همان افرادى که سابقا نیز در جرگه حامیان دستگاه به حساب مى‌آمدند و بارها امتحانشان را در خدمت به دستگاه ظالم پهلوى موفق پس داده و حتى مورد تأیید کشورهاى استعمارى و عضو تشکیلات فراماسونرى بودند، در دوره جدید مجددا وارد صحنه شدند تا بتوانند یکبار دیگر از فروپاشى رژیم جلوگیرى نمایند و تعدادى از نشریات در سال 1357 در دوران نخست وزیرى مهندس جعفر شریف امامى امتیاز انتشار گرفتند که از جمله آنها مجله فردوسى مى‌باشد.

وزارت اطلاعات طى مکاتبه‌اى به سازمان امنیت درباره درخواست جهانبانوئى براى صدور امتیاز مجله فردوسى مى‌نویسد:

«موضوع استعلام صلاحیت.

بازگشت به نامه شماره 19842 / 335 مورخ 28 / 7 / 1341 به عنوان وزارت کشور اشعار مى‌دارد آقاى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى تقاضاى صدور امتیاز مجله‌اى بنام «فردوسى» براى تهران، با ترتیب انتشار هفتگى با روش اجتماعى و سیاسى کرده است. خواهشمند است دستور فرمایند در مورد صلاحیت نامبرده بررسى لازم معمول و نظریه اعلام دارند تا اقدام شود. از طرف وزارت اطلاعات و جهانگردى عطاءاللّه‌ تدین.»[59]

وزارت اطلاعات[60] پیرو مکاتبه فوق با صدور امتیاز مجله فردوسى موافقت مى‌کند و مراتب را به شرح ذیل به سازمان اطلاعات و امنیت اعلام مى‌نماید:

«پیرو نامه شماره 181 / 22 /  م 5515 / 45 مورخ 23 / 6 / 1357 به اطلاع مى‌رساند کمیسیون مطبوعات در جلسه مورخ سه‌شنبه 21 / 6 / 1357 درخواست آقاى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى را مبنى بر صدور امتیاز مجله فردوسى با ترتیب انتشار هفتگى و روش سیاسى و اجتماعى براى تهران بنام مشارالیه مورد تصویب قرار داد و مراتب به نامبرده ابلاغ گردید.»[61]

پس از مکاتبه فوق، ساواک موافقت خود را جهت انتشار مجله فردوسى به وزارت اطلاعات بشرح ذیل اعلام مى‌نماید:

«بازگشت به شماره 1810 / 22 /  م 15 / 55 / 45 ـ 23 / 6 / 57 صدور امتیاز مجله مذکور بنام آقاى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى از نظر این سازمان بلامانع مى‌باشد.»[62]

 

4ـ (تعاملات مسؤولین نشریه با سازمان امنیت) ساواک 

در مرور اسناد ساواک درباره مجله فردوسى، ابتدا در ذهن خواننده این تصور مطرح مى‌شود که مسؤولین و نویسندگان مجله فردوسى با رژیم میانه‌اى نداشته و رویه‌اى مستقل از رژیم داشته‌اند ولى با کمى تأمل و بررسى و تحلیل بعضى اسناد، دید جدیدى را به خواننده مى‌دهد. هر چند مجله فردوسى بارها توقیف شد ولى این توقیف به دلایل مختلف از جمله سختگیرى نهادهاى مسؤول از جمله ساواک بود که حتى حاضر نبودند در مطبوعات مطالب انتقادى راجع به مسؤولین درجه چندم رژیم چاپ شود لذا قسمتى از این توقیف‌ها به این مسئله مربوط بود. یکى دیگر از محورهاى مهم آن، چاپ مقالات ضد اخلاقى و ضد اسلامى نشریات بود که چون دستگاه‌هاى امنیتى نگران اعتراض عمومى از این ناحیه بودند، هر چند غیر مستقیم خودشان چنین نویسندگان و نشریاتى را تشویق مى‌نمودند ولى با این حال مواظبت مى‌کردند تا به مرحله‌اى نرسد که باعث پدید آمدن بحران شود و در صورت تکرار زیاد با تذکر و توقیف بعضى از نشریات موقتا سر و صداها را مى‌خواباندند. از جمله دلایل دیگر اینکه مجله فردوسى براى جلب افکار عمومى به چاپ مقالات جنجال برانگیز مى‌پرداخت تا بتواند از این رهگذر فروش بیشترى داشته باشد و در این زمینه به مرحله‌اى رسیده بود که یک مجله دربارى و وابسته به دستگاه را با چاپ چنین مقالاتى، مصدقى معرفى کرده بودند.

اسناد ساواک در تأیید همین مسئله مى‌آورد:

«مجله فردوسى به منظور بالا بردن تیراژ و کسب منافع بیشتر مادى و حصول وجهه ملى در میان طبقات تحصیلکرده و روشنفکر که بعضى از آنان هر یک به دلایلى سرخوردگى‌هایى دارند اغلب سعى دارند که انتقاداتى شدید و افراطى در مجله خود چاپ نموده و مقالاتى از افرادى که داراى روش افراطى و ضد غربى هستند درج نماید. بدیهى است که نویسندگان افراطى به دلیل تمایلات مدیر مجله مورد بحث در این نشریه نفوذ نموده و فعالیت مطبوعاتى مى‌نمایند.»[63]

و جالب اینکه ساواک نیز از این مسائل بى‌اطلاع نبود و در چارچوب مصالح خودش با نشریات رفتار مى‌نمود. همچنین لازم به ذکر است ساواک به سوابق و اقدامات نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى و مجله فردوسى در مخالفت با مصدق و جریان ملى شدن صنعت نفت نمى‌پردازد که در واقعه 14 آذر 1331 که درگیریهایى در تهران رُخ داد و تعدادى کشته شدند و در اعتراض به حکومت مصدق و ناامنى‌هاى موجود در جامعه تعدادى از مدیران جراید از جمله نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در مجلس شوراى ملى متحصن شدند و از نمایندگان اقلیت که در واقع از عوامل انگلیس حمایت کرده و برعلیه دکتر مصدق شعار دادند در این باره کتاب در حاشیه سیاست خارجى مى‌آورد:

«... برخى از مدیران جراید متحصن نیز مانند سیدمهدى میراشرافى مدیر روزنامه آتش، نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى، عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان که مدعى بودند تأمین جانى ندارند، در لژ بانوان فریاد مى‌زدند مرده باد دکتر مصدق، زنده باد وکلاى اقلیت ... با این همه به دکتر مصدق دسترسى نیافتند و نقشه ضرب و جرح و حتى قتل نخست‌وزیر بى‌اثر شد.»[64]

گذشته از مطالب فوق رابطه تنگاتنگى بین مسؤولین این نشریه و ساواک وجود داشت که در این قسمت به چند مورد از آن اشاره خواهد شد که حکایت از این مسئله دارد. مهمترین دشمن خارجى‌شان را شوروى سابق دانسته و همیشه از این ناحیه احساس خطر مى‌کردند به خاطر همین نسبت به گروههاى چپى و کمونیستى که آنها را جاسوسان و نمایندگان دولت شوروى در داخل مى‌دانست حساس بود و آنها را تحت فشار قرار مى‌داد و در برخورد با مسائل سیاسى و اقتصادى و سایر تبادلات در رابطه با این کشور با حساسیت ویژه‌اى برخورد مى‌کرد. لذا در سال 1335 هنگامیکه دولت اتحاد جماهیر شوروى از 12 خبرنگار ایرانى دعوت کرد تا براى یک دیدار 25 روزه به آن کشور سفر نمایند، مسؤولین وقت دچار وحشت شده و با بررسیهاى زیاد به این نتیجه رسیدند که در این سفر افرادى حضور داشته باشند که مورد تأیید دستگاه باشند که از جمله این افراد نعمت‌ا جهانبانوئى بود که تا این سطح توانسته بود اعتماد آنها را جلب نماید.

کتاب شبه خاطرات در این باره مى‌نویسد:

«در آذر ماه سال 1335 دولت جماهیر شوروى سوسیالیستى از 12 روزنامه نگار ایرانى دعوت کرد که براى یک دیدار 25 روز به آن کشور سفر کنند. این دعوت غیر منتظره که در زمان نخست وزیرى حسین علاء صورت گرفت سر و صداى زیادى در محافل مطبوعاتى، دولتى و امنیتى کشور ایجاد کرد. مقامات امنیتى سخت نگران بودند این تعداد ـ 120 ـ ممکن بود در آن مدت نسبتا طولانى تحت تأثیر پیشرفت‌ها و پذیرایى‌ها در اتحاد جماهیر شوروى قرار گیرند و در بازگشت به سود آنها تبلیغ کنند.

در پشت پرده بحث و گفتگو در گرفت. سرانجام به این نتیجه رسیدند که فقط کسانى به این سفر بروند که قبلاً کشورهاى غربى را دیده باشند.[65] و با تجربه مشاهده پیشرفتهاى جهان غرب، تحت تأثیر ترقیات شوروى قرار نگیرند. روزنامه‌نگارانى که در اوایل دى ماه 1335 تعیین شدند که به شوروى بروند عبارت بودند از : نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى، مصطفى الموتى سردبیر روزنامه داد، ناصر خدایار سردبیر مجله روشنفکر، بهرام بوشهرى سردبیر روزنامه طلوع، اسماعیل رائین نویسنده جراید، حمید هاشمى سردبیر هفته نامه اتحاد ملى، ابوالفضل مرعشى مجله اتحاد ملل ...»[66]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى تمام سعى و تلاشش این بود که رضایت مقامات ساواک را جلب نماید و در این جهت ضمن هماهنگى کامل در انجام فعالیت‌هاى مطبوعاتى، دستورات ساواک را در قبال مجله فردوسى عملى مى‌نمود. از جمله در یکى از اسناد ساواک در این باره مى‌خوانیم:

«براساس صورتجلسه کمیته متشکله در وزارت اطلاعات پس از تغییر سردبیر مجله فردوسى وضع مجله خوب شده ومطالب آن بیشتر در جهت تثبیت رژیم محمدرضا شاه گردید که قرار شده بود مدیر مجله مورد تشویق قرار گیرد.»[67]

اسناد ساواک در سند دیگرى در این زمینه مى‌آورد:

«به اطلاع کمیسیون رسید که مدیر مجله فردوسى تغییراتى در کادر هیأت تحریریه خود داده است و شماره اخیر که منتشر شد رضایت بخش است و تغییرات کاملاً محسوس در رویه مجله مذکور مشاهده مى‌شود.»[68]

ارتباط نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى و مجله فردوسى با ساواک به مرحله‌اى رسید که این نشریه کاملاً در اختیار ساواک بوده و در جهت اهداف اطلاعاتى‌شان از آن استفاده مى‌کردند به نحوى که مقالاتى که توسط ساواک تهیه مى‌گردید در مجله فردوسى به چاپ مى‌رسید.

در اسناد ساواک در تأیید مطالب فوق مى‌خوانیم:

«اخیرا در مجلات جهان نو و نگین و فردوسى مطالبى چاپ مى‌شود که محتوى آن طرز تفکر نویسنده و هدف او را در راه گسترش کمونیزم ثابت مى‌نماید و در مجله جهان نو نقدى بر فلسفه هگل اثر کارهینرش (نام حقیقى کارل مارکس) و یا اثر فرهنگ‌ها و فرهنگ شما اثر لئوبرون اشتاین (نام حقیقى تروتسکى) وسیله منوچهر هزارخانى ترجمه و انتشار یافته لذا با توجه به اهمیت موضوع مراتب جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضى اعلام مى‌گردد.»

در ذیل این گزارش مسؤولین مافوق ساواک مى‌نویسند:

«درباره مندرجات مجلات مزبور که به منظور آن بخش نشان دهنده افکار نویسنده در جهت گسترش کمونیزم مى‌باشد اعلام مى‌دارد که : 1ـ مطالب مربوط به کمونیزم و فلسفه مارکس مندرج در مجله هفتگى فردوسى توسط کمیته ضد خرابکارى آن اداره تهیه و در مجله مذکور انتشار مى‌یابد.»[69]

پرویز ثابتى در حاشیه یکى از گزارش‌هایى که توسط کارشناس مطبوعات درباره مضامین نامناسب یکى از مقالاتى که در مجله فردوسى چاپ شده، عنوان نموده که این مقالات توسط کمیته ضد اخلالگرى تهیه و در اختیار مجله مزبور قرار گرفته است؛ در انتهاى این سند مى‌نویسد:

«توجه بخش قابل تقدیر است ولى مسؤولین امر در اداره یکم کل سلسله مقالات را که چاپ خواهد شد، خوانده‌اند و معتقدند ذکر چنین نکاتى در شماره‌هاى اول از لحاظ جلب توجه مفید است معهذا موضوع  دنبال شود و مقالات بعدى خوانده شود.»[70]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در جزیى‌ترین مسایل با ساواک مشورت مى‌نمود و بدون دستور آنان مستقلاً اقدامى نمى‌نمود. ساواک در این باره مى‌آورد:

«رئیس خبرگزارى تاس با معاون خود به آقاى جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى مراجعه و پس از مذاکرات دوستانه اظهار مى‌نماید که مقدارى مقالات در مورد آبادانى شوروى و بیمارستانهاى جدید و ترقیات اجتماعى کشور شوروى براى شما مى‌فرستیم چاپ نمائید. مدیر مجله مزبور اظهار مى‌کند که شما بفرستید و آنچه مطابق روش مجله‌ها بوده و برخلاف مصلحت نباشد چاپ خواهیم کرد.»[71]

از آنجایى که ساواک نشریات را از هرگونه انتشار گزارش و خبرى به نفع شوروى منع مى‌نمود در سند فوق منظور جهانبانوئى از این جمله که اگر برخلاف مصلحت نباشد چاپ خواهیم کرد. منظورش نظر ساواک، هماهنگى و کسب اجازه از آنها براى چاپ مى‌باشد.

مجله فردوسى گاهى اوقات که دچار مشکلات مالى مى‌شد، باز این ساواک بود که به کمک او مى‌شتافت و جهت رفع مشکل این مجله اقدام مى‌نمود. اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«براساس گزارش 22 / 10 / 50 نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى ضمن اظهار درباره عدم تکافوى درآمد مجله براى تأمین هزینه‌هاى چاپ و نشر آن و ارسال صورت بدهى‌هاى خود به بانک ملى ایران و اشخاص و صورت هزینه و درآمد هفتگى مجله مزبور(حقوق نامبرده در صورت هزینه‌ها ذکر نشده مع‌هذا برابر آمار مندرج در صورت هر هفته حدود 9000 ریال براى تأمین هزینه کسر درآمد دارد) تقاضا نموده که به هر طریق ممکن کمک‌هایى به او شود.»

مسؤولین ساواک به شرح ذیل دستور کمک به مجله فردوسى را صادر مى‌نمایند:

«با توجه به همکارى‌هاى قابل ملاحظه نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى و همچنین با توجه به اظهارات مشارالیه درباره عدم توانائى تأمین هزینه‌ها 1ـ نسبت به افزایش آگهى‌هاى مجله مزبور به مسؤولین وزارت اطلاعات و جهانگردى توصیه گردد 2ـ هر چند ماه یکبار مبالغى به عنوان پاداش از بودجه کمیته تبلیغات ضد کمونیستى به وى پرداخت شود که بند یک به اطلاع وزیر اطلاعات و جهانگردى رسید. وى گفت دستورات لازم را مى‌دهم و در مورد بند 2 مقرر شد بخش مربوطه ساواک اقدام نماید.»[72]

چنین کمک‌هایى از طرف ساواک به مجله فردوسى، مسؤولین مجله را تا مرحله همکارى اطلاعاتى با ساواک پیش برد و به عنوان یک همکار افتخارى با ساواک همکارى مى‌نمود. در اسناد مجله فردوسى در این زمینه مى‌خوانیم:

«پنج جلد کتاب به انضمام کارت پیوست در یک بسته به وسیله یک نفر مستخدم ساعت 2 بعد از ظهر امروز 4 / 6 / 37 در غیاب مدیر مجله فردوسى داده شده است که عینا به وسیله آقاى جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى ارائه شد چون این موضوع ممکن است درباره جراید دیگر هم نظایرى داشته باشد قابل تعمق و بحث مى‌باشد.»[73]

لازم به ذکر است کتابهاى فوق به ظن ساواک و جهانبانوئى داراى مطالب مضره بوده‌اند که مدیر نشریه آنها را به ساواک تحویل داده است.

این نحوه عمل مجله فردوسى و مسؤولین آن باعث اعتراض عمومى مى‌شد و با اقداماتى عکس‌العمل مخالف خود را اعلام مى‌نمودند و به سرسپردگى و پیروى کورکورانه چنین نشریاتى انتقاد مى‌کردند. در یکى از اسناد ساواک در همین زمینه مى‌خوانیم:

«برابر گزارش 17 / 2 / 51 شخصى ناشناس به عباس پهلوان «سردبیر مجله فردوسى» تلفن کرده و ضمن هتاکى و ناسزاگوئى اعلام داشته در محل نشریه مزبور دست به خرابکارى خواهد زد و او را نیز در فرصتى مناسب از بین خواهد برد تا بدینوسیله یکى از نوکران ساواک کاسته شود. قابل ذکر است که ساواک در ذیل گزارش فوق توضیح داده که در مجله فردوسى مقالات ارسالى ضد کمونیستى درج مى‌گردد.»[74]

 

ج ـ محورهاى عمده فعالیت مجله فردوسى 

همانطور که در مباحث قبلى مطرح گردید، اکثریت مطبوعات پس از کودتاى 28 مرداد 1332 وابسته به رژیم بوده و با حمایت‌هاى آشکار و پنهان آنها وارد صحنه مطبوعاتى کشور مى‌شدند، و در چهارچوب دستورالعمل‌هاى صادره از طرف کانون‌هاى قدرت به فعالیت مى‌پرداختند و مسلم اینکه، نوع فعالیت این نشریات در جهت اهداف رژیم بود و در غیر این صورت با مسؤولین آن به شدت برخورد مى‌کردند؛ و در این راستا تنها نشریاتى در میدان باقى مى‌ماندند که وابستگى محض به دستگاه داشته و عامل اجراى اهداف حاکمیت در حوزه مطبوعات بودند و اغلب هم خودشان جزء رجال و از مسؤولین رژیم به حساب مى‌آمدند. در این بین براى افراد آزاد و مستقل، امکان فعالیت آزاد مطبوعات وجود نداشت و مجبور بودند از صحنه مطبوعات کنار بروند و در مشاغل دیگرى به کار بپردازند.

در چنین فضایى افرادى رشد مى‌کردند که خود و مجله‌شان را در اختیار دستگاه‌هاى مهارکننده مسؤول و افراد صاحب نفوذ قرار مى‌دادند و در جهت اهداف مورد نظر آنان فعالیت مى‌نمودند. مطبوعات در دوران محمدرضا پهلوى عمده سعى‌شان این بود که با فعالیت مطبوعاتى در راستاى برنامه‌هاى رژیم پایه‌هاى حاکمیت را محکم نموده و مواظب بودند که درخت حاکمیت آسیب نبیند؛ و در این زمینه حتى به دین مردم هم رحم نکردند و هنگامى که صلاح رژیم را در ستیزه‌جویى با قرآن و اسلام دیدند بى‌دریغ به مبارزه با اعتقادات مردم برخاسته و با ایجاد زمینه‌هاى بى‌بندوبارى و تبلیغ و ترویج فساد و ابتذال، آب به آسیاب ارباب‌شان ریختند تا چرخ حکومت پهلوى از حرکت باز نایستد.

عاملان سرسپرده رژیم در مطبوعات، اعم از صاحب امتیاز، سردبیر و نویسندگان در این جهت مسابقه گذاشته تا مهر افتخار خیانت به کشور ایران و اسلام را خود تصاحب نمایند و با چشم‌پوشى از تمام نابسامانى‌ها و افسارگسیختگى‌هاى جامعه با مقالات و تفسیرهاى دروغ و غیر واقع، محمدرضا پهلوى را از رهبران آزاد و اصلاح طلب جهان معرفى مى‌کردند تا چند صباحى سقوط حکومت را به تأخیر اندازند و در این آشفته بازار، صاحبان جراید مشغول پُر کردن جیب‌شان بودند. در این قسمت به محورهاى عمده فعالیت مجله فردوسى در دوران سى سال انتشار مى‌پردازیم:

 

1ـ فعالیت جهت تقویت رژیم پهلوى 

اساس فعالیت مطبوعات در دوران پهلوى‌ها به ویژه محمدرضا، تأمین مشروعیت براى نظام ظلم و سلطه در بین مردم ایران، جهان و مجامع بین‌المللى بود. از آنجایى که نظام شاهنشاهى در بین مردم مشروعیتى نداشت و از طریق کودتا و فشار بر مردم حکومت مى‌کرد، با این حال براى ادامه این روند احتیاج به کانون‌ها و ابزارى داشت تا على‌رغم تمام ظلم و جنایت‌هایى که انجام مى‌داد، به عنوان چهره‌اى منزّه و پاک، دلسوز و مردمى معرفى شود و آن طبقه از مردم را که با این وسایل و ابزار در ارتباط بودند اقناع کند و مهم‌تر این که از این رهگذر رضایت اربابان خارجى‌اش را تأمین نماید.

با یک بررسى اجمالى مشخص مى‌شود هر وقت در ایران، امکان انتقادى هر چند سطحى در مطبوعات خودنمایى مى‌کند، علت آن فشار دولت‌هاى خارجى و سلطه‌گر از جمله آمریکا، که بیشتر متأثر از سیاست‌هاى احزاب آن کشور، در ارتباط با ایران و آن هم با انگیزه خاص و بیشتر براى کم نمودن فشارها و انتقادهاى بین‌المللى برعلیه خودشان بوده است. زیرا در مجامع بین‌المللى و منطقه هیئت حاکمه ایران را مهره و دست نشانده آمریکا و انگلیس مى‌دانستند از جمله این سیاست‌ها فعالیت احزاب در ایران در دوران نخست‌وزیرى دکتر منوچهر اقبال بود و شاه طى یک سخنرانى عنوان داشت:

«من دیکتاتورى به شیوه هیتلر یا به شیوه استالین نیستم، در کشور من نظام تک حزبى وجود ندارد.»[75]

کتاب جستارهایى از تاریخ معاصر ایران ضمن اشاره به اینکه شاه اعتقادى به فعالیت احزاب در ایران نداشته و آن را دستورى از طرف آمریکا مى‌داند، مى‌آورد:

«تشکیل احزاب از طرف دولت فعلى (اقبال) و اشاره مقام شامخ سلطنت به این موضوع نیز براثر علاقه و اصرار مقامات آمریکایى صورت گرفته است زیرا اعلیحضرت همایون با توجه به وضع فرهنگى کشور و سطح معلومات وطرز فکر مردم و تجربیات گذشته تشکیل احزاب و حرکت‌هاى حزبى را در ایران زود مى‌دانند.»[76]

در چنین مقطع حساسى مجله فردوسى و نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى جهت کمک به اهداف شاه و کسب رضایت دولتمردان امریکا وارد میدان گردید و با تمام امکانات تلاش نمود تا بازار حزب بازى دربارى را گرم و در نقش یک عضو فعال در حزب اقلیت مردم مهره علم براى مرتبط نمودن روزنامه‌نگاران و هماهنگى آنها با علم جهت مبارزه با حزب رقیب ـ ملیون ـ مى‌نماید. مظفر شاهدى درباره نقش مجله فردوسى و نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در جهت عملى شدن برنامه‌هاى اسداللّه‌ علم مى‌نویسد:

«از جمله روزنامه‌هایى که از مدتها قبل تحت نفوذ اسداللّه‌ علم و باند وى قرار داشت روزنامه فردوسى بود. این روزنامه تحت سرپرستى فردى بنام جهانبانوئى اداره مى‌شد. اسداللّه‌ علم رهبر حزب مردم جهانبانوئى را به عنوان رابط خود با دیگر روزنامه‌ها و مدیران آن برگزید.»

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى که در این زمان مسؤول امور مطبوعاتى حزب مردم بود، در دعواهاى حزبى مورد حمله و فحاشى حزب مخالف قرار مى‌گیرد. اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«در جلسه روز چهارشنبه گذشته کانون روزنامه‌نگاران اسمعیل پوروالى مدیر مجله بامشاد به جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى شدیدا حمله و حتى فحاشى مى‌کند و کلمات زننده ایراد مى‌کند چون اسمعیل پوروالى خود را منسوب و نزدیک به نخست‌وزیر ـ حزب ملیون معرفى مى‌کند.»[77]

کتاب جستارهایى از تاریخ معاصر ایران درباره جایگاه نویسندگان دربارى و روشنفکر از جمله نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى و مجله فردوسى نزد دستگاه پهلوى و اسداللّه‌ علم مى‌آورد:

«طى دوران طولانى حضور اسداللّه‌ علم در دستگاه پهلوى که کارنامه سیاسى او را در برمى‌گیرد، او به تشکیل باندى گسترده و متنفذ از عوامل خود دست زد که در همه مقامات حساس دیوانسالارى ایران رسوخ داشتند. و علم نیز از پرداخت «پاداش» به آنان در ازاى «خدمات‌شان» ابائى نداشت و این «پاداش» البته از جیب دولت بود.یک قلم بسیار کوچک از این «پاداش‌ها» اعطاى اتومبیل‌هاى سهمیه دولت به سرلشگر فرزانه، مصطفى الموتى (سردبیر سابق روزنامه داد)، دکتر مهدى ملکزاد و اسداللّه‌ سپهرى است که در سند مورخ 3 / 5 / 1336 ساواک مضبوط است. در این شبکه علم «روشنفکران» و نویسندگان و روزنامه‌نگاران جایگاهى خاص داشتند که در سالهاى 1340 توسط جهانبانوئى، مدیر مجله فردوسى، فرهاد نیکخواه و تعدادى دیگر به زیر چتر حمایت علم وارد مى‌شدند.»[78]

از جمله اقدامات دیگر این نشریه بازار گرم‌کنى جوّ مطبوعاتى رژیم بود و براى اینکه جوّ سکوت را بشکند، سرو صدایى ایجاد کند و روزنامه‌نگاران را به خود مشغول نماید، مقالات به اصطلاح کمونیستى بود که ساواک آنها را تهیه و در مجله فردوسى با کمک جهانبانوئى چاپ مى‌نمود و مباحثى را در سطح نویسندگان و خبرنگاران مطرح مى‌کرد تا دیگران احساس نکنند آزادى قلم و بیان وجود ندارد.[79]

چنین مطالبى طفره رفتن از مشکلات اساسى و واقعى و منحرف نمودن اذهان از جریان‌هاى اسلامى و ... بود. در اسناد مجله فردوسى، تعداد زیادى از اسناد به این مسئله اشاره مى‌کند و در جواب انتقاد به مندرجات مجله فردوسى، از طرف نهادهاى مسؤول مبنى بر چاپ مقالات به اصطلاح مضره، این ساواک بود که به حمایت از این نشریه و جهانبانوئى مى‌پرداخت و حتى از این نشریه بارها تمجید کرد و مدیر آن ـ جهانبانوئى ـ را مستحق دریافت پاداش و تشویق معرفى نموده است. در این قسمت به چند نمونه آن اشاره خواهد شد، در سند مورخ 28 / 8 / 47 کارشناس ساواک گزارشى مبنى بر سفارش عناصر گروه‌هاى برانداز به مطالعه مجله فردوسى به رؤساى ساواک جهت چگونگى برخورد، کسب تکلیف نموده که در ذیل مسؤولین ساواک مى‌نویسند: «این نشریه کاملاً تحت نظر ساواک و وزارت اطلاعات مى‌باشد و روش این نشریه در حال حاضر خلاف مصالح کشور به نظر نمى‌رسد.»[80]

در سند دیگرى که توسط کارشناس مطبوعاتى ساواک، در انتقاد از چاپ مقاله‌اى با تم کمونیستى در مجله فردوسى به مسؤولین ساواک مى‌نویسد، ثابتى مدیرکل اداره سوم در حاشیه سند در تائید مجله فردوسى مى‌نویسد:

«توجه بخش قابل تقدیر است ولى مسؤولین امر در اداره یکم کل سلسله مقالات را که چاپ خواهد شد خوانده‌اند و معتقدند ذکر چنین نکاتى در شماره‌هاى اول از لحاظ جلب توجه مفید است.»[81]

مجله فردوسى حتى زمانى که براساس لایحه‌اى از طرف دولت در سال 53 مبنى بر لغو انتشار نشریاتى که تیراژ کم دارند، تعطیل گردید، ولى نظر ساواک موافق با انتشار مجله فردوسى بود تا نبود نشریات انتقادى را پر نماید. در اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«محترما بعرض مى‌رساند : متعاقب اقدامات معموله در زمینه جلوگیرى از انتشار نشریات کم تیراژ و غیرمفید و اقدامات وزارت اطلاعات و جهانگردى در این باره از انتشار مجله فردوسى نیز جلوگیرى به عمل آمده است. مجله مزبور در زمان انتشار به خاطر فرم و مندرجاتش مورد توجه نسل جوان بخصوص دانشجویان علاقمند به مطالعه مطالب فلسفى و سیاسى قرار گرفته و از تیراژ مناسبى نیز برخوردار بوده است و به همین علت در دو سال اخیر ساواک با جلب نظر نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى صاحب امتیاز آن مقالاتى فلسفى و تئوریک تهیه و در آن مجله منتشر ساخته است اینک با عدم انتشار نشریه فردوسى یک نوع خلأیى براى خوانندگان آن ایجاد که اصلح است این مجله با نظارت وزارت اطلاعات و جهانگردى و کادر جدیدى از نویسندگان مجددا منتشر گردد.»[82]

مجله فردوسى در بازگشایى مجدد که متأثر از حرکت انقلابى ملت مسلمان ایران به رهبرى امام خمینى(ره) در دوران شریف امامى انتشار نشر بدهد که باز هم همان خط خدمت به نظام سلطه را برگزید و فعالیت مطبوعاتى‌اش انگیزه‌اى براى مخالفت با حرکت مردم و خواست آنها شد. در حالى که مردم مبارز ایران جوانانشان را جهت به ثمر رسیدن حکومت اسلامى جلوى گلوله مى‌فرستادند، این نشریه و مسؤولین آن دنبال نصیحت سردمداران رژیم براى اجراى قانون مشروطه و ... بودند در یکى از اسناد در این باره مى‌خوانیم: «مندرجات مجله فردوسى، تحت عنوان «حفظ قانون اساسى و مشروطیت» مسأله این است، به قلم عباس پهلوان به بررسى مسائل یک هفته اخیر پرداخته است. تغییر دولت با پیامى از سوى شاه نیز همراه بود که طى آن ضمن تأیید «انقلاب مردم» و خواسته‌هاى آنان به موقعیت خطیر ایران اشارات رسائى داشت. این پیام از سوى دیگر حائز اهمیت بود که در آن «تعهد به استمرار دموکراسى» و مبارزه با فساد مالى سیاسى و لزوم برقرارى یک دولت غیرنظامى، تأکید مى‌شد. آنچه در پیام ملوکانه بر آن اشاره رفته بود در پیام تیمسار ارتشبد ازهارى نخست‌وزیر نیز تکرار گردید.»[83]

در حالى که رژیم پهلوى روزهاى پایانى دیکتاتورى خود را سپرى مى‌نمود و براى بقا دست به هر اقدام مى‌زد تا چند روزى فروپاشى خود را به عقب بیندازد که از جمله این اقدامات روى کار آمدن دکتر شاهپور بختیار به عنوان نخست وزیر مى‌باشد. مجله فردوسى نیز به حمایت از شاهپور بختیار مى‌پردازد و در روزهاى پایانى رژیم پهلوى در مقاله‌اى که همراه با تهمت به نیروهاى مذهبى مى‌باشد در حمایت از دولت مضمحل بختیار مى‌نویسد : چگونه چماقداران بنام میهن‌پرستان دست شاپور بختیار را شکستند و سران جبهه ملى را مضروب کردند.

یکى از روش‌هاى مطبوعات در این دوران براى انحراف افکار عمومى از جهت‌گیرى حرکت مردمى که همان مبارزه براى انقلاب اسلامى مى‌باشد، طرح جریان‌ها، خطوط و شخصیت‌هاى انحرافى و سازشکار و در نهایت مورد اعتماد امریکا جهت ایجاد مهره‌هاى احتمالى براى آینده بود.[84] از جمله این گروه‌ها جبهه ملى و رهبران آن و شخصیت‌هاى جبهه ملى مثل مصدق، دکتر یزدى و کریم سنجابى بود در یکى از اسناد ساواک در این زمینه مى‌آورد : مجله فردوسى که قرار است به صاحب امتیازى نعمت‌اللّه جهانبانوئى در روز 17 / 7 / 1357 اولین شماره خود را منتشر سازد روى جلد را اختصاص به عکس دکترمحمد مصدق داده و تاکنون نیز به تعداد پنجاه هزار نسخه چاپ نموده است.[85]

 

2ـ فعالیت مجله فردوسى در زمینه ترویج فساد و بى‌بندوبارى 

رژیم پهلوى به اشاره اربابان استعمارى براى نابودى سد نفوذناپذیر کشور ایران در مقابل تهاجمات استعمارى راه عملى را در برچیدن اسلام، قرآن و دیندارى از این مملکت دید و در این راه تلاش نمود و همان طور که در مباحث قبلى ذکر شد، از سیاست‌هاى بارز رضاشاه و پسرش محمدرضا براى کشاندن ایران اسلامى به دامن استعمارگران، غربى کردن فرهنگ مردم مسلمان ایران و وارد کردن فرهنگ فاسد و بى‌هویت غربى به ایران بود. در این راستا قانون کشف حجاب از مهم‌ترین این برنامه‌ها بود. با پیش‌گیرى این سیاست فرهنگى از طرف پهلوى‌ها به ویژه دوران پهلوى دوم، در ساختارهاى فکرى ایرانیان تغییرات بنیادى صورت پذیرفت و فرهنگ اسلامى و بومى با ضربات سهمگین، دچار ضایعات عمیقى گردید و ایران را به دره انحطاط و نیستى سوق داد. رژیم پهلوى در این جهت از تمام وسایل ممکن استفاده برد که از جمله مهم‌ترین این ابزار، وسایل ارتباط جمعى و رسانه‌هاى گروهى بود، تلویزیون، سینما، روزنامه‌ها و نشریات تمام توان خود را صرف اجراى برنامه‌هاى رژیم پهلوى براى غربى شدن فرهنگ بومى کردند. نشریات به ویژه بعد از شهریور 1320 تا فروپاشى رژیم شاهنشاهى در ایران در جهت فاسد نمودن نسل جوان تلاش کردند و صفحه‌هاى روزنامه‌ها و مجلات پُر بود از تصاویر و مقالات وسوسه‌انگیز و غیراخلاقى. با پیش‌گیرى این رویه جوانان زیادى از این طریق به دره فساد و تباهى سقوط کرده و بنیان زندگیشان نابود گردید و این سیاست موجب شد قشر جوان، فعال و پویاى جامعه به جاى گرایش به علم و­سازندگى کشور و استفاده از طراوت و شادابى‌شان براى خدمت، دلمشغول حواشى فساد و انحطاط خودش گردید. جوانان هر جامعه باید مرزداران ناموس و هویت مملکت‌شان بوده و مدافع منافع ملى در مقابل تجاوزگرى باشند ولى جوانان غرب مآب خود کوله‌بارى بر دوش مملکت بودند و بى‌اطلاع از اوضاع جهانى و داخلى، در حرکت عمومى جامعه حضور نداشتند و در اعتلاى کشورشان بى‌نقش بودند. و وقتشان را صرف عیاشى و لاابالیگرى مى‌نمودند.

امام خمینى(ره) در تشریح این حرکت مطبوعات و نشریات مى‌فرمایند:

«ما یکى از گرفتاریهاى بزرگمان در زمان طاغوت، گرفتارى به دست مطبوعات بود، طاغوت مهره‌هایى که در خدمت او بودند و در خدمت اجانب انتخاب مى‌کرد و زبده‌هاى آنها را انتخاب مى‌کرد و براى اداره مطبوعات و براى تبلیغات به ضد اسلام و به ضد کشور، لکن با آب و رنگ اسلامى و ملى، من نمى‌دانم که صدمه‌اى که کشور ما و اسلام ازمطبوعات در زمان طاغوت دید بیشتر بود یا صدماتى که از سایر سازمانهاى طاغوتى!»[86]

مجله فردوسى در این جهت یکى از خدمتگزاران دستگاه استعمار جهت تباهى مردم و جوانان ایران بود و صفحات زیادى از این نشریه به مقالات تحریک‌آمیز جنسى و تصاویر نامناسب و غیراخلاقى اختصاص داشت، به نحوى که هر خواننده‌اى را دچار وسوسه و تشویش روحى و جنسى مى‌نمود. این نحوه عمل مسؤولین نشریه فردوسى هر چند در راستاى سیاست‌هاى رژیم پهلوى بود ولى گاهى اوقات این نشریه چنان جو مسموم و نا مناسبى ایجاد مى‌کرد که مسؤولین را نیز نگران و هراسان مى‌کرد زیرا چنین نحوه عمل باعث اعتراض متدینین و مردم مسلمان ایران مى‌گردید و با ادامه این روند پیش‌بینى هر بحران و اعتراض عمومى دور از انتظار نبود که این مسئله به صلاح رژیم پوشالى پهلوى نبود. لذا مسؤولین مطبوعاتى در ساواک نیز در این زمینه نشریات را کنترل و با تذکرات به موقع، جوّ ملتهب به وجود آمده را تلطیف مى‌نمودند ولى هیچوقت دست از سیاست واحدشان که همان ترویج فساد و تباهى بود دست برنداشتند. اسناد ساواک مجله فردوسى در این باره اسناد مهم و قابل تأملى دارد. از جمله در یکى از اسناد مى‌آورد:

«کمیسیون مطبوعات کشور روز پنجشنبه 25 اسفند ماه 1339 در کاخ نخست وزیرى تشکیل و کلیه روزنامه‌ها و مجلات موجود ملاحظه گردید. مجله فردوسى شماره 15 صفحه 2 عکس نامتناسبى از یک رقاصه را بچاپ رسانیده است به نظر کمیسیون عکسهاى مزبور برخلاف عفت عمومى و موجب انحراف طبقه جوان است.»[87]

صحیفه امام درباره این نحوه عمل نشریات مى‌نویسد:

«آنقدر که جوانهاى ما را این مطبوعات فاسد و آن مجله‌هاى فاسدتر و آن رادیو و تلویزیون‌هاى فاسدتر به فساد کشیدند معلوم نیست که مراکز فساد آنقدر به فساد کشیده باشند این مجلات بود و این مطبوعات و این رادیو و تلویزیون و تمام این رسانه‌هاى گروهى بود که جوانهاى ما را به جاى اینکه به طرف دانشگاه بکشد، به طرف علم و ادب بکشد، به طرف فساد کشاند.»[88]

در یکى از اسناد ساواک مجله فردوسى که حکایت از چاپ مقالات و تصاویر نامناسب مى‌باشد مى‌خوانیم: «براساس گزارش موجود مجله فردوسى شماره 29 مورخ 13 / 4 / 40 مقاله‌اى تحت عنوان زنگ خطر نسل جوان در آغوش فساد و تباهى را درباره محصلین درج نمود. و ساواک چون مطالب آن را بطور کلى خلاف عفت تشخیص داده، تعطیلى موقت روزنامه را صادر و سردبیر روزنامه را احضار مى‌نماید.»[89]

در سند دیگرى مى‌آورد:

«مجله فردوسى به مدیریت آقاى نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى در شماره 13 / 1 / 42 خود تحت عنوان انحطاط نسل به قلم آقاى دکتر یحیى مروستى مقاله‌اى دارد در این به شدیدترین وجهى به اخلاق و اجتماعى و عزت نفس ایران و ایرانى حمله شده.»[90]

لازم به ذکر است در این مقاله، مجله فردوسى در ظاهر به فساد موجود در جامعه و مطبوعات انتقاد مى‌نماید ولى با چاپ تصویرى مستهجن از یک رقاصه خارجى در حاشیه مقاله که هزار بار از هر مقاله ضد اخلاقى، مضرتر و غیر اخلاقى‌تر مى‌باشد جبران مطالب انتقادى‌اش را نموده است!؟

در دوران رژیم ستم‌شاهى نهادها و مسؤولین کنترل کننده از جمله ساواک خود یکى از مشوقان نشریات در چاپ چنین مقالات و تصاویرى بودند.

اسناد ساواک در یکى از گزارش‌ها که اشاره به چاپ مقالات خلاف شرع در مجله فردوسى مى‌باشد مى‌نویسد:

«مجله فردوسى مورخه 28 / 10 / 38 در ستون خبرهاى خصوصى هفته تحت عنوان (نمایندگى قمارخانه مونت کارلو مى‌نویسد، شنیده شده است فرخ حیدرى مدیر پانسیون سوئیس نمایندگى قمارخانه مونت کارلو را گرفته و قرار است شعبه‌اى در تهران تأسیس کند. در حاشیه این سند مدیرکل مربوطه توصیه نموده : بیشتر به مسائل سیاسى توجه شود.»

و در جایى دیگر که مدیرکل نوشته موضوع چاپ مقاله خلاف اخلاق به اداره کل انتشارات وزارت اطلاعات گزارش گردد، کارشناس موضوع مى‌نویسد:

«در این مورد به عرض مى‌رساند که چنانچه نامه‌اى به مراجع مزبور نوشته شود، قطعا نامبرده را احضار و تذکراتى خواهند داد و مشارالیه پى خواهد برد که مراتب از طریق ساواک بوده و اطمینانى که تاکنون به ساواک داشته سلب مى‌گردد. در صورت تصویب به تذکراتى که داده شده اکتفا شود.»[91]

پرفسور حمید مولانا درباره این‌گونه عمل مطبوعات مى‌آورد:

«از کودتاى 28 مرداد سال 1332 تا آغاز انقلاب اسلامى ویژگى مطبوعات در بردارنده مطبوعاتى است که به کلى رابطه خود را با جامعه اسلامى قطع کرده و با شورش و مبارزه علیه سنت و مقدسات ملى و مذهبى در خدمت تبلیغ و پرو پاگاند پهلوى قرار مى‌گیرد.»[92]

در یکى دیگر از اسناد ساواک مجله فردوسى که گویاى چاپ عکس نامناسب مى‌باشد مى‌خوانیم:

«چون مجله فردوسى شماره 201 از نظر فرماندارى نظامى عکس غیرقابل انتشار دارد متعهد مى‌شود که از این به بعد از این قبیل عکسها چاپ نشود. در حاشیه سند مى‌آورد. بفرموده دستور جناب آقاى علم اجازه انتشار داده شود.»[93]

لازم به ذکر است اسنادى از مجله فردوسى که در بالا آورده شد سندهایى مى‌باشد که ساواک در رابطه با مجله تنظیم نمود. و این مسئله نباید این تصور را ایجاد نماید که همین چند مورد بچاپ رسیده است بلکه باید توجه شود ساواک در مواردى که مسئله حساسیت برانگیز بود دخالت مى‌کرد. لذا با مراجعه به آرشیو نشریه فردوسى در هر شماره داستانهاى غیراخلاقى دنباله‌دار و تصاویر زننده از بازیگران و خوانندگان داخلى و خارجى را مشاهده مى‌کنید که تماما وسوسه‌انگیز و خلاف اخلاق بود ولى چون این رویه در نشریات حالت عادى داشت دیگر به آنها اهمیتى داده نمى‌شد.

 

3ـ فعالیت مجله فردوسى به نفع رژیم صهیونیستى اسرائیل 

حکومت پهلوى رژیمى دست نشانده بیگانگان بود و براساس منافع انگلیس و بوسیله آنها رضا پهلوى به قدرت رسید. وى مجرى برنامه‌هاى استعمارى و دنبال تأمین منافع‌شان در ایران بود. یکى از سیاست‌هاى انگلیس تشکیل کشورى یهودى و صهیونیستى در خاورمیانه بود که در این زمینه براى عملى شدن این سیاست از پادشاهان دست‌نشانده منطقه از جمله ایران کمک گرفت. سیاست انگلیس در دوران رضاشاه پهلوى بدست گرفتن شریانهاى اقتصادى کشور توسط یهودیان صهیونیست بود. با روى کار آمدن محمدرضا این سیاست دنبال گردید و با تشکیل رژیم اشغالى اسرائیل مهاجرت یهودیان به صورت گسترده به سرزمین موعود آغاز شد. محمدرضا پهلوى در این جهت تسهیلاتى براى مهاجرت آنها مهیا کرد. در این زمان علماى کشورهاى اسلامى از جمله ایران ارتباط با اسرائیل را غیر شرعى اعلام مى‌کردند ولى رژیم پهلوى با آن کشور رابطه برقرار کرد و آژانس‌هاى صهیونیستى در ایران بسیار فعال بود و رژیم صهیونیستى دنبال مهاجرت دادن یهودیان ایران و کشورهاى منطقه از طریق ایران به فلسطین جهت تقویت رژیم تازه تأسیس بود. مسؤولین رژیم پهلوى با برقرارى رابطه با آن رژیم اشغالگر در طول جنگ‌هاى اعراب و اسرائیل به صهیونیست‌ها کمک‌هاى گسترده، مهم و استراتژیک نمود و ایران به عنوان پایگاه صهیونیست‌ها جهت توطئه‌چینى برعلیه کشورهاى عربى تبدیل گردید. هر چند اعمال این گونه سیاست‌ها به دلیل ترس از اعتراض مردم مسلمان ایران در عکس‌العمل کشورهاى اسلامى پنهانى بود ولى بطورکلى براى سایر ملل مسلمان نیز روشن و واضح بود که ایران با اسرائیل رابطه دارد و به آن رژیم کمک مى‌کند. شاید یکى از بارزترین این‌گونه سیاست‌هاى ایران، نادیده گرفتن تحریم نفتى اسرائیل و حامیان غربى او از طرف کشورهاى مسلمان بود ولى رژیم پهلوى با صادر نمودن نفت فراوان و ارزان به اسرائیل وکشورهاى اروپایى مانع متوقف شدن ماشین جنگى اسرائیل گردید و از ایستادن چرخ اقتصادى صهیونیست‌ها و حامیان آنها جلوگیرى کرد. این نحوه عمل رژیم در تمام شئون فرهنگى، نظامى، اقتصادى و سیاسى مشهود بود به نحوى که مطبوعات دست نشانده حاکمیت، جهت عملى شدن سیاست‌هاى فوق تلاش نموده و چنین رویه‌اى در پیش گرفتند و ضمن پشت پا زدن به معتقدات اسلامى و شکستن قبح یارى کافر برعلیه مسلم به حمایت از رژیم صهیونیستى اسرائیل پرداختند. مجله فردوسى نیز از جمله نشریاتى بود که در این زمینه پرونده سیاه دارد و همگام با سیاست‌هاى رژیم در رابطه با حمایت از اسرائیل حرکت مى‌نمود.

کتاب نهضت امام خمینى(ره) نیز به همگام بودن مطبوعات ایران با صهیونیست‌ها اذعان داشته و مى‌آورد:

«دستگاه‌هاى تبلیغاتى و رسانه‌هاى گروهى ایران نیز در رابطه با جنگ کاملاً در اختیار صهیونیسم بین‌المللى قرار داشت و به نفع اشغالگران فلسطین و تجاوزکاران صهیونیستى به کار گرفته شد. تمام اخبار رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران بازگو کننده به اصطلاح پیروزیها، پیشرفت‌ها و دست‌آوردهاى اشغالگران فلسطین در جنگ علیه ملتهاى مسلمان و کشورهاى اسلامى بود. رسانه‌هاى گروهى ایران بمباران‌هاى وحشیانه پایتخت‌ها و شهرهاى کشورهاى عربى، کشتار دسته‌جمعى مردم عرب و مسلمان، اسارت هزاران سرباز عرب، اشغال هزاران کیلومتر مربع از سرزمین‌هاى اسلامى به دست صهیونیست‌ها را با آب و تاب منعکس مى‌کردند و به اصطلاح پیروزیهاى برق آساى و درخشان اشغالگران فلسطین و شکست اعراب را همراه با تفسیرهاى ارتجاعى و صهیونیستى به رُخ ملت ایران مى‌کشیدند و احساسات و عواطف میلیونها مسلمان ایرانى را به بازى مى‌گرفتند. این شیوه غیر اسلامى رسانه‌هاى گروهى ایران و دهن‌کجیهایى که به ملت ایران و مسلمانان جهان در رابطه با جنگ مى‌شد، تا آنجا اعصاب مردم را ناراحت و متشنج کرده بود که بسیارى بى‌اختیار به هنگام پخش اخبار پیروزى صهیونیستها که با آب و تاب نقل مى‌شد رادیو خود را خرد مى‌کردند و بسیارى نیز روزنامه‌هایى را که پیروزى‌هاى صهیونیسم را با تیترهاى درشت منعکس کرده بود، پاره پاره کردند.»[94]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى صاحب امتیاز مجله فردوسى در راستاى سیاست‌هاى صهیونیستى رژیم به اسرائیل سفر کرد. این مطلب در اسناد ساواک چنین آمده است:

«براساس گزارش 24 / 2 / 39 نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى به اتفاق مدیر روزنامه اراده آذربایجان از اسرائیل دیدن کرده‌اند که احتمالاً ترتیب این باز دیدار مدیر باشگاه کوروش سابق که یهودى است داده است.»[95]

در ادامه این حرکت سایر مدیران نشریات نیز تشویق شده و دنبال سفر به اسرائیل بودند یکى دیگر از اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«به دنبال بازدید جهانبانوئى و زهتاب مدیران مجله فردوسى و روزنامه اراده آذربایجان از اسرائیل غلامرضا مجیدى مدیر روزنامه آزادگان شرق هم با بنائیان مدیر باشگاه کوروش که یهودى است تماس گرفته تا وسیله عزیمت او را به اسرائیل فراهم کند. بنائیان در این مورد با عزرى صحبت کرده است.»[96]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى جداى از این سفرها، در ایام جنگ اعراب و اسرائیل قسمت‌هایى از نشریه را در قالب اخبار و گزارش جنگ براى تبلیغ از صهیونیست‌ها و مقابله با کشورهاى اسلامى اختصاص مى‌داد. از جمله در یکى از مقالات مى‌خوانیم:

«رهبران عرب بارها این مطلب را گفته‌اند و رادیوهایشان نیز این را دائما تکرار کرده‌اند که هدفشان تنها برانداختن دولت اسرائیل نیست، بلکه محو یهود از فلسطین و «آزاد» کردن آن سرزمین است و من یقین دارم اگر این جنگ به پیروزى اعراب مى‌انجامید کشتارى چندین برابر مهیب‌تر و جنایاتى بسیار وحشیانه‌تر روى مى‌داد که حاصل انباشته شدن عقده‌هاى چندین ساله کین و انتقام است.»[97]

مجله فردوسى در قسمتى دیگر از این مقاله ضمن حمله به تز محو و نابودى اسرائیل مى‌نویسد:

«چنانکه خوانندگان مستحضرند ما از بدو جنگ اعراب و اسرائیل سعى داشته‌ایم تا خوانندگان خودمان را به دور از احساسات و تعصب‌هاى گوناگون در جهت واقع‌بینانه مسائل فیمابین بگذاریم و نمى‌توانستیم موافق با تز ابلهانه و کینه توزانه محو و نابودى اسرائیل و یهودیان باشیم.»

داریوش آشورى ـ نویسنده یهودى ـ در دفاع از صهیونیست و حمله به کشورهاى اسلامى و در توصیف یهودى‌هاى صهیونیست در مجله فردوسى مى‌نویسد:

«مسئله برضد یهود ایرانى و هر جاى دیگر تنها این نیست که تجاوزى صورت گرفته و پیروزى به دست آمده، مسئله این است که این تجاوز و پیروزى یک تجاوز و پیروزى «یهودى» است که با هر نوع تجاوز و پیروزى دیگر فرق دارد. یهودیى که در طول دوهزار سال عادت داشته‌ایم به چشم حقارت و زبونى بنگریمش، آن یهودى طماع و ترسو حالا ملت دلیرى شده است که براى بقاى خود بهترین جنگ‌ها را مى‌کند و این قابل تحمل نیست.»[98]

مجله فردوسى در گزارشى طرفدارانه از صهیونیست‌هاى اسرائیلى درباره شکست مصر مى‌آورد:

«تأثیر شکست ساعت 9 شب، جمعه نوزدهم خرداد جمال عبدالناصر رئیس جمهورى مصر طى نطق مفصل و تأثرانگیزى به افسانه وجودى خویش پایان داده وى که به قول خود بالاخره پس از یازده سال فرصت آن را پیدا کرده بود که با مردم صادقانه و صریح حرف بزند اعلام داشت که در جنگ با اسرائیل شکست‌هاى فاحشى نصیب دولتش شده و سپس مسؤولیت همه این شکست‌ها در قبال ملت مصر را برعهده گرفت و از همه عناوین و ستمها و مقامات خویش دست شست و در ردیف مردم عادى درآمد تا شاید امکان تلافى این مصائب را بیابد ... اتحاد اعراب به رهبرى مصر که در زیر لواى جهاد مقدس علیه یهودیان بوجود آمده بود و مدت یازده سال توأم با نام ناصر دوام یافت بدین ترتیب پایان پذیرفت و از این به بعد اعراب و یهودیان فرمولهاى زندگى در کنار یکدیگر باید پیدا کنند.»[99]

چاپ و انتشار مقاله به نفع صهیونیست‌هاى یهودى تنها در مواقع خاص از جمله جنگ اعراب و اسرائیل خلاصه نمى‌شد و در مقاطع مختلف با چاپ مقاله به دفاع از سازمانهاى یهودى و صهیونیستى مى‌پرداخت. از جمله در مقاله‌اى از وضعیت یهودیان ایران بحث نموده و از اتحاد و یکپارچگى آنها تمجید کرده است و در این مقاله با عنوان حدیث بنى‌اسرائیل تجدید شد نویسنده مجله فردوسى با تحریف حقایق تاریخى راجع به قوم یهود و در تعریف و تمجید آنها مى‌آورد:

«یک داستان قدیمى مى‌گوید زمانى که موسى پیغمبر بنى‌اسرائیل در قید حیات بود چند سال متوالى قحطى و خشکسالى در بین اقوام بین اسرائیل پیدا شد. سران قوم پس از مشورت با یکدیگر به ملت موسى گفتند خانه‌هاى خود را بوسیله سقف به یکدیگر متصل کنید و هر همسایه‌اى مواظب است همه روزه از همسایه‌هاى دست راست و چپ خود اطلاع پیدا کند تا از بروز حوادث ناگوار و تلف شدن امت بنى‌اسرائیل جلوگیرى شود. همین داستان قدیمى مى‌گوید «وقتى خداوند اتحاد و اتفاق بنى اسرائیل را دید از فرستادن بلا و غضب صرف‌نظر کرد.»

در ادامه این مقاله به حادثه‌اى که براى یکى از مراکز یهودى صهیونیستى در تهران اتفاق افتاده مى‌آورد:

«در حادثه‌اى که روز یکشنبه هفته گذشته در تهران روى داد بار دیگر (ملت بنى‌اسرائیل) دست برادرى به یکدیگر دادند تا 36 ساعت بعد از حادثه بیش از 180 پزشک و داروساز کلیمى شبانه‌روز و لاینقطع کار کردند و دست برادرى به سوى یکدیگر دادند تا از تلف شدن 500 و به قولى 700 کودک خردسال کلیمى جلوگیرى شود. در ساعت سه بعدازظهر روز یکشنبه که دو ساعت از صرف نهار کودکان پرورشگاه خیریه امریکن جوئینت مى‌گذشت، ناگهان اولیاء پرورشگاه متوجه شدند که چند تن از کودکان شروع به استفراغ کرده و عده‌اى به حال اغماء افتاده‌اند و بعدا مشخص شد آنها مسموم شده‌اند. سازمان‌هاى خیریه یهودیان با تمام تجهیزات از کودکان کلیمى مواظبت مى‌کنند.»[100]

لازم به ذکر است مؤسسه‌اى که مجله فردوسى از آن یک مؤسسه خیریه معرفى کرده که از کودکان بى‌سرپرست نگهدارى مى‌نماید یک سازمان یهودى صهیونیستى بود که از طرف آژانس‌هاى جهانى صهیونیستى تغذیه فکرى و مالى مى‌گردید و مرکز آن در آمریکا قرار داشت و از این مؤسسه پوششى براى یافتن افراد مستعد جهت فعالیت‌هاى پنهانى و جاسوسى و بکارگیرى آنها در کشورهاى مختلف در جهت اهداف رژیم صهیونیستى و نهایتا مهاجرت آنها به فلسطین استفاده مى‌گردید.

علیرغم ارتباط ایران با اسرائیل و همکارى اطلاعاتى بین موساد و ساواک و کمک‌هاى رژیم پهلوى جهت فعالیت گوناگون یهودیان در ایران، ساواک در معرفى این مرکز مى‌آورد:

«سازمان جوئیت آمریکایى و اسرائیلى است که ریاست آن بعهده یک نفر آمریکایى یهودى بنام (سیدى آنگل) مى‌باشد و خود او در مطبوعات کار مى‌کند. این سازمان تحت عنوان انجام امور خیریه و مساعدت به نیازمندان و مدارس با سفارت اسرائیل در تهران همکارى مى‌کند و ملاحظه شده که این سازمان به کسانى که مجهول‌الهویه هستند کمک مى‌کند و اسامى شناخته شده‌اى در گزارشات خود به مقامات مسؤول ارائه مى‌دهد و همین اشخاص هستند که براى اسرائیل و برخى از کشورهاى شرقى و بحرین عامل پیدا مى‌کنند.»[101]

 

4ـ باستان‌گرایى مجله فردوسى در مقابل ضدیت با تعالیم اسلامى

از اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم دولت‌هاى استعمارى به دلیل فشارهاى بین‌المللى و حرکت‌هاى استقلال‌طلبانه مردم کشورهاى تحت سلطه، این نوع کشورها به استقلال ظاهرى رسیدند و افرادى وابسته به استعمارگر در رأس حکومت قرار گرفته و از طریق این افراد سیاست‌هاى گذشته در جهت استعمار و استثمار ملل محروم ادامه یافت. از جمله حرکت‌هاى دیگر در این زمینه رواج ایدئولوژى ناسیونالیزم بود و تنها عامل اصلى اتحاد و یکپارچگى مد نظر آنها قرار گرفت. تا ضمن تفرقه بین کشورهاى مسلمان که از نژاد، قوم و زبان‌هاى مختلف ولى داراى دین و آئین واحد بودند و دین عامل اصلى اتحاد و یکپارچگى آنها در مقابل استعمارگران مى‌گردید. ناسیونالیزم با تکیه بر نژاد، زبان، معتقدین به آنها را حول این مسائل جمع و متحد نموده تا در برابر دشمنان و مخالفانشان مبارزه نمایند. در لواى این تفکر در کشورهاى مسلمان منطقه در کشورهاى عربى شاهد پان‌عربیسم و در عثمانى پان‌ترکیسم مى‌باشیم. رضاشاه پهلوى نیز با تقلید از آتاتورک دنبال احیاء تمدن ایرانى و باستانى بود. و با پشت نمودن با تعالیم الهى اسلام دنبال پیروى و رواج فرهنگ و تمدن باستانى و مبارزه با مظاهر اسامى بود. رضاخان در این زمینه تقیّد مردم به اعتقادات اسلامى را مانع اصلى پیشرفت ایران دانسته و با اشاره اربابان خارجى عزمش را جزم نمود و مقابله با ارزشهاى اسلامى را وجهه همت خود قرار داد. از جمله مهمترین این سیاست‌ها اتخاذ سیاست کشف حجاب در سال 1314 ه ش و ترویج فرنگ مآبى بود که تبعات جبران ناپذیرى براى فرهنگ اسلامى کشور ایران در پى داشت. باستان‌گرایى با هدف مقابله با تعالیم اسلامى از دیگر روش‌هاى عملى رژیم پهلوى براى عملى نمودن این برنامه‌ها بود. پیش‌گیرى سیاست دین‌ستیزى در دوران محمدرضا پهلوى با شدت بیشترى پى‌گیرى شد و در تمام ارکان و شئون جامعه قابل لمس بود. در این زمینه رسانه‌هاى جمعى مثل رادیو، تلویزیون، روزنامه و نشریات نقشى اساسى داشتند و این وسایل با ارائه تحلیل، تفاسیر مختلف در قالب مقاله ـ نشریه ـ روزنامه ـ فیلم و سریال‌هاى تلویزیونى تجلى مى‌یافت و با ارائه چهره‌اى متحجر از اسلام، قرآن و علماء و مؤمنین در جهت تخطئه قرآن و تعالیم آن صفحات بسیارى از نشریات را سیاه نمودند و میلیونها ساعت وقت نویسندگان و خوانندگان صرف این کار گردید. نشریات در این زمینه بهمراه مدیران، سردبیران و نویسندگان دربارى و دست‌نشانده در جهت عملى شدن سیاست‌هاى رژیم از هیچ کوششى فروگذارى ننمودند. در همین زمینه کتاب نهضت امام خمینى(ره) مى‌آورد:

«از جمله روشهاى مبارزه با اسلام و رسالت انسانى آن توسط استعمارگران داخلى و خارجى به زیر سؤال بردن دین، مذهب و بنیاد خداپرستى مى‌داند که از راه نگارش کتابها و مقاله‌هایى در انکار صانع، معاد، بهشت و دوزخ و ... بود. از جمله این روشها به ریشخند گرفتن و زیر سؤال بردن بسیارى از احکام اسلام و باورمندى‌هاى مذهبى مانند امامت، وجود امام زمان مرجعیت تقلید، معرفى کرده.»[102]

که حکم قصاص نیز یکى از احکام متقن در اسلام مى‌باشد. درباره این نحوه مجله فردوسى نگاه طنزگونه نشریه به اعتقادات اسلامى از جمله قصاص مى‌باشد. این نشریه عکسى از اعدام یکى از کفار در اجراى قصاص چاپ که باعث نگرانى ساواک گردیده و مى‌آورد:

«روى جلد مجله فردوسى با ذکر کلمه قصاص تصویرى از کشته شدن یکى از مشرکین بدست یکى از ائمه اطهار (ع) گراور شده که به نظر ساواک گروههاى مخالف دستگاه و شاه از آن و کلمه قصاص به نفع خود بهره‌بردارى خواهند کرد.»[103]

این نشریه همچنین به مناسبت‌هاى مختلف طى مقالات و داستانهاى مختلف غلبه سپاه اسلام بر سپاه ساسانى را از مصیبت‌هاى بزرگ ایران یاد نموده و پیشنهاد کرده بجاى نکوهش غرب‌زدگى از عرب‌زدگى بحث شود. در این سند ساواک مى‌خوانیم :

«مجله فردوسى تحت عنوان غرب زدگى یا عرب زدگى بحث نموده و ضمن اشاره به اینکه شایسته است بجاى غرب‌زدگى از عرب زدگى یاد کرد. داستانى از حمله مغول به ایران که کلیه کتب دینى در شهر بخارا از بین برده شد و علماء خاموش مانده‌اند درج نمود. و در ادامه بحث به اسلام، قرآن و علماى اسلام اهانت و ... کرده است.»[104]

درباره این نحوه عمل نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى و مجله فردوسى در سند دیگرى مى‌خوانیم :

«نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى از افراد معدودى است که غیرممکن است صفحه آگهى‌هاى ترحیم و ختم و تذکر یا حتى تبریک و تشکر را بخواند و با رفتن به مجلس و شرکت در مراسم عزادارى مخالف است، به همین جهت در هفته گذشته از حضور در مجلس ختم پدر همسر دکتر عسکرى مدیر مجله خوشه که همه مطبوعاتى‌ها حضور داشتند محروم ماند.»[105]

اسناد ساواک در یکى دیگر از گزارش‌ها که اشاره به چاپ مقالات خلاف شرع درباره مجله فردوسى تهیه شده مى‌نویسد :

«روزنامه فردوسى مورخه 28 / 10 / 38 در ستون خبرهاى خصوصى هفته تحت عنوان (نمایندگى قمارخانه مونت‌کارلو) مى‌نویسد، شنیده شده است که فرح حیدرى مدیر پانسیون سوئیس نمایندگى قمارخانه کارلو را گرفته و قرار است شعبه‌اى در تهران تأسیس کند.»[106]

مجله فردوسى در مقابل نادیده گرفتن احکام اسلام، از فرهنگ باستانى ایران و رجال و شخصیت‌هاى تاریخى آن تعریف و تمجید مى‌نمود، از جمله در یکى از مقالات با عنوان کدام قهرمان تاریخى را مى‌پسندید در تعریف و تمجید از زرتشت مى‌آورد:

«زرتشت در جهان باستان در شرق و غرب برجسته‌ترین مقام را در دانش و دین داشته تا بحدى که نام او را پشتوانه اعتبار و دوستى هر دانش و فن و در هر فکر دینى و معنوى مى‌شناختند.»[107]

در همین رابطه در مقاله‌اى دیگر تحت عنوان یک سردار بى‌نظیر یک سیاستمدار شجاع مى‌خوانیم:

«در میان چهره‌هاى سیاسى ایران ابومسلم خراسانى چون علیه مظالم و ستمگریهاى اعراب قد علم کرده و مقدمات استقلال و آزادى ایرانیان را فراهم ساخته است مقام و موقعیت ممتازى دارد.»

البته نویسنده مقاله به کشتارها و قتل و غارتهایى که ابومسلم جهت استقرار خاندان بنى عباسى انجام داده مطلبى ذکر نکرده است.»[108]

5 ـ فعالیت مطبوعاتى جهت کسب پول و مقام 

یکى از اهداف مهم مسئولان، مدیران و نویسندگان مطبوعات در دوران پهلوى کسب پول و ثروت، مقام و ... از راه فعالیت مطبوعاتى بود. مطبوعات به خاطر تعداد مخاطبانى که دارند، مسلما در خبر رسانى و شکل دادن ذهن خوانندگان، در رابطه با موضوعات و افراد مختلف تأثیرگذار هستند و سردمداران و رجال نیز که خود از عاملان اختلاس و حیف و میل اموال و سرمایه‌هاى این کشور بودند، براى ارائه چهره‌اى شاه‌دوست، و کاردان و از طرف دیگر، پرده‌پوشى بر روى تخلف‌ها و دزدى‌هاى کلان خود که از کانالهاى مختلف، از جمله دعواهاى جناحى و حزبى برملا مى‌شد، احتیاج به روزنامه‌ها و نشریاتى داشتند که به دروغ از آنها در مطبوعات تعریف و تمجید شود. لذا در چنین مواقعى براى ایجاد رابطه بین این دو کانون و برآورده شدن اهداف دولتمردان، در نشریات با چاپ اخبار، مقالات و تفسیرهاى دروغ و خلاف واقع به ستایش از افراد مورد نظر مى‌پرداختند در مقابل، دولتمردان نیز خود را متعهد به چرب نمودن سبیل مسؤولین و نویسندگان نشریات دانسته و با پرداخت‌هاى کلان آنها را راضى مى‌کردند. از روش‌هاى دیگر مدیران نشریات برقرارى رابطه مستحکم با دولت‌ها و احزاب و منتفع شدن از کمک‌هاى آنها مى‌باشد. بعضى از نشریات نیز خود را عامل ساواک کرده و آنچه دلشان مى‌خواست با عملى نمودن اهداف و برنامه‌هاى ساواک در مطبوعات، دنیاى خودشان را تأمین کردند. مجله فردوسى نیز از این قاعده مستثنى نبود و با فعالیت‌هاى مطبوعاتى دنبال کسب پول و ثروت بود. نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى هنگامیکه احساس کرد، رژیم جهت کسب مشروعیت در مجامع بین‌المللى و داخلى، احتیاج به کمک او و نشریه‌اش دارد، به حزب مردم علم مى‌پیوندند و ضمن مرتبط نمودن نویسندگان و مدیران نشریات با علم، در مقابل، آنها نیز خود را ملزم به قدردانى از این اقدام مى‌دیدند و با انواع کمک‌ها آنها را راضى مى‌نمود کتاب علم در این زمینه مى‌آورد :

«در دوره فعالیت حزب نیز علم بار دیگر به انحاى مختلف، و دادن وعده و وعید توانست گروه زیادى از روزنامه‌نگاران و مطبوعاتِ آنها را به خیل دوستان خود اضافه نماید. مهم‌ترین وعده‌اى که علم رهبر حزب مردم در آن برهه به این افراد مى‌داد با توجه به مبارزات حزبى‌اش با اقبال، کاندیداتورى و سپس نمایندگى مجلس شوراى ملى در دوره بیستم بود. از جمله روزنامه‌هایى که از مدتها قبل تحت نفوذ اسداللّه‌ علم و باند وى قرار داشت روزنامه فردوسى بود. این روزنامه تحت سرپرستى فردى به نام "جهانبانوئى» اداره مى‌شد.»[109]

مجله رسانه درباره ویژگى‌هاى مطبوعات در دوران پهلوى مى‌نویسد :

«تطمیع مدیران مطبوعات به صورتهاى مختلف از افزایش میزان آگهى‌هاى دولتى گرفته تا پرداخت اعتبارات بانکى کم بهره به اقساطى که غالبا بازپرداخت نمى‌شدند.»[110]

در تأیید مطالب بالا اسناد مجله فردوسى مى‌آورد : «صبح روز سه‌شنبه گذشته نجفقلى پسیان سردبیر سابق روزنامه صبح امروز ضمن بحث درباره حیف و میل‌هایى که در سازمان برنامه مى‌شود مى‌گفت در سازمان برنامه بهزادى مدیر مجله سپید و سیاه، دکتر مصطفوى مدیر مجله روشنفکر ـ طباطبایى مدیر روزنامه دنیا و جهانبانوئى مدیر مجله فردوسى به عنوان مشاور مطبوعاتى هر یک ماهیانه مبلغ سى‌هزار ریال حقوق مى‌گیرند و علاوه بر این، مبلغى بابت آگهى‌ها و رپورتاژهاى سازمان برنامه بطور متوسط 1500 تومان اخذ مى‌نمایند.»[111]

در سند دیگرى در همین زمینه مى‌خوانیم : «طبق اطلاع هشت مجله مشروحه زیرین : (خواندنیها، روشنفکر، سپید و سیاه، امید ایران، تهران مصور، فردوسى، اطلاعات هفتگى، خوشه، از محل چاپ و رپورتاژهاى سازمان برنامه و شرکت نفت از بهمن 1340 ماهیانه هر کدام مبلغى بین پنج تا ده هزار تومان دریافت مى‌دارند.»[112]

نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى جهت کسب پول و براى ادامه نشر مجله فردوسى دست به سوى مسؤولین ساواک دراز مى‌کند و ساواک نیز با توجه به سوابق نامبرده در عملى نمودن دستورات ساواک دستور کمک به نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى را صادر مى‌نماید. در اسناد ساواک در این زمینه مى‌خوانیم :

«براساس گزارش 22 / 10 / 50 نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى ضمن اظهار درباره عدم تکافوى درآمد مجله براى تأمین هزینه‌هاى چاپ و نشر آن و ارسال صورت بدهى‌هاى خود به بانک ملى ایران و اشخاص و صورت هزینه و درآمد هفتگى مجله مزبور (حقوق نامبرده در صورت هزینه‌ها ذکر نشده معهذا برابر آمار مندرج در صورت هر هفته حدود 9000 ریال براى تأمین هزینه کسر درآمد دارد) تقاضا نموده که به هر طریق ممکن کمک‌هایى به او بشود.»

کارشناس ساواک در ادامه مى‌نویسد : «با توجه به همکاریهاى قابل ملاحظه نعمت‌اللّه‌ جهانبانوئى و همچنین با توجه به اظهارات مشارالیه درباره عدم توانائى تأمین هزینه‌ها 1ـ نسبت به افزایش آگهى‌هاى مجله مزبور به مسؤولین وزارت اطلاعات و جهانگردى توصیه گردید. 2ـ هر چند ماه یکبار مبالغى به عنوان پاداش از بودجه کمیته تبلیغات ضد کمونیستى به وى پرداخت شود. که بند یک به اطلاع وزیر اطلاعات و جهانگردى رسید و وى گفت دستورات لازم را مى‌دهم و در مورد بند 2 مقرر شد بخش مربوطه ساواک اقدام نماید.»[113]

آرى این بود چهره واقعى مجله‌اى که در ظاهر آن را مستقل مى‌دیدیم و با رؤیت این اسناد و اسرار سرسپردگى مدیر آن روشن گردید. فاعتبروایااولى الابصار.

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى نعمت‌اللّه‌ جهانبانویى

[2]- همان، مورخ 8 / 8 / 45

[3]- همان، مورخ 4 / 8 / 51

[4]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ مورخ 8 / 8 / 45

[5]- چهره مطبوعات ـ غلامحسین صالحیار ـ پرنس اجنت ص 13

[6]- احزاب سیاسى ایران ـ با مطالعه موردى نیروى سوم و جامعه سوسیالیستها ـ تألیف محسن مدیر شانه‌چى ص 60 موسسه خدمات فرهنگى رسا ـ سال 1375

[7]- راهنماى مطبوعات ایران 1304 ه ش 1357 مؤلف : سید محمد صدرى طباطبائى ص 529

[8]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، بدون تاریخ.

[9]- اسناد احزاب سیاسى ایران ـ 1320 ـ 1330 ج 2 ـ به کوشش بهروز طیرانى صص 95 ـ 96

[10]- گزارش‌هاى محرمانه شهربانى 1326 ـ 1324 ج 1 به کوشش: مجید تفرشى ـ مسعود طاهر احمدى ص 312 و 311

[11]- خسرو اقبال و جهانگیر تفضلى در این زمان در زندان متفقین بودند.

[12]- ماهنامه روزگار نو ـ دفتر یازدهم ـ آبان ماه 1361 ص 97

[13]- تهران در آتش ـ کابینه قوام و حوادث سى ام تیر ـ تألیف : محمد ترکمان ص 161 تا 163

[14]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، مورخ 27 / 5 / 32

[15]- همان، مورخ 8 / 7 / 32

[16]- همان، پرونده موضوعى، مورخ 11 / 7 / 32

[17]- مدت بازداشت جهانبانویى در طول حیات سیاسى‌اش هفت روز بود.

[18]- همان، پرونده انفرادى، مورخ 12 / 7 / 32

[19]- همان، مورخ 3 / 6 / 32

[20]- همان، بدون تاریخ

[21]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 1 ـ مورخ 20 / 5 / 38

[22]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى ـ بدون تاریخ

[23]- احزاب سیاسى ایران ـ با مطالعه موردى نیروى سوم و جامعه سوسیالیستها تألیف ـ محسن مدیر شانه‌چى مؤسسه خدمات فرهنگى رسا چاپ انتشار 1375 ص 72

[24]- مردى براى تمام فصول، اسداللّه‌ علم و سلطنت محمدرضا پهلوى، مظفر شاهدى

 ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 31 و 292

[25]- ظهور و سقوط سلطنت پهلوى خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست ـ ج 1، موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 332

[26]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، مورخ 8 / 3 / 37

[27]- همان، مورخ 4 / 3 / 37

[28]- مردى براى تمام فصول، اسداللّه‌ علم و سلطنت پهلوى نویسنده، مظفر شاهدى، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 14 ـ 313

[29]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ مورخ 7 / 4 / 37

[30]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى، ج 1، مورخ 20 / 5 / 38

[31]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى ـ مورخ 4 / 8 / 51

[32]- همان، مورخ 11 / 5 / 1354

[33]- همان، مورخ 26 / 6 / 1356

[34]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، مورخ 6 / 10 / 45

[35]- همان، مورخ 23 / 11 / 48

[36]- همان، مورخ 8 / 6 / 52

[37]- همان، مورخ 13 / 5 / 53

[38]- همان، مورخ 13 / 5 / 53

[39]- همان، مورخ 3 / 8 / 57

[40]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى، مورخ 24 / 7 / 51

[41]- تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونرى در کشورهاى اسلامى، دکتر عبدالهادى حائرى ص 27

[42]- اسناد فراماسونرى در ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ج 1، ص 25

[43]- همان، ج 1، ص 17

[44]- روزنامه جام جم، لژ نشینى در ایران، 6 / 9 / 81، ص 9

[45]- اسناد فراماسونرى در ایران ـ ج 1 ـ موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 32

[46]- همان، ص 6 ـ 33

[47]- ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ج 1، موسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 372

[48]- مبانى فراماسونرى، تألیف به گروه : تحقیقات علمى، ترجمه؛ سعیدى ص 361

[49]- قسمت ضمائم ـ عکس‌ها

[50]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ مورخ 27 / 11 / 1339

[51]- سابقه‌اى از امتیاز گرفتن مجله فردوسى در سال 1328 ه ش در پرونده موجود نمى‌باشد ولى از سال 1332 که فرماندارى نظامى مسؤول امور نشریات و کنترل آنها بود سوابق آن ضمیمه پرونده ساواک مى‌باشد.

[52]- مجله فردوسى بدلیل امتیاز گرفتن در سال 1328 ه ش از سوابق این نشریه در ساواک که در سال 1336 تأسیس گردید سابقه‌اى وجود ندارد ولى از سال 1332 به بعد اسناد موجود در فرماندارى نظامى ضمیمه پرونده مى‌باشد.

[53]- راهنماى مطبوعات معاصر 1304 ش 1357 مؤلف : سید محمد صدرى طباطبائى ص 529

[54]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى مجله فردوسى، ج 1، مورخ 2 / 11 / 37

[55]- همان،  مورخ 20 / 5 / 38

[56]- همان، مورخ 20 / 5 / 38

[57]- همان، ج 2، مورخ 5 / 12 / 40

[58]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى، ج 2، مورخ 17 / 7 / 53

[59]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى، مورخ 23 / 6 / 57

[60]- وزارتخانه مسؤول امور فرهنگى و مطبوعات در دوران رژیم پهلوى وزارت اطلاعات نامیده مى‌شد و با ساواک فرق داشت.

[61]- همان، ج 2، مورخ 21 / 6 / 1357

[62]- همان، مورخ 4 / 7 / 1357

[63]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 2 ـ مورخ 29 / 3 / 46

[64]- در حاشیه سیاست خارجى، از دوران نهضت ملى تا انقلاب، عبدالرضا هوشنگ مهدوى ص 36 و 35

[65]- دکتر على بهزادى که خود از عوامل سرسپرده و از فراماسونرهاى معروف بود، ابا دارد خود را از معتمدان رژیم معرفى کند و با این توجیه که افرادى «غرب را دیده‌اند» به این سفر بروند، قصد دارد خود را مستقل از رژیم معرفى نماید در حالى که چیز مسلمى مى‌باشد که اکثر نویسندگان و خبرنگاران جهت انجام کارهایى صنفى‌شان که تهیه خبر مى‌باشد طبیعتا به غرب هم سفر کرده‌اند و یا لااقل از پیشرفت غرب مطلع‌اند.

[66]- شبه خاطرات ـ دکتر على بهزادى ـ ج 1 ـ ص 5 و 494

[67]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى، ج 2، 12 / 11 / 48

[68]- همان، مورخ 9 / 10 / 47

[69]- همان، مورخ 23 / 3 / 53

[70]- همان، مورخ 2 / 4 / 53

[71]- همان، مورخ 17 / 3 / 37

[72]- همان ـ مورخ 4 / 6 / 37

[73]- همان، پرونده انفرادى ـ مورخ 4 / 6 / 37

[74]- همان، مورخ 17 / 2 / 51

[75]- مردى براى تمام فصول ـ اسداللّه‌ علم و سلطنت محمدرضا پهلوى ـ ص 296 مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى (محمدرضا در این سخن به دیکتاتورى خود از نوع غیر هیتلرى و استالینى آن اذعان داشته و وقتى دید دو حزبى بودن با روحیه هیتلرى و استالینى‌اش نمى‌سازد، به تک حزبى بودن آورد تا دیکتاتورى را خود را به نوع آنچه ظاهرا مى‌گفت : «نیستم»، برساند و تک حزبى ایران نوین را اعلام کرد)

[76]- ظهور و سقوط سلطنت پهلوى جستارهایى از تاریخ معاصر ایران ـ ج 2، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 332

[77]- مردى براى تمام فصول، اسداللّه‌ علم و سلطنت محمدرضا پهلوى، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 313 و 134

[78]- جستارهایى از تاریخ معاصر ایران ـ ج 2، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ـ ص 249

[79]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ مورخ 7 / 4 / 37

[80]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى مجله فردوسى، ج 2 مورخ 28 / 8 / 47

[81]- همان، مورخ 2 / 4 / 53

[82]- همان، مورخ 17 / 7 / 53

[83]- همان، مورخ 22 / 8 / 57

[84]- نگرشى برنقش مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامى ایران، ج 1، صفحه 21

[85]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى، ج 2، مورخ 8 / 7 / 1357

[86]- صحیفه امام ره ـ ج 13 ص 156 مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)

[87]- اسنا ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 2 ـ مورخ 15 / 1 / 40

[88]- صحیفه امام ـ ج 3 ـ ص 156

[89]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى، ج 1، مورخ 4 / 11 / 38

[90]- همان، ج 2، مورخ 19 / 1 / 42

[91]- همان ـ ج 1 ـ مورخ 4 / 11 / 38

[92]- بررسى مسائل مطبوعات ایران، سخنرانى پروفسور حمید مولانا ـ ص 79 ـ مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه.

[93]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ج 1 ـ مورخ 10 / 5 / 34

[94]- نهضت امام خمینى ره سید حمید روحانى ـ ج 2 ص 234

[95]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ مورخ 24 / 8 / 39

[96]- همان ـ مورخ 24 / 8 / 39

[97]- مجله فردوسى ـ شماره 82 ـ مورخ 20 / 4 / 46

[98]- همان، ص 7

[99]- همان، مورخ 23 / 3 / 46 ـ شماره 817 ص 42

[100]- همان ـ شماره 9 ـ مورخ 28 / 7 / 36 ص 4

[101]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى یهود ـ ج 1 ـ ص 74

[102]- نهضت امام خمینى ره ـ ج 3 ـ سید حمید روحانى ـ ص 38

[103]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 2، مورخ 17 / 8 / 50

[104]- همان، مورخ 3 / 8 / 45

[105]- همان ـ پرونده انفرادى ـ مورخ 19 / 6 / 46

[106]- همان ـ ج 1 ـ مورخ 4 / 11 / 38

[107]- مجله فردوسى، شماره 807 ـ سال 1346 ص 42

[108]- همان ـ شماره 807 ـ سال 46 ص 42

[109]- مردى براى تمام فصول ـ اسداللّه‌ علم و سلطنت پهلوى، مظفر شاهدى، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى صص 14 و 33

[110]- فصلنامه رسانه، سال چهارم شماره چهارم، سال 72، ویژگى مطبوعات دوران پهلوى، مهدى بهشتى‌پور ص 73

[111]- اسناد ساواک، پرونده موضوعى، ج 2، مورخ 25 / 11 / 40

[112]- همان، مورخ 30 / 2 / 40

[113]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى، مورخ 22 / 10 / 50

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.