قیام ناگهانى و غیرمنتظره افسران ارتش عراق در سال 1337 و سرنگونى رژیم پادشاهى تحت حمایت بریتانیا، تجلّى یک جنبش منطقهاى بزرگتر بود که پس از جنگ جهانى دوم در جهان عرب گسترش یافت و به درجات متفاوتى از شدّت و نفوذ، در جامعه عرب مؤثر بود...[1]
در 23 تیرماه 1337 (14 ژوئیه 1958) یکى از مهمترین رژیمهاى طرفدار امپریالیسم در منطقه مرکزى جهان عرب واژگون شد.[2] کودتاى عبدالکریم قاسم فصل نوینى را در تاریخ اختلافهاى دو کشور ایران و عراق گشود که در کتاب حاضر مورد بررسى قرار خواهد گرفت.
برنامههاى اقتصادى و سوسیالیستى عبدالکریم قاسم و گرایش این کشور به طرف [اتحاد جماهیر] شوروى خوشایند طبع رژیم شاه در ایران نبود... و یکى از علل عمده اختلافهاى ایران و عراق در همین نکته بود.[3]
اسناد موجود در کتاب حاضر نیز گوشهاى از روابط شوروى و عراق و اقدامات این دو کشور در امور داخلى ایران را بیان مىدارد :
«سند صفحه 29 : تاریخ 2 / 12 / 37 : «پناهندگى تعداد زیادى از سران عشایر عراق به ایران (کرمانشاه) و حملات رادیوهاى مسکو و عراق به ایران...»
سند صفحات 40 و 41 تاریخ 28 / 12 / 37 : «ورود چندین هزار نفر از اکراد شوروى به عراق جهت خرابکارى در ایران و تیرگى روابط بین ایران و شوروى...»
سند صفحات 76 و 81 تاریخ 27 / 6 / 38 و 1 / 7 / 38 : «طرح شوروى جهت کودتاى کمونیستى در ایران با همکارى حزب توده ایران مستقر در عراق...»
سند صفحه 111 تاریخ 15 / 9 / 38 : «اعزام پنجاه نفر روسى بنام محصل به عراق و پانصد عراقى بنام محصل به شوروى.»
سند صفحه 118 تاریخ 12 / 10 / 38 : «دستگاه فرستنده رادیو صداى ملى ایران (وابسته به حزب توده ایران) در ناحیه چمچال عراق مىباشد و تحت نظر یک افسر روسى و عدهاى از کمونیستهاى متوارى از ایران اداره مىشود.»
سند صفحه 129 تاریخ 12 / 11 / 38 : «کمک نقدى سفارت شوروى در عراق به رهبران حزب توده ایران جهت مصرف در مناطق مرزى ایران.»
سند صفحات 134 و 135 مورخ 19 / 11 / 38 : «یک ماشین لندرور حامل دو افسر مستشار روسى و یک افسر عراقى به دربندیخان عراق آمده و کلیه پاسگاههاى مرزى عراق را یادداشت و از ارتقاعات مرزى ایران نیز بازدید و عکسبردارى نمودهاند.»
گزارش ساواک 7 / 1 / 39 (سند صفحه 152)
«افسران شوروى به شکل گروههاى آموزشى ارتش و افراد سازمان مقاومت ملى را تعلیم مىدهند. تعدادى از افسران عراقى جهت طى دورههاى ستاد و دستههاى دیگر به شوروى اعزام شدهاند که اغلب در شهر آلماآتا [در قزاقستان] مىباشند.»
گزارش ساواک 7 / 1 / 39 (سند صفحه 153)
«شوروى به توسعه خود در عراق ادامه داده و این کشور را مرهون کمکهاى فنى و اقتصادى خود نموده است.»
گزارش ساواک 14 / 1 / 39 (سند صفحه 158)
«مهندسین شوروى به فعالیت عمرانى در عراق مشغول و در چندین جا به احداث سد مشغول هستند.»
گزارش ساواک 1 / 2 / 39 (سند صفحه 161)
«ارتش عراق به سرپرستى افسران کمونیست و مستشاران روسى کاملاً مراقب اوضاع مىباشند...»
گزارش ساواک 1 / 2 / 39 (سند صفحه 162)
«قرار است دولت شوروى سى فروند ناوچه ظرفیت 50 تا 60 تن به عراق تحویل نماید اطلاع رسیده حاکى است که تابحال قطعات و وسایل 18 فروند از ناوچههاى به مزبور به بصره واصل و مشغول سوار کردن آنها مىباشند و تابحال شش فروند از ناوچههاى مزبور تکمیل گردیده و به آب انداخته شده است.»
گزارش ساواک 4 / 2 / 39 (سند صفحه 165)
«در کلیه شهرهاى عراق به مناسبت ورود میگویان معاون نخستوزیر شوروى مجالس جشن برپا و کلیه مغازهها و ادارات دولتى با پرچم عراق و شوروى تزئین و از طرف احزاب کمونیست عراق استقبال و تظاهراتى صورت گرفت...»
گزارش ساواک 28 / 4 / 41 (سند صفحه 248)
«... دولت شوروى هیئتى را به ریاست وزیر امور خارجه براى شرکت در جشن 14 ژوئیه اعزام مىدارد سفیرکبیر شوروى در بغداد نیز جزء این هیئت است.»
یکى از مسائل تأثیرگذار در روابط ایران و عراق مسئله کردها مىباشد. در سال 1340 جنگ دولت قاسم با اکراد این کشور شروع شد با آغاز این جنگ، دولت ایران نیز به طور مستقیم درگیر شد. بسیارى از کردهاى عراق در آن زمان به ایران پناهنده شده بودند.[4] همچنین در آذر ماه 1340، زمانى که شورش کردها شدت یافت و مذاکرات با رژیم قاسم قطع شد، بسیارى از کردها به ایران پناهنده شدند.[5] پیش از این نیز در سال 1338 داود بیک جاف از رؤساى اکراد عراقى به ایران پناهنده شد و با شاه دیدار و ملاقات نمود[6] و مورد تفقد وى قرار گرفت و در تیرماه 39 عدهاى از اکراد فیلى از این کشور به ایران تبعید شدند.[7] متقابلاً اکراد ایران نیز در اثر کودتاى عراق و تحولات این کشور به دلایل متعدد که در همین کتاب مورد بررسى و اشاره قرار گرفته به عراق پناهنده شدند و مورد حمایت این کشور در جهت خرابکارى در ایران قرار گرفتند.[8]
با توجه به توضیحات فوق به نقل گزیدهاى از اسناد مربوط به این موضوع مىپردازیم :
«تصمیم دولت عراق در سال 1338 در مورد تقسیم اراضى مجاور مرزهاى ایران بین اکراد عراقى، موجب بروز زمزمههایى مبنى بر مهاجرت به کشور عراق بین اکراد ساکن مناطق غرب ایران شد. برخى از این اکراد در نظر دارند به منظور بدست آوردن زمین به کشور عراق مهاجرت نمایند.» (گزارش ساواک ـ 13 / 8 / 39 سند صفحه 199) «وضع اقتصادى اکراد عراقى : به جز تعداد مختصر بیکزاده که اخیرا بوسیله دولت عراق تقویت شده و با اعزام مأمورین بهره مالکانه آنها دریافت و تحویل آنها مىگردد بقیه اکثرا در فقر اقتصادى به سر برده و منبع عایدى آنها حمل قاچاق است. یکى از دلایل این فقر نرفتن زوار ایرانى به عراق مىباشد.» (گزارش ساواک ـ تاریخ 5 / 11 / 39، سند صفحات 214 و 215) «یکى از علل موفقیت حزب پارت دموکرات عراق به رهبرى ملا مصطفى بارزانى در بین اکراد ایران و عراق موضوع زبان و مذهب آنهاست» (گزارش ساواک ـ 5 / 11 / 39، سند صفحات 214 و 215).
با آغاز جنبش 1961 اکراد شمال عراق، حزب دمکرات کردستان ایران بخش عمدهاى از فعالیتهاى خود را به کمک و پشتیبانى آن اختصاص داد. شایان ذکر است که رفتار بارزانى و رهبرى جنبش شمال عراق تا زمانى که به یارى و کمک اکراد کردستان ایران متکى بود با حزب دمکرات کردستان ایران خوب بوده و با آوارگان کرد ایران که به شمال عراق پناهنده مىشدند دوستانه بوده است.
در گزارش مورخ 19 / 9 / 39 ساواک چنین آمده است :
«فعالیت حزب پارت در عراق وسعت کلى یافته در سلیمانیه حزب مزبور به نام حزب دموکرات کردستان عراق مشغول فعالیت هستند متواریان ایرانى که از بانه، سقز و مهاباد به عراق فرار نموده بودند همگى عضویت حزب دمکرات کردستان ایران را قبول نمودهاند هر دو شعبه حزب از مرکز اصلى حزب پارت که در بغداد زیر نظر ملامصطفى بارزانى اداره مىشود دستور مىگیرند.»
(گزارش به ساواک ـ 19 / 9 / 39، صفحه 203)
همچنین ساواک سنندج طى گزارشى به اداره کل سوم ساواک در این باره نوشت :
«حزب پارت به متواریان ایرانى که پیرو این حزب باشند کمک نموده و مىنماید کمااینکه نوه سلیمخان کیوهرودى (بانه) را پارتها اداره و به او کمک مىنمایند.»
(گزارش ساواک، 15 / 12 / 39، سند صفحه 229)
بهر روى، مسئله کردها و تحولات شمال عراق (مناطق کردنشین) در رژیم گذشته و حتى در حال حاضر ارتباط مستقیم با امنیت ملى ایران داشته و دارد.
بازتاب تحولات عراق در ایران :
1 ـ علل نگرانى دولت ایران از تحولات عراق :
تغییر رژیم در عراق [در سال 1337] دولت ایران را سخت به وحشت انداخت.[9] به طورى که بلافاصله در همان شب فرمان آمادهباش کامل به ارتش داده شد و نیروهاى گارد سلطنتى به سرعت تقویت شدند. این آماده باش را گارد سلطنتى همچنان تا مدتها حفظ کرد.
شاه کودتاهاى نظامى را در خاورمیانه عربى با نگرانى دنبال مىکرد؛ زیرا این امر از یک طرف همراه با نفوذ شوروى در خاورمیانه عربى تلقى مىشد و از طرف دیگر دشمن رژیمهاى سلطنتى بود. هرگونه تهدیدى از نوع عراق، تصور مىشد که هم روشن و هم نزدیک است، زیرا عراق برخلاف مصر و سوریه، همسایه دیوار به دیوار ایران بود و جنبش ضدّسلطنتى عراق مىتوانست براى مخالفان دولت ایران، چه در داخل و چه در خارج، سرمشق باشد.[10] به نظر روحاللّه رمضانى، در نگاه اول به نظر مىرسید که ممکن است ایران در میان تهدید گاز انبرى شوروى از شمال و تهدید ضدّسلطنتى عرب از جنوب قرار گرفته باشد، ولى با افزایش نفوذ شوروى در عراق و آزادىهاى اولیه کمونیستها در آن کشور، در حقیقت آشکار شد که دولت ایران از هر دو طرف در میان تهدید گاز انبرى شوروى قرار گرفته است.[11]
ستاد ویژه ساواک در آبان ماه 37 چنین اطلاع مىدهد :
«بر طبق اطلاعیه واصله از یکى از سرویسهاى دولت غربى چند افسر جوان ایرانى خود را براى یک کودتا برعلیه رژیم سلطنتى آماده مىسازند که بیشتر نقشه دولت همجوار عراق مىباشد. چون آنها فکر مىکنند که وضعیت فعلى در تهران براى چنین عملى آماده نمىباشد بنابراین به فکر ایجاد اغتشاش در نواحى کردنشین مىباشند تا بدینوسیله قواى نظامى را به آن قسمت مملکت متوجه نموده و سپس قسمت آخر را در تهران اجرا نمایند.»[12]
حدود یکسال بعد از این ماجرا، در تاریخ 1 / 7 / 38 اطلاعات خارجى ساواک در تائید این گزارش نوشت : «در محافل نظامى عراق گفته مىشود شوروى مشغول مقدمات کودتا در ایران بوده و به نظر مىرسد در 24 اوت چند هزار کرد کمونیست عراقى و صد نفر کمونیست ایرانى به ایران وارد شده و منتظر دستور مسکو براى سابوتاژ [اغتشاش و تخریب] در فرصت مناسب مىباشند... به نظر مىرسد دولت انگلستان کودتا را حدس زده باشد.»[13]
همزمان با این اقدامات برعلیه ایران توسط عراق و شوروى و به ویژه حزب توده، براساس اسناد موجود در این کتاب اقدامات و فعالیتهاى دیگرى توسط دولت قاسم در خصوص ایران انجام شد که مىتوان به ادعاى ارضى عراق درباره خوزستان، تقویت پاسگاههاى مرزى، تجاوز عراق به خاک ایران، انجام فعالیتهاى متعدد ایذایى و ایجاد شرارت در مناطق مرزى ایران در مقاطع مختلف اشاره نمود.
دستگاه حاکمه ایران هنوز نگران کودتاى عراق بود که در خرداد 1339 با کودتاى ترکیه نیز روبهرو شد و خطر را تا استخوان لمس کرد. در مجاورت ایران، تحولات سیاسى پرخروشى روى داد که متحدان منطقه اى رژیم هدف این تحولات قرار گرفته بودند. در ترکیه دیکتاتورى عدنان مندرس که نقطه اتکاى نظامى ـ سیاسى آمریکا در منطقه بود، با جنبشهاى ضدّ دیکتاتورى و ضدّ امپریالیستى روبهرو شده بود.
نگرانى شاه بیشتر از اوضاع قابل انفجار داخلى ناشى مىشد. برخى از عواملى که به کودتاى عراق منجر شد، در ایران نیز فراهم بود. فئودالیسم رو به مرگ همچنان نظام تولیدى اصلى کشور را تشکیل مىداد.
... به طور کلى اقتصاد ایران از 1337 دچار رکود شده بود؛ بودجه دولت کسرى زیادى داشت و شاه با تعدادى از مقامهاى نظامى و کشورى اختلاف پیدا کرده بود. کودتاى 1337 عراق و وحشت رژیم ایران از تکرار وضع مشابهى در ایران، رژیم را وادار ساخت که به اصلاحاتى دست زند، به ویژه که دولت آمریکا در این ترس سهیم بود.[14]
«آمریکایىها با درک این نکته که قدرت زمینداران بزرگ جهان سوم شرایطى ایجاد مىکند که منجر به بروز کودتاهاى طرفدار شوروى، نظیر کودتاى عراق، مىشود، خواستار انجام اصلاحات ارضى شده بودند.»[15]
در دیماه 1339 دولت کندى قدرت را در آمریکا به دست گرفت و اعلام کرد که تنها به شرطى به حمایت از شاه ادامه خواهد داد که وى به اجراى یک برنامه اصلاحات دست زند. پرداخت یک وام 35 میلیون دلارى آمریکا مشروط بر آن شد که سیاستهاى معینى به اجرا درآید... دولت کندى معتقد بود که به دلایل سیاسى تنها راه حفظ دولتهاى طرفدار غرب در جهان سوم، اجراى یک برنامه اصلاحات است که در آن اصلاحات ارضى اهمیت ویژهاى داشت.[16]
2 ـ بازتاب تحولات عراق در جنبشهاى مخالف [ایران]:
به هر حال نگرانى رژیم از تکرار وضع مشابهى در ایران بیهوده نبود و سقوط خونین سلطنت در عراق مىتوانست نمونهاى براى مخالفان رژیم ایران باشد. سرنگون شدن رژیم سلطنتى عراق مهمترین واقعه خارجى بود که طىّ سالها در ایران انعکاس مىیافت. از نظر مردم ایران، رژیم عراق برادر دوقلوى رژیم ایران بود و تحولات عراق که جنگ تبلیغاتى شدیدى بین دو دولت ایجاد کرد، بر رژیم و مردم اثرى تکاندهنده داشت، اثرى به مراتب مهمتر از جنگ تبلیغاتى تهران و مسکو. در اینجا مردم یک خطر واقعى براى رژیم محسوب مىشدند. تحولات عراق روى جریانهاى داخلى اثر برانگیزانندهاى داشت. شبکهها، کمیتهها و گروهها در مدت کوتاهى از کار درون گروهى به کار برون گروهى پرداختند. شبکههاى تازهاى نیز به وجود آمد...[17]
3ـ بغداد پایگاه کمونیستهاى خاورمیانه :
از طرف دیگر، عدم ثبات و شور و غلیان آشکار در عراق و نقش کمونیستها در آن کشور، بر شدّت نگرانى دولت ایران افزوده بود.[18] ساواک در اسفند سال 1337 چنین اطلاع مىدهد :
«از طرف حزب کمونیست و حزب دمکرات عراق عدهاى مجهز و با تبلیغات لازم جهت تبلیغ به ایران فرستاده شدهاند.» (گزارش ساواک، 12 / 12 / 37، سند صفحه 32)
همچنین استاندارى کرمانشاهان در تیرماه 1338 طى گزارشى به ساواک نوشت :
«حزب کمونیست عراق دویست نفر را که مسلح به اسلحه کمرى بوده و وجوه زیادى براى انجام تبلیغات مضره در اختیار دارند از مرزهاى غرب به ایران اعزام و به آنها مأموریت داده شده است که برعلیه مقام شامخ سلطنت تبلیغ نمایند. گزارش به ساواک، 10 / 4 / 1338، سند صفحه 57)
با تیره شدن روابط جمال عبدالناصر و عبدالکریم قاسم و تحت فشار قرار گرفتن کمونیستها در مصر، سوریه و اردن و انتقال ستاد حزب کمونیست خاورمیانه از صوفیه به بغداد و حرکت عدهاى از کمونیستهاى اردن، سوریه، لبنان و اسرائیل به بغداد، کشور عراق به صورت پایگاه اساسى کمونیستهاى خاورمیانه درآمد.[19] به نحوى که کنگره اتحادیه بینالمللى محصلین کمونیستهاى عراق و دول کمونیستى[20] و نیز کنفرانس نمایندگان کمونیستهاى خاورمیانه توسط عبدالکریم قاسم افتتاح شد.[21]
4ـ فعالیتهاى حزب توده در بغداد :
در این میان حزب توده ایران نیز در بغداد شروع به فعالیت کرد[22] و در سال 1337 و بعد از کودتاى قاسم برخى از رهبران برجسته این حزب نظیر دکتر رضا رادمنش، احسان طبرى، رضا روستا، دکتر حسین جودت، دکتر کیانورى، رحیم نامور، بزرگ علوى، فریدون کشاورز، ایرج اسکندرى، احمد قاسمى و تعداد زیادى از هواداران آنها وارد عراق (بغداد) شدند[23] یکى از اهداف این حزب، کمک و آموزش به حزب کمونیست عراق بود[24] از دیگر مأموریتهاى حزب مزبور، ارتباط سران و افسران فرارى آن با باقیمانده حزب از ایران و کویت بود.[25]
بهرحال فعالیت حزب توده در عراق و استفاده این حزب از فضاى سیاسى این کشور باعث متشنج شدن روابط ایران و عراق شد.
بازتاب تحولات عراق در سیاست خارجى ایران :
تحولات عراق سبب ایجاد تحولاتى در سیاست خارجى ایران شد. بنا به گفته رمضانى، «هیچ واقعهاى بین سالهاى 1332 تا 1337 به اندازه کودتاى عراق، سقوط رژیم سلطنتى و به قدرت رسیدن قاسم، چنان تأثیر عمیقى بر سیاست خارجى ایران نداشته است.»[26] تحولات عراق ارزیابى مجدد روابط ایران، عراق، آمریکا،[27] شوروى و اسرائیل[28] و نیز نگرانى ایران در خلیج فارس را سبب شد.[29]
حکومت عبدالکریم قاسم طىّ یک کودتاى نظامى در 19 بهمن 1341 (8 فوریه 1963) سرنگون شد و قدرت را یک نیروى ائتلافى طرفدار ناصر و حزب بعث در دست گرفت.
عبدالسلام عارف که طرفدار پان عربیسم بود، رئیس جمهور شد؛ اما حزب بعث در پشت سر رئیس جمهور غیر بعثى خود حکومت مىکرد. بعثىها سازمانى شبه نظامى به نام «گاردهاى ملّى» به وجود آوردند که بعدها وسیلهاى براى ترور کمونیستها شد. همچنین آنها دادگاهى نظامى تشکیل دادند و تعداد بسیارى از کمونیستها را تیرباران کردند.[30]
در گزارش مورخ 13 / 4 / 42 ساواک چنین آمده است :
«از قرار اطلاع تعداد 30 نفر از کمونیستهاى فرارى عراقى در تهران بطور پراکنده به سر مىبرند که ده نفر از آنها در عراق محکوم به اعدام شدهاند. نظریه : در صورت تصویب مراتب به شهربانى کل کشور و ژاندارمرى منعکس تا جهت شناسایى و دستگیرى آنان اقدام لازم معمول دارند.»
(گزارش ساواک 13 / 4 / 42، سند صفحه 275)
به سند ساواک، متعلق به اسفند ماه 1341 در این باره نیز توجه شود :
«رادیو بغداد در بخش اخبار خود خبر اعدام سه نفر از رهبران درجه اول حزب کمونیست عراق را پخش نمود و در نتیجه عدهاى از کمونیستها در نقاط مختلف شهر بغداد به تظاهرات دامنهدارى پرداختهاند لیکن با دخالت پلیس و افراد گارد ملى تظاهرکنندگان پراکنده گردیدهاند...»
(گزارش ساواک ـ 23 / 12 / 41، سند صفحه 267)
همزمان با این اقدامات تعداد قابل توجهى از کارمندان و مستخدمین جزء به اتهام گرایشات کمونیستى از ادارات اخراج و تعداد کثیرى هم بازداشت و زندانى شده بودند و نیز عدهاى از ایرانیان مقیم و اکراد فیلى به همین اتهام دستگیر و بازداشت و تعدادى از آنها را از مرز خسروى به ایران برگرداندند.[31]
سیاست ضد کمونیستى بعثىها به حدى شدید بود که مسکو برخلاف دوره قاسم که آن را نادیده مىگرفت، این بار واکنش نشان داد و در نتیجه، روابط مسکو و بغداد رو به تیرگى گذاشت[32] و در بحران شمال عراق و شورش اکراد این کشور، شورویها عراق را مورد تحریم تسلیحاتى قرار دادند.[33] و حتى روابط بغداد با سایر کشورهاى بلوک شرق نظیر بلغارستان و آلمان شرقى نیز به وخامت گرائید.[34]
روابط ایران و عراق در دوره بعث بهبود یافت. از یک طرف، سقوط عبدالکریم قاسم با استقبال دولت ایران روبهرو شد[35] و به تعبیر ساواک، رژیم جدید دست کم ضد کمونیست و بیش از رژیم سابق متمایل به دوستى با غرب و آمریکا و متحدان این کشور در منطقه یعنى ایران و ترکیه بود[36] از طرف دیگر، سیاست ضد کمونیستى و ضد ناصرى حزب بعث مقبول تهران واقع شد به نحوى که ایران با عراق در تعقیب و دستگیرى کمونیستهاى فرارى به کشور و جلوگیرى از ورود آنها به شوروى همکارى نمود.[37]
اما عمر حزب بعث کوتاه بود. این حزب پس از 9 ماه به دلایل شکست در کردستان عراق، خصومت با ناصر[38] به دلیل جانبدارى ناصر از استقلال اکراد[39] و خشونت بىاندازه در سرکوبى مخالفان[40] در 27 آبان 1342 (18 نوامبر 1963) در یک کودتاى نظامى توسط عبدالسلام عارف از قدرت برکنار شد.
عبدالسلام عارف بعد از پیروزى در این کودتا و انتخاب به عنوان رئیس جمهور اعلام کرد که اهداف حقیقى انقلاب 1337 را دنبال خواهد نمود؛ اما بزودى دیکتاتورى نظامى به وجود آورد[41] و تمام اتحادیههاى کارگرى و احزاب سیاسى به ویژه حزب بعث را منحل کرد[42] و به جاى آنها فقط یک حزب جدید طرفدار مصر به نام «اتحادیه سوسیالیست عرب» تشکیل داد.
عارف در زمینههاى اقتصادى از الگوى مصر پیروى کرد. وى در تیر ماه 1343 (ژوئیه 1964) بانکها، شرکتهاى بیمه و 30 مؤسسه صنعتى و تجارى را ملى اعلام کرد.[43] برآورد شده است که تا اواسط سال 1344، حدود 55 درصد از بازرگانى خارجى و 75 درصد از صنایع عراق در اختیار دولت قرار گرفته بود.
در زمینه سیاست خارجى، عبدالسلام عارف طرفدار وحدت اعراب بود. به همین منظور در سال 1342 مذاکراتى را با جمهورى متحد عرب (مصر) براى تشکیل یک فدراسیون انجام داد و در سال 1343 موافقت نامههایى براى هماهنگ کردن سیاستهاى نظامى و اقتصادى دو کشور منعقد شد و براثر این موضوع و مداخله مصریها در تمامى امور عراق، نارضایتى زیادى در بین مردم عراق ایجاد شد. شیعیان که بزرگترین و جدىترین گروه مخالف رژیم عارف را در عراق تشکیل مىدادند ناخرسندى خود را از این قرارداد به کرات اعلام نمودند. مستشاران مصرى پس از تحکیم روابط با دولت عراق به تبلیغ و خرابکارى در ایران پرداختند و ناصر پیشنهاد هر نوع کمک و همکارى جهت تصرف مناطق کردنشین ایران و استقلال کردستان را نیز به ملا مصطفى بارزانى داده بود.
روابط بغداد با مسکو در زمان عبدالسلام عارف بهتر شد، زیرا عارف هر چند ضد کمونیست بود، اما موضع ضد کمونیستى او به اندازه بعثىها کینهجویانه نبود.[44]
سفیر کبیر شوروى در عراق اعلام نمود که دولت شوروى حاضر است به دولت عراق در چهارچوب قرارداد همکارى اقتصادى و فنى که بین دو دولت مذکور منعقد شده بود هرگونه کمک که مورد تقاضاى دولت عراق باشد ارائه نماید[45] به همین منظور عبدالرحمن عارف برادر رئیس جمهور عراق در خرداد ماه 1343 با چند نفر از کارشناسان ارتش عراق به شوروى مسافرت نمود[46] در این سفر شوروى همچنین آمادگى خود را جهت آموزش افسران و درجهداران عراقى در این کشور اعلام نمود[47] و علاوه بر مصریها حدود دو هزار و پانصد کارشناس نظامى شوروى وارد عراق شدند[48] و به تقویت ارتش این کشور و ایجاد تأسیسات مهم نظامى پرداختند.
از طرف دیگر، از نظر مسکو، بغداد «راه رشد غیر سرمایهدارى» را در پیش گرفته بود. سیاست عارف در برقرارى روابط نزدیک با مصر نیز مورد استقبال شوروى قرار گرفت.[49] و آنرا یک عملى دموکراتیک و مترقیانه معرفى نمود.[50]
به دلیل نزدیکى عارف با ناصر و با توجه به تیرگى روزافزون روابط بین دولت ایران و حکومت جمال عبدالناصر، همانطور که خواهیم دید، رژیم ایران نتوانست با حکومت عبدالسلام عارف در مورد اختلافهاى دو کشور به توافق برسد[51] و اختلافهاى دو کشور در خصوص خوزستان و خلیج فارس ابعاد تازهاى بخود گرفت و در قضیه شورش اکراد عراق در سال 44 عارف ایران را به تحریک و دخالت در این مسئله متهم نمود و متعاقب آن، عراقىها به تحریک و تلقین مصریها نسبت به ایرانیان مقیم بدرفتارى نموده و آنها را ستون پنجم کشور ایران قلمداد مىکردند.[52]
[1]ـ اصغر جعفرى ولدانى، بررسى تاریخى اختلافات مرزى ایران و عراق، تهران : دفتر مطالعات سیاسى وزارت امورخارجه، 1367، صص
231، 232.
[2]ـ ماکسیم رودنسون، عرب و اسرائیل، ترجمه رضا براهنى، تهران : خوارزمى، 1348، ص 108
[3]ـ پیشین، ص 236.
[4]ـ روزنامه اطلاعات، 14 آذر 1340.
[5]ـ اصغر جعفرى ولدانى، پیشین.
[6]ـ سند صفحات 66 تا 68 همین کتاب مورخ 20 / 6 / 38.
[7]ـ سند صفحه 180 همین کتاب مورخ 20 / 5 / 39
[8]ـ سند صفحات 29، 39، 54، 66 تا 68 همین کتاب
[9]ـ شهرام چوبین و سپهر ذبیح در کتاب «روابط خارجى ایران» مىنویسند: «انقلاب تیرماه 1337 عراق مقامهاى تهران را به طور قابل ملاحظهاى وحشتزده کرد.» ص 171 کرانتوسکى و دیگران در کتاب «تاریخ ایران» مىنویسند: «این انقلاب گروههاى دست راستى حاکم در ایران را سخت به هراس انداخت.» (ص 558) پیترآورى در کتاب تاریخ معاصر ایران مىنویسد: «انقلاب 1337 عراق وحشت شدیدى در کابینه ایران ایجاد کرد» (ص 479) ایوانف در کتاب تاریخ نوین ایران مىنویسد : «انقلاب عراق محافل حاکم ایران را سخت به وحشت انداخت.» (ص 188). ذکر شده از کتاب اصغر ولدانى، پیشین، ص 243.
[10]ـ همان
[11]- ramazani , irans foreign policy (1941 - 1973) (Virginia ; the university press of virginia) , 1975. 281.
[12]ـ سند صفحه 7 مورخ 28 / 8 / 37
[13]ـ سند صفحه 81 مورخ 1 / 7 / 37
[14]ـ اصغر جعفرى ولدانى، بررسى تاریخى اختلافات مرزى ایران و عراق، پیشین.
[15]ـ پاتریک کلاسون، جهانى شدن سرمایه و انباشت آن در ایران و عراق، ترجمه پیروز الف، تهران :تندر، 1359، ص 15.
[16]ـ فرد هالیدى، دیکتاتورى و توسعه سرمایه دارى در ایران، ترجمه فضلالله نیکآیین، تهران : امیرکبیر، 1358، صص 5 ـ 34.
[17]ـ بررسى تاریخى اختلافات مرزى ایران و عراق، پیشین، ص 245.
[18]ـ شهرام چوبین و سپهر ذبیح، پیشین.
[19]ـ عبدالعظیم ولیان، تضادهاى سیاسى آمریکا و شوروى در کشورهاى خاورمیانه بعد از جنگ جهانى دوم 60 ـ 1945 (تهران : دانشگاه تهران، 1345)، صص 94 ـ 293. و جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سند صفحه 213.
[20]ـ سند صفحات 197 و 198.
[21]ـ سند صفحات 20 تا 23، 33، 34
[22]ـ گزارش ساواک، سند صفحات 3 تا 9، 13، 14 تا 28، 35 تا 37، 41، 48 تا 53، 55، 56، 74 تا 76، 81، 86 و 87، 118، 119، 129، 136، 209 و 222.
[23]ـ گزارش ساواک، سند صفحات 3 تا 14 و 42
[24]ـ گزارش ساواک سند صفحات 42، 74، 213.
[25]ـ گزارش ساواک، سند صفحات شماره 8، 24، 25، 38، 52، 53 و 55، و 222.
[26]- ramazani ,lrans , Foreiegn policy (1941 - 1973), (Virginia ; the uniuersity press ofvirginia , 1975),
p.281, 282.
[27]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : گزارش ساواک، سند صفحات 40، 41، 86، 129، 240 و 241، و بررسى اختلافات مرزى ایران و عراق، پیشین، ص 248 تا 250.
[28]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : ramazoni, opcit . p. 231و بررسى اختلافات مرزى ایران و عراق و پیشین، ص 251 و 252 و سند صفحه 179 همین کتاب.
[29]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : اختلافات مرزى ایران و عراق، پیشین، ص 252 تا 254.
[30]ـ همان، ص 299.
[31]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سند ساواک، صفحه 265.
[32]ـ پیشین
[33]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک سند صفحات 279 و 280 مورخ 6 / 5 / 42
[34]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک سند صفحه 281.
[35]ـ اختلافات مرزى ایران و عراق، پیشین، ص 299.
[36]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک سند صفحه 283.
[37]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک سندهاى صفحات 275 تا 279.
[38]ـ بررسى تاریخى اختلافات مرزى ایران عراق، پیشین، ص 299.
[39]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک سندهاى صفحات 273، 279 و 280.
[40]ـ پیشین و جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سندهاى صفحات 185 تا 188، 267، 270 و 271، 276، 282 و 283.
[41]ـ همان جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سند صفحات 345، 354، 359، 362، 371 تا 375.
[42]ـ همان و جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سند صفحه 318
[43]ـ همان و جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سند صفحات 336 و 358 پاورقى
[44]ـ همان جهت اطلاع بیشتر ر. ک: سند صفحات 314، 316، 333، 335، 336، 338، 340، 344، 348، 352، 353، 356، 358، 360، 363،
366 و ...
[45]ـ سند صفحه 308، مورخ 2 / 3 / 43.
[46]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سندهاى صفحات 319، 327 و 328.
[47]ـ سند صفحه 340.
[48]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سندهاى صفحات 327، 328، 340، 382، 391، 431
[49]ـ بررسى تاریخى اختلافات مرزى ایران و عراق، پیشین، ص 299 و 300.
[50]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سند صفحات 394 و 395 مورخ 28 / 10 / 43 و 2 / 12 / 43.
[51]ـ پیشین
[52]ـ جهت اطلاع بیشتر ر. ک : سند صفحات 289 و 290، 324، 326، 378، 397، 411، 417 و 419، 420، 427، 430، 430 و 433.