صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مقام عالی را آگاه می‌سازم

تاریخ سند: 22 شهریور 1357


مقام عالی را آگاه می‌سازم


متن سند:

از: هنگ ژاندامری شهرکرد رکن ۲ شماره: ۵۴-۶۲-۵۵-۶۶-۴۰۱
به: تیمسار فرماندهی ناحیه ژاندارمری اصفهان رکن ۲ تاریخ: ۲۲/۶/۳۷
13570622
مقام عالی را آگاه می‌سازم
در مورخه ۱۹/۶/۲۵۳۷ به وسیله مأمورین ستاد هنگ تعداد هشت برگ اعلامیه مضره به عنوان شهادت على اندرزگو۱ (شیخ عباس تهرانی) که به (ترتیب برگ ۷ و ۸ و ۱۰) می‌باشند در پارک رضا شاه۲ کبیر واقع در شمال شهرکرد پیدا می‌نمایند بدینوسیله تعداد سه برگ از اعلامیه‌های مورد بحث جهت استحضار و هرگونه اقدام به پیوست تقدیم می‌گردد. ضمناً ذیل همین شماره اعلامیه‌ها به ساواک شهرکرد جهت بهره برداری ارسال گردید. فرمانده هنگ ژاندامری. سرگرد ستاد خرسندی

گیرنده:
۱- ریاست ساواک استان چهارمحال و بختیاری بدینوسیله تعداد ۵ برگ اعلامیه‌های مضره به دست آمده جهت آگاهی و اقدام به پیوست ارسال می‌گردد.

توضیحات سند:

١- شهید سید علی اندرزگو متولد ۱۳۱۸ از مبارزینی است که به مناسبت شرکت در قتل حسنعلی منصور غیاباً به اعدام محکوم گردید. او عضو هیأتهای موتلفه از تعقیب شدگان قیام ۱۵ خرداد ۴۲ است که پس از ۱۶ سال زندگی و مبارزه مخفی در آستانه انقلاب اسلامی (شهریور ۵۷) زیر مسلسل مأمورین ساواک به شهادت رسید. شهید اندرزگو با ۲۳ شناسنامه و گذرنامه به اسامی مستعار در مدتی طولانی ساواک را در گیجی قرار داده به کشورهای عراق و عربستان و لبنان و افغانستان بارها مسافرت کرده و در داخل ایران هم شهر به شهر در تماس مبارزاتی و بعضاً انتشار اعلامیه‌های امام بوده است و در ۱۹ رمضان سال ۵۷ پس از ارتباط با رابط گروه منصور ون و دریافت اعلامیه امام با مأمورین ساواک مواجه می‌گردد. تهرانی شکنجه گر معروف ساواک در این مورد در دفاع خود در دادگاه گفت: «... یکی دیگر از موارد اتهام که براساس اعتراف خود من بر من وارد گردید شرکت در شهادت پرشکوه مجاهد راستین و حق شناس على اندرزگو معروف به شیخ عباس تهرانی می‌باشد... من با نام او در سال ۵۲ آشنا شدم و از جمله سربازان راستین اسلام بود که قبلاً در هیأت‌های موتلفه اسلامی فعالیت داشت و در قتل منصور نقش داشت و از همان سال ۴۳ متواری بود ولی همچنان به ادامه راه توحیدی و مبارزه علیه رژیم و تحصیل علوم دینی می‌پرداخت .. و خود را برای مبارزه مسلحانه آماده می‌کرد. دقیقا نمی‌دانم به چه نحو فعالیت ایشان و مرتبطین مورد شناسایی ساواک قرار گرفت ولی به هر حال تعدادی از افراد مرتبط به این شهید دستگیر و همراه شکنجه‌های معموله بازجویی شدند و هنگامی که اکیپ برای دستگیری او به منزلش رفت متواری شد. ولی همه اثاثیه منزل و جهیزیه زنش را به عنوان وسایل گروه ضبط و به انبار کمیته منتقل کردند... در بهمن ۵۵ که به کمیته اوین منتقل شدم متوجه شدم سه نفر را در ارتباط با او دستگیر کرده‌اند... در زمستان ۵۶ به دستور ارغندی مأموریت قم یافتم... قصد مراجعه داشتم که تلگراف شد اندرزگو در قم است احتمالاً در منزل آقای اشراقی یا آیت‌الله ربانی شیرازی و از یک موتور استفاده می‌کند... او را نیافتیم به تهران آمدیم ارغندی گفت در مشهد است در میدان دقیقی مشاهده شده به اتفاق ۲۲ نفر به مشهد رفتیم و مستقر شدیم.. ارغندی از طریق نواربرداری از تلفنها کشف کرده بود که مشهد است و خود را استوار جوادی می‌نامد روی اندرزگو حساسیت بود. ارغندی از سال ۴۳ دنبال این قضیه بود و فکر کنم اندرزگو یکی از قدیمی‌ترین مبارزین بود که به طور مخفی علیه رژیم فاسد فعالیت می‌کرد... در مشهد پس از مدتی خبر یافتیم که در تهران است به کابل تلفن اطلاع دادیم و به طرف تهران حرکت کردیم با خبر شدیم جوادی یاسید على اندرزگو افطار منزل حاج علی اکبر می‌رود من به محل مرکز کنترل تلفن رفتم و ارغندی هم به کمیته مشترک رفت تا طرح ضربت برای دستگیری اندرزگو تهیه شود ساعت ۵ بعدازظهر خبر دادند که نزدیک خیابان ایران وسیله مأمورین به شهادت رسید و معلوم شد درگیری روی داده ارغندی گفت مأمورین تیم، اندرزگو را مشاهده کردند و به تیم ضربت نشان دادند و آنها دستور ایست دادند ولی با انجام حرکاتی که خود را مسلح نشان می‌داد به رگبار مسلسل بسته می‌شود و در حالی که به زمین افتاده بود دفترچه بغلی خود را بیرون آورد چند برگ آن را پاره کرد و در دهان خود می‌گذارد و می‌خورد ... اطلاعات ۳ تیر ۵۸ گزارش دادگاه مأمورین ساواک
۲- رضاشاه پهلوی فرزند عباسقلی خان سوادکوهی، مشهور به داداش بیک، در سال ۱۳۵۶ خورشیدی در قصبه آلاشت از توابع سوادکوه مازندران، متولد شد. در دوران کودکی فاقد سرپرست بوده و در نتیجه از کسب معلومات و سواد محروم مانده بود. رضاخان ابتدا در فوج سوادکوه، وارد خدمت گردید و بعد در سن ۲۲ سالگی به عنوان قزاق وارد خدمت قزاقخانه شد. هنگامی که جنبش مشروطه خواهی در ایران پاگرفت، علیه آزادیخواهان می‌جنگید. پس از واقعه به توپ بستن مجلس در سال ۱۲۸۷ خورشیدی، توسط محمد علیشاه قاجار و مقاومت مردم تبریز در برابر قوای دولتی، رضاخان فرمانده یکی از دسته‌های قزاق بود که تحت فرماندهی عین الدوله، برای سرکوب قیام تبریز به آن شهر رفت. در مدتی که در قزاقخانه خدمت می‌کرد، مناصب و درجاتی را طی کرده و در سال ۱۲۹۴ خورشیدی، رییس آتریاد همدان گردید. در سال ۱۲۹۹ خورشیدی با زمینه چینی مفصل دولت انگلیس، در روز سوم اسفند، توسط رضاخان و به همدستی سید ضیاء الدین طباطبایی، کودتایی به وقوع پیوست که تاریخ ایران را دگرگون ساخت. حکم رئیس الوزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی از طرف احمدشاه قاجار صادر شد و رضاخان نیز به سمت فرماندهی کل قوا و رییس دیویزیون منصوب گشت. هنوز چند ماهی از عمر کابینه سید ضیاءالدین نگذشته بود که تحت فشار عناصر آزادیخواه و از طرف دیگر زیر فشار دربار و با تحریک رضاخان، کابینه سقوط کرد و سید ضیاء به حالت تبعید از ایران خارج شد و رضاخان که در کابینه سید سمت وزارت جنگ را در اختیار داشت، در کابینه‌های قوام السلطنه، مشیرالدوله و مستوفی الممالک نیز همین سمت را حفظ کرد. او با دسیسه و توطئه چینی هر کابینه‌ای را که روی کار می‌آمد، ساقط می‌کرد تا پست رئیس الوزرایی را به چنگ آورد و یکی از کارهایی را که انجام داد تا افکار عمومی را جلب کند سرکوبی ملوک الطوایف و و ایجاد حکومت مقتدر مرکزی بود. هنگامی که رضاخان وزیر جنگ بود، اقدام به سرکوبی نهضت جنگل و عشایر لرستان و سایر مناطق کرد. این اقدامات جهت ایجاد رعب و وحشت در دل آزادیخواهان و کسب اقتدار نظامی و سیاسی صورت می‌گرفت. سرانجام سردار سپه در تاریخ ۱۳۰۲ خورشیدی، فرمان رییس الوزرایی را گرفت و در سال ۱۳۰۴ شمسی، مقدمات به سلطنت رسیدن رضاخان با ترور و تهدید و تطمیع فراهم شد. در سال ۱۳۰۴ به اشاره و تحریک وی، سیل تلگراف از شهرستان‌ها به مجلس سرازیر شد که طی آن، تلگراف کنندگان خواستار عزل قاجاریه از سلطنت و تفویض آن به سردار سپه توسط علی اکبر داور و تیمورتاش با زور و تهدید به امضای نمایندگان رسید و از آبان ۱۳۰۴ به تصویب مجلس شورای ملی رسید. در نهایت رضاشاه در اردیبهشت ۱۳۰۵، تاجگذاری کرد و رسما به سلطنت رسید. وی از جنایتکارانی بود که علیه اسلام موضع صریح داشت و با برداشتن حجاب از سر زنان در خدمت به غرب کار کرد. در سال ۱۳۲۰ به دنبال ورود قوای متفقین به خاک ایران و استعفای رضاشاه از سلطنت و واگذاری سلطنت به فرزندش محمدرضا، وی توسط متفقین به خارج از کشور تبعید شد و همراه خانواده‌اش ایران را به سوی جزیره موریس ترک گفت و پس از مدتی به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی رفت. سرانجام رضاشاه پهلوی در روز چهارشنبه مردادماه سال ۱۳۲۳ خورشیدی در شهر ژوهانسبورگ مرد و جنازه‌اش در همان سال به قاهره انتقال یافت. ر.ک: زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج ۲، صص ۱۸۱ تا ۱۸۸

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک/ استان چهارمحال و بختیاری صفحه 310

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.