صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : نشریه روحانیون مبارز ایران

تاریخ سند: 8 آذر 1356


موضوع : نشریه روحانیون مبارز ایران


متن سند:

از : 26 / تاریخ : 8 /9 /2536[]0908
به : 312 شماره : 1999/ 26 ﻫ
موضوع : نشریه روحانیون مبارز ایران

اخیراً یک طغری پاکت محتوی یک شماره از نشریه مذکور به آدرس یزد زارچ شهرداری، حاج شیخ محمد رحیمی ارسال گردیده که از توزیع آن جلوگیری به عمل آمده است.1
نظریه شنبه : نظری ندارد
نظریه یکشنبه : بدینوسیله یک برگ نشریه مذکور2 و لاشه پاکت3 مربوطه جهت استحضار و هرگونه اقدام مقتضی به پیوست تقدیم می‌گردد. افق
نظریه سه شنبه : خبر صحت دارد. اورنگ
نظریه 26 / ﻫ : نظریه سه شنبه مورد تائید است
آقای کنونی . 14 /9





______________________
1. اداره کل سوم، پس از دریافت این گزارش، طی نامه‌ی 6319 /312- 22 /9 /36 برای ساواک یزد نوشت: « ... خواهشمند است دستور فرمائید ضمن توجیه منابع و سایر همکاران مربوطه پیرامون شناسائی عامل و یا عاملین تهیه و توزیع اعلامیه مورد بحث اقدام و نتیجه را سریعاً اعلام دارند.» (بخش ضمائم) که سازمان اطلاعات و امنیت یزد نیز طی نامه‌ی 2109/ 26 ﻫ - 6 /10 /36 پاسخ داد: «... در اجرای اوامر صادره آموزش‌های لازم به منابع و سایر همکاران پیرامون شناسائی عامل و یا عاملین تهیه و توزیع اعلامیه مورد بحث داده شده بدیهی است به محض حصول نتیجه مراتب به استحضار خواهد رسید.» بخش ضمائم
2. منظور از نشریه مذکور، پیاده شده‌ی سخنرانى امام خمینی(ره) در ششم مهر ماه در مسجد شیخ انصارى‌ در نجف اشرف، خطاب به روحانیون و طلاب حوزه علمیه نجف است. در این سخنرانی، امام خمینی(ره) ضمن هشدار نسبت به برداشت‌هاى غلط از اسلام، به فجایع حاکم بر کشور ایران نیز اشاره کرده‌اند. فرازهایی از این نشریه که با امضای روحانیون مبارز ایران تکثیر شده، به شرح زیر است:
‌« ... اسلام، و همین طور سایر حکومت هاى الهى و دعوت هاى الهى، به تمام شئون انسان از آن مرتبه پایین، مرتبه درجه پایین، تا هر درجه‌اى که بالا برود، همه اینها را سر و کار با آن دارد. مثل این حکومت‌ها نیست که فقط به باب سیاست مُلکى کار داشته باشند؛ همان طورى که سیاست مملکتى دارد اسلام، و بسیارى از احکامش احکام سیاسى است... بسیارى از زمان‌ها بر ما گذشت که یک طایفه‌اى فیلسوف و همان- عرض مى‌کنم که- عارف و صوفى و متکلم و امثال ذلک، که دنبال همان جهات معنوى بودند، اینها گرفتند آن معنویات را، هر کسى به اندازه ادراک خودش، و تخطئه کردند قشریون [را]. تمام ماعداى خودشان را قشرى حساب کردند و تخطئه کردند؛ بلکه وقتى دنبال تفسیر قرآن رفتند، ملاحظه مى‌کنیم که، تمام آیات را، اکثر آیات را برگرداندند به آن جهات عرفانى و جهات فلسفى و جهات معنوى، و به کلى غفلت کردند از حیات دنیاوى و جهاتى که در اینجا به آن احتیاج هست و تربیت هایى که در اینجا باید بشود؛ از این غفلت کردند. به حَسَب اختلاف مشربشان رفتند دنبال همان معانى بالاتر از ادراکِ- مثلاً- عامه مردم. و علاوه بر اینکه آن معانى را- مثلاً- تحصیل کردند، ماعداى خودشان را تخطئه کردند. و در همین اوان و همان عصر، یک دسته دیگرى که اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اینها هم تخطئه کردند آنها را؛ یا حکم الحاد کردند، یا حکم تکفیر کردند، یا هر چه کردند، آنها را تخطئه کردند. و این هر دواش خلاف واقع بوده. اینها محصور کردند اسلام را به احکام فرعیه؛ و آنها هم محصور کرده بودند اسلام را به احکام معنویه، به امور معنویه و به ما فوق الطبیعه. آنها- به خیال خودشان- ما فوق الطبیعه همه جهات هست؛ اینها هم- به خیال خودشان- احکام طبیعت و فقه اسلامى و اینهاست و دیگران همه‌اش بى‌جهت است.
و اخیراً باز یک وضع دیگرى پیدا شده است و آن اینکه اشخاصى پیدا شده‌اند، نویسنده‌هایى پیدا شده‌اند که متدینند، خوبند، خدمتگزارند، چنانچه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متکلمین و فلاسفه هم خدمتگزار، اینها هم- همه هم- مى‌خواستند به اسلام خدمت بکنند، مى‌خواستند احکام اسلام را- او به حَسَب فهم خودش- براى مردم تشریح کنند و بیان کنند. حالا هم یک جمعى پیدا شده‌اند که اینها نویسنده‌اند و خوب هم چیز مى‌نویسند لکن آیات قرآن را، عکس آن چیزى که فلاسفه و عرفا آن وقت [مطرح‌] کرده بودند و همه مادیات را برمى‌گرداندند به‌ معنویات، اینها تمام معنویات را به مادیات بر مى‌گردانند، عکس آنها.آنها مى‌گفتند که اصلاً اسلام آمده است براى اینکه توحید و سایرِ- مثلاً- مسائل عقلى الهى را تعلیم بکند و سایر چیزها، همه مقدمه آن است و اینها را باید رها کرد و خُذِ الْغایات باید شد. از این جهت اعتنا به فقه- البته نه همه، بعضى شان- به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن [و] کثیرى از احکامى که در قرآن هست، اینها را کار نداشتند؛ رد نمى‌کردند، لکن مثل رد کردن بود؛ همان کار نداشتن و بى‌طرف بودن و چى کردن و از آن طرف هم اصحاب اینها را تخطئه کردن و قشرى خواندن اینها. این معنایش این بود که ما نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ و بعضى‌اش را نه، ما کار نداریم یا قبول نداریم... جنبه مادیت، حالا که در دنیا غلبه پیدا کرده است؛ به این سختى و دنیا با زرق و برق زیاد شده است و- عرض مى‌کنم که- اصحاب دنیا خیلى زیاد شده‌اند، حالا هم یک دسته‌اى پیدا شده‌اند که اصل تمام احکام اسلام را مى‌گویند براى این است که یک عدالت اجتماعى پیدا بشود؛ طبقات از بین برود. اصلاً اسلام دیگر چیزى ندارد؛ توحیدش هم عبارت از توحید در این است که ملتها در زندگى توحید داشته، واحد باشند. عدالتش هم عبارت از این است که ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى بکنند؛ یعنى، زندگى حیوانى على السّواء! یک علفى همه بخورند و على‌السّواء با هم زندگى بکنند و- عرض مى‌کنم- به هم کار نداشته باشند، همه از یک آخورى بخورند. این همه آیاتى که وارد شده است راجع به معاد و راجع به- عرض مى‌کنم- توحید، و آن همه براهینى که وارد شده است راجع به اثبات یک نشئه دیگرى، اینها [را] آنى که متدین است غَمْضِ عین مى‌کند، چشمهایش را از این آیات مى‌پوشد و مى‌رود سراغ آیات دیگر؛ آنى که خیلى تدینش قوى نیست تأویل مى‌کند و همین... شما وقتى که اوضاع مملکت خودمان را ملاحظه مى‌کنید، اینها یک جورى درست کرده‌اند که الآن شکاف ما بین دولت و ملت جورى است که اگر یک وقت ان شاءالله ساقط بشود این دولت، همه چراغان خواهند کرد. شما نمى‌دانید این چراغانى چقدر با شکوه است! چرا؟ براى اینکه- اگر حضرت امیر هم ساقط مى‌شد این جور بود؟ ملت این طور بود؟- براى اینکه اینها جدا هستند از مردم، اینها کارى به مردم ندارند، کارى ندارند؛ یعنى کار دارند اما کار ظلم و تعدى، کار اشاعه فحشاء؛ شما نمى‌دانید که اخیراً چه فحشایى در ایران شروع شده است. شما اطلاع ندارید؛ گفتنى نیست که چه فحشایى در ایران شروع شده است. در شیراز عمل شد و در تهران مى‌گویند بناست عمل بشود و کسى حرف نمى‌زند. آقایان ایران هم حرف نمى‌زنند. من نمى‌دانم چرا حرف نمى‌زنند! این همه فحشا دارد مى‌شود- و این دیگر آخرش هست یا نمى‌دانم از این آخرتر هم دارد! در بین تمام مردم- جمعیت- نمایش دادند اعمال جنسى را! خود عمل را! و [آقایان‌] نَفَسشان در نیامد. دیگر براى کجا گذاشته‌اند؟! براى کى؟... » بخش ضمائم . برای مطالعه‌ی کامل این سخنرانی، ر .ک : صحیفه امام . ج‌3 . ص 217
3. لاشه پاکت دارای آدرس یزد، زارچ، شهرداری، حاج شیخ محمد رحیمی است. بخش ضمائم

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 2 صفحه 37

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.