تاریخ سند: 18 خرداد 1330
جناب آقای دکتر مصدق نخستوزیر محبوب ایران
متن سند:
تاریخ: 18 /3 /1330
جناب آقای دکتر مصدق نخستوزیر محبوب ایران
با نهایت احترام به عرض میرساند اینجانبان امضاءکنندگان ذیل که از طرفداران شما و علاقمند به این آب و خاک هستیم و از نقطهنظر وطنپرستی مجبوریم جریانی را به عرض برسانیم.
جناب آقای دکتر مصدق، پس از آنکه رزمآراء1 به درک واصل گردید، عده[ای] از همکاران او هم بیکار شدند، ولی یکی از آنها در پست خود باقی است، با نهایت دیکتاتوری مشغول جنایت و دزدیهای خود است. این شخص از کسانی بود که طرح کودتا را تهیه نموده ولی جای بسی تأسف است که مشغول کار است و محاکمه که نگردید، لااقل از این پست حساس کشور هم برداشته نشد که بیش از این به این کشور خیانت و با هستی این ملت گرسنه بازی نکند. حال نمونه[ای] از دزدیهای او را شرح میدهیم که اگر رسیدگی نگردد، مجبور خواهیم شد به اقدامات جدیتری دست بزنیم؛ ولی ما رجاء واثق داریم با بودن شما در رأس هیئت دولت، به حساب اینها رسیدگی خواهد شد. تاکنون تعداد 30000 نفر از کلیمیهای عراق عرب به طور قاچاق یا (فورمالیته) آن به عنوان پناهنده وارد ایران گردیدند و برای هر نفر از آنها، نماینده انجمن کلیمیها در تهران طبق قرارداد مخصوص و محرمانه که مابین تیمسار کیا رئیس مرزبانی کل یا به عبارت دیگر (رئیس دزدبانی) و معاون او سرهنگ حماسی و رئیس دفتر او سرهنگ محمدزاده مبلغ 1500 ریال پرداخت میشود و این در صورتی است که در ظرف چهل[و] هشت ساعت از تهران خارج شود برود فلسطین. اما موضوع مهمتر این است که تا این اندازه هم اکتفا ننموده، برای پولدارهای آنها که نخواهند بروند فلسطین، به عنوان حقالسکوت از هر نفر 20000 الی 100000 ریال رشوه گرفته میشود. برای تصدیق عرایض اینجانبان تقاضا داریم رسیدگی به کاخهای تیمسار معظم رئیس اداره مرزبانی در باغ صبا خیابان شمیران و پولهایی که در بانکها[ی] داخل و خارج دارند بشود.
و محل اجتماع لیدرهای کلیمی به محلهای مزبور مراجعه شود کافه قنادی نادری، خیابان نادری، کافه قنادی شمیران روبروی سفارت انگلیس و مهمانخانه نوین لالهزار نو. حال به این اندازه اکتفا نموده و منتظر اقدامات آن جناب هستیم.
با تقدیم احترامات فائقه2
رونوشت وزارت جنگ . رونوشت وزارت خارجه . رونوشت وزارت کشور . رونوشت جناب آقای دکتر بقائی3 . رونوشت روزنامه اطلاعات . رونوشت روزنامه باختر . رونوشت روزنامه شاهد . رونوشت اصناف . رونوشت ستاد ارتش . رونوشت حضرت آیتالله کاشانی . رونوشت حضرت آیتالله بهبهانی4 . رونوشت روزنامه بازاریان
علی محمودی. نادر افشاری. پرویز خونساری. جواد نادری.
توضیحات سند:
1. سپهبد حاجیعلى رزمآرا، فرزند محمدخان در سال 1280 ش در تهران به دنیا آمد، وى یکى از مشهورترین افسران ارتش بود که پس از به پایان رساندن مدرسه نظام، با درجه ستوان دومى وارد ارتش شد. مدتى در رشت و آذربایجان خدمت کرد، سپس در سرکوب حرکت میرزا کوچکخان مشارکت داشت و پس از گرفتن درجه سروانى براى ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در مدرسه سنسیر به تحصیل پرداخت. بعد از مراجعت به ایران در هنگ کرمانشاه مشغول به خدمت شد و در 1311 به فرماندهى تیپ مستقل لرستان ارتقاء مقام یافت. در 1314 به تهران آمد و در دانشگاه جنگ مشغول به کار شد. در 1317 به درجه سرتیپى رسید و در 1320 ابتدا فرمانده لشکر یک تهران و سپس فرمانده آمادگاه تسلیحاتى ارتش و در 1323 ریاست ستاد کل ارتش را برعهده گرفت. رزمآرا پس از شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین، در رقابت و کشمکش با سرلشکر حسن ارفع «حزب نهضت ملى» را براى جذب افسران علاقمند به فعالیت سیاسى تشکیل داد که در شهریور 1324 تعدادى از اعضاى آن دستگیر و تبعید شدند و خود او نیز معزول و منتظر خدمت شد. در 1326 دوباره به ریاست ستاد کل ارتش رسید و در 1329 به نخستوزیرى برگزیده شد و در 16 اسفند همان سال به هنگام ورود به مسجد شاه با شلیک سه گلوله از سوى خلیل طهماسبى در 49 سالگى به قتل رسید. رزمآرا را از حامیان منافع شرکت نفت ایران و انگلیس دانستهاند. رزمآرا در زمینههاى نظامى تألیفاتى داشته است که یکى از مهمترین آنها مجموعه «جغرافیاى نظامى ایران» است.
2. این گزارش طی نامه شماره 2 /6146 – 26 /3 /30 از سوی بازرسی نخستوزیر برای وزارت جنگ ارسال و در آن آمده است: «عین شکواییه وارده به امضای آقای علی محمودی و سه نفر دیگر دایر به شکایت از تیمسار کیا پلیس مرزبانی و افسران زیردست او که از مهاجرین یهودی و فراریان عراقی با گرفتن رشوه به طور قاچاق وارد کشور نمودهاند تلواً ارسال میگردد.» که وزیر جنگ در ذیل آن خطاب به رکن 2 نوشته است: «این موضوع دقیقاً رسیدگی و نتیجه به اینجانب گزارش شود. 28 /3 /30» بخش ضمائم که رکن دوم ارتش در پاسخ به آن، طی نامه شماره 3542 /9857 - 20 /4 /30 نوشت: «براثر رسیدگیهای معموله چنین نتیجه گرفته شد که امضاهای ذیل شکواییه جعلی و به طور قطع مربوط به اشخاص نامبرده نیست. چه کلیه امضاها با یک قلم و یک رنگ جوهر و به خط یک نفر میباشد، کما اینکه پرویز خونساری مدتی است در لندن میباشد.» بخش ضمائم
3. مظفر بقائی کرمانی، فرزند میرزا شهابالدوله در سال 1287 ش در کرمان متولد شد. نامبرده جزو اولین دستهی محصلینی بود که در زمان رضاشاه برای تحصیل به اروپا اعزام شد و در دانشگاه سوربن پاریس در رشتهی فلسفه و آموزش و پرورش کودک تحصیل کرده و به ادعای خودش مدرک دکتری گرفت، اما در کتاب « ایران و تاریخ» نوشتهی بهرام افراسیابی در صفحهی 126 چنین ذکر شده است: «مظفر بقائی برای تحصیلات به فرانسه رفته بود و به علت عیاشی و ولگردی موفق به درس خواندن نگشته و بدون گرفتن عنوان از فرانسه باز میگردد. اولین دغلکاری او این بود که برای خودش عنوان دکتری جعل کرده بود...»
بقائی از سال 1324 وارد فعالیتهای سیاسی شد و در تشکیل حزب دموکرات ایران با قوامالسلطنه همکاری میکرد. وی در دانشگاه تهران نیز اشتغال داشت و برای اولین بار در سال 1336 به عنوان نمایندهی شهر کرمان به مجلس شورای ملی راه یافت.
بقائی در جنبش ملیگرایی ایران چهرهای شاخص بود و از طریق روزنامهاش (شاهد) خط مشی سیاسی خود را ادامه داد. وی با تأسیس حزب زحمتکشان به عقاید سیاسی خود تشکل بخشید و از جمله سیاستمدارانی بود که با اعمال سیاستهای منافقانه آسیبهای فراوانی به کشور وارد کرد؛ همدستی او ـ البته به طور مخفیانه و غیرمحسوس ـ با کودتاچیان 28مرداد32 و مخالفتهایش با دکتر مصدق از آن جمله است. او در یک دادگاه مسخرهی شاهساخته در محاکمات بدوی محکوم شد، اما دادگاه تجدیدنظر پس از خوشرقصیهای بقائی او را تبرئه کرد. بقائی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ظاهراً ادعای طرفداری از انقلاب را داشت، اما انتشار وصیتنامهی سیاسی او مطالب را به گونهی دیگری نشان میداد. وی در سال 1359 دستگیر و با سپردن تعهد به این که از کشور خارج نشود آزاد شد، ولی در شهریور همان سال سفری به آمریکا انجام داد... بقائی در فروردین ماه سال 66 پس از بازگشت از آمریکا، در کرمان دستگیر شد.
به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی در همان تاریخ در بازرسی از منزل وی مقادیر زیادی اسناد مربوط به حزب زحمتکشان و اشیاء و نشریات غیرمشروع به دست آمد. سرانجام بقائی در آبان ماه 1366 در بیمارستان مهر تهران درگذشت.
زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی کرمانی، حسین آبادیان، تهران، مؤسسهی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380.
4.آیتالله سیدمحمد بهبهانى، فرزند سیدعبدالله در سال 1250 ش در تهران متولد شد. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و سطح، به خواندن فقه و اصول پرداخت و مدت 6 سال نیز فلسفه و معقول را نزد میرزا ابوالحسن جلوه فرا گرفت. وى 7 سال هم در محضر علامه آشتیانى به تحصیل خارج فقه و اصول همت گمارد. در نجف اشرف از محضر مرحوم آخوند خراسانى و فقهاى معاصر بهرهمند گردید و به درجه اجتهاد رسید. پس از بازگشت به ایران، ضمن تدریس در حوزه علمیه تهران، در کنار پدر، براى حکومت قانون و تشکیل مجلس تلاشهاى زیادى نمود. او که از آزادیخواهان تندرو به حساب مىآمد، در دوره دوم مجلس شورای ملی، وکیل مجلس شد. وى نزد عموم سیاستمداران کشور از احترام خاصى برخوردار بود و برخى پیامهاى خصوصى حضرت آیتالله بروجردى توسط ایشان به مقامات بالاى دولتى ابلاغ مىشد. بعضى از علماى مرکز، در کارها و رویدادها، بدون مشورت با او کار نمىکردند. وى یکى از روحانیون مشهور و از سران مشروطه بود و در کمیسیونى که از طرف مشروطهخواهان تشکیل شد، به همراه 27 نفر دیگر براى اداره امور کشور تعیین شد. این کمیسیون محمدعلى شاه را از سلطنت خلع و احمدشاه را به نیابت وى انتخاب کرد. از دیگر کارهاى سیاسى او، بسیج عدهاى از مردم جنوب تهران به نفع شاه و حضور در برابر کاخ شاه و منع وى از مسافرت به خارج در واقعه نهم اسفند 1331 بود. شهرت علمى و جایگاه معنوى او سبب شد که تدریجاً در تهران ملجأ و مرجع مؤمنان و نیازمندان شود. وى حدود چهل سال در تهران به تدریس خارج فقه و اصول و ترویج دین پرداخت. آیتالله بهبهانى در جریان نهضت امام خمینى در آخرین ماههاى عمر خود، به حمایت از امام(ره) برخاست و از همین رو مورد غضب رژیم واقع شد و در تنگنا قرار گرفت. وى در 20 آبان ماه سال 1342 در سن 92 سالگى دارفانى را وداع گفت و پس از تشییع باشکوهى در تهران، جنازهاش به نجف اشرف منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 44