تاریخ سند: 30 اردیبهشت 1357
گزارش
متن سند:
سند شماره (334)
گزارش
محترما به استحضار میرساند:
بعدازظهر روز پنجشنبه 28 /2 /37 اینجانب متوجه شدم که یک قطعه کاغذ بقطع 5×10 سانتیمتر به شیشه عقب اتومبیل اینجانب با چسب چسبانده شده و شعار «کمونیسم تنها پشتیبان کارگر و زحمتکش ایران» با خط قرمز روى آن نوشه شده است باتوجه به این که منزل اینجانب در محوطه خانههاى سازمانى و محل مطمئنى مىباشد به نظر مىرسد شب قبل یعنى عصر چهارشنبه 27 /2 /37 که در منزل برادرم واقع در خیابان فرهنگ کوى مفیدیان پلاک 3 میهمان بودم و تا ساعت 2300 منزل ایشان بودم و اتومبیل خود را در کوچه مقابل منزل ایشان پارک نموده بودم شعار مذکور را در آن محل به اتومبیل اینجانب چسبانده باشند باید اضافه نمایم که روز چهارشنبه و پنجشنبه به جز اداره و منزل در هیچ محلى به جز منزل برادرم اتومبیلم را پارک ننمودهام ضمناً به عرض مىرسانم که در کوچه مزبور همان شب حدود 7 الى 8 اتومبیل از جمله اتومبیل دختر برادرم که دانشجوى سال سوم دانشکده کشاورزى سارى مىباشد متوقف بود لکن به هیچ یک از آنها شعار مذکور نصب نکرده بودند در اینجا موضوعى دیگر به عرض میرسانم که حدود دو هفته قبل از عید سال جارى (2537) ساعت 2415 دقیقه یک نفر ناشناس که خود را ناصر بلوچى معرفى مىنمود به منزل اینجانب تلفن نمود و پس از این که اظهار داشت منزل حضرتى1 و پاسخ دادم بلى شروع کرد به گفتن جملات ناسزا و رکیک و اینجانب را تهدید کرد که با ماشین خواهد کشت و افزود اکنون در دروازه بابل مىباشد و چنانچه علاقمند بدیدن او مىباشم مىتوانم در همان لحظه به دروازه بابل بروم ـ توضیح این که شعار مذکور را از روى شیشه برداشتم و پس از نصب روى قطعه کاغذ به پیوست تقدیم مىگردد.2
مراتب جهت استحضار و هرگونه اوامر عالى گزارش گردید.
13570230 حضرتى 30 /2 /37
محترما به استحضار مىرساند تا در صورت تصویب یک بار دیگر توجه سایر آقایان کارمندان به مسائل حفاظت شخصى جلب گرد.
طالقانى 30 /2 /37
به نظر مىرسد کار شاگردان مدرسه کشاورزى باشد که برادرزاده آقاى حضرتى را مىشناسند و قبلاً او را تهدید کرده بودند و به علاوه مىدانند که آقاى حضرتى کارمند ساواک است لذا باید توسط دانشجویان ناراحت و اخلال گر مدرسه کشاورزى باشد.
30 /2 /37
توضیحات سند:
1. کاووس حضرتى فرزند ناصر در سال 1324 در شیراز به دنیا آمد براساس سند بیوگرافیک ساواک: «چون پدرش ارتشى بود بعد از کلاس اول ابتدایى به اتفاق خانواده به شهرستان اصفهان منتقل شدند. نامبرده تا پایان دوره دبیرستان و گذراندن دو سال دانشجویى در دانشکده ادبیات اصفهان بود سپس ترک تحصیل نمود و به تهران رفت به دانشکده خلبانى هوانیروز رفت که پس از گذراندن 17 ماه دوره آموزشى به دلیل این که در امتحان هلیکوپتر مردود شده بود از آنجا اخراج و به خدمت سربازى اعزام شد. بعد از پایان دوره خدمت سربازى در سال 52 توسط برادر خانم برادرش به نام امیر معصومىنژاد معاون ساواک گچساران به ساواک معرفى و به استخدام درآمده و کارمند مقام یک در بخش 354 اداره عملیاتى اداره کل سوم بود و در 16 /3 /52 به سمت رهبر عملیات دایره بخش 2 اداره چهارم کل ساواک منصوب شد و از 2 /6 /54 به سمت رهبر عملیات بخش 2 اداره امنیت داخلى ساواک سارى منصوب شد. مشارالیه در ساواک تهران ابتدا در بخش دفترى مشغول کار شد و آنگاه به دوره آموزشى ساواک رفت که پس از گذراندن 9 ماه کلاس آموزشى و توجیهى به ساواک شهرستان سارى منتقل گردید.» نامبرده در این مدت تعداد زیادى دانشجو را دستگیر و مورد بازجویى قرار داد و با منابع زیادى تماس داشت تا این که در بهمن سال 57 با پیروزى انقلاب اسلامى مشارالیه به تهران منزل پدرش متوارى گشت و در اردیبهشت سال 58 خود را به دادسراى انقلاب اسلامى سارى معرفى نمود که بعد از محاکمهشدن به 5 /1 سال حبس محکوم گردید که پس از گذشت چند ماه از محکومیتش با عفو حضرت امام ره از زندان آزاد شد. اسناد ساواک، پروندههاى انفرادى
2. شعار مورد نظر در پرونده ساواک نبود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران(ساری)، جلد 1 صفحه 258